نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 417 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)استغفار ومراتب آن

417-وَ قَالَ ( عليه‏السلام )لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ
الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ

أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى
وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً
وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ
وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا
وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ‏ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّه

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 409 دکتر آیتی

 به مردى كه در حضور او استغفر الله گفته بود، فرمود: مادرت در عزايت بگريد، آيا مى‏ دانى استغفار چيست
استغفار درجه بلند مرتبگان است و آن را شش شرط است،

نخست پشيمانى برگذشته.
دوم، عزم بر ترك بازگشت به طور هميشه.
سوم، اين كه حقوق مردم را ادا كنى تا با خداى عارى از هر گناهى ديدار نمايى.
چهارم، هر واجبى را كه بر عهده تو بوده و انجامش نداده ‏اى، به جاى آورى.
پنجم، آنكه گوشتى را كه در گناه بر پيكرت روييده، در غمها و اندوهان آب كنى تا پوستت به استخوانت بچسبد و ميان پوست و استخوان گوشت تازه برويد.
ششم، جسم خود را رنج طاعت بچشانى، همچنان، كه بر او حلاوت معصيت چشانده بودى. در اين هنگام بگوى: استغفر الله.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 311 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)

311-و قال ( عليه‏السلام )لأنس بن مالك و قد كان بعثه إلى طلحة و الزبير لما جاء إلى البصرة يذكرهما شيئا مما سمعه من رسول الله ( صلى ‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلم )في معناهما فلوى عن ذلك فرجع إليه فقال إِنِّي أُنْسِيتُ ذَلِكَ الْأَمْرَ
فَقَالَ ( عليه‏السلام )إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ
قال الرضي يعني البرص فأصاب أنسا هذا الداء فيما بعد في وجهه فكان لا يرى إلا مبرقعا

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 303 دکتر آیتی

303 هنگامى كه به بصره آمد، انس بن مالك را نزد طلحه و زبير فرستاد تا چيزى را كه از رسول الله (صلى الله عليه و آله) در باره آنها شنيده است به يادشان آورد. انس بن مالك از دادن آن گواهى خوددارى كرد و چون نزد او بازگشت، گفت: آن سخن فراموش كرده ‏ام.
حضرت به او فرمود: اگر دروغ بگويى، خدا تو را به آن سپيدى درخشان دچار نمايد كه عمامه نتواندش پوشاند.
[مرادش بيمارى پيسى بود و انس به اين بيمارى دچار شد و چهره ‏اش را لكه ‏هاى سپيد فرا گرفت و از آن پس، بى‏ نقاب ديده نشد].

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نامه ۳۶ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۳۶

و من کتاب له ع إ لى اءَخِیهِ عَقِیلِ بْنِ اءَبِی طالِبٍ فِی ذِکْرِ جَینشٍ اءَنفَذَهُ إِلى بَعْضِ اءلا عْداءِ وَهُوَ جَوابُ کِتابٍ کَتَبَهُ إ لَیْهِ عَقِیلْ:

فَسَرَّحْتُ إِلَیْهِ جَیْشا کَثِیفا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِکَ شَمَّرَ هَارِبا وَ نَکَصَ نَادِما، فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ الطَّرِیقِ وَ قَدْ طَفَّلَتِ الشَّمْسُ لِلْإِیَابِ، فَاقْتَتَلُوا شَیْئا کَلاَ وَ لا، فَمَا کَانَ إِلا کَمَوْقِفِ سَاعَهٍ حَتَّى نَجَا جَرِیضا بَعْدَ مَا اءُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهُ غَیْرُ الرَّمَقِ، فَلاَْیا بِلاَْیٍ مَا نَجَا.

فَدَعْ عَنْکَ قُرَیْشا وَ تَرْکَاضَهُمْ فِی الضَّلاَلِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِی الشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِی التِّیهِ فَإِنَّهُمْ قَدْ اءَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِی کَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَبْلِی فَجَزَتْ قُرَیْشا عَنِّی الْجَوَازِی ، فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ سَلَبُونِی سُلْطَانَ ابْنِ اءُمِّی .

وَ اءَمَّا مَا سَاءَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَاءْیِی فِی الْقِتَالِ، فَإِنَّ رَاءْیِی قِتَالُ الْمُحِلِّینَ حَتَّى اءَلْقَى اللَّهَ، لاَ یَزِیدُنِی کَثْرَهُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّهً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَهً وَ لاَ تَحْسَبَنَّ ابْنَ اءَبِیکَ وَ لَوْ اءَسْلَمَهُ النَّاسُ مُتَضَرِّعا مُتَخَشِّعا وَ لاَ مُقِرّا لِلضَّیْمِ وَاهِنا وَ لاَ سَلِسَ الزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لاَ وَطِی ءَ الظَّهْرِ لِلرَّاکِبِ الْمُتَقَعِّدِ وَ لَکِنَّهُ کَمَا قَالَ اءَخُو بَنِی سَلِیمٍ:

فَإِنْ تَسْاءَلِینِی کَیْفَ اءَنْتَ؟
فَإِنَّنِی صَبُورٌ عَلَى رَیْبِ الزَّمَانِ صَلِیبُ

یَعِزُّ عَلَیَّ اءَنْ تُرَى بِی کَآبَهٌ
فَیَشْمَتَ عَادٍ اءَوْ یُسَاءَ حَبِیبُ

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

از نامه آن حضرت (ع ) به برادرش ، عقیل بن ابى طالب ، در ذکر سپاهى که به جنگ یکى ازدشمنانش (۳۵) فرستاده بود.

این نامه در پاسخ نامه عقیل :

است سپاهى گران از مسلمانان به سوى او روانه کردم . چون خبر آن بشنید، دامن بر کمر زد و بگریخت و پشیمان از کرده خویش بازگردید. سپاه من در راه به او رسید.آفتاب نزدیک به غروب بود، با شتاب تمام جنگى کردند که بیش از ساعتى به دراز نکشید. و او که سخت به تنگنا افتاده بود و رمقى بیش ، از او باقى نمانده بود، با تاءسف ، رهایى یافت و شتابان روى بتافت . قریش را به حال خود گذار تا در گمراهى بتازد و در تفرقه و نفاق جولان دهد و در وادى سرگردانى به سرکشى خویش ادامه دهد. آنان براى نبرد با من همدست شدند، همانگونه که پیش از این در نبرد با رسول الله (صلى الله علیه و آله ) همدست شده بودند. آن خداوندى که کیفر گناهان را مى دهد، قریش را کیفر دهد، که پیوند خویشاوندى مرا بریدند و حکومتى را که از آن فرزند مادرم (۳۶) بود، از من بستدند.

پرسیده بودى که در پیکار با این قوم چه راهى دارم ؟ به خدا سوگند با این مردم پیمان شکن مى جنگم تا خدا را دیدار کنم . افزونى پیرامونیان بر عزّتم نیفزاید و پراکنده شدنشان به وحشتم نیفکند و مپندار که فرزند پدرت ، هر چند مردم رهایش کنند، در برابر دشمن تضرع و خشوع کند یا از ناتوانى زیر بار ستم رود یا زمام خود به دست دیگرى دهد و یا به کس سوارى دهد. بلکه او چنان است که آن شاعر بنى سلیم گفته است :

فان تساءلینى کیف انت فاننى
صبور على ریب الزمان صلیب

یهز علىّ ان ترى بى کآبه
فیشمت عاد اویساء حبیب

(اگر از من بپرسى که چگونه اى ؟ گویم در برابر سختى روزگار شکیبا و پایدارم ، بر من دشوار است که اندوهناکم ببینند تا دشمن سرزنش کند و دوست غمگین گردد.)


.۳۵- این دشمن بسرین ابى ارطاه است که بر یمن تاخته بود.
۳۶- مراد از فرزند مادرم ، حضرت رسول (ص ) است .

ترجمه عبدالحمید آیتی۳۶

خطبه شماره ۲۲۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۴

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) یتبرأ من الظلم

وَ اللَّهِ لاءَنْ اءَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدانِ مُسَهَّدا، وَ اءُجَرَّ فِی الْاءَغْلالِ مُصَفَّدا، اءَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ اءَنْ اءَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ ظالِما لِبَعْضِ الْعِبادِ، وَ غاصِبا لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطامِ، وَ کَیْفَ اءَظْلِمُ اءَحَدا لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إ لَى الْبِلى قُفُولُها، وَ یَطُولُ فِی الثَّرى حُلُولُها؟!

وَ اللَّهِ لَقَدْ رَاءَیْتُ عَقِیلاً وَ قَدْ اءَمْلَقَ حَتَّى اسْتَماحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صاعا وَ رَاءَیْتُ صِبْیانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْاءَلْوانِ مِنْ فَقْرِهِمْ، کَاءَنَّما سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ، وَ عاوَدَنِی مُؤَکِّدا، وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّدا، فَاءَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ اءَنِّی اءَبِیعُهُ دِینِی وَ اءَتَّبِعُ قِیادَهُ مُفارِقا طَرِیقِی ، فَاءَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَهً، ثُمَّ اءَدْنَیْتُها مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِها، فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ اءَلَمِها، وَ کادَ اءَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِها، فَقُلْتُ لَهُ:

ثَکِلَتْکَ الثَّواکِلُ یا عَقِیلُ، اءَتَئِنُّ مِنْ حَدِیدَهٍ اءَحْماها إِنْسانُها لِلَعِبِهِ، وَ تَجُرُّنِی إِلَى نارٍ سَجَرَها جَبّارُها لِغَضَبِهِ! اءَتَئِنُّ مِنَ الْاءَذى وَ لا اءَئِنُّ مِنْ لَظى ؟!

وَ اءَعْجَبُ مِنْ ذلِکَ طارِقٌ طَرَقَنا بِمَلْفُوفَهٍ فِی وِعائِها، وَ مَعْجُونَهٍ شَنِئْتُها، کَاءَنَّما عُجِنَتْ بِریق حَیَّهٍ اءَوْقَیْئِها، فَقُلْتُ: اءَصِلَهٌ اءَمْ زَکاهٌ اءَمْ صَدَقَهٌ؟ فَذلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنا اءَهْلَ الْبَیْتِ، فَقالَ: لا ذا وَ لا ذاکَ، وَ لَکِنَّها هَدِیَّهٌ، فَقُلْتُ: هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ، اءَعَنْ دِینِ اللَّهِ اءَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی ؟ اءَمُخْتَبِطٌ اءَمْ ذُو جِنَّهٍ اءَمْ تَهْجُرُ؟

وَ اللَّهِ لَوْ اءُعْطِیتُ الْاءَقالِیمَ السَّبْعَهَ بِما تَحْتَ اءَفْلاکِها عَلَى اءَنْ اءَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ اءَسْلُبُها جُلْبَ شَعِیرَهٍ ما فَعَلْتُهُ، وَ إِنَّ دُنْیاکُمْ عِنْدِی لَاءَهْوَنُ مِنْ وَرَقَهٍ فِی فَمِ جَرادَهٍ تَقْضَمُها، ما لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى ، وَ لَذَّهٍ لا تَبْقَى ! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُباتِ الْعَقْلِ، وَ قُبْحِ الزَّلَلِ، وَ بِهِ نَسْتَعِینُ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) 

به خدا سوگند، اگر شب را تا بامداد بر بسترى از خار سخت بیدار بمانم یا بسته به زنجیرم بر روى زمین بکشانند، مرا دوست داشتنى تر از آن است که در روز شمار به دیدار خدا و پیامبرش روم ، در حالى که ، به یکى از بندگانش ستمى کرده یا پشیزى از مال مردم را به غصب گرفته باشم . چگونه بر کسى ستم روا دارم به خاطر نفسى که پیوسته روى در فنا دارد و سالها و سالها زیر خاک آرمیدن خواهد؟

به خدا سوگند عقیل (۷۴) را در نهایت بینوایى دیدم ، از من خواست تا یک صاع (۷۵) از گندم شما مردم را به او ببخشم ، در حالى که ، فرزندانش را از شدت فقر آشفته موى و گردآلود با چهره اى نیلین مى دیدم . چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد و من ، همچنان ، به او گوش مى دادم و او پنداشت که دینم را به او مى فروشم و شیوه خویش وامى گذارم و از پى هواى او مى روم . پس پاره آهنى را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم . عقیل همانند بیمارى ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد.

گفتم : اى عقیل نوحه گران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنى که انسانى به بازیچه گداخته است مى نالى و مرا از آتشى که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمى نباشد تو از این درد مى نالى و من از حرارت آتش ننالم . و شگفت تر از این ، آن مردى است که شب هنگام با ظرفى سربسته نزد من آمد و در آن معجونى بود که همواره از آن بیزار بوده ام . گویى به زهر مارش عجین کرده بودند. گفتم : این هدیه است یا زکات یا صدقه ؟ اگر زکات یا صدقه است بر ما خاندان پیامبر حرام است . گفت : نه این است و نه آن ، هدیه اى است .

گفتم : مادرت در عزایت بگرید، آیا از راه دین خدا به فریب من آمده اى ؟ آیا در خردت نقصانى پدید آمده یا دیوانه شده اى یا سفیه گشته اى یا هذیان مى گویى .به خدا سوگند، اگر همه هفت اقلیم عالم را و هر چه در زیر آسمان است به من دهند تا نافرمانى خدا کنم ، آنقدر که پوست جوى را از مورچه اى بربایم ، نپذیرم . و این دنیاى شما براى من از برگى ، که ملخى مى خاید، حقیرتر است . على را با نعمتى که روى در زوال دارد و لذتى که پایدار نمى ماند چه کار؟ از اینکه خردم به خواب بیخبرى رود یا به زشتى لغزشى مبتلا گردم ، به خدا پناه مى برم و از او یارى مى جویم .

_________________________________

۷۴-عقیل بن ابیطالب برادر امیرالمؤ منین (ع ).
۷۵-پیمانه اى یا وزنى حدود سه کیلوگرم .

عبدالمحمد آیتی۲۱۵

خطبه شماره ۲۱۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه:۲۱۲

و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) کان یستنهض بها أصحابه إلى جهاد أهل الشام فی زمانه‏

اللَّهُمَّ اءَیُّما عَبْدٍ مِنْ عِبادِکَ سَمِعَ مَقالَتَنَا الْعادِلَهَ غَیْرَ الْجائِرَهِ، وَ الْمُصْلِحَهَ غَیْرَ الْمُفْسِدَهِ فِی الدِّینِ وَ الدُّنْیا، فَاءَبى بَعْدَ سَمْعِهِ لَها إِلا النُّکُوصَ عَنْ نُصْرَتِکَ، وَ الْإِبْطاءَ عَنْ إِعْزازِ دِینِکَ، فَإِنَّا نَسْتَشْهِدُکَ عَلَیْهِ یا اءَکْبَرَ الشَّاهِدِینَ شَهادَهً، وَ نَسْتَشْهِدُ عَلَیْهِ جَمِیعَ ما اءَسْکَنْتَهُ اءَرْضَکَ وَ سَماواتِکَ، ثُمَّ اءَنْتَ بَعْدُ الْمُغْنِی عَنْ نَصْرِهِ، وَ الْآخِذُ لَهُ بِذَنْبِهِ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

بارخدایا، هر بنده اى از بندگانت که سخن ما را که از روى عدل است ، نه ستم و به مصلحت دین و دنیاست ، نه به خلاف مصلحت ، بشنود و پس از شنیدن از آن سر برتابد و از یاریت بازایستد و در تقویت دین تو کاهلى کند، اى بزرگ ترین شاهدان تو را علیه او به شهادت مى گیریم و نیز همه موجوداتى را که در زمین و آسمانت جاى داده اى به شهادت مى گیریم و تو از آن پس ما را از یارى او بى نیاز فرماى و او را به گناهش بازخواست نماى .

عبدالمحمد آیتی۲۰۳

موضوعات نهج البلاغه(برچسب های)

برچسب ها

خطبه شماره ۱۸۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۸۴

و من کلام له ع قالَهُ لِلْبُرْجِ بْنِ مُسْهِرٍ الطَائِىٍِّّ وَ قَدْ قالَ لَهُ بِحَیْثُ یَسْمَعُهُ: (لا حُکْمُ إِلالِلّهِ)،وَ کانَ مِنَ الْخَوارِج :  

اسْکُتْ قَبَحَکَ اللَّهُ یَا اءَثْرَمُ فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ فَکُنْتَ فِیهِ ضَئِیلاً شَخْصُکَ خَفِیّا صَوْتُکَ، حَتَّى إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِزِ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) به برج بن مسهر طایى فرمود، هنگامى که برج به گونه اى که امام بشنود گفت : (لا حکم الا للّه ) هیچ دارویى جز از آن خدا نیست . و برج از خوارج بود.  

خاموش شو، اى مردى که دندانهاى پیشین تو افتاده است . خدا چهره ات را زشت گرداند. به خدا سوگند، حق آشکار شد و در آن وقت حقیر و ناتوان و پوشیده آواز بودى . تا آنگاه که باطل نعره زد، آشکار شدى آنسان که شاخ بز نر آشکار شود.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۸۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۸۱

و من کلام له ع وَ قَدْ اءَرْسَلَ رَجُلاً مِنْ اءَصْحَابِهِ یَعْلَمُ لَهُ عِلْمَ اءَحْوَالِ قَوْمٍ مِنْ جُنْدِ الْکُوفَهِ قَدْ هَمُّوابِاللِّحَاقِ بِالْخَوَارِجِ، وَ کَانُوا عَلَى خَوْفٍ مِنْهُ ع ، فَلَمَّا عَادَ إِلَیْهِ الرَّجُلُ قَالَ لَهُ: 

اءَ اءَمِنُوا فَقَطَنُوا اءَمْ جَبَنُوا فَظَعَنُوا؟

فَقَالَ الرَّجُلُ :

بَلْ ظَعَنُوا یَا اءَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ.

فَقَالَ ع :

بُعْدا لَهُمْ کَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ، اءَمَا لَوْ اءُشْرِعَتِ الْاءَسِنَّهُ إِلَیْهِمْ وَ صُبَّتِ السُّیُوفُ عَلَى هَامَاتِهِمْ لَقَدْ نَدِمُوا عَلَى مَا کَانَ مِنْهُمْ، إِنَّ الشَّیْطَانَ الْیَوْمَ قَدِ اسْتَفَلَّهُمْ وَ هُوَ غَدا مُتَبَرِّئٌ مِنْهُمْ وَ مُتَخَلِّ عَنْهُمْ، فَحَسْبُهُمْ بِخُرُوجِهِمْ مِنَ الْهُدَى ، وَ ارْتِکَاسِهِمْ فِی الضَّلاَلِ وَ الْعَمَى وَ صَدِّهِمْ عَنِ الْحَقِّ وَ جِمَاحِهِمْ فِی التِّیهِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) مردى از اصحاب خود را فرستاد تا بداند که آیاجماعتى از سپاه کوفه که مى خواستند به خوارج بپیوندند ولى از آن حضرت بیم داشتند، اکنون چه مى کنند.چون آن مرد نزد او بازگشت ، پرسید: 

آیا ایمن شده اند و مانده اند یا ترسیده اند و رفته اند؟

پاسخ داد :

یا امیرالمؤ منین رفته اند.

آنگاه ، امام فرمود :

از رحمت خدا دور باشند، آن سان ، که قوم ثمود دور گشتند. اگر سر نیزه ها به سوى ایشان گرفته شود و شمشیرها بر فرقشان فرود آید، از آنچه کرده اند پشیمان مى شوند. امروز خواست شیطان جدا کردن و پراکندن ایشان بود و چنان کرده است .

فرداست که از ایشان بیزارى جوید و از آنان کنارى گیرد. بس است ایشان را بیرون شدن از طریق هدایت و افتادن در ورطه ضلالت و کورى و اعراض از حق و سرکشى در وادى گمراهى .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۸۰ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۸۰

و من خطبه له ع فِی ذَمَّ اءَصْحابِهِ: 

اءَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى مَا قَضَى مِنْ اءَمْرٍ، وَ قَدَّرَ مِنْ فِعْلٍ، وَ عَلَى ابْتِلاَئِی بِکُمْ اءَیَّتُهَا الْفِرْقَهُ الَّتِی إِذَا اءَمَرْتُ لَمْ تُطِعْ وَ إِذَا دَعَوْتُ لَمْ تُجِبْ، إِنْ اءُمْهِلْتُمْ خُضْتُمْ وَ إِنْ حُورِبْتُمْ خُرْتُمْ وَ إِنِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَى إِمَامٍ طَعَنْتُمْ وَ إِنْ اءُجِئْتُمْ إِلَى مُشَاقَّهٍ نَکَصْتُمْ، لاَ اءَبَا لِغَیْرِکُمْ، مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِکُمْ وَ الْجِهَادِ عَلَى حَقِّکُمْ؟ الْمَوْتَ اءَوِ الذُّلَّ لَکُمْ.

فَوَ اللَّهِ لَئِنْ جَاءَ یَومِی وَ لَیَأْتِیَنِّی لَیُفَرِّقَنَّ بَیْنِی وَ بَیْنِکُمْ وَ اءَنَا لِصُحْبَتِکُمْ قَالٍ، وَ بِکُمْ غَیْرُ کَثِیرٍ.
لِلَّهِ اءَنْتُمْ! اءَما دِینٌ یَجْمَعُکُمْ وَ لاَ حَمِیَّهٌ تَشْحَذُکُمْ؟ اءَوَ لَیْسَ عَجَبا اءَنَّ مُعَاوِیَهَ یَدْعُو الْجُفَاهَ الطَّغَامَ فَیَتَّبِعُونَهُ عَلَى غَیْرِ مَعُونَهٍ وَ لاَ عَطَاءٍ وَ اءَنَا اءَدْعُوکُمْ وَ اءَنْتُمْ تَرِیکَهُ الْإِسْلاَمِ وَ بَقِیَّهُ النَّاسِ إِلَى الْمَعُونَهِ اءَوْ طَائِفَهٍ مِنَ الْعَطَاءِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنِّی وَ تَخْتَلِفُونَ عَلَیَّ؟!

إِنَّهُ لاَ یَخْرُجُ إِلَیْکُمْ مِنْ اءَمْرِی رِضىً فَتَرْضَوْنَهُ، وَ لاَ سُخْطٌ فَتَجْتَمِعُونَ عَلَیْهِ وَ إِنَّ اءَحَبَّ مَا اءَنَا لاَقٍ إِلَیَّ الْمَوْتُ، قَدْ دَارَسْتُکُمُ الْکِتَابَ وَ فَاتَحْتُکُمُ الْحِجَاجَ وَ عَرَّفْتُکُمْ مَا اءَنْکَرْتُمْ وَ سَوَّغْتُکُمْ مَا مَجَجْتُمْ، لَوْ کَانَ الْاءَعْمَى یَلْحَظُ اءَوِ النَّائِمُ یَسْتَیْقِظُ! وَ اءَقْرِبْ بِقَوْمٍ مِنَ الْجَهْلِ بِاللَّهِ قَائِدُهُمْ مُعَاوِیَهُ وَ مُؤَدِّبُهُمُ ابْنُ النَّابِغَهِ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در نکوهش یارانش :  

ستایش مى کنم خداى را، بر هر امرى که مقرر ساخته و بر هر کارى که مقدّر فرموده . و بر اینکه مرا مبتلاى شما نموده است . اى گروهى که اگر فرمانتان دهم ، اطاعت نمى کنید و اگر بخوانمتان پاسخ نمى دهید و اگر مهلت یابید سرگرم سخنان بیهوده مى شوید، اگر به جنگتان کشند، سستى مى کنید و اگر مردم بر پیشواى خود گرد آیند، آنان را سرزنش ‍ مى کنید و طعنه مى زنید و اگر در کشاکش دشوارى افتید، بازپس ‍ مى نشینید.

نه شما بى پدر! از چیست که در یارى کردن من درنگ مى کنید و انتظار مى برید و براى گرفتن حقتان جهاد نمى کنید. مرگ و خوارى بر شما خواهد بود.

به خدا سوگند، اگر مرگ من فرا رسد و فرا خواهد رسید میان من و شما جدایى افکند. در حالى که ، من از مصاحبت با شما بیزارم و با شما چنانم که گویى یاورى ندارم . خدا را، شما چگونه مردمى هستید نه دین ، شما را گرد مى آورد و نه حمیت و غیرت شما را بر مى انگیزد. آیا این شگفت نیست که معاویه مشتى بلاجوى بى سر و پا را فرا مى خواند، بى آنکه هزینه یا عطایى به ایشان دهد، از او پیروى مى کنند. و من شما را که یادگار اسلام و باقى مانده مؤ منان نخستین هستید، دعوت مى کنم و هزینه و عطا مى دهم و شما از گرد من پراکنده مى گردید و با من مخالفت مى ورزید. هر چه مى گویم نمى پذیرید، خواه چیزى باشد که خشنودتان سازد یا به خشمتان آورد. کار شما، در هر حال ، مخالفت با من و سرپیچى از من است . چیزى را که بیش از هر چیز دوست دارم ، مرگ است که به سراغم آید. من کتاب خدا را به شما آموختم و باب حجت را بر رختان گشودم و آنچه نمى شناختید به شما شناساندم و شربتى را که از دهن مى افکندید، جرعه جرعه به کامتان ریختم .

اى کاش کور بینا مى شد و به خواب رفته بیدار مى گردید. چه نادان مردمى هستند، اینان که پیشوایشان معاویه است و آموزگارشان فرزند نابغه (۵۸)

_______________________________

۵۸-فرزند نابغه ، مراد، عمروبن العاص است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۳۵(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۳۵

و من کلام له ع وَ قَدْ وَقَعتْ مُشاجَرَهُ بَینَهُ وَ بَیْنَ عُثْمانَ، فَقالَالْمُغِیرَهُ بْنَ الاَْخْنَس لِعُثْمانَ:اءَنَااءَکْفِیکَهُ، فَقالَ عَلى عَلَیْهِ السَّلامُ لِلْمُغِیرَهِ: 

یَابْنَ اللَّعِینِ الْاءَبْتَرِ، وَ الشَّجَرَهِ الَّتِی لا اءَصْلَ لَها وَ لا فَرْعَ، اءَنْتَ تَکْفِینِی ؟! فَوَ اللَّهِ ما اءَعَزَّ اللَّهُ مَنْ اءَنْتَ ناصِرُهُ، وَ لا قامَ مَنْ اءَنْتَ مُنْهِضُهُ، اخْرُجْ عَنَّا اءَبْعَدَ اللَّهُ نَواکَ، ثُمَّ ابْلُغْ جَهْدَکَ فَلا اءَبْقَى اللَّهُ عَلَیْکَ إِنْ اءَبْقَیْتَ!

  ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ). روزى میان او و عثمان مشاجره اى در گرفت . مغیره بن اخنس ، که درآنجا بود، به عثمان گفت من تو را در برابر او بسنده ام و امیرالمؤ منین مغیره را فرمود:  

اى فرزند آن ملعون ابتر و درخت بى ریشه و شاخ ، تو مرا بسنده اى به خدا سوگند، کسى که تو یاورش باشى ، هرگز، روى پیروزى نخواهد دید و کسى که تو بر پایش دارى ، هرگز، بر پاى نخواهد ماند. از نزد ما بیرون شو. خداوند خیر و صلاح را از تو دور گرداند. هر چه توانى بکوش ، خدا بر تو رحمت نیاورد اگر بر من رحمت آورى .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۲۹(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۲۹

و من خطبه له ع فِی ذِکْرِ الْمَکایِیلِ وَالْمَوازِینِ:  

عِبادَ اللَّهِ، إِنَّکُمْ وَ ما تَأْمُلُونَ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیا اءَثْوِیاءُ مُؤَجَّلُونَ، وَ مَدِینُونَ مُقْتَضَوْنَ، اءَجَلٌ مَنْقُوصٌ، وَ عَمَلٌ مَحْفُوظٌ، فَرُبَّ دَائِبٍ مُضَیَّعٌ، وَرُبَّ کادِحٍ خَاسِرٌ، وَ قَدْ اءَصْبَحْتُمْ فِی زَمَنٍ لا یَزْدادُ الْخَیْرُ فِیهِ إِلا إِدْبارا، وَلاالشَّرُّ فِیهِ إِلا إِقْبالاً، وَلاالشَّیْطَانُ فِی هَلاکِ النَّاسِ إ لا طَمَعا؛ فَهذا اءَوانٌ قَوِیَتْ عُدَّتُهُ، وَ عَمَّتْ مَکِیدَتُهُ، وَ اءَمْکَنَتْ فَرِیسَتُهُ.

اضْرِبْ بِطَرْفِکَ حَیْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ، فَهَلْ تُبْصِرُ إِلاّ فَقِیرا یُکابِدُ فَقْرا، اءَوْ غَنِیّا بَدَّلَ نِعْمَهَ اللَّهِ کُفْرا، اءَوْ بَخِیلاً اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْرا، اءَوْ مُتَمَرِّدا کَاءَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَواعِظِ وَقْرا؟

اءَیْنَ خِیارُکُمْ وَ صُلَحاؤُکُمْ، وَ اءَیْنَ اءَحْرارُکُمْ وَ سُمَحاؤُکُمْ؟ وَ اءَیْنَ الْمُتَوَرِّعُونَ فی مَکاسِبِهِمْ، وَالْمُتَنَزِّهُونَ فِی مَذاهِبِهِمْ؟ اءَلَیْسَ قَدْ ظَعَنُوا جَمِیعا عَنْ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ، وَالْعاجِلَهِ الْمُنَغِّصَهِ؟ وَ هَلْ خُلِقْتُمْ إِلاّ فِی حُثالَهٍ لا تَلْتَقِی إ لا بِذَمِّهِمُ الشَّفَتانِ اسْتِصْغارا لِقَدْرِهِمْ، وَ ذَهابا عَنْ ذِکْرِهِمْ؟ فَإِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.

ظَهَرَ الْفَسادُ فَلا مُنْکِرٌ مُغَیِّرٌ، وَ لا زاجِرٌ مُزْدَجِرٌ، اءَفَبِهذا تُرِیدُونَ اءَنْ تُجاوِرُوا اللَّهَ فِی دارِ قُدْسِهِ، وَ تَکُونُوا اءَعَزَّ اءَوْلِیائِهِ عِنْدَهُ؟ هَیْهاتَ لا یُخْدَعُ اللَّهُ عَنْ جَنَّتِهِ، وَ لا تُنالُ مَرْضاتُهُ إِلا بِطاعَتِهِ، لَعَنَ اللَّهُ الْآمِرِینَ بِالْمَعْرُوفِ التّارِکِینَ لَهُ، وَالنّاهِینَ عَنِ الْمُنْکَرِ الْعامِلِینَ بِهِ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) درباره پیمانه ها و ترازوها:  

اى بندگان خدا، شما و آرزوهایتان در این دنیا، همانند مهمانانى هستید که زمان درنگش معین شده یا همانند وامدارى هستید که مدت وامش ‍ سرآمده و اکنون طلبکاران به مطالبه آمده اند. زمان کوتاه است و اعمالتان را ثبت کرده اند. چه بسا، کسانى در کارى مى کوشند و سرانجام ، تباهش ‍ مى کنند و چه بسا، کسانى که در کارى رنج مى برند و سرانجام ، زیان مى بینند.

شما در زمانى زندگى مى کنید که نیکى از آن رخت بر بسته و پیوسته دورتر مى رود و بدى بدان روى نهاده است و پیوسته پیشتر مى آید. شیطان ، طمع در هلاکت مردم بسته و اکنون زمانى است که اسباب کارش ‍ نیک مهیا شده و مکر و فریبش به همه جا راه یافته است و شکارش در چنگال اوست . به هر کجا که خواهى چشم بگردان و مردم را بنگر، آیا جز درویشى ، که از درویشى اش رنج مى برد یا توانگرى که نعمت خدا را کفران مى کند یا بخیلى ، که در اداى حق خدا بخل مى ورزد تا بر ثروتش ‍ بیفزاید، یا متمردى ، که گوشش براى شنیدن اندرزها گران شده است ، چیز دیگرى خواهى دید.

اخیار و صالحان کجایند؟ آزادگان و بخشندگان چه شده اند؟ کجایند آنان که در داد و ستد پارسایى مى کردند و راه و روشى پاکیزه داشتند. آیا نه چنین است ، که همگى از این جهان پست و زودگذر و آمیخته به تیرگى و رنج رخت به جهان دیگر برده اند؟و شما به جاى آنها مانده اید. در میان گروهى فرومایگان ، که لبها از به هم خوردن و بردن نامشان و نکوهش اعمالشان ننگ دارد.در این حال باید گفت : انا لله و انا الیه راجعون .

فساد آشکار شده ، کسى نیست که زشتکاریها را دگرگون سازد و کسى نیست که بزهکاران را مهار کند. با چنین اعمالى مى خواهید که در جوار خداوندى در سراى قدس او به سر برید یا از گرامیترین دوستان او به شمار آیید. آرزویى محال است .
خداوند را براى رفتن به بهشت نتوان فریفت و خشنودى او جز به اطاعت و بندگى حاصل نشود. خدا لعنت کند کسانى را که امر به معروف مى کنند و خود به جاى نمى آورند یا نهى از منکر مى نمایند و خود به جاى مى آورند.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۲۴(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه: ۱۲۴

و من کلام له ع فِی حَثِّ اءَصْحابِهِ عَلَى الْقِتالِ:  

فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ، وَ اخِّرُوا الْحاسِرَ، وَ عَضُّوا عَلَى الْاءَضْراسِ فَإِنَّهُ انْبى لِلسُّیُوفِ عَنِ الْهامِ، وَالْتَوُوا فِی اطْرافِ الرِّماحِ فَإِنَّهُ امْوَرُ لِلْاءَسِنَّهِ، وَغُضُّوا الْاءَبْصارَ فَإِنَّهُ اءَرْبَطُ لِلْجَأْشِ، وَ اءَسْکَنُ لِلْقُلُوبِ، وَ اءَمِیتُوا الْاءَصْواتَ فَإِنَّهُ اءَطْرَدُ لِلْفَشَلِ.

وَ رایَتَکُمْ فَلا تُمِیلُوها، وَ لا تُخِلُّوها، وَ لا تَجْعَلُوها إِلا بِاءَیْدِی شُجْعانِکُمْ، وَ الْمانِعِینَ الذِّمارَ مِنْکُمْ، فَإِنَّ الصّابِرِینَ عَلَى نُزُولِ الْحَقائِقِ هُمُ الَّذِینَ یَحُفُّونَ بِرَایاتِهِمْ، وَیَکْتَنِفُونَها: حِفَافَیْها وَ وَرَاءَها وَ امَامَها، لا یَتَاءَخَّرُونَ عَنْها فَیُسْلِمُوها، وَ لا یَتَقَدَّمُونَ عَلَیْها فَیُفْرِدُوها.

اجْزَاءَ امْرُؤٌ قِرْنَهُ، وَ آسى اخَاهُ بِنَفْسِهِ، وَ لَمْ یَکِلْ قِرْنَهُ إِلَى اخِیهِ فَیَجْتَمِعَ عَلَیْهِ قِرْنُهُ وَ قِرْنُ اخِیهِ.

وَ ایْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَیْفِ الْعاجِلَهِ لا تَسْلَمُوا مِنْ سَیْفِ الْآخِرَهِ، وَ انْتُمْ لَهامِیمُ الْعَرَبِ، وَ السَّنامُ الْاعْظَمُ.
إ نَّ فِی الْفِرارِ مَوْجِدَهَ اللَّهِ، وَالذُّلَّ اللازِمَ، وَالْعارَ الْباقِیَ، وَ إ نَّ الْفارَّ لَغَیْرُ مَزِیدٍ فِی عُمُرِهِ، وَ لا مَحْجُوزٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ یَوْمِهِ.

مَنْ رائِحٌ إ لى اللَّهِ کَالظَّمْآنِ یَرِدُ الْمَاءَ؟ الجَنَّهُ تَحْتَ اطْرافِ الْعَوالِى ، الْیَوْمَ تُبْلَى الْاءَخْبَارُ، وَاللَّهِ لَاءَنا اءَشْوَقُ إلى لِقائِهِمْ مِنْهُمْ إلى دِیارِهِمْ.

اللَّهُمَّ فَإ نْ رَدُّوا الْحَقَّ فَافْضُضْ جَماعَتَهُمْ، وَشَتِّتْ کَلِمَتَهُمْ، وَ اءَبْسِلْهُمْ بِخَطایاهُمْ، إِنَّهُمْ لَنْ یَزُولُوا عَنْ مَواقِفِهِمْ دُونَ طَعْنٍ دِراکٍ، یَخْرُجُ مِنْهُ النَّسِیمُ وَ ضَرْبٍ یَفْلِقُ الْهامَ، وَ یُطِیحُ الْعِظامَ، وَ یُنْدِرُ السَّواعِدَ وَالْاءَقْدامَ، وَ حَتَّى یُرْمَوا بِالْمَناسِرِ تَتْبَعُهَا الْمَناسِرُ، وَ یُرْجَمُوا بِالْکَتائِبِ تَقْفُوها الْحَلائِبُ، وَ حَتَّى یُجَرَّ بِبِلادِهِمُ الْخَمِیسُ یَتْلُوهُ الْخَمِیسُ وَ حَتَّى تَدْعَقَ الْخُیُولُ فِى نَواحِرِ اءَرْضِهِمْ، وَ بِاءَعْنانِ مَسارِبِهِمْ وَ مَسارِحِهِمْ.

قال السید الشریف

اءَقُولُ: الدَّعْقُ: الدَّقُ، اءَىْ تَدُقُّ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها اءَرْضَهُمْ، وَ نَواحَرُ اءَرْضِهِمْ: مُتَقَابِلاتُها، یُقالُ: مَنازِلُ بَنِی فُلانٍ تَتَناحَرُ، اءَىٍّْ: تَتَقابَلُ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) در برانگیختن اصحابش به جهاد: 

ان گروه از جنگاوران را، که زره بر تن دارند، پیش دارید و آنان را که زره بر تن ندارند، در عقب بگمارید. دندانها را بر هم فشارید، که این کار، شمشیرها را از کاسه سر بیشتر دور کند. چون نیزه را به سوى شما گرفتند بیدرنگ ، بپیچید که این کار، شما را از آسیب سر نیزه ها در امان مى دارد. دیدگان را فرو خوابانید، که این کار بر شهامت شما مى افزاید و دل را آرامش مى بخشد.

صداهایتان را پست کنید، که این کار ناتوانى و وحشت را بهتر مى راند. پرچمتان را به این سو و آن سو متمایل مکنید و گردش را خالى مگذارید و آن را جز به دست دلیران سپاه مدهید. دلیرانى که همواره از آنچه باید دفاع کنند، دفاع مى کنند.
آنان که به هنگام نزول سختى و بلا پایدارى مى ورزند و صبر مى کنند، گرد پرچم را مى گیرند و از پس و پیش و راست و چپ حفاظتش مى کنند. نه از آن واپس مانند، که به دست دشمنش سپارند و نه از آن پیش افتند، که تنهایش گذارند.

بر هر یک از شماست که هماورد خود را از پاى درآورد و از برادر جنگجوى خود نیز حمایت کند و نباید که نبرد با هماورد خود را به برادر خود واگذارد تا هماورد او و هماورد برادرش همدست شده ، کار برادرش را بسازند.

به خدا سوگند، اگر از شمشیر این جهان بگریزید از شمشیر آن جهان گریختن نتوانید. شما سروران و گردن فرازان عرب هستید و نسبت به دیگران چون کوهان بلند شتر هستید نسبت به دیگر اعضایش .

فرار سبب خشم خداوند است و خوارى و ذلت آورد و مرد را براى همیشه ننگین سازد. آنکه از میدان جنگ مى گریزد بر عمرش نیفزاید و فرار، مانع مرگش نشود. کسى که به سوى خداى مى رود همانند تشنه اى است که به آب مى رسد.
بهشت در سایه نیزه هاست . امروز هر کس را هر چه در دل باشد آشکار شود. (به خدا سوگند، اشتیاق من به پیکار با آنان از اشتیاق آنان به خانه هایشان بیشتر است .)

بار خدایا، اگر حق را نمى پذیرند، جمعشان را پراکنده ساز و میانشان اختلاف انداز و آنان را به سبب خطاهایشان به هلاکت رسان . ایشان از باورهاى خود بازنگردند، مگر آنگاه که ، ضربتهاى پى در پى نیزه ها بدنهایشان را سوراخ کند، چنانکه نسیم از آنها بگذرد و سرهایشان بشکافد و استخوانهایشان خرد گردد و دستها و پاهایشان به اطراف پراکنده شود و لشکرها دسته دسته از پى هم بر آنها بتازند و سوارانى که از هر سوى روى آورده اند بر سرشان هجوم آورند و لشکرهاى گران به شهرهایشان روانه گردد و سراسر بلادشان در زیر سمّ ستوران کوبیده شود و گرداگرد مراتع و چراگاههایشان را فرو گیرند.

شریف رضى گوید :

من مى گویم :

(دعق ) به معنى (دق ) است ، یعنى کوبیدن . یعنى اسبها به سمهاى خود زمینشان را فرو کوبند و (نواحر) به معنى متقابل است : روبروى یکدیگر. مى گویند، (منازل بنى فلان تتناحر) یعنى ، مقابل یکدیگر است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۱۶(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۱۶

و من خطبه له ع و فیها ینصح اءصحابه  

ارْسَلَهُ دَاعِیا إِلَى الْحَقِّ، وَ شَاهِدا عَلَى الْخَلْقِ، فَبَلَّغَ رِسالاتِ رَبِّهِ غَیْرَ و انٍ وَ لا مُقَصِّرٍ، وَ جاهَدَ فِی اللَّهِ اعْداءَهُ غَیْرَ واهِنٍ وَ لا مُعَذِّرٍ، إِمامُ مَنِ اتَّقَى وَ بَصَرُ مَنِ اهْتَدَى .

مِنْها:

وَ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا اعْلَمُ مِمَّا طُوِیَ عَنْکُمْ غَیْبُهُ إذن لَخَرَجْتُمْ إِلَى الصُّعُداتِ، تَبْکُونَ عَلى اعْمَالِکُمْ، وَ تَلْتَدِمُونَ عَلى انْفُسِکُمْ، وَ لَتَرَکْتُمْ امْوالَکُمْ لا حَارِسَ لَها، وَ لا خَالِفَ عَلَیْها، وَ لَهَمَّتْ کُلَّ امْرِئٍ مِنْکُمْ نَفْسُهُ، لا یَلْتَفِتُ إ لى غَیْرِها، وَ لَکِنَّکُمْ نَسِیتُمْ ما ذُکِّرْتُمْ، وَ امِنْتُمْ مَا حُذِّرْتُمْ، فَتاهَ عَنْکُمْ رَاءْیُکُمْ وَ تَشَتَّتَ عَلَیْکُمْ امْرُکُمْ.

لَوَدِدْتُ اءَنَّ اللَّهَ فَرَّقَ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ، وَ اءَلْحَقَنِی بِمَنْ هُوَ اءَحَقُّ بِی مِنْکُمْ، قَوْمٌ وَ اللَّهِ مَیامِینُ الرَّاءْیِ، مَراجِیحُ الْحِلْمِ، مَقاوِیلُ بِالْحَقِّ، مَتارِیکُ لِلْبَغْیِ، مَضَوْا قُدُما عَلَى الطَّرِیقَهِ، وَ اءَوْجَفُوا عَلَى الْمَحَجَّهِ، فَظَفِرُوا بِالْعُقْبَى الدَّائِمَهِ، وَ الْکَرامَهِ الْبارِدَهِ.
اما وَ اللَّهِ لَیُسَلَّطَنَّ عَلَیْکُمْ غُلامُ ثَقِیفٍ الذَّیّالُ الْمَیّالُ، یَأْکُلُ خَضِرَتَکُمْ، وَ یُذِیبُ شَحْمَتَکُمْ، إِیهٍ اءَبا وَذَحَهَ.

قال الشریف

اقولُ: الْوَذَحهُ الْخنْفَساءُ وَ هذَا الْقَولُ یُومِىُ بِهِ إ لَى الْحَجَاجِ، وَ لَهُ مَعَ الْوَذَحِه حَدِیثْ لَیْسَ هذا مَوْضِعَ ذِکْرِهِ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) که در آن یارانش را نصیحت مى کند 

او را فرستاد که مردم را به راه حق دعوت کند و بر خلق گواه باشد. او رسالت پروردگارش به جاى آورد. نه در آن سستى کرد و نه کوتاهى . در راه خدا با دشمنان خدا جهاد کرد، بى آنکه ناتوانى نشان دهد یا عذر و بهانه اى بیاورد. پیشواى هر کسى است که پرهیزگارى گزیند و دیده بیناى هر کسى است که هدایت یابد.

و از این خطبه :

اگر مى دانستید چیزى را که من مى دانم و غیب آن بر شما پوشیده است ، سر به صحرا مى گذاشتید و بر اعمال خود مى گریستید، و بر سر و سینه خود مى زدید و اموالتان را رها مى کردید و مى رفتید، بى آنکه ، نگهبانى یا کسى از سوى خود بر آن بگمارید و هر کس در اندیشه خویش مى بود و به دیگرى نمى پرداخت . ولى هر اندرز که شما را داده بودند از یاد بردید و از هر چه شما را بر حذر داشته بودند، خود را ایمن یافتید. پس ، فکرتان سرگشته و کارتان پریشان گردید.

دوست دارم ، که خدا میان من و شما جدایى افکند و مرا به کسانى ملحق سازد که از شما به من سزاوارترند. به خدا سوگند، که مردمى بودند با اندیشه هایى خجسته و نیکو و بردبارى بسیار که سخن حق مى گفتند و از ستمگرى گریزان بودند. در راه راست پیش مى رفتند و طریق روشن را بشتاب مى سپردند. پس به جهان جاوید و نعمت گواراى خداوندى دست یافتند. آگاه باشید، به خدا سوگند، پسر قبیله ثقیف بر شما چیره خواهد شد. مردى متکبر است که دامنکشان مى رود و از حق رویگردان است . همه داراییتان را چون حیوانى که سبزه را بچرد خواهد خورد و پیه تنتان را خواهد گداخت . بس کن اى ابووذحه .

شریف رضى گوید :

من مى گویم : مراد از (وذحه ) سرگین گردان است و این اشارت است به آمدن حجاج . حجاج را با وذحه حکایتى است که جاى ذکر آن در اینجا نیست .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۷۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۷۱

و من خطبه له ع فِی ذَم اءَهْل الْعَراق : 

اءَمّا بَعْدُ یَا اءَهْلَ الْعِرَاقِ فَإِنَّما اءَنْتُمْ کَالْمَرْاءَهِ الْحَامِلِ حَمَلَتْ، فَلَمَّا اءَتَمَّتْ اءَمْلَصَتْ، وَ ماتَ قَیِّمُها، وَ طالَ تَاءَیُّمُها، وَ وَرِثَها اءَبْعَدُها، اءَمَا وَ اللَّهِ مَا اءَتَیْتُکُمُ اخْتِیَارا، وَ لَکِنْ جِئْتُ إِلَیْکُمْ سَوْقا، وَ لَقَدْ بَلَغَنِی اءَنَّکُمْ تَقُولُونَ: عَلِیُّ یَکْذِبُ.

قَاتَلَکُمُ اللَّهُ، فَعَلَى مَنْ اءَکْذِبُ؟ اءَ عَلَى اللَّهِ؟ فَاءَنَا اءَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ! اءَمْ عَلَى نَبِیِّهِ؟ فَاءَنَا اءَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ! کَلَّا وَ اللَّهِ لَکِنَّهَا لَهْجَهٌ غِبْتُمْ عَنْهَا، وَ لَمْ تَکُونُوا مِنْ اءَهْلِها، وَیْلُ اءُمِّهِ (وَیْلُمَّهِ) کَیْلاً بِغَیْرِ ثَمَنٍ لَوْ کَانَ لَهُ وِعَاءٌ وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَاءَهُ بَعْدَ حِینٍ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) در نکوهش مردم عراق :  

اما بعد، اى مردم عراق ، شما همانند زنى آبستن هستید که چون مدت حملش به سر آید، بچه خود مرده بیفکند و سرپرستش بمیرد و بیوگیش ‍ مدت گیرد و، آنکه به او از همه دورتر است ، میراثش بخورد. به خدا سوگند، که من به اختیار خود به نزد شما نیامدم ، بلکه دست حوادث بود که مرا بدین سوى سوق داد. به من خبر رسیده که گفته اید على دروغ مى بندد.

خدایتان بکشد به چه کسى دروغ مى بندم آیا به خدا دروغ مى بندم ، در حالى که ، من نخستین کسى هستم که به او ایمان آورده ام یا بر پیامبر او دروغ مى بندم ، در حالى که ، من نخستین کسى هستم که او را تصدیق کرده ام به خدا سوگند، که نه چنین است بلکه آنچه مى گفتم معنى آن درنمى یافتید زیرا شایسته دریافت آن نبودید. اى شگفتا، شگفتا، دانش و حکمت را برایگان پیمانه مى کنم ، اگر آن را ظرفى باشد.(شما پس از اندک زمانى از خبر آن آگاه خواهید شد.)(۲۳)

______________________________________________

۲۳-سوره ۳۸، آیه ۸۸

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۷۰ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه: ۷۰

و قال ع فِی سِحره الیَوم الْذی ضُرِبَ فِیه : 

مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ اءَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ اءُمَّتِکَ مِنَ الْاءَوَدِ وَ اللَّدَدِ فَقَالَ: ادْعُ عَلَیْهِمْ فَقُلْتُ: اءَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْرا لی مِنْهُمْ وَ اءَبْدَلَهُمْ بِی شَرّا لَهُمْ مِنِّی .

قال الشریف :


وَ یَعْنی بالا ود الاعوجاج وَ باللدد الخَصام وَ هَذا مَن اءَفْصَح الْکَلامِ.

ترجمه : 

آن حضرت در سحرگاه روزى که ضربتش زدند فرمود :  

همچنان که نشسته بودم به خواب رفتم . رسول الله (ص )، بر من گذر کرد. گفتم یا رسول الله از امّت تو چه ناراستیها و کینه توزیها دیده ام . گفت نفرینشان کن . گفتم خداوند به جاى آنها به من بهتر از ایشان را دهد و به جاى من بدترین کسان را بر ایشان گمارد.
شریف رضى گوید :
(اود) به معنى کژى است و (لدد) به معنى خصومت و کینه توزى و، این از فصیحترین عبارات است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۶۹ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتیخطبه شماره ۶۸(متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

خطبه : ۶۹

   و من کلام له ع فِى ذَمّ اءصحابه : 

کَمْ اءُدَارِیکُمْ کَمَا تُدَارَى الْبِکَارُ الْعَمِدَهُ وَ الثِّیَابُ الْمُتَدَاعِیَهُ! کُلَّمَا حِیصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهَتَّکَتْ مِنْ آخَرَ کُلَّمَا اءَطَلَّ عَلَیْکُمْ مَنْسِرٌ مِنْ مَنَاسِرِ اءَهْلِ الشَّامِ اءَغْلَقَ کُلُّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بَابَهُ وَ انْجَحَرَ انْجِحَارَ الضَّبَّهِ فِی جُحْرِهَا وَ الضَّبُعِ فِی وِجَارِهَا! الذَّلِیلُ وَ اللَّهِ مَنْ نَصَرْتُمُوهُ وَ مَنْ رُمِیَ بِکُمْ فَقَدْ رُمِیَ بِاءَفْوَقَ نَاصِلٍ.

إِنَّکُمْ وَ اللَّهِ لَکَثِیرٌ فِی الْبَاحَاتِ قَلِیلٌ تَحْتَ الرَّایَاتِ وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیمُ اءَوَدَکُمْ وَ لَکِنِّی لاَ اءَرَى إِصْلاَحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی اءَضْرَعَ اللَّهُ خُدُودَکُمْ وَ اءَتْعَسَ جُدُودَکُمْ لاَ تَعْرِفُونَ الْحَقَّ کَمَعْرِفَتِکُمُ الْبَاطِلَ وَ لاَ تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ کَإِبْطَالِکُمُ الْحَقَّ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) در نکوهش اصحابش :  

چند با شما مدارا کنم ، چونان که با اشتران جوانى که کوهانشان از درون ریش است و از برون سالم ، مدارا کنند. یا با کهنه جامه اى که اگر از یک جاى پارگى آن را بدوزند، از جاى دیگر پاره شود. هر بار که طلایه لشکر شام از دور پدیدار گردد، هر یک از شما به خانه خود مى گریزید و در را به روى خود مى بندید. همانند سوسمارى ، که از بیم ، در سوراخ خود پنهان مى شود، شما نیز به سوراخ خود مى خزید. یا مانند کفتار به لانه پنهان مى شوید. به خدا سوگند، خوار و ذلیل کسى است که شما یاریش کرده باشید. هر که شما را چون تیر به سوى خصم افکند، تیر سوفار شکسته و بى پیکان ، به سوى او افکنده است .

به خدا سوگند، که به هنگام آرمیدن در عرصه آرامش خانه ، شمارتان بسیار است و در زیر پرچم نبرد، اندک .مى دانم داروى درد شما چیست و این کژى را چگونه راست توان کرد. ولى نمى خواهم شما را اصلاح کنم ، در حالى که خود را تباه کرده باشم . خداوند خوارتان سازد و بدبخت و بى بهره گرداند. آن سان که باطل را مى شناسید، حق را نمى شناسید و آن سان با باطل مبارزه نمى کنید که به نابود کردن حق کمر بسته اید.

 

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۴۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۴۴

و من کلام له ع لَما هَرَبَ مَصْقِله بْنَ هَبیرهَ الشیبانی إ لى مُعاویهَ، وَ کانَ قَدْ ابْتاعَ سَبی بنیناجِیه مِن عامِل اءمیر المؤ منین علیه السلام وَ اءعْتقهم ، فَلَما طالِبهبِالمال خاسَّ بِه وَ هَرْب إ لى الشام

قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَهَ فَعَلَ فِعْلَ السَّادَهِ، وَ فَرَّ فِرارَ الْعَبِیدِ، فَما اءَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى اءَسْکَتَهُ، وَ لا صَدَّقَ واصِفَهُ حَتَّى بَکَّتَهُ، وَ لَوْ اءَقامَ لَاءَخَذْنا مَیْسُورَهُ، وَ انْتَظَرْنا بِمالِهِ وُفُورَهُ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى که مصقله ابن هبیره شیبانى ، اسیران بنى ناجیه را ازعامل امیرالمؤ منین خرید و آزاد کرد و چون على (ع ) بهاى آن مطالبه نمود، مصقله نزد معاویه گریخت و على (ع ) درباره آن فرمود:

خداوند مصقله را از خیر دور کناد. کردارش چون سروران آزاده بود و فرارش چون بردگان . ستاینده اش را، هنوز سخن آغاز نکرده ، خاموش ‍ ساخت و هنوز زبان به وصف او نگشوده بود که سرزنش نمود. اگر مانده بود و نمى رفت آنچه را که برایش میسر بود از او مى ستدم و براى باقى ، تا مالى به دستش افتد، مهلت مى دادم .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۲۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۷

و من خطبه له ع 

اءَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ اءَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ اءَوْلِیَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَهُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَهُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ اءَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلاَءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ اَلْقَماءِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ اءُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ.

اءَلا وَ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَیْلاً وَ نَهَارا وَ سِرّا وَ إِعْلاَنا، وَ قُلْتُ لَکُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ اءَنْ یَغْزُوکُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلا ذَلُّوا فَتَوَاکَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الْاءَوْطَانُ وَ هَذَا اءَخُو غَامِدٍ قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْاءَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَکْرِیَّ وَ اءَزَالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِی اءَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاءَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْاءُخْرَى الْمُعَاهِدَهِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلا بِالاِسْتِرْجَاعِ وَ الاِسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لاَ اءُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ اءَنَّ امْرَأً مُسْلِما مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا اءَسَفا مَا کَانَ بِهِ مَلُوما بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیرا فَیَا عَجَبا عَجَبا وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقُکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ فَقُبْحا لَکُمْ وَ تَرَحا حِینَ صِرْتُمْ غَرَضا یُرْمَى .

یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَ لاَ تُغِیرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لاَ تَغْزُونَ وَ یُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ فَإِذَا اءَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی اءَیَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ: هَذِهِ حَمَارَّهُ الْقَیْظِ اءَمْهِلْنَا یُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا اءَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی الشِّتَاءِ قُلْتُمْ: هَذِهِ صَبَارَّهُ الْقُرِّ اءَمْهِلْنَا یَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ کُلُّ هَذَا فِرَارا مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا کُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَاءَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّیْفِ اءَفَرُّ.

یَا اءَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لاَ رِجَالَ حُلُومُ الْاءَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ اءَنِّی لَمْ اءَرَکُمْ وَ لَمْ اءَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَهً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَما وَ اءَعْقَبَتْ سَدَما قَاتَلَکُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلا تُمْ قَلْبِی قَیْحا وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظا وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمامِ اءَنْفاسا وَ اءَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَاءْیِی بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِذْلاَنِ حَتَّى قَالَتْ قُرَیْشٌ:

إِنَّ ابْنَ اءَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَکِنْ لاَ عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ لِلَّهِ اءَبُوهُمْ وَ هَلْ اءَحَدٌ مِنْهُمْ اءَشَدُّ لَهَا مِرَاسا وَ اءَقْدَمُ فِیهَا مَقَاما مِنِّى ؟ لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَ ها اءَنا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ وَ لَکِنْ لاَ رَاءْیَ لِمَنْ لاَ یُطَاعُ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )

اما بعد. جهاد درى است از درهاى بهشت که خداوند بر روى بندگان خاص خود گشوده است . جهاد جامه پرهیزگارى و جوشن استوار خدایى و سپر ستبر اوست . هر که آن را ناخوش دارد و از آن رخ برتابد، خداوند جامه خوارى و زبونى بر او پوشاند و محنت و بلایش در میان گیرد و دلش را در پرده دارد و به کیفر آنکه از جهاد تن زده است از حق دور افتد و کارش به مذلت کشد و از عدالت بى بهره ماند.

شب و روز، در نهان و آشکارا، شما را به نبرد با این قوم فرا خواندم و گفتم که پیش از آنکه سپاه بر سرتان کشند، بر آنها بتازید. به خدا سوگند، به هیچ قومى در خانه هایشان تاخت نیاوردند. مگر آنکه زبون خصم گشتند. شما نیز آن قدر از کارزار سر بر تافتید و کار را به گردن یکدیگر انداختید و یکدیگر را نصرت ندادید، تا هر چه داشتید به باد یغما رفت و سرزمینتان جولانگاه دشمنانتان گردید.

و اکنون ، این مرد غامدى (۱۴) است ، که با سپاه خود به شهر انبار(۱۵) درآمده است و حسّان بن حسّان البکرى را کشته است و مرزدارانتان را رانده است و کار را به آنجا رسانیده اند که شنیده ام که یکى از آنها بر زن مسلمانى داخل شده و دیگرى ، بر زنى از اهل ذمّه و، خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره اش را ربوده است . و آن زن جز آنکه انّا لله … گوید و از او ترحم جوید چاره اى نداشته است . آنها پیروزمندانه ، با غنایم ، بى آنکه زخمى بردارند، یا قطره اى از خونشان ریخته شود، بازگشته اند. اگر مرد مسلمانى پس از این رسوایى از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش ‍ کرد بلکه مرگ را سزاوارتر است . اى شگفتا، به خدا سوگند، که همدست بودن این قوم با یکدیگر با آنکه بر باطل اند و جدایى شما از یکدیگر با آنکه بر حقید دل را مى میراند و اندوه را بر آدمى چیره مى سازد.

وقتى مى نگرم که شما را آماج تاخت و تاز خود قرار مى دهند و از جاى نمى جنبید، بر شما مى تازند و شما براى پیکار دست فرا نمى کنید، مى گویم ، که اى قباحت و ذلت نصیبتان باد! خدا را معصیت مى کنند و شما بدان خشنودید. چون در گرماى تابستان به کارزارتان فراخوانم ، مى گویید که در این گرماى سخت چه جاى نبرد است ، مهلتمان ده تا گرما فروکش کند و، چون در سرماى زمستان به کارزارتان فراخوانم ، مى گویید که در این سورت سرما، چه جاى نبرد است مهلتمان ده تا سورت سرما بشکند. این همه که از سرما و گرما مى گریزید به خدا قسم از شمشیر گریزانترید.

اى به صورت مردان عارى از مردانگى ، با عقل کودکان و خرد زنان به حجله آرمیده ، کاش نه شما را دیده بودم و نه مى شناختمتان . این آشنایى براى من ، به خدا سوگند، جز پشیمانى و اندوه هیچ ثمره اى نداشت . مرگ بر شما باد، که دلم را مالامال خون گردانیدید و سینه ام را از خشم آکنده ساختید و جام زندگیم را از شرنگ غم لبریز کردید و با نافرمانیهاى خود اندیشه ام را تباه ساختید. تا آنجا که قریش گفتند:

پسر ابوطالب مردى دلیر است ولى از آیین لشکرکشى و فنون نبرد آگاه نیست خدا پدرشان را بیامرزد! آیا در میان رزم آوران ، رزمدیده تر از من مى شناسند، یا کسى را که پیش از من قدم به میدان جنگ نهاده باشد؟ وقتى که من به آوردگاه مى رفتم ، هنوز به بیست سالگى نرسیده بودم و حال آنکه ، اکنون از شصت سالگى برگذشته ام .
آرى ، کسى را که از او فرمان نمى برند چه راءى و اندیشه اى تواند بود.

___________________________________________

۱۴-مراد، سفیان بن عوف است از بنى غامد که به دستور معاویه بر قلمرو على (ع ) مى تاخت .
۱۵-انبار نام شهرى است در مشرق فرات .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۲۵ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۵

عَلَیْهِ عامِلاهُ عَلَى الْیَمَنِ وَ هُما عُبَیْدُاللّهِ بْنُ عَباسٍ وَ سَعیدُ بْنُ نَمْرانُ لَمَا غَلَبَ عَلَیْها بُسْرُ بْنُ اءَبِی اءَرْطاهَ، فَقام ع عَلَى الْمِنْبَرِ ضَجِرا بِتَثاقُلِ اءَصْحابِهِ عَنِ الْجِهادِ وَ مُخالَفَتِهِمْ لَهُ فِی الرَّاءی ، فَقالَ: 

ما هِیَ إ لا الْکُوفَهُ اءَقْبِضُهَا وَ اءَبْسُطُهَا، إ نْ لَمْ تَکُونِی إ لا اءَنْتِ تَهُبُّ اءَعاصِیرُکِ فَقَبَّحَکِ اللَّهُ.
وَ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشَّاعِرِ:

لَعَمْرُ اءَبِیکَ الْخَیْرِ یَا عَمْرُو إِنَّنِی

عَلَى وَضَرٍ مِنْ ذَا الْإِنَاءِ قَلِیلِ

ثُمَّ قَالَ ع :

اءُنْبِئْتُ بُسْرا قَدِ اطَّلَعَ الْیَمَنَ وَ إ نِّی وَ اللَّهِ لَاءَظُنُّ اءَنَّ هَؤُلاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلى باطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ، وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إمامَکُمْ فِی الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إ مامَهُمْ فِی الْباطِلِ، وَ بِاءَدَائِهِمُ الْاءَمَانَهَ إلى صاحِبِهِمْ وَ خِیانَتِکُمْ وَ بِصَلاحِهِمْ فِی بِلادِهِمْ وَ فَسادِکُمْ.

فَلَوِ ائْتَمَنْتُ اءَحَدَکُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِیتُ اءَنْ یَذْهَبَ بِعِلاَقَتِهِ، اللَّهُمَّ إ نِّی قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِی وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِی ، فَاءَبْدِلْنِی بِهِمْ خَیْرا مِنْهُمْ وَ اءَبْدِلْهُمْ بِی شَرّا مِنِّی ، اللَّهُمَّ مُثْ قُلُوبَهُمْ کَمَا یُمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ، اءَما وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ اءَنَّ لِی بِکُمْ اءَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِی فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ:

هُنَالِکَ لَوْ دَعَوْتَ اءَتاکَ مِنْهُمْ

فَوارِسُ مِثْلُ اءَرْمِیَهِ الْحَمِیمِ

ثُمَّ نَزَلَ ع مِنَ الْمِنْبَرِ.


اءَقُولُ: الا رْمِیِهُ جَمْعُ رَمِىٍَّّ وَ هُوَ السَّحابُ، والْحَمیمُ هاهُنا وَقْتُ الصَّیْفِ، و إ نَّما خَصَّ الشاعِرُ سَحابَ الصَیْفِ بِالذِّکْرِ لا نَّهُ اءشَدُ جُفُولا وَ اءَسْرَعُ خُفُوفا، لا نَّهُ لا ماء فِیهِ، و إ نَّما یَکُونَ السَحابُ ثَقیلَ الْسَیْرِ لامْتِلائِهِ بِالماءِ، وَ ذَلِکَ لا یَکُونَ فِی الا کْثَرِ إ لا زَمانَ الشتاءِ، و إ نَّما اءرادَ الشاعِرُ وَصْفَهُمْ بالسُرْعَهِ إ ذا دُعُوا والا غاثَهِ إ ذا استُغِیثُوا، والْدَّلِیلُ عَلى ذلِکَ قَوْلُهُ:

هُنالِکَ لَوْ دَعَوْتَ اءَتاک مِنْهُمْ

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )، پیاپى به امیرالمؤ منین خبر مى رسید، که اصحاب معاویه بربلاد مستولى شده اند. عبید الله بن عباس و سعید بن نمران که کارگزاران او در یمن بودند،نیز بیامدند. بسر بن ابى ارطاه بر آنان چیره شده بود. على (ع ) در حالى که از درنگ اصحاب خود در امر جهاد، و مخالفت ورزیدنشان با راءى و نظر خودملول شده بود، بر منبر شد و چنین فرمود:  

براى من جز کوفه قلمروى باقى نمانده است . تنها بست و گشاد کارهاى کوفه است که با من است . اى کوفه اگر جز تو جاى دیگرى براى من نمانده ، و تو نیز دستخوش گردبادهاى توفنده اى ، خدا چهره ات را زشت گرداناد.

لعمر ابیک الخیر یا عمرو

انّنى على و ضر من ذا لاناء

قلیل

(اى عمرو سوگند به جان پدر نیکویت که براى من در این کاسه جز ته مانده اى از چربى نمانده است .)


پس آن حضرت (ع ) فرمود:

خبر یافتم که بسر بر یمن غلبه یافته ، به خدا سوگند، پندارم که این قوم بزودى بر شما چیره شوند. زیرا آنها با آنکه بر باطل اند، دست در دست هم دارند و شما با آنکه بر حق هستید، پراکنده اید. شما امامتان را، که حق با اوست ، نافرمانى مى کنید و آنان پیشواى خود را با آنکه بر باطل است فرمانبردارند.

آنان با بیعتى که با پیشواى خود کرده اند، امانت نگه مى دارند و شما خیانت مى ورزید. آنان در شهرهاى خود اهل صلاح و درستى هستند و شما اهل فساد و نادرستى . به گونه اى که اگر قدحى چوبین را به یکى از شما سپارم ، ترسم که حلقه ها و تسمه آن را بدزدد. بار خدایا، من از اینان ملول گشته ام و اینان از من ملول گشته اند. من از ایشان دلتنگ و خسته شده ام و ایشان از من دلتنگ و خسته شده اند. بهتر از ایشان را به من ارزانى دار و بدتر از مرا بر ایشان برگمار. بار خدایا، دلهایشان آب کن ، آنسان که نمک در آب . به خدا سوگند، دوست دارم به جاى انبوه شما، تنها هزار سوار از بنى فراس بن غنم در فرمان داشتم

هنالک لو دعوت اتاک منهم

فوارس مثل ارمیه الحمیم

(اگر آنان را فراخوانى ، به یکباره ، سوارانى چون ابرهاى تابستانى مى تازند و به سوى تو مى آیند).


و از منبر فرود آمد.


من مى گویم (ارمیه ) جمع رمى است ، یعنى ابرها. و (حمیم ) به معنى فصل تابستان است . شاعر، (ابر تابستانى ) گفته ، زیرا ابر تابستان چون آب ندارد تند سیر است ولى ابرى که در آن آب باشد کند سیر. چنین ابرهایى ویژه فصل زمستان باشد. شاعر، سواران را به هنگام فریاد خواهى در تاخت ، به ابرهاى تابستانى تشبیه کرده که گوید: هنالک لو دعوت اتاک منهم …

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۲۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۲

و من خطبه له ع

اءَلا وَ إ نَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِیَعُودَ الْجَوْرُ إلى اءَوْطَانِهِ، وَ یَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ، وَ اللَّهِ مَا اءَنْکَرُوا عَلَیَّ مُنْکَرا، وَ لا جَعَلُوا بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ نَصِفا، وَ إ نَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقَّا هُمْ تَرَکُوهُ، وَ دَما هُمْ سَفَکُوهُ، فَلَئِنْ کُنْتُ شَرِیکَهُمْ فِیهِ فَإ نَّ لَهُمْ لَنَصِیبَهُمْ مِنْهُ، وَ لَئِن کَانُوا وَلُوهُ دُونِی فَمَا التَّبِعَهُ إ لا عِنْدَهُمْ، وَ إ نَّ اءَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى اءَنْفُسِهِمْ، یَرْتَضِعُونَ اءُمّا قَدْ فَطَمَتْ، وَ یُحْیُونَ بِدْعَهً قَدْ اءُمِیتَتْ.

یا خَیْبَهَ الدَّاعِی ! مَنْ دَعا! وَ إ لاَمَ اءُجِیبَ! وَ إ نِّی لَرَاضٍ بِحُجَّهِ اللَّهِ عَلَیْهِمْ وَ عِلْمِهِ فِیهِمْ، التهدید بالحرب فَإ نْ اءَبَوْا اءَعْطَیْتُهُمْ حَدَّ السَّیْفِ وَ کَفَى بِهِ شَافِیا مِنَ الْبَاطِلِ وَ نَاصِرا لِلْحَقِّ، وَ مِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إ لَیَّ اءَنْ اءَبْرُزَ لِلطِّعَانِ وَ اءَنْ اءَصْبِرَ لِلْجِلاَدِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ، لَقَدْ کُنْتُ وَ مَا اءُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَ لا اءُرْهَبُ بِالضَّرْبِ، وَ إ نِّی لَعَلى یَقِینٍ مِنْ رَبِّی ، وَ غَیْرِ شُبْهَهٍ مِنْ دِینِی .

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع )

آگاه باشید، که شیطان حزب خود را بر انگیخته و سپاه خویش بسیج کرده ، تا بار دیگر، ستم در جاى خود مستقر گردد و باطل به جایگاه خود بازگردد. به خدا سوگند، هر چه کوشیدند منکرى از من ندیدند ولى میان من و خود به انصاف داورى نکردند.از من حقى را مى طلبند که خود آن را واگذاشته اند و خونى را مى خواهند که خود ریخته اند(۱۲) اگر مى گویند که من در ریختن آن خون شریکشان بوده ام ، مگر نه این است که آنها را در آن نصیبى بوده است و اگر آنان خود بتنهایى آن خون ریخته اند، پس جز آنها کسى گناهکار نخواهد بود و به کیفر آن دچارند. هر دلیل که بیاورند، به زیان خود آنهاست .از مادرى شیر مى خواهند که پستانش خشکیده است و مى خواهند بدعتى را زنده کنند که دیگر مرده است . چه نومید است این دعوت کننده ! کیست آنکه فرا مى خواند؟ و به چه چیز باید پاسخ داد؟

به هر چه خداوند میان من و ایشان داورى کند، بدان خشنودم ، که او به کردارهاى ایشان آگاه است . اگر سر بر تابند شمشیر تیز حوالتشان کنم ، که شمشیر درمان باطل است و یاریگر حق . شگفت در این است که مرا به آوردگاه مى خوانند و مى خواهند که در نبرد پاى بفشرم . مادرانشان در سوگشان بگریند. هیچگاه کسى نتوانسته مرا از تهدید به جنگ بترساند یا از ضرب شمشیر به وحشت افکند. زیرا من در ایمان به خدا به مرز یقین رسیده ام و هرگز در دین خود شبهه نیاورم .

_____________________________________________________
۱۲-مراد، خون عثمان است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۴(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۴

و من خطبه له ع و هی من اءفصح کلامه علیه السلام و فیها یعظ الناس و یهدیهم من ضلالتهم ویقال إ نه خطبها بعد قتل طلحه و الزبیر

بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْماءِ وَ تَسَنَّمْتُمُ الْعَلْیَاءَ وَ بِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السِّرارِ وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ یَفْقَهِ الْوَاعِیَهَ وَ کَیْفَ یُرَاعِی النَّبْاءَهَ مَنْ اءَصَمَّتْهُ الصَّیْحَهُ؟ رَبَطَ جَنانٌ لَمْ یُفَارِقْهُ الْخَفَقانُ، مَا زِلْتُ اءَنْتَظِرُ بِکُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ اءَتَوَسَّمُکُمْ بِحِلْیَهِ الْمُغْتَرِّینَ حَتَّى سَتَرَنِی عَنْکُمْ جِلْبابُ الدِّینِ وَ بَصَّرَنِیکُمْ صِدْقُ النِّیَّهِ اءَقَمْتُ لَکُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِی جَوَادِّ الْمَضَلَّهِ حَیْثُ تَلْتَقُونَ وَ لاَ دَلِیلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لاَ تُمِیهُونَ، الْیَوْمَ اءُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَیَانِ! عَزَبَ رَاءْیُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّی مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ اءُرِیتُهُ، لَمْ یُوجِسْ مُوسَى ع خِیفَهً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ اءَشْفَقَ مِنْ غَلَبَهِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلاَلِ، الْیَوْمَ تَوَافَقْنَا عَلَى سَبِیلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ یَظْمَاْ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) که فصیح ترین کلام حضرت است و در آن مردم را موعظه مى کند

در تاریکى ، راه خود را به هدایت ما یافتید و بر قله عزّت و سرورى فرا رفتید و از شب سیاه گمراهى به سپیده دم هدایت رسیدید. کر باد، گوشى که بانگ بلند حق را نشنود؛ که آنکه بانگ بلند را نشنود، آواز نرم چگونه او را بیاگاهاند. هر چه استوارتر باد، آن دل که پیوسته از خوف خدا لرزان است . من همواره در انتظار غدر و مکر شما مى بودم و در چهره شما نشانه هاى فریب خوردگان را مى دیدم .

شما در پس پرده دین جاى کرده بودید و پرده دین بود که شما را از من مستور مى داشت ؛ ولى صدق نیت من پرده از چهره شما برافکند و قیافه واقعى شما را به من بنمود. براى هدایت شما بر روى جاده حق ایستادم ، در حالى که ، بیراهه هاى ضلالت در هر سو کشیده شده بود و شما سرگردان و گم گشته به هر راهى گام مى نهادید. تشنه بودید و، هر چه زمین را مى کندید به نم آبى نمى رسیدید. امروز این زبان بسته را گویا کرده ام ، باشد که حقایق را به شما بگوید. در پرتگاه غفلت سرنگون شود، اندیشه کسى که به خلاف من ره مى سپرد، که من از آن روز که حق را دیده ام ، در آن تردید نکرده ام . اگر موسى (ع ) مى ترسید، بر جان خود نمى ترسید، بلکه از چیرگى نادانان و گمراهان مى ترسید.امروز از ما و شما یکى بر راه حق ایستاده و یکى بر باطل . آنکه به یافتن آب اطمینان دارد، هرگز، از تشنگى هلاک نمى شود.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 200 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)جنايتكار

۲۰۰-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )وَ أُتِیَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ فَقَالَ لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَهٍ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 191 دکتر آیتی:

جنايتكارى را نزد او آوردند و جمعى از اوباش همراه او بودند، امام فرمود:

گشاده و خوش مباد، چهره ‏هايى كه ديده نمى‏ شوند، مگر در جايى كه رسوايى باشد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی