نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۹۱ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)زهد

۳۹۱-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )ازْهَدْ فِی الدُّنْیَا یُبَصِّرْکَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْکَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۳۸۳ دکتر آیتی

 و فرمود (ع): در دنیا پرهیزگارى پیشه کن تا خدا نیز دیده تو را به عیبهاى آن بینا سازد. غافل مباش که از تو غافل نیستند.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۶۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۹۱ (شرح ابن میثم-ابن ابی الحدید-شرح عرفانی ملا فتح الله کاشانی)مزایای زهد

۳۹۱-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )ازْهَدْ فِی الدُّنْیَا یُبَصِّرْکَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْکَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

۳۸۳ و فرمود (ع): در دنیا پرهیزگارى پیشه کن تا خدا نیز دیده تو را به عیبهاى آن بینا سازد. غافل مباش که از تو غافل نیستند.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

*******************************************

شرح ابن‏ میثم

۳۷۱- امام (ع) فرمود: ازْهَدْ فِی الدُّنْیَا یُبَصِّرْکَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا- وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْکَ

ترجمه

«در دنیا پارسا باش، تا خداوند تو را به زشتیهاى آن آگاه سازد، و بى‏خبر مباش که از تو بى‏ خبر نیستند.»

شرح

چون علاقه به دنیا باعث پوشیده ماندن معایب آن از نظر دلبستگان به آن‏ است، همان طورى که گفته‏اند: محبّت به چیزى [انسان را] کور و کر مى‏سازد«». دشمنى با دنیا و پارسایى در آن باعث از بین بردن آن پوشش و ظاهر کردن عیبها و زشتیهایى است که زیر پوشش بوده است. بنا بر این امام (ع) به خاطر همان نتیجه قابل احتراز، دستور به پارسایى در دنیا داده است آن گاه از غفلت در دنیا از ماوراى این دنیا به وسیله قیاس مضمرى بر حذر داشته است که صغراى آن جمله فلست بمغفول عنک، بوده و کبراى مقدر نیز چنین است: و هر چه که غیر مغفول عنه باشد، شایسته نیست که از هدف آن غفلت شود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

*******************************************

شرح ابن ابى الحدید

حکمت (۳۹۷)

ازهد فى الدنیا یبصّرک الله عوراتها، و لا تغفل فلست بمغفول عنک. «در دنیا زاهد و بى ‏رغبت باش تا خداوند عیبهاى آن را به تو فرا نماید و غافل مباش که از تو غفلت نمى‏ شود.» جمله اوّل را شرط و جمله دوّم را جواب و جزاى شرط قرار داده است و این سخنى بر حق است که رغبت کننده به دنیا، عاشق آن است و عاشق، عیب معشوق خود را نمى ‏بیند، آن چنان که شاعر چنین سروده است: چشم رضا از هر عیبى چشم پوش است ولى چشم خشم نکوهیده ‏ها را آشکار مى‏ سازد.

و چون به دنیا بى‏رغبت شود، آن را خوش نمى ‏دارد و در آن صورت به چشم خویش عیبهاى دنیا را مى ‏بیند نه به طریق نقل دیگران.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

*******************************************

شرح ملا فتح الله کاشانی

حکمت ۳۸۱

(و قال علیه السّلام: ازهد فى الدّنیا) بى رغبت باش در متاع دنیا (یبصّرک اللّه فى عوراتها) نابینا گرداند خداى تعالى تو را بر عیوب آن زیرا که راغب به دنیا کور است دیده بصیرت او از عیوب آن (و لا تغفل) و غافل مشو از اطاعت و عبادات (فلست بمغفول عنک) تا نباشى که غافل باشد از تو در جمیع حالات.

تنبیه ‏الغافلین ‏وتذکره العارفین، ج۲ //ملا فتح الله کاشانی

بازدیدها: ۱۴۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۶۹ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)مساجد آخر الزمان

۳۶۹-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَبْقَى فِیهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَهٌ مِنَ الْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى سُکَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَهُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِی الْخَطِیئَهُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِی حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِکَ فِتْنَهً تَتْرُکُ الْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللَّهَ عَثْرَهَ الْغَفْلَهِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۳۶۱ دکتر آیتی

و فرمود (ع): بر مردم روزگارى بیاید که از قرآن جز نشانى و از اسلام جز نامى نماند.در آن روزگار، مسجدهایشان از حیث بنا آباد است و از جهت رستگارى ویران. ساکنان و آباد کنندگانش، از بدترین مردم روى زمین خواهند بود.

فتنه ‏ها از آنجا بیرون آید و خطاکاریها در پناه آنها مأوا گیرد. هر که خواهد از آن فتنه ‏ها کنارى گیرد، بگیرندش و به میان فتنه ‏اش افکنند. و هر که خود را واپس دارد به سوى فتنه‏ هایش رانند. خداى تعالى فرماید: سوگند به خودم که بر ایشان فتنه ‏اى برگمارم، آنسان، که مردم بردبار را در آن حیران گذارم و خداوند چنین خواهد کرد. از خداوند مى‏ خواهیم که از لغزش و غفلت ما درگذرد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۸۱۹

نامه ۶۹ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۶۹

و من کتاب له ع إ لَى الْحارِثِ الْهَمَدانی :

وَ تَمَسَّکْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَاسْتَنْصِحْهُ، وَ اءَحِلَّ حَلاَلَهُ، وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ، وَ صَدِّقْ بِمَا سَلَفَ مِنَ الْحَقِّ، وَاعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْیَا مَا بَقِیَ مِنْهَا، فَإِنَّ بَعْضَهَا یُشْبِهُ بَعْضا، وَ آخِرَهَا لاَحِقٌ بِاءَوَّلِهَا، وَ کُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِقٌ.

وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ اءَنْ تَذْکُرَهُ إِلا عَلَى حَقِّ، وَ اءَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ، وَ لاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلا بِشَرْطٍ وَثِیقٍ، وَاحْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ یُکْرَهُ لِعَامَّهِ الْمُسْلِمِینَ، وَاحْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَى مِنْهُ فِی الْعَلاَنِیَهِ، وَاحْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ اءَنْکَرَهُ اءَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ، وَ لاَ تَجْعَلْ عِرْضَکَ غَرَضا لِنِبَالِ الْقَوْلِ، وَ لاَ تُحَدِّثِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا سَمِعْتَ فَکَفَى بِذَلِکَ کَذِبا، وَ لاَ تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ فَکَفَى بِذَلِکَ جَهْلاً، وَاکْظِمِ الْغَیْظَ وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ القُدْرَهِ وَاحْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَاصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَهِ تَکُنْ لَکَ الْعَاقِبَهُ، وَاسْتَصْلِحْ کُلَّ نِعْمَهٍ اءَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَیْکَ، وَ لاَ تُضَیِّعَنَّ نِعْمَهً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَکَ، وَ لْیُرَ عَلَیْکَ اءَثَرُ مَا اءَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْکَ.

وَاعْلَمْ اءَنَّ اءَفْضَلَ الْمُؤْمِنِینَ اءَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَهً مِنْ نَفْسِهِ وَ اءَهْلِهِ وَ مَالِهِ، وَ إِنَّکَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَیْرٍ یَبْقَ لَکَ ذُخْرُهُ، وَ مَا تُؤَخِّرْهُ یَکُنْ لِغَیْرِکَ خَیْرُهُ، وَاحْذَرْ صَحَابَهَ مَنْ یَفِیلُ رَاءْیُهُ وَ یُنْکَرُ عَمَلُهُ، فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ، وَاسْکُنِ الْاءَمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَاحْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَهِ وَالْجَفَاءِ وَ قِلَّهَ الْاءَعْوَانِ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ، وَاقْصُرْ رَاءْیَکَ عَلَى مَا یَعْنِیکَ، وَ إِیَّاکَ وَ مَقَاعِدَ الْاءَسْوَاقِ فَإِنَّهَا مَحَاضِرُ الشَّیْطَانِ وَ مَعَارِیضُ الْفِتَنِ، وَ اءَکْثِرْ اءَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَیْهِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ اءَبْوَابِ الشُّکْرِ، وَ لاَ تُسَافِرْ فِی یَوْمِ جُمُعَهٍ حَتَّى تَشْهَدَ الصَّلاَهَ إِلا فَاصِلاً فِی سَبِیلِ اللَّهِ، اءَوْ فِی اءَمْرٍ تُعْذَرُ بِهِ، وَ اءَطِعِ اللَّهَ فِی جَمِیعِ اءُمُورِکَ فَإِنَّ طَاعَهَ اللَّهِ فَاضِلَهٌ عَلَى مَا سِوَاهَا، وَ خَادِعْ نَفْسَکَ فِی الْعِبَادَهِ، وَارْفُقْ بِهَا وَ لاَ تَقْهَرْهَا، وَ خُذْ عَفْوَهَا وَ نَشَاطَهَا إِلا مَا کَانَ مَکْتُوبا عَلَیْکَ مِنَ الْفَرِیضَهِ، فَإِنَّهُ لاَبُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ تَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا، وَ إِیَّاکَ اءَنْ یَنْزِلَ بِکَ الْمَوْتُ وَ اءَنْتَ آبِقٌ مِنْ رَبِّکَ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا، وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَهَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ، وَ وَقِّرِ اللَّهَ وَ اءَحْبِبْ اءَحِبَّاءَهُ، وَاحْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیسَ، وَالسَّلاَمُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

از نامه آن حضرت (ع ) به حارث همدانى :

به ریسمان قرآن چنگ در زن و از آن نصیحت بجوى . حلالش را حلال بدار و حرامش را حرام . حقى را که پیش از این بوده است تصدیق کن . آنچه را از دنیا مانده است به آنچه از آن گذشته است ، قیاس نماى . زیرا آنچه از آن باقى مانده ، همانند گذشته آن است و پایانش پیوسته است به آغاز آن و سراسر آن ناپایدار و رفتنى است .

نام خدا را بزرگ شمار و جز براى حق بر زبانش میاور. فراوان از مرگ و جهان پس از مرگ یاد کن و آروزى مرگ مکن ، مگر به شرطى محکم و استوار. از هر کار که کننده آن انجامش دادنش را از خود مى پسندد و از دیگر مسلمانان ناپسند مى دارد حذر کن .

از هر کار که در نهان انجام گیرد، ولى به آشکارا سبب شرمسارى شود، دورى نماى . از هر کارى که چون از کننده اش پرسند، انکارش کند و عذر آورد بپرهیز. آبروى خود را هدف تیرهاى سخن مردم قرار مده . هر چه شنیدى به دیگران مگوى که همین بس که تو را دروغگو شمرند و هر چه شنیدى ، انکارش مکن که همین بس که تو را نادان شمرند. خشم خود فرو خور و به هنگام قدرت ، گذشت نماى و در وقت غضب بردبار باش ‍ و چون توانایى یافتى گناه دیگران را عفو کن تا عاقبت نیک از آن تو بود.

و سپاس هر نعمتى را که خدا به تو داده به جاى آر تا نعمتت پایدار ماند. هیچیک از نعمتهایى را که خدا به تو عنایت کرده ، تباه منماى و باید که نشان نعمت خداوندى بر تو آشکار بود.

بدان که بهترین مؤ منان کسى است که جان خود و خویشاوندان و دارایى خود را پیش از دیگران در راه خدا تقدیم دارد. زیرا هر خیر که پیشاپیش ‍ فرستى ، اندوخته شده ، براى تو بماند و هر چه واپس نهى ، خیرش به دیگرى رسد. بپرهیز از مصاحبت هر کس که عملش ناپسند باشد، که هر کس را به دوستش شناسند.

در شهرهاى بزرگ سکونت گیر که محل اجتماع مسلمانان است و از جایى که منزلگاه غفلت و ستم است و طاعت خداوند را یاران اندک است ، بپرهیز.

اندیشه خود منحصر به امورى دار که به کارت آید و از نشستن بر سر بازارها حذر کن که جایگاه شیطان است و محل بروز فتنه هاست . بر کسانى که تو را بر آنان برترى است ، فراوان ، نظر کن که نظر کردن تو سپاسگزارى از نعمت است .در روز جمعه سفر مکن تا در نماز جمعه حاضر آیى ، مگر اینکه سفرت در راه خدا باشد یا کارى باشد که در انجام دادنش ناچار باشى . در همه کارها خدا را اطاعت کن ، زیرا اطاعت حق از هر کار دیگر برتر است . نفس را در عبادت بفریب و با او مدارا کن و بر او قهر منماى . و به هنگام فراغت و آسایشش او را دریاب ، مگر در آنچه بر تو واجب است که از به جاى آوردن و مراعات آن در وقت مقرر، چاره اى نیست . بترس که مرگ به سراغت آید و تو در طلب دنیا از خداى گریخته باشى . بپرهیز از مصاحبت بد کاران که شرّ پیوسته به شرّ است .خدا را بزرگ دار و دوستانش را دوست بدار و از خشم بپرهیز که خشم از سپاهیان ابلیس است . والسلام .

ترجمه عبدالحمید آیتی۶۹

بازدیدها: ۹۸

خطبه شماره ۲۲۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۱

و من کلام له ع قالَهُ بَعْدَ تِلاوَتِهِ اءَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ: 

یالَهُ مَراما ما اءَبْعَدَهُ، وَ زَوْرا ما اءَغْفَلَهُ، وَ خَطَرا ما اءَفْظَعَهُ، لَقَدِ اسْتَخْلَوْا مِنْهُمْ اءَیَّ مُدَّکِرٍ، وَ تَناوَشُوهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ اءَفَبِمَصارِعِ آبائِهِمْ یَفْخَرُونَ، اءَمْ بِعَدِیدِ الْهَلْکَى یَتَکاثَرُونَ؟ یَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ اءَجْسادا خَوَتْ، وَ حَرَکاتٍ سَکَنَتْ، وَ لَاءَنْ یَکُونُوا عِبَرا اءَحَقُّ مِنْ اءَنْ یَکُونُوا مُفْتَخَرا، وَ لَاءَنْ یَهْبِطُوا بِهِمْ جَنابَ ذِلَّهٍ اءَحْجَى مِنْ اءَنْ یَقُومُوا بِهِمْ مَقامَ عِزَّهٍ!

لَقَدْ نَظَرُوا إِلَیْهِمْ بِاءَبْصارِ الْعَشْوَهِ، وَ ضَرَبُوا مِنْهُمْ فِی غَمْرَهِ جَهالَهٍ، وَ لَوِ اسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَصاتِ تِلْکَ الدِّیارِ الْخاوِیَهِ وَالرُّبُوعِ الْخَالِیَهِ لَقَالَتْ: ذَهَبُوا فِی الْاءَرْضِ ضُلَّالاً، وَ ذَهَبْتُمْ فِی اءَعْقابِهِمْ جُهَّالاً، تَطَؤ ونَ فِی هامِهِمْ، وَ تَسْتَنْبِتُونَ فِی اءَجْسادِهِمْ، وَ تَرْتَعُونَ فِیما لَفَظُوا، وَ تَسْکُنُونَ فِیما خَرَّبُوا، وَ إِنَّمَا الْاءَیَّامُ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ بَواکٍ وَ نَوائِحُ عَلَیْکُمْ.

اءُولئِکُ سَلَفُ غایَتِکُمْ، وَ فُرَّاطُ مَناهِلِکُمْ الَّذِینَ کانَتْ لَهُمْ مَقاوِمُ الْعِزِّ وَ حَلَباتُ الْفَخْرِ، مُلُوکا وَ سُوَقا، سَلَکُوا فِی بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِیلاً سُلِّطَتِ الْاءَرْضُ عَلَیْهِمْ فِیهِ، فَاءَکَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ، وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمائِهِمْ، فَاءَصْبَحُوا فِی فَجَواتِ قُبُورِهِمْ جَمادا لا یَنْمُونَ، وَ ضِمارا لا یُوجَدُونَ، لا یُفْزِعُهُمْ وُرُودُ الْاءَهْوالِ، وَ لا یَحْزُنُهُمْ تَنَکُّرُ الْاءَحْوالِ، وَ لا یَحْفِلُونَ بِالرَّواجِفِ، وَ لا یَاءْذَنُونَ لِلْقَواصِفِ، غُیَّبا لا یُنْتَظَرُونَ، وَ شُهُودا لا یَحْضُرُونَ.

وَ إِنَّما کانُوا جَمِیعا فَتَشَتَّتُوا، وَ اءُلافا فَافْتَرَقُوا، وَ ما عَنْ طُولِ عَهْدِهِمْ وَ لا بُعْدِ مَحَلِّهِمْ عَمِیَتْ اءَخْبارُهُمْ، وَصَمَّتْ دِیارُهُمْ، وَلکِنَّهُمْ سُقُوا کَاءْسا بَدَّلَتْهُمْ بِالنُّطْقِ خَرَسا، وَ بِالسَّمْعِ صَمَما وَ بِالْحَرَکاتِ سُکُونا، فَکَاءَنَّهُمْ فِی ارْتِجالِ الصِّفَهِ صَرْعى سُباتٍ.

جِیرانٌ لا یَتَآنَسُونَ، وَ اءَحِبّاءُ، لا یَتَزاوَرُونَ، بَلِیَتْ بَیْنَهُمْ عُرَى التَّعارُفِ، وَانْقَطَعَتْ مِنْهُمْ اءَسْبابُ الْإِخاءِ، فَکُلُّهُمْ وَحِیدٌ وَ هُمْ جَمِیعٌ، وَ بِجانِبِ الْهَجْرِ وَ هُمْ اءَخِلَّاءُ، لا یَتَعارَفُونَ لِلَیْلٍ صَباحا، وَ لا لِنَهارٍ مَساءً، اءَیُّ الْجَدِیدَیْنِ ظَعَنُوا فِیهِ کانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَدا، شاهَدُوا مِنْ اءَخْطارِ دارِهِمْ اءَفْظَعَ مِمَّا خافُوا، وَ رَاءَوْا مِنْ آیاتِها اءَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا.

فَکِلْتَا الْغایَتَیْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلى مَباءَهٍ، فَاتَتْ مَبالِغَ الْخَوْفِ وَالرَّجاءِ، فَلَوْ کانُوا یَنْطِقُونَ بِها لَعَیُّوا بِصِفَهِ ما شاهَدُوا وَ ما عایَنُوا، وَ لَئِنْ عَمِیَتْ آثارُهُمْ، وَانْقَطَعَتْ اءَخْبارُهُمْ، لَقَدْ رَجَعَتْ فِیهِمْ اءَبْصارُ الْعِبَرِ، وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذانُ الْعُقُولِ، وَ تَکَلَّمُوا مِنْ غَیْرِ جِهاتِ النُّطْقِ، فَقالُوا: کَلَحَتِ الْوُجُوهُ النَّواضِرُ، وَ خَوَتِ الْاءَجْسامُ النَّواعِمُ، وَلَبِسْنا اءَهْدامَ الْبِلَى ، وَ تَکاءَدَنا ضِیقُ الْمَضْجَعِ، وَ تَوارَثْنَا الْوَحْشَهَ، وَ تَهَکَّمَتْ عَلَیْنَا الرُّبُوعُ الصُّمُوتُ، فَانْمَحَتْ مَحاسِنُ اءَجْسادِنا، وَ تَنَکَّرَتْ مَعارِفُ صُوَرِنا، وَ طالَتْ فِی مَساکِنِ الْوَحْشَهِ إِقامَتُنا، وَ لَمْ نَجِدْ مِنْ کَرْبٍ فَرَجا، وَ لا مِنْ ضِیقٍ مُتَّسَعا!

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِکَ، اءَوْ کُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجُوبُ الْغِطاءِ لَکَ، وَ قَدِ ارْتَسَخَتْ اءَسْماعُهُمْ بِالْهَوامِّ فَاسْتَکَّتْ، وَاکْتَحَلَتْ اءَبْصارُهُمْ بِالتُّراب فَخَسَفَتْ، وَ تَقَطَّعَتِ الْاءَلْسِنَهُ فِی اءَفْواهِهِمْ بَعْدَ ذَلاقَتِها، وَ هَمَدَتِ الْقُلُوبُ فِی صُدُورِهِمْ بَعْدَ یَقَظَتِها، وَ عاثَ فِی کُلِّ جارِحَهٍ مِنْهُمْ جَدِیدُ بِلىً سَمَّجَها، وَ سَهَّلَ طُرُقَ الْآفَهِ إِلَیْهَا، مُسْتَسْلِماتٍ فَلا اءَیْدٍ تَدْفَعُ، وَ لا قُلُوبٌ تَجْزَعُ، لَرَاءَیْتَ اءَشْجانَ قُلُوبٍ وَ اءَقْذاءَ عُیُونٍ لَهُمْ فِی کُلِّ فَظاعَهٍ صِفَهُ حالٍ لا تَنْتَقِلُ، وَ غَمْرَهٌ لا تَنْجَلِی .

وَ کَمْ اءَکَلَتِ الْاءَرْضُ مِنْ عَزِیزِ جَسَدٍ وَ اءَنِیقِ لَوْنٍ، کانَ فِی الدُّنْیا غَذِیَّ تَرَفٍ، وَ رَبِیبَ شَرَفٍ، یَتَعَلَّلُ بِالسُّرُورِ فِی سَاعَهِ حُزْنِهِ، وَ یَفْزَعُ إ لَى السَّلْوَهِ إِنْ مُصِیبَهٌ نَزَلَتْ بِهِ، ضَنّا بِغَضارَهِ عَیْشِهِ، وَ شَحاحَهً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِهِ، فَبَیْنما هُوَ یَضْحَکُ إِلَى الدُّنْیا وَ تَضْحَکُ الدُّنیا إِلَیْهِ فِی ظِلِّ عَیْشٍ غَفُولٍ إِذْ وَطِئ الدَّهْرُ بِهِ حَسَکَهُ وَ نَقَضَتِ الْاءَیَّامُ قُواهُ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ الْحُتُوفُ مِنْ کَثَبٍ فَخالَطَهُ بَثُّ لا یَعْرِفُهُ، وَ نَجِیُّ هَمِّ ما کانَ یَجِدُهُ، وَ تَوَلَّدَتْ فِیهِ فَتَراتُ عِلَلٍ آنَسَ ما کانَ بِصِحَّتِهِ.

فَفَزعَ إ لى ما کانَ عَوَّدَهُ الْاءَطِبّاءُ مِنْ تَسْکِینِ الْحارِّ بِالْقارِّ وَ تَحْرِیکِ الْبارِدِ بِالْحارِّ، فَلَمْ یُطْفِئْ بِبارِدٍ إِلا ثَوَّرَ حَرارَهً، وَ لا حَرَّکَ بِحارِّ إِلا هَیَّجَ بُرُودَهً، وَ لا اعْتَدَلَ بِمُمازِجٍ لِتِلْکَ الطَّبائِعِ إِلا اءَمَدَّ مِنْها کُلَّ ذاتِ داءٍ، حَتَّى فَتَرَ مُعَلِّلُهُ، وَ ذَهَلَ مُمَرِّضُهُ، وَ تَعایا اءَهْلُهُ بِصِفَهِ دائِهِ، وَ خَرِسُوا عَنْ جَوابِ السّاِئِلینَ عَنْهُ، وَ تَنازَعُوا دُونَهُ شَجِیَّ خَبَرٍ یَکْتُمُونَهُ، فَقائِلٌ یَقُولُ هُوَ لِمَا بِهِ، وَ مُمَنِّ لَهُمْ إِیابَ عافِیَتِهِ، وَ مُصَبِّرٌ لَهُمْ عَلَى فَقْدِهِ، یُذَکِّرُهُمْ اءُسَى الْماضِینَ مِنْ قَبْلِهِ، فَبَیْنَما هُوَ کَذلِکَ عَلَى جَناحٍ مِنْ فِراقِ الدُّنْیا وَ تَرْکِ الْاءَحِبَّهِ، إِذْ عَرَضَ لَهُ عارِضٌ مِنْ غُصَصِهِ فَتَحَیَّرَتْ نَوافِذُ فِطْنَتِهِ، وَ یَبِسَتْ رُطُوبَهُ لِسانِهِ، فَکَمْ مِنْ مُهِمِّ مِنْ جَوابِهِ عَرَفَهُ فَعَیَّ عَنْ رَدِّهِ، وَ دُعاءٍ مُؤْلِمٍ بِقَلْبِهِ سَمِعَهُ فَتَصامَّ عَنْهُ مِنْ کَبِیرٍ کانَ یُعَظِّمُهُ، اءَوْ صَغِیرٍ کانَ یَرْحَمُهُ، وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَراتٍ هِیَ اءَفْظَعُ مِنْ اءَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَهٍ، اءَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ اءَهْلِ الدُّنْیَا.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) پس از تلاوت الهیکم التکاثر حتى زُرتم المقابر(۷۱) فرمود:

شگفتا، چه مقصدى دور و چه دیدارکنندگانى غافل و چه کارى بزرگ و رسوا کننده . جایگاه مردگان را از آنان تهى پنداشتند و آنان عجب اندرزدهندگانى هستند از جایى دور آنها را طلب نمودند، آیا بر گورهاى پدرانشان مى بالند یا به فزونى مردگانشان بر یکدیگر مى نازند.

مى خواهند که آن پیکرهاى بى جان و بى جنبش بازگردند، حال آنکه ، آنها اگر مایه عبرت باشند، بهتر از آن است که موجب مباهات . و اگر بر آستان ذلتشان نشانند خردمندانه تر از آن است که بر سریر عزت فرابرند. هر آینه آنها را با چشمان کم سوى خود نگریستند و درباره آنها به ورطه جهالت فرو افتادند. اگر از رواقهاى آن سراهاى ویران شده و آن زمینهاى خالى افتاده بپرسند، خواهند گفت که خداوندانشان گمگشته و بى نشان به زیر زمین خفتند و شما نادانان نیز از پى آنها خواهید رفت .

اینک بر کله هاى آنان پاى مى نهید و بر روى پیکرهاشان بذر مى افشانید و آنچه را از متاع دنیوى بر جاى نهاده اند، مى چرید و در خانه هاى ویرانشان جاى مى کنید.

روزهایى که میان شما و ایشان است ، بر حال شما مى گریند و مویه مى کنند. آنها پیش از شما به جایى که رخت خواهید کشید، رخت کشیده اند و زودتر از شما به آبشخورتان رسیده اند. آنان را مقامهاى عزت و افتخار بود. هم پادشاه بودند و هم رعیت . در درون عالم برزخ راه پیمودند. مقهور زمین شدند. زمین گوشتهاشان را خورد و خونهاشان را آشامید. آنان در شکاف گورهایشان چون جمادى مانده اند، بى هیچ بالندگى و نموّى . آنچنان گمگشته که پیدا نمى شوند. دیگر از صحنه هاى ترسناک نمى ترسند و بر تباهى حال خود محزون نمى شوند و از زلزله ها نگرانى ندارند و گوشهایشان بانگ تندرها را نمى شنود. غایبان اند و کس ‍ چشم به راهشان نیست و در حضرند و حضور ندارند. مجتمع بودند و متفرق شدند. به هم الفت گرفته بودند و اکنون پراکنده اند. از دورى و درازى راه جایگاهشان نیست که اخبارشان از یادها رفته و خانه هایشان به خاموشى فرو شده ، بلکه از آن روست ، که جامى نوشیده اند که زبان گویایشان را گنگ کرده و گوشهاى شنوایشان را کر ساخته و حرکاتشان را به سکون بدل نموده . توان گفت که اکنون موجوداتى هستند چون بیهشان به خاک افتاده به خواب رفته .

همسایگان اند و، به هم انس نگیرند، دوستان اند و به دیدار هم نروند. رشته هاى آشناییشان کهنه و فرسوده شده و پیوندهاى برادریشان گسسته است . تنهایند، هر چند، در کنار هم اند. در عین نزدیکى و دوستى از هم دورند. نه شب را بامدادى مى شناسند و نه روز را، شبى . اگر در شب یا روز به سفر مرگ رفته باشند همان برایشان جاودانه است . خطرها و سختیهاى سراى آخرتشان را سخت تر از آنچه از آن مى ترسیدند، به چشم خود دیدند. از صحنه هاى آن چیزهایى دیدند، بس بزرگتر از آنچه سنجیده بودند.

آن دو عاقبت : عاقبت نیک یا عاقبت بد تا رسیدن به جایگاه بازگشتشان بهشت و دوزخ همچنان ، بر دوام است . در آن مدت ، هر چه هست ، بیم است یا امید. اگر به سخن مى آمدند، از توصیف آنچه به مشاهدت دیده اند، عاجز مى بودند. با آنکه آثارشان ناپدید شده و اخبارشان منقطع گردیده باز هم چشمان عبرت پذیر، در آنها مى نگرند و گوشهاى عقل آوازشان را مى شنوند. سخن مى گویند، ولى نه به زبان . به زبان حال مى گویند که چهره هاى شاداب ما گرفته و زشت شده و پیکرهاى نرم ما بیجان گردیده . جامه هایى کهنه و فرسوده در برداریم و تنگى جاى به رنجمان افکنده و وحشت ، میراثى است که به ما رسیده . سراى خاموش ‍ گور بر سرمان ویران گردیده و زیباییهاى جسم ما را محو و نابود کرده زیبایى از چهره هاى ما گریخته و درنگمان در این سراى وحشت به دراز کشیده . از محنتمان رهایى نبود و این تنگنا، که در آن افتاده ایم ، گشادگى نیافت .

اگر از روى عقل حالتشان را تصور کنى ، یا آنچه بر تو پوشیده است آشکار گردد، بنگرى که چسان گوشهایشان از آسیب خزندگان کر گشته و دیدگانشان از خاک پر شده و زبانهایشان در دهانهایشان پس از گشادگى و فصاحت چاک چاک گردیده و دلهاى بیدارشان در سینه هاشان سرد شده و هر یک از اندامهایشان را پوسیدگى تازه اى تباه کرده است و راه رسیدن آفات بر آنها آسان گشته . آرى ، اجسادشان دستخوش آفات شده و نه دستى که از آنان دفاع کند و نه دلى که برایشان زار بگرید.تو اندوه دلها و چشمهایى را که خاشاک در آنها افتاده است مى بینى . ایشان را در هر یک از این شوربختیها و سختیها حالتى است که دگرگون نمى شود و ناهنجاریهایش از میان نمى رود.

زمین چه پیکرهاى عزیز و خوش آب و رنگ را بلعیده است . آنکه در دنیا متنعم به نعمتها بود و در نوشخوارى و لذت به سر مى برد، در ساعات اندوه ، به شادمانى مى گرایید و اگر مصیبتى فرود مى آمد، او به آرامش پناه مى برد، زیرا نمى خواست که زندگى خوش او و لهو و بازیچه اش را گرد غم بر سر نشیند. در همان هنگام که شادمانه بر رخ دنیا مى خندد و دنیا نیز بر رخ او مى خندد و در سایه ناز و نوش و بى خبرى غنوده ، بناگاه ، دست روزگار خار بلا بر دلش فرو کند، توانش به سستى گراید و چشمان مرگ از نزدیک در او نگرد و به اندوهى ناشناخته و جانکاه دچار آید و به رنجى پنهانى که تا آن هنگام از آن خبر نداشت ، گرفتار شود. ضعف و فتور در او پدیدار گردد. در این حال هم ، به تندرستى خود مطمئن است .

پس هراسان به آنچه پزشکان عادتا تجویز مى کنند، روى نهد. چون علاج گرمى به سردى و سردى به گرمى ، ولى داروى سردى ، حرارت را تسکین ندهد و داروى گرمى ، جز سردى ثمره اى ندارد. آمیزه این طبایع ، مزاج را به اعتدال نیاورد، بلکه بر دردها بیفزاید. تا پرستار ناتوان شود و دلدارى دهنده سرگشته ماند و خویشاوندان از وصف بیماریش عاجز آیند و در برابر کسانى که از حال او مى پرسند، هیچ نتوانند گفت . پس میان خود به کشاکش پردازند که چگونه حقیقت حالش را از او مخفى دارند. یکى گوید او همواره همین است و راه بهبود بسته است . دیگرى امید مى دهد که حالش نیکو شود و عافیت باز آید. دیگرى بر فقدان او دیگران را تسلیت گوید که او نیز به گذشتگان تاءسّى کرد. در همان حال که او مهیاى جدایى از دنیا و ترک دوستان است ، ناگاه ، غصه گلویش را بفشارد، روزنه هاى ادراکش بسته شود و زبانش بخشکد. چه بسا پاسخها که مى داند و زبانش را یاراى گفتن نیست . چه بسیار سخنان دل آزار که مى شنود و خود را به کرى مى زند. بزرگترها بر سر او نوحه مى کنند و در وصف بزرگواریهایش چیزها مى گویند و خردسالى که به او مهربانى کرده ، بر او مى گرید. مرگ را ورطه هایى است ، بسى سخت تر از آنکه به وصف آید یا عقلهاى مردم دنیا توان سنجیدن آن داشته باشد.

عبدالمحمد آیتی۲۱۲

بازدیدها: ۶۳

خطبه شماره ۲۰۰(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۰۰

و من کلام له ع فی معاویه 

وَاللَّهِ ما مُعاوِیَهُ بِاءَدْهَى مِنِّی ، وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ، وَ لَوْ لا کَراهِیَهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ اءَدْهَى النَّاسِ، وَ لکنْ کُلُّ غُدَرَهٍ فُجَرَهٌ، وَ کُلُّ فُجَرَهٍ کُفَرَهٌ، وَ لِکُلِّ غادِرٍ لِواءٌ یُعْرَفُ بِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ.
وَاللَّهِ ما اءُسْتَغْفَلُ بِالْمَکِیدَهِ، وَ لا اءُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِیدَهِ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) در باره معاویه 

به خدا سوگند، معاویه از من زیرکتر نیست . او پیمان شکنى مى کند و گنه کارى .
اگر پیمان شکنى را ناخوش نمى داشتم ، من زیرکترین مردم مى بودم . ولى پیمان شکنان ، گنه کارند و گنه کاران ، نافرمان . هر پیمان شکنى را در روز قیامت پرچمى است که بدان شناخته گردد. به خدا سوگند، مکر و خدعه مرا غافلگیر نکند و در سختیها ناتوان نشوم .

عبدالمحمد آیتی۱۹۱

بازدیدها: ۱۶۹

خطبه هَمَّام شماره ۱۹۳(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۹۳

خطبه له ع رُوِیَ اءَنَّ صَاحِبا لِاءَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع یُقالُ لَهُ:هَمَّامٌ کانَ رَجُلاً عابِدا،فَقالَ لَهُ: یااءَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَاءَنِّی اءَنْظُرُ إِلَیْهِمْ،فَتَثَاقَلَ ع عَنْ جَوَابِهِ،ثُمَّ قَالَ: 

یا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ اءَحْسِنْ (فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ).
فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِذِلِکَ الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ،
فَحَمِدَ اللَّهَ وَ اءَثْنَى ، عَلَیْهِ وَصَلَّى عَلَى النَّبِیِّ ص

ثُمَّ قَالَ:
اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّا عَنْ طاعَتِهِمْ، آمِنا مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ، لِاءَنَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصاهُ، وَ لا تَنْفَعُهُ طاعَهُ مَنْ اءَطاعَهُ، فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعایِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیا مَواضِعَهُمْ، فَالْمُتَّقُونَ فِیها هُمْ اءَهْلُ الْفَضائِلِ، مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصادُ، وَ مَشْیُهُمُ التَّواضُعُ، غَضُّوا اءَبْصارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ، وَ وَقَفُوا اءَسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ اءَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخاءِ، وَ لَوْ لا الْاءَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اءَرْواحُهُمْ فِی اءَجْسادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقا إِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفا مِنَ الْعِقابِ، عَظُمَ الْخالِقُ فِی اءَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فِی اءَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِیها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِیها مُعَذَّبُونَ، قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَاءْمُونَهٌ، وَ اءَجْسادُهُمْ نَحِیفَهٌ، وَ حاجاتُهُمْ خَفِیفَهٌ، وَ اءَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ، صَبَرُوا اءَیَّاما قَصِیرَهً اءَعْقَبَتْهُمْ راحَهً طَوِیلَهً، تِجارَهٌ مُرْبِحَهٌ یَسَّرَها لَهُمْ رَبُّهُمْ، اءَرادَتْهُمُ الدُّنْیا فَلَمْ یُرِیدُوها، وَ اءَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا اءَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.

اءَمَّا اللَّیْلَ فَصافُّونَ اءَقْدامَهُمْ تالِینَ لِاءَجْزاءِ الْقُرْآنِ، یُرَتِّلُونَها تَرْتِیلاً، یُحَزِّنُونَ بِهِ اءَنْفُسَهُمْ، وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَواءَ دائِهِمْ، فَإِذا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیها تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْها طَمَعا، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْها شَوْقا، وَ ظَنُّوا اءَنَّها نُصْبَ اءَعْیُنِهِمْ، وَ إِذا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیها تَخْوِیفٌ اءَصْغَوْا إِلَیْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا اءَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَها فِی اءُصُولِ آذانِهِمْ، فَهُمْ حانُونَ عَلَى اءَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجَباهِهِمْ وَ اءَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ اءَطْرافِ اءَقْدَامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعالى فِی فَکاکِ رِقابِهِمْ.

وَ اءَمَّا النَّهارَ فَحُلَماءُ عُلَماءُ اءَبْرارٌ اءَتْقِیَاءُ، قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِداحِ، یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ ما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ، وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خالَطَهُمْ اءَمْرٌ عَظِیمٌ، لا یَرْضَوْنَ مِنْ اءَعْمالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَ لا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ، فَهُمْ لِاءَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ اءَعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ، إِذا زُکِّیَ اءَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ مِمَّا یُقالُ لَهُ، فَیَقُولُ: اءَنَا اءَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی ، وَ رَبِّی اءَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی ؛ اللَّهُمَّ لا تُؤَاخِذْنِی بِما یَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِی اءَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ، وَ اغْفِرْ لِی ما لا یَعْلَمُونَ.

فَمِنْ عَلامَهِ اءَحَدِهِمْ: اءَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّهً فِی دِینٍ، وَ حَزْما فِی لِینٍ وَ إِیمَانا فِی یَقِینٍ، وَ حِرْصا فِی عِلْمٍ، وَ عِلْما فِی حِلْمٍ، وَ قَصْدا فِی غِنًى ، وَ خُشُوعا فِی عِبادَهٍ، وَ تَجَمُّلاً فِی فاقَهٍ، وَ صَبْرا فِی شِدَّهٍ، وَ طَلَبا فِی حَلالٍ، وَ نَشاطا فِی هُدىً، وَ تَحَرُّجا عَنْ طَمَعٍ، یَعْمَلُ الْاءَعْمالَ الصَّالِحَهَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ، یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ، یَبِیتُ حَذِرا، وَ یُصْبِحُ فَرِحا: حَذِرا لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَهِ، وَ فَرِحا بِما اءَصابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَهِ، إِن اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیما تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِها سُؤْلَها فِیما تُحِبُّ، قُرَّهُ عَیْنِهِ فِیما لا یَزُولُ، وَ زَهادَتُهُ فِیما لا یَبْقَى ، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.

تَراهُ قَرِیبا اءَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلُهُ، خاشِعا قَلْبُهُ، قانِعَهً نَفْسُهُ، مَنْزُورا اءَکْلُهُ، سَهْلاً اءَمْرُهُ، حَرِیزا دِینُهُ، مَیِّتَهً شَهْوَتُهُ، مَکْظُوما غَیْظُهُ، الْخَیْرُ مِنْهُ مَاءْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَاءْمُونٌ، إِنْ کانَ فِی الْغافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ إِنْ کانَ فِی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغافِلِینَ، یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیدا فُحْشُهُ، لَیِّنا قَوْلُهُ، غَائِبا مُنْکَرُهُ، حاضِرا مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِرا شَرُّهُ، فِی الزَّلازِلِ وَقُورٌ، وَ فِی الْمَکارِهِ صَبُورٌ، وَ فِی الرَّخاءِ شَکُورٌ، لا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ، وَ لا یَاءْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ، یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ اءَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ، لا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لا یَنْسَى ما ذُکِّرَ، وَ لا یُنابِزُ بِالْاءَلْقابِ، وَ لا یُضارُّ بِالْجارِ، وَ لا یَشْمَتُ بِالْمَصائِبِ، وَ لا یَدْخُلُ فِی الْباطِلِ وَ لا یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ.

إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ، وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ، نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَناءٍ، وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی راحَهٍ، اءَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ، وَ اءَراحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ، بُعْدُهُ عَمَّنْ تَباعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزاهَهٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَهٌ، لَیْسَ تَباعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَهٍ، وَ لا دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَهٍ.

قالَ :
فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَهً کانَتْ نَفْسُهُ فِیها،

فَقالَ اءَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع :
اءَما وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ اءَخافُها عَلَیْهِ، ثُمَّ قالَ: هَکذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ الْبالِغَهُ بِاءَهْلِها.

فَقالَ لَهُ قَائِلٌ :
فَما بالُکَ یا اءَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟

فَقالَ ع :
وَیْحَکَ! إِنَّ لِکُلِّ اءَجَلٍ وَقْتا لا یَعْدُوهُ، وَ سَبَبا لا یَتَجاوَزُهُ، فَمَهْلاً لا تَعُدْ لِمِثْلِها، فَإِنَّما نَفَثَ الشَّیْطانُ عَلَى لِسانِکَ.

 ترجمه :  

   خطبه اى از آن حضرت (ع ) گویند که امیرالمؤ منین (ع ) را مصاحبى بود به نام همام که مردىعبادت پیشه بود. روزى گفتش که اى امیرالمؤ منین ، پرهیزگاران را برایم وصف کن . آنسان کهگویى در آنها مى نگرم . على (ع ) در پاسخش درنگ کرد، سپس گفت :

اى همّام از خدا بترس و نیکوکار باش که خدا با کسانى است که پرهیزگارى کنند و نیکوکارند.
همّام بدین سخن قانع نشد و على (ع ) را سوگند داد.
على (ع ) حمد و ثناى خداى به جاى آورد و بر محمد (ص ) و خاندانش درود فرستاد

سپس فرمود:

اما بعد، خداوند، سبحانه و تعالى ، موجودات را بیافرید، و چون بیافرید از فرمانبرداریشان بى نیاز بود و از نافرمانیشان در امان . زیرا نه نافرمانى نافرمایان او را زیانى رساند و نه فرمانبردارى فرمانبرداران سودى . آنگاه روزیهایشان را میانشان تقسیم کرد و جاى هر یک را در این جهان معین ساخت . پس پرهیزگاران را در این جهان فضیلتهاست .

گفتارشان به صواب مقرون است و راه و رسمشان بر اعتدال و رفتارشان با فروتنى آمیخته . از هر چه خداوند بر آنها حرام کرده است ، چشم مى پوشند و گوش بر دانستن چیزى نهاده اند که آنان را سودى رساند. آنچنان به بلا خو گرفته اند که گویى در آسودگى هستند. اگر مدت عمرى نبود که خداوند برایشان مقرر داشته ، به سبب شوقى که به پاداش نیک و بیمى که از عذاب روز بازپسین دارند، چشم بر هم زدنى جانهایشان در بدنهایشان قرار نمى گرفت . تنها آفریدگار در نظرشان بزرگ است و جز او هر چه هست در دیدگانشان خرد مى نماید. با بهشت چنان اند که گویى مى بینندش و غرق نعمتهایش هستند. و با دوزخ چنانند که گویى مى بینندش و به عذاب آن گرفتارند.

دلهایشان اندوهگین است و مردمان از آسیبشان در امان اند. بدنهاشان لاغر است و نیازهاشان اندک است و نفسهایشان به زیور عفت آراسته است . روزى چند در بلا پاى مى فشرند و از پى آن آسایشى ابدى دارند. این معاملت ، که پروردگارشان نیز برایشان آسانش ساخته است ، سود بسیار دهد. دنیا در طلب آنهاست و آنها از دنیاگریزان اند. به اسارتشان مى گیرد ولى جانهاى خویش به فدیه دهند تا از اسارت برهند.

اما شبها، همچنان برپاى ایستاده اند تا جزء جزء کتاب خدا را بخوانند. مى خوانند و آرام و با تاءنّى و تدبّر مى خوانند. به هنگام خواندنش خود را اندوهگین مى سازند و داروى درد خویش از آن مى جویند. چون به آیتى رسند که در آن بشارتى باشد، بدان میل کنند و در آن طمع بندند و چنانکه گویى در برابر چشمانشان جاى دارد، جانهاشان به شوق دیدار سر مى کشد و چون به آیتى رسند که در آن وعید عذاب باشد گوش دل بدان مى سپارند و پندارند که اکنون بانگ جوش و خروش جهنم در گوششان پیچیده است . در برابر پروردگارشان میان خم کرده اند و پیشانى و کف دست و زانو و نوک پاى بر زمین نهاده اند و از خداوند تعالى مى طلبند که آزادیشان بخشد.

اما در روزها، عالمان اند، بردباران اند، نیکوکاران اند، پرهیزکاران اند. بیم خداوندشان چنان تراشیده که تیرگران تیر را بتراشند. چون بیننده اى در آنان نگرد، پندارد که بیمارند و حال آنکه ، بیمار نیستند و گوید بى شک در عقلشان خللى است .آرى ، کارى بزرگشان به خود مشغول داشته .

از اعمال خویش چون اندک باشد، ناخشنودند و چون بسیار باشد در نظرشان اندک نماید، که اینان پیوسته خود را متهم مى دارند و از آنچه مى کنند بیمناک اند.چون یکیشان را به پاکى بستایند، از آنچه درباره اش ‍ مى گویند بیمناک مى شود و مى گوید که من خود به خویشتن آگاهترم و پروردگار من به من از من آگاهتر است . اى پروردگار من ، مرا به آنچه مى گویند مؤ اخذت مکن ، مرا بهتر از آنچه مى پندارند بگردان و گناهان مرا که از آن بى خبرند، بیامرز.از نشانه هاى یکیشان این است که مى بینى که در کار دین نیرومند است و در عین دوراندیشى نرمخوى و ایمانش ‍ همراه با یقین است و به علم آزمند و علمش آمیخته به حلم و توانگریش ‍ همراه با میانه روى است و عبادتش پیوسته با خشوع . در عین بینوایى محتشم است و در عین سختى ، صابر. در طلب حلال است و در جستجوى هدایت شادمان . از آزمندى به دور است . در آن حال ، که به کارهاى شایسته مى پردازد، دلش بیمناک است . سپاسگویان روز را به شب مى آورد و ذکرگویان شب را به روز مى رساند. شب را در عین هراس مى گذراند و شادمانه دیده به دیدار صبح مى گشاید. هراسش از غفلتى است که مبادا گریبانگیرش شود و شادمانیش از فضل و رحمتى است که نصیبش گشته .اگر نفسش در طلب چیزى ناخوشایند سرکشى کند، پاى مى فشرد تا خواهشش را برنیاورد. شادمانى دلش ، چیزى است که پایدار است و پرهیزش ، از چیزى که نمى پاید. دانش را به بردبارى آمیخته است و گفتار را با کردار. او را بینى که آرزویش کوتاه است و خطایش اندک . دلش خاشع است و نفسش قانع . خوردنش اندک است و کارهایش آسان و، دینش محفوظ و، امیالش مرده و خشمش ، فرو خورده .به خیرش امید است و از شرش ایمنى . اگر در جمع غافلان باشد، نامش را در زمره ذاکران نویسند و اگر در میان ذاکران باشد، در شمار غافلانش نیاورند.اگر بر او ستمى رود، عفو کند و به آن کس ، که محرومش داشته ، بخشش نماید. و با هر که از او ببرد، پیوند کند. زشتگویى از او دور است . گفتارش نرم است . ناپسندى در او ناپیداست و نیکوکارى در او هویدا. همواره خیرش روى آورده و شرش پشت کرده باشد. در شدایدى که دیگران را مى لرزاند، او از جاى نمى شود و در مکاره شکیبایى را از دست نمى هلد و چون در امن و راحت باشد، سپاس ‍ حق به جاى آورد. بر کسى که دشمن دارد ستم روا ندارد و محبت دیگران به گناهش نکشاند.پیش از آنکه بر زیانش شهادت دهند، او خود به حقیقت اعتراف مى کند. و چون به پاسدارى امرى وادارندش ، ضایعش ‍ نمى گذارد. آنچه را که خواهند که به خاطر بسپارد از یاد نمى برد. دیگران را با القاب زشت نمى خواند.به همسایه زیان نمى رساند. به هنگام مصایب شماتت روا نمى دارد. به باطل وارد نمى شود و از حق پاى بیرون نمى نهد. اگر خاموش باشد از خاموشى خویش غمگین نمى گردد. صدا به خنده بلند نمى کند. چون بر او ستمى رود صبر مى کند تا خدا انتقامش ‍ را بستاند. خود را به رنج مى افکند و مردم از او در راحت اند.براى روز بازپسین ، خویشتن به مشقت مى اندازد و مردم را راحت مى رساند. از هر که دورى گزیند به سبب پارسایى و پاکى است و به هر که نزدیک شود به سبب نرمخویى و رحمت است . نه دورى گزیدنش از روى تکبر است و نه نزدیک شدنش از روى مکر و خدعه .

گوید که :
همّام از این سخن بیهوش شد و در آن بیهوشى جان داد.

امیرالمؤ منین گفت :
که بر جانش بیمناک بودم .

سپس فرمود:
آرى ، اندرزهاى رسا به هر که اهلش باشد چنین کند.

یکى گفت یا امیرالمؤ منین تو خود چگونه اى ؟ گفت :
واى بر تو، مرگ هر کس را زمانى است که از او در نگذرد و سببى است که از آن بیرون نرود از اینگونه سخنان بازایست که شیطان بر زبان تو دمیده است .

عبدالمحمد آیتی خطبه ۱۸۴

بازدیدها: ۱۳۶۲

خطبه شماره ۱۸۸(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه: ۱۸۸

و من خطبه له ( علیه‏السلام ) فی الوصیه بأمور التقوى‏

اءُوصِیکُمْ اءَیُّهَا النَّاسُ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ کَثْرَهِ حَمْدِهِ عَلَى آلاَئِهِ إِلَیْکُمْ، وَ نَعْمائِهِ عَلَیْکُمْ وَ بَلائِهِ لَدَیْکُمْ، فَکَمْ خَصَّکُمْ بِنِعْمَهٍ، وَ تَدارَکَکُمْ بِرَحْمَهٍ، اءَعْوَرْتُمْ لَهُ فَسَتَرَکُمْ وَ تَعَرَّضْتُمْ لِاءَخْذِهِ فَاءَمْهَلَکُمْ.وَ اءُوصِیکُمْ بِذِکْرِ الْمَوْتِ وَإِقْلالِ الْغَفْلَهِ عَنْهُ، وَ کَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ، وَ طَمَعُکُمْ فِیمَنْ لَیْسَ یُمْهِلُکُمْ؟!

فَکَفَى واعِظا بِمَوْتَى عایَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إ لى قُبُورِهِمْ غَیْرَ راکِبینَ، وَ اءُنْزِلُوا فِیها غَیْرَ نازِلِینَ، کَاءَنَّهُمْ لَمْ یَکُونُوا لِلدُّنْیا عُمَّارا، وَ کَاءَنَّ الْآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دارا، اءَوْحَشُوا ما کانُوا یُوطِنُونَ، وَ اءَوْطَنُوا ما کَانُوا یُوحِشُونَ، وَاشْتَغَلُوا بِما فارَقُوا، وَ اءَضاعُوا ما إِلَیْهِ انْتَقَلُوا، لا عَنْ قَبِیحٍ یَسْتَطِیعُونَ انْتِقالاً، وَ لا فِی حَسَنٍ یَسْتَطِیعُونَ ازْدِیادا، اءَنِسُوا بِالدُّنْیا فَغَرَّتْهُمْ، وَ وَثِقُوا بِها فَصَرَعَتْهُمْ.

فَسابِقُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ إلى مَنازِلِکُمُ الَّتِی اءُمِرْتُمْ اءَنْ تَعْمُرُوها، وَالَّتِی رَغِبْتُمْ فِیها، وَ دُعِیتُمْ إِلَیْها، وَاسْتَتِمُّوا نِعَمَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ عَلى طاعَتِهِ، وَالْمُجانَبَهِ لِمَعْصِیَتِهِ، فَإنَّ غَدا مِنَ الْیَوْمِ قَرِیبٌ، ما اءَسْرَعَ السّاعاتِ فِی الْیَوْمِ، وَ اءَسْرَعَ الْاءَیَّامَ فِی الشَّهْرِ، وَ اءَسْرَعَ الشُّهُورَ فِی السَّنَهِ، وَ اءَسْرَعَ السِّنِینَ فِی الْعُمُرِ!

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع )

اى مردم ، شما را به ترس از خدا سفارش مى کنم و به سپاس فراوان در برابر عطاهایش که ارزانیتان داشته و نعمتهایش که شما را عنایت فرموده و احسان او در حق شما. اى بسا نعمت که شما را خاص آن گردانید و اى بسا رحمت که از آن بهره مندتان نمود. گناهان خود را آشکار کردید و او بر آنها پرده پوشید. به مرز مؤ اخذتش رسیدید و او شما را مهلت توبه داد. شما را وصیت مى کنم که مرگ را فراوان یاد کنید و اینهمه ، از مرگ غافل مشوید. چگونه از چیزى غافل توانید شد که هیچگاه از شما غافل نگردد و چگونه در کسى طمع مى بندید که مهلتتان ندهد.

کسانى که مرگشان را به چشم خود دیده اید، شما را به اندرز بسنده اند. آنان را بر دوش به سوى گور خود بردند، نه آنکه سواره بر اسبان . و به گورهاشان فرو بردند نه آنکه خود به خواست خود فرو روند. گویى هرگز آبادکننده این جهان نبوده اند و گویى که همواره سراى آخرت سراى ایشان بوده . از آنجا که وطنشان بوده رمیده اند. و به جایى که از آن مى رمیده اند، وطن گزیده اند. همه همشان دنیایى بود که از آن جدا شده اند و آخرتى را که سراى دیگرشان بود، تباه نمودند. از زشتکاریها به نیکوکاریها بازگشتن نتوانند و نتوانند که بر حسنات خود بیفزایند. به دنیا الفت گرفتند و دنیا فریبشان داد و به آن اطمینان کردند و بر زمینشان زد. خدا شما را بیامرزد،

بر یکدیگر پیشى گیرید به سوى منازلى که به آباد کردنشان ماءمور شده اید، به جایى که خداوند شما را بدان ترغیب کرده و به آنجا فراخوانده است . نعمت خدا را بر خود تمام کنید به صبر بر طاعتش و دورى از نافرمانیش که فردا به امروز نزدیک است . ساعتها در روزها چه به شتاب مى گذرند و روزها در ماهها و ماهها در سالها. و سالهاى عمر چه تند و پرتوان مى روند.

(خطبه ۲۳۰ آیتی)

بازدیدها: ۸۰

خطبه شماره ۱۷۵ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۷۵

من خطبه له ع 

اءَیُّهَا الْغافِلُون غَیْرُالْمَغْفُولِ عَنْهُمْ، وَالتَّارِکُونَ والْمَاءْخُوذُ مِنْهُمْ، ما لِی اءَراکُمْ عَنِ اللَّهِ ذاهِبِینَ، وَ إِلى غَیْرِهِ راغِبِینَ؟ کَاءَنَّکُمْ نَعَمٌ اءَراحَ بِها سائِمٌ إِلى مَرْعًى وَبِیِّ، وَ مَشْرَبٍ دَوِیِّ، وَ إِنَّما هِیَ کَالْمَعْلُوفَهِ لِلْمُدَى ، لا تَعْرِفُ ماذا یُرادُ بِها إِذا اءُحْسِنَ إِلَیْها، تَحْسَبُ یَوْمَها دَهْرَها، وَ شِبَعَها اءَمْرَهَا.

وَاللَّهِ لَوْ شِئْتُ اءَنْ اءُخْبِرَ کُلَّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِمَخْرَجِهِ، وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِیعِ شَاءْنِهِ لَفَعَلْتُ، وَ لَکِنْ اءَخافُ اءَنْ تَکْفُرُوا فِیَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه ، اءَلا وَ إِنِّی مُفْضِیهِ إِلَى الْخَاصَّهِ مِمَّنْ یُؤْمَنُ ذلِکَ مِنْهُ.

وَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ، وَاصْطَفاهُ عَلَى الْخَلْقِ، ما اءَنْطِقُ إِلا صادِقا، وَلَقَدْ عَهِدَ إِلَیَّ بِذلِکَ کُلِّهِ، وَ بِمَهْلَکِ مَنْ یَهْلِکُ، وَ مَنْجى مَنْ یَنْجُو، وَ مَآلِ هَذا الْاءَمْرِ، وَ ما اءَبْقَى شَیْئا یَمُرُّ عَلَى رَاءْسِی إِلا اءَفْرَغَهُ فِی اءُذُنِی ، وَ اءَفْضَى بِهِ إِلَیَّ.

اءَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی وَاللَّهِ ما اءَحُثُّکُمْ عَلَى طاعَهٍ إِلا وَ اءَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا، وَ لا اءَنْهاکُمْ عَنْ مَعْصِیَهٍ إِلا وَ اءَتَناهَى قَبْلَکُمْ عَنْها.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

اى غفلت زدگانى که خدا از شما غافل نیست . اى کسانى که فرمان خدا را ترک گفته اید و حال آنکه شما را بازخواست خواهد کرد، چیست که مى بینمتان که از خداى مى رمید و به دیگرى جز او مى گرایید. چونان چارپایانى هستید که چوپانشان به چراگاهى بیمارى خیز و آبشخورى دردانگیز رها کرده است . یا همانند آن گوسفندى هستید که فربه اش ‍ مى سازند تا کارد بر گلویش مالند و نداند که با او چه مى کنند. اگر با او نیکى کنند پندارد که همواره روزگارش چنین است و کار او سیر شدن است و بس .

به خدا قسم ، اگر بخواهم هر یک از شما را خبر دهم که از کجا آمده و به کجا مى رود و همه احوال او چگونه خواهد، بود مى توانم . ولى مى ترسم درباره من عقیده اى پیدا کنید که به رسول الله (صلى الله علیه و آله ) کافر گردید. ولى آن رازها را با یاران خاص خود در میان مى نهم که آنان را بیمى از کفر نیست . سوگند به کسى که محمد (صلى الله علیه و آله ) را براستى به رسالت مبعوث داشته و او را از همه آفریدگان برگزیده که جز به راستى سخن نمى گویم که رسول الله (صلى الله علیه و آله ) مرا از همه چیز آگاه ساخته است و گفته است که چه کسى ، چسان به هلاکت رسد و چه کسى ، چسان رهایى یابد و سرانجام کار چه خواهد بود. هر چه در خاطر من گذشت ، پاسخش را به گوش من فرو خواند و در آن باب با من سخن گفت .

اى مردم ، به خدا سوگند، که من شما را به هیچ فرمانى ترغیب نمى کنم ، جز آنکه ، خود به انجام دادن آن بر شما پیشى مى گیرم و شما را از معصیتى نهى نمى کنم جز آنکه ، خود پیش از شما از انجام دادن آن باز مى ایستم .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۲۲

خطبه شماره ۱۵۲-۱۵۳ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۵۳-۱۵۲

و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) فى صفات اللّه جل جلاله و صفات اءئمه الدین 

الْحَمْدُ لِلَّهِ الدَّالِّ عَلى وُجُودِهِ بِخَلْقِهِ، وَ بِمُحْدَثِ خَلْقِهِ عَلى اءَزَلِیَّتِهِ، وَ بِاِشْتِباهِهِمْ عَلى اءَنْ لا شَبَهَ لَهُ، لا تَسْتَلِمُهُ الْمَشاعِرُ، وَ لا تَحْجُبُهُ السَّواتِرُ، لافْتِراقِ الصَّانِعِ وَالْمَصْنُوعِ، وَالْحَادِّ وَالْمَحْدُودِ، وَالرَّبِّ وَالْمَرْبُوبِ، الْاءَحَدِ لا بِتَاءْوِیلِ عَدَدٍ، وَالْخالِقِ لا بِمَعْنى حَرَکَهٍ وَ نَصَبٍ، وَالسَّمِیعِ لا بِاءَدَاهٍ، وَالْبَصِیرِ لا بِتَفْرِیقِ آلَهٍ، وَالشَّاهِدِ لا بِمُماسَّهٍ، وَالْبائِنِ لا بِتَراخِى مَسافَهٍ، وَالظَّاهِرِ لا بِرُؤْیَهٍ، وَالْباطِنِ لا بِلَطافَهٍ، بانَ مِنَ الْاءَشْیاءِ بِالْقَهْرِ لَها وَالْقُدْرَهِ عَلَیْها، وَ بانَتِ الْاءَشْیاءُ مِنْهُ بِالْخُضُوعِ لَهُ وَالرُّجُوعِ إِلَیْهِ، مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ حَدَّهُ، وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَ مَنْ عَدَّهُ فَقَدْ اءَبْطَلَ اءَزَلَهُ، وَ مَنْ قالَ: کَیْفَ؟ فَقَدِ اسْتَوْصَفَهُ، وَ مَنْ قالَ: اءَیْنَ؟ فَقَدْ حَیَّزَهُ، عالِمٌ إِذْ لا مَعْلُومٌ، وَرَبُّ إِذْ لا مَرْبُوبٌ، وَ قَادِرٌ إِذْ لا مَقْدُورَ.

مِنْهَا:أئمه الدین‏

قَدْ طَلَعَ طالِعٌ وَ لَمَعَ لامِعٌ وَ لاحَ لائِحٌ وَاعْتَدَلَ مائِلٌ، وَاسْتَبْدَلَ اللَّهُ بِقَوْمٍ قَوْما، وَ بِیَوْمٍ یَوْما، وَانْتَظَرْنَا الْغِیَرَ انْتِظارَ الْمُجْدِبِ الْمَطَرَ، وَ إِنَّمَا الْاءَئِمَّهُ قُوّامُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ، وَ عُرَفاؤُهُ عَلى عِبادِهِ، لا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ إِلا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لا یَدْخُلُ النَّارَ إِلا مَنْ اءَنْکَرَهُمْ وَ اءَنْکَرُوهُ.

اَّ اللّهَ تَعالَى خَصَّکُمْ بِالْإِسْلاَمِ، وَاسْتَخْلَصَکُمْ لَهُ، وَ ذلِکَ لِاءَنَّهُ اسْمُ سَلامَهٍ وَ جِماعُ کَرامَهٍ، اصْطَفَى اللَّهُ تَعالى مَنْهَجَهُ، وَ بَیَّنَ حُجَجَهُ، مِنْ ظاهِرِ عِلْمٍ وَ باطِنِ حُکْمٍ، لا تَفْنَى غَرائِبُهُ، وَ لا تَنْقَضِى عَجائِبُهُ، فِیهِ مَرابِیعُ النِّعَمِ، وَ مَصابِیحُ الظُّلَمِ، لا تُفْتَحُ الْخَیْراتُ إِلا بِمَفاتِحِهِ، وَ لا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ إِلا بِمَصابِحِهِ، قَدْ اءَحْمى حِماهُ، وَ اءَرْعى مَرْعاهُ، فِیهِ شِفاءُ الْمُشْتَفِى ، وَ کِفایَهُ الْمُکْتَفِى .

 و من خطبه له ( علیه‏السلام  )۱۵۳

 

صفه الضال‏

وَ هُوَ فِی مُهْلَهٍ مِنَ اللَّهِ یَهْوِى مَعَ الْغافِلِینَ، وَ یَغْدُو مَعَ الْمُذْنِبِینَ، بِلا سَبِیلٍ قاصِدٍ، وَ لا إِمامٍ قائِدٍ.

صفات الغافلین‏

حَتَّى إِذَا کَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزاءِ مَعْصِیَتِهِمْ، وَاسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلابِیبِ غَفْلَتِهِمُ، اسْتَقْبَلُوا مُدْبِرا، وَ اسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً، فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بِما اءَدْرَکُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ، وَ لا بِما قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ، وَ إِنِّى اءُحَذِّرُکُمْ وَ نَفْسِى هَذِهِ الْمَنْزِلَهَ، فَلْیَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ، فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ، وَ نَظَرَ فَاءَبْصَرَ، وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَکَ جَدَدا واضِحا یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَهَ فِى الْمَهاوِى ، وَالضَّلالَ فِى الْمَغاوِى ، وَ لا یُعِینُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُواهَ، بِتَعَسُّفٍ فِى حَقِّ، اءَوْ تَحْرِیفٍ فِى نُطْقٍ، اءَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ.

عظه الناس‏

فَاءَفِقْ اءَیُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَکْرَتِکَ، وَاسْتَیْقِظْ مِنْ غَفْلَتِکَ، وَاخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِکَ، وَ اءَنْعِمِ الْفِکْرَ فِیما جاءَکَ عَلى لِسانِ النَّبِىِّ الْاءُمِّىِّ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه مِمَّا لابُدَّ مِنْهُ، وَ لا مَحِیصَ عَنْهُ، وَ خالِفْ مَنْ خالَفَ ذلِکَ إِلى غَیْرِهِ، وَدَعْهُ وَ ما رَضِىَ لِنَفْسِهِ، وَضَعْ فَخْرَکَ، وَاحْطُطْ کِبْرَکَ، وَاذْکُرْ قَبْرَکَ فَإِنَّ عَلَیْهِ مَمَرَّکَ، وَ کَما تَدِینُ تُدانُ، وَ کَما تَزْرَعُ تَحْصُدُ، وَ ما قَدَّمْتَ الْیَوْمَ تَقْدَمُ عَلَیْهِ غَدا، فَامْهَدْ لِقَدَمِکَ، وَقَدِّمْ لِیَوْمِکَ، فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ اءَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ، وَالْجِدَّ الْجِدَّ اءَیُّهَا الْغافِلُ (وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ).

إِنَّ مِنْ عَزائِمِ اللَّهِ فِى الذِّکْرِ الْحَکِیمِ الَّتِى عَلَیْها یُثِیبُ وَ یُعاقِبُ، وَ لَها یَرْضى وَ یَسْخَطُ، اءَنَّهُ لا یَنْفَعُ عَبْدا وَ إِنْ اءَجْهَدَ نَفْسَهُ وَاءَخْلَصَ فِعْلَهُ اءَنْ یَخْرُجَ مِنَ الدُّنْیا لاقِیا رَبَّهُ بِخَصْلَهٍ مِنْ هَذِهِ الْخِصالِ لَمْ یَتُبْ مِنْهَا: اءَنْ یُشْرِکَ بِاللَّهِ فِیمَا افْتَرَضَ عَلَیْهِ مِنْ عِبادَتِهِ، اءَوْ یَشْفِى غَیْظَهُ بِهَلاکِ نَفْسٍ، اءَوْ یَعُرَّ بِاءَمْرٍ فَعَلَهُ غَیْرُهُ، اءَوْ یَسْتَنْجِحَ حاجَهً إِلَى النَّاسِ بِإِظْهارِ بِدْعَهٍ فِى دِینِهِ، اءَوْ یَلْقَى النَّاسَ بِوَجْهَیْنِ، اءَوْ یَمْشِىَ فِیهِمْ بِلِسانَیْنِ، اعْقِلْ ذلِکَ فَإِنَّ الْمِثْلَ دَلِیلٌ عَلَى شِبْهِهِ.

إِنَّ الْبَهائِمَ هَمُّها بُطُونُها، وَ إِنَّ السِّباعَ هَمُّهَا الْعُدْوانُ عَلَى غَیْرِهَا، وَ إِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زِینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَالْفَسادُ فِیها، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُسْتَکِینُونَ، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُشْفِقُونَ، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ خَائِفُونَ.

  ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در صفات خداوند و امامن دین 

ستایش خداوندى را که آفریدگانش بر وجود او راهنماینده اند و چون جامه حدوث بر تن دارند، که پدید مى آیند و از میان مى روند، بر ازلى بودنش دلالت دارند. و شباهتشان به یکدیگر نشان بى همتایى اوست . حواس ما، حقیقت ذات او نتواند شناخت و، هیچ پرده اى مستورش ‍ نتواند داشت ، زیرا فرق است میان آنکه صانع است و آنچه مصنوع است و میان آنچه محدود کننده است و آنچه محدود شونده و میان آنچه پرورنده است و آنچه پرورش مى یابد. خداوند، یکى است ، ولى نه به تعبیر عددى ، آفریننده است ولى نه با حرکت یا تحمل رنج . شنواست ، بى آنکه ابزار شنواییش باشد. بیناست ، نه بدان گونه که دیده از هم بگشاید. حاضر است نه اینکه با چیزى مماس باشد و جدا از هر چیزى است نه اینکه میانشان مسافتى باشد.

آشکار است نه به دیدن و نهان است نه سبب لطافت . از چیزها جداست زیرا هر چیزى مقهور او و به قدرت اوست . هر چیزى غیر اوست ، که همه در برابر او خاضع اند و به سوى او باز مى گردند. هر کس وصفش ‍ کند محدودش کرده و آنکه محدودش کند او را بر شمرده است و هر که بر شماردش ازلیّتش را باطل کرده است .

هر که بگوید که خدا چگونه است ، خواسته که وصفش کند و هر که بگوید خدا در کجاست براى او مکانى قائل شده . عالم بود، آنگاه که معلومى نبود، آفریننده بود، آنگاه که آفریده اى نبود. توانا بود، آنگاه که چیزى نبود که تواناییش را با او سنجد.

از این خطبه :

طلوع کننده اى طلوع کرد. درخشنده اى درخشیدن گرفت ، آشکار شونده اى آشکار شد و، آنچه کج و منحرف شده بود، راستى یافت . خداوند مردمى را به مردم دیگر بدل نمود و روزى را به روز دیگر. دگرگون شدن روزگار را انتظار مى کشیدیم ، آنسان ، که قحطى زده چشم به راه باران دارد.

جز این نیست ، که امامان از سوى خدا، کار آفریدگان او را به سامان آورند و از جانب او بر مردم سرورى یافته اند. به بهشت نرود مگر کسى که آنها را شناخته باشد، و آنها او را شناخته باشند. به دوزخ نرود مگر کسى که آنها را انکار کرده باشد و آنان نیز او را انکار کرده باشند.

خداى تعالى شما را به اسلام اختصاص داد و براى اسلام برگزید. زیرا اسلام نشانى از سلامت است و مجموعه کرامتها. خداوند تعالى راه و روش اسلام را برگزید و حجتهاى آن را روشن گردانید، از علمى آشکار و حکمتى که پنهان است .

شگفتیهایش پایان نپذیرد و عجایبش از میان نرود. در اوست بارانهاى نعمتزاى بهارى و چراغهایى که پرتو آنها تاریکیها را روشن سازد. در خزانه خوبیها جز به کلیدهاى آن گشوده نگردد و تاریکیها جز به پرتو چراغهایش روشنى نگیرد.

قرقگاههایش را حمایت کرده و در رعایت خویش گرفته . هر که را خواستار شفا باشد، شفا دهد و هر که خواهد، که نیازش برآورد، نیازمندش نگذارد.

و هم از این خطبه :

خدایش مهلت داد تا با جماعت غفلت زدگان در پى هواى خویش باشد و با گناهکاران شب را به روز رساند، بى آنکه به قصد هدفى در راهى گام زند یا امامى او را به مقصد و مقصودى کشاند.

و هم از این خطبه :

تا کیفر نافرمانیهایشان را برایشان آشکار کرد و از پرده غفلتها بیرونشان آورد، در این هنگام ، روى به چیزى نهادند که به آن پشت کرده بودند یعنى آخرت و به چیزى که به آنان پشت کرده بود، روى نمودند. پس ، از آنچه در طلبش بودند، سودى نبردند و از آنچه نیاز خود بدان برآورده بودند، فایدتى حاصل نکردند. من شما و خود را از چنین حالتى بر حذر مى دارم . هر کس باید از عمل خود سود برد. اهل بصیرت کسى است که بشنود و بیندیشد و بنگرد و ببیند و از حوادث عبرت گیرد، سپس به راهى روشن قدم نهد. از فرو غلطیدن در پرتگاهها و گم شدن در کوره راهها دورى گزیند. و با اعمالى چون به بیراهه رفتن و در سخن حق تحریف نمودن و از گفتن حقیقت ترسیدن ، گمراهان را بر زیان خویش ‍ یارى نکند.

اى آنکه سخن مرا مى شنوى ، از مستیت به هوش آى و از خواب گران غفلت بیدار شو و از شتابکاریت بکاه و نیک بیندیش در آنچه از زبان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ) به تو رسیده است . سخنانى که از آنها گزیرى و گریزى نیست . از کسى که با سخن پیامبر مخالفت مى ورزد و به سخن دیگرى گرایش مى یابد، دورى گزین و او را با هر چه خود را بدان خشنود مى سازد به حال خود واگذار.

نازش و تفاخر را رها کن و کبر و نخوت را فرو نه و به یاد گورت باش که آنجا گذرگاه تو خواهد بود. هر چه کرده اى ، همانگونه کیفر بینى و هر چه کشته اى همان مى دروى و هر چه امروز پیشاپیش فرستاده اى ، فردا فراروى تو نهند. جاى پاى استوار کن و براى آن روز توشه اى بیندوز. بترس ، بترس ، اى آنکه سخن مرا مى شنوى و بکوش ، بکوش اى انسان غافل . (کسى تو را چون خداى آگاه خبر ندهد.) یکى از احکام خداوند در قرآن حکیم ، که انجام دادن آن سبب ثواب و ترکش موجب عقاب است و خشنودى و خشم خدا را در پى دارد، این است که بنده را سود نکند که خود را در عبادت به رنج افکند و در اعمالش خلوص نیت به خرج دهد، آنگاه که از دنیا بیرون رود خدایش را ملاقات کند، در حالى که ، یکى از این گناهان به گردن او باشد و از آن توبه نکرده باشد و آنها چنین اند:

در عبادتى که خداوند براى او مقرر کرده کسى را شریک خدا قرار دهد، یا خشم خود را فرو نشاند به کشتن دیگرى یا کار زشتى را که دیگرى مرتکب شده بر زبان راند، یا حاجت خود را با گذاشتن بدعتى در دین برآورده سازد یا با مردم دورویى کند یا دو زبانى . در اینها تعقل کن زیرا هر مثل نشان دهنده همانند خود است .

چهارپایان ، همه همّشان شکمشان است و درندگان ، همه همّشان تجاوز و حمله به دیگران است و زنان همه همّشان آرایش این جهان و فساد کردن در آن است . و مؤ منان مردمى فروتن هستند و مؤ منان مردمى مهربان هستند و مؤ منان از خداى ترسان هستند.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۸۱

خطبه شماره ۱۲۲(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه :۱۲۲

و من کلام له ع قالَهُ لِلْخَوارِجِ، وَ قَدْ خَرَجَ إِلَى مُعَسْکَرِهِمْ وَ هُمْ مُقِیمُونَ عَلَى إِنْکَارِ الْحُکُومَهِ

فَقَالَ عَلَیهِ الْسَّلام :

اکُلُّکُمْ شَهِدَ مَعَنا صِفِّینَ؟

فَقَالُوا :

مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَشْهَدْ.

قَالَ :

فَامْتَازُوا فِرْقَتَیْنِ، فَلْیَکُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّینَ فِرْقَهً، وَ مَنْ لَمْ یَشْهَدْها فِرْقَهً، حَتَّى اکَلِّمَ کُلًّا مِنْکُمْ بِکَلامِهِ.

وَ نادَى النَّاسَ فَقَالَ:

امْسِکُوا عَنِ الْکَلامِ وَ انْصِتُوا لِقَوْلِی ، وَ اقْبِلُوا بِافْئِدَتِکُمْ إِلَیَّ، فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهادَهً فَلْیَقُلْ بِعِلْمِهِ فِیهَا.

ثُمَّ کَلَّمَهُمْ ع بِکَلامٍ طَوِیلٍ مِنْ جُمْلَتِهِ اءَنْ قَالَ ع :

الَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصاحِفَ حِیلَهً وَ غِیلَهً وَ مَکْرا وَ خَدِیعَهً : إِخْوانُنا وَ اهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقالُونا، وَ اسْتَراحُوا إ لَى کِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ، فَالرَّایُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ، وَ التَّنْفِیسُ عَنْهُمْ، فَقُلْتُ لَکُمْ: هذا امْرٌ ظَاهِرُهُ إِیمانٌ وَ باطِنُهُ عُدْوانٌ، وَ اوَّلُهُ رَحْمَهٌ، وَ آخِرُهُ نَدَامَهٌ، فَاقِیمُوا عَلى شَأْنِکُمْ، وَ الْزَمُوا طَرِیقَتَکُمْ، وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهادِ بَنَواجِذِکُمْ، وَ لا تَلْتَفِتُوا إ لى نَاعِقٍ نَعَقَ إ نْ اءُجِیبَ اضَلَّ وَ، إِنْ تُرِکَ ذَلَّ.

وَ قَدْ کَانَتْ هذِهِ الْفَعْلَهُ، وَ قَدْ رَایْتُکُمْ اعْطَیْتُمُوها، وَ اللَّهِ لَئِنْ ابَیْتُها ما وَجَبَتْ عَلَیَّ فَرِیضَتُها، وَ لا حَمَّلَنِی اللَّهُ ذَنْبَها، وَ وَاللَّهِ إِنْ جِئْتُها إِنِّی لَلْمُحِقُّ الَّذِی یُتَّبَعُ، وَ إِنَّ الْکِتابَ لَمَعِی ما فارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ، فَلَقَدْ کُنّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ إ نَّ الْقَتْلَ لَیَدُورُ بَیْنَ الْآباءِ وَ الْاءَبْنَاءِ وَ الْإِخْوانِ وَ الْقَراباتِ، فَما نَزْدادُ عَلَى کُلِّ مُصِیبَهٍ وَ شِدَّهٍ إ لا إِیمانا، وَ مُضِیّا عَلَى الْحَقِّ، وَ تَسْلِیما لِلْامْرِ، وَ صَبْرا عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ.

وَ لَکِنَّا إِنَّما اصْبَحْنا نُقاتِلُ إِخْوَانَنا فِی الْإِسْلاَمِ عَلَى مَا دَخَلَ فِیهِ مِنَ الزَّیْغِ وَ الاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَهِ وَ التَّأْوِیلِ، فَإ ذا طَمِعْنا فِی خَصْلَهٍ یَلُمُّ اللَّهُ بِها شَعَثَنا وَ نَتَدانَى بِها إِلَى الْبَقِیَّهِ فِیما بَیْنَنا، رَغِبْنا فِیها، وَ امْسَکْنا عَمّا سِواها.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) این سخن خطاب به خوارج است ، هنگامى که به لشکرگاهشان رفته بود و آنان ، همچنان ، در مورد حکمیت خرده مى گرفتند.

على (ع ) از آنان پرسید:

آیا همه شما با ما در صفین بوده اید؟

گفتند :

برخى بوده اند و برخى نبوده اند.

على (ع ) گفت :

این دو دسته از هم جدا شوند تا با هر دسته جداگانه سخن گویم .

پس مردم را ندا در داد و گفت :

خاموش شوید و به سخن گوش فرا دهید و دلهایتان را متوجه من سازید و از هر که شهادت خواستم باید از روى علم و آگاهى شهادت دهد.

آنگاه سخن آغاز کرد و سخن به دراز کشانید و از جمله چنین گفت :

آیا آنگاه که از روى حیله گرى و فریب و مکر و نیرنگ قرآنها را برافراشتند، شما نگفتید، که اینان برادران و همکیشان ما هستند که به کتاب خدا پناه برده اند و از ما مى خواهند که خطاهاى گذشته آنها را ببخشاییم و مصلحت آن است که از آنان بپذیریم و اندوه از دلشان بزداییم من به شما گفتم ، که این کارى است که بیرونش ایمان است و درونش تجاوز و ستم . آغازش رحمت و مهربانى است و پایانش ‍ پشیمانى . شما در کار خود ثابت بمانید و از همین راه ، که تاکنون مى رفته اید، بروید. دندان به هم بفشارید، به میدان جهاد بتازید و به آن آواز التفات مکنید که اگر پاسخش گویند گمراه کند و اگر نگویند سبب حقارتش شود.

(ولى آن کار کار حکمیت انجام پذیرفت و شما خود از کوشندگان آن بودید.به خدا سوگند، اگر من از آن سر برمى تافتم ، واجبى از من فوت نشده بود و خدا مرا به ترک آن بازخواست نمى فرمود. و اگر آن را مى پذیرفتم ، سزاوار بودم که از من پیروى کنند، زیرا کتاب خدا با من است و از آن زمان که با آن بوده ام ، از آن جدا نشده ام .)

هر آینه ما با رسول الله (صلى اللّه علیه و آله ) بودیم و جنگ ، هر آینه ، بین پدران و فرزندان و برادران و خویشاوندان دور مى زد. هر مصیبت و رنجى که پیش مى آمد، جز بر ایمان ما و پاى فشردن ما در راه حق و تسلیم بودن به فرمان او نمى افزود و، بر سوزش جراحات ، شکیبایى مى ورزیدیم . ولى اکنون با برادران مسلمان خود مى جنگیم زیرا تمایل به کفر و کژى در اسلامشان راه یافته ، گاه دستخوش شبهه مى شوند و گاه تسلیم تاویل . اگر وسیله اى باشد، که خداوند به سبب آن پراکندگى ما را به اتحاد بدل کند و ما با آنچه باقى مى ماند کنار آییم و به یکدیگر نزدیک شویم ، بدان وسیله رغبت کنیم و جز آن را فرو گذاریم .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۰۲

خطبه شماره ۹۹ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

  خطبه : ۹۹

  و من خطبه له ع

نَحْمَدُهُ عَلى ما کانَ، وَ نَسْتَعِینُهُ مِنْ اءَمْرِنا عَلى ما یَکُونُ، وَ نَسْاءَلُهُ الْمُعافاهَ فِی الْاءَدْیَانِ کَما نَسْاءَلُهُ الْمُعافاهَ فِی الْاءَبْدانِ.
عِبادَ اللَّهِ اءُوصِیکُمْ بِالرَّفْضِ لِهَذِهِ الدُّنْیَا التَّارِکَهِ لَکُمْ وَ إِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْکَها، وَ الْمُبْلِیَهِ لِاءَجْسامِکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ تَجْدِیدَها، فَإِنَّما مَثَلُکُمْ وَ مَثَلُها کَسَفْرٍ سَلَکُوا سَبِیلاً، فَکَاءَنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوهُ، وَ اءَمُّوا عَلَما فَکَاءَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوهُ.

وَ کَمْ عَسَى الْمُجْرِی إ لَى الْغَایَهِ اءَنْ یَجْرِیَ إِلَیْها حَتَّى یَبْلُغَها، وَ ما عَسَى اءَنْ یَکُونَ بَقَاءُ مَنْ لَهُ یَوْمٌ لا یَعْدُوهُ، وَ طَالِبٌ حَثِیثٌ مِنَ الْمَوْتِ یَحْدُوهُ وَ مُزْعِجٌ فِی الدُّنْیا حَتَّى یُفارِقَها رَغْما، فَلاتَنافَسُوا فِی عِزِّ الدُّنْیا وَ فَخْرِها، وَ لا تَعْجَبُوا بِزِینَتِهَا وَ نَعِیمِهَا، وَ لا تَجْزَعُوا مِنْ ضَرَّائِها وَ بُؤْسِها، فَإ نَّ عِزَّها وَ فَخْرَها إ لَى انْقِطاعٍ، وَ زِینَتَها وَ نَعِیمَها إ لَى زَوالٍ، وَ ضَرَّاءَها وَ بُؤْسَها إِلَى نَفَادٍ، وَ کُلُّ مُدَّهٍ فِیها إ لَى انْتِهَاءٍ، وَ کُلُّ حَیٍّ فِیها إ لى فَنَاءٍ.
اءَوَلَیْسَ لَکُمْ فِی آثارِ الْاءَوَّلِینَ مُزْدَجَرٌ؟ وَ فِی آبَائِکُمُ الْماضِینَ تَبْصِرَهٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؟!

اءَوَلَمْ تَرَوْا إ لَى الْماضِینَ مِنْکُمْ لا یَرْجِعُونَ؟ وَ إ لَى اْخَلَفِ الْبَاقِینَ لا یَبْقَوْنَ؟ اءَوَلَسْتُمْ تَرَوْنَ اءَهْلَ الدُّنْیَا یُمْسُونَ وَ یُصْبِحُونَ عَلى اءَحْوَالٍ شَتَّى ؟ فَمَیِّتٌ یُبْکى وَ آخَرُ یُعَزَّى ، وَ صَرِیعٌ مُبْتَلى ، وَ عَائِدٌ یَعُودُ، وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ یَجُودُ، وَ طالِبٌ لِلدُّنْیا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُهُ، وَ غافِلٌ وَ لَیْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ، وَ عَلى اءَثَرِ الْماضِی مَا یَمْضِی الْبَاقِی .

اءَلا فَاذْکُرُوا هَادِمَ اللَّذّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَواتِ وَ قاطِعَ الْاءُمْنِیاتِ، عِنْدَ اْلمُسَاوَرَهِ لِلْاءَعْمالِ الْقَبِیحَهِ، وَ اسْتَعِینُوا اللَّهَ عَلى اءَداءِ واجِبِ حَقِّهِ، وَ ما لا یُحْصَى مِنْ اءَعْدادِ نِعَمِهِ وَ إِحْسانِهِ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )

حمد مى گوییم او را، بر آنچه بوده است و از او یارى مى جوییم در کار خود، براى آنچه خواهد بود. و از او مى خواهیم که دین ما را به سلامت دارد، همانگونه که از او سلامت تنهایمان را مى طلبیم .

اى بندگان خدا، شما را وصیت مى کنم که این دنیا را ترک گویید، که دنیا شما را ترک خواهد گفت ، هر چند، راضى به ترک او نباشید و جسمتان را کهنه مى کند، هرچند، شما خواستار تازه بودن آن باشید. مثل شما و دنیا مثل مسافرانى است که به راهى مى روند و تا به خود آیند، بینند که آن را پیموده اند. یا آهنگ رسیدن به نشانه و هدفى کنند و تا دیده بر مى کنند، بینند که به آن رسیده اند. اى بسا رونده اى که مى تازد و شتابان مى تازد تا به پایان راه رسد.

به چه امید مى بندد، کسى که زندگیش به مثابه یک روز است و از آن در نمى گذرد.و همواره کسى در قفاى او افتاده و او را به شتاب مى راند و نگذارد که درنگ کند. تا اینکه از این جهانش برکند، پس در عزّت و افتخار این جهان با یکدیگر رقابت مکنید و به زیورها و خواسته هاى آن بر خود مبالید و از سختیها و رنجهایش فغان و زارى سر مدهید، زیرا عزت و افتخارش پایان پذیر است و زیور و خواسته اش روى در زوال دارد و سختیها و رنجهایش بر دوام نباشد، هر مدتى در آن به پایان رسد و هر زنده اى بمیرد. اگر خردمندید، چرا در آثار پیشینیان و آنچه بر نیاکانتان گذشته است نمى نگرید و عبرت نمى گیرید؟ و باز نمى ایستد؟

آیا نمى بینید که رفتگان باز نمى گردند؟ آیا نمى بینید که بر جاى ماندگان را بقایى نیست ؟ آیا نمى بینید که مردم دنیا، شب را به روز مى آورند و روز را به شب مى رسانند و هر یک در حالى دیگر هستند؟ یکى مرده اى است که بر او مى گریند، یکى را در مرگ عزیزى تسلیت مى گویند، یکى بیمارى است بر زمین افتاده و گرفتار، یکى به عیادت بیمارى مى رود یکى در حال جان دادن است و، در همان حال ، مرگ در پى اوست ، و او خود در طلب دنیاست ، در عالم غفلت و، حال آنکه ، مرگ از او غافل نیست . آنسان که گذشتگان گذشته اند، بر جاى ماندگان هم خواهند گذشت .

هنگامى که آهنگ کارى ناپسند مى کنید، به یاد داشته باشید مرگ را که ویرانگر خوشیهاست و تیره کننده شهوتهاست و قطع کننده رشته آرزوهاست . از خدا یارى خواهید تا بتوانید حق واجب او را ادا کنید و شکر نعمتها و احسانهاى بیحسابش را به جاى آورید.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۳۴

خطبه شماره ۸۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۸۶

 و من خطبه له ع

قَدْ عَلِمَ السَّرَائِرَ وَ خَبَرَ الضَّمَائِرَ لَهُ الْإِحَاطَهُ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْغَلَبَهُ لِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُوَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ عظه الناس فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْکُمْ فِی اءَیَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ اءَجَلِهِ وَ فِی فَرَاغِهِ قَبْلَ اءَوَانِ شُغُلِهِ وَ فِی مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ اءَنْ یُؤْخَذَ بِکَظَمِهِ وَ لْیُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ وَ لْیَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ.

فَاللَّهَ اللَّهَ اءَیُّهَا النَّاسُ فِیمَا اسْتَحْفَظَکُمْ مِنْ کِتَابِهِ وَ اسْتَوْدَعَکُمْ مِنْ حُقُوقِهِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثا وَ لَمْ یَتْرُکْکُمْ سُدًى وَ لَمْ یَدَعْکُمْ فِی جَهَالَهٍ وَ لاَ عَمىً قَدْ سَمَّى آثَارَکُمْ وَ عَلِمَ اءَعْمَالَکُمْ وَ کَتَبَ آجَالَکُمْ وَ اءَنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتَابَ تِبْی انا لِکُلِّ شَیْءٍ.

وَ عَمَّرَ فِیکُمْ نَبِیَّهُ اءَزْمَانا حَتَّى اءَکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ فِیمَا اءَنْزَلَ مِنْ کِتَابِهِ دِینَهُ الَّذِی رَضِیَ لِنَفْسِهِ وَ اءَنْهَى إِلَیْکُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْاءَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ وَ نَوَاهِیَهُ وَ اءَوَامِرَهُ وَ اءَلْقَى إِلَیْکُمُ الْمَعْذِرَهَ وَ اتَّخَذَ عَلَیْکُمُ الْحُجَّهَ وَ قَدَّمَ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ وَ اءَنْذَرَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذ ابٍ شَدِیدٍ فَاسْتَدْرِکُوا بَقِیَّهَ اءَیَّامِکُمْ، وَ اصْبِرُوا لَهَا اءَنْفُسَکُمْ فَإِنَّهَا قَلِیلٌ فِی کَثِیرِ الْاءَیَّامِ الَّتِی تَکُونُ مِنْکُمْ فِیهَا الْغَفْلَهُ وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَهِ وَ لاَ تُرَخِّصُوا لِاءَنْفُسِکُمْ فَتَذْهَبَ بِکُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَهِ وَ لاَ تُدَاهِنُوا فَیَهْجُمَ بِکُمُ الْإِدْهَانُ عَلَى الْمَعْصِیَهِ.

عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ اءَنْصَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ اءَطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ وَ إِنَّ اءَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ اءَعْصَاهُمْ لِرَبِّهِ وَ الْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ نَفْسَهُ وَ الْمَغْبُوطُ مَنْ سَلِمَ لَهُ دِینُهُ وَ السَّعِیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ وَ الشَّقِیُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ وَ اعْلَمُوا اءَنَّ یَسِیرَ الرِّیَاءِ شِرْکٌ وَ مُجَالَسَهَ اءَهْلِ الْهَوَى مَنْسَاهٌ لِلْإِیمَانِ وَ مَحْضَرَهٌ لِلشَّیْطَانِ جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِیمَانِ.

الصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاهٍ وَ کَرَامَهٍ وَ الْکَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاهٍ وَ مَهَانَهٍ وَ لاَ تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ وَ لاَ تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَهُ وَ اعْلَمُوا اءَنَّ الْاءَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَاءَکْذِبُوا الْاءَمَلَ فَإِنَّهُ غَرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )

به اسرار آگاه است و از رازهاى درون باخبر. بر هر چیز احاطه دارد و بر هر چیز غلبه دارد و بر هر کار تواناست .بر هر یک از شماست ، که براى خدا کارى کند، در روزهایى که فرصتى هست پیش از ناگهان فرا رسیدن اجلش و در زمان آسودگى ، پیش از گرفتار شدنش و به هنگامى که نفس تواند کشید، پیش از بند آمدن نفسش . و باید که خویشتن مهیا دارد و جاى پاى استوار سازد و توشه اى برگیرد از آنجا، که سراى کوچیدن اوست براى سرایى ، که جایگاه اقامت اوست .

پس اى مردم ، از خدا بترسید و آنسان که شما را به حفظ کتاب خود فرمان داده در حفظ آن بکوشید و حقوقى را که در میان شما به ودیعت نهاده رعایت کنید. زیرا خداوند سبحان ، شما را به عبث نیافریده و بیهدف وانگذاشته و در نادانى و نابینایى رها نساخته است . آنچه را باید به انجام رسانید معلوم کرده و به کردارتان آگاه است و مدت عمر شما معین کرده است .

براى شما کتابى نازل کرده است که بیان دارنده هر چیزى است . پیامبر خود را چندان در میان شما زیستن داد تا دین خود را براى او و براى شما بدان گونه که در کتاب خود نازل کرده و خود مى پسندید، به کمال رسانید و، بر زبان او هر کارى را که خوش مى داشت یا ناخوش و آنچه را که باید کرد و نباید کرد، به شما ابلاغ نمود. جاى عذرى برایتان باقى نگذاشت و حجت خود بر شما تمام کرد و وعید و تهدید خود بر شما عرضه داشت و شما را از عذاب سختى که در پیش روى شماست بترسانید.

پس باقى مانده عمر را دریابید و نفسهاى خود را در این روزهاى بازپسین به شکیبایى وادارید. زیرا زمان ، زمان اندکى است ، در برابر روزهایى که در غفلت گذرانیده اید و از موعظه اعراض کرده اید. به نفسهاى خود رخصت مدهید، که این رخصتها، شما را به راههاى ستم پیشگان مى برند و با نفسهاى خود نرمش به خرج مدهید، که این نرمشها شما را به معصیت مى کشانند. اى بندگان خدا، آن کسى که نیکخواه ترین مردم است نسبت به خود فرمانبردارترى آنهاست از خداوند و آنکه به خود خیانت ورزد بیشتر از دیگران معصیت او کند و بیشتر از همه خود را فریب داده است .

فریب خورده کسى است که خود را بفریبد. بر کسى باید رشک برد که دینش سالم مانده باشد و خوشبخت کسى است که از دیگران پند گیرد و شور بخت و شقى آن که فریب هوا و غرور خود خورد.

بدانید که ریاکارى هر چند اندک بود شرک است و همنشینى با اهل هوا و هوس ایمان را به فراموشى سپارد و چنان مجلسى ، مجلس شیطان است . از دروغ حذر کنید که دروغ از ایمان دور است . راستگو بر آستانه نجات و کرامت است و دروغگو بر پرتگاه سرنگونى و خوارى . حسد مورزید که حسد ایمان را مى خورد آنسان که آتش ، هیزم را.

با یکدیگر دشمنى مکنید که دشمنى هر خیر و برکتى را تباه مى کند. و خدا را از یاد مى برد. پس به آرزوها که موجب سبکى عقل و فراموشى یاد خداست میدان مدهید که این خود گونه اى فریب است و کسى که چنان کند، فریب خورده است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۳۹

خطبه شماره ۶۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

 خطبه : ۶۴

و من خطبه له ع 

وَ اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بِاءَعْمَالِکُمْ وَ ابْتَاعُوا مَا یَبْقَى لَکُمْ بِمَا یَزُولُ عَنْکُمْ وَ تَرَحَّلُوا فَقَدْ جُدَّ بِکُمْ وَ اسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ فَقَدْ اءَظَلَّکُمْ وَ کُونُوا قَوْما صِیحَ بِهِمْ فَانْتَبَهُوا وَ عَلِمُوا اءَنَّ الدُّنْیَا لَیْسَتْ لَهُمْ بِدَارٍ فَاسْتَبْدَلُوا

فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثا وَ لَمْ یَتْرُکْکُمْ سُدًى وَ مَا بَیْنَ اءَحَدِکُمْ وَ بَیْنَ الْجَنَّهِ اءَوِ النَّارِ إِلاّ الْمَوْتُ اءَنْ یَنْزِلَ بِهِ وَ إِنَّ غَایَهً تَنْقُصُهَا اللَّحْظَهُ وَ تَهْدِمُهَا السَّاعَهُ لَجَدِیرَهٌ بِقَصْرِ الْمُدَّهِ وَ إِنَّ غَائِبا یَحْدُوهُ الْجَدِیدَانِ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَحَرِىُّ بِسُرْعَهِ الْاءَوْبَهِ، وَ إِنَّ قَادِما یَقْدُمُ بِالْفَوْزِ اءَوِ الشِّقْوَهِ لَمُسْتَحِقُّ لِاءَفْضَلِ الْعُدَّهِ فَتَزَوَّدُوا فِی الدُّنْیَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ اءَنْفُسَکُمْ غَدا فَاتَّقَى عَبْدٌ رَبَّهُ نَصَحَ نَفْسَهُ وَ قَدَّمَ تَوْبَتَهُ وَ غَلَبَ شَهْوَتَهُ فَإِنَّ اءَجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ وَ اءَمَلَهُ خَادِعٌ لَهُ وَ الشَّیْطَانُ مُوَکَّلٌ بِهِ یُزَیِّنُ لَهُ الْمَعْصِیَهَ لِیَرْکَبَهَا وَ یُمَنِّیهِ التَّوْبَهَ لِیُسَوِّفَهَا إِذَا هَجَمَتْ مَنِیَّتُهُ عَلَیْهِ اءَغْفَلَ مَا یَکُونُ عَنْهَا، فَیا لَها حَسْرَهً عَلَى ذِی غَفْلَهٍ اءَنْ یَکُونَ عُمُرُهُ عَلَیْهِ حُجَّهً وَ اءَنْ تُؤَدِّیَهُ اءَیَّامُهُ إِلَى شقْوَهٍ نَسْاءَلُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اءَنْ یَجْعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ نِعْمَهٌ وَ لاَ تُقَصِّرُ بِهِ عَنْ طَاعَهِ رَبِّهِ غَایَهٌ وَ لاَ تَحُلُّ بِهِ بَعْدَ الْمَوْتِ نَدَامَهٌ وَ لاَ کَآبَهٌ.(۶۴ صبحی صالح)

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

از خداى بترسید، اى بندگان خداى . و پیش از آنکه مرگتان فرا رسد دست به اعمال صالح زنید و با نعمت ناپایدار دنیا، ثواب ابدى آخرت را به دست آورید. بار سفر بربندید، که این سفر را به اصرار از شما خواهند. مهیاى مرگ باشید، که بر سرتان سایه افکنده است . از آن جماعت باشید، که چون بر آنان بانگ زنند بیدار مى شوند و مى دانند، که دنیا جاى درنگ نیست . از این رو، دنیا را داده اند و آخرت را به عوض گرفته اند.

خداوند سبحان شما را به عبث نیافریده و به هر حال خود رها نکرده است . میان شما و نعمت بهشت و آتش دوزخ فاصله اى جز مرگ نیست ، مرگى که بى تردید آمدنى است . و چه کوتاه است مدت عمر تو، زیرا از گذشت لحظه اى ، مى کاهد و از رفتن ساعتى ، بنیادش درهم مى ریزد. غایبى که گذشت شب و روز به اصرار فرا مى خوانندش شتابان بازخواهد گشت . قاصدى که با بشارت رستگارى یا تهدید شوربختى از راه مى رسد، سزاوار است ، که با نیکوترین توشه پذیرایش شوى . (پس ، از این جهان توشه آخرت بردارید تا خود را از عقوبت روز جزا در امان نگه دارید.) بنده اى از پروردگار خود مى ترسد، که خود به اصلاح حال خویش پردازد و پیش از مرگ توبه کند و بر خواهشهاى نفس خود پیروز گردد. زیرا اجل چهره فرو پوشیده و آرزوها فریبنده و شیطان مهیا و در کمین است تا گناهان را در چشم او بیاراید و به ارتکاب معاصى برانگیزاندش .

شیطان آدمى را به توبه امیدوار سازد و او، بدین وسوسه ، هر بار توبه را به تاءخیر اندازد، تا بناگهان مرگ بر او هجوم آورد، در حالى که ، از خیال مرگ غافل است . اى حسرتا بر کسى که دستخوش غفلت گردد و روز قیامت زندگى دنیوى او بر ضد او گواهى دهد و زیستن در این جهان او را به شقاوت کشاند. از خداوند سبحان مى خواهم ، که ما و شما را در زمره کسانى قرار دهد که نعمت دنیا سرمستشان نمى سازد و هیچ هدفى آنان را از فرمانبردارى پروردگارشان باز نمى دارد و مرگ سبب پشیمانى و اندوهشان نمى شود.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۵۲

خطبه شماره ۲۹ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۹

و من خطبه له ع  

اءَیُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَهُ اءَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَهُ اءَهْوَاؤُهُمْ کَلاَمُکُمْ یُوهِی الصُّمَّ الصِّلاَبَ وَ فِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فِیکُمُ الْاءَعْدَاءَ! تَقُولُونَ فِى الْمَجَالِسِ کَیْتَ وَ کَیْتَ فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِیدِى حَیَادِ مَا عَزَّتْ دَعْوَهُ مَنْ دَعَاکُمْ وَ لاَ اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاکُمْ اءَعَالِیلُ بِاءَضَالِیلَ وَ سَاءَلْتُمُونِی التَّطْوِیلَ دِفَاعَ ذِی الدَّیْنِ الْمَطُولِ لاَ یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ وَ لاَ یُدْرَکُ الْحَقُّ إِلا بِالْجِدِّ.

اءَیَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِکُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ اءَیِّ إِمَامٍ بَعْدِی تُقَاتِلُونَ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِکُمْ فَازَ بِالسَّهْمِ الْاءَخْیَبِ وَ مَنْ رَمَى بِکُمْ فَقَدْ رَمَى بِاءَفْوَقَ نَاصِلٍ اءَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لاَ اءُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ وَ لاَ اءَطْمَعُ فِی نَصْرِکُمْ وَ لاَ اءُوعِدُ الْعَدُوَّ بِکُمْ مَا بَالُکُمْ؟ مَا دَوَاؤُکُمْ؟ مَا طِبُّکُمْ؟ الْقَوْمُ رِجَالٌ اءَمْثَالُکُمْ اءَ قَوْلاً بِغَیْرِ عِلْمٍ! وَ غَفْلهً مِنْ غَیْرِ وَرَعٍ! وَ طَمَعا فِی غَیْرِ حَقِّ؟!

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

اى مردمى که به تن ها مجتمعید و به آراء پراکنده . سخنتان – هنگامى که لاف دلیرى مى زنید – صخره هاى سخت را نرم مى کند، در حالى که ، کردارتان دشمنانتان را در شما به طمع مى اندازد. چون در بزم نشینید، دعوى رزم آورى کنید و چون جنگ چهره نماید، از آن مى گریزید. دعوت آن کس ، که شما را فراخواند، روى پیروزى نبیند و آنکه براى راحت شما خویشتن را به تعب افکند، هرگز به راحت و آرامش نرسد. مشتى اباطیل را بهانه مى کنید تا در کار تعلل ورزید. همانند وامدارى که پیوسته اداى دین خویش به تاءخیر اندازد. ذلیل سرکوفته ، از خود دفع ستم نتواند کرد، که حق جز در سایه کوشش فراچنگ نیاید.

اگر خانه شما را بستانند، کدام خانه را از دشمن حمایت خواهید کرد؟ و بعد از من با کدام امام با دشمن پیکار مى کنید به خدا سوگند، فریب خورده کسى است که شما او را به وعده دروغ بفریبید. هر که پندارد که به نیروى شما پیروز مى شود، همانند کسى است که آن تیر از تیرهاى قمار نصیب او شود که سودش از همه کمتر است و هر که شما را چون تیر به سوى دشمن افکند، تیر شکسته بى پیکان را در کمان رانده . به خدا سوگند، به جایى رسیده ام که دیگر سخن شما باور نمى کنم و به یارى شما امید نمى بندم و دشمن را به شما بیم نمى دهم .

شما را چه مى شود داروى درد شما کدام است ؟ علاج شما چگونه است . دشمنان شما نیز مردمى همانند شمایند. آیا هرچه گفتید، همه از روى نادانى بود؟ یا از سر غفلت و ناپرهیزگارى ؟ یا در چیزى که حق شما نبود طمع ورزیده بودید؟

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۲۵ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)حسد

۲۲۵-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )الْعَجَبُ لِغَفْلَهِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَهِ الْأَجْسَادِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۱۶ دکتر آیتی

و فرمود (ع):

شگفتا که حسودان از تندرستى مردم غافل‏اند.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۹۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۲۲ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)بهترین کارها

۲۲۲-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۱۳ دکتر آیتی

و فرمود (ع):

از بهترین کارهاى مرد بزرگوار، چشم پوشى اوست از آنچه مى ‏داند.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۱۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۰۸ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)هرکه…

۲۰۸-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۱۹۹ دکتر آیتی

۱۹۹ و فرمود (ع):

هر که حساب نفس خود کند، سود برد و هر که بینا گردد، بفهمد و هر که بفهمد، به دانش رسد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۰۷