نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 450 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)مزاح وشوخی

450-وَ قَالَ ( عليه‏السلام )مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَةً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 442 دکتر آیتی

 و فرمود (ع): هيچكس مزاح ننمود، مگر آنكه، اندكى از عقل خود را از دست داد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 424 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)وصف صبروعقل

424-وَ قَالَ ( عليه‏السلام )الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 416 دکتر آیتی

و فرمود (ع): بردبارى پرده ‏اى است، پوشنده و عقل، شمشيرى است برنده. پس عيبهاى اخلاقت را به بردبارى بپوش و با هواى نفست به نيروى عقلت پيكار نماى.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 421 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)عقل

421-وَ قَالَ ( عليه‏السلام )كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 413 دکتر آیتی

و فرمود (ع): عقل تو را همين بس كه راه گمراهيت را از راه رستگاريت آشكار مى ‏سازد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 407 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)عقل

407-وَ قَالَ ( عليه‏السلام )مَا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ امْرَأً عَقْلًا إِلَّا اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماً مَا

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 399 دکتر آیتی

399 و فرمود (ع): خداوند، عقل را به انسان وديعت نداد، مگر اين كه، روزى سبب نجات او گردد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 319 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)عوارض فقر

319-وَ قَالَ ( عليه‏السلام )لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِيَّةِ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 311 دکتر آیتی:

به فرزند خود، محمد بن حنيفه، فرمود: اى فرزند بيم دارم كه تو فقير شوى، پس به خدا پناه ببر از فقر. زيرا فقر سبب نقص در دين است و سرگردانى عقل و ايجاد كننده دشمنى است.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 301 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)

301-وَ قَالَ ( عليه‏السلام )رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 293 دکتر آیتی

و فرمود (ع): فرستاده‏ اى كه نزد كسى مى ‏فرستى، ترجمان عقل توست و نامه تو رساتر چيزى است كه از سوى تو سخن مى‏ گويد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 281 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)نصيحت

281-وَ قَالَ ( عليه‏السلام )لَيْسَتِ الرَّوِيَّةُ كَالْمُعَايَنَةِ مَعَ الْإِبْصَارِ فَقَدْ تَكْذِبُ الْعُيُونُ أَهْلَهَا وَ لَا يَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 273 دکتر آیتی

و فرمود (ع): انديشيدن همانند ديدن به چشم نيست. چه بسا چشم در ديدن خطا كند و حال آنكه، عقل به كسى كه از او نصيحت خواهد، خيانت نكند.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نامه 78 (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : 78

 
و من كتاب له ع اءَجابَ بِهِ اءبَا مُوسَى الا شْعَرِىَّ عَنْ كِتابٍ كَتَبَه الَيْهِ مِنْ الْمَكانِ الَّذِى اُقْعِدُوافِيهِ لِلْحُكُومَةِ، وَ ذَكَرِ هذا الْكِتابِ سَعِيدُ بْنُ يَحْيَى الا مَوِىٍُّّ فِي كِتابِ الْمَغازِي :
فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَيَّرَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِيرٍ مِنْ حَظِّهِمْ، فَمَالُوا مَعَ الدُّنْيَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى وَ إِنِّي نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْاءَمْرِ مَنْزِلاً مُعْجِبا اجْتَمَعَ بِهِ اءَقْوَامٌ اءَعْجَبَتْهُمْ اءَنْفُسُهُمْ، فَاِنِّى اءُدَاوِي مِنْهُمْ قَرْحا اءَخَافُ اءَنْ يَعُودَ عَلَقا وَ لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ اءَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ اءُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ اءُلْفَتِهَا مِنِّي .
اءَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ كَرَم الْمَآبِ وَ سَاءَفِي بِالَّذِي وَاءَيْتُ عَلَى نَفْسِي وَ إِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ، فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا اءُوتِيَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ وَ إِنِّي لَاءَعْبَدُ اءَنْ يَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ اءَنْ اءُفْسِدَ اءَمْرا قَدْ اءَصْلَحَهُ اللَّهُ، فَدَعْ مَا لاَ تَعْرِفُ، فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَيْكَ بِاءَقَاوِيلِ السُّوءِ، وَالسَّلاَمُ.

 

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

 
ترجمه :

 
از نامه آن حضرت (ع ) به ابو موسى اشعرى در پاسخ امر حكمين . آن را سعيد بن يحيى الاموى در كتاب المغازى نقل كرده است :
هر آينه بسيارى از مردم از بسيارى از نصيب خود بى بهره ماندند. به دنيا گرويدند و سخن از روى هوا گفتند. و من در اين كار در شگفت شده ام . در آنجا گروهى مردم خود پسند گرد آمدند و من اكنون زخمى را معالجه خواهم كرد كه ترسم به صورت خون لخته در آيد. و بدان ، كه هيچكس ‍ آزمندتر از من به گرد آمدن امت محمد (صلى الله عليه و آله ) و الفت و مهربانى آنها با يكديگر نيست . من در اين كار خواستار پاداش نيكو و باز گشت به جايگاه نيكو هستم . بزودى بر آنچه بر خود مقرر داشته ام ، وفا خواهم كرد، هر چند، كه تو آن شايستگى را كه به هنگام جدا شدن داشتى ، از دست داده باشى . بدبخت آنكه از سود عقل و تجربتى كه او را داده اند، بى بهره ماند. من نمى توانم سخن باطل و نادرست را تحمل كنم ، يا كارى را كه خدا به صلاح آورده ، تباه سازم . پس آنچه را كه نمى دانى چيست رها كن ، زيرا مردم بد كردار با اين سخنان نابكارانه تو به سوى تو خواهند شتافت . والسلام .

 

ترجمه عبدالحمید آیتی78

نامه ۱۴ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۱۴

و من وصیه له ع لِعَسْکَرِهِ قَبْلَ لِقاءِ الْعَدُوُّ بِصِفَّینَ:

لا تُقاتِلُوهُمْ حَتَّى یَبْدَؤُوکُمْ، فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلى حُجَّهٍ، وَ تَرْکُکُمْ إِیّاهُمْ حَتَّى یَبْدَؤُوکُمْ حُجَّهٌ اءُخْرى لَکُمْ عَلَیْهِمْ.

فَإِذا کانَتِ الْهَزِیمَهُ بِإِذْنِ اللّهِ فَلا تَقْتُلُوا مُدْبِرا، وَ لا تُصِیبُوا مُعْوِرا، وَ لا تُجْهِزُوا عَلى جَرِیحٍ، وَ لا تَهِیجُوا النِّساءَ بِاءَذىً، وَ إِنْ شَتَمْنَ اءَعْراضَکُمْ، وَ سَبَبْنَ اءُمَراءَکُمْ، فَإِنَّهُنَّ ضَعِیفاتُ الْقُوى وَالْاءَنْفُسِ وَالْعُقُولِ، إِنْ کُنّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِکاتٌ، وَ إِنْ کانَ الرَّجُلُ لَیَتَناوَلُ الْمَرْاءَهَ فِی الْجاهِلِیَّهِ بِالْفَهْرِ اءَوِ الْهِراوَهِ فَیُعَیَّرُ بِها وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

سفارشى از آن حضرت (ع ) به سپاهش پیش از دیدار با دشمن در صفین :

با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند. سپاس خدا را، که حجت با شماست .

و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند، این هم حجتى دیگر است به سود شما و زیان ایشان . هرگاه ، به اذن خدا، روى به هزیمت نهادند، کسى را که پشت کرده و مى گریزد، مکشید و آن را که از پاى افتاده است ، آسیب مرسانید و مجروح را زخم مزنید و زنان را میازارید و آنان را به خشم میاورید، هر چند، آبروى شما بریزند یا امیرانتان را دشنام دهند. که زنان به جسم ناتوان اند و به نفس و عقل ضعیف . حتى در زمانى که زنان مشرک بودند، ما را گفته بودند که از آنان دست باز داریم . در زمان جاهلیت ، رسم بر آن بود که اگر مردى با سنگ یا چوبدستى به زنى تعرض مى کرد او را و فرزندانش را، که پس از او مى آمدند، عیب مى کردند و سرزنش مى نمودند.

ترجمه عبدالحمید آیتی ۱۴

خطبه شماره ۲۳۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۳۴

و من کلام له ع رَوى ذِعْلَبٌ الْیَمانِیُّ عَنْ اءَحْمَدَ بْنِ قُتَیْبَهَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مالِکِ بْنِدِحْیَهَ قالَ: کُنَّا عِنْدَ اءَمِیرِ الْمُؤْمنِیِنَ ع وَ قَدْ ذُکِرَ عِنْدَهُ اخْتِلافُ النَّاسِ، فَقَالَ:

إِنَّما فَرَّقَ بَیْنَهُمْ مَبادِئُ طِینِهِمْ، وَ ذلِکَ اءَنَّهُمْ کانُوا فِلْقَهً مِنْ سَبَخِ اءَرْضٍ وَ عَذْبِها، وَ حَزْنِ تُرْبَهٍ وَ سَهْلِها، فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ اءَرْضِهِمْ یَتَقارَبُونَ، وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلافِها یَتَفاوَتُونَ: فَتامُّ الرُّواءِ ناقِصُ الْعَقْلِ، وَ مادُّ الْقامَهِ قَصِیرُ الْهِمَّهِ، وَ زاکِی الْعَمَلِ قَبِیحُ الْمَنْظَرِ، وَ قَرِیبُ الْقَعْرِ بَعِیدُ السَّبْرِ، وَ مَعْرُوفُ الضَّرِیبَهِ مُنْکَرُ الْجَلِیبَهِ، وَ تائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وَ طَلِیقُ اللِّسانِ حَدِیدُ الْجَنانِ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ). ذعلب یمانى از احمد بن قتیبه از عبد الله بن یزید از مالک بن دحیه روایت مى کند که گفت ما نزد امیرالمؤ منین (ع ) بودیم . در آنجا از اختلاف مردم سخن رفت و آن حضرت فرمود:

سرشت و طینت مردم است که آنها را از هم جدا مى کند. زیرا از قطعه زمینى به وجود آمده اند که شور یا شیرین یا سخت یا نرم بوده است . پس ‍ بر حسب نزدیک بودن زمینشان به یکدیگر نزدیک اند و بر حسب اختلاف زمینهاشان از یکدیگر متفاوت . نیکو منظرى است کم خرد، بلندبالایى است ، کوتاه همت ، نیکوکردارى است زشت روى ، کوتاه قامتى است دوراندیش ، نیکو سرشتى است که خود را به راه بد افکنده . سرگشته دل است و پراکنده ذهن ، گشاده زبان است و بینا درون .

عبدالمحمد آیتی ۲۲۵

خطبه شماره ۲۲۰ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۰

و من کلام له ( علیه‏السلام ) فی وصف السالک الطریق إلى اللّه سبحانه‏

قَدْ اءَحْیا عَقْلَهُ، وَ اءَماتَ نَفْسَهُ، حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ، وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ، وَ بَرَقَ لَهُ لا مِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ، فَاءَبانَ لَهُ الطَّرِیقَ، وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ، وَ تَدافَعَتْهُ الْاءَبْوابُ إ لى بابِ السَّلامَهِ، وَ دارِ الْإِقامَهِ، وَ ثَبَتَتْ رِجْلاهُ بِطُمَاءنِینَهِ بَدَنِهِ فِی قَرارِ الْاءَمْنِ وَالرَّاحَهِ، بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ اءَرْضَى رَبَّهُ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) 

خردش را زنده گردانید و نفسش را میرانید. تا پیکر ستبر او لاغر شد و دل سختش به لطافت گرایید. فروغى سخت روشن بر او تابید و راهش را روشن ساخت و به راه راستش روان داشت . به هر در زد و درها او را به آستان سلامت و سراى اقامت راندند. و به آرامشى که در بدنش پدید آمده بود، پاهایش در قرارگاه ایمنى و آسایش استوار بماند. بدانچه دل خود را به کار واداشت و پروردگارش را خشنود ساخت .

عبدالمحمد آیتی۲۱۰

موضوعات نهج البلاغه(برچسب های)

برچسب ها

خطبه شماره ۱۹۰(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه :۱۹۰

و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) یحمد اللّه و یثنی على نبیه و یعظ بالتقوى‏

حمد اللّه‏

اءَحْمَدُهُ شُکْرا لِإِنْعَامِهِ، وَاءَسْتَعِینُهُ عَلَى وَظَائِفِ حُقُوقِهِ، عَزِیزَ الْجُنْدِ، عَظِیمَ الْمَجْدِ،

الثناء على النبی‏

الثناء على النبی وَ اءَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، دَعَا إِلَى طَاعَتِهِ وَ قَاهَرَ اءَعْدَاءَهُ جِهَادا عَنْ دِینِهِ، لاَ یَثْنِیهِ عَنْ ذَلِکَ اجْتِمَاعٌ عَلَى تَکْذِیبِهِ وَالْتِمَاسٌ لِإِطْفَاءِ نُورِهِ.

العظه بالتقوى‏

فَاعْتَصِمُوا بِتَقْوَى اللَّهِ، فَإِنَّ لَهَا حَبْلاً وَثِیقا عُرْوَتُهُ وَ مَعْقِلاً مَنِیعا ذِرْوَتُهُ.
وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ وَامْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ وَ اءَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ فَإِنَّ الْغَایَهَ الْقِیَامَهُ، وَ کَفَى بِذَلِکَ وَاعِظا لِمَنْ عَقَلَ، وَ مُعْتَبَرا لِمَنْ جَهِلَ، وَ قَبْلَ بُلُوغِ الْغَایَهِ مَا تَعْلَمُونَ مِنْ ضِیقِ الْاءَرْمَاسِ، وَ شِدَّهِ الْإِبْلاَسِ وَ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ، وَرَوْعَاتِ الْفَزَعِ وَاخْتِلاَفِ الْاءَضْلاَعِ وَ اسْتِکَاکِ الْاءَسْمَاعِ وَ ظُلْمَهِ اللَّحْدِ، وَ خِیفَهِ الْوَعْدِ وَ غَمِّ الضَّرِیحِ، وَ رَدْمِ الصَّفِیحِ.

فَاللّهَ اللّهَ عِبادَ اللَّهِ، فَإِنَّ الدُّنْیا ماضِیَهٌ بِکُمْ عَلى سَنَنٍ، وَ اءَنْتُمْ وَالسّاعَهُ فِی قَرَنٍ، وَ کَاءَنَّها قَدْ جاءَتْ بِاءَشْراطِها، وَ اءَزِفَتْ بِاءَفْراطِها، وَ وَقَفَتْ بِکُمْ عَلَى صِراطِها، وَ کَاءَنَّها قَدْ اءَشْرَفَتْ بِزَلازِلِها، وَ اءَناخَتْ بِکَلاکِلِها، وَانْصَرَفَتِ الدُّنْیا بِاءَهْلِها، وَ اءَخْرَجَتْهُمْ مِنْ حِضْنِها، فَکانَتْ کَیَوْمٍ مَضَى ، وَ شَهْرٍ انْقَضى ، وَ صارَ جَدِیدُها رَثّا، وَ سَمِینُها غَثّا، فِی مَوْقِفٍ ضَنْکِ الْمَقامِ، وَ اءُمُورٍ مُشْتَبِهَهٍ عِظامٍ، وَ نارٍ شَدِیدٍ کَلَبُها، عالٍ لَجَبُها، ساطِعٍ لَهَبُها، مُتَغَیِّظٍ زَفِیرُها، مُتَاءَجِّجٍ سَعِیرُها، بَعِیدٍ خُمُودُها، ذاکٍ وُقُودُها، مَخُوفٍ وَعِیدُها، عَمٍ قَرارُها، مُظْلِمَهٍ اءَقْطارُها، حامِیَهٍ قُدُورُها، فَظِیعَهٍ اءُمُورُها وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إ لى الْجَنَّهِ زُمَرا، قَدْ اءُمِنَ الْعَذابُ، وَ انْقَطَعَ الْعِتابُ، وَ زُحْزِحُوا عَنِ النَّارِ، وَ اطْمَاءَنَّتْ بِهِمُ الدَّارُ، وَ رَضُوا الْمَثْوى وَ الْقَرارَ، الَّذِینَ کانَتْ اءَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا زَاکِیَهً، وَ اءَعْیُنُهُمْ باکِیَهً، وَ کانَ لَیْلُهُمْ فِی دُنْیاهُمْ نَهارا تَخَشُّعا وَ اسْتِغْفارا، وَ کانَ نَهارُهُمْ لَیْلاً تَوَحُّشا وَ انْقِطاعا، فَجَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الْجَنَّهَ مآبا، وَ الْجَزاءَ ثَوابا، وَ کانُوا اءَحَقَّ بِها وَ اءَهْلَها، فِی مُلْکٍ دَائِمٍ، وَ نَعِیمٍ قائِمٍ.

فَارْعَوْا عِبادَ اللَّهِ ما بِرِعایَتِهِ یَفُوزُ فائِزُکُمْ، وَ بِإِضاعَتِهِ یَخْسَرُ مُبْطِلُکُمْ، وَ بادِرُوا آجالَکُمْ بِاءَعْمالِکُمْ، فَإِنَّکُمْ مُرْتَهَنُونَ بِما اءَسْلَفْتُمْ، وَ مَدِینُونَ بِما قَدَّمْتُمْ وَ کَاءَنْ قَدْ نَزَلَ بِکُمُ الْمَخُوفُ فَلا رَجْعَهً تَنالُونَ، وَ لا عَثْرَهً تُقَالُونَ.

اسْتَعْمَلَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ بِطاعَتِهِ وَ طاعَهِ رَسُولِهِ، وَ عَفا عَنّا وَ عَنْکُمْ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ.
الْزَمُوا الْاءَرْضَ، وَ اصْبِرُوا عَلَى الْبَلاءِ، وَ لا تُحَرِّکُوا بِاءَیْدِیکُمْ وَ سُیُوفِکُمْ فِی هَوى اءَلْسِنَتِکُمْ، وَ لا تَسْتَعْجِلُوا بِما لَمْ یُعَجِّلْهُ اللَّهُ لَکُمْ، فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلى فِراشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَهِ حَقِّ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ اءَهْلِ بَیْتِهِ ماتَ شَهِیدا، وَ وَقَعَ اءَجْرُهُ عَلَى اللّهِ، وَ اسْتَوْجَبَ ثَوابَ مانَوى مِنْ صالِحِ عَمَلِهِ، وَ قامَتِ النِّیَّهُ مَقامَ إِصْلاتِهِ لِسَیْفِهِ، فَإ نَّ لِکُلِّ شَیْءٍ مُدَّهً وَ اءَجَلاً.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

ستایش مى کنم او را به شکرانه نعمتش و از او یارى مى خواهم بر اداى حقوقش .پیروزمند است لشکرش ، بلند مرتبه است و بزرگ .

و شهادت مى دهم که محمد (صلى الله علیه و آله ) بنده و پیامبر اوست . مردم را به فرمانبردارى او فراخواند و در جهاد براى پیروزى دینش ، دشمنانش را مقهور ساخت . همدست شدن کافران بر تکذیب رسالت او و سعیشان در خاموش کردن نور او از انجام دادن رسالتش باز نداشت .

پس به ریسمان تقوا چنگ در زنید، که پرهیزگارى را ریسمانى است با دستگیره هاى محکم و پناهگاهى است با بلندایى استوار و نفوذناپذیر. به پیشباز مرگ و سختیهاى آن روید و پیش از آنکه بر شما فرود آید، پذیراى آن گردید و پیش از آنکه ، در رسد خود را مهیاى آن سازید. که قیامت پایان کار است و آن را که از خرد برخوردار است ، مرگ اندرزدهنده است و براى آنکه از خرد بهره اى ندارد مایه عبرت است .

پیش از رسیدن به قیامت خود مى دانید که تنگى گور است و شدت اندوه نومیدى و بلا و وحشت از منظره آن جهان دیگر و پى در پى رسیدن صحنه هاى هول انگیز و در هم شدن استخوانها به سبب شدت فشار و کر شدن گوشها و تاریکى قبر و ترس از وعده عذاب و انباشته شدن گور و سنگ نهادن بر آن .

الله ، الله ، اى بندگان خدا. دنیا شما را بر یک راه (راه قیامت ) مى گذراند و شما و قیامت به یک ریسمان بسته شده اید. گویى که قیامت نشانه هاى خود را آشکار ساخته و طلایه هایش نزدیک شده و شما را بر راه خود نگه داشته . گویى هم اکنون زلزله هایش در رسیده و چون اشترى سینه بر زمین هشته . دنیا از اهل خود بریده است و آنان را از آغوش پرستارى خویش دور ساخته . و گویى سراسر آن روزى بود و گذشت یا ماهى بود و به پایان رسید. تازه اش کهنه شد و فربه آن لاغر گردید.

در جایهایى تنگ و کارهایى درهم و بزرگ . آتشى که سخت است عذابش و فروزان است ، شعله اش و بلند است ، لهیبش و خشمناک است ، خروشش و درخشان است ، زبانه اش و انتظار خاموشیش نمى رود. آتش گیره اش ‍ شعله ور است . تهدیدهایش خوف انگیز است . قرارگاهش راه به جایى ندارد و اقطارش غرقه در ظلمت است .

دیگهایش در جوشش است و هر چه هست دشوارى است و مشقت . (و آنان را که از پروردگارشان ترسیده اند گروه گروه به بهشت مى برند.(۷۷))

از عذاب ایمن اند و از عتاب و سرزنش آزاد و از آتش دور. سرایشان مطمئن و از جایگاه و قرارگاه خود خشنود. اینان ، کسانى بوده اند که اعمالشان در این دنیا پسندیده بود و چشمانشان اشکبار. در دنیا شبشان ، چون روز بود و همه خشوع و استغفار و روزشان چون شب بود، در تنهایى و بریدن از مردم . خداوند بهشت را جاى بازگشت آنان گردانید و ثوابشان ارزانى داشت . آنان سزاوار بهشت و اهل آن بودند و آنها شایسته ثواب خدا بودند، در ملکى همیشگى و نعمتى برقرار.

پس اى بندگان خدا، پاس دارید چیزى را که رستگاران شما، بدان رستگار شدند و تبهکارانتان با ضایع گذاشتن آن ، زیانمند گشتند. با کردارهاى خود بر اجلهاى خود پیشى گیرید. شما در گرو اعمالى هستید که به سلف خریده اید و پاداش اعمالى را مى گیرید که از پیش فرستاده اید. گویى آن حادثه خوفناک بر شما وارد شده و راه بازگشتتان بسته گردیده و از لغزشهایتان رهایى ندارید. خداوند ما و شما را به طاعت خود و فرمانبردارى رسول خود وادارد. و به فضل و رحمتش گناهان ما و شما را عفو کند.

پاى بر زمین محکم کنید و بر بلاها شکیبا باشید. مباد که دستها و شمشیرهاتان را در راه خواهشهاى زبانهاى خود به کار برید. بر کارى که بدان مکلفتان نساخته مشتابید که هر کس از شما در بستر خود بمیرد، در حالى که ، حق خداى خود و پیامبرش و خاندان پیامبرش را شناخته باشد، شهید مرده است و پاداش آن با خداست و ثواب کارهاى نیکى را که در نیت داشته به او خواهد داد. نیت وى چون کشیدن شمشیرى است برّان . هر چیز را مدت و پایانى است

_____________________________

۷۷-سوره ۳۹، آیه ۷۳٫

(خطبه ۲۳۲آیتی)

خطبه شماره ۱۸۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۸۲

الْکُوفَهِ، وَ هُوَ قائِمٌ عَلَى حِجارَهٍ نَصَبَها لَهُ جَعْدَهُ بْنُ هُبَیْرَهَ الْمَخْزُومِیُّ، وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَهٌ مِنْ صُوفٍ، وَ حَمائِلُ سَیْفِهِ لِیفٌ، وَ فِی رِجْلَیْهِ نَعْلانِ مِنْ لِیفٍ، وَ کَاءنَّ جَبِینَهُ ثَفِنَهُ بَعِیرٍ. فَقَالَ ع : 

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی إِلَیْهِ مَصائِرُ الْخَلْقِ وَ عَواقِبُ الْاءَمْرِ، نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِیمِ إِحْسانِهِ، وَ نَیِّرِ بُرْهانِهِ، وَ نَوامِی فَضْلِهِ وَ امْتِنانِهِ، حَمْدا یَکُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً، وَ لِشُکْرِهِ اءَدَاءً، وَ إِلى ثَوابِهِ مُقَرِّبا وَ لِحُسْنِ مَزِیدِهِ مُوجِبا، وَ نَسْتَعِینُ بِهِ اسْتِعانَهَ راجٍ لِفَضْلِهِ، مُؤَمِّلٍ لِنَفْعِهِ، واثِقٍ بِدَفْعِهِ، مُعْتَرِفٍ لَهُ بِالطَّوْلِ، مُذْعِنٍ لَهُ بِالْعَمَلِ وَ الْقَوْلِ.
وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِیمَانَ مَنْ رَجاهُ مُوقِنا، وَ اءَنابَ إِلَیْهِ مُؤْمِنا، وَ خَنَعَ لَهُ مُذْعِنا، وَ اءَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّدا، وَ عَظَّمَهُ مُمَجِّدا، وَ لاذَ بِهِ راغِبا مُجْتَهِدا.

لَمْ یُولَدْ سُبْحانَهُ فَیَکُونَ فِی الْعِزِّ مُشارَکا، وَ لَمْ یَلِدْ فَیَکُونَ مَوْرُوثا هالِکا، وَ لَمْ یَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لا زَمانٌ، وَ لَمْ یَتَعاوَرْهُ زِیادَهٌ وَ لا نُقْصانٌ، بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِما اءَرانا مِنْ عَلاماتِ التَّدْبِیرِ الْمُتْقَنِ، وَ الْقَضاءِ الْمُبْرَمِ.

فَمِنْ شَواهِدِ خَلْقِهِ خَلْقُ السَّماواتِ مُوَطَّداتٍ بِلا عَمَدٍ، قَائِماتٍ بِلا سَنَدٍ، دَعاهُنَّ فَاءَجَبْنَ طائِعاتٍ مُذْعِناتٍ، غَیْرَ مُتَلَکِّئاتٍ وَ لا مُبْطِئاتٍ، وَ لَوْ لا إِقْرارُهُنَّ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّهِ وَ إِذْعانُهُنَّ لَهُ بِالطَّواعِیَهِ لَما جَعَلَهُنَّ مَوْضِعا لِعَرْشِهِ، وَ لا مَسْکَنا لِمَلائِکَتِهِ، وَ لا مَصْعَدا لِلْکَلِمِ الطَّیِّبِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ.

جَعَلَ نُجُومَها اءَعْلاما یَسْتَدِلُّ بِها الْحَیْرانُ فِی مُخْتَلِفِ فِجاجِ الْاءَقْطارِ، لَمْ یَمْنَعْ ضَوْءَ نُورِها ادْلِهْمامُ سُجُفِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ، وَ لا اسْتَطاعَتْ جَلابِیبُ سَوادِ الْحَنادِسِ اءَنْ تَرُدَّ ما شاعَ فِی السَّماواتِ مِنْ تَلاءلُؤِ نُورِ الْقَمَرِ.

فَسُبْحانَ مَنْ لا یَخْفَى عَلَیْهِ سَوادُ غَسَقٍ داجٍ، وَ لا لَیْلٍ ساجٍ فِی بِقاعِ الْاءَرَضِینَ الْمُتَطَاءْطِئاتِ، وَ لا فِی یَفاعِ السُّفْعِ الْمُتَجاوِراتِ، وَ ما یَتَجَلْجَلُ بِهِ الرَّعْدُ فِی اءُفُقِ السَّماءِ، وَ ما تَلاشَتْ عَنْهُ بُرُوقُ الْغَمامِ، وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ تُزِیلُها عَنْ مَسْقَطِها عَواصِفُ الْاءَنْواءِ وَ انْهِطالُ السَّماءِ، وَ یَعْلَمُ مَسْقَطَ الْقَطْرَهِ وَ مَقَرَّها، وَ مَسْحَبَ الذَّرَّهِ وَ مَجَرَّها، وَ ما یَکْفِی الْبَعُوضَهَ مِنْ قُوتِها، وَ ما تَحْمِلُ مِنْ الْاءُنْثَى فِی بَطْنِها.

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْکائِنِ قَبْلَ اءَنْ یَکُونَ کُرْسِیُّ اءَوْ عَرْشٌ، اءَوْ سَماءٌ اءَوْ اءَرْضٌ، اءَوْ جانُّ اءَوْ إِنْسٌ، لا یُدْرَکُ بِوَهْمٍ، وَ لا یُقَدَّرُ بِفَهْمٍ، وَ لا یَشْغَلُهُ سائِلٌ، وَ لا یَنْقُصُهُ نَائِلٌ، وَ لا یَنْظُرُ بِعَیْنٍ، وَ لا یُحَدُّ بِاءَیْنٍ، وَ لا یُوصَفُ بِالْاءَزْواجِ، وَ لا یُخْلَقُ بِعِلاجٍ، وَ لا یُدْرَکُ بِالْحَواسِّ، وَ لا یُقاسُ بِالنَّاسِ، الَّذِی کَلَّمَ مُوسَى تَکْلِیما، وَ اءَراهُ مِنْ آیاتِهِ عَظِیما، بِلا جَوارِحَ وَ لا اءَدَواتٍ، وَ لا نُطْقٍ وَ لا لَهَواتٍ.

بَلْ إ نْ کُنْتَ صادِقا اءَیُّهَا الْمُتَکَلِّفُ لِوَصْفِ رَبِّکَ، فَصِفْ جِبْریلَ وَ مِیکائِیلَ وَ جُنُودَ الْمَلائِکَهِ الْمُقَرَّبِینَ فِی حُجُراتِ الْقُدُسِ مُرْجَحِنِّینَ، مُتَوَلِّهَهً عُقُولُهُمْ اءَنْ یَحُدُّوا اءَحْسَنَ الْخالِقِینَ.

وَ إِنَّما یُدْرَکُ بِالصِّفاتِ ذَوُو الْهَیْئاتِ وَ الْاءَدَواتِ، وَ مَنْ یَنْقَضِی إِذا بَلَغَ اءَمَدَ حَدِّهِ بِالْفَناءِ، فَلا إِلَهَ إِلا هُوَ، اءَضاءَ بِنُورِهِ کُلَّ ظَلامٍ، وَ اءَظْلَمَ بِظُلْمَتِهِ کُلَّ نُورٍ.

اءُوصِیکُمْ عِبادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِی اءَلْبَسَکُمُ الرِّیَاشَ، وَ اءَسْبَغَ عَلَیْکُمُ الْمَعاشَ، فَلَوْ اءَنَّ اءَحَدا یَجِدُ إِلَى الْبَقاءِ سُلَّما، اءَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِیلاً لَکانَ ذَلکَ سُلَیْمانَ بْنَ داوُدَ ع الَّذِی سُخِّرَ لَهُ مُلْکُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مَعَ النُّبُوَّهِ وَ عَظِیمِ الزُّلْفَهِ.

فَلَمَّا اسْتَوْفَى طُعْمَتَهُ، وَ اسْتَکْمَلَ مُدَّتَهُ، رَمَتْهُ قِسِیُّ الْفَناءِ بِنِبالِ الْمَوْتِ وَ اءَصْبَحَتِ الدِّیارُ مِنْهُ خالِیَهً، وَ الْمَساکِنُ مُعَطَّلَهً، وَ وَرِثَها قَوْمٌ آخَرُونَ، وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْقُرُونِ السَّالِفَهِ لَعِبْرَهً.

اءَیْنَ الْعَمالِقَهُ وَ اءَبْنَاءُ الْعَمالِقَهِ؟ اءَیْنَ الْفَراعِنَهُ وَ اءَبْناءُ الْفَراعِنَهِ؟ اءَیْنَ اءَصْحابُ مَدائِنِ الرَّسِّ الَّذِینَ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ، وَ اءَطْفَؤُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِینَ، وَ اءَحْیَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِینَ؟ اءَیْنَ الَّذِینَ سارُوا بِالْجُیُوشِ، وَ هَزَمُوا الْاءُلُوفِ، وَ عَسْکَرُوا الْعَساکِرَ، وَ مَدَّنُوا الْمَدائِنَ؟

مِنْهَا:

قَدْ لَبِسَ لِلْحِکْمَهِ جُنَّتَها، وَ اءَخَذَها بِجَمِیعِ اءَدَبِها، مِنَ الْإِقْبالِ عَلَیْها، وَ الْمَعْرِفَهِ بِهَا، وَ التَّفَرُّغِ لَها، فَهِیَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضالَّتُهُ الَّتِی یَطْلُبُها، وَ حاجَتُهُ الَّتِی یَسْاءَلُ عَنْها، فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الْإِسْلامُ، وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ ذَنَبِهِ، وَ اءَلْصَقَ الْاءَرْضَ بِجِرانِهِ، بَقِیَّهٌ مِنْ بَقایا حُجَّتِهِ، خَلِیفَهٌ مِنْ خَلائِفِ اءَنْبِیائِهِ.

ثُمَّ قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:

اءَیُّهَا النَّاسُ، إِنِّی قَدْ بَثَثْتُ لَکُمُ الْمَواعِظَ الَّتِی وَعَظَ بِهَا الْاءَنْبِیاءُ اءُمَمَهُمْ، وَ اءَدَّیْتُ إِلَیْکُمْ ما اءَدَّتِ الْاءَوْصِیاءُ إِلَى مَنْ بَعْدَهُمْ، وَ اءَدَّبْتُکُمْ بِسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا، وَ حَدَوْتُکُمْ بِالزَّواجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسِقُوا، لِلَّهِ اءَنْتُمْ اءَتَتَوَقَّعُونَ إِماما غَیْرِی یَطَاءُ بِکُمُ الطَّرِیقَ وَ یُرْشِدُکُمُ السَّبِیلَ؟

اءَلا إِنَّهُ قَدْ اءَدْبَرَ مِنَ الدُّنْیا ما کانَ مُقْبِلاً، وَ اءَقْبَلَ مِنْها ما کانَ مُدْبِرا، وَ اءَزْمَعَ التَّرْحالَ عِبادُ اللَّهِ الْاءَخْیارُ، وَ باعُوا قَلِیلاً مِنَ الدُّنْیَا لا یَبْقَى بِکَثِیرٍ مِنَ الْآخِرَهِ لا یَفْنَى ، ما ضَرَّ إِخْوَانَنا الَّذِینَ سُفِکَتْ دِماؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّینَ اءَنْ لا یَکُونُوا الْیَوْمَ اءَحْیَاءً یُسِیغُونَ الْغُصَصَ، وَ یَشْرَبُونَ الرَّنْقَ! قَدْ وَ اللَّهِ لَقُوا اللَّهَ فَوَفَّاهُمْ اءُجُورَهُمْ، وَ اءَحَلَّهُمْ دارَ الْاءَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ.

اءَیْنَ إِخْوانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ، وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ اءَیْنَ عَمَّارٌ، وَ اءَیْنَ ابْنُ التَّیِّهانِ، وَ اءَیْنَ ذُو الشَّهادَتَیْنِ، وَ اءَیْنَ نُظَراؤُهُمْ مِنْ إِخْوانِهِمُ الَّذِینَ تَعاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّهِ، وَ اءُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَهِ؟

قالَ :

ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى لِحْیَتِهِ الشَّرِیفَهِ الْکَرِیمَهِ فَاءَطالَ الْبُکاءَ،

ثُمَّ قالَ ع :

اءَوِّهِ عَلَى إِخْوانِیَ الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَاءَحْکَمُوهُ، وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَاءَقامُوهُ، اءَحْیَوُا السُّنَّهَ، وَ اءَماتُوا الْبِدْعَهَ، دُعُوا لِلْجِهادِ فَاءَجابُوا، وَ وَثِقُوا بِالْقائِدِ فَاتَّبَعُوهُ.
ثُمَّ نادَى بِاءَعْلَى صَوْتِهِ: الْجِهادَ الْجِهادَ عِبادَ اللَّهِ، اءَلا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هذا، فَمَنْ اءَرادَ الرَّواحَ إِلَى اللَّهِ فَلْیَخْرُجْ.

قالَ نَوْفٌ :

وَ عَقَدَ لِلْحُسَیْنِ ع فِی عَشَرَهِ آلافٍ، وَ لِقَیْسِ بْنِ سَعْدٍ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی عَشَرَهِ آلافٍ، وَ لِاءَبِی اءَیُّوبَ الْاءَنْصارِیِّ فِی عَشَرَهِ آلافٍ، وَ لِغَیْرِهِمْ عَلَى اءَعْدادٍ اءُخْرَ، وَ هُوَ یُرِیدُ الرَّجْعَهَ إِلَى صِفِّینَ، فَما دارَتِ الْجُمُعَهُ حَتَّى ضَرَبَهُ الْمَلْعُونُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ، فَتَراجَعَتِ الْعَساکِرُ، فَکُنَّا کَاءَغْنامٍ فَقَدَتْ راعِیها تَخْتَطِفُها الذِّئابُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) از نوف بکالى روایت شده است که گفت : امیرالمؤ منین این خطبه رابراى ما در کوفه ادا فرمود. و او که بر سنگى که جعده بن هبیره المخزومى براى او نصب کرده بود، ایستاده بود. جبّه اى پشمین بر تن داشت و بند شمشیرش از لیف خرما بود و پاى افزارى از لیف خرما به پاى داشت و نشان سجده بر پیشانیش چون پینه هاى زانوى شتر پیدابود. و چنین فرمود:  

ستایش خداى را که بازگشت همه آفریدگان و پایان کارها به اوست . او را ستایش مى کنم ، به سبب احسان فراوانش و برهان روشنش و فضل و عطاى روز افزونش . ستایشى که حق او را به جاى آرد و سپاسش را ادا کند و ما را به ثواب او نزدیک سازد و موجب فزونى بخشش او شود. از او یارى مى جوییم ، همانند یارى جستن کسى که به فضلش امید مى دارد و به عطایش آرزومند است و به دفاعش دل بسته و به فراوانى نعمتش ‍ معترف است و به کردار و گفتار، فرمانبردار اوست . به او ایمان مى آوریم ، همانند ایمان کسى که از روى یقین به او امید بسته و از روى ایمان به او روى نهاده و خاشعانه در برابرش سر فرود آورده و از روى اخلاص به یکتاییش مى پرستد و بزرگش مى دارد و مى ستایدش و از دل و جان بدو پناه مى جوید. زاده نشده تا در عز و بزرگى شریکى داشته باشد، داراى فرزندى نیست تا چون بمیرد میراث او برد. نه وقتى بر او مقدم بوده است و نه زمانى . افزونى و کاستى را بر او راهى نیست . با نشانه هاى تدبیر درست و قضاى نافذ و استوار خود بر خردها آشکار گردید. از شواهد آفرینش او، آفرینش آسمانهاست که بى هیچ ستون و تکیه گاهى بر جاى و برپاى اند. و او آنها را فراخواند و آنها اجابت کردند، در نهایت فرمانبردارى و انقیاد، بیدرنگ و بى هیچ تاءخیرى . اگر آسمانها به ربوبیتش اقرار نکرده بودند، و امر او را به اطاعت گردن نمى نهادند، آنها را جایگاه عرش خود قرار نمى داد و نه جایگاه ملایکه اش و نه محل فرا رفتن سخن پاک و کردار شایسته آفریدگان خود. ستارگان آسمان را علاماتى قرار داد که مردم گمگشته هنگام سیر در راههاى گشاده زمین به آنها راه جویند و پرده سیاه شب تاریک ، مانع تابیدن نور آنها نگردید و پوشش سیاه شب ظلمانى نتوانست پرتو درخشان مهتاب را، که از آسمانها بر زمین مى آید، بازگرداند.

منزّه است خداوندى که بر او پوشیده نیست سیاهى تیره و تاریک و نه شب آرمیده در بقعه هاى پست زمین یا بر اوج کوههاى به هم نزدیک و مجاور یکدیگر، و آواز تندر در آفاق آسمان و آنچه از درخشیدن برقها در درون ابرها متلاشى و نابود گردد، و برگى که بر زمین مى افتد و وزش ‍ بادهایى که از انواء(۵۹) مى جهند یا بارانهایى که فرو مى ریزند، آن را از جاى مى جنبانند. خداوندى که مى داند جایهاى فرو افتادن قطره هاى باران و قرارگاه آنها را و مى داند که مور ضعیف از کجا دانه مى کشد و به لانه مى برد. و مى داند که روزى پشه از کجاست و زنان را چگونه فرزندى در شکم است .

ستایش خداوندى را که موجود بود، پیش از موجود شدن کرسى یا عرش یا آسمان یا زمین یا پریان یا آدمیان . وهْم او را درنیابد و فهم اندازه او نداند.

هیچ خواهنده اى او را به خود مشغول ندارد و بخشش هیچ عطایى در او کاستى نیاورد. به چشم دیده نمى شود و نتوان گفت که در کجاست . به داشتن جفت موصوف نگردد. آفریدنش به مدد عضوى نیست و به حواس درک نگردد. با مردم سنجیده نشود. خداوندى که با موسى سخن گفت ، سخن گفتنى و آیات بزرگ خود را به او نمایاند، بدون اعضا و ادوات و بدون آنکه به زبان سخن گوید یا از حنجره سود برد.

اى آنکه در وصف پروردگارت خویشتن را به رنج افکنده اى ، اگر راست مى گویى ، جبرییل و میکاییل و افواج ملایکه مقرب را، که در غرفه هاى قدس او هستند وصف نماى . ملایکه اى که از هیبت ذات الهى لرزان اند و عقولشان از شناساندن بهترین آفرینندگان واله و حیران است .

کسانى به صفات درک مى شوند که داراى شکل و هیئت و آلات و ابزار باشند یا کسى که چون زمانش سر آید فانى گردد. پس خداوندى جز او نیست . به نور او هر تاریکى روشنى گیرد و چون نور خویش دریغ دارد، هر درخششى روى به تاریکى نهد.

اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش مى کنم . خداوندى که بر شما جامه پوشید و وجه معاش شما بفراوانى مهیا داشت . اگر کسى مى توانست جاوید زیستن را راهى جوید یا دفع مرگ را وسیله اى اندیشد، کسى جز سلیمان بن داوود (ع ) نبود. آنکه خداوند پادشاهى جن و انس با پیامبرى و منزلت و مقام رفیع را مسخر او ساخته بود. چون روزى خود بتمامى بخورد و پیمانه عمرش لبریز گردید، کمانهاى فنا تیرهاى مرگ را به سوى او رها کردند، آن سراها تهى شد و آن کاخها خالى افتاد و آن مرده ریگ نصیب قوم دیگر گردید. هر آینه مایه هاى عبرت در قرنهاى پیشین ، فراوان است کجایند عمالقه و فرزندان عمالقه ؟ کجایند فراعنه و فرزندان فراعنه ؟ صاحبان شهرهاى (رسّ) کجا رفتند؟ آنان که پیامبران را مى کشتند و چراغ سنتهاى پیامبران را خاموش ‍ مى کردند و سنّتهاى جباران را زنده مى ساختند.

کجایند آنان که لشکرها روانه مى داشتند و هزاران تن را منهزم مى ساختند، آنها که لشکرگاهها ساختند و شهرها پى افکندند؟

از این خطبه :

درع حکمت بر تن کرد و آن را با همه آدابش فرا گرفت . بدان روى آورد و بشناختش و جز آن به چیزى نپرداخت . حکمت در نظر او گمشده اش ‍ بود که به طلبش برخاسته بود و نیازش بود که پیوسته از آن مى پرسید. او غریب است هنگامى که اسلام غریب شود. چونان اشترى که از شدت خستگى دم خود به حرکت آرد و گردن بر زمین نهد. او باقى بقایاى حجت اوست و خلیفه اى است از خلفاى پیامبران .

سپس ، چنین فرمود (ع ):

اى مردم ، براى شما اندرزهایى آوردم که پیامبران به امتهاى خود ارزانى دارند. سخنانى گفتم که اوصیاى پیامبران به جانشینان خود گویند. به تازیانه ام ادبتان کردم ، و به راه راست نیامدید، به اندرزها هشدار دادم ، مجتمع نشدید.

شما را به خدا، آیا امامى جز مرا توقع دارید که با شما راه پیماید و راه بنماید؟
آگاه باشید، که آنچه از دنیا روى آورده بود، پشت کرد و آنچه پشت کرده بود روى آورد. بندگان نیک خدا، عزم رحیل کردند. متاع اندک ناپایدار این جهان را به نعمت فراوان و پایان ناپذیر آخرت فروختند. برادران ما که خونشان در صفین ریخته شد، اگر امروز زنده نیستند، زیان نکرده اند تا اندوهگین شوند و شرنگ تیره گون جفاى دشمن را بیاشامند. به خدا سوگند با خدا دیدار کردند و خدا مزدهایشان را بتمامى بداد و پس از ترسان بودن به سراى امانشان درآورد. کجایند برادران من که قدم در راه نهادند و همراه حق درگذشتند؟ عمار بن یاسر کجاست ؟ ابن تیّهان کجاست ؟ ذوالشهادتین کجاست ؟ کجایند همانندان ایشان ، برادرانمان که با هم مرگ پیمان بستند و سرهایشان به سوى بزهکاران فرستاده شد.

سپس ، على (ع ):

دست در محاسن شریف و کریم خود زد و در گریه شد و بسیار گریست

سپس فرمود:

دریغا بر برادران من ، که قرآن تلاوت کردند و آن را نیکو آموختند و در آنچه واجب بود، اندیشیدند و بر پایش داشتند و سنت را زنده ساختند و بدعت را میرانیدند و چون به جهاد دعوت شدند، اجابت کردند و به پیشواى خود اعتماد نمودند و از او پیروى کردند.

سپس ، به آواز بلند ندا درد داد:

(الجهاد الجهاد)، اى بندگان خدا. بدانید که من امروز لشکر مى آرایم . هر که خواهد که با این سپاه به سوى خدا در حرکت آید به لشکرگاه روى نهد.

نوف گوید:

براى حسین (ع ) ده هزار سپاهى معین کرد و براى قیس بن سعد، ده هزار و براى ابو ایوب انصارى ده هزار و دیگران را هم شمارى دیگر. مى خواست به صفین بازگردد. هنوز روز جمعه نیامده بود که آن ملعون ، ابن ملجم لعنه الله او را ضربت زد. لشکرها بازگشتند و ما چون گوسفندانى بودیم بى چوپان که گرگها از هر سو آنها را بربایند.

___________________________________

۵۹-انواء جمع نوء است . هم به معنى باران است و هم به معنى غروب کردن منزلى است از منازل ماه و طلوع کردن منزل دیگر، مقابل آن .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۶۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۶۶

و من خطبه له ع 

لِیَتَاءَسَّ صَغِیرُکُمْ بِکَبِیرِکُمْ، وَ لْیَرْاءَفْ کَبِیرُکُمْ بِصَغِیرِکُمْ، وَ لا تَکُونُوا کَجُفَاهِ الْجَاهِلِیَّهِ: لا فِی الدِّینِ یَتَفَقَّهُونَ، وَ لا عَنِ اللَّهِ یَعْقِلُونَ، کَقَیْضِ بَیْضٍ فِی اءَدَاحٍ، یَکُونُ کَسْرُها وِزْرا، وَ یُخْرِجُ حِضانُها شَرّا.

مِنْهَا:

افْتَرَقُوا بَعْدَ اءُلْفَتِهِمْ، وَ تَشَتَّتُوا عَنْ اءَصْلِهِمْ، فَمِنْهُمْ آخِذٌ بِغُصْنٍ، اءَیْنَما مَالَ مَالَ مَعَهُ، عَلَى اءَنَّ اللَّهَ تَعالَى سَیَجْمَعُهُمْ لِشَرِّ یَوْمٍ لِبَنِی اءُمَیَّهَ کَما یَجْتَمِعُ قَزَعُ الْخَرِیفِ، یُؤَلِّفُ اللَّهُ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَجْمَعُهُمْ رُکَاما کَرُکامِ السَّحَابِ، ثُمَّ یَفْتَحُ لَهُمْ اءَبْوابا یَسِیلُونَ مِنْ مُسْتَثارِهِمْ کَسَیْلِ الْجَنَّتَیْنِ، حَیْثُ لَمْ تَسْلَمْ عَلَیْهِ قارَهٌ وَ لَمْ تَثْبُتْ عَلَیْهِ اءَکَمَهٌ، وَ لَمْ یَرُدَّ سُنَنَهُ رَصُّ طَوْدٍ وَ لا حِدابُ اءَرْضٍ.

یُذَعْذِعُهُمُ اللَّهُ فِی بُطُونِ اءَوْدِیَتِهِ، ثُمَّ یَسْلُکُهُمْ یَنابِیعَ فِی الْاءَرْضِ، یَاءْخُذُ بِهِمْ مِنْ قَوْمٍ حُقُوقَ قَوْمٍ، وَ یُمَکِّنُ لِقَوْمٍ فِی دِیارِ قَوْمٍ، وَ ایْمُ اللَّهِ لَیَذُوبَنَّ مَا فِی اءَیْدِیهِمْ بَعْدَ الْعُلُوِّ وَ التَّمْکِینِ کَما تَذُوبُ الْاءَلْیَهُ عَلَى النَّارِ.

اءَیُّهَا النَّاسُ، لَوْ لَمْ تَتَخاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ، وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِینِ الْباطِلِ، لَمْ یَطْمَعْ فِیکُمْ مَنْ لَیْسَ مِثْلَکُمْ، وَ لَمْ یَقْوَ مَنْ قَوِیَ عَلَیْکُمْ، لَکِنَّکُمْ تِهْتُمْ مَتاهَ بَنِی إِسْرائِیلَ، وَ لَعَمْرِی لَیُضَعَّفَنَّ لَکُمُ التِّیهُ مِنْ بَعْدِی اءَضْعَافا بِما خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، وَ قَطَعْتُمُ الْاءَدْنَى ، وَ وَصَلْتُمُ الْاءَبْعَدَ، وَ اعْلَمُوا اءَنَّکُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمُ الدَّاعِیَ لَکُمْ سَلَکَ بِکُمْ مِنْهاجَ الرَّسُولِ، وَ کُفِیتُمْ مَؤ ونَهَ الاِعْتِسَافِ، وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفادِحَ عَنِ الْاءَعْناقِ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع )

باید که خردسالتان به بزرگسالتان اقتدا کند و باید که بزرگسالتان بر خردسالتان مهربان باشد. همچون مردم درشت خوى عهد جاهلیت مباشید که نه چیزى مى فهمیدند و نه درباره خدا مى اندیشیدند. مانند تخم پرنده اى در گودالى در ریگستان که شکستن آن گناه است و اگر نشکنندش بسا از درون آن مارى زاید.

از این خطبه :

نخست میانشان الفت بود و اکنون جدا از یکدیگرند و از اصل خود پراکنده شده اند. بعضى از آنان به شاخه اى چسبیده اند، هر سو که آن شاخه متمایل گردد، متمایل گردند. تا آنکه خداى تعالى بار دیگرشان گرد آورد تا بنى امیه را به بدترین روزشان بنشانند، همانگونه که قطعات ابر در فصل خزان به هم مى پیوندند، خدا میانشان الفت افکند، تا همچون ابرها انبوه و متراکم شوند. سپس ، درها بگشاید و آنان از آنجا که خاستگاه ایشان است در حرکت آیند و سیل وار فرو ریزند. چونان سیلى که دو باغ قوم سبا را ویران ساخت .(۵۵) پس چیزى بر روى زمین برقرار نماند، تپه ها را از جاى برکند و کوههاى استوار و زمینهاى مرتفع راه آن نتوانند بست . خداوند آنان را در درون درهها پراکنده مى سازد و آنگاه ، چون چشمه ها بر زمین جارى مى سازد. به نیروى آنان ، حق قومى را از قومى دیگر بستاند و قومى را در خانه هاى قومى دیگر جاى دهد. به خدا سوگند، پس ‍ از آن قدرت و اعتلایى که مى داشتند، هر چه گردآورده اند از دستشان برود، مانند دنبه اى که بر آتش نهند و ذوب شود.

اى مردم ، اگر از یارى حق باز نمى نشستید و در خوار ساختن باطل سستى نمى ورزیدید، کسانى که همپایه شما نبودند، در شما طمع نمى کردند. و مدّعیان نیرومندى ، بر شما سرورى نمى یافتند. ولى ، شما چون قوم بنى اسرائیل ، سرگردان شدید. به جان خودم سوگند، که پس از این ، سرگردانى شما چند برابر افزون خواهد شد. زیرا حق را پس پشت افکندید و از آنکه نزدیکتر است به رسول خدا (ص ) بریدید و به آنکه دورتر است ، پیوستید. بدانید، که اگر از کسى پیروى کنید که اینک شما را فرا مى خواند، شما را به راه پیامبر (ص ) خواهد برد و از آن پس ، از رنج بیراهه رفتن آسوده شوید و آن بار سخت و سنگین را از گردن بر زمین افکنید.

_________________________________

۵۵-اشاره به این آیه است : اعراض کردند ما نیز سیل ویرانگر را بر آنها فرستادیم و دو بوستانشان را به دو بوستان بدل کردیم و با میوه هاى تلخ و شوره گز و اندکى سدر. (سوره ۲۴، آیه ۱۶).

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۶۵ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

 خطبه : ۱۶۵

و من خطبه له ع یَذْکُرُ فِیها عَجِیبَ خِلْقَهِ الطاوُوسِ: 

ابْتَدَعَهُمْ خَلْقا عَجِیبا مِنْ حَیَوانٍ وَ مَواتٍ، وَساکِنٍ وَذِی حَرَکاتٍ، وَ اءَقامَ مِنْ شَواهِدِ الْبَیِّناتِ عَلَى لَطِیفِ صَنْعَتِهِ وَ عَظِیمِ قُدْرَتِهِ، مَاانْقادَتْ لَهُ الْعُقُولُ مُعْتَرِفَهً بِهِ وَ مَسَلِّمَهً لَهُ، وَنَعَقَتْ فِی اءَسْماعِنا دَلائِلُهُ عَلَى وَحْدانِیَّتِهِ، وَ ما ذَرَاءَ مِنْ مُخْتَلِفِ صُوَرِ الْاءَطْیَارِ الَّتِی اءَسْکَنَها اءَخادِیدَ الْاءَرْضِ وَ خُرُوقَ فِجاجِها وَرَواسِیَ اءَعْلامِها، مِنْ ذَواتِ اءَجْنِحَهٍ مُخْتَلِفَهٍ، وَ هَیْئاتٍ مُتَبایِنَهٍ، مُصَرَّفَهٍ فِی زِمامِ التَّسْخِیرِ، وَ مُرَفْرِفَهٍ بِاءَجْنِحَتِها فِی مَخارِقِ الْجَوِّ الْمُنْفَسِحِ وَالْفَضاءِ الْمُنْفَرِجِ، کَوَّنَها بَعْدَ إِذْ لَمْ تَکُنْ فِی عَجَائِبِ صُوَرٍ ظاهِرَهٍ، وَرَکَّبَها فِی حِقاقِ مَفاصِلَ مُحْتَجِبَهٍ، وَمَنَعَ بَعْضَها بِعَبالَهِ خَلْقِهِ اءَنْ یَسْمُوَ فِی الْهَوَاءِ خُفُوفا، وَ جَعَلَهُ یَدِفُّ دَفِیفا، وَ نَسَقَها عَلَى اخْتِلافِها فِی الْاءَصابِیغِ بِلَطِیفِ قُدْرَتِهِ، وَدَقِیقِ صَنْعَتِهِ.

فَمِنْهَا مَغْمُوسٌ فِی قالَبِ لَوْنٍ لا یَشُوبُهُ غَیْرُ لَوْنِ ما غُمِسَ فِیهِ، وَ مِنْها مَغْمُوسٌ فِی لَوْنِ صِبْغٍ قَدْ طُوِّقَ بِخِلاَفِ مَا صُبِغَ بِهِ، وَ مِنْ اءَعْجَبِها خَلْقا الطَّاوُسُ الَّذِی اءَقامَهُ فِی اءَحْکَمِ تَعْدِیلٍ، وَ نَضَّدَ اءَلْوَانَهُ فِی اءَحْسَنِ تَنْضِیدٍ، بِجَنَاحٍ اءَشْرَجَ قَصَبَهُ، وَ ذَنَبٍ اءَطالَ مَسْحَبَهُ، إِذا دَرَجَ إِلَى الْاءُنْثَى نَشَرَهُ مِنْ طَیِّهِ وَسَما بِهِ مُظِلاًّ عَلَى رَاءْسِهِ، کَاءَنَّهُ قِلْعُ دارِیِّ عَنَجَهُ نُوتِیُّهُ، یَخْتالُ بِاءَلْوانِهِ، وَ یَمِیسُ بِزَیَفانِهِ، یُفْضِی کَإِفْضَاءِ الدِّیَکَهِ، وَ یَؤُرُّ بِمَلاقِحِهِ اءَرَّ الْفُحُولِ الْمُغْتَلِمَهِ لِلضِّرَابِ!

اءُحِیلُکَ مِنْ ذَلِکَ عَلَى مُعایَنَهٍ، لا کَمَنْ یُحِیلُ عَلَى ضَعِیفٍ إِسْنَادُهُ، وَ لَوْ کَانَ کَزُعْمِ مَنْ یَزْعُمُ اءَنَّهُ یُلْقِحُ بِدَمْعَهٍ تَنْسِجُها مَدَامِعُهُ، فَتَقِفُ فِی ضَفَّتَیْ جُفُونِهِ، وَ اءَنَّ اءُنْثاهُ تَطْعَمُ ذلِکَ ثُمَّ تَبِیضُ لا مِنْ لِقاحِ فَحْلٍ سِوَى الدَّمْعِ الْمُنْبَجِسِ، لَما کانَ ذلِکَ بِاءَعْجَبَ مِنْ مُطاعَمَهِ الْغُرابِ.

تَخالُ قَصَبَهُ مَدارِیَ مِنْ فِضَّهٍ، وَ ما اءُنْبِتَ عَلَیْها مِنْ عَجِیبِ داراتِهِ وَ شُمُوسِهِ خَالِصَ الْعِقْیَانِ وَ فِلَذَ الزَّبَرْجَدِ، فَإِنْ شَبَّهْتَهُ بِما اءَنْبَتَتِ الْاءَرْضُ قُلْتَ: جَنِىُّ جُنِیَ مِنْ زَهْرَهِ کُلِّ رَبِیعٍ، وَ إِنْ ضاهَیْتَهُ بِالْمَلابِسِ فَهُوَ کَمَوْشِیِّ الْحُلَلِ، اءَوْمُونِقِ عَصْبِ الْیَمَنِ، وَ إِنْ شاکَلْتَهُ بِالْحُلِیِّ فَهُوَ کَفُصُوصٍ ذاتِ اءَلْوَانٍ قَدْ نُطِّقَتْ بِاللُّجَیْنِ الْمُکَلَّلِ.
یَمْشِی مَشْیَ الْمَرِحِ الْمُخْتالِ، وَ یَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَ جَناحَیْهِ، فَیُقَهْقِهُ ضاحِکا لِجَمالِ سِرْبالِهِ، وَ اءَصابِیغِ وِشاحِهِ.

فَإِذا رَمى بِبَصَرِهِ إِلَى قَوائِمِهِ زَقا مُعْوِلاً بِصَوْتٍ یَکادُ یُبِینُ عَنِ اسْتِغَاثَتِهِ، وَ یَشْهَدُ بِصادِقِ تَوَجُّعِهِ، لِاءَنَّ قَوَائِمَهُ حُمْشٌ کَقَوائِمِ الدِّیَکَهِ الْخِلاسِیَّهِ، وَ قَدْ نَجَمَتْ مِنْ ظُنْبُوبِ ساقِهِ صِیصِیَهٌ خَفِیَّهٌ، وَلَهُ فِی مَوْضِعِ الْعُرْفِ قُنْزُعَهٌ خَضْرَاءُ مُوَشَّاهٌ، وَ مَخْرَجُ عَنُقِهِ کَالْإِبْرِیقِ، وَ مَغْرِزُها إِلى حَیْثُ بَطْنُهُ کَصِبْغِ الْوَسِمَهِ الْیَمانِیَّهِ، اءَوْ کَحَرِیرَهٍ مُلْبَسَهٍ مِرْآهً ذاتَ صِقالٍ، وَ کَاءَنَّهُ مُتَلَفِّعٌ بِمِعْجَرٍ اءَسْحَمَ إِلا اءَنَّهُ یُخَیَّلُ لِکَثْرَهِ مَائِهِ وَ شِدَّهِ بَرِیقِهِ اءَنَّ الْخُضْرَهَ النَّاضِرَهَ مُمْتَزِجَهٌ بِهِ، وَ مَعَ فَتْقِ سَمْعِهِ خَطُّ کَمُسْتَدَقِّ الْقَلَمِ فِی لَوْنِ الْاءُقْحُوَانِ، اءَبْیَضُ یَقَقٌ، فَهُوَ بِبَیَاضِهِ فِی سَوادِ ما هُنالِکَ یَأْتَلِقُ، وَ قَلَّ صِبْغٌ إِلا وَ قَدْ اءَخَذَ مِنْهُ بِقِسْطٍ، وَ عَلاهُ بِکَثْرَهِ صِقالِهِ وَ بَرِیقِهِ وَ بَصِیصِ دِیباجِهِ وَرَوْنَقِهِ، فَهُوَ کَالْاءَزاهِیرِ الْمَبْثُوثَهِ لَمْ تُرَبِّها اءَمْطارُ رَبِیعٍ وَ لا شُمُوسُ قَیْظٍ، وَ قَدْ یَنْحَسِرُ مِنْ رِیشِهِ، وَ یَعْرى مِنْ لِباسِهِ، فَیَسْقُطُ تَتْرَى ، وَ یَنْبُتُ تِبَاعا، فَیَنْحَتُّ مِنْ قَصَبِهِ انْحِتَاتَ اءَوْراقِ الْاءَغْصانِ، ثُمَّ یَتَلاحَقُ نامِیا حَتَّى یَعُودَ کَهَیْئَتِهِ قَبْلَ سُقُوطِهِ، لا یُخالِفُ سالِفَ اءَلْوانِهِ، وَ لا یَقَعُ لَوْنٌ فِی غَیْرِ مَکانِهِ.

وَ إِذا تَصَفَّحْتَ شَعْرَهً مِنْ شَعَراتِ قَصَبِهِ اءَرَتْکَ حُمْرَهً وَرْدِیَّهً، وَ تارَهً خُضْرَهً زَبَرْجَدِیَّهً، وَ اءَحْیَانا صُفْرَهً عَسْجَدِیَّهً.
وَ کَیْفَ تَصِلُ إِلى صِفَهِ هذا عَمائِقُ الْفِطَنِ، اءَوْ تَبْلُغُهُ قَرائِحُ الْعُقُولِ، اءَوْ تَسْتَنْظِمُ وَصْفَهُ اءَقْوَالُ الْواصِفِینَ، وَ اءَقَلُّ اءَجْزائِهِ قَدْ اءَعْجَزَ الْاءَوْهامَ اءَنْ تُدْرِکَهُ، وَالْاءَلْسِنَهَ اءَنْ تَصِفَهُ، فَسُبْحانَ الَّذِی بَهَرَ الْعُقُولَ عَنْ وَصْفِ خَلْقٍ جَلَّاهُ لِلْعُیُونِ فَاءَدْرَکَتْهُ مَحْدُودا مُکَوَّنا وَ مُؤَلَّفا مُلَوَّنا، وَ اءَعْجَزَ الْاءَلْسُنَ عَنْ تَلْخِیصِ صِفَتِهِ، وَ قَعَدَ بِها عَنْ تَاءْدِیَهِ نَعْتِهِ.
سُبْحَانَ مَنْ اءَدْمَجَ قَوَائِمَ الذَّرَّهِ وَالْهَمَجَهِ إ لى ما فَوْقَهُمَا مِنْ خَلْقِ الْحِیتانِ وَالْفِیَلَهِ، وَ وَاءَى عَلَى نَفْسِهِ اءَنْ لا یَضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمَّا اءَوْلَجَ فِیهِ الرُّوحَ إِلا وَ جَعَلَ الْحِمامَ مَوْعِدَهُ وَالْفَنَاءَ غَایَتَهُ.

مِنْهَا فِی صِفَهِ الْجَنَّهِ:

فَلَوْ رَمَیْتَ بِبَصَرِ قَلْبِکَ نَحْوَ ما یُوصَفُ لَکَ مِنْهَا لَعَزَفَتْ نَفْسُکَ عَنْ بَدائِعِ ما اءُخْرِجَ إِلَى الدُّنْیَا مِنْ شَهَوَاتِها وَ لَذَّاتِها وَ زَخارِفِ مَناظِرِها، وَ لَذَهِلَتْ بِالْفِکْرِ فِی اصْطِفاقِ اءَشْجَارٍ غُیِّبَتْ عُرُوقُها فِی کُثْبانِ الْمِسْکِ عَلَى سَواحِلِ اءَنْهارِها، وَ فِی تَعْلِیقِ کَبائِسِ اللُّؤْلُؤِ الرَّطْبِ فِی عَسالِیجِها وَ اءَفْنانِها، وَ طُلُوعِ تِلْکَ الثِّمارِ مُخْتَلِفَهً فِی غُلُفِ اءَکْمامِها، تُجْنَى مِنْ غَیْرِ تَکَلُّفٍ، فَتَاءْتِی عَلَى مُنْیَهِ مُجْتَنِیهَا، وَ یُطافُ عَلَى نُزَّالِها فِی اءَفْنِیَهِ قُصُورِها بِالْاءَعْسالِ الْمُصَفَّقَهِ، وَالْخُمُورِ الْمُرَوَّقَهِ، قَوْمٌ لَمْ تَزَلِ الْکَرَامَهُ تَتَمادى بِهِمْ حَتَّى حَلُّوا دارَ الْقَرارِ، وَ اءَمِنُوا نُقْلَهَ الْاءَسْفَارِ.

فَلَوْ شَغَلْتَ قَلْبَکَ اءَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ بِالْوُصُولِ إِلَى ما یَهْجُمُ عَلَیْکَ مِنْ تِلْکَ الْمَناظِرِ الْمُونِقَهِ لَزَهِقَتْ نَفْسُکَ شَوْقا إِلَیْهَا، وَ لَتَحَمَّلْتَ مِنْ مَجْلِسِی هَذا إِلَى مُجاوَرَهِ اءَهْلِ الْقُبُورِ اسْتِعْجَالا بِهَا، جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ مِمَّنْ یَسْعَى بِقَلْبِهِ إِلى مَنازِلِ الْاءَبْرارِ بِرَحْمَتِهِ.

تَفْسیِرُ بَعْضِ ما فِی هذِهِ الْخَطبَهِ مِنَ الْغَرِیبِ:

قال السید الشریف رضی الله عنه :

قَولُهُ ع : (یَؤُرُ بِمَلاقِحِهِ) الارُ: کِنایَهُ عَنِ النُکاح یُقالُ: اءَرَّ الرَّجُلُ الْمَراءَهَ یَؤُرُها، إ ذا نَکحَها، وَ قَولهُ ع : (کَاءَنَّهُ قِلْعُ دارِی عَنَجَهُ نُوتِیُهُ الْقِلْعُ شِراعُ السَّفِینَهِ، وَ دارىٍُّّ مَنسُوبُ إ لى دارِینَ وَ هِىٍَّ بَلْدَهْ عَلَى الْبَحْرِ یُجْلَبُ مِنْهَا الطَّیبُ، وز عَنَجُه ، اءَی : عَطَفَهُ، یُقالُ: عَنَجْتُ النَاقَهَ کَنَصَرْتُ اءَعْنُجُها إ ذا عَطَفْتُها، وَ النُوتىٍُّّ: الْمَلاّحُ. وَ قَوْلُهُ ع : (ضَفَّتَىٍّْ جُفُونِهِ)، اءرادَ جانِبَْى جُفُونِهِ، وَ الضَّفَّتانِ: الْجانِبانِ. وَ قَولُهُ ع : وَ فِلَذَ الزَّبَرْجَدِ) الْفِلَذُ: جَمْعُ فِلْذَهٍ، وَ هِىٍَّ الْقِطْعَهُ، وَ الکَبائِسُ: جَمْعُ الْکِباسَهِ وَ هِىَ العِذْقُ، وَ الْعَسالِیجُ: الغُصُونُ، واحِدُها عُسْلُوجُ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در آن به ذکر آفرینش شگفت طاووس مى پردازد: 

خداوند تعالى موجودات را ابداع کرد، موجوداتى شگفت انگیز. بعضى جاندار، بعضى بیجان . برخى ساکن و برخى متحرک . پس بر آفرینش ‍ لطیف و دقیق و عظمت قدرت خود شواهدى آشکار اقامه کرد. آنسان ، که عقلها به فرمانبرداریش اذعان نمودند و به وجودش معترف شدند و تسلیم او گشتند و، در گوشهاى ما، دلایل یکتایى او آوازه افکند. و از نشانه هاى آفرینش گونه هاى مختلف پرندگان است . پرندگانى در شکافهاى زمین و رخنه هاى درهها و فراز کوهها، جاى دارند. پرندگانى با بالهاى گونه گون و شکلها و هیئتهاى مختلف و متباین ، گرفتار در چنبر فرمانبردارى او، در اطراف گسترده هوا و فضاى گشاده جوّ بال زنان مى پرند. آنها روزگارى نبوده اند و خداوندشان از کتم عدم به عرصه وجود آورد و اشکال و صورتهاى شگفت انگیز داد. اندامهایشان را با مفصلهاى محکم ، پوشیده در پوست و گوشت به هم پیوند داد. بعضى را که جثه اى سنگین داشتند، از بالا پریدن و بال زدن در فضا بازداشت . بال زدن اینگونه پرندگان را در نزدیکى زمین قرار داد. به لطف قدرت و باریکى صنعت خویش هر دسته از آنها را رنگى داد. دسته اى از آنها یک رنگ دارند و رنگ دیگر با آن آمیخته نیست . دسته دیگر سراسر تنشان یک رنگ است و طوقى از رنگ دیگر به آنها داده .

از شگفت ترین شگفتیها، طاووس است که او را نیکوترین تناسب بخشید و به زیباترین رنگها بیاراست . پرهایى که نایچه هایى آنها را به هم پیوند داده و دمى کشیده که چون با طاووس ماده رویاروى گردد، آن را چون چترى بگشاید و بر فراز سر خود سایبان سازد. در آن حال به بادبانهاى کشتیهاى (دارین )(۵۳) ماند که ملاحان گشوده باشند.

طاووس بر زیبایى رنگهاى خود مى بالد و مغرور به جلوه گریهاى دمش ، مى خرامد. چون خروس با ماده خود جمع مى آید و چون نرنیه هاى شهوتناک با ماده خود نزدیکى مى کند و بارورش مى سازد. در این باب از تو مى خواهم که خود به چشم خود ببینى ، تا آنچه گفته ام ، باورت گردد و من مانند کسى باشم که آنچه مى گوید به عیان دیده نه از دیگرى شنیده ، که به قول او اعتماد نشاید کرد. اگر چنان باشد که بعضى پندارند که طاووس ‍ ماده از خوردن قطره اشکى که از چشم طاووس نر مى تراود و در گوشه هاى چشمش مى ماند، بار مى گیرد و تخم مى نهد نه از راه جماع ، این امر عجیبتر از بارور شدن ماده کلاغ نیست که پندارند از چیزى که کلاغ نر در دهان او مى گذارد، بارور مى گردد.

نایچه هاى پر او چونان میله هاى سیمین است ، که دایره هایى اعجاب انگیز همانند خورشید از آنها رسته است ، دایره هایى از زرناب و زبرجد. اگر برایشان همانندى در روى زمین بجویى ، چونان شکوفه هایى است از گلهاى بهارى که دسته بربندند.

اگر پرهاى رنگین او را به جامه هاى رنگین تشبیه کنى ، چون حله هاى منقّش است یا همانند بردهاى دلاویز یمانى است . اگر آنها را به پیرایه ها و زیورها همانند خواهى ، چون نگینهاى رنگارنگ است که در انگشتریهاى سیمین گوهرنشان کار گذاشته باشند.

چون متکبران ، خرامان راه مى رود و جلوهاى زیباى دم و بالهایش را مى نگرد. از نگریستن به ازار و جامه رنگارنگش به قهقهه مى خندد.

اما چون پاهاى خود را مى بیند، بانگى حزین بر مى آورد که به گریه ماند و آوازى اندوهگین ، چون آواز دادخواهان ، که آشکارا حکایت از غم فراوانش کند. زیرا پاهایش چون پاهاى خروسهاى خلاسى (۵۴) است ، باریک . و از ساق نازک پایش سیخکى رسته است . در آنجا که جاى یالهاى اوست دسته اى موى سبز و رنگین پدیدار شده . برآمدگى گردنش ، چون گردن راست و کشیده ابریق است . زیر گردنش تا شکمش ‍ سیاه است ، سیاهیى که به سبزى زند چون رنگ وسمه یمانى . یا چون حریرى تنک که بر آینه اى صیقلى کشیده باشند. خود را در جامه اى سیاه پیچیده که از غایت شادابى و درخشندگى پندارى که به رنگ سبزى دلپذیر آمیخته است .

آنجا که سوراخ گوش اوست ، گویى که با نوک قلم به رنگ بابونه سفید خطى کشیده اند و آن خط سفید میان آن موهاى سیاه درخششى زیبا دارد.
کمتر رنگى است که طاووس را از آن بهره اى نباشد ولى رنگ او به درخشندگى و روشنى و زیبایى و رونق بر دیگر رنگها برترى دارد. طاووس با پرهاى رنگین خود گلستانى را ماند با گلهایى به هر سو پراکنده ، ولى نه از آن گلها که باران رویانیده ، یا آفتاب گرم تابستان پرورششان داده باشد.

گاه پرهایش مى ریزد و آن جامه رنگارنگ را از تن بیرون مى کند و بازهم مى روید و مى ریزد، همانند درختان که برگهایشان مى ریزند و باز مى رویند تا باز به هیئت نخستین بازگردند. هر رنگ درست عین رنگ پیشین است و در همانجا باشد که پیش از آن بوده است . چون مویى از پر طاووس را بر دست گیرى ، و نیک بنگرى ، نخست ، رنگى سرخ گلگون به تو مى نماید و بینى که سبز مى شود به رنگ زبرجد و گاه زرد همانند طلا. پس چگونه مى توانند اندیشه هاى ژرف نگر، اینهمه زیبایى را وصف نمایند. یا عاقلان صاحب قریحه به حقیقت آن برسند، یا وصّافان سخنور، اوصاف او در سلک عبارت کشند. اوهام از درک خردترین اعضایش عاجز آید و زبانها در توصیف آن بماند. منزّه است خداوندى ، که عقلها را خیره ساخته از وصف موجودى که آشکارا در برابر چشمانشان جلوه گر است ، موجودى محدود و مخلوق و پدید آمده از اجزا و رنگها. آرى ، زبانها را از وصفش عاجز ساخته و از اداى وصف آن بازداشته .

منزّه است خداوندى که اعضاى بدن مورچه و پشه را به هم پیوند داده ، همانگونه ، که اعضاى بدن نهنگها و، فیلها را و بر خود لازم دانسته که آنچه را در آن روح دمیده است از هم نگسلد، جز آنکه ، مرگ را موعد آن قرار داد و نیستى را پایان آن .

از این خطبه :

اگر به چشم دل خود، توصیفى را که از بهشت براى تو مى شود بنگرى ، از آنچه در دنیاست ، از خواهشها و لذتها و مناظر آراسته اش ، دل برخواهى کند و اندیشه ات حیران ماند. چون در آواز به هم خوردن برگهاى درختانش بیندیشى ، درختانى که بر کناره هاى رودهایش روییده اند و ریشه در تپه هاى مشک فرو برده اند، خوشه هاى مرواریدتر از شاخه هاى نازک و درشت آنها آویزان است . میوه هاى گونه گون در غلاف گلها جاى گرفته اند و بى هیچ رنجى آنها را توان چید و همانگونه که چیننده را آرزوست در دسترسش قرار مى گیرند. براى بهشتیان در پیرامون قصرهایشان عسلهاى پالوده و شرابهاى صافى در گردش آرند. اینان مردمى بوده اند، که در این دنیاى فانى ، مشمول کرامت پروردگارشان بوده اند تا به سراى آخرت رسیدند و از رنج سفر برآسودند. اى شنونده ، اگر براى رسیدن به آن مناظر زیبا دل مشغول دارى ، هر آینه به شوق وصال آن ، جان از تنت به پرواز آید و براى رفتن و رسیدن چنان شتاب کنى که از همین مجلس من رخت به کنار مردگان کشى . خداوند ما و شما را از روى رحمت و مهربانى خود از کسانى قرار دهد که به دل مى کوشند تا به منازل نیکان رسند.

تفسیر بعضى از الفاظ غریب که در این خطبه آمده است :

شریف رضى گوید :

(یؤ ر بملاقحه ) به معنى نکاح است (ارّ الرّجل المراءه یؤ رّها) نکاح کرد مرد زن را. و سخن امام (ع ) که گوید (کاءنّه قلع دارىّ عنجه نوتیه ) (القلع ) بادبان کشتى است (دارىّ) منسوب است به دارین و آن شهرى است بر ساحل دریا که از آن چیزهاى خوشبو آرند. و (عنجه ) یعنى برگرداند آن را، گویند (عنجت النّاقه ) بر وزن (نصرت اعنجها عنجا) زمانى که آن را برگردانى . و (النّوتىّ)، یعنى ، ملاح و (صفّتى جفونه ) مراد دو گوشه پلک است و (صفتان ) به معنى دو جانب است . و گفته امام (ع ) (و فلذ الزّبرجد)، (الفلذ) جمع (فلذه ) یعنى قطعه . و سخن او (ع )، (کبائس ) جمع کباسه به معنى خوشه است و عسالیج یعنى شاخه ها مفرد (عسالیج )، (عسلوج ) است .

_____________________________
۵۳-شهرکى بر ساحل بحرین .
۵۴-خروس خلاسى ، گونه اى خروس که نه سفید است و نه سیاه ، بلکه به رنگ خاکى است و گویند گونه اى خروس از فارسى و هندى زاده است که پاهاى زشت دارد.
۵۵-اشاره به این آیه است : اعراض کردند ما نیز سیل ویرانگر را بر آنها فرستادیم و دو بوستانشان را به دو بوستان بدل کردیم و با میوه هاى تلخ و شوره گز و اندکى سدر. (سوره ۲۴، آیه ۱۶).

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۶۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۶۱

و من خطبه له ع  

ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِی ءِ وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِیِّ وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِی وَ الْکِتَابِ الْهَادِی اءُسْرَتُهُ خَیْرُ اءُسْرَهٍ وَ شَجَرَتُهُ خَیْرُ شَجَرَهٍ، اءَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَهٌ وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَهٌ، مَوْلِدُهُ بِمَکَّهَ وَ هِجْرَتُهُ بِطَیْبَهَ، عَلاَ بِهَا ذِکْرُهُ وَ امْتَدَّ مِنْهَا صَوْتُهُ، اءَرْسَلَهُ بِحُجَّهٍ کَافِیَهٍ وَ مَوْعِظَهٍ شَافِیَهٍ وَ دَعْوَهٍ مُتَلاَفِیَهٍ، اءَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَهَ وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَهَ وَ بَیَّنَ بِهِ الْاءَحْکَامَ الْمَفْصُولَهَ فَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلاَمِ دَیْنا تَتَحَقَّقْ شِقْوَتُهُ وَ تَنْفَصِمْ عُرْوَتُهُ وَ تَعْظُمْ کَبْوَتُهُ وَ یَکُنْ مَآبُهُ إِلَى الْحُزْنِ الطَّوِیلِ وَ الْعَذَابِ الْوَبِیلِ.

وَ اءَتَوَکَّلُ عَلَى اللَّهِ تَوَکُّلَ الْإِنَابَهِ إِلَیْهِ وَ اءَسْتَرْشِدُهُ السَّبِیلَ الْمُؤَدِّیَهَ إِلَى جَنَّتِهِ، الْقَاصِدَهَ إِلَى مَحَلِّ رَغْبَتِهِ.
اءُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ، فَإِنَّهَا النَّجَاهُ غَدا وَ الْمَنْجَاهُ اءَبَدا، رَهَّبَ فَاءَبْلَغَ وَ رَغَّبَ فَاءَسْبَغَ وَ وَصَفَ لَکُمُ الدُّنْیَا وَ انْقِطَاعَهَا وَ زَوَالَهَا وَ انْتِقَالَهَا، فَاءَعْرِضُوا عَمَّا یُعْجِبُکُمْ فِیهَا لِقِلَّهِ مَا یَصْحَبُکُمْ مِنْهَا، اءَقْرَبُ دَارٍ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ اءَبْعَدُهَا مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ، فَغُضُّوا عَنْکُمْ عِبَادَ اللَّهِ غُمُومَهَا وَ اءَشْغَالَهَا، لِمَا قَدْ اءَیْقَنْتُمْ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا وَ تَصَرُّفِ حَالاَتِهَا، فَاحْذَرُوهَا حَذَرَ الشَّفِیقِ النَّاصِحِ وَ الْمُجِدِّ الْکَادِحِ وَ اعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَاءَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَکُمْ، قَدْ تَزَایَلَتْ اءَوْصَالُهُمْ وَ زَالَتْ اءَبْصَارُهُمْ وَ اءَسْمَاعُهُمْ وَ ذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَ عِزُّهُمْ وَ انْقَطَعَ سُرُورُهُمْ وَ نَعِیمُهُمْ، فَبُدِّلُوا بِقُرْبِ الْاءَوْلاَدِ فَقْدَهَا وَ بِصُحْبَهِ الْاءَزْوَاجِ مُفَارَقَتَهَا، لاَ یَتَفَاخَرُونَ وَ لاَ یَتَنَاسَلُونَ وَ لاَ یَتَزَاوَرُونَ وَ لاَ یَتَجَاوَرُونَ، فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ حَذَرَ الْغَالِبِ لِنَفْسِهِ، الْمَانِعِ لِشَهْوَتِهِ، النَّاظِرِ بِعَقْلِهِ، فَإِنَّ الْاءَمْرَ وَاضِحٌ وَ الْعَلَمَ قَائِمٌ وَ الطَّرِیقَ جَدَدٌ وَ السَّبِیلَ قَصْدٌ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

او را به رسالت مبعوث داشت ، با نور روشنایى بخش و برهان آشکار و راه هویدا و کتاب راهنماینده . خاندانش ، بهترین خاندانهاست و درخت نسبش بهترین درختان ، که شاخه هایش راست است و میوه هایش در دسترس . زادگاهش مکه است و هجرتش به مدینه طیبه . در مدینه نامش ‍ بلندى گرفت و آوازه اش بگسترد. او را با حجت و دلیلى کافى و اندرزهایى شفابخش و دعوتى پیش گیرنده از هلاکت مردم ، بفرستاد. به وجود او، راههاى ناشناخته را آشکار کرد. بدعتهایى را که در آنها راه یافته بود، فرو کوفت و احکامى را که خدا بر بندگانش مقرر داشته بود، بیان نمود. هرکس ، جز اسلام ، دینى طلبد شوربختیش محقّق و ریسمان سعادتش بریده و به سر درآمدنش سخت خواهد بود و بازگشتش به اندوهى است طولانى و عذابى سخت . توکل مى کنم به خدا، توکل کردن کسى که به سوى او بازگشته است و راهى را مى جوید که به بهشت منتهى مى شود و به رضا و خشنودیش مى رسد.

اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا و طاعت او سفارش مى کنم . زیرا تقوا و طاعت ، فردا سبب نجات است و نیز رهایى ابدى را در پى دارد. خداوند بیمناک ساخت و بغایت بیمناک ساخت و ترغیب نمود و ترغیب را افزون ساخت . براى شما دنیا را وصف کرد و جدایى و زوال و انتقال آن را. از هر چه در این دنیا سبب اعجابتان مى شود، اعراض کنید، زیرا اندک زمانى با شما خواهد بود. دنیا نزدیکترین پایگاه به خشم خدا و دورترین جایگاه از خشنودى اوست . پس اى بندگان خدا، چشم بپوشید از اندوهها و گرفتاریهاى آن ، زیرا به مفارقت از او و دگرگونى حالاتش ‍ یقین کرده اید. و از آن حذر کنید، آنسان ، که آن مهربان خیرخواه و آن کوشنده رنج بنده حذر مى کند.

از سرنوشت و سرگذشت پیشینیان پند گیرید، که اکنون در خاک غنوده اند، اندامهاشان فرو ریخته و چشمها و گوشهاشان زایل گردیده ، و شرف و عزتشان تباه گشته است و شادمانى و نعمتهاشان منقطع گشته . نزدیکى و همدلى با فرزندان ، به از دست دادنشان بدل شده و همصحبتى و همنشینى با همسران ، به جدایى از آنها. توان بر خود بالیدنشان نیست ، دیگر فرزندى نیاورند، به دیدار یکدیگر نتوانند رفت ، همدمى و همسایگى نکنند. پس اى بندگان خدا بترسید، چون ترسیدن کسى که بر نفس خود غلبه یافته و بر شهوات خود لگام زده و به دیده عقل مى نگرد، که حقیت روشن است و نشانه برپاست و راه آشکار است و راست .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۵۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

 خطبه : ۱۵۴

و من خطبه له ع یذکر فیها فضائل اءهل البیت  

وَ ناظِرُ قَلْبِ اللَّبِیبِ بِهِ یُبْصِرُ اءَمَدَهُ، وَ یَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ، داعٍ دَعا، وَ راعٍ رَعى ، فَاسْتَجِیبُوا لِلدَّاعِى ، وَاتَّبِعُوا الرَّاعِی .

قَدْ خاضُوا بِحارَ الْفِتَنِ، وَاءَخَذُوا بِالْبِدَع دُونَ السُّنَنِ، وَ اءَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ، نَحْنُ الشِّعارُ وَالْاءَصْحابُ، وَالْخَزَنَهُ وَالْاءَبْوابُ، وَ لا تُؤ تَى الْبُیُوتُ إِلا مِنْ اءَبْوابِها، فَمَنْ اءَتاها مِنْ غَیْرِ اءَبْوابِها، سُمِّیَ سارِقا.

مِنْها:

فِیهِمْ کَرائِمُ الایمانِ، وَ هُمْ کُنُوزُ الرَّحْمَنِ، إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا، وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ یُسْبَقُوا، فَلْیَصْدُقْ رائِدٌ اءَهْلَهُ، وَ لْیُحْضِرْ عَقْلَهُ، وَلْیَکُنْ مِنْ اءَبْناءِ الْآخِرَهِ، فَإِنَّهُ مِنْها قَدِمَ وَ إِلَیْها یَنْقَلِبُ، فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعامِلُ بِالْبَصَرِ یَکُونُ مُبْتَدَاءُ عَمَلِهِ اءَنْ یَعْلَمَ، اءَعَمَلُهُ عَلَیْهِ اءَمْ لَهُ؟ فَإِنْ کانَ لَهُ مَضى فِیهِ، وَ إِنْ کانَ عَلَیْهِ وَقَفَ عَنْهُ، فَإِنَّ الْعامِلَ بِغَیْرِ عِلْمٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ طَرِیقٍ، فَلا یَزِیدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ إِلا بُعْدا مِنْ حاجَتِهِ، وَالْعامِلُ بِالْعِلْمِ کَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِیقِ الْواضِحِ، فَلْیَنْظُرْ ناظِرٌ اءَسائِرٌ هُوَ اءَمْ راجِعٌ؟

وَاعْلَمْ اءَنَّ لِکُلِّ ظاهِرٍ باطِنا عَلَى مِثالِهِ، فَما طابَ ظاهِرُهُ طابَ باطِنُهُ، وَ ما خَبُثَ ظاهِرُهُ خَبُثَ باطِنُهُ، وَ قَدْ قالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: (إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْعَبْدَ وَ یُبْغِضُ عَمَلَهُ، وَ یُحِبُّ الْعَمَلَ وَ یُبْغِضُ بَدَنَهُ).

وَاعْلَمْ اءَنَّ لِکُلِّ عَمَلٍ نَباتا، وَ کُلُّ نَباتٍ لا غِنَى بِهِ عَنِ الْماءِ، وَالْمِیاهُ مُخْتَلِفَهٌ، فَما طابَ سَقْیُهُ طابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ، وَ ما خَبُثَ سَقْیُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ اءَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ.

  ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) که در آن از فضائل اهل بیت مى فرماید

خردمند با دیده دل پایان کار خویش را مى نگرد و فرود و فراز آن را مى شناسد.
دعوت کننده اى یعنى رسول خدا دعوت کرد و زمامدارى زمام کار به دست گرفت .
پس به آن دعوت کننده پاسخ دهید و از آن زمامدار پیروى نمایید.
به دریاهاى فتنه ها فرو شدند و به جاى سنتها، بدعتها را گرفتند. مؤ منان در گوشه ها خزیدند و گمراهان و دروغ پردازان به سخن درآمدند. ما چون پیرهن که به تن چسبیده است ، به نبوت نزدیکیم . ما یاران نبوت و خازنان نبوت و درهاى ورود به نبوت هستیم . باید که از درها به خانه ها درآیند، هر کس نه از درها به خانه درآید، دزدش خوانند.

از این خطبه :

در حق ایشان است آیات کریمه ایمان . آنان گنجینه هاى خداى رحمان اند. اگر زبان به سخن گشایند، راست گویند و اگر خاموشى گزینند نه به آن معنى است که دیگران بر آنان سبقت گرفته اند. پیشواى قوم باید به قوم خود براستى سخن گوید، به عقل خود رجوع کند. از فرزندان آخرت باشد، زیرا از آن جهان آمده و به آنجا باز مى گردد.

خردمندى که به دیده دل مى نگرد و از روى بصیرت کار مى کند، در آغاز، باید بداند که آنچه مى کند به زیان اوست یا به سود او. اگر به سود او بود، همچنانش پى گیرد و اگر به زیان او بود از انجام ، آن بازایستد. زیرا هر کس بدون علم دست به عملى زند، چونان کسى است که بیرون از راه گام مى زند، که هر چه پیشتر رود بیشتر از مقصود دور گردد. کسى که بر مقتضاى علم عمل مى کند، همانند کسى است که در راهى روشن و آشکار راه مى سپرد. پس بر بیننده است که بنگرد که آیا پیش مى رود یا بازپس مى گردد. بدان ، که هر ظاهرى را باطنى است همانند آن . آنچه ظاهرش پاکیزه باشد، باطنش نیز پاکیزه است و آنچه ظاهرش ناپاک باشد باطنش نیز ناپاک است . پیامبر راستگوى (صلى اللّه علیه و آله ) فرمود: بسا خداوند بنده اى را دوست دارد، ولى عملش را دوست ندارد. و گاه عملش را دوست دارد، ولى کننده آن را دوست ندارد.

و بدان که هر عملى را درختى است که آن عمل به مثابه میوه آن است . و هیچ درختى از آب بى نیاز نیست و آبها گونه گونند. هر آنچه آبیاریش ‍ نیکو درختش نیکو و میوه اش شیرین است و هر آنچه آبیاریش بد درختش بد و میوه اش تلخ است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۴۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۴۴

و من خطبه له ع 

بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْیِهِ، وَ جَعَلَهُمْ حُجَّهً لَهُ عَلى خَلْقِهِ، لِئلاّ تَجِبَ الْحُجَّهُ لَهُمْ بِتَرْکِ الْإِعْذارِ إِلَیْهِمْ، فَدَعاهُمْ بِلِسانِ الصِّدْقِ إِلَى سَبِیلِ الْحَقِّ.
اءَلا إِنَّ اللَّهَ تَعالَى قَدْ کَشَفَ الْخَلْقَ کَشْفَهً لا اءَنَّهُ جَهِلَ ما اءَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ اءَسْرارِهِمْ وَ مَکْنُونِ ضَمائِرِهِمْ، وَ لَکِنْ لِیَبْلُوَهُمْ اءَیُّهُمْ اءَحْسَنُ عَمَلاً، فَیَکُونَ الثَّوابُ جَزَاءً وَ الْعِقابُ بَواءً، فضل اهل البیت اءَیْنَ الَّذِینَ زَعَمُوا اءَنَّهُمُ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ دُونَنا؟ کَذِبا وَ بَغْیا عَلَیْنا، اءَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ، وَ اءَعْطانا وَ حَرَمَهُمْ، وَ اءَدْخَلَنا وَ اءَخْرَجَهُمْ، بِنا یُسْتَعْطَى الْهُدَى ، وَ یُسْتَجْلَى الْعَمَى .

إِنَّ الْاءَئِمَّهَ مِنْ قُرَیْشٍ غُرِسُوا فِى هَذا الْبَطْنِ مِنْ هاشِمٍ، لا تَصْلُحُ عَلَى سِواهُمْ، وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاهُ مِنْ غَیْرِهِمْ.

مِنْهَا:

آثَرُوا عاجِلاً، وَ اءَخَّرُوا آجِلاً، وَ تَرَکُوا صافِیا، وَ شَرِبُوا آجِنا، کَاءَنِّى اءَنْظُرُ إِلى فاسِقِهِمْ وَ قَدْ صَحِبَ الْمُنْکَرَ فَاءَلِفَهُ وَ بَسِئَ بِهِ وَ وَافَقَهُ، حَتّى شابَتْ عَلَیْهِ مَفارِقُهُ، وَ صُبِغَتْ بِهِ خَلائِقُهُ، ثُمَّ اءَقْبَلَ مُزْبِدا کَالتَّیّارِ لا یُبالِى ما غَرَّقَ، اءَوْ کَوَقْعِ النّارِ فِى الْهَشِیمِ لا یَحْفِلُ ما حَرَّقَ!

اءَیْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَهُ بِمَصابِیحِ الْهُدى ، وَالْاءَبْصارُ اللاّمِحَهُ إِلَى مَنارِ التَّقْوى ؟ اءَیْنَ الْقُلُوبُ الَّتِى وُهِبَتْ لِلَّهِ وَ عُوقِدَتْ عَلَى طاعَهِ اللَّهِ؟ ازْدَحَمُوا عَلَى الْحُطامِ، وَ تَشاحُّوا عَلَى الْحَرامِ، وَ رُفِعَ لَهُمْ عَلَمُ الْجَنَّهِ وَ النّارِ فَصَرَفُوا عَنِ الْجَنَّهِ وُجُوهَهُمْ، وَ اءَقْبَلُوا إِلَى النّارِ بِاءَعْمالِهِمْ، وَ دَعاهُمْ رَبُّهُمْ فَنَفَرُوا وَ وَلَّوْا، وَ دَعاهُمُ الشَّیْطانُ فَاسْتَجابُوا وَ اءَقْبَلُوا.

  ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

خداوند، رسولان خود را فرستاد و وحى خویش ویژه آنان ساخت . و آنها را بر آفریدگان خود حجت گردانید تا از آن پس ، آفریدگان را حجتى نباشد و عذرى نماند.
بندگان خود را به زبان راستگوى پیامبران به راه حق فراخواند.

بدانید، که خداوند از حال درون مردمان پرده برگرفت و آن را آشکار ساخت . نه آنکه ، بر رازى ، که در درون مى پرورند و اسرارى که در دل پنهان کرده اند، آگاه نبود، بلکه مى خواست بیازمایدشان که کدامیک در عمل بهتر از دیگران است ، تا پاداش نیک جزاى نیکان شود و کیفر بد سزاى بدکاران .

کجایند کسانى که پنداشتند که راسخان در علم آنهایند، نه ما اهل بیت بر ما دروغ مى بندند و ستم روا مى دارند. خداوند ما را فرا برده و آنان را فروهشته . به ما عطا کرده و آنان را محروم داشته ، ما را به درون برده و آنها را از در رانده است .

راه هدایت به پایمردى ما طلب شود و کورى و گمراهى به ما از میان برود. هر آینه ، پیشوایان از قریش هستند. نهال پیشوایى را در خاندان هاشم کشته اند. پیشوایى غیر ایشان را سزاوار نیست و ولایت و امامت را کسى جز ایشان شایسته نباشد.

از این خطبه :(۴۰)

دنیاى ناپایدار و گذرا را برگزیدند و آخرت را واپس داشتند. زلال صافى را رها کردند و آب گندیده ناگوارا را آشامیدند. گویى بزهکارشان را مى نگرم که به زشتکارى الفت یافته و انس گرفته و با آن موافق گشته است . تا آنگاه ، که موى سرش در گناه سفید شده و همه رفتار و کردارش ‍ رنگ گناه گرفته است . سپس کف بر دهان آورده ، در این حال ، همانند دریاى مواجى است که از غرق کردن هیچکس و هیچ چیز باک ندارد. یا همانند شعله اى سرکش است که در گیاهان خشک در گرفته و هر چه را یابد مى سوزاند و نابود مى کند.

کجایند خردهایى که از چراغهاى هدایت روشنى مى جستند؟ و کجایند دیدگانى که به نشانه هاى پرهیزگارى مى نگریستند؟ و کجایند دلهایى که فقط به خدا تعلق داشتند و به اطاعت و بندگى او پیمان بسته بودند؟ بر سر متاع بى ارزش دنیا ازدحام کردند و براى اندک حرامى با یکدیگر به نزاع برخاستند. نشان بهشت و دوزخ برایشان افراخته و نمایان است . ولى از بهشت روى گردانیده ، با اعمالشان روى به دوزخ مى نهند. پروردگارشان ایشان را فراخواند، برمیدند و، روى واپس کردند، شیطان آنها را فراخواند، دعوتش را اجابت کرده ، روى به سوى او نمودند.

_______________________________________________________

۴۰-در توبیخ و مذمت بنى امیه و پیروانشان

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۳۱(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۳۱

و من کلام له ع  

اءَیَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَهُ، وَالْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَهُ، الشَّاهِدَهُ اءَبْدانُهُمْ، وَالْغَائِبَهُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ، اءَظْاءَرُکُمْ عَلَى الْحَقِّ وَ اءَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَهِ الْاءَسَدِ، هَیْهاتَ اءَنْ اءَطْلَعَ بِکُمْ سَرارَ الْعَدْلِ، اءَوْ اءُقِیمَ اعْوِجاجَ الْحَقِّ.

اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ اءَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کانَ مِنّا مُنافَسَهً فِی سُلْطانٍ، وَ لا الْتِماسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَ نُظْهِرَ الْإِصْلاحَ فِی بِلادِکَ، فَیَاءْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ.

اءَللَّهُمَّ إِنِّی اءَوَّلُ مَنْ اءَنابَ، وَ سَمِعَ وَ اءَجابَ، لَمْ یَسْبِقْنِی إِلاّ رَسُولُ اللَّهِ، ص ، بِالصَّلاَهِ.
وَ قَدْ عَلِمْتُمْ اءَنَّهُ لایَنْبَغِی اءَنْ یَکُونَ الْوالِىَ عَلَى الْفُرُوجِ وَالدِّماءِ وَالْمَغانِمِ وَالْاءَحْکامِ وَ إِمامَهِ الْمُسْلِمِینَ الْبَخِیلُ، فَتَکُونَ فِی اءَمْوالِهِمْ نَهْمَتُهُ، وَ لا الْجاهِلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ، وَ لاَ الْجافِی فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفائِهِ، وَ لا الْخائِفُ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوْما دُونَ قَوْمٍ، وَ لا الْمُرْتَشِی فِی الْحُکْمِ فَیَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ، وَ یَقِفَ بِها دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لاَالْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّهِ فَیُهْلِکَ الْاءُمَّهَ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع )  

اى مردم گونه گون با دلهاى پراکنده ، اى کسانى که به تن ها حاضرید و به خردها غایب .
با مهربانى ، شما را به سوى حق سوق مى دهم و شما همانند بزغاله اى که از غرش شیر مى رمد از آن مى رمید. بعید است که به یارى شما عدالتى را، که چهره نهفته است ، آشکار سازم یا حقى را، که دیگران به کژیش ‍ کشانیده اند، راست گردانم .

بار خدایا، تو مى دانى ، که آن کارها که از ما سر زد، نه براى همچشمى بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیاى ناچیز چیزى افزون به چنگ آوریم . بلکه مى خواستیم نشانه هاى دین تو را که دگرگون شده بود بازگردانیم و بلاد تو را اصلاح کنیم تا بندگان ستمدیده ات در امان مانند و آن حدود که مقرر داشته اى ، جارى گردد.

بارخدایا، من نخستین کسى هستم که به سوى تو روى آوردم و دعوت را شنیدم و اجابت کردم و در نماز، کسى جز رسول الله (صلى اللّه علیه و آله ) بر من پیشى نگرفته است .

شما دانسته اید، که سزاوار نیست کسى که بر ناموسها و جانها و غنیمتها و احکام مسلمین ولایت دارد و پیشوایى مسلمانان بر عهده اوست ، مردى بخیل و تنگ چشم باشد، تا در خوردن اموالشان حریص شود و نیز، والى نباید نادان باشد تا مردم را با نادانى خود گمراه سازد و نباید که ستمکار باشد تا وظیفه روزى آنان را ببرد و نباید از گردش ایام بترسد تا گروهى را همواره بر گروه دیگر برترى دهد، و نه کسى ، که در داورى رشوه مى ستاند، تا رشوه گیرنده حقوق مردم را از میان برده و در بیان احکام و حدود الهى توقف نماید. و نه کسى ، که سنّت را فرو مى گذارد تا امّت را به هلاکت اندازد.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۲۱(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه :۱۲۱

و من کلام له ع وَ قَدْ قامَ رَجُلٌ مِنْ اءَصْحابِهِ فَقالَ: نَهَیْتَنا عَنِ الْحُکُومَهِ ثُمَّ اءَمَرْتَنا بِها، فَلَمْنَدْرِ اءَیُّ الْاءَمْرَیْنِ اءَرْشَدُ؟ فَصَفَقَ ( علیه‏السلام  ) إِحْدَى یَدَیْهِ عَلَى الْاءُخْرَى . ثُمَّ قَالَ:  

هَذَا جَزاءُ مَنْ تَرَکَ الْعُقْدَهَ، اءَما وَ اللَّهِ لَوْ انّی حِینَ امَرْتُکُمْ بِما امَرْتُکُمْ بِهِ حَمَلْتُکُمْ عَلَى الْمَکْرُوهِ الَّذِی یَجْعَلُ اللَّهُ فِیهِ خَیْرا فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَیْتُکُمْ، وَ إ ن اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُکُمْ، وَ إ نْ ابَیْتُمْ تَدارَکْتُکُمْ لَکانَتِ الْوُثْقَى ، وَ لکِنْ بِمَنْ وَ إ لى مَنْ ارِیدُ انْ اءُداوِی بِکُمْ وَ انْتُمْ دائِی ؟ کَناقِشِ الشَّوْکَهِ بِالشَّوْکَهِ وَ هُوَ یَعْلَمُ انَّ ضَلْعَها مَعَها.

اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ اطِبّاءُ هَذا الدَّاءِ الدَّوِیِّ، وَ کَلَّتِ النَّزْعَهُ بِاشْطانِ الرَّکِیِّ، ایْنَ الْقَوْمُ الَّذِینَ دُعُوا إ لَى الْإِسْلاَمِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَاءَحْکَمُوهُ، وَ هِیجُوا إ لَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا الِّقَاحِ إ لَى اوْلادِها، وَ سَلَبُوا السُّیُوفَ اغْمادَها، وَ اخَذُوا بِاءَطْرافِ الْاءَرْضِ زَحْفا زَحْفا وَ صَفّا صَفّا؟ بَعْضٌ هَلَکَ وَ بَعْضٌ نَجا، لا یُبَشَّرُونَ بِالْاءَحْیاءِ، وَ لا یُعَزَّونَ عَنِ الْمَوْتَى .

مُرْهُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکاءِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیَامِ، ذُبُلُ الشِّفاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، صُفْرُ الْاءَلْوانِ مِنَ السَّهَرِ، عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَهُ الْخاشِعِینَ، اءُولئِکَ إِخْوانِىَ الذَّاهِبُونَ، فَحَقَّ لَنا اءَنْ نَظْمَاءَ إِلَیْهِمْ، وَ نَعَضَّ الْاءَیْدِىَ عَلَى فِرَاقِهِمْ.

إِنَّ الشَّیْطانَ یُسَنِّى لَکُمْ طُرُقَهُ، وَ یُرِیدُ انْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَهً عُقْدَهً، وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَماعَهِ الْفُرْقَهَ، وَ بِالْفُرْقَهِ الْفِتْنَهَ، فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغاتِهِ وَ نَفَثاتِهِ، وَ اقْبَلُوا النَّصِیحَهَ مِمَّنْ اءَهْداها إِلَیْکُمْ وَ اعْقِلُوها عَلَى اءَنْفُسِکُمْ.

  ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) یکى از اصحابش برخاست و گفت : ما را از حکمیت منع مى کردى و سپسخود حکمى برگماشتى ندانیم کدامیک از این دو به صواب نزدیکتر است ، على (ع ) دست بردست زد و فرمود:

این است جزاى کسى ، که آنچه را که بر آن پیمان بسته به کار نبندد. به خدا سوگند، هنگامى که شما را فرمان دادم به آنچه فرمان دادم ، شما را به کارى ناخوش آیند واداشتم ، ولى ، کارى بود که خدا خیر شما را در آن نهاده بود. اگر استقامت ورزیده بودید، شما را راه مى نمودم و اگر به راه کج مى رفتید به راه راستتان مى آوردم و اگر سر بر مى تافتید، چاره کار شما مى کردم . این روشى درست و راءیى استوار بود.

اما به که ؟ و با چه کسى ؟ مى خواهم درد خود را به شما درمان کنم و حال آنکه شما عین درد من هستید. همانند کسى که بخواهد با نوک خارى ، خارى را از پاى بیرون کند و مى داند که خار به خار متمایل است . بارخدایا، پزشکان این درد بیدرمان از علاج ملول شده اند و آنان که مى خواهند با طنابها از چاه ژرف آب بکشند، خسته و درمانده گشته اند.

کجایند آن مردمى که چون به اسلام دعوتشان کردند پذیرفتند و قرآن را مى خواندند و نیکو در مى یافتند و چون به جنگ بسیج مى شدند چنان با شوق تمام به حرکت مى آمدند، که ماده شترى مشتاقانه به سوى فرزندش مى رود. شمشیرها را از غلاف ها بر مى کشیدند و، فوج فوج و، صف صف به اطراف زمین مى تاختند.

برخى هلاک مى شدند و برخى نجات مى یافتند. نه زنده ماندن زندگان را به یکدیگر مژده مى دادند و نه مرگ کشتگان را تسلیت . از بس از خوف خدا گریسته بودند، دیدگانشان سفیدى گرفته بود. شکمهایشان از روزه داشتن ، لاغر شده و لبهایشان از دعا خشکیده و رنگشان از شب زنده دارى زرد شده و بر چهره هایشان گرد خشوع نشسته بود. اینان ، برادران من بودند که رفتند. شایسته است که تشنه دیدارشان باشیم و از جداییشان دست حسرت به دندان بگزیم .

شیطان راه خود را برایتان هموار نموده ، مى خواهد گره رشته ایمانتان بگلسد و به جاى اتحاد کارتان را به تفرقه کشد و فتنه و فساد برانگیزاند. از وسوسه ها و افسونهایش اعراض کنید. اندرز کسى را، که آن را به شما هدیه مى کند، بپذیرید و آویزه گوش جان سازید.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۸۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۸۶

 و من خطبه له ع

قَدْ عَلِمَ السَّرَائِرَ وَ خَبَرَ الضَّمَائِرَ لَهُ الْإِحَاطَهُ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْغَلَبَهُ لِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُوَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ عظه الناس فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْکُمْ فِی اءَیَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ اءَجَلِهِ وَ فِی فَرَاغِهِ قَبْلَ اءَوَانِ شُغُلِهِ وَ فِی مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ اءَنْ یُؤْخَذَ بِکَظَمِهِ وَ لْیُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ وَ لْیَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ.

فَاللَّهَ اللَّهَ اءَیُّهَا النَّاسُ فِیمَا اسْتَحْفَظَکُمْ مِنْ کِتَابِهِ وَ اسْتَوْدَعَکُمْ مِنْ حُقُوقِهِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثا وَ لَمْ یَتْرُکْکُمْ سُدًى وَ لَمْ یَدَعْکُمْ فِی جَهَالَهٍ وَ لاَ عَمىً قَدْ سَمَّى آثَارَکُمْ وَ عَلِمَ اءَعْمَالَکُمْ وَ کَتَبَ آجَالَکُمْ وَ اءَنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتَابَ تِبْی انا لِکُلِّ شَیْءٍ.

وَ عَمَّرَ فِیکُمْ نَبِیَّهُ اءَزْمَانا حَتَّى اءَکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ فِیمَا اءَنْزَلَ مِنْ کِتَابِهِ دِینَهُ الَّذِی رَضِیَ لِنَفْسِهِ وَ اءَنْهَى إِلَیْکُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْاءَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ وَ نَوَاهِیَهُ وَ اءَوَامِرَهُ وَ اءَلْقَى إِلَیْکُمُ الْمَعْذِرَهَ وَ اتَّخَذَ عَلَیْکُمُ الْحُجَّهَ وَ قَدَّمَ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ وَ اءَنْذَرَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذ ابٍ شَدِیدٍ فَاسْتَدْرِکُوا بَقِیَّهَ اءَیَّامِکُمْ، وَ اصْبِرُوا لَهَا اءَنْفُسَکُمْ فَإِنَّهَا قَلِیلٌ فِی کَثِیرِ الْاءَیَّامِ الَّتِی تَکُونُ مِنْکُمْ فِیهَا الْغَفْلَهُ وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَهِ وَ لاَ تُرَخِّصُوا لِاءَنْفُسِکُمْ فَتَذْهَبَ بِکُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَهِ وَ لاَ تُدَاهِنُوا فَیَهْجُمَ بِکُمُ الْإِدْهَانُ عَلَى الْمَعْصِیَهِ.

عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ اءَنْصَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ اءَطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ وَ إِنَّ اءَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ اءَعْصَاهُمْ لِرَبِّهِ وَ الْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ نَفْسَهُ وَ الْمَغْبُوطُ مَنْ سَلِمَ لَهُ دِینُهُ وَ السَّعِیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ وَ الشَّقِیُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ وَ اعْلَمُوا اءَنَّ یَسِیرَ الرِّیَاءِ شِرْکٌ وَ مُجَالَسَهَ اءَهْلِ الْهَوَى مَنْسَاهٌ لِلْإِیمَانِ وَ مَحْضَرَهٌ لِلشَّیْطَانِ جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِیمَانِ.

الصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاهٍ وَ کَرَامَهٍ وَ الْکَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاهٍ وَ مَهَانَهٍ وَ لاَ تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ وَ لاَ تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَهُ وَ اعْلَمُوا اءَنَّ الْاءَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَاءَکْذِبُوا الْاءَمَلَ فَإِنَّهُ غَرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )

به اسرار آگاه است و از رازهاى درون باخبر. بر هر چیز احاطه دارد و بر هر چیز غلبه دارد و بر هر کار تواناست .بر هر یک از شماست ، که براى خدا کارى کند، در روزهایى که فرصتى هست پیش از ناگهان فرا رسیدن اجلش و در زمان آسودگى ، پیش از گرفتار شدنش و به هنگامى که نفس تواند کشید، پیش از بند آمدن نفسش . و باید که خویشتن مهیا دارد و جاى پاى استوار سازد و توشه اى برگیرد از آنجا، که سراى کوچیدن اوست براى سرایى ، که جایگاه اقامت اوست .

پس اى مردم ، از خدا بترسید و آنسان که شما را به حفظ کتاب خود فرمان داده در حفظ آن بکوشید و حقوقى را که در میان شما به ودیعت نهاده رعایت کنید. زیرا خداوند سبحان ، شما را به عبث نیافریده و بیهدف وانگذاشته و در نادانى و نابینایى رها نساخته است . آنچه را باید به انجام رسانید معلوم کرده و به کردارتان آگاه است و مدت عمر شما معین کرده است .

براى شما کتابى نازل کرده است که بیان دارنده هر چیزى است . پیامبر خود را چندان در میان شما زیستن داد تا دین خود را براى او و براى شما بدان گونه که در کتاب خود نازل کرده و خود مى پسندید، به کمال رسانید و، بر زبان او هر کارى را که خوش مى داشت یا ناخوش و آنچه را که باید کرد و نباید کرد، به شما ابلاغ نمود. جاى عذرى برایتان باقى نگذاشت و حجت خود بر شما تمام کرد و وعید و تهدید خود بر شما عرضه داشت و شما را از عذاب سختى که در پیش روى شماست بترسانید.

پس باقى مانده عمر را دریابید و نفسهاى خود را در این روزهاى بازپسین به شکیبایى وادارید. زیرا زمان ، زمان اندکى است ، در برابر روزهایى که در غفلت گذرانیده اید و از موعظه اعراض کرده اید. به نفسهاى خود رخصت مدهید، که این رخصتها، شما را به راههاى ستم پیشگان مى برند و با نفسهاى خود نرمش به خرج مدهید، که این نرمشها شما را به معصیت مى کشانند. اى بندگان خدا، آن کسى که نیکخواه ترین مردم است نسبت به خود فرمانبردارترى آنهاست از خداوند و آنکه به خود خیانت ورزد بیشتر از دیگران معصیت او کند و بیشتر از همه خود را فریب داده است .

فریب خورده کسى است که خود را بفریبد. بر کسى باید رشک برد که دینش سالم مانده باشد و خوشبخت کسى است که از دیگران پند گیرد و شور بخت و شقى آن که فریب هوا و غرور خود خورد.

بدانید که ریاکارى هر چند اندک بود شرک است و همنشینى با اهل هوا و هوس ایمان را به فراموشى سپارد و چنان مجلسى ، مجلس شیطان است . از دروغ حذر کنید که دروغ از ایمان دور است . راستگو بر آستانه نجات و کرامت است و دروغگو بر پرتگاه سرنگونى و خوارى . حسد مورزید که حسد ایمان را مى خورد آنسان که آتش ، هیزم را.

با یکدیگر دشمنى مکنید که دشمنى هر خیر و برکتى را تباه مى کند. و خدا را از یاد مى برد. پس به آرزوها که موجب سبکى عقل و فراموشى یاد خداست میدان مدهید که این خود گونه اى فریب است و کسى که چنان کند، فریب خورده است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۸۰ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۸۰

و من خطبه له ع بَعْدَ فَراغَه مِن حَرْب الجَمل

 مَعاشِرَ النَّاسِ، إ نَّ النِّسَاءَ نَواقِصُ الْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ، فَاءَمّا نُقْصانُ إِیمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاَهِ وَ الصِّیَامِ فِی اءَیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ اءَمَّا نُقْصانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَهُ امْرَاءَتَیْنِ کَشَهَادَهِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ اءَمّا نُقْصانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْاءَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجالِ فَاتَّقُوا شِرارَ النِّسَاءِ، وَ کُونُوا مِنْ خِیارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَ لا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتّى لا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) پس از فراغت از جنگ جمل

اى مردم ، بدانید که زنان را ایمان ناقص است و بهره مندیهایشان ناقص ‍ است و عقلهایشان ناقص است . اما ناقص بودن ایمانشان از آن روست که در ایام حیض از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهایشان ، بدان دلیل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و نقصان بهره مندیشان در این است که میراث زنان نصف میراث مردان است . از زنان بد بپرهیزید و از زنان خوب حذر کنید و کار نیک را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهید، تا به کارهاى زشت طمع نکنند.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۶۳(متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

خطبه : ۶۳

و من خطبه له ع

اءَلاَ إِنَّ الدُّنْیَا دَارٌ لاَ یُسْلَمُ مِنْهَا إِلا فِیهَا وَ لاَ یُنْجَى بِشَیْءٍ کَانَ لَهَا ابْتُلِیَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَهً فَمَا اءَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا اءُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَیْهِ وَ مَا اءَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَیْرِهَا قَدِمُوا عَلَیْهِ وَ اءَقَامُوا فِیهِ فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ کَفَیْءِ الظِّلِّ بَیْنَا تَرَاهُ سَابِغا حَتَّى قَلَصَ وَ زَائِدا حَتَّى نَقَصَ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع )

بدانید، که دنیا سرایى است که کس از گزند آن در امان نماند، مگر به اعمال نیکى که هم در دنیا به جاى مى آورد. رهایى نیست براى کسى که در انجام دادن اعمال ، همه همتش دنیا باشد. اهل دنیا گرفتار دنیا شده اند تا امتحان خود را بدهند. آنچه از دنیا، براى دنیا، مى گیرند، باید که واپس نهند و حساب آن پس دهند. و آنچه از دنیا براى توشه آخرت مى گیرند، چنان است ، که آن را پیشاپیش فرستاده اند و در آن جهان از نعمت آن بهره یابند. دنیا در نزد خردمندان همانند سایه زوال ظهر است ، که هنوز گسترده نشده ، روى به کوتهى نهد و هنوز افزون نشده ، نقصان پذیرد.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۴

و من کلام له ع فِی مِثْلِ ذلِکَ: 

اءَرْضُکُمْ قَرِیبَهٌ مِنَ الْمَاءِ، بَعِیدَهٌ مِنَ السَّمَاءِ، خَفَّتْ عُقُولُکُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ فَاءَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ، وَ اءُکْلَهٌ لِآکِلٍ، وَ فَرِیسَهٌ لِصَائِلٍ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) در همین معنى : 

سرزمینتان به آب نزدیک است و از آسمان دور. مردمى سبک عقل هستید و بردباریتان سفیهانه . آماج هر تیر بلایید و طعمه هر خورنده و شکار هر کس که بر شما تاخت آورد.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه شماره ۱(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

  خطبه : ۱

مِنْ خُطْبَهِ لَهُ عَلَیْهِالسَّلامُ یَذْکُرُ فِیهَا اءبْتِداءَ خَلْقِ اءلسَّماءِ وَ الاَرْضِ وَ خَلْقِ آدَمَ:

اَلْحَمْدُ لِلّهِ اَلَّذِى لا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائِلُونَ، وَ لا یُحْصِى نَعْماءَهُ الْعادُّونَ، وَ لا یُودِّى حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ، اَلَّذِى لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَ لا یَنالُهُ غَوْصُ الْفَطِنِ، اَلَّذِى لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدُّ مَحْدُوْدٌ، وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ، وَ لا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لا اَجَلٌ مَمْدُودٌ، فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقَدْرَتِهِ، وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ، وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدانَ اَرْضِهِ.

اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمالُ الْتَصْدیقُ بِهِ تَوْحِیدِهِ الاِخْلاصُ لَهُ، وَ کَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ، لِشَهادَهِ کُلِّ صِفَهٍ اَنَّها غَیْرُ الْمَوْصوفِ، وَ شَهادَهِ کُلِ مَوْصوفٍ اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَهِ.

فَمَنْ وَصَفَ اَللّهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ وَ مَنْ ثَنّاهُ فَقَدْ جَزَّاءهُ، وَ مَنْ جَزَّاهُ فَقَدْ جَهْلَهُ، وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اءشارَ اِلَیْهِ.
وَ مَنْ اءشارَ اِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ، وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَ مَنْ قالَ فِیمَ؟ فَقَدْ ضَمَّنَهُ، وَ مَنْ قالَ عَلامَ؟ فَقَدْ اءخْلى مِنْهُ.

کائِنٌ لا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَمٍ، مَعَ کُلِّ شَى ء لا بِمُقارَنَهٍ، وَ غَیْرُ کُلِّ شَى ء لا بِمُزایَلَهٍ، فاعِلٌ لا بِمَعْنَى الْحَرَکاتِ وَ الآلَهِ، بَصِیرٌ اِذْ لا مَنْظورَ اِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ اِذْ لا سَکَنَ یَسْتَانِسُ بِهِ وَ لا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ، اِنْشَاءَ الْخَلْقَ اِنْشاءً وَ اِبْتَدَاهُ ابْتِداءً، بِلا رَوِیَّهٍ اَجالَها. وَ لا تَجْرِبَهٍ اِسْتَفادَها، وَ لا حَرَکَهٍ اَحْدَثَها، وَ لا هَمامَهِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فیها، اءَحالَ الاَشْیاءَ لاَوْقاتِها، وَ لاَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفاتِها، وَ غَرَّزَ غَرائِزَها وَ اَلْزَمَها اَشْباحَها عالِما بِها قَبْلَ اِبْتِدائِها مُحِیطا بِحُدودِها وَ اِنْتِهائِها، عارِفا بِقَرائِنِها وَ اَحْنائِها.

ثُمَّ اِنْشاءَ سُبْحانَهُ فَتْقَ الاَجْواءِ وَ شَقَّ الاَرْجاءِ وَ سَکائِکَ الْهَواءِ، فَاءَجْرى فِیها ماءً مِتَلاطِما تَیّارُهُ، مَتَراکِما زَخّارُهُ، حَمَلَهُ عَلى مَتْنِ الرِّیحِ الْعاصِفَهِ، وَ الزَّعْزَعِ الْقاصِفَهِ، فَاءَمَرَها بِرَدِّهِ، وَ سَلَّطَها عَلى شَدِّهِ، وَ قَرَنَها الى حَدِّهِ، الْهَواءُ مِنْ تَحْتِها فَتِیْقٌ، وَ الْماءُ مِنْ فَوْقِها دَفِیقٌ، ثُمَّ اءَنْشَاءَ سُبْحانَهُ رِیْحا اِعْتَقَمَ مَهَبَّها وَ اءدامَ مُرَبَّها، وَ اءَعْصَفَ مَجْراها، وَ اءَبْعَدَ مُنْشاها، فَاءمَرَها بِتَصْفِیقِ الْماءِ الزَّخّارِ، وَ اِثارَهِ مَوْجِ الْبِحارِ.

فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ الْسِّقاءِ، وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَها بِالْفَضاءِ، تَرُدُّ اَوَّلَهُ عَلى آخِرِهِ، وَ ساجِیَهُ عَلى مائِرِهِ، حَتّى عَبَّ عُبابُهُ، وَرَمى بِالزَّبَدِ رُکامُهُ فَرَفَعَهُ فى هَواءٍ مُنْفَتِقٍ، وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ، فَسَوّى مِنْهُ سَبْعَ سَماواتٍ جَعَلَ سُفْلاهُنَّ مَوْجا مَکْفوفا وَ عُلْیاهُنَّ سَقْفا مَحْفوظا، وَ سَمُکا مَرْفوعا. بِغَیْرِ عَمَدٍ یَدْعَمُها، وَ لا دِسارٍ یَنْتَظِمُها، ثُمَّ زَیَّنَها بِزینَهٍ الْکَواکِبِ، وَ ضِیاءِ الثَّواقِبِ، وَ اءَجْرى فِیها سِراجا مُسْتَطِیرا، وَ قَمَرا مُنیرا، فى فَلَکٍ دائِرٍ، وَ سَقْفٍ سائِرٍ، وَ رَقِیمٍ مائِرٍ.

ثُمَّ فَتَقَ ما بَیْنَ السَّماواتِ الْعُلى ، فَمَلَاءَهُنَّ اءَطْوارا مِنْ مَلائِکَتِهِ، مِنْهُمْ سُجودٌ لا یَرْکَعونَ، وَ رُکوعٌ لا یَنْتَصِبُونَ، وَ صافُّونَ لا یَتَزایَلُونَ، وَ مُسَبِّحُونَ لا یَسْاءَمُونَ، لا یَغْشاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ، وَ لا سَهْوُ الْعُقوُلِ، وَ لا فَتْرَهُ الاَبْدانِ، وَ لا غَفْلَهُ النِّسْیانِ، وَ مِنْهُم اُمَناءُ عَلى وَحْیِهِ، وَ اءلْسِنَهٌ الى رُسُلِهِ، وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضائِهِ وَ اءمرِهِ، وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَهُ لِعِبادِهِ، وَالسَّدَنَهُ لِاءَبْوابِ جِنانِهِ، وَ مِنْهُمُ الثّابِتَهُ فِى الاءرَضِینَ السُّفْلى اءقدامُهُمْ، وَالْمارِقَهُ مِنَ السَّماءِ الْعُلْیا اءَعْناقُهُمْ، وَالْخارِجَهُ مِنَ الْاءقْطارِ اءرْکانُهُمْ، وَالْمُناسِبَهُ لِقَوائِم الْعَرْشِ اءکْتافُهُمْ، ناکِسَهٌ دُونَهُ اءَبْصارُهُمْ، مُتَلَفَّعُونَ تَحْتَهُ بِاءَجنِحَتِهِمْ، مَضْروبَهٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّهِ وَ اءَسْتارٌ الْقُدْرَهِ. لا یَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِیرِ، وَ لا یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفاتِ الْمَصْنُوعِیْنَ، وَ لا یَحُدُّونَهُ بِالْاءَماکِنِ، وَ لا یُشِیروُنَ اِلَیْهِ بِالنَّظائِرِ.

مِنْها فِى صِفَهِ خَلْقِ آدَمَ عَلَیْهِالسَّلامُ:


ثُمَّ جَمَعَ سُبْحانَهُ مِنْ حَزْنِ الْاءَرْضِ وَ سَهْلِها، وَ عَذْبِها وَ سَبَخِها، تُرْبَهً سَنَّها بِالْماءِ حَتّى خَلَصَتْ، وَ لا طَها بِالْبَلَّهِ حَتّى لَزُبَتْ، فَجَبَلَ مِنْها صُورَهً ذاتَ اءحْناءٍ وَ وُصُولٍ وَ اءعضاءٍ وَ فُصُولٍ. اءجْمَدَها حَتّى اسْتَمْسَکَتْ، وَ اءَصْلَدَها حَتّى صَلْصَلَتْ، لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ، وَ اءَجَلٍ مَعْلُومٍ.

ثُمَّ نَفَخَ فِیها مِن رُوحِهِ فَمَثْلَتْ اِنْسانا ذا اءَذْهانٍ یُجِیلُها، وَ فِکْرٍ یَتَصَرَّفُ بِها، وَ جَوارِحِ یَخْتَدِمُها، وَ اءَدَواتٍ یُقَلَّبُها، وَ مَعْرِفَهٍ یَفْرُقُ بِها بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ وَالْاءَذْواقِ وَالْمَشامِّ وَالاَلْوانِ وَالْاءَجْناسِ، مَعْجُونا بِطِینَهِ الاَلْوانِ الْمُخْتَلِفَهِ، وَالْاءَشْباهِ الْمُؤ تَلِفَهِ، وَالاَضْدادِ الْمُتَعادِیَهِ وَالاَخْلاطِ الْمُتَبایِنَهِ، مِنَ الْحَرِّ وَالْبَرْدِ، وَالْبِلَّهِ وَالْجُمُودِ، وَالْمَساءَهِ وَالسُّرُورِ وَاسْتَاءْدَى اللّهُ سُبْحانَهُ الْمَلائِکَهَ وَدِیعَتَهُ لَدَیْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِیَّتِهِ الَیْهِمْ، فِى الاَذْعانِ بِالسُّجودِ لَهُ وَالْخُشُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ.

فَقالَ سُبْحانَهُ: (اِسْجِدُوا لِآدَم فَسَجَدوا الا اِبْلیسَ) اعْتَرَتْهُ الْحَمِیَّهُ وَ غَلَبَتْ عَلَیهِ الشِّقْوَهُ وَ تَعَزَّزَ بِخَلْقَهِ النّارِ، وَاسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصالِ، فَاءَعْطاهُ اللّ هُ النَّظَرَهَ اسْتِحْقاقا لِلسَّخْطَهِ وَاسْتِتْماما لِلْبَلیَّهِ، وَانْجازا لِلْعِدَهِ، فَقالَ: (اِنَّکَ مَنَ الْمُنْظَرینَ الى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعلوُمِ).

ثُمَّ اءَسْکَنَ سُبْحانَهُ آدَمَ دارا اءَرْغَدَ فِیها عِیشَتَهُ، وَ آمَنَ فِیها مَحَلَّتَهُ، وَ حَذَّرَهُ ابْلیسَ وَ عَداوَتَهُ، فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَهً عَلَیْهِ بِدارِ الْمُقامِ وَ مُرافَقَهِ الاَبْرارِ، فَباعَ الْیَقِینَ بِشَکِّهِ وَالْعَزِیمَهَ بِوَهْنِهِ. وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَ جَلاً، وَ بِالاَغْتِرارِ نَدَما، ثُمَّ بَسَطَ اللّ هُ سُبْحانَهُ لَهُ فِى تَوْبَتِهِ، وَ لَقّاهُ کَلِمَهَ رَحْمَتِهِ، وَ وَعَدَهُ الْمَردَّ اِلى جَنَّتِهِ. فَاءَهْبَطَهُ الى دارِ البَلِیَّهِ، وَ تَناسُلِ الذُّرِّیَّهِ.

وَ اصْطَفى سُبْحانَهُ مِنْ وَلَدِهِ اءَنْبِیاءَ اءَخَذَ عَلَى الْوَحى مِیثاقَهُمْ، وَ عَلى تَبْلیغِ الرِّسالَهِ اَمانَتَهُمْ، لَمّا بَدَّلَ اءَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلوا حَقَّهُ، وَ اتَّخِذوا الاَنْدادَ مَعَهُ، وَ اجْتَبالَتْهُمُ الشِّیاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ، وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ، فَبَعثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ الَیْهِمْ اءَنْبیاءَهُ لِیَسْتَاءْدُوهُمْ مِیْثاقَ فِطْرَتِهِ، وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ، وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ، وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیاتِ الْمُقْدِرَهِ.

مِن سَقْفٍ فَوْقَهُم مَرْفُوعٍ، وَ مِهادٍ تَحْتَهُم مَوْضُوعٍ، وَ مَعایِشَ تُحْیِیهِمْ، وَ آجالٍ تُفْنِیهمْ، وَ اءَوْصابٍ تُهْرِمُهُمْ، وَ اءَحْداثٍ تَتابَعُ عَلَیْهِمْ، وَ لَمْ یُخْلِ سُبْحانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِی مُرْسَلٍ، اءَوْ کِتابٍ مُنْزَلٍ، اءوْ حُجَّهٍ لازِمَهٍ، اءوْ مَحَجَّهٍ قائِمَهٍ، رُسُلُ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّهُ عَدَدِهِمْ، وَ لا کَثْرَهُ الْمُکَذَّبِینَ لَهُمْ، مِنْ سابِقٍ سُمِّىَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ، اءَوْ غابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ.
عَلى ذلکَ نَسَلَتِ الْقُرونُ، وَ مَضَتِ الدُّهُورُ، وَ سَلَفَتِ الاَباءُ، وَ خَلَفَتِ الاَبْناءُ، الى اَنْ بَعثَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّدَا رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ عِدَتِهِ، وَ تَمامِ نُبُوَتِهِ، مَاءخُوذا عَلى النَّبیِّینَ مِیْثاقُهُ، مَشْهُورَهً سِماتُهُ، کَرِیما مِیلادُهُ. وَ اءَهْلُ الاَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَهٌ، وَ اءَهْواءٌ مُنَتِشرَهٌ وَ طَرائِقُ مُتشَتِّتَهٌ، بَیْنَ مُشْبِّهٍ لِلّهِ بِخَلْقِهِ، اءوْ مُلْحِدٍ فِى اسْمِهِ اءَوْ مُشِیرٍ الى غَیْرِهِ، فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَهِ، وَ اءَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنَ الْجَهالَهِ.

ثُمَّ اخْتارَ سُبْحانَهُ لِمُحمَّدٍ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِقاءَهُ، وَ رَضِىَ لَهُ ما عِنْدَهُ وَ اءَکْرَمَهُ عَنْ دارِ الدُّنْیا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مُقارَنَهِ الْبَلْوى . فَقَبَضَهُ الَیْهِ کَریما صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ خَلَّفَ فِیکُمْ ما خَلَّفَتِ الاَنْبِیاءُ فِى اُمَمِها اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلا، بِغَیْرِ طَرِیق واضِحٍ، وَ لا عَلَمٍ قائِمٍ، کِتابَ رَبِّکُمْ فِیکُمْ مُبَیِّنا حَلالَهُ وَ حَرامَهُ وَ فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ وَ ناسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ، وَ رُخَصَهُ وَ عَزائِمَهُ، وَ خاصَّهُ وَ عامَّهُ، وَ عِبَرَهُ وَ اَمْثالَهُ، وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ، وَ مَحْکَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ.

مُفَسِّرا مُجْمَلَهُ وَ مُبَیِّنا غَوامِضَهُ، بَیْنَ مَاءخُوذٍ میثاقُ فِى عِلْمِهِ وَ مُوَسِّعٍ عَلَى الْعِبادِ فِى جَهْلِهِ، وَ بَیْنَ مُثْبَتٍ فِى الْکِتابِ فَرْضُهُ، وَ مَعْلُومٍ فِى السُّنَّهِ نَسْخُهُ، وَ واجِبٍ فِى السُّنَّهِ اءخْذُهُ، وَ مُرَخَّصٍ فِى الْکِتابِ تَرْکُهُ، وَ بَیْنَ واجِبٍ ، وَ زائِلٍ فِى مُسْتَقْبَلِهِ، وَ مُبایِنٌ بَیْنً مَحارِمِهِ مِنْ کَبیرٍ اءوْعَدَ عَلَیْهِ نیرانَهُ، اءَوْ صَغِیرٍ اءرْصَدَ لَهُ غُفْرانَهُ. وَ بَیْنَ مَقْبُولٍ فِى اءَدْناهُ مُوَسَّع فِى اءَقْصاهُ.

مِنْها فِى ذِکْرِ الْحَجِّ :


وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الَّذِى جَعَلَهُ قِبْلَهً لِلاءَنامِ یَرِدُونَهُ وُرُودَ الاَنْعامِ وَ یَاءْلَهُونَ الَیْهِ وُلوهَ الْحَمامِ جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَهً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ اذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ، وَ اخْتارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمّاعا اءَجابُوا الَیْهِ دَعْوَتَهُ، وَ صَدَّقوا کَلِمَتَهُ، وَ وَقَفُوا مَواقِفَ اءَنْبِیائِهِ، وَ تَشَبَّهوا بِمَلائِکَتِهِ الْمُطِیفِینَ بِعَرْشِهِ یُحْرِزُونَ الاَرْباحَ فِى مَتْجَرِ عِبادَتِهِ. وَ یَتَبادَرونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ، جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالِى لِلاسْلامِ عَلَما وَ لِلْعائِذِینَ حَرَما، فَرَضَ حَجَّهُ وَ اَوْجَبَ حَقَّهُ وَ کَتَبَ عَلَیْکُمْ وِفادَتَهُ فَقالَ سُبْحانَهُ: “وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىُّ عَنِ الْعالَمِین “.

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در این خطبه ، سخن از آغاز آفرینش آسمان و زمین و آفرینش آدم (ع )است :

حمد باد خداوندى را که سخنوران در ثنایش فرو مانند و شمارندگان از شمارش نعمتهایش عاجز آیند و کوشندگان هر لکه داره کوشند، حق نعمتش را آنسان که شایسته اوست ، ادا کردن نتوانند. خداوندى ، که اندیشه هاى دور پرواز او را درک نکنند و زیرکان تیزهوش ، به عمق جلال و جبروت او نرسند. خداوندى که فراخناى صفاتش را نه حدّى است و نه نهایتى و وصف جلال و جمال او را سخنى درخور نتوان یافت ، که در زمان نگنجد و مدت نپذیرد. آفریدگان را به قدرت خویش ‍ بیافرید و بادهاى باران زاى را بپراکند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخره هاى کوهساران ، زمینش را از لرزش بازداشت .

اساس دین ، شناخت خداوند است و کمال شناخت او، تصدیق به وجود اوست و کمال تصدیق به وجود او، یکتا و یگانه دانستن اوست و کمال اعتقاد به یکتایى و یگانگى او، پرستش اوست . دور از هر شایبه و آمیزه اى و، پرستش او زمانى از هر شایبه و آمیزه اى پاک باشد که از ذات او، نفى هر صفت شود زیرا هر صفتى گواه بر این است که غیر از موصوف خود است و هر موصوفى ، گواه بر این است که غیر از صفت خود است .

هرکس خداوند سبحان را به صفتى زاید بر ذات وصف کند، او را به لکه داریزى مقرون ساخته و هر که او را به لکه داریزى مقرون دارد، دو لکه داریزش پنداشته و هر که دو لکه داریزش پندارد، لکه دارنان است که به اجزایش تقسیم کرده و هر که به اجزایش تقسیم کند، او را ندانسته و نشناخته است . و هر که او را ندانسته به سوى اشارت کند و آنکه به سوى او اشارت کند محدودش پنداشته و هر که محدودش پندارد، او را بر شمرده است و هر که گوید که خدا در لکه داریست ، خدا را درون چیزى قرار داده و هر که گوید که خدا بر روى چیزى جاى دارد، دیگر جایها را از وجود او تهى کرده است .

خداوند همواره بوده است و از عیب حدوث ، منزه است . موجود است ، نه آنسان که از عدم به وجود آمده باشد؛ با هر چیزى هست ، ولى نه به گونه اى که همنشین و نزدیک او باشد؛ غیر از هر چیزى است ، ولى نه بدان سان که از او دور باشد. کننده کارهاست ولى نه با حرکات و ابزارها. به آفریدگان خود بینا بود، حتى آن زمان ، که هنوز جامه هستى بر تن نداشتند. تنها و یکتاست زیرا هرگز او را یار و همدمى نبوده که فقدانش ‍ موجب تشویش گردد. موجودات را چنانکه باید بیافرید و آفرینش را چنانکه باید آغاز نهاد. بى آنکه نیازش به اندیشه اى باشد یا به تجربه اى که از آن سود برده باشد یا به حرکتى که در او پدید آمده باشد و نه دل مشغولى که موجب تشویش شود. آفرینش هر چیزى را در زمان معینش ‍ به انجام رسانید و میان طبایع گوناگون ، سازش پدید آورد و هر چیزى را غریزه و سرشتى خاص عطا کرد. و هر غریزه و سرشتى را خاص کسى قرار داد، پیش از آنکه بر او جامه آفرینش پوشد، به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر سرشت و پیچ و خم هر کارى را مى دانست .

آنگاه ، خداوند سبحان فضاهاى شکافته را پدید آورد و به هر سوى راهى گشود و هواى فرازین را بیافرید و در آن آبى متلاطم و متراکم با موجهاى دمان جارى ساخت و آن را بر پشت بادى سخت وزنده توفان زاى نهاد. و فرمان داد، که بار خویش بر پشت استوار دارد و نگذارد که فرو ریزد، و در همان جاى که مقرر داشته بماند. هوا در زیر آن باد گشوده شد و آب بر فراز آن جریان یافت . (و تا آن آب در تموج آید)، باد دیگرى بیافرید و این باد، سترون بود که تنها کارش ، جنبانیدن آب بود. آن باد همواره در وزیدن بود وزیدنى تند، از جایگاهى دور و ناشناخته . و فرمانش داد که بر آن آب موّاج ، وزیدن گیرد و امواج آن دریا برانگیزد و آنسان که مشک را مى جنبانند، آب را به جنبش واداشت . باد به گونه اى بر آن مى وزید، که در جایى تهى از هر مانع بوزد. باد آب را پیوسته زیر و رو کرد و همه اجزاى آن در حرکت آورد تا کف بر سر برآورد، آنسان که از شیر، کره حاصل شود. آنگاه خداى تعالى آن کفها به فضاى گشاده ، فرا برد و از آن هفت آسمان را بیافرید. در زیر آسمانها موجى پدید آورد تا آنها را از فرو ریختن باز دارد. و بر فراز آنها سقفى بلند برآورد بى هیچ ستونى که بر پایشان نگه دارد یا میخى که اجزایشان به هم پیوسته گرداند. سپس به ستارگان بیاراست و اختران تابناک پدید آورد و چراغهاى تابناک مهر و ماه را بر افروخت ، هر یک در فلکى دور زننده و سپهرى گردنده چونان لوحى متحرک .

سپس ، میان آسمانهاى بلند را بگشاد و آنها را از گونه گون فرشتگان پر نمود.برخى از آن فرشتگان ، پیوسته در سجودند، بى آنکه رکوعى کرده باشند، برخى همواره در رکوعند و هرگز قد نمى افرازند. صف در صف ، در جاى خود قرار گرفته اند و هیچ یک را یاراى آن نیست که از جاى خود به دیگر جاى رود. خدا را مى ستایند و از ستودن ملول نمى گردند.

هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندامهایشان سستى نگیرد و غفلت فراموشى بر آنان چیره نگردد. گروهى از فرشتگان امینان وحى خداوندى هستند و سخن او را به رسولانش مى رسانند و آنچه مقدر کرده و مقرر داشته ، به زمین مى آورند و باز مى گردند. گروهى نگهبانان بندگان او هستند و گروهى دربانان بهشت اویند.

شمارى از ایشان پایهایشان بر روى زمین فرودین است و گردنهایشان به آسمان فرازین کشیده شده و اعضاى پیکرشان از اقطار زمین بیرون رفته و دوشهایشان آنچنان نیرومند است که توان آن دارند که پایه هاى عرش ‍ را بر دوش کشند. از هیبت عظمت خداوندى یاراى آن ندارند که چشم فرا کنند، بلکه ، همواره ، سر فرو هشته دارند و بالها گرد کرده و خود را در آنها پیچیده اند. میان ایشان و دیگران ، حجابهاى عزّت و عظمت فرو افتاده و پرده هاى قدرت کشیده شده است . هرگز پروردگارشان را در عالم خیال و توهم تصویر نمى کنند و به صفات مخلوقات متصفش ‍ نمى سازند و در مکانها محدودش نمى دانند و براى او همتایى نمى شناسند و به او اشارت نمى نمایند.

هم از این خطبه در صفت آفرینش آدم علیه السلام :


آنگاه خداى سبحان ، از زمین درشتناک و از زمین هموار و نرم و از آنجا که زمین شیرین بود و از آنجا که شوره زار بود، خاکى بر گرفت و به آب بشست تا یکدست و خالص گردید. پس نمناکش ساخت تا چسبنده شد و از آن پیکرى ساخت داراى اندامها و اعضا و مفاصل . و خشکش نمود تا خود را بگرفت چونان سفالینه . و تا مدتى معین و زمانى مشخص ‍ سختش گردانید. آنگاه از روح خود در آن بدمید. آن پیکر گلین که جان یافته بود، از جاى برخاست که انسانى شده بود با ذهنى که در کارها به جولانش درآورد و با اندیشه اى که به آن در کارها تصرف کند و عضوهایى که چون ابزارهایى به کارشان گیرد و نیروى شناختى که میان حق و باطل فرق نهد و طعمها و بویها و رنگها و چیزها را دریابد. معجونى سرشته از رنگهاى گونه گون .

برخى همانند یکدیگر و برخى مخالف و ضد یکدیگر. چون گرمى و سردى ، ترى و خشکى (و اندوه و شادمانى ). خداى سبحان از فرشتگان امانتى را که به آنها سپرده بود، طلب داشت و عهد و وصیتى را که با آنها نهاده بود، خواستار شد که به سجود در برابر او اعتراف کنند و تا اکرامش ‍ کنند در برابرش خاشع گردند.

پس ، خداى سبحان گفت که در برابر آدم سجده کنید. همه سجده کردند مگر ابلیس که از سجده کردن سر بر تافت . گرفتار تکبر و غرور شده بود و شقاوت بر او چیره شده بود. بر خود ببالید که خود از آتش آفریده شده بود و آدم را که از مشتى گل سفالین آفریده شده بود، خوار و حقیر شمرد. خداوند ابلیس را مهلت ارزانى داشت تا به خشم خود کیفرش دهد و تا آزمایش و بلاى او به غایت رساند و آن وعده که به او داده بود، به سر برد. پس او را گفت که تو تا روز رستاخیز از مهلت داده شدگانى .

آنگاه خداوند سبحان آدم را در بهشت جاى داد؛ سرایى که زندگى در آن خوش و آرام بود و جایگاهى همه ایمنى . و از ابلیس و دشمنى اش ‍ برحذر داشت . ولى دشمن که آدم را در آن سراى خوش و امن ، همنشین نیکان دید، بر او رشک برد. آدم یقین خویش بداد و شک بستد و اراده استوارش به سستى گرایید و شادمانى از دل او رخت بر بست و وحشت جاى آن بگرفت و آن گردن فرازى و غرور به پشیمانى و حسرت بدل شد. ولى خداوند در توبه به روى او بگشاد و کلمه رحمت خویش به او بیاموخت و وعده داد که بار دگر او را به بهشت خود بازگرداند. لیکن نخست او را به این جهان بلا و محنت و جایگاه زادن و پروردن فرو فرستاد.

خداوند سبحان از میان فرزندان آدم ، پیامبرانى برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را که به آنها وحى مى شود، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند، به هنگامى که بیشتر مردم ، پیمانى را که با خدا بسته بودند، شکسته بودند و حق پرستش او ادا نکرده بودند و براى او در عبادت شریکانى قرار داده بودند و شیطانها از شناخت خداوند، منحرفشان کرده بودند و پیوندشان را از پرستش خداوندى بریده بودند. پس پیامبران را به میانشان بفرستاد. پیامبران از پى یکدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده ، به جاى آرند و نعمت او را که از یاد برده اند، فرا یاد آورند و از آنان حجّت گیرند که رسالت حق به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته ، برانگیزند. و نشانه هاى قدرتش را که بر سقف بلند آسمان آشکار است به آنها بنمایانند و هم آنچه را که بر روى زمین است و آنچه را که سبب حیاتشان یا موجب مرگشان مى شود به آنان بشناسانند و از سختیها و مرارتهایى که پیرشان مى کند یا حوادثى که بر سرشان مى تازد، آگاهشان سازند. خداوند بندگان خود را از رسالت پیامبران ، بى نصیب نساخت بلکه همواره بر آنان ، کتاب فرو فرستاد و برهان و دلیل راستى و درستى آیین خویش را بر ایشان آشکار ساخت و راه راست و روشن را خود در پیش پایشان بگشود. پیامبران را اندک بودن یاران ، در کار سست نکرد و فراوانى تکذیب کنندگان و دروغ انگاران ، از عزم جزم خود باز نداشت . براى برخى که پیشین بودند، نام پیامبرانى را که زان سپس ‍ خواهند آمد، گفته بود و برخى را که پسین بودند، به پیامبران پیشین شناسانده بود.

قرنها بدین منوال گذشت و روزگاران سپرى شد. پدران به دیار نیستى رفتند و فرزندان جاى ایشان بگرفتند و خداوند سبحان ، محمد رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله ) را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوّت به پایان برد. در حالى که از پیامبران برایش پیمان گرفته شده بود. نشانه هاى پیامبرى اش آشکار شد و روز ولادتش با کرامتى عظیم همراه بود. در این هنگام مردم روى زمین به کیش و آیین پراکنده بودند و هر کس را باور و عقیدت و آیین و رسمى دیگر بود: پاره اى خدا را به آفریدگانش تشبیه مى کردند. پاره اى او را به نامهایى منحرف مى خواندند و جماعتى مى گفتند که این جهان هستى ، آفریده دیگرى است . خداوند به رسالت محمد (صلى اللّه علیه و آله ) آنان را از گمراهى برهانید و ننگ جهالت از آنان بزدود.

خداوند سبحان ، مرتبت قرب و لقاى خود را به محمد (صلى اللّه علیه و آله ) عطا کرد و براى او آن را پسندید که در نزد خود داشت . پس عزیزش ‍ داشت و از این جهان فرودین که قرین بلا و محنت است ، روى گردانش ‍ نمود و کریمانه جانش بگرفت . درود خدا بر او و خاندانش باد .

محمد (صلى اللّه علیه و آله ) نیز در میان امّت خود چیزهایى به ودیعت نهاد که دیگر پیامبران در میان امّت خود به ودیعت نهاده بودند زیرا هیچ پیامبرى امّت خویش را بعد از خود سرگردان رها نکرده است ، بى آنکه راهى روشن پیش پایشان گشوده باشد یا نشانه اى صریح و آشکار براى هدایتشان قرار داده باشد. محمد (صلى اللّه علیه و آله ) نیز کتابى را که از سوى پروردگارتان بر او نازل شده بود، در میان شما نهاد؛ کتابى که احکام حلال و حرامش در آن بیان شده بود و واجب و مستحب و ناسخ و منسوخش روشن شده بود. معلوم داشته که چه کارهایى مباح است و چه کارهایى واجب یا حرام . خاص و عام چیست و در آن اندرزها و مثالهاست . مطلق و مقید و محکم و متشابه آن را آشکار ساخته . هر مجملى را تفسیر کرده و گره هر مشکلى را گشوده است . و نیز چیزهایى است که براى دانستنش پیمان گرفته شده و چیزهایى است که به نادانستنش رخصت داده شده . احکامى است که در کتاب خدا به وجوب آن حکم شده و در سنت ، آن حکم نسخ گشته و احکامى است که در سنت ، به وجوب آن تاکید شده ولى در کتاب به ترکش رخصت داده شده و نیز اعمالى است که چون زمانش فراز آید، واجب و چون زمانش ‍ سپرى گردد، وجوبش زایل شود. و در باب امورى که ارتکاب آن گناه کبیره است و خدا به کیفر آن ، وعید آتش دوزخ داده و امورى که ارتکاب آن گناه صغیره است و مستوجب غفران و آمرزش اوست و امورى که اندک آن هم پذیرفته آید و هر کس مخیر است که بیش از آن هم به جاى آورد.

و از این خطبه در ذکر حج :


خداوند، حج خانه خود را بر شما واجب گردانید و خانه خود را قبله گاه مردم ساخت . مردم با شوق تمام ، آنسان که ستوران به آبشخور روى نهند و کبوتران به آشیانه پناه برند، بدان درآیند. خداى سبحان حج را مقرر فرمود تا مردم در برابر عظمت او فروتنى نشان دهند و به عزت و جبروت او اعتراف کنند. و از میان بندگان خود کسانى را برگزید تا صلاى دعوت او شنیدند و اجابت کردند و سخن حق تصدیق نمودند و در آنجا پاى نهادند که پیامبرانش نهاده بودند و به آن فرشتگان همانند شدند که گرد عرشش طواف مى کنند و در این سودا که سرمایه شان عبادت اوست ، سود فراوان حاصل کردند و تا به میعاد آمرزش او دست یابند بر یکدیگر پیشى جستند. خداوند، سبحانه و تعالى ، حج را نشانه و علامت اسلام قرار داد و کعبه را پناهگاه پناهندگان و حج را فریضتى واجب ساخت و حقش را واجب گردانید و حج را بر شما مقرر فرمود و گفت : (براى خدا حج آن خانه بر کسانى که قدرت رفتن به آن داشته باشند، واجب است و هر که راه کفر پیش گیرد بداند که خدا از جهانیان بى نیاز است ).

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 219 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)

۲۱۹-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 210 دکتر آیتی

و فرمود (ع):

جايى كه خردها به سر در آيند، آن جاست كه برق آزمنديها بدرخشد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 212 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)عُجْب

۲۱۲-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِه‏

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 203 دکتر آیتی

و فرمود (ع):

خودپسندى، از حسودان عقل آدمى است.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 211 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)مواعظ

۲۱۱-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )

الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ
وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِیهِ
وَ الْعَفْوُ زَکَاهُ الظَّفَرِ
وَ السُّلُوُّ عِوَضُکَ مِمَّنْ غَدَرَ
وَ الِاسْتِشَارَهُ عَیْنُ الْهِدَایَهِ
وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْیِهِ
وَ الصَّبْرُ یُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ
وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ
وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْکُ الْمُنَى
وَ کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیرٍ
وَ مِنَ التَّوْفِیقِ حِفْظُ التَّجْرِبَهِ
وَ الْمَوَدَّهُ قَرَابَهٌ مُسْتَفَادَهٌ
وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولًا

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 202 دکتر آیتی

و فرمود (ع):

سخاوتمندى، پاسدار آبروهاست
و بردبارى، دهانبند بى خرد
و عفو، زكات پيروزى.
دورى كردن از كسى كه با تو بى ‏وفايى كند، پاداش توست.
مشورت كردن، عين ره يافتن است.
هر كه تنها به رأى و تدبير خويش بسنده كند، خود را به مخاطره افكنده.
شكيبايى، دور كننده سختيهاى روزگار است.
بى‏ تابى كردن از ياوران روزگار است بر آزار آدمى.
شريفترين بى‏ نيازيها ترك آرزوهاست.
چه بسا عقلها كه گرفتار هوا و هوس‏اند.
تجربه اندوزى نشان پيروزى است.
دوستى با مردم، خود، گونه ‏اى خويشاوندى است.
بر مردم رنجيده و ملول ايمن مباش.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 161 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)استبداد ومشورت

۱۶۱-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 152 دکتر آیتی

و فرمود (ع):

هر كه ملك يابد، همه چيز را براى خود خواهد
و هر كه خودكامگى پيشه كند، به هلاكت رسد
و هر كه با مردم مشورت نمايد، در خردشان شريك شده است.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 113 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)هیچ…

۱۱۳-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَهَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ وَ لَا کَرَمَ کَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ
وَ لَا قَائِدَ کَالتَّوْفِیقِ وَ لَا تِجَارَهَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ کَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ کَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَهِ وَ لَا زُهْدَ کَالزُّهْدِ فِی الْحَرَامِ
وَ لَا عِلْمَ کَالتَّفَکُّرِ وَ لَا عِبَادَهَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ لَا إِیمَانَ کَالْحَیَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ کَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ کَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ کَالْحِلْمِ وَ لَا مُظَاهَرَهَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَهِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 109 دکتر آیتی:

109 و فرمود (ع): هيچ ثروتى سودمندتر از عقل نيست و هيچ تنهايى وحشت ‏انگيزتر از خودپسندى نيست و هيچ عقلى، چون انديشيدن و تدبير نيست و هيچ كرامتى چون تقوى نيست و هيچ هم‏نشينى چون خوش‏خويى نيست و هيچ ميراثى چون ادب نيست
و هيچ رهبرى چون توفيق نيست و هيچ تجارتى چون عمل صالح نيست و هيچ سودى چون ثواب آخرت نيست و هيچ پارسايى چون توقف در برابر شبهه نيست و هيچ زهدى چون زهد در حرام نيست
و هيچ ايمانى چون حيا و شكيبايى نيست و هيچ حسبى چون تواضع نيست و هيچ شرافتى چون علم نيست و هيچ عزتى چون بردبارى نيست و هيچ پشتيبانى استوارتر از مشورت نيست.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 71 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی) کمال عقل

۷۱-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلَامُ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 68 دکتر آیتی

و فرمود (ع):

چون عقل به كمال باشد، سخن اندك گردد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 54 صبحي صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)هیچ…

۵۴-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )لَا غِنَى کَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَهِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت 51 دکتر آیتی

 و فرمود (ع):

هيچ بى‏ نيازيى چون عقل و هيچ بينوايى چون جهل و هيچ ميراثى چون ادب و هيچ پشتيبانى چون رأى زدن با ديگران نباشد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی