نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۷۶ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)عدل وظلم

۴۷۶-وَ قَالَ ( علیه ‏السلام )لِزِیَادِ ابْنِ أَبِیهِ وَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَلَى فَارِسَ وَ أَعْمَالِهَا فِی کَلَامٍ طَوِیلٍ کَانَ بَیْنَهُمَا نَهَاهُ فِیهِ عَنْ تَقَدُّمِ الْخَرَاجِ.

اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَیْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَیْفَ یَدْعُو إِلَى السَّیْفِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۴۶۸ دکتر آیتی

 به زیاد بن ابیه فرمود، هنگامى که او را به جاى عبد الله بن عباس به فارس و اعمال آن مى‏فرستاد و این سخن دراز است، امام او را از گرفتن خراج پیش از موعد منع مى‏ کند.

و نیز مى‏ گوید: عدالت را به کار بند و از ستم و بیداد حذر کن زیرا ستم رعیت را آواره مى‏ کند و بیدادگرى، شمشیر را فرا مى‏ خواند.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۴۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۷۴ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)مراتب نهی از منکر

۳۷۴-وَ فِی کَلَامٍ آخَرَ لَهُ یَجْرِی هَذَا الْمَجْرَى فَمِنْهُمُ الْمُنْکِرُ لِلْمُنْکَرِ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِکَ الْمُسْتَکْمِلُ لِخِصَالِ الْخَیْرِ
وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِکُ بِیَدِهِ فَذَلِکَ مُتَمَسِّکٌ بِخَصْلَتَیْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَیْرِ وَ مُضَیِّعٌ خَصْلَهً
وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِکُ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَذَلِکَ الَّذِی ضَیَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَیْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّکَ بِوَاحِدَهٍ
وَ مِنْهُمْ تَارِکٌ لِإِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ یَدِهِ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ
وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَهٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ
وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَهُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۳۶۶ دکتر آیتی

 در سخنى دیگر هم در این معنى گوید: کسى است که کار زشت را نکوهیده دارد و به دست و زبان و دل خود از آن اعراض مى‏ کند. چنین کسى خصال نیکو را به کمال رسانیده است.
و کسى است که به زبان و دل انکارش مى‏ کند نه به دست. چنین کسى را دو خصلت از خصال نیکوست او یک خصلت را ضایع گذاشته است.
و کسى که فقط به دل انکار کند، نه به دست و زبان، چنین کسى دو خصلت را که شریفترند، تباه کرده است
و کسى که منکر را به زبان انکار کند و نه به دست و نه به دل، چنین کسى مرده ‏اى است در میان زندگان.
همه اعمال نیکو در برابر امر به معروف و نهى از منکر، همانند دمیدنى است بر دریاى مواج،
امر به معروف و نهى از منکر نه مرگ کسى را نزدیک مى‏ سازد و نه از روزى کسى مى‏ کاهد. از همه اینها برتر، سخن از دادگرى گفتن است، رو در روى حاکمى ستمکار.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۳۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۵۰ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)نشانه های ظالم

۳۵۰-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ یَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَهِ وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَهِ وَ یُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَه

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۳۴۲ دکتر آیتی

و فرمود (ع): ستمکار را سه نشان است: بر کسى که فراتر از اوست به معصیت ستم مى‏ کند و بر آنکه فروتر از اوست، غلبه مى ‏یابد و ستمکاران را در ستمگرى یار و پشتیبان است.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۶۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۴۹ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)هرکه…

۳۴۹-وَ قَالَ ( علیه ‏السلام )مَنْ نَظَرَ فِی عَیْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ
وَ مَنْ رَضِیَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ یَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ
وَ مَنْ سَلَّ سَیْفَ الْبَغْیِ قُتِلَ بِهِ
وَ مَنْ کَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ
وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ
وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ
وَ مَنْ کَثُرَ کَلَامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَیَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ
وَ مَنْ نَظَرَ فِی عُیُوبِ النَّاسِ فَأَنْکَرَهَا ثُمَّ رَضِیَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِکَ الْأَحْمَقُ بِعَیْنِهِ
وَ الْقَنَاعَهُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ
وَ مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْیَسِیرِ
وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیهِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۳۴۱ دکتر آیتی

۳۴۱ و فرمود (ع): هر که به عیب خود نگریست از نگریستن در عیب دیگران بازماند
هر که به روزیى که خدا به او داده، خرسند باشد، بر آنچه از دستش رفته، محزون نگردد.
هر که تیغ ستم بیرون کشد، سرانجام، خونش به آن بریزد.
هر که با کارها پنجه در افکند هلاک شود.
هر که خود را به گردابها افکند، غرق گردد.
هر که به جایهاى ناشایست قدم نهد، متهم شود.
هر که سخنش بسیار باشد، خطاهایش بسیار باشد و هر که خطایش افزونتر، آزرمش کمتر و هر که آزرمش کم باشد، پارساییش اندک بود و هر که پارساییش اندک باشد، قلبش بمیرد و هر که قلبش بمیرد به آتش دوزخ داخل گردد.
هر که به عیبهاى مردم بنگرد و آنها را ناخوش دارد، ولى خود مرتکب آنها گردد، بى ‏تردید احمق است.
قناعت ثروتى است پایان ناپذیر.
هر که فراوان یاد مرگ کند، به اندکى از دنیا راضى باشد
و هر که بداند گفتارش همان کردار اوست، در آنچه به کارش نیاید چیزى نگوید.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۰۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۴۱ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)عدل

۳۴۱-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۳۳۴ دکتر آیتی

 و فرمود (ع): روز دادگرى بر ستمگر سخت‏ تر است از روز ستم بر ستمدیده.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۳۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۹۸ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)دشمنی

۲۹۸-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )مَنْ بَالَغَ فِی الْخُصُومَهِ أَثِمَ وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهَا ظُلِمَ وَ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَتَّقِیَ اللَّهَ مَنْ خَاصَم‏

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۹۰ دکتر آیتی

و فرمود (ع): کسى که دشمنى را از حد بگذراند، گناه کرده است و هر که در آن کوتاهى کند، ستم کرده و کسى که همواره با دیگران نزاع کند، نمى ‏تواند از خدا بترسد و پرهیزگار باشد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۴۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۵۳ صبحی صالح(عبدالمحمد آیتی)

۲۵۳-وَ کَانَ ( علیه‏السلام )یَقُولُ أَحْلِفُوا الظَّالِمَ إِذَا أَرَدْتُمْ یَمِینَهُ بِأَنَّهُ بَرِی‏ءٌ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ فَإِنَّهُ إِذَا حَلَفَ بِهَا کَاذِباً عُوجِلَ الْعُقُوبَهَ
وَ إِذَا حَلَفَ بِاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَمْ یُعَاجَلْ لِأَنَّهُ قَدْ وَحَّدَ اللَّهَ تَعَالَى

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۴۵ دکتر آیتی

و فرمود (ع):

اگر مى‏ خواهید که ستمکار را سوگند دهید، از او بخواهید که چنین گوید: «از حول و قوت خداوند بیزار است…» زیرا اگر چنین سوگند خورد و دروغ گوید، در عقوبتش شتاب گردد
و اگر بگوید: «سوگند به خدایى که جز او خدایى نیست…» در عقوبتش شتاب نشود، زیرا خدا را به یکتایى قبول کرده است.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

 

بازدیدها: ۱۲۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۴۱ صبحی صالح(عبدالمحمد آیتی)ظلم

۲۴۱-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۳۳ دکتر آیتی

و فرمود (ع):

روز بازخواست ستمدیده بر ستمکار، سخت ‏تر است از روز قدرت ستمکار بر ستمدیده.

ترجمه عبدالحمید آیتی

بازدیدها: ۷۱

نامه ۶۰ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۶۰

و من کتاب له ع إ لى العُمَالِ الذینَ یَطاءُ الجَیْشُ عَمَلَهُم :

مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیِّ اءَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى مَنْ مَرَّ بِهِ الْجَیْشُ مِنْ جُبَاهِ الْخَرَاجِ وَ عُمَّالِ الْبِلاَدِ.

اءَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی قَدْ سَیَّرْتُ جُنُودا هِیَ مَارَّهٌ بِکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ قَدْ اءَوْصَیْتُهُمْ بِمَا یَجِبُ لِلَّهِ عَلَیْهِمْ مِنْ کَفِّ الْاءَذَى وَ صَرْفِ الشَّذى ، وَ اءَنَا اءَبْرَاءُ إِلَیْکُمْ وَ إِلَى ذِمَّتِکُمْ مِنْ مَعَرَّهِ الْجَیْشِ إِلا مِنْ جَوْعَهِ الْمُضْطَرِّ لاَ یَجِدُ عَنْهَا مَذْهَبا إِلَى شِبَعِهِ، فَنَکِّلُوا مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهُمْ ظُلْما عَنْ ظُلْمِهِمْ وَ کُفُّوا اءَیْدِیَ سُفَهَائِکُمْ عَنْ مُضَارَّتِهِمْ وَ التَّعَرُّضِ لَهُمْ فِیمَا اسْتَثْنَیْنَاهُ مِنْهُمْ وَ اءَنَا بَیْنَ اءَظْهُرِ الْجَیْشِ فَارْفَعُوا إِلَیَّ مَظَالِمَکُمْ وَ مَا عَرَاکُمْ مِمَّا یَغْلِبُکُمْ مِنْ اءَمْرِهِمْ وَ مَا لاَ تُطِیقُونَ دَفْعَهُ إِلا بِاللَّهِ وَ بِی ، فَاءَنَا اءُغَیِّرُهُ بِمَعُونَهِ اللَّهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

نامه اى از آن حضرت (ع ) به عاملانى که لشکر از سرزمینهایشان مى گذرد:

از بنده خدا، على امیرالمؤ منین ، به گرد آورندگان خراج و عمال بلاد که لشکر از سرزمینشان مى گذرد.

اما بعد. من لشکرى را گسیل داشتم که اگر خدا خواهد بر شما خواهد گذشت و آنچه را که خداوند واجب گردانیده است به آنان سفارش ‍ کرده ام ، که به کس آزار نرسانند و گزند خویش از دیگران باز دارند. من ، در نزد شما، به سبب بیعتى که میان ماست ، بیزارم از آسیبى که سپاهیان به مردم رسانند. مگر آنکه ، یکى از آنها گرسنه مانده و براى سیر کردن خود، جز آن راهى نداشته باشد. پس کسى را که دست به ستم مى گشاید در برابر ستمش کیفر دهید. در عین حال ، سفیهانتان را از زیان رسانیدن و تعرض به آنها منع کنید. من خود در میان لشکرم . شکایتهاى خود به من رسانید. و آن سختیها که از ایشان به شما رسد و توان دفع آن را جز به خدا، یا به من ندارید، با من در میان نهید، تا به یارى خدا آن را دگرگون سازم و اصلاح کنم . ان شاء اللّه .

ترجمه عبدالحمید آیتی۶۰

بازدیدها: ۱۲

نامه ۵۷ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۵۷

و من کتاب له ع إ لى اءَهْلِ الْکُوفَهِ عِنْدَ مَسیِرِه مِنَ الْمَدِینَهِ إ لَى الْبَصْرَهِ:

اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی خَرَجْتُ مِنْ حَیِّی هَذَا، إِمَّا ظَالِما وَإِمَّا مَظْلُوما وَإِمَّا بَاغِیا وَإِمَّا مَبْغِیّا عَلَیْهِ، وَ اءَنَاٍّ اءُذَکِّرُ اللَّهَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی هَذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَیَّ، فَإِنْ کُنْتُ مُحْسِنا اءَعَانَنِی ، وَ إِنْ کُنْتُ مُسِیئا اسْتَعْتَبَنِی .

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

نامه اى از آن حضرت (ع ) به مردم کوفه هنگامى که از مدینه به بصره مى رفت:

اما بعد. من از موطن قبیله خویش بیرون آمده ام . ستمکارم یا ستمدیده ، گردنکشم یا دیگران از فرمانم رخ برتافته اند. خدا را به یاد کسى مى آورم که این نامه من به او رسد تا اگر به سوى من آید، بنگرد که اگر سیرتى نیکو داشتم یاریم کند و اگر بدکار بودم از من بخواهد تا به حق بازگردم .

ترجمه عبدالحمید آیتی۵۷

بازدیدها: ۱۴

نامه ۵۳ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالحمید آیتی)

نامه : ۵۳

و من عهدله ع کَتَبَهُ لِلا شْتَرِ النَّخِعِّی رَحِمَهُ اللّهُ لَمَا وَلاَهُ عَلى مِصْرَ وَ اءَعْمالِها حِینَ اضْطَرَبَاءَمْرُ اءَمِیرِها مُحَمَّدِ بْنِ اءَبِی بَکْرٍ، وَ هُوَ اءَطْوَلُ عَهْدٍ کَتَبَهُ وَ اءَجْمَعُهُ لِلْمَحاسِنِ:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

هَذَا مَا اءَمَرَ بِهِ عَبْدُاللَّهِ عَلِیُّ اءَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْاءَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیْهِ، حِینَ وَلا هُ مِصْرَ: جِبَایَهَ خَرَاجِهَا، وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا، وَاسْتِصْلاَحَ اءَهْلِهَا، وَ عِمَارَهَ بِلاَدِهَا.

اءَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ إِیْثَارِ طَاعَتِهِ، وَاتِّبَاعِ مَا اءَمَرَ بِهِ فِی کِتَابِهِ، مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ، الَّتِی لاَ یَسْعَدُ اءَحَدٌ إِلا بِاتِّبَاعِهَا، وَ لاَ یَشْقَى إِلا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا، وَ اءَنْ یَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ، فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَکَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ، وَ إِعْزَازِ مَنْ اءَعَزَّهُ.

وَ اءَمَرَهُ اءَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ عِنْدَ الشَّهَوَاتِ، وَ یَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ، فَإِنَّ النَّفْسَ اءَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلا مَا رَحِمَ اللَّهُ.

ثُمَّ اعْلَمْ، یَا مَالِکُ اءَنِّی قَدْ وَجَّهْتُکَ إِلَى بِلاَدٍ قَدْ جَرَتْ عَلَیْهَا دُوَلٌ قَبْلَکَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ، وَ اءَنَّ النَّاسَ یَنْظُرُونَ مِنْ اءُمُورِکَ فِی مِثْلِ مَا کُنْتَ تَنْظُرُ فِیهِ مِنْ اءُمُورِ الْوُلاَهِ قَبْلَکَ، وَ یَقُولُونَ فِیکَ مَا کُنْتَ تَقُولُ فِیهِمْ، وَ إِنَّمَا یُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِینَ بِمَا یُجْرِی اللَّهُ لَهُمْ عَلَى اءَلْسُنِ عِبَادِهِ.

فَلْیَکُنْ اءَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَیْکَ ذَخِیرَهُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ، فَامْلِکْ هَوَاکَ وَ شُحَّ بِنَفْسِکَ عَمَّا لاَ یَحِلُّ لَکَ، فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِیمَا اءَحَبَّتْ اءَوْ کَرِهَتْ وَ اءَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعا ضَارِیا تَغْتَنِمُ اءَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا اءَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ.

یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ تُؤْتَى عَلَى اءَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ، فَاءَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلِ الَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَى اءَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ، فَإِنَّکَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِی الْاءَمْرِ عَلَیْکَ فَوْقَکَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلا کَ وَ قَدِ اسْتَکْفَاکَ اءَمْرَهُمْ، وَ ابْتَلاَکَ بِهِمْ.

وَ لاَ تَنْصِبَنَّ نَفْسَکَ لِحَرْبِ اللَّهِ، فَإِنَّهُ لاَ یَدَ لَکَ بِنِقْمَتِهِ، وَ لاَ غِنَى بِکَ عَنْ عَفْوِهِ، وَ رَحْمَتِهِ وَ لاَ تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ وَ لاَ تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَهٍ، وَ لاَ تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَهٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَهً، وَ لاَ تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِکَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ وَ مَنْهَکَهٌ لِلدِّینِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیَرِ.

وَ إِذَا اءَحْدَثَ لَکَ مَا اءَنْتَ فِیهِ مِنْ سُلْطَانِکَ اءُبَّهَهً اءَوْ مَخِیلَهً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْکِ اللَّهِ فَوْقَکَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْکَ عَلَى مَا لاَ تَقْدِرُ عَلَیْهِ مِنْ نَفْسِکَ، فَإِنَّ ذَلِکَ یُطَامِنُ إِلَیْکَ مِنْ طِمَاحِکَ وَ یَکُفُّ عَنْکَ مِنْ غَرْبِکَ، وَ یَفِی ءُ إِلَیْکَ بِمَا عَزَبَ عَنْکَ مِنْ عَقْلِکَ.

إِیَّاکَ وَ مُسَامَاهَ اللَّهِ فِی عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِی جَبَرُوتِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ یُذِلُّ کُلَّ جَبَّارٍ وَ یُهِینُ کُلَّ مُخْتَالٍ.

اءَنْصِفِ اللَّهَ وَ اءَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ وَ مِنْ خَاصَّهِ اءَهْلِکَ وَ مَنْ لَکَ فِیهِ هَوًى مِنْ رَعِیَّتِکَ، فَإِنَّکَ إِلا تَفْعَلْ تَظْلِمْ! وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ، اللَّهِ کَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ اءَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ کَانَ لِلَّهِ حَرْبا حَتَّى یَنْزِعََو یَتُوبَ وَ لَیْسَ شَیْءٌ اءَدْعَى إِلَى تَغْیِیرِ نِعْمَهِ اللَّهِ وَ تَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَهٍ عَلَى ظُلْمٍ، فَإِنَّ اللَّهَ یَسْمَعْ دَعْوَهَ الْمُضْطَهَدِینَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِینَ بِالْمِرْصَادِ.

وَ لْیَکُنْ اءَحَبَّ الْاءُمُورِ إِلَیْکَ اءَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّوَ اءَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ وَ اءَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِیَّهِ، فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّهِ یُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّهِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّهِ یُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّهِ وَ لَیْسَ اءَحَدٌ مِنَ الرَّعِیَّهِ اءَثْقَلَ عَلَى الْوَالِی مَئُونَهً فِی الرَّخَاءِ وَ اءَقَلَّ مَعُونَهً لَهُ فِی الْبَلاَءِ وَ اءَکْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ اءَسْاءَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ اءَقَلَّ شُکْرا عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ اءَبْطَاءَ عُذْرا عِنْدَ الْمَنْعِ وَ اءَضْعَفَ صَبْرا عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ اءَهْلِ الْخَاصَّهِ وَ إِنَّمَا عَمُودُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّهُ لِلْاءَعْدَاءِ الْعَامَّهُ مِنَ الْاءُمَّهِ، فَلْیَکُنْ صِغْوُکَ لَهُمْ وَ مَیْلُکَ مَعَهُمْ.

وَ لْیَکُنْ اءَبْعَدَ رَعِیَّتِکَ مِنْکَ وَ اءَشْنَاءَهُمْ عِنْدَکَ اءَطْلَبُهُمْ لِمَعَایِبِ النَّاسِ، فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوبا الْوَالِی اءَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا، فَلاَ تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا، فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ وَ اللَّهُ یَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَهَ مَا اسْتَطَعْتَ، یَسْتُرِ اللَّهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِیَّتِکَ.

اءَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَهَ کُلِّ حِقْدٍ وَ اقْطَعْ عَنْکَ سَبَبَ کُلِّ وِتْرٍ وَ تَغَابَ عَنْ کُلِّ مَا لاَ یَصِحُ لَکَ وَ لاَ تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِیقِ سَاعٍ، فَإِنَّ السَّاعِیَ غَاشُّ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِینَ.

وَ لاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ یَعِدُکَ الْفَقْرَ وَ لاَ جَبَانا یُضْعِفُکَ عَنِ الْاءُمُورِ وَ لاَ حَرِیصا یُزَیِّنُ لَکَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ، فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ.

إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلْاءَشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیرا وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِی الْآثَامِ فَلاَ یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَهً، فَإِنَّهُمْ اءَعْوَانُ الْاءَثَمَهِ وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَهِ وَ اءَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ اءَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالِما عَلَى ظُلْمِهِ وَ لاَ آثِما عَلَى إِثْمِهِ؛ اءُولَئِکَ اءَخَفُّ عَلَیْکَ مَؤُونَهً وَ اءَحْسَنُ لَکَ مَعُونَهً وَ اءَحْنَى عَلَیْکَ عَطْفا وَ اءَقَلُّ لِغَیْرِکَ إِلْفا، فَاتَّخِذْ اءُولَئِکَ خَاصَّهً لِخَلَوَاتِکَ وَ حَفَلاَتِکَ.

ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ اءَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَکَ وَ اءَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَهً فِیمَا یَکُونُ مِنْکَ مِمَّا کَرِهَ اللَّهُ لِاءَوْلِیَائِهِ وَاقِعا ذَلِکَ مِنْ هَوَاکَ حَیْثُ وَقَعَ، وَ الْصَقْ بِاءَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ، ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى اءَنْ لا یُطْرُوکَ وَ لاَ یَبْجَحُوکَ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ، فَإِنَّ کَثْرَهَ الْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِی مِنَ الْعِزَّهِ.

وَ لاَ یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِی ءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَهٍ سَوَاءٍ، فَإِنَّ فِی ذَلِکَ تَزْهِیدا لِاءَهْلِ الْإِحْسَانِ فِی الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِیبا لِاءَهْلِ الْإِسَاءَهِ عَلَى الْإِسَاءَهِ وَ اءَلْزِمْ کُلًّا مِنْهُمْ مَا اءَلْزَمَ نَفْسَهُ وَ اعْلَمْ اءَنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ بِاءَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ والٍ بِرَعِیَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَیْهِمْ وَ تَخْفِیفِهِالْمَؤُونَاتِ عَنْهُمْ وَ تَرْکِ اسْتِکْرَاهِهِ إِیَّاهُمْ عَلَى مَا لَیْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ.

فَلْیَکُنْ مِنْکَ فِی ذَلِکَ اءَمْرٌ یَجْتَمِعُ لَکَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِیَّتِکَ، فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ یَقْطَعُ عَنْکَ نَصَبا طَوِیلاً وَ إِنَّ اءَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّکَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلاَؤُکَ عِنْدَهُ وَ إِنَّ اءَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّکَ بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلاَؤُکَ عِنْدَهُ.

وَ لاَ تَنْقُضْ سُنَّهً صَالِحَهً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْاءُمَّهِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْاءُلْفَهُ وَ صَلَحَتْ عَلَیْهَا الرَّعِیَّهُ وَ لاَ تُحْدِثَنَّ سُنَّهً تَضُرُّ بِشَیْءٍ مِنْ مَاضِی تِلْکَ السُّنَنِ فَیَکُونَ الْاءَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا وَ الْوِزْرُ عَلَیْکَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا.

وَ اءَکْثِرْ مُدَارَسَهَ الْعُلَمَاءِ وَ مُثافَتَهَ الْحُکَمَاءِ، فِی تَثْبِیتِ مَا صَلَحَ عَلَیْهِ اءَمْرُ بِلاَدِکَ وَ إِقَامَهِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَکَ.

وَ اعْلَمْ اءَنَّ الرَّعِیَّهَ طَبَقَاتٌ لاَ یَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلا بِبَعْضٍ وَ لاَ غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْضٍ، فَمِنْهَا جُنُودُ اللَّهِ وَ مِنْهَا کُتَّابُ الْعَامَّهِ وَ الْخَاصَّهِ وَ مِنْهَا قُضَاهُ الْعَدْلِ وَ مِنْهَا عُمَّالُ الْإِنْصَافِ وَ الرِّفْقِ وَ مِنْهَا اءَهْلُ الْجِزْیَهِ وَ الْخَرَاجِ مِنْ اءَهْلِ الذِّمَّهِ وَ مُسْلِمَهِ النَّاسِ وَ مِنْهَا التُّجَّارُ وَ اءَهْلُ الصِّنَاعَاتِ وَ مِنْهَا الطَّبَقَهُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِی الْحَاجَهِ وَ الْمَسْکَنَهِ وَ کُلُّ قَدْ سَمَّى اللَّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِیضَهً فِی کِتَابِهِ اءَوْ سُنَّهِ نَبِیِّهِ ص عَهْدا مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظا.

فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِیَّهِ وَ زَیْنُ الْوُلاَهِ وَ عِزُّ الدِّینِ وَ سُبُلُ الْاءَمْنِ وَ لَیْسَ تَقُومُ الرَّعِیَّهُ إِلا بِهِمْ، ثُمَّ لا قِوامَ لِلْجُنُودِ اِلّا بِما یُخْرِجُ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِی یَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى فی جِهَادِ عَدُوِّهِمْ وَ یَعْتَمِدُونَ عَلَیْهِ فِیمَا یُصْلِحُهُمْ وَ یَکُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ.

ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِهَذَیْنِ الصِّنْفَیْنِ إِلا بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاهِ وَ الْعُمَّالِ وَ الْکُتَّابِ، لِمَا یُحْکِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ وَ یَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ یُؤْتَمَنُونَ عَلَیْهِ مِنْ خَوَاصِّ الْاءُمُورِ وَ عَوَامِّهَا وَ لاَ قِوَامَ لَهُمْ جَمِیعا إِلا بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ فِیمَا یَجْتَمِعُونَ عَلَیْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ وَ یُقِیمُونَهُ مِنْ اءَسْوَاقِهِمْ وَ یَکْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِاءَیْدِیهِمْ مِما لاَ یَبْلُغُهُ رِفْقُ غَیْرِهِمْ.

ثُمَّ الطَّبَقَهُ السُّفْلَى مِنْ اءَهْلِ الْحَاجَهِ وَ الْمَسْکَنَهِ الَّذِینَ یَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ وَ فِی اللَّهِ لِکُلِّ سَعَهٌ وَ لِکُلِّ عَلَى الْوَالِی حَقُّ بِقَدْرِ مَا یُصْلِحُهُ وَ لَیْسَ یَخْرُجُ الْوَالِی مِنْ حَقِیقَهِ مَا اءَلْزَمَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ إِلا بِالاِهْتِمَامِ وَ الاِسْتِعَانَهِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِینِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَیْهِ فِیمَا خَفَّ عَلَیْهِ اءَوْ ثَقُلَ.

فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ اءَنْصَحَهُمْ فِی نَفْسِکَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِإِمَامِکَ وَ اءَنْقَاهُمْ جَیْبا وَ اءَفْضَلَهُمْ حِلْما مِمَّنْ یُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ یَسْتَرِیحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ یَرْاءَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ یَنْبُو عَلَى الْاءَقْوِیَاءِ وَ مِمَّنْ لاَ یُثِیرُهُ الْعُنْفُ وَ لاَ یَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ.

ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الْمُرُوءَاتِ وَ الْاءَحْسَابِ وَ اءَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَهِ، ثُمَّ اءَهْلِ النَّجْدَهِ وَ الشَّجَاعَهِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَهِ، فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ، ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ اءُمُورِهِمْ مَا یَتَفَقَّدُ الْوَ الِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لاَ یَتَفَاقَمَنَّ فِی نَفْسِکَ شَیْءٌ قَوَّیْتَهُمْ بِهِ وَ لاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفا تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ، فَإِنَّهُ دَاعِیَهٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِیحَهِ لَکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ وَ لاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِیفِ اءُمُورِهِمُ اتِّکَالاً عَلَى جَسِیمِهَا، فَإِنَّ لِلْیَسِیرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعا یَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِیمِ مَوْقِعا لاَ یَسْتَغْنُونَ عَنْهُ.

وَ لْیَکُنْ آثَرُ رُؤُوسِ جُنْدِکَ عِنْدَکَ مَنْ وَاسَاهُمْ فِی مَعُونَتِهِ وَ اءَفْضَلَ عَلَیْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ، بِمَا یَسَعُهُمْ وَ یَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ اءَهْلِیهِمْ، حَتَّى یَکُونَ هَمُّهُمْ هَمّا وَاحِدا فِی جِهَادِ الْعَدُوِّ، فَإِنَّ عَطْفَکَ عَلَیْهِمْ یَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَیْکَ وَ إِنَّ اءَفْضَلَ قُرَّهِ عَیْنِ الْوُلاَهِ اسْتِقَامَهُ الْعَدْلِ فِی الْبِلاَدِ وَ ظُهُورِ مَوَدَّهِ الرَّعِیَّهِ و إِنَّهُ لاَ تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلا بِسَلاَمَهِ صُدُورِهِمْ وَ لاَ تَصِحُّ نَصِیحَتُهُمْ إِلا بِحِیطَتِهِمْ عَلَى وُلاَهِ الْاءُمُورِهِمْ وَ قِلَّهِ اسْتَثْقَالِ دُوَلِهِمْ وَ تَرْکِ اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ فَافْسَحْ فِی آمَالِهِمْ وَ وَاصِلْ فِی حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَیْهِمْ وَ تَعْدِیدِ مَا اءَبْلَى ذَوُو الْبَلاَءِ مِنْهُمْ، فَإِنَّ کَثْرَهَ الذِّکْرِ لِحُسْنِ اءَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاکِلَ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعالى .

ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اءَبْلَى وَ لاَ تُضِیفَنَّ بَلاَءَ امْرِئٍ إِلَى غَیْرِهِ وَ لاَ تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَایَهِ بَلاَئِهِ وَ لاَ یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَى اءَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا کَانَ صَغِیرا وَ لاَ ضَعَهُ امْرِئٍ إِلَى اءَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا کَانَ عَظِیما.

وَ ارْدُد إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا یُضْلِعُکَ مِنَ الْخُطُوبِ وَ یَشْتَبِهُ عَلَیْکَ مِنَ الْاءُمُورِ، فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى سُبْحانَهُ لِقَوْمٍ اءَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ: (ی ا اءَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اءَطِیعُوا اللّ هَ وَ اءَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اءُولِی الْاءَمْرِ مِنْکُمْ، فَإِنْ تَن ازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّ هِ وَ الرَّسُولِ) فَالرَّدُّ إِلَى اللَّهِ: الْاءَخْذُ بِمُحْکَمِ کِتَابِهِ وَ الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ: الْاءَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَهِ غَیْرِ الْمُفَرِّقَهِ.

ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ اءَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ مِمَّنْ لاَ تَضِیقُ بِهِ الْاءُمُورُ وَ لاَ تُمَحِّکُهُ الْخُصُومُ وَ لاَ یَتَمَادَى فِی الزَّلَّهِ وَ لاَ یَحْصَرُ مِنَ الْفَیْءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ وَ لاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَعٍ وَ لاَ یَکْتَفِی بِاءَدْنَى فَهْمٍ دُونَ اءَقْصَاهُ وَ اءَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ وَ اءَقَلَّهُمْ تَبَرُّما بِمُرَاجَعَهِ الْخَصْمِ وَ اءَصْبَرَهُمْ عَلَى تَکَشُّفِ الْاءُمُورِ وَ اءَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اِیضاح الْحُکْمِ، مِمَّنْ لاَ یَزْدَهِیهِ إِطْرَاءٌ وَ لاَ یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ وَ اءُولَئِکَ قَلِیلٌ.

ثُمَّ اءَکْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ وَ افْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ مَا یُزِیلُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ وَ اءَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَهِ لَدَیْکَ مَا لاَ یَطْمَعُ فِیهِ غَیْرُهُ مِنْ خَاصَّتِکَ، لِیَأْمَنَ بِذَلِکَ اغْتِیَالَ الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَکَ.

فَانْظُرْ فِی ذَلِکَ نَظَرا بَلِیغا، فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ اءَسِیرا فِی اءَیْدِی الْاءَشْرَارِ، یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا.

ثُمَّ انْظُرْ فِی اءُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَارا وَ لاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاهً وَ اءَثَرَهً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَهِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ اءَهْلَ التَّجْرِبَهِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ اءَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَهِ فَإِنَّهُمْ اءَکْرَمُ اءَخْلاَقا وَ اءَصَحُّ اءَعْرَاضا وَ اءَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَافا وَ اءَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الْاءُمُورِ نَظَرا.

ثُمَّ اءَسْبِغْ عَلَیْهِمُ الْاءَرْزَاقَ فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّهٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلاَحِ اءَنْفُسِهِمْ وَ غِنىً لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ اءَیْدِیهِمْ وَ حُجَّهٌ عَلَیْهِمْ إِنْ خَالَفُوا اءَمْرَکَ، اءَوْ ثَلَمُوا اءَمَانَتَکَ.

ثُمَّ تَفَقَّدْ اءَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ اءَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ، فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لاُِمُورِهِمْ حَدْوَهٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْاءَمَانَهِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیَّهِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْاءَعْوَانِ فَإِنْ اءَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ إِلَى خِیَانَهٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیْهِ عِنْدَکَ اءَخْبَارُ عُیُونِکَ اکْتَفَیْتَ بِذَلِکَ شَاهِدا، فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَهَ فِی بَدَنِهِ وَ اءَخَذْتَهُ بِمَا اءَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّهِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَهِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَهِ.

وَ تَفَقَّدْ اءَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا یُصْلِحُ اءَهْلَهُ، فَإِنَّ فِی صَلاَحِهِ وَ صَلاَحِهِمْ صَلاَحا لِمَنْ سِوَاهُمْ وَ لاَ صَلاَحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلا بِهِمْ، لِاءَنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِیَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَ اءَهْلِهِ.

وَلْیَکُنْ نَظَرُکَ فِی عِمَارَهِ الْاءَرْضِ اءَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ، لِاءَنَّ ذَلِکَ لاَ یُدْرَکُ إِلا بِالْعِمَارَهِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَهٍ اءَخْرَبَ الْبِلاَدَ، وَ اءَهْلَکَ الْعِبَادَ وَ لَمْ یَسْتَقِمْ اءَمْرُهُ إِلا قَلِیلاً، فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلاً اءَوْ عِلَّهً اءَوِ انْقِطَاعَ شِرْبٍ اءَوْ بَالَّهٍ اءَوْ إِحَالَهَ اءَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ اءَوْ اءَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو اءَنْ یَصْلُحَ بِهِ اءَمْرُهُمْ وَ لاَ یَثْقُلَنَّ عَلَیْکَ شَیْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَهَ عَنْهُمْ، فَإِنَّهُ ذُخْرٌ یَعُودُونَ بِهِ عَلَیْکَ فِی عِمَارَهِ بِلاَدِکَ وَ تَزْیِینِ وِلاَیَتِکَ، مَعَ اسْتِجْلاَبِکَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ وَ تَبَجُّحِکَ بِاسْتِفَاضَهِ الْعَدْلِ فِیهِمْ، مُعْتَمِدا فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِکَ لَهُمْ وَ الثِّقَهَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ وَ رِفْقِکَ بِهِمْ، فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الْاءُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِیهِ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَیِّبَهً اءَنْفُسُهُمْ بِهِ، فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ وَ إِنَّمَا یُؤْتَى خَرَابُ الْاءَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ اءَهْلِهَا وَ إِنَّمَا یُعْوِزُ اءَهْلُهَا لِإِشْرَافِ اءَنْفُسِ الْوُلاَهِ عَلَى الْجَمْعِ وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَ قِلَّهِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ.

ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَى اءُمُورِکَ خَیْرَهُمْ وَ اخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِی تُدْخِلُ فِیهَا مَکَائِدَکَ وَ اءَسْرَارَکَ بِاءَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الْاءَخْلاَقِ مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْکَرَامَهُ فَیَجْتَرِئَ بِهَا عَلَیْکَ فِی خِلاَفٍ لَکَ بِحَضْرَهِ مَلاٍَ وَ لاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَهُ عَنْ إِیرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَیْکَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ، وَ فِیمَا یَأْخُذُ لَکَ وَ یُعْطِی مِنْکَ وَ لاَ یُضْعِفُ عَقْدا اعْتَقَدَهُ لَکَ وَ لاَ یَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَیْکَ وَ لاَ یَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الْاءُمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ یَکُونُ بِقَدْرِ غَیْرِهِ اءَجْهَلَ.

ثُمَّ لاَ یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ وَ اسْتِنَامَتِکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّفُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَهِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَهِ وَ الْاءَمَانَهِ شَیْءٌ وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ، فَاعْمِدْ لِاءَحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّهِ اءَثَرا وَ اءَعْرَفِهِمْ بِالْاءَمَانَهِ وَجْها، فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَى نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ اءَمْرَهُ.

وَ اجْعَلْ لِرَاءْسِ کُلِّ اءَمْرٍ مِنْ اءُمُورِکَ رَاءْسا مِنْهُمْ لاَ یَقْهَرُهُ کَبِیرُهَا وَ لاَ یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا وَ مَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابِکَ مِنْ عَیْبٍ فَتَغَابَیْتَ عَنْهُ اءُلْزِمْتَهُ.

ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ وَ اءَوْصِ بِهِمْ خَیْرا، الْمُقِیمِ مِنْهُمْ وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ، فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ وَ اءَسْبَابُ الْمَرَافِقِ وَ جُلَّابُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ فِی بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ وَ سَهْلِکَ وَ جَبَلِکَ وَ حَیْثُ لاَ یَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَ لاَ یَجْتَرِئُونَ عَلَیْهَا، فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ وَ صُلْحٌ لاَ تُخْشَى غَائِلَتُهُ.

وَ تَفَقَّدْ اءُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِکَ وَ فِی حَوَاشِی بِلاَدِکَ وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِکَ اءَنَّ فِی کَثِیرٍ مِنْهُمْ ضِیقا فَاحِشا وَ شُحّا قَبِیحا وَ احْتِکَارا لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَکُّما فِی الْبِیَاعَاتِ وَ ذَلِکَ بَابُ مَضَرَّهٍ لِلْعَامَّهِ وَ عَیْبٌ عَلَى الْوُلاَهِ.

فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَنَعَ مِنْهُ وَ لْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعا سَمْحا بِمَوَازِینِ عَدْلٍ وَ اءَسْعَارٍ لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ وَ اءَعْوَانَکَ مِنْ اءَحْرَاسِکَ وَ شُرَطِکَ حَتَّى یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَعْتِعٍ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ: (لَنْ تُقَدَّسَ اءُمَّهٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَالْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ).

ثُمَّاحْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَالْعِیَّ، وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضِّیقَ وَالْاءَنَفَ، یَبْسُطِ اللَّهُ عَلَیْکَ بِذَلِکَ اءَکْنَافَ رَحْمَتِهِ، وَ یُوجِبْ لَکَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ، وَ اءَعْطِ مَا اءَعْطَیْتَ هَنِیئا، وَامْنَعْ فِی إِجْمَالٍ وَ إِعْذَارٍ.

ثُمَّ اءُمُورٌ مِنْ اءُمُورِکَ لاَ بُدَّ لَکَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا: مِنْهَا إِجَابَهُ عُمَّالِکَ بِمَا یَعْیَى عَنْهُ کُتَّابُکَ؛ وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ عِنْدَ وُرُودِهَا عَلَیْکَ بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ اءَعْوَانِکَ؛ وَ اءَمْضِ لِکُلِّ یَوْمٍ عَمَلَهُ، فَإِنَّ لِکُلِّ یَوْمٍ مَا فِیهِ.

وَاجْعَلْ لِنَفْسِکَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ اءَفْضَلَ تِلْکَ الْمَوَاقِیتِ، وَ اءَجْزَلَ تِلْکَ الْاءَقْسَامِ وَ إِنْ کَانَتْ کُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلُحَتْ فِیهَا النِّیَّهُ، وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِیَّهُ.

وَ لْیَکُنْ فِی خَاصَّهِ مَا تُخْلِصُ لِلّهِ بِهِ دِینَکَ إِقَامَهُ فَرَائِضِهِ الَّتِی هِیَ لَهُ خَاصَّهً، فَاءَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِکَ فِی لَیْلِکَ وَ نَهَارِکَ، وَ وَوَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِکَ کَامِلاً غَیْرَ مَثْلُومٍ وَ لاَ مَنْقُوصٍ، بَالِغا مِنْ بَدَنِکَ مَا بَلَغَ.

وَ إِذَا قُمْتَ فِی صَلاَتِکَ لِلنَّاسِ فَلاَ تَکُونَنَّ مُنَفِّرا وَ لاَ مُضَیِّعا، فَإِنَّ فِی النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّهُ وَ لَهُ الْحَاجَهُ، وَ قَدْ سَاءَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص حِینَ وَجَّهَنِی إِلَى الْیَمَنِ کَیْفَ اءُصَلِّی بِهِمْ؟ فَقَالَ: (صَلِّ بِهِمْ کَصَلاَهِ اءَضْعَفِهِمْ، وَ کُنْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیما).

وَ اءَمَّا بَعْدُ فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِیَّتِکَ، فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاَهِ عَنِ الرَّعِیَّهِ شُعْبَهٌ مِنَ الضِّیقِ، وَ قِلَّهُ عِلْمٍ بِالْاءُمُورِ، وَالاِحْتِجَابُ مِنْهُمْ یَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَااحْتَجَبُوا دُونَهُ فَیَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبِیرُ، وَ یَعْظُمُ الصَّغِیرُ، وَ یَقْبُحُ الْحَسَنُ، وَ یَحْسُنُ الْقَبِیحُ، وَ یُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ؛ وَ إِنَّمَا الْوَالِی بَشَرٌ لاَ یَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الْاءُمُورِ، وَ لَیْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکَذِبِ؛ وَ إِنَّمَا اءَنْتَ اءَحَدُ رَجُلَیْنِ: إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُکَ بِالْبَذْلِ فِی الْحَقِّ فَفِیمَ احْتِجَابُکَ مِنْ وَاجِبِ حَقِّ تُعْطِیهِ، اءَوْ فِعْلٍ کَرِیمٍ تُسْدِیهِ؟ اءَوْ مُبْتَلًى بِالْمَنْعِ فَمَا اءَسْرَعَ کَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْاءَلَتِکَ إِذَا اءَیِسُوا مِنْ بَذْلِکَ، مَعَ اءَنَّ اءَکْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَیْکَ مِمَّا لاَ مَؤُونَهَ فِیهِ عَلَیْکَ، مِنْ شَکَاهِ مَظْلِمَهٍ اءَوْ طَلَبِ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَهٍ.

ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِی خَاصَّهً وَ بِطَانَهً فِیهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ، وَ قِلَّهُ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَهٍ، فَاحْسِمْ مَادَّهَ اءُولَئِکَ بِقَطْعِ اءَسْبَابِ تِلْکَ الْاءَحْوَالِ، وَ لاَ تُقْطِعَنَّ لِاءَحَدٍ مِنْ حَاشِیَتِکَ وَ حَامَّتِکَ قَطِیعَهً، وَ لاَ یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتِقَادِ عُقْدَهٍ تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیهَا مِنَ النَّاسِ فِی شِرْبٍ اءَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَکٍ یَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَى غَیْرِهِمْ، فَیَکُونَ مَهْنَأُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَ عَیْبُهُ عَلَیْکَ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ، وَ اءَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِیبِ وَالْبَعِیدِ، وَ کُنْ فِی ذَلِکَ صَابِرا مُحْتَسِبا، وَاقِعا ذَلِکَ مِنْ قَرَابَتِکَ وَ خَاصَّتِکَ حَیْثُ وَقَعَ، وَابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا یَثْقُلُ عَلَیْکَ مِنْهُ، فَإِنَّ مَغَبَّهَ ذَلِکَ مَحْمُودَهٌ؛ وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّهُ بِکَ حَیْفا فَاءَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ، وَاعْدِلْ عَنْکَ إِیَّاکَ وَالدِّمَاءَ وَ سَفْکَهَا بِغَیْرِ حِلِّهَا، فَإِنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ اءَدْعَى لِنِقْمَهٍ وَ لاَ اءَعْظَمَ لِتَبِعَهٍ وَ لاَ اءَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَهٍ وَانْقِطَاعِ مُدَّهٍ مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَیْرِ حَقِّهَا، وَاللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکْمِ بَیْنَ الْعِبَادِ فِیمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ، فَلاَ تُقَوِّیَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَمٍ حَرَامٍ، فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یُضْعِفُهُ، وَ یُوهِنُهُ بَلْ یُزِیلُهُ وَ یَنْقُلُهُ.

وَ لاَ عُذْرَ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لاَ عِنْدِی فِی قَتْلِ الْعَمْدِ، لِاءَنَّ فِیهِ قَوَدَ الْبَدَنِ، وَ إِنِ ابْتُلِیتَ بِخَطَإٍ وَ اءَفْرَطَ عَلَیْکَ سَوْطُکَ اءَوْ سَیْفُکَ اءَوْ یَدُکَ بِالْعُقُوبَهِ، فَإِنَّ فِی الْوَکْزَهِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَهً، فَلاَ تَطْمَحَنَّ بِکَ نَخْوَهُ سُلْطَانِکَ عَنْ اءَنْ تُؤَدِّیَ إِلَى اءَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ.

وَ إِیَّاکَ وَالْإِعْجَابَ بِنَفْسِکَ، وَالثِّقَهَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا، وَ حُبَّ الْإِطْرَاءِ، فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ اءَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنْ، وَ إِیَّاکَ وَالْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ، اءَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ، اءَوْ اءَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ، فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَانَ، وَالتَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ، وَالْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَالنَّاسِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى : کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّ هِ اءَنْ تَقُولُوا م ا لا تَفْعَلُونَ.

وَ إِیَّاکَ وَالْعَجَلَهَ بِالْاءُمُورِ قَبْلَ اءَوَانِهَا، اءَوِ التَّسَقُّطَ التَّساقُطَ فِیهَا عِنْدَ إِمْکَانِهَا، اءَوِ اللَّجَاجَهَ فِیهَا إِذَا تَنَکَّرَتْ، اءَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ، فَضَعْ کُلَّ اءَمْرٍ مَوْضِعَهُ، وَ اءَوْقِعْ کُلَّ عَمَلٍ مَوْقِعَهُ.

وَ إِیَّاکَ وَالاِسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِیهِ اءُسْوَهٌ، وَالتَّغَابِیَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُیُونِ، فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْکَ لِغَیْرِکَ وَ عَمَّا قَلِیلٍ تَنْکَشِفُ عَنْکَ اءَغْطِیَهُ الْاءُمُورِ وَ یُنْتَصَفُ مِنْکَ لِلْمَظْلُومِ.

امْلِکْ حَمِیَّهَ اءَنْفِکَ وَ سَوْرَهَ حَدِّکَ وَ سَطْوَهَ یَدِکَ وَ غَرْبَ لِسَانِکَ وَ احْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِکَفِّ الْبَادِرَهِ وَ تَأْخِیرِ السَّطْوَهِ حَتَّى یَسْکُنَ غَضَبُکَ فَتَمْلِکَ الاِخْتِیَارَ وَ لَنْ تَحْکُمَ ذَلِکَ مِنْ نَفْسِکَ حَتَّى تُکْثِرَ هُمُومَکَ بِذِکْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّکَ.

وَ الْوَاجِبُ عَلَیْکَ، اءَنْ تَتَذَکَّرَ مَا مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَکَ مِنْ حُکُومَهٍ عَادِلَهٍ، اءَوْ سُنَّهٍ فَاضِلَهٍ، اءَوْ اءَثَرٍ عَنْ نَبِیِّنَا ص اءَوْ فَرِیضَهٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ، فَتَقْتَدِیَ بِمَا شَاهَدْتَ مِمَّا عَمِلْنَا بِهِ فِیهَا وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِکَ فِی اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَیْکَ فِی عَهْدِی هَذَا وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّهِ لِنَفْسِی عَلَیْکَ لِکَیْلاَ تَکُونَ لَکَ عِلَّهٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِکَ إِلَى هَوَاهَا، فَلَنْ یَعْصِمْ مِنَ السُّوءِ وَ لا یُوَفَّقُ لِلْخَیْرِ اِلاّ اللّهُ تَعالى . وَ قَدْ کانَ فِیما عَهِدَِالَىَّ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی وَصایاهُ تَخْضِیضٌ عَلَى الصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ وَ ما مَلَکَتْهُ اءَیْمانُکُمْ، فَبِذلِکَ اءَخْتِمُ لَکَ بِما عَهِدْتُ، وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ.

وَ مِنْ هذَا الْعَهْدِ وَ هُوَ آخِرُهُ:

وَ اءَنَا اءَسْاءَلُ اللَّهَ بِسَعَهِ رَحْمَتِهِ وَ عَظِیمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ کُلِّ رَغْبَهٍ اءَنْ یُوَفِّقَنِی وَ إِیَّاکَ لِمَا فِیهِ رِضَاهُ مِنَ الْإِقَامَهِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَیْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ، مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِی الْعِبَادِ وَ جَمِیلِ الْاءَثَرِ فِی الْبِلاَدِ وَ تَمَامِ النِّعْمَهِ وَ تَضْعِیفِ الْکَرَامَهِ وَ اءَنْ یَخْتِمَ لِی وَ لَکَ بِالسَّعَادَهِ وَ الشَّهَادَهِ إِنّ ا إِلَیْهِ راغِبوُنَ، وَ السَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما کَثِیرا وَ السَّلاَمُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

از فرمان او به مالک اشتر این فرمان را براى مالک اشتر نخعى نوشت ، هنگامى که او را امارت مصر و توابع آن داد. درآن هنگام که کار بر محمد بن ابى بکر آشفته شده بود. این فرمان درازترین فرمانهاست و از دیگر نامه هاى او محاسن بیشترى در بردارد:

به نام خداوند بخشاینده مهربان

این فرمانى است از بنده خدا، على امیرالمؤ منین ، به مالک بن الحارث الاشتر. در پیمانى که با او مى نهد، هنگامى که او را فرمانروایى مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پیکار کند و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد.

او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر کارها و پیروى از هر چه در کتاب خود بدان فرمان داده ، از واجبات و سنتهایى که کس به سعادت نرسد مگر به پیروى از آنها، و به شقاوت نیفتد، مگر به انکار آنها و ضایع گذاشتن آنها. و باید که خداى سبحان را یارى نماید به دل و دست و زبان خود، که خداى جلّ اسمه ، یارى کردن هر کس را که یاریش کند و عزیز داشتن هر کس را که عزیزش دارد بر عهده گرفته است . و او را فرمان مى دهد که زمام نفس خویش در برابر شهوتها به دست گیرد و از سرکشیهایش باز دارد، زیرا نفس همواره به بدى فرمان دهد، مگر آنکه خداوند رحمت آورد.

اى مالک ، بدان که تو را به بلادى فرستاده ام که پیش از تو دولتها دیده ، برخى دادگر و برخى ستمگر. و مردم در کارهاى تو به همان چشم مى نگرند که تو در کارهاى والیان پیش از خود مى نگرى و درباره تو همان گویند که تو درباره آنها مى گویى و نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره آنها بر زبان مردم جارى ساخته ، توان شناخت .

باید بهترین اندوخته ها در نزد تو، اندوخته کار نیک باشد. پس زمام هواهاى نفس خویش فروگیر و بر نفس خود، در آنچه براى او روا نیست ، بخل بورز که بخل ورزیدن بر نفس ، انصاف دادن است در آنچه دوست دارد یا ناخوش مى شمارد. مهربانى به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانى درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شمارى ، زیرا آنان دو گروهند یا همکیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش . از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهایى عارضشان خواهد شد و، بعمد یا خطا، لغزشهایى کنند، پس ، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده ، همانگونه که دوست دارى که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد. زیرا تو برتر از آنها هستى و، آنکه تو را بر آن سرزمین ولایت داده ، برتر از توست و خداوند برتر از کسى است که تو را ولایت داده است .ساختن کارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است .

اى مالک ، خود را براى جنگ با خدا بسیج مکن که تو را در برابر خشم او توانى نیست و از عفو و بخشایش او هرگز بى نیاز نخواهى بود. هرگاه کسى را بخشودى ، از کرده خود پشیمان مشو و هرگاه کسى را عقوبت نمودى ، از کرده خود شادمان مباش .هرگز به خشمى ، که از آنت امکان رهایى هست ، مشتاب و مگوى که مرا بر شما امیر ساخته اند و باید فرمان من اطاعت شود. زیرا، چنین پندارى سبب فساد دل و سستى دین و نزدیک شدن دگرگونیها در نعمتهاست . هرگاه ، از سلطه و قدرتى که در آن هستى در تو نخوتى یا غرورى پدید آمد به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر از توست و بر کارهایى تواناست که تو را بر آنها توانایى نیست . این نگریستن سرکشى تو را تسکین مى دهد و تندى و سرافرازى را فرو مى کاهد و خردى را که از تو گریخته است به تو باز مى گرداند.

بپرهیز از اینکه خود را در عظمت با خدا برابر دارى یا در کبریا و جبروت ، خود را به او همانند سازى که خدا هر جبارى را خوار کند و هر خودکامه اى را پست و بیمقدار سازد. هر چه خدا بر تو فریضه کرده است ، ادا کن و درباره خواص خویشاوندانت و از افراد رعیت ، هرکس را که دوستش مى دارى ، انصاف را رعایت نماى . که اگر نه چنین کنى ، ستم کرده اى و هر که بر بندگان خدا ستم کند، افزون بر بندگان ، خدا نیز خصم او بود. و خدا با هر که خصومت کند، حجتش را نادرست سازد و همواره با او در جنگ باشد تا از این کار باز ایستد و توبه کند. هیچ چیز چون تمکارى ، نعمت خدا را دیگرگون نکند و خشم خدا را برنینگیزد، زیرا خدا دعاى ستمدیدگان را مى شنود و در کمین ستمکاران است .

باید که محبوبترین کارها در نزد تو، کارهایى باشد که با میانه روى سازگارتر بود و با عدالت دمسازتر و خشنودى رعیت را در پى داشته باشد زیرا خشم توده هاى مردم ، خشنودى نزدیکان را زیر پاى بسپرد و حال آنکه ، خشم نزدیکان اگر توده هاى مردم از تو خشنود باشند، ناچیز گردد. خواص و نزدیکان کسانى هستند که به هنگام فراخى و آسایش بر دوش والى بارى گران اند و چون حادثه اى پیش آید کمتر از هر کس به یاریش برخیزند و خوش ندارند که به انصاف درباره آنان قضاوت شود. اینان همه چیز را به اصرار از والى مى طلبند و اگر عطایى یابند، کمتر از همه سپاس مى گویند و اگر به آنان ندهند، دیرتر از دیگران پوزش ‍ مى پذیرند. در برابر سختیهاى روزگار، شکیباییشان بس اندک است . اما ستون دین و انبوهى مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان ، عامه مردم هستند، پس ، باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان افزونتر باشد.

و باید که دورترین افراد رعیت از تو و دشمنترین آنان در نزد تو، کسى باشد که بیش از دیگران عیبجوى مردم است . زیرا در مردم عیبهایى است و والى از هر کس دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است . از عیبهاى مردم آنچه از نظرت پنهان است ، مخواه که آشکار شود، زیرا آنچه بر عهده توست ، پاکیزه ساختن چیزهایى است که بر تو آشکار است و خداست که بر آنچه از نظرت پوشیده است ، داورى کند. تا توانى عیبهاى دیگران را بپوشان ، تا خداوند عیبهاى تو را که خواهى از رعیت مستور بماند، بپوشاند. و از مردم گره هر کینه اى را بگشاى و از دل بیرون کن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشیده داشته اند، به تغافل زن و گفته سخن چین را تصدیق مکن . زیرا سخن چین ، خیانتکار است ، هر چند، خود را چون نیکخواهان وانماید.

با بخیلان راءى مزن که تو را از جود و بخشش باز دارند و نه با حریصان ، زیرا حرص و طمع را در چشم تو مى آرایند که بخل و ترس و آزمندى ، خصلتهایى گوناگون هستند که سوء ظن به خدا همه را دربر دارد. بدترین وزیران تو، وزیرى است که وزیر بدکاران پیش از تو بوده است و شریک گناهان ایشان . مبادا که اینان همراز و همدم تو شوند، زیرا یاور گناهکاران و مددکار ستم پیشگان بوده اند. در حالى که ، تو مى توانى بهترین جانشین را برایشان بیابى از کسانى که در راءى و اندیشه و کاردانى همانند ایشان باشند ولى بار گناهى چون بار گناه آنان بر دوش ندارند، از کسانى که ستمگرى را در ستمش و بزهکارى را در بزهش یارى نکرده باشند. رنج اینان بر تو کمتر است و یاریشان بهتر و مهربانیشان بیشتر و دوستیشان با غیر تو کمتر است .اینان را در خلوت و جلوت به دوستى برگزین . و باید که برگزیده ترین وزیران تو کسانى باشند که سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد و در کارهایى که خداوند بر دوستانش ‍ نمى پسندد کمتر تو را یارى کنند، هر چند، که این سخنان و کارها تو را ناخوش آید. به پرهیزگاران و راست گویان بپیوند، سپس ، از آنان بخواه که تو را فراوان نستایند و به باطلى که مرتکب آن نشده اى ، شادمانت ندارند، زیرا ستایش آمیخته به تملق ، سبب خودپسندى شود و آدمى را به سرکشى وادارد.

و نباید که نیکوکار و بدکار در نزد تو برابر باشند، زیرا این کار سبب شود که نیکوکاران را به نیکوکارى رغبتى نماند، ولى بدکاران را به بدکارى رغبت بیفزاید. با هر یک چنان رفتار کن که او خود را بدان ملزم ساخته است . و بدان ، بهترین چیزى که حسن ظن والى را نسبت به رعیتش سبب مى شود، نیکى کردن والى است در حق رعیت و کاستن است از بار رنج آنان و به اکراه وادار نکردنشان به انجام دادن کارهایى که بدان ملزم نیستند. و تو باید در این باره چنان باشى که حسن ظن رعیت براى تو فراهم آید. زیرا حسن ظن آنان ، رنج بسیارى را از تو دور مى سازد. به حسن ظن تو، کسى سزاوارتر است که در حق او بیشتر احسان کرده باشى و به بدگمانى ، آن سزاوارتر که در حق او بدى کرده باشى .

سنت نیکویى را که بزرگان این امت به آن عمل کرده اند و رعیت بر آن سنت به نظام آمده و حالش نیکو شده است ، مشکن و سنتى میاور که به سنتهاى نیکوى گذشته زیان رساند، آنگاه پاداش نیک بهره کسانى شود که آن سنتهاى نیکو نهاده اند و گناه بر تو ماند که آنها را شکسته اى . تا کار کشورت به سامان آید و نظامهاى نیکویى ، که پیش از تو مردم برپاى داشته بودند برقرار بماند، با دانشمندان و حکیمان ، فراوان ، گفتگو کن در تثبیت آنچه امور بلاد تو را به صلاح مى آورد و آن نظم و آیین که مردم پیش از تو بر پاى داشته اند.

بدان ، که رعیت را صنفهایى است که کارشان جز به یکدیگر اصلاح نشود و از یکدیگر بى نیاز نباشند. صنفى از ایشان لشکرهاى خداى اند و صنفى ، دبیران خاص یا عام و صنفى قاضیان عدالت گسترند و صنفى ، کارگزاران اند که باید در کار خود انصاف و مدارا را به کار دارند و صنفى جزیه دهندگان و خراجگزارانند، چه ذمى و چه مسلمان و صنفى بازرگانان اند و صنعتگران و صنفى فرودین که حاجتمندان و مستمندان باشند. هر یک را خداوند سهمى معین کرده و میزان آن را در کتاب خود و سنت پیامبرش (صلى الله علیه و آله ) بیان فرموده و دستورى داده که در نزد ما نگهدارى مى شود.

اما لشکرها، به فرمان خدا دژهاى استوار رعیت اند و زینت والیان . دین به آنها عزّت یابد و راهها به آنها امن گردد و کار رعیت جز به آنها استقامت نپذیرد. و کار لشکر سامان نیابد، جز به خراجى که خداوند براى ایشان مقرر داشته تا در جهاد با دشمنانشان نیرو گیرند و به آن در به سامان آوردن کارهاى خویش اعتماد کنند و نیازهایشان را برآورد. این دو صنف ، برپاى نمانند مگر به صنف سوم که قاضیان و کارگزاران و دبیران اند، اینان عقدها و معاهده ها را مى بندند و منافع حکومت را گرد مى آورند و در هر کار، چه خصوصى و چه عمومى ، به آنها متکى توان بود. و اینها که برشمردم ، استوار نمانند مگر به بازرگانان و صنعتگران که گردهم مى آیند و تا سودى حاصل کنند، بازارها را برپاى مى دارند و به کارهایى که دیگران در انجام دادن آنها ناتوان اند امور رعیت را سامان مى دهند.

آنگاه ، صنف فرودین ، یعنى نیازمندان و مسکینان اند و سزاوار است که والى آنان را به بخشش خود بنوازد و یاریشان کند. در نزد خداوند، براى هر یک از این اصناف ، گشایشى است . و هر یک را بر والى حقى است ، آن قدر که حال او نیکو دارد و کارش را به صلاح آورد. و والى از عهده آنچه خدا بر او مقرر داشته ، بر نیاید مگر، به کوشش و یارى خواستن از خداى و ملزم ساختن خویش به اجراى حق و شکیبایى ورزیدن در کارها، خواه بر او دشوار آید یا آسان نماید.

آنگاه از لشکریان خود آن را که در نظرت نیکخواه ترین آنها به خدا و پیامبر او و امام توست ، به کار برگمار. اینان باید پاکدامن ترین و شکیباترین افراد سپاه باشند، دیر خشمناک شوند و چون از آنها پوزش ‍ خواهند، آرامش یابند. به ناتوانان ، مهربان و بر زورمندان ، سختگیر باشند. درشتیشان به ستم بر نینگیرد و نرمیشان برجاى ننشاند. آنگاه به مردم صاحب حسب و خوشنام بپیوند، از خاندانهاى صالح که سابقه اى نیکو دارند و نیز پیوند خود با سلحشوران و دلیران و سخاوتمندان و جوانمردان استوار نماى ، زیرا اینان مجموعه هاى کرم اند و شاخه هاى احسان و خوبى . آنگاه به کارهایشان آنچنان بپرداز که پدر و مادر به کار فرزند خویش مى پردازند. اگر کارى کرده اى که سبب نیرومندى آنها شده است ، نباید در نظرت بزرگ آید و نیز نباید لطف و احسان تو در حق آنان هر چند خرد باشد، در نظرت اندک جلوه کند. زیرا لطف و احسان تو سبب مى شود که نصیحت خود از تو دریغ ندارند و به تو حسن ظن یابند. نباید بدین بهانه ، که به کارهاى بزرگ مى پردازى ، از کارهاى کوچکشان غافل مانى ، زیرا الطاف کوچک را جایى است که از آن بهره مند مى شوند و توجه به کارهاى بزرگ را هم جایى است که از آن بى نیاز نخواهند بود.

باید برگزیده ترین سران سپاه تو، در نزد تو، کسى باشد که در بخشش به افراد سپاه قصور نورزد و به آنان یارى رساند و از مال خویش چندان بهره مندشان سازد که هزینه خود و خانواده شان را، که بر جاى نهاده اند، کفایت کند، تا یکدل و یک راءى روى به جهاد دشمن آورند، زیرا مهربانى تو به آنها دلهایشان را به تو مهربان سازد. و باید که بهترین مایه شادمانى والیان برپاى داشتن عدالت در بلاد باشد و پدید آمدن دوستى در میان افراد رعیت . و این دوستى پدید نیاید، مگر به سلامت دلهاشان . و نیکخواهیشان درست نبود، مگر آنگاه که براى کارهاى خود بر گرد والیان خود باشند و بار دولت ایشان را بر دوش خویش سنگین نشمارند و از دیر کشیدن فرمانرواییشان ملول نشوند. پس امیدهایشان را نیک برآور و پیوسته به نیکیشان بستاى و رنجهایى را که تحمل کرده اند، همواره بر زبان آر، زیرا یاد کردن از کارهاى نیکشان ، دلیران را برمى انگیزد و از کارماندگان را به کار ترغیب مى کند. ان شاء الله . و همواره در نظر دار که هر یک در چه کارى تحمل رنجى کرده اند، تا رنجى را که یکى تحمل کرده به حساب دیگرى نگذارى و کمتر از رنج و محنتى که تحمل کرده ، پاداشش مده . شرف و بزرگى کسى تو را واندارد که رنج اندکش را بزرگ شمرى و فرودستى کسى تو را واندارد که رنج بزرگش را خرد به حساب آورى .

چون کارى بر تو دشوار گردد و شبهه آمیز شود در آن کار به خدا و رسولش رجوع کن . زیرا خداى تعالى به قومى که دوستدار هدایتشان بود، گفته است (اى کسانى که ایمان آورده اید از خدا اطاعت کنید و از رسول و الوالامر خویش فرمان برید و چون در امرى اختلاف کردید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید به خدا و پیامبر رجوع کنید.)(۴۱) رجوع به خدا، گرفتن محکمات کتاب اوست و رجوع به رسول ، گرفتن سنت جامع اوست ، سنتى که مسلمانان را گرد مى آورد و پراکنده نمى سازد. و براى داورى در میان مردم ، یکى از افراد رعیت را بگزین که در نزد تو برتر از دیگران بود. از آن کسان ، که کارها بر او دشوار نمى آید و از عهده کار قضا برمى آید. مردى که مدعیان با ستیزه و لجاج ، راءى خود را بر او تحمیل نتوانند کرد و اگر مرتکب خطایى شد، بر آن اصرار نورزد و چون حقیقت را شناخت در گرایش به آن درنگ ننماید و نفسش به آزمندى متمایل نگردد و به اندک فهم ، بى آنکه به عمق حقیقت رسد، بسنده نکند.قاضى تو باید، از هر کس دیگر موارد شبهه را بهتر بشناسد و بیش ‍ از همه به دلیل متکى باشد و از مراجعه صاحبان دعوا کمتر از دیگران ملول شود و در کشف حقیقت ، شکیباتر از همه باشد و چون حکم آشکار شد، قاطع راءى دهد.چرب زبانى و ستایش به خودپسند یش ‍ نکشاند. از تشویق و ترغیب دیگران به یکى از دو طرف دعوا متمایل نشود. چنین کسان اندک به دست آیند، پس داورى مردى چون او را نیکو تعهد کن و نیکو نگهدار. و در بذل مال به او، گشاده دستى به خرج ده تا گرفتاریش برطرف شود و نیازش به مردم نیفتد. و او را در نزد خود چنان منزلتى ده که نزدیکانت درباره او طمع نکنند و در نزد تو از آسیب دیگران در امان ماند.

در این کار، نیکو نظر کن که این دین در دست بدکاران اسیر است . از روى هوا و هوس در آن عمل مى کنند و آن را وسیله طلب دنیا قرار داده اند.

در کار کارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار، نه به سبب دوستى با آنها. و بى مشورت دیگران به کارشان مگمار، زیرا به راءى خود کار کردن و از دیگران مشورت نخواستن ، گونه اى از ستم و خیانت است . کارگزاران شایسته را در میان گروهى بجوى که اهل تجربت و حیا هستند و از خاندانهاى صالح ، آنها که در اسلام سابقه اى دیرین دارند. اینان به اخلاق شایسته ترند و آبرویشان محفوظتر است و از طمعکارى بیشتر رویگردان اند و در عواقب کارها بیشتر مى نگرند.

در ارزاقشان بیفزاى ، زیرا فراوانى ارزاق ، آنان را بر اصلاح خود نیرو دهد و از دست اندازى به مالى که در تصرف دارند، باز مى دارد. و نیز براى آنها حجت است ، اگر فرمانت را مخالفت کنند یا در امانتت خللى پدید آورند. پس در کارهایشان تفقد کن و کاوش نماى و جاسوسانى از مردم راستگوى و وفادار به خود بر آنان بگمار.زیرا مراقبت نهانى تو در کارهایشان آنان را به رعایت امانت و مدارا در حق رعیت وامى دارد. و بنگر تا یاران کارگزارانت تو را به خیانت نیالایند. هر گاه یکى از ایشان دست به خیانت گشود و اخبار جاسوسان در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدان گواهى دادند، همین خبرها تو را بس بود. باید به سبب خیانتى که کرده تنش را به تنبیه بیازارى و از کارى که کرده است ، بازخواست نمایى . سپس ، خوار و ذلیلش سازى و مهر خیانت بر او زنى و ننک تهمت را بر گردنش آویزى .

در کار خراج نیکو نظر کن ، به گونه اى که به صلاح خراجگزاران باشد. زیرا صلاح کار خراج و خراجگزاران ، صلاح کار دیگران است و دیگران حالشان نیکو نشود، مگر به نیکوشدن حال خراجگزاران ، زیرا همه مردم روزیخوار خراج و خراجگزاران اند.ولى باید بیش از تحصیل خراج در اندیشه زمین باشى ، زیرا خراج حاصل نشود، مگر به آبادانى زمین و هر که خراج طلبد و زمین را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاک کرده است و کارش استقامت نیابد، مگر اندکى . هرگاه از سنگینى خراج یا آفت محصول یا بریدن آب یا نیامدن باران یا دگرگون شدن زمین ، چون در آب فرو رفتن آن یا بى آبى ، شکایت نزد تو آوردند، از هزینه و رنجشان بکاه ، آنقدر که امید مى دارى که کارشان را سامان دهد. و کاستن از خراج بر تو گران نیاید، زیرا اندوخته اى شود براى آبادانى بلاد تو و زیور حکومت تو باشد، که ستایش آنها را به خود جلب کرده اى و سبب شادمانى دل تو گردد، که عدالت را در میانشان گسترده اى و به افزودن ارزاقشان و به آنچه در نزد ایشان اندوخته اى از آسایش خاطرشان و اعتمادشان به دادگرى خود و مدارا در حق ایشان ، براى خود تکیه گاهى استوار ساخته اى . چه بسا کارها پیش آید که اگر رفع مشکل را بر عهده آنها گذارى ، به خوشدلى به انجامش رسانند. زیرا چون بلاد آباد گردد، هر چه بر عهده مردمش ‍ نهى ، انجام دهند که ویرانى زمین را تنگدستى مردم آن سبب شود و مردم زمانى تنگدست گردند که همت والیان ، همه گرد آوردن مال بود و به ماندن خود بر سر کار اطمینان نداشته باشند و از آنچه مایه عبرت است ، سود برنگیرند.

سپس ، به دبیرانت نظر کن و بهترین آنان را بر کارهاى خود بگمار و نامه هایى را که در آن تدبیرها و اسرار حکومتت آمده است ، از جمع دبیران ، به کسى اختصاص ده که به اخلاق از دیگران شایسته تر باشد. از آن گروه که اکرام تو سرمستش نسازد یا چنان دلیرش نکند که در مخالفت با تو، بر سر جمع سخن گوید و غفلتش سبب نشود که نامه هاى عاملانت را به تو نرساند یا در نوشتن پاسخ درست تو به آنها درنگ روا دارد، یا در آنچه براى تو مى ستاند یا از سوى تو مى دهد، سهل انگارى کند، یا پیمانى را که به سود تو بسته ، سست گرداند و از فسخ پیمانى که به زیان توست ، ناتوان باشد. دبیر باید به پایگاه و مقام خویش در کارها آگاه باشد زیرا کسى که مقدار خویش را نداند، به طریق اولى ، مقدار دیگران را نتواند شناخت . مباد که در گزینش آنها بر فراست و اعتماد و حسن ظن خود تکیه کنى . زیرا مردان با ظاهر آرایى و نیکو خدمتى ، خویشتن را در چشم والیان عزیز گردانند. ولى ، در پس این ظاهر آراسته و خدمت نیکو، نه نشانى از نیکخواهى است و نه امانت .

دبیرانت را به کارهایى که براى حکام پیش از تو بر عهده داشته اند، بیازماى و از آن میان ، بهترین آنها را که در میان مردم اثرى نیکوتر نهاده اند و به امانت چهره اى شناخته اند، اختیار کن . که اگر چنین کنى این کار دلیل نیکخواهى تو براى خداوند است و هم به آن کس که کار خود را بر عهده تو نهاده . بر سر هر کارى از کارهاى خود از میان ایشان ، رئیسى برگمار. کسى که بزرگى کار مقهورش نسازد و بسیارى آنها سبب پراکندگى خاطرش نشود. اگر در دبیران تو عیبى یافته شود و تو از آن غفلت کرده باشى ، تو را به آن بازخواست کنند.

اینک سفارش مرا در حق بازرگانان و پیشه وران بپذیر و درباره آنها به کارگزارانت نیکو سفارش کن . خواه آنها که بر یک جاى مقیم اند و خواه آنها که با سرمایه خویش این سو و آن سو سفر کنند و با دسترنج خود زندگى نمایند. زیرا این گروه ، خود مایه هاى منافع اند و اسباب رفاه و آسودگى و به دست آورندگان آن از راههاى دشوار و دور و خشکى و دریا و دشتها و کوهساران و جایهایى که مردم در آن جایها گرد نیایند و جرئت رفتن به آن جایها ننمایند. اینان مردمى مسالمت جوى اند که نه از فتنه گریهایشان بیمى است و نه از شر و فسادشان وحشتى . در کارشان نظر کن ، خواه در حضرت تو باشند یا در شهرهاى تو. با اینهمه بدان که بسیارى از ایشان را روشى ناشایسته است و حریص اند و بخیل . احتکار مى کنند و به میل خود براى کالاى خود بها مى گذارند، با این کار به مردم زیان مى رسانند و براى والیان هم مایه ننگ و عیب هستند.

پس از احتکار منع کن که رسول الله (صلى الله علیه و آله ) از آن منع کرده است و باید خرید و فروش به آسانى صورت گیرد و بر موازین عدل ، به گونه اى که در بها، نه فروشنده زیان بیند و نه بر خریدار اجحاف شود. پس از آنکه احتکار را ممنوع داشتى ، اگر کسى باز هم دست به احتکار کالا زد، کیفرش ده و عقوبتش کن تا سبب عبرت دیگران گردد ولى کار به اسراف نکشد.

خدا را، خدا را، در باب طبقه فرودین کسانى که بیچارگان اند از مساکین و نیازمندان و بینوایان و زمینگیران . در این طبقه ، مردمى هستند سائل و مردمى هستند، که در عین نیاز روى سؤ ال ندارند. خداوند حقى براى ایشان مقرر داشته و از تو خواسته است که آن را رعایت کنى ، پس ، در نگهداشت آن بکوش . براى اینان در بیت المال خود حقى مقرر دار و نیز بخشى از غلات اراضى خالصه اسلام را، در هر شهرى ، به آنان اختصاص ‍ ده . زیرا براى دورترینشان همان حقى است که نزدیکترینشان از آن برخوردارند. و از تو خواسته اند که حق همه را، اعم از دور و نزدیک ، نیکو رعایت کنى . سرمستى و غرور، تو را از ایشان غافل نسازد، زیرا این بهانه که کارهاى خرد را به سبب پرداختن به کارهاى مهم و بزرگ از دست هشتن ، هرگز پذیرفته نخواهد شد.

پس همت خود را از پرداختن به نیازهایشان دریغ مدار و به تکبر بر آنان چهره دژم منماى و کارهاى کسانى را که به تو دست نتوانند یافت ، خود، تفقد و بازجست نماى . اینان مردمى هستند که در نظر دیگران بیمقدارند و مورد تحقیر رجال حکومت . کسانى از امینان خود را که خداى ترس و فروتن باشند، براى نگریستن در کارهایشان برگمار تا نیازهایشان را به تو گزارش کنند.

با مردم چنان باش ، که در روز حساب که خدا را دیدار مى کنى ، عذرت پذیرفته آید که گروه ناتوانان و بینوایان به عدالت تو نیازمندتر از دیگران اند و چنان باش که براى یک یک آنان در پیشگاه خداوندى ، در اداى حق ایشان ، عذرى توانى داشت .

تیماردار یتیمان باش و غمخوار پیران از کار افتاده که بیچاره اند و دست سؤ ال پیش کس دراز نکنند و این کار بر والیان دشوار و گران است و هرگونه حقى دشوار و گران آید. و گاه باشد که خداوند این دشواریها را براى کسانى که خواستار عاقبت نیک هستند، آسان مى سازد. آنان خود را به شکیبایى وامى دارند و به وعده راست خداوند، درباره خود اطمینان دارند.

براى کسانى که به تو نیاز دارند، زمانى معین کن که در آن فارغ از هر کارى به آنان پردازى . براى دیدار با ایشان به مجلس عام بنشین ، مجلسى که همگان در آن حاضر توانند شد و، براى خدایى که آفریدگار توست ، در برابرشان فروتنى نمایى و بفرماى تا سپاهیان و یاران و نگهبانان و پاسپانان به یک سو شوند، تا سخنگویشان بى هراس و بى لکنت زبان سخن خویش بگوید. که من از رسول الله (صلى الله علیه و آله ) بارها شنیدم که مى گفت پاک و آراسته نیست امتى که در آن امت ، زیردست نتواند بدون لکنت زبان حق خود را از قوى دست بستاند. پس تحمل نماى ، درشتگویى یا عجز آنها را در سخن گفتن . و تنگ حوصلگى و خودپسندى را از خود دور ساز تا خداوند درهاى رحمتش را به روى تو بگشاید و ثواب طاعتش را به تو عنایت فرماید. اگر چیزى مى بخشى ، چنان بخش که گویى تو را گوارا افتاده است و اگر منع مى کنى ، باید که منع تو با مهربانى و پوزشخواهى همراه بود.

سپس کارهایى است که باید خود به انجام دادنشان پردازى . از آن جمله ، پاسخ دادن است به کارگزاران در جایى که دبیرانت درمانده شوند. دیگر برآوردن نیازهاى مردم است در روزى که بر تو عرضه مى شوند، ولى دستیارانت در اداى آنها درنگ و گرانى مى کنند. کار هر روز را در همان روز به انجام رسان ، زیرا هر روز را کارى است خاص خود.

بهترین وقتها و بیشترین ساعات عمرت را براى آنچه میان تو و خداست ، قرار ده اگر چه در همه وقتها، کار تو براى خداست ، هرگاه نیتت صادق باشد و رعیت را در آن آسایش رسد.

باید در اقامه فرایضى ، که خاص خداوند است ، نیت خویش خالص ‍ گردانى و در اوقاتى باشد که بدان اختصاص دارد. پس در بخشى از شبانه روز، تن خود را در طاعت خداى بگمار و اعمالى را که سبب نزدیکى تو به خداى مى شود به انجام رسان و بکوش تا اعمالت بى هیچ عیب و نقصى گزارده آید، هر چند، سبب فرسودن جسم تو گردد. چون با مردم نماز مى گزارى ، چنان مکن که آنان را رنجیده سازى یا نمازت را ضایع گردانى ، زیرا برخى از نمازگزاران بیمارند و برخى نیازمند. از رسول الله (صلى الله علیه و آله ) هنگامى که مرا به یمن مى فرستاد، پرسیدم که چگونه با مردم نمازگزارم ؟ فرمود: به قدر توان ناتوانترین آنها و بر مؤ منان مهربان باش .

به هر حال ، روى پوشیدنت از مردم به دراز نکشد، زیرا روى پوشیدن والیان از رعیت خود، گونه اى نامهربانى است به آنها و سبب مى شود که از امور ملک آگاهى اندکى داشته باشند. اگر والى از مردم رخ بپوشد، چگونه تواند از شوربختیها و رنجهاى آنان آگاه شود. آن وقت ، بسا بزرگا، که در نظر مردم خرد آید و بسا خردا، که بزرگ جلوه کند و زیبا، زشت و زشت ، زیبا نماید و حق و باطل به هم بیامیزند. زیرا والى انسان است و نمى تواند به کارهاى مردم که از نظر او پنهان مانده ، آگاه گردد.

و حق را هم نشانه هایى نیست که به آنها انواع راست از دروغ شناخته شود. و تو یکى از این دو تن هستى یا مردى هستى در اجراى حق گشاده دست و سخاوتمند، پس چرا باید روى پنهان دارى و از اداى حق واجبى که بر عهده توست دریغ فرمایى و در کار نیکى ، که باید به انجام رسانى ، درنگ روا دارى . یا مردى هستى که هیچ خواهشى را و نیازى را برنمى آورى ، در این حال ، مردم ، دیگر از تو چیزى نخواهند و از یارى تو نومید شوند، با اینکه نیازمندیهاى مردم براى تو رنجى پدید نیاورد، زیرا آنچه از تو مى خواهند یا شکایت از ستمى است یا درخواست عدالت در معاملتى .

و بدان ، که والى را خویشاوندان و نزدیکان است و در ایشان خوى برترى جویى و گردنکشى است و در معاملت با مردم رعایت انصاف نکنند. ریشه ایشان را با قطع موجبات آن صفات قطع کن . به هیچیک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینى را به اقطاع مده ، مبادا به سبب نزدیکى به تو، پیمانى بندند که صاحبان زمینهاى مجاورشان را در سهمى که از آب دارند یا کارى که باید به اشتراک انجام دهند، زیان برسانند و بخواهند بار زحمت خود بر دوش آنان نهند. پس لذت و گوارایى ، نصیب ایشان شود و ننگ آن در دنیا و آخرت بهره تو گردد. اجراى حق را درباره هر که باشد، چه خویشاوند و چه بیگانه ، لازم بدار و در این کار شکیبایى به خرج ده که خداوند پاداش شکیبایى تو را خواهد داد. هر چند، در اجراى عدالت ، خویشاوندان و نزدیکان تو را زیان رسد. پس چشم به عاقبت دار، هر چند، تحمل آن بر تو سنگین آید که عاقبتى نیک و پسندیده است .

اگر رعیت بر تو به ستمگرى گمان برد، عذر خود را به آشکارا با آنان در میانه نه و با این کار از بدگمانیشان بکاه ، که چون چنین کنى ، خود را به عدالت پروده اى و با رعیت مدارا نموده اى . عذرى که مى آورى سبب مى شود که تو به مقصود خود رسى و آنان نیز به حق راه یابند.

اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند، از آن روى برمتاب که خشنودى خداى در آن نهفته است . صلح سبب بر آسودن سپاهیانت شود و تو را از غم و رنج برهاند و کشورت را امنیت بخشد. ولى ، پس از پیمان صلح ، از دشمن برحذر باش و نیک برحذر باش . زیرا دشمن ، چه بسا نزدیکى کند تا تو را به غفلت فرو گیرد. پس دوراندیشى را از دست منه و حسن ظن را به یک سو نه و اگر میان خود و دشمنت پیمان دوستى بستى و امانش ‍ دادى به عهد خویش وفا کن و امانى را که داده اى ، نیک ، رعایت نماى .

در برابر پیمانى که بسته اى و امانى که داده اى خود را سپر ساز، زیرا هیچ یک از واجبات خداوندى که مردم با وجود اختلاف در آرا و عقاید، در آن همداستان و همراءى هستند، بزرگتر از وفاى به عهد و پیمان نیست . حتى مشرکان هم وفاى به عهد را در میان خود لازم مى شمردند، زیرا عواقب ناگوار غدر و پیمان شکنى را دریافته بودند. پس در آنچه بر عهده گرفته اى ، خیانت مکن و پیمانت را مشکن و خصمت را به پیمان مفریب . زیرا تنها نادانان شقى در برابر خداى تعالى ، دلیرى کنند.

خداوند پیمان و زینهار خود را به سبب رحمت و محبتى ، که بر بندگان خود دارد، امان قرار داده و آن را چون حریمى ساخته که در سایه سار استوار آن زندگى کنند و به جوار آن پناه آورند. پس نه خیانت را جایى براى خودنمایى است و نه فریب را و نه حیله گرى را. پیمانى مبند که در آن تاءویل را راه تواند بود و پس از بستن و استوار کردن پیمان براى بر هم زدنش به عبارتهاى دو پهلو که در آنها ایهامى باشد، تکیه منماى . و مبادا که سختى اجراى پیمانى که بر گردن گرفته اى و باید عهد خدا را در آن رعایت کنى ، تو را به شکستن و فسخ آن وادارد، بى آنکه در آن حقى داشته باشى .

زیرا پایدارى تو در برابر کار دشوارى که امید به گشایش آن بسته اى و عاقبت خوشش را چشم مى دارى ، از غدرى که از سرانجامش بیمناک هستى بسى بهتر است . و نیز به از آن است که خداوندت بازخواست کند و راه طلب بخشایش در دنیا و آخرت بر تو بسته شود.

بپرهیز از خونها و خونریزیهاى بناحق . زیرا هیچ چیز، بیش از خونریزى بناحق ، موجب کیفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نکشد و رشته عمر را نبرد. خداوند سبحان ، چون در روز حساب به داورى در میان مردم پردازد، نخستین داورى او درباره خونهایى است که مردم از یکدیگر ریخته اند. پس مباد که حکومت خود را با ریختن خون حرام تقویت کنى ، زیرا ریختن چنان خونى نه تنها حکومت را ناتوان و سست سازد، بلکه آن را از میان برمى دارد یا به دیگران مى سپارد. اگر مرتکب قتل عمدى شوى ، نه در برابر خدا معذورى ، نه در برابر من ، زیرا قتل عمد موجب قصاص مى شود. اگر به خطایى دچار گشتى و کسى را کشتى یا تازیانه ات ، یا شمشیرت ، یا دستت در عقوبت از حد درگذرانید یا به مشت زدن و یا بالاتر از آن ، به ناخواسته ، مرتکب قتلى شدى ، نباید گردنکشى و غرور قدرت تو مانع آید که خونبهاى مقتول را به خانواده اش بپردازى .

از خودپسندى و از اعتماد به آنچه موجب اعجابت شده و نیز از دلبستگى به ستایش و چرب زبانیهاى دیگران ، پرهیز کن ، زیرا یکى از بهترین فرصتهاى شیطان است براى تاختن تا کردارهاى نیکوى نیکوکاران را نابود سازد. زنهار از اینکه به احسان خود بر رعیت منت گذارى یا آنچه براى آنها کرده اى ، بزرگش شمارى یا وعده دهى و خلاف آن کنى . زیرا منت نهادن احسان را باطل کند و بزرگ شمردن کار، نور حق را خاموش گرداند و خلف وعده ، سبب برانگیختن خشم خدا و مردم شود.خداى تعالى فرماید خداوند سخت به خشم مى آید که چیزى بگویید و به جاى نیاورید.(۴۲)

از شتاب کردن در کارها پیش از رسیدن زمان آنها بپرهیز و نیز، از سستى در انجام دادن کارى که زمان آن فرا رسیده است و از لجاج و اصرار در کارى که سررشته اش ناپیدا بود و از سستى کردن در کارها، هنگامى که راه رسیدن به هدف باز و روشن است ، حذر نماى . پس هر چیز را به جاى خود بنه و هر کار را به هنگامش به انجام رسان .

و بپرهیز از اینکه به خود اختصاص دهى ، چیزى را که همگان را در آن حقى است یا خود را به نادانى زنى در آنچه توجه تو به آن ضرورى است و همه از آن آگاه اند. زیرا بزودى آن را از تو مى ستانند و به دیگرى مى دهند. زودا که حجاب از برابر دیدگانت برداشته خواهد شد و بینى که داد مظلومان را از تو مى ستانند. به هنگام خشم خویشتندار باش و از شدت تندى و تیزى خود بکاه و دست به روى کس بر مدار و سخن زشت بر زبان میاور و از اینهمه ، خود را در امان دار باز ایستادن از دشنامگویى و به تاءخیرافکندن قهر خصم ، تا خشمت فرو نشیند و زمام اختیارت به دستت آید. و تو بر خود مسلط نشوى مگر آنگاه که بیشتر همّت یاد بازگشت به سوى پروردگارت شود.

بر تو واجب آمد که همواره به یاد داشته باشى ، آنچه که بر والیان پیش از تو رفته است ، از حکومت عادلانه اى که داشته اند یا سنت نیکویى که نهاده اند یا چیزى از پیامبر، (صلى الله علیه و آله ) که آورده اند یا فریضه اى که در کتاب خداست و آن را برپاى داشته اند. پس اقتدا کنى به آنچه ما بدان عمل مى کرده ایم و بکوشى تا از هر چه در این عهدنامه بر عهده تو نهاده ام و حجت خود در آن بر تو استوار کرده ام ، پیروى کنى ، تا هنگامى که نفست به هوا و هوس شتاب آرد، بهانه اى نداشته باشى . و جز خداى کس نیست که از بدى نگهدارد و به نیکى توفیق دهد.

از وصایا و عهود رسول الله (صلى الله علیه و آله ) با من ترغیب به نماز بود و دادن زکات و مهربانى با غلامانتان . و من این عهدنامه را که براى تو نوشته ام به وصیت او پایان مى دهم و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم .
و از این عهد نامه (که پایان آن است ):

از خداى مى طلبم که به رحمت واسعه خود و قدرت عظیمش در برآوردن هر مطلوبى مرا و تو را توفیق دهد به چیزى که خشنودیش در آن است ، از داشتن عذرى آشکار در برابر او و آفریدگانش و آوازه نیک در میان بندگانش و نشانه هاى نیک در بلادش و کمال نعمت او و فراوانى کرمش . و اینکه کار من و تو را به سعادت و شهادت به پایان رساند، به آنچه در نزد اوست مشتاقیم و السلام على رسول الله صلى الله علیه و آله الطیبین الطاهرین .


۴۱سوره ۴، آیه ۵۹٫
۴۲- سوره ۶۱، آیه ۳٫

ترجمه عبدالحمید آیتی۵۳

بازدیدها: ۱۸۰۱

نامه ۵۱ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۵۱

و من کتاب له ع إ لى عُمّالِهِ عَلَى الْخَراجِ:

مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیِّ اءَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى اءَصْحَابِ الْخَرَاجِ، اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مَنْ لَمْ یَحْذَرْ مَا هُوَ صَائِرٌ إِلَیْهِ لَمْ یُقَدِّمْ لِنَفْسِهِ مَا یُحْرِزُهَا، وَاعْلَمُوا اءَنَّ مَا کُلِّفْتُمْ بِهِ یَسِیرٌ، وَ اءَنَّ ثَوَابَهُ کَثِیرٌ، وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِیمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْیِ وَالْعُدْوَانِ عِقَابٌ یُخَافُ لَکَانَ فِی ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لاَ عُذْرَ فِی تَرْکِ طَلَبِهِ.

فَاءَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ اءَنْفُسِکُمْ، وَاصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ، فَإِنَّکُمْ خُزَّانُ الرَّعِیَّهِ، وَ وُکَلاَءُ الْاءُمَّهِ، وَ سُفَرَاءُ الْاءَئِمَّهِ، وَ لاَ تُحْسِمُوا اءَحَدا عَنْ حَاجَتِهِ، وَ لاَ تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ، وَ لاَ تَبِیعُنَّ لِلنَّاسِ فِی الْخَرَاجِ کِسْوَهَ شِتَاءٍ وَ لاَ صَیْفٍ وَ لاَ دَابَّهً یَعْتَمِلُونَ عَلَیْهَا وَ لاَ عَبْدا، وَ لاَ تَضْرِبُنَّ اءَحَدا سَوْطا لِمَکَانِ دِرْهَمٍ، وَ لاَ تَمَسُّنَّ مَالَ اءَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلِّ وَ لاَ مُعَاهَدٍ إِلا اءَنْ تَجِدُوا فَرَسا اءَوْ سِلاَحا یُعْدَى بِهِ عَلَى اءَهْلِ الْإِسْلاَمِ، فَإِنَّهُ لاَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ اءَنْ یَدَعَ ذَلِکَ فِی اءَیْدِی اءَعْدَاءِ الْإِسْلاَمِ فَیَکُونَ شَوْکَهً عَلَیْهِ، وَ لاَ تَدَّخِرُوا اءَنْفُسَکُمْ نَصِیحَهً، وَ لاَ الْجُنْدَ حُسْنَ سِیرَهٍ، وَ لاَ الرَّعِیَّهَ مَعُونَهً، وَ لاَ دِینَ اللَّهِ قُوَّهً، وَ اءَبْلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ سَبیلِهِ مَا اسْتَوْجَبَ عَلَیْکُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدِ اصْطَنَعَ عِنْدَنَا وَ عِنْدَکُمْ اءَنْ نَشْکُرَهُ بِجُهْدِنَا، وَ اءَنْ نَنْصُرَهُ بِمَا بَلَغَتْ قُوَّتُنَا، وَ لاَ قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ.الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

نامه آن حضرت (ع ) به کارگزارانش در امر خراج :

از بنده خدا، على امیرالمؤ منین به کارگزاران خراج . اما بعد. کسى که از روز حساب ، روزى که روى در آمدن دارد بیم به دل راه ندهد، چیزى که در آن روز نگهبانش خواهد بود پیشاپیش نفرستد. بدانید، که آنچه به انجام دادنش مکلف شده اید، اندک است و پاداش آن بسیار. اگر در آنچه خداوند شما را از آن نهى کرده ، چون ستم و تجاوز، عقابى نبود که مردم از آن بترسند، در اجتناب از آنها آن قدر ثواب هست که مردم را براى ترک آنها بهانه اى نباشد.

پس خود، داد مردم را بدهید و در معاشرت با آنان انصاف را فرو مگذارید و براى برآوردن نیازهایشان ، حوصله به خرج دهید. شما خازنان رعیت هستید و وکیلان امت و سفیران امامان . کسى را که نیازى دارد، در برآوردن آن درنگ مکنید آنسان ، که به خشم آید و او را از مطلوبش باز ندارید و براى گرفتن خراج ، جامه تابستانى و زمستانى مردم را یا ستورى که با آن کار مى کنند یا بنده آنها را مفروشید و هیچکس ‍ را براى درهمى تازیانه نزنید و دست به مال هیچکس ، چه مسلمان و چه ذمى ، نبرید، مگر آنکه ، اسبى یا سلاحى نزد آنان بیابید که بدان بر مسلمانان تجاوز کنند و مسلمانان را شایسته نیست که اینگونه چیزها را در دست دشمن اسلام واگذارد تا سبب نیرومندى او بر ضد اسلام گردد. از خیرخواهى دیگران دریغ نکنید و با سپاهیان رفتار نیکو را فرو مگذارید و از یارى رعیت باز مایستید و در تقویت دین درنگ روا مدارید. آنچه در راه خدا بر شما واجب است به جاى آرید، زیرا خداوند سبحان از ما و شما خواسته است که در سپاسگزاریش تا توانیم بکوشیم و تا توانمان هست یاریش کنیم . هیچ نیرویى جز از سوى خداوند نیست .

ترجمه عبدالحمید آیتی۵۱

بازدیدها: ۳۱

نامه ۴۸ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۴۸

و من کتاب له ع إ لى مُعاوِیَهَ:

فَإِنَّ الْبَغْیَ وَالزُّورَ یُوتِغَانِ الْمَرْءَ فِی دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ، وَ یُبْدِیَانِ خَلَلَهُ عِنْدَ مَنْ یَعِیبُهُ، وَ قَدْ عَلِمْتُ اءَنَّکَ غَیْرُ مُدْرِکٍ مَا قُضِیَ فَوَاتُهُ، وَ قَدْ رَامَ اءَقْوَامٌ اءَمْرا بِغَیْرِ الْحَقِّ فَتَاءَلَّوْا عَلَى اللَّهِ فَاءَکْذَبَهُمْ، فَاحْذَرْ یَوْما یَغْتَبِطُ فِیهِ مَنْ اءَحْمَدَ عَاقِبَهَ عَمَلِهِ، وَ یَنْدَمُ مَنْ اءَمْکَنَ الشَّیْطَانَ مِنْ قِیَادِهِ فَلَمْ یُجَاذِبْهُ.

وَ قَدْ دَعَوْتَنَا إِلَى حُکْمِ الْقُرْآنِ وَ لَسْتَ مِنْ اءَهْلِهِ، وَ لَسْنَا إِیَّاکَ اءَجَبْنَا، وَلِکَنَّا اءَجَبْنَا الْقُرْآنَ فِی حُکْمِهِ، وَالسَّلاَمُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

از نامه آن حضرت (ع ) به معاویه :

ستمکارى و دروغگویى دین و دنیاى آدمى را تباه مى کند و کاستیهاى او را نزد عیبجویانش آشکار مى سازد. و تو مى دانى که از دست رفته را باز نتوانى آورد. مردمى قصد کارى نادرست کردند و حکم خدا را تاءویل نمودند و خدایشان دروغگو شمرد. بترس از آن روز، که هر که عاقبتى پسندیده دارد، خشنود است و هر که زمام خویش به دست شیطان داده و براى رهایى خود به ستیزه برنخاسته ، پشیمان است . تو ما را به حکم قرآن فرا خواندى و حال آنکه ، خود اهل قرآن نیستى .

ما دعوت تو را اجابت نکردیم ، بلکه حکم قرآن را گردن نهادیم . والسلام .

ترجمه عبدالحمید آیتی۴۸

بازدیدها: ۳۰

نامه ۴۷ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۴۷

و من وصیه له ع لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع لَمَا ضَرَبَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ:

اءُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ اءَلا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَ إِنْ بَغَتْکُمَا، وَ لاَ تَأْسَفَا عَلَى شَیْءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا، وَ قُولاَ بِالْحَقِّ، وَاعْمَلاَ لِلْاءَجْرِ، وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْما، وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا.

اءُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ اءَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ نَظْمِ اءَمْرِکُمْ، وَ صَلاَحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ، فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ: صَلاَحُ ذَاتِ الْبَیْنِ اءَفْضَلُ مِنْ عَامَّهِ الصَّلاَهِ وَالصِّیَامِ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْاءَیْتَامِ، فَلاَ تُغِبُّوا اءَفْوَاهَهُمْ، وَ لاَ یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ.

وَاللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ، فَإِنَّهُمْ وَصِیَّهُ نَبِیِّکُمْ، مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا اءَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ.

وَاللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لاَ یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ.

وَاللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلاَهِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ.

وَاللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ، فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا.

وَاللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِاءَمْوَالِکُمْ وَ اءَنْفُسِکُمْ وَ اءَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَالتَّبَاذُلِ، وَ إِیَّاکُمْ وَالتَّدَابُرَ وَالتَّقَاطُعَ.

لاَ تَتْرُکُوا الْاءَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ یُسْتَجَابُ لَکُمْ.

ثُمَّ قَالَ: یَا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ لاَ اءُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضا تَقُولُونَ: قُتِلَ اءَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ، قُتِلَ اءَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ اءَلاَ لاَ یَقْتُلُنَّ بِی إِلا قَاتِلِی .

انْظُرُوا إِذَا اءَنَا مُتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَهً بِضَرْبَهٍ وَ لاَ یُمَثَّلُ بِالرَّجُلِ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یَقُولُ: إِیَّاکُمْ وَالْمُثْلَهَ وَ لَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُورِ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

وصیتى از آن حضرت (ع ) به حسن و حسین علیهما السلام هنگامى که ابن ملجم (لعنه الله ) او راضربت زد:

شما را به ترس از خدا وصیت مى کنم و وصیت مى کنم که در طلب دنیا مباشید، هر چند، دنیا شما را طلب کند، بر هر چه دنیایى است و آن را به دست نمى آورید یا از دست مى دهید، اندوه مخورید. سخن حق بگویید و براى پاداش آخرت کار کنید.ظالم را دشمن و مظلوم را یاور باشید.

شما دو تن و همه فرزندان و خاندانم را و هر کس را که این نوشته به او مى رسد، به ترس از خدا و انتظام کارها و آشتى با یکدیگر سفارش ‍ مى کنم . که از رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) شنیدم که مى گفت آشتى با یکدیگر برتر است از یک سال نماز و روزه .

خدا را، خدا را، درباره یتیمان . مباد آنها را روزى سیر نگه دارید و دیگر روز گرسنه و مباد که در نزد شما تباه شوند.

خدا را، خدا را، درباره همسایگان ، همسایگان ، سفارش شده پیامبرتان (صلى الله علیه و آله ) هستند. رسول الله (صلى الله علیه و آله ) همواره درباره آنان سفارش مى کرد، به گونه اى که گمان بردیم که برایشان میراث معین خواهد کرد.

خدا را، خدا را، درباره قرآن ، مباد که دیگران در عمل کردن به آن بر شما پیشى گیرند.

خدا را، خدا را، درباره نماز، که نماز ستون دین شماست . خدا را، خدا را، درباره خانه پروردگارتان . مباد تا هستید آن را خالى بگذارید که اگر زیارت خانه خدا ترک شود، شما را در عذاب مهلت ندهند.

خدا را، خدا را، درباره جهاد به مال و جان و زبان خود در راه خدا، بر شما باد پیوند با یکدیگر و بخشش به یکدیگر و زنهار از پشت کردن به یکدیگر و بریدن از یکدیگر. امر به معروف و نهى از منکر را فرو مگذارید، که بدترین کسانتان بر شما سرورى یابند و از آن پس ، هر چه دعا کنید به اجابت نرسد.

سپس فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب ، نبینم که در خون مسلمانان فرو رفته باشید و بانگ برآورید که ، امیرالمؤ منین کشته شد. بدانید که نباید به قصاص خون من جز قاتلم کشته شود. بنگرید اگر من از این ضربت که او زده است کشته شوم شما نیز یک ضربت بر او زنید. اعضایش را مبرید، که من از رسول الله (صلى الله علیه و آله ) شنیدم که فرمود: بپرهیزید از مثله کردن حتى اگر سگ گیرنده باشد.

ترجمه عبدالحمید آیتی۴۷

بازدیدها: ۱۰۳

نامه ۳۱ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۳۱

و من وصیه له ع لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ، ع ، کَتَبَها إ لَیْهِ بِحاضِرِینَ مُنْصَرِفا مِنْ صِفِّینَ:

مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ، الذّامِ لِلدُّنْیَا، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى ، الظَّاعِنِ عَنْهَا غَدا، إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لاَ یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الْاءَسْقَامِ وَ رَهِینَهِ الْاءَیَّامِ وَ رَمِیَّهِ الْمَصَائِبِ، وَ عَبْدِ الدُّنْیَا، وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ، وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا، وَ اءَسِیرِ الْمَوْتِ، وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ، وَ قَرِینِ الْاءَحْزَانِ، وَ نُصُبِ الْآفَاتِ، وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ، وَ خَلِیفَهِ الْاءَمْوَاتِ.

اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ فِیمَا تَبَیَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْیَا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَیَّ، وَ إِقْبَالِ الْآخِرَهِ إِلَیَّ، مَا یَزَعُنِی عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِوَایَ، وَالاِهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِی ، غَیْرَ اءَنِّی حَیْثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِی ، فَصَدَقَنِی رَاءْیِی ، وَ صَرَفَنِی عَنْ هَوَایَ، وَ صَرَّحَ لِی مَحْضُ اءَمْرِی ، فَاءَفْضَى بِی إِلَى جِدِّ لاَ یَکُونُ فِیهِ لَعِبٌ، وَ صِدْقٍ لاَ یَشُوبُهُ کَذِبٌ.

وَجَدْتُکَ بَعْضِی ، بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّی ، حَتَّى کَاءَنَّ شَیْئا لَوْ اءَصَابَکَ اءَصَابَنِی ، وَ کَاءَنَّ الْمَوْتَ لَوْ اءَتَاکَ اءَتَانِی ، فَعَنَانِی مِنْ اءَمْرِکَ مَا یَعْنِینِی مِنْ اءَمْرِ نَفْسِی ، فَکَتَبْتُ إِلَیْکَ کِتَابِی مُسْتَظْهِرا بِهِ إِنْ اءَنَا بَقِیتُ لَکَ اءَوْ فَنِیتُ.

فَإِنِّی اءُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ اءَیْ بُنَیَّ وَ لُزُومِ اءَمْرِهِ، وَ عِمَارَهِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ وَالاِعْصَامِ بِحَبْلِهِ، وَ اءَیُّ سَبَبٍ اءَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ إِنْ اءَنْتَ اءَخَذْتَ بِهِ؟

اءَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَهِ، وَ اءَمِتْهُ بِالزَّهَادَهِ، وَ قَوِّهِ بِالْیَقِینِ، وَ نَوِّرْهُ بِالْحِکْمَهِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ، وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ، وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْیَا، وَ حَذِّرْهُ صَوْلَهَ الدَّهْرِ، وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّیَالِی وَالْاءَیَّامِ، وَاعْرِضْ عَلَیْهِ اءَخْبَارَ الْمَاضِینَ، وَ ذَکِّرْهُ بِمَا اءَصَابَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِنَ الْاءَوَّلِینَ، وَ سِرْ فِی دِیَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ، فَانْظُرْ فِیمَا فَعَلُوا، وَ عَمَّا انْتَقَلُوا، وَ اءَیْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا، فَإِنَّکَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْاءَحِبَّهِ، وَ حَلُّوا دِیَارَ الْغُرْبَهِ، وَ کَاءَنَّکَ عَنْ قَلِیلٍ قَدْ صِرْتَ کَاءَحَدِهِمْ، فَاءَصْلِحْ مَثْوَاکَ، وَ لاَ تَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْیَاکَ.

وَدَعِ الْقَوْلَ فِیمَا لاَ تَعْرِفُ، وَالْخِطَابَ فِیمَا لَمْ تُکَلَّفْ، وَ اءَمْسِکْ عَنْ طَرِیقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلاَلَتَهُ، فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیْرَهِ الضَّلاَلِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْاءَهْوَالِ، وَ اءْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ اءَهْلِهِ، وَاءَنْکِرِ الْمُنْکَرَ بِیَدِکَ وَ لِسَانِکَ، وَ بَایِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِکَ، وَ جَاهِدْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ، وَ لاَ تَأْخُذْکَ فِی اللَّهِ لَوْمَهُ لاَئِمٍ، وَ خُضِ الْغَمَرَاتِ لِلْحَقِّ حَیْثُ کَانَ وَ تَفَقَّهْ فِی الدِّینِ وَ عَوِّدْ نَفْسَکَ الصَّبْرَ عَلَى الْمَکْرُوهِ، وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُرُ فِی الْحَقِّ.

وَ اءَلْجِئْ نَفْسَکَ فِی الاءمُورِ کُلِّهَا إِلَى إِلَهِکَ فَإِنَّکَ تُلْجِئُهَا إِلَى کَهْفٍ حَرِیزٍ وَ مَانِعٍ عَزِیزٍ، وَ اءَخْلِصْ فِی الْمَسْاءَلَهِ لِرَبِّکَ فَإِنَّ بِیَدِهِ الْعَطَاءَ وَالْحِرْمَانَ، وَ اءَکْثِرِ الاِسْتِخَارَهَ، وَ تَفَهَّمْ وَصِیَّتِی ، وَ لاَ تَذْهَبَنَّ عَنْها صَفْحا، فَإِنَّ خَیْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ، وَاعْلَمْ اءَنَّهُ لاَ خَیْرَ فِی عِلْمٍ لاَ یَنْفَعُ، وَ لاَ یُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لاَ یَحِقُّ تَعَلُّمُهُ.

اءَیْ بُنَیَّ، إِنِّی لَمَّا رَاءَیْتُنِی قَدْ بَلَغْتُ سِنّا، وَ رَاءَیْتُنِی اءَزْدَادُ وَهْنا، بَادَرْتُ بِوَصِیَّتِی إِلَیْکَ، وَ اءَوْرَدْتُ خِصَالاً مِنْهَا قَبْلَ اءَنْ یَعْجَلَ بِی اءَجَلِی دُونَ اءَنْ اءُفْضِیَ إِلَیْکَ بِمَا فِی نَفْسِی ، اءَوْ اءَنْ اءُنْقَصَ فِی رَاءْیِی کَمَا نُقِصْتُ فِی جِسْمِی ، اءَوْ یَسْبِقَنِی إِلَیْکَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى ، وَ فِتَنِ الدُّنْیَا، فَتَکُونَ کَالصَّعْبِ النَّفُورِ، وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْاءَرْضِ الْخَالِیَهِ، مَا اءُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْءٍ قَبِلَتْهُ، فَبَادَرْتُکَ بِالْاءَدَبِ قَبْلَ اءَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ، وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ، لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَاءْیِکَ مِنَ الْاءَمْرِ مَا قَدْ کَفَاکَ اءَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ، فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَؤ ونَهَ الطَّلَبِ وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلاَجِ التَّجْرِبَهِ، فَاءَتَاکَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدْ کُنَّا نَأْتِیهِ، وَاسْتَبَانَ لَکَ مَا رُبَّمَا اءَظْلَمَ عَلَیْنَا مِنْهُ.

اءَیْ بُنَیَّ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ اءَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی اءَعْمَالِهِمْ، وَ فَکَّرْتُ فِی اءَخْبَارِهِمْ، وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ، حَتَّى عُدْتُ کَاءَحَدِهِمْ، بَلْ کَاءَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ اءُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ اءَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ، فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ، وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ، فَاسْتَخْلَصْتُ لَکَ مِنْ کُلِّ اءَمْرٍ نَخِیلَهُ، وَ تَوَخَّیْتُ لَکَ جَمِیلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْکَ مَجْهُولَهُ، وَ رَاءَیْتُ حَیْثُ عَنَانِی مِنْ اءَمْرِکَ مَا یَعْنِی الْوَالِدَ الشَّفِیقَ، وَ اءَجْمَعْتُ عَلَیْهِ مِنْ اءَدَبِکَ اءَنْ یَکُونَ ذَلِکَ وَ اءَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ، وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ، ذُو نِیَّهٍ سَلِیمَهٍ، وَ نَفْسٍ صَافِیَهٍ، وَ اءَنْ اءَبْتَدِئَکَ بِتَعْلِیمِ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِیلِهِ، وَ شَرَائِعِ الْإِسْلاَمِ وَ اءَحْکَامِهِ، وَ حَلاَلِهِ وَ حَرَامِهِ، لاَ اءُجَاوِزُ ذَلِکَ بِکَ إِلَى غَیْرِهِ.

ثُمَّ اءَشْفَقْتُ اءَنْ یَلْتَبِسَ عَلَیْکَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِیهِ مِنْ اءَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِمْ مِثْلَ الَّذِی الْتَبَسَ عَلَیْهِمْ، فَکَانَ إِحْکَامُ ذَلِکَ عَلَى مَا کَرِهْتُ مِنْ تَنْبِیهِکَ لَهُ اءَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ إِسْلاَمِکَ إِلَى اءَمْرٍ لاَ آمَنُ عَلَیْکَ فیهِ الْهَلَکَهَ وَ رَجَوْتُ اءَنْ یُوَفِّقَکَ اللَّهُ فِیهِ لِرُشْدِکَ، وَ اءَنْ یَهْدِیَکَ لِقَصْدِکَ، فَعَهِدْتُ إِلَیْکَ وَصِیَّتِی هَذِهِ.

وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ، اءَنَّ اءَحَبَّ مَا اءَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَیَّ مِنْ وَصِیَّتِی تَقْوَى اللَّهِ وَالاِقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ، وَالْاءَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَیْهِ الْاءَوَّلُونَ مِنْ آبَائِکَ وَالصَّالِحُونَ، مِنْ اءَهْلِ بَیْتِکَ، فَإِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا اءَنْ نَظَرُوا لِاءَنْفُسِهِمْ کَمَا اءَنْتَ نَاظِرٌ، وَ فَکَّرُوا کَمَا اءَنْتَ مُفَکِّرٌ، ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِکَ إِلَى الْاءَخْذِ بِمَا عَرَفُوا وَالْإِمْسَاکِ عَمَّا لَمْ یُکَلَّفُوا.

فَإِنْ اءَبَتْ نَفْسُکَ اءَنْ تَقْبَلَ ذَلِکَ دُونَ اءَنْ تَعْلَمَ کَمَا عَلِمُوا فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذَلِکَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ، لاَ بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ، وَ غُلُوِّ الْخُصُومَاتِ، وَابْدَاءْ قَبْلَ نَظَرِکَ فِی ذَلِکَ بِالاِسْتِعَانَهِ بِإِلَهِکَ، وَالرَّغْبَهِ إِلَیْهِ فِی تَوْفِیقِکَ، وَ تَرْکِ کُلِّ شَائِبَهٍ اءَوْلَجَتْکَ فِی شُبْهَهٍ، اءَوْ اءَسْلَمَتْکَ إِلَى ضَلاَلَهٍ.

فَاِذا اءَیْقَنْتَ اءَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ، وَ تَمَّ رَاءْیُکَ فَاجْتَمَعَ، وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّا وَاحِدا، فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ، وَ إِنْ اءَنْتَ لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ وَ فَرَاغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ، فَاعْلَمْ اءَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ، وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ، وَ لَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ وَ لا مِنْ خَلَطَ! وَالْإِمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ اءَمْثَلُ.

فَتَفَهَّمْ یَا بُنَیَّ، وَصِیَّتِی ، وَاعْلَمْ اءَنَّ مَالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِکُ الْحَیَاهِ وَ اءَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِیتُ، وَ اءَنَّ الْمُفْنِیَ هُوَ الْمُعِیدُ، وَ اءَنَّ الْمُبْتَلِیَ هُوَ الْمُعَافِی ، وَ اءَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلا عَلَى مَا جَعَلَهَا اللَّهُ عَلَیْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ وَالاِبْتِلاَءِ وَالْجَزَاءِ فِی الْمَعَادِ، وَ مَا شَاءَ مِمَّا لاَ نَعْلَمُ.

فَإِنْ اءَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذَلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِکَ بِهِ، فَإِنَّکَ اءَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلاً ثُمَّ عُلِّمْتَ، وَ مَا اءَکْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْاءَمْرِ وَ یَتَحَیَّرُ فِیهِ رَاءْیُکَ، وَ یَضِلُّ فِیهِ بَصَرُکَ، ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِکَ، فَاعْتَصِمْ بِالَّذِی خَلَقَکَ، وَرَزَقَکَ وَسَوَّاکَ، فَلْیَکُنْ لَهُ تَعَبُّدُکَ، وَ إِلَیْهِ رَغْبَتُکَ، وَ مِنْهُ شَفَقَتُکَ.

وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ، اءَنَّ اءَحَدا لَمْ یُنْبِئْ عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ کَمَا اءَنْبَاءَ عَنْهُ الرَّسُولُ، ص فَارْضَ بِهِ رَائِدا، وَ إِلَى النَّجَاهِ قَائِدا، فَإِنِّی لَمْ آلُکَ نَصِیحَهً، وَ إِنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ فِی النَّظَرِ لِنَفْسِکَ وَ إِنِ اجْتَهَدْتَ مَبْلَغَ نَظَرِی لَکَ.

وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ، اءَنَّهُ لَوْ کَانَ لِرَبِّکَ شَرِیکٌ لَاءَتَتْکَ رُسُلُهُ، وَ لَرَاءَیْتَ آثَارَ مُلْکِهِ وَ سُلْطَانِهِ، وَ لَعَرَفْتَ اءَفْعَالَهُ وَ صِفَاتَهِ، وَ لَکِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لاَ یُضَادُّهُ فِی مُلْکِهِ اءَحَدٌ، وَ لاَ یَزُولُ اءَبَدا، وَ لَمْ یَزَلْ، اءَوَّلٌ قَبْلَ الْاءَشْیَاءِ بِلاَ اءَوَّلِیَّهٍ، وَ آخِرٌ بَعْدَ الْاءَشْیَاءِ بِلاَ نِهَایَهٍ، عَظُمَ عَنْ اءَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِیَّتُهُ بِإِحَاطَهِ قَلْبٍ اءَوْ بَصَرٍ.

فَإِذَا عَرَفْتَ ذَلِکَ فَافْعَلْ کَمَا یَنْبَغِی لِمِثْلِکَ اءَنْ یَفْعَلَهُ فِی صِغَرِ خَطَرِهِ، وَ قِلَّهِ مَقْدِرَتِهِ، وَ کَثْرَهِ عَجْزِهِ، و عَظِیمِ حَاجَتِهِ إِلَى رَبِّهِ، فِی طَلَبِ طَاعَتِهِ، وَالرَّهْبَهِ مِنْ عُقُوبَتِهِ، وَالشَّفَقَهِ مِنْ سُخْطِهِ، فَإِنَّهُ لَمْ یَأْمُرْکَ إِلا بِحَسَنٍ، وَ لَمْ یَنْهَکَ إِلا عَنْ قَبِیحٍ.

یَا بُنَیَّ، إِنِّی قَدْ اءَنْبَأْتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا، وَ زَوَالِهَا وَانْتِقَالِهَا، وَ اءَنْبَأْتُکَ عَنِ الْآخِرَهِ وَ مَا اءُعِدَّ لِاءَهْلِهَا فِیهَا وَ ضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَاالْاءَمْثَالَ لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَیْهَا.

إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَ الدُّنْیَا کَمَثَلِ قَوْمٍ سَفْرٍ نَبَا بِهِمْ مَنْزِلٌ جَدِیبٌ فَاءَمُّوا مَنْزِلاً خَصِیبا، وَ جَنَابا مَرِیعا، فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِیقِ، وَ فِرَاقَ الصَّدِیقِ وَ خُشُونَهَ السَّفَرِ، وَ جُشُوبَهَ المَطْعَمِ، لِیَأْتُوا سَعَهَ دَارِهِمْ، وَ مَنْزِلَ قَرَارِهِمْ، فَلَیْسَ یَجِدُونَ لِشَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ اءَلَما، وَ لاَ یَرَوْنَ نَفَقَهً فِیهِ مَغْرَما، وَ لاَ شَیْءَ اءَحَبُّ إِلَیْهِمْ مِمَّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزِلِهِمْ، وَ اءَدْنَاهُمْ مِنْ مَحَلِّهِمْ.

وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا کَمَثَلِ قَوْمٍ کَانُوا بِمَنْزِلٍ خَصِیبٍ فَنَبَا بِهِمْ إِلَى مَنْزِلٍ جَدِیبٍ، فَلَیْسَ شَیْءٌ اءَکْرَهَ إِلَیْهِمْ وَ لاَ اءَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَهِ مَا کَانُوا فِیهِ إِلَى مَا یَهْجُمُونَ عَلَیْهِ، وَ یَصِیرُونَ إِلَیْهِ.

یَا بُنَیَّ، اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَانا فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ، فَاءَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ، وَاکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا، وَ لاَ تَظْلِمْ کَمَا لاَ تُحِبُّ اءَنْ تُظْلَمَ، وَ اءَحْسِنْ کَمَا تُحِبُّ اءَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ، وَاسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِکَ، وَارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ، وَ لاَ تَقُلْ مَا لاَ تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ، وَ لاَ تَقُلْ مَا لاَ تُحِبُّ اءَنْ یُقَالَ لَکَ.

وَاعْلَمْ اءَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَهُ الْاءَلْبَابِ، فَاسْعَ فِی کَدْحِکَ، وَ لاَ تَکُنْ خَازِنا لِغَیْرِکَ، وَ إِذَا اءَنْتَ هُدِیتَ لِقَصْدِکَ فَکُنْ اءَخْشَعَ مَا تَکُونُ لِرَبِّکَ.

وَاعْلَمْ اءَنَّ اءَمَامَکَ طَرِیقا ذَا مَسَافَهٍ بَعِیدَهٍ، وَ مَشَقَّهٍ شَدِیدَهٍ، وَ اءَنَّهُ لاَ غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الاِرْتِیَادِ، وَ قَدْرِ بَلاَغِکَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّهِ الظَّهْرِ، فَلاَ تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالاً عَلَیْکَ، وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ اءَهْلِ الْفَاقَهِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَیُوَافِیکَ بِهِ غَدا حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِیَّاهُ، وَ اءَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ اءَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ، فَلَعَلَّکَ تَطْلُبُهُ فَلاَ تَجِدُهُ، وَاغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِی حَالِ غِنَاکَ لِیَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَکَ فِی یَوْمِ عُسْرَتِکَ.

وَاعْلَمْ اءَنَّ اءَمَامَکَ عَقَبَهً کَؤُودا، الْمُخِفُّ فِیهَا اءَحْسَنُ حَالاً مِنَ الْمُثْقِلِ، وَالْمُبْطِئُ عَلَیْهَا اءَقْبَحُ حَالاً مِنَ الْمُسْرِعِ، وَ اءَنَّ مَهْبَطَها بِکَ لاَ مَحَالَهَ إِمَّا عَلَى جَنَّهٍ اءَوْ عَلَى نَارٍ، فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ، وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ، فَلَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ، وَ لاَ إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ.

وَاعْلَمْ اءَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْاءَرْضِ قَدْ اءَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلَ لَکَ بِالْإِجَابَهِ، وَ اءَمَرَکَ اءَنْ تَسْاءَلَهُ لِیُعْطِیَکَ، وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ وَ لَمْ یَجْعَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُهَ عَنْکُ، وَ لَمْ یُلْجِئْکَ إِلَى مَنْ یَشْفَعُ لَکَ إِلَیْهِ، وَ لَمْ یَمْنَعْکَ إِنْ اءَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَهِ، وَ لَمْ یُعَاجِلْکَ بِالنِّقْمَهِ وَ لَمْ یُعَیِّرْکَ بِالْإِنَابَهِ وَ لَمْ یَفْضَحْکَ حَیْثُ الْفَضِیحَهُ بِکَ اءَوْلَى ، وَ لَمْ یُشَدِّدْ عَلَیْکَ فِی قَبُولِ الْإِنَابَهِ، وَ لَمْ یُنَاقِشْکَ بِالْجَرِیمَهِ، وَ لَمْ یُؤْیِسْکَ مِنَ الرَّحْمَهِ، بَلْ جَعَلَ نُزُوعَکَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَهً، وَ حَسَبَ سَیِّئَتَکَ وَاحِدَهً، وَ حَسَبَ حَسَنَتَکَ عَشْرا، وَ فَتَحَ لَکَ بَابَ الْمَتَابِ وَ بَابَ الاِسْتِعْتَابِ، فَإِذَا نَادَیْتَهُ سَمِعَ نِدَاکَ، وَ إِذَا نَاجَیْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاکَ، فَاءَفْضَیْتَ إِلَیْهِ بِحَاجَتِکَ، وَ اءَبْثَثْتَهُ ذَاتَ نَفْسِکَ، وَ شَکَوْتَ إِلَیْهِ هُمُومَکَ، وَاسْتَکْشَفْتَهُ کُرُوبَکَ، وَاسْتَعَنْتَهُ عَلَى اءُمُورِکَ، وَ سَاءَلْتَهُ مِنْ خَزَائِنِ رَحْمَتِهِ مَا لاَ یَقْدِرُ عَلَى إِعْطَائِهِ غَیْرُهُ، مِنْ زِیَادَهِ الْاءَعْمَارِ، وَ صِحَّهِ الْاءَبْدَانِ، وَ سَعَهِ الْاءَرْزَاقِ.

ثُمَّ جَعَلَ فِی یَدَیْکَ مَفَاتِیحَ خَزَائِنِهِ، بِمَا اءَذِنَ لَکَ فِیهِ مِنْ مَسْاءَلَتِهِ، فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ اءَبْوَابَ نِعْمَتِهِ، وَاسْتَمْطَرْتَ شَآبِیبَ رَحْمَتِهِ، فَلاَ یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ، فَإِنَّ الْعَطِیَّهَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّهِ، وَ رُبَّمَا اءُخِّرَتْ عَنْکَ الْإِجَابَهُ لِیَکُونَ ذَلِکَ اءَعْظَمَ لِاءَجْرِ السَّائِلِ، وَ اءَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ، وَ رُبَّمَا سَاءَلْتَ الشَّیْءَ فَلاَ تُؤْتَاهُ، وَ اءُوتِیتَ خَیْرا مِنْهُ عَاجِلاً اءَوْ آجِلاً، اءَوْ صُرِفَ عَنْکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَکَ، فَلَرُبَّ اءَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلاَکُ دِینِکَ لَوْ اءُوتِیتَهُ، فَلْتَکُنْ مَسْاءَلَتُکَ فِیمَا یَبْقَى لَکَ جَمَالُهُ، وَ یُنْفَى عَنْکَ وَبَالُهُ، فَالْمَالُ لاَ یَبْقَى لَکَ وَ لاَ تَبْقَى لَهُ.

وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ اءَنَّکَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلاْخِرَهِ لاَ لِلدُّنْیَا، وَ لِلْفَنَاءِ لاَ لِلْبَقَاءِ، وَ لِلْمَوْتِ لاَ لِلْحَیَاهِ، وَ اءَنَّکَ فِی مَنْزِلِ قُلْعَهٍ، وَ دَارِ بُلْغَهٍ، وَ طَرِیقٍ إِلَى الْآخِرَهِ، وَ اءَنَّکَ طَرِیدُ الْمَوْتِ الَّذِی لاَ یَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ، وَ لاَ یَفُوتُهُ طَالِبُهُ، وَ لاَ بُدَّ اءَنَّهُ مُدْرِکُهُ، فَکُنْ مِنْهُ عَلَى حَذَرٍ اءَنْ یُدْرِکَکَ وَ اءَنْتَ عَلَى حَالٍ سَیِّئَهٍ قَدْ کُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَکَ مِنْهَا بِالتَّوْبَهِ فَیَحُولَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ ذَلِکَ، فَإِذَا اءَنْتَ قَدْ اءَهْلَکْتَ نَفْسَکَ.

یَا بُنَیَّ، اءَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ وَ ذِکْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ، وَ تُفْضِی بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَیْهِ، حَتَّى یَأْتِیَکَ وَ قَدْ اءَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ، وَ شَدَدْتَ لَهُ اءَزْرَکَ، وَ لاَ یَأْتِیَکَ بَغْتَهً فَیَبْهَرَکَ، وَ إِیَّاکَ اءَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلاَدِ اءَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا، وَ تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا، فَقَدْ نَبَّاءَکَ اللَّهُ عَنْهَا، وَ نَعَتْ هِیَ لَکَ عَنْ نَفْسِهَا، وَ تَکَشَّفَتْ لَکَ عَنْ مَسَاوِیهَا.

فَإِنَّمَا اءَهْلُهَا کِلاَبٌ عَاوِیَهٌ، وَ سِبَاعٌ ضَارِیَهٌ، یَهِرُّ بَعْضُهَا بَعْضا، وَ یَأْکُلُ عَزِیزُهَا ذَلِیلَهَا، وَ یَقْهَرُ کَبِیرُهَا صَغِیرَهَا، نَعَمٌ مُعَقَّلَهٌ وَ اءُخْرَى مُهْمَلَهٌ قَدْ اءَضَلَّتْ عُقُولَهَا، وَ رَکِبَتْ مَجْهُولَهَا، سُرُوحُ عَاهَهٍ بِوَادٍ وَعْثٍ، لَیْسَ لَهَا رَاعٍ یُقِیمُهَا، وَ لاَ مُسِیمٌ یُسِیمُهَا، سَلَکَتْ بِهِمُ الدُّنْیَا طَرِیقَ الْعَمَى ، وَ اءَخَذَتْ بِاءَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَى ، فَتَاهُوا فِی حَیْرَتِهَا، وَ غَرِقُوا فِی نِعْمَتِهَا، وَاتَّخَذُوهَا رَبّا، فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَ لَعِبُوا بِهَا، وَ نَسُوا مَا وَرَاءَهَا، رُوَیْدا یُسْفِرُ الظَّلاَمُ، کَاءَنْ قَدْ وَرَدَتِ الْاءَظْعَانُ، یُوشِکُ مَنْ اءَسْرَعَ اءَنْ یَلْحَقَ.

وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ، اءَنَّ مَنْ کَانَتْ مَطِیَّتُهُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ فَإِنَّهُ یُسَارُ بِهِ وَ إِنْ کَانَ وَاقِفا، وَ یَقْطَعُ الْمَسَافَهَ وَ إِنْ کَانَ مُقِیما وَادِعا.
وَاعْلَمْ یَقِینا اءَنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ اءَمَلَکَ، وَ لَنْ تَعْدُوَ اءَجَلَکَ وَ اءَنَّکَ فِی سَبِیلِ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ، فَخَفِّضْ فِی الطَّلَبِ، وَ اءَجْمِلْ فِی الْمُکْتَسَبِ، فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَبٍ قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَبٍ، وَ لَیْسَ کُلُّ طَالِبٍ بِمَرْزُوقٍ، وَ لاَ کُلُّ مُجْمِلٍ بِمَحْرُومٍ.

وَ اءَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّهٍ وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ، فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضا، وَ لاَ تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّا، وَ مَا خَیْرُ خَیْرٍ لاَ یُنَالُ إِلا بِشَرِّ، وَ یُسْرٍ لاَ یُنَالُ إِلا بِعُسْرٍ؟!

وَ إِیَّاکَ اءَنْ تُوجِفَ بِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَ الْهَلَکَهِ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ اءَلا یَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَهٍ فَافْعَلْ، فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ، وَ آخِذٌ سَهْمَکَ، وَ إِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ اءَعْظَمُ وَ اءَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ کَانَ کُلُّ مِنْهُ.

وَ تَلاَفِیکَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِکَ اءَیْسَرُ مِنْ إِدْرَاکِکَ مَافَاتَ مِنْ مَنْطِقِکَ، وَ حِفْظُ مَا فِی الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِکَاءِ، وَ حِفْظُ مَا فِی یَدَیْکَ اءَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِی یَدَیِْ غَیْرِکَ، وَ مَرَارَهُ الْیَأْسِ خَیْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ، وَالْحِرْفَهُ مَعَ الْعِفَّهَ خَیْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُورِ، وَالْمَرْءُ اءَحْفَظُ لِسِرِّهِ، وَ رُبَّ سَاعٍ فِیمَا یَضُرُّهُ!

مَنْ اءَکْثَرَ اءَهْجَرَ، وَ مَنْ تَفَکَّرَ اءَبْصَرَ، قَارِنْ اءَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ، وَ بَایِنْ اءَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ، بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ، وَ ظُلْمُ الضَّعِیفِ اءَفْحَشُ الظُّلْمِ، إِذَا کَانَ الرِّفْقُ خُرْقا کَانَ الْخُرْقُ رِفْقا، رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَالدَّاءُ دَوَاءً، وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَیْرُ النَّاصِحِ وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ، وَ إِیَّاکَ وَالاِتِّکَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْکَى وَالْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ، وَ خَیْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَکَ.

بَادِرِ الْفُرْصَهَ قَبْلَ اءَنْ تَکُونَ غُصَّهً، لَیْسَ کُلُّ طَالِبٍ یُصِیبُ، وَ لاَ کُلُّ غَائِبٍ یَؤُوبُ، وَ مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَهُ الزَّادِ وَ مَفْسَدَهُ الْمَعَادِ، وَ لِکُلِّ اءَمْرٍ عَاقِبَهٌ، سَوْفَ یَأْتِیکَ مَا قُدِّرَ لَکَ، التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ وَ رُبَّ یَسِیرٍ اءَنْمَى مِنْ کَثِیرٍ. و لاَ خَیْرَ فِی مُعِینٍ مَهِینٍ، وَ لاَ فِی صَدِیقٍ ظَنِینٍ، سَاهِلِ الدَّهْرَ مَا ذَلَّ لَکَ قَعُودُهُ، وَ لاَ تُخَاطِرْ بِشَیْءٍ رَجَاءَ اءَکْثَرَ مِنْهُ، وَ إِیَّاکَ اءَنْ تَجْمَحَ بِکَ مَطِیَّهُ اللَّجَاجِ، احْمِلْ نَفْسَکَ مِنْ اءَخِیکَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَهِ، وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَالْمُقَارَبَهِ، وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ، وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ، وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّینِ، وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ، حَتَّى کَاءَنَّکَ لَهُ عَبْدٌ وَ کَاءَنَّهُ ذُو نِعْمَهٍ عَلَیْکَ، وَ إِیَّاکَ اءَنْ تَضَعَ ذَلِکَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ، اءَوْ اءَنْ تَفْعَلَهُ بِغَیْرِ اءَهْلِهِ.

لاَ تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِیقِکَ صَدِیقا فَتُعَادِیَ صَدِیقَکَ وَامْحَضْ اءَخَاکَ النَّصِیحَهَ حَسَنَهً کَانَتْ اءَوْ قَبِیحَهً، وَ تَجَرَّعِ الْغَیْظَ فَإِنِّی لَمْ اءَرَ جُرْعَهً اءَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَهً وَ لاَ اءَلَذَّ مَغَبَّهً، وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَکَ فَإِنَّهُ یُوشِکُ اءَنْ یَلِینَ لَکَ، وَ خُذْ عَلَى عَدُوِّکَ بِالْفَضْلِ فَإِنَّهُ اءَحْلَى الظَّفَرَیْنِ، وَ إِنْ اءَرَدْتَ قَطِیعَهَ اءَخِیکَ فَاسْتَبِقْ لَهُ مِنْ نَفْسِکَ بَقِیَّهً یَرْجِعُ إِلَیْهَا إِنْ بَدَا لَهُ ذَلِکَ یَوْما مَا، وَ مَنْ ظَنَّ بِکَ خَیْرا فَصَدِّقْ ظَنَّهُ، وَ لاَ تُضِیعَنَّ حَقَّ اءَخِیکَ اتِّکَالاً عَلَى مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ، فَإِنَّهُ لَیْسَ لَکَ بِاءَخٍ مَنْ اءَضَعْتَ حَقَّهُ.

وَ لاَ یَکُنْ اءَهْلُکَ اءَشْقَى الْخَلْقِ بِکَ، وَ لاَ تَرْغَبَنَّ فِیمَنْ زَهِدَ عَنْکَ، وَ لاَ یَکُونَنَّ اءَخُوکَ اءَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِکَ مِنْکَ عَلَى صِلَتِهِ، وَ لاَ یَکُونَنَّ عَلَى الْإِسَاءَهِ اءَقْوَى مِنْکَ عَلَى الْإِحْسَانِ، وَ لاَ یَکْبُرَنَّ عَلَیْکَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَکَ، فَإِنَّهُ یَسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِکَ، وَ لَیْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّکَ اءَنْ تَسُوءَهُ.

وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ، اءَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ زِرْقٌ یَطْلُبُکَ، فَإِنْ اءَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ اءَتَاکَ، مَا اءَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَهِ، وَالْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَى ، إِنَّمَا لَکَ مِنْ دُنْیَاکَ مَا اءَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاکَ، وَ إِنْ جَزَعْتَ عَلَى مَا تَفَلَّتَ مِنْ یَدَیْکَ فَاجْزَعْ عَلَى کُلِّ مَا لَمْ یَصِلْ إِلَیْکَ.

اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ یَکُنْ بِمَا قَدْ کَانَ فَإِنَّ الْاءُمُورَ اءَشْبَاهٌ، وَ لاَ تَکُونَنَّ مِمَّنْ لاَ تَنْفَعُهُ الْعِظَهُ إِلا إِذَا بَالَغْتَ فِی إِیلاَمِهِ، فَإِنَّ الْعَاقِلَ یَتَّعِظُ بِالْآدَبِ، وَالْبَهَائِمَ لاَ تَتَّعِظُ إِلا بِالضَّرْبِ، اْطرَحْ عَنْکَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْیَقِینِ مَنْ تَرَکَ الْقَصْدَ جَارَ.

وَ الصَّاحِبُ مُنَاسِبٌ وَ الصَّدِیقُ مَنْ صَدَقَ غَیْبُه ، وَ الْهَوَى شَرِیکُ الْعَمَى وَ رُبَّ بَعِیدٍ اءَقْرَبُ مِنْ قَرِیبٍ وَ قَرِیبٍ اءَبْعَدُ مِنْ بَعِیدٍ، وَ الْغَرِیبُ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ حَبِیبٌ، مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ، وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ کَانَ اءَبْقَى لَهُ.

وَ اءَوْثَقُ سَبَبٍ اءَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ مَنْ لَمْ یُبَالِکَ فَهُوَ عَدُوُّکَ، قَدْ یَکُونُ الْیَأْسُ إِدْرَاکا إِذَا کَانَ الطَّمَعُ هَلاَکا، لَیْسَ کُلُّ عَوْرَهٍ تَظْهَرُ وَ لاَ کُلُّ فُرْصَهٍ تُصَابُ وَ رُبَّمَا اءَخْطَاءَ الْبَصِیرُ قَصْدَهُ وَ اءَصَابَ الْاءَعْمَى رُشْدَهُ.

اءَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّکَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ وَ قَطِیعَهُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَهَ الْعَاقِلِ، مَنْ اءَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ وَ مَنْ اءَعْظَمَهُ اءَهَانَهُ، لَیْسَ کُلُّ مَنْ رَمَى اءَصَابَ، إِذَا تَغَیَّرَ السُّلْطَانُ تَغَیَّرَ الزَّمَانُ، سَلْ عَنِ الرَّفِیقِ قَبْلَ الطَّرِیقِ وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ.

إِیَّاکَ اءَنْ تَذْکُرَ مِنَ الْکَلاَمِ مَا یَکُونُ مُضْحِکا وَ إِنْ حَکَیْتَ ذَلِکَ عَنْ غَیْرِکَ الراءی فی المراءه وَ إِیَّاکَ وَ مُشَاوَرَهَ النِّسَاءِ فَإِنَّ رَاءْیَهُنَّ إِلَى اءَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ اءَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَّاهُنَّ، فَإِنَّ شِدَّهَ الْحِجَابِ اءَبْقَى عَلَیْهِنَّ وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِاءَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لاَ یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ اءَلا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَلْ وَ لاَ تُمَلِّکِ الْمَرْاءَهَ مِنْ اءَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا، فَإِنَّ الْمَرْاءَهَ رَیْحَانَهٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَهٍ وَ لاَ تَعْدُ بِکَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لاَ تُطْمِعْهَا فِی اءَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَهٍ، فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَهَ إِلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِیئَهَ إِلَى الرِّیَبِ.

وَ اجْعَلْ لِکُلِّ إِنْسَانٍ مِنْ خَدَمِکَ عَمَلاً تَأْخُذُهُ بِهِ، فَإِنَّهُ اءَحْرَى اءَ اَنْ لا یَتَوَاکَلُوا فِی خِدْمَتِکَ وَ اءَکْرِمْ عَشِیرَتَکَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُکَ الَّذِی بِهِ تَطِیرُ وَ اءَصْلُکَ الَّذِی إِلَیْهِ تَصِیرُ وَ یَدُکَ الَّتِی بِهَا تَصُولُ.

اسْتَوْدِعِ اللَّهَ دِینَکَ وَ دُنْیَاکَ وَ اسْاءَلْهُ خَیْرَ الْقَضَاءِ لَکَ فِی الْعَاجِلَهِ وَ الْآجِلَهِ وَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ السَّلاَمُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

از وصیت آن حضرت (ع ) به حسن بن على (علیهما السلام ) در آن هنگام که از صفین بازمى گشتدر (حاضرین ) نوشته است :

از پدرى در آستانه فنا و معترف به گذشت زمان ، که عمرش روى در رفتن دارد و تسلیم گردش روزگار شده ، نکوهش کننده جهان ، جاى گیرنده در سراى مردگان ، که فردا از آنجا رخت برمى بندد، به فرزند خود که آرزومند چیزى است که به دست نیاید، راهرو راه کسانى است که به هلاکت رسیده اند و آماج بیماریهاست و گروگان گذشت روزگار. پسرى که تیرهاى مصائب به سوى او روان است ، بنده دنیاست و سوداگر فریب ، و وامدار مرگ و اسیر نیستى است و هم پیمان اندوه ها و همسر غمهاست ، آماج آفات و زمین خورده شهوات و جانشین مردگان است .

اما بعد. من از پشت کردن دنیا به خود و سرکشى روزگار بر خود و روى آوردن آخرت به سوى خود، دریافتم که باید در اندیشه خویش باشم و از یاد دیگران منصرف گردم و از توجه به آنچه پشت سر مى گذارم باز ایستم و هر چند، غمخوار مردم هستم ، غم خود نیز بخورم و این غمخوارى خود، مرا از خواهشهاى نفس بازداشت و حقیقت کار مرا بر من آشکار ساخت و به کوشش و تلاشم برانگیخت کوششى که در آن بازیچه اى نبود و با حقیقتى آشنا ساخت که در آن نشانى از دروغ دیده نمى شد. تو را جزئى از خود، بلکه همه وجود خود یافتم ، به گونه اى که اگر به تو آسیبى رسد، چنان است که به من رسیده و اگر مرگ به سراغ تو آید، گویى به سراغ من آمده است . کار تو را چون کار خود دانستم و این وصیت به تو نوشتم تا تو را پشتیبانى بود، خواه من زنده بمانم و در کنار تو باشم ، یا بمیرم .

تو را به ترس از خدا وصیت مى کنم ، اى فرزندم ، و به ملازمت امر او و آباد ساختن دل خود به یاد او و دست زدن در ریسمان او. کدام ریسمان از ریسمانى که میان تو و خداى توست ، محکمتر است ، هرگاه در آن دست زنى ؟ دل خویش به موعظه زنده دار و به پرهیزگارى و پارسایى بمیران و به یقین نیرومند گردان و به حکمت روشن ساز و به ذکر مرگ خوار کن و وادارش نماى که به مرگ خویش اقرار کند. چشمش را به فجایع این دنیا بگشاى و از حمله و هجوم روزگار و کژتابیهاى شب و روز برحذر دار. اخبار گذشتگان را بر او عرضه دار و از آنچه بر سر پیشینیان تو رفته است آگاهش ساز. بر خانه ها و آثارشان بگذر و در آنچه کرده اند و آن جایها، که رفته اند و آن جایها، که فرود آمده اند، نظر کن . خواهى دید که از جمع دوستان بریده اند و به دیار غربت رخت کشیده اند و تو نیز، یکى از آنها خواهى بود. پس منزلگاه خود را نیکودار و آخرتت را به دنیا مفروش و از سخن گفتن در آنچه نمى شناسى یا در آنچه بر عهده تو نیست ، بپرهیز و در راهى که مى ترسى به ضلالت کشد، قدم منه . زیرا باز ایستادن از کارهایى که موجب ضلالت است ، بهتر است از افتادن در ورطه اى هولناک . به نیکوکارى امر کن تا خود در زمره نیکوکاران در آیى . از کارهاى زشت نهى بنماى ، به دست و زبان ، و آن را که مرتکب منکر مى شود، بکوش تا از ارتکاب آن دوردارى و در راه خدا مجاهدت نماى ، آنسان ، که شایسته چنین مجاهدتى است . در کارهاى خدایى ملامت ملامتگران در تو نگیرد. و در هر جا که باشد، براى خدا، به هر دشوارى تن در ده و دین را نیکو بیاموز و خود را به تحمل ناپسندها عادت ده و در همه کارهایت به خدا پناه ببر. زیرا اگر خود را در پناه پروردگارت در آورى ، به پناهگاهى استوار و در پناه نگهبانى پیروزمند در آمده اى . اگر چیزى خواهى فقط از پروردگارت بخواه ، زیرا بخشیدن و محروم داشتن به دست اوست . و فراوان طلب خیر کن و وصیت را نیکو دریاب و از آن رخ بر متاب . زیرا بهترین سخنان سخنى است که سودمند افتد و بدان که در دانشى که در آن فایدتى نباشد، خیرى نباشد و علمى که از آن سودى حاصل نیاید، آموختنش شایسته نبود.

اى فرزند، هنگامى که دیدم به سن پیرى رسیده ام و سستى و ناتوانیم روى در فزونى دارد، به نوشتن این اندرز مبادرت ورزیدم و در آن خصلتهایى را آوردم ، پیش از آنکه مرگ بر من شتاب آورد و نتوانم آنچه در دل دارم با تو بگویم . یا همانگونه که در جسم فتور و نقصان پدید مى آید، در اندیشه ام نیز فتور و نقصان پدید آید. یا پیش از آنکه تو را اندرز دهم ، هواى نفس بر تو غالب آید و این جهان تو را مفتون خویش ‍ گرداند. و تو چون اشترى رمنده شوى که سر به فرمان نمى آورد و اندرز من در تو کارگر نیفتد. دل جوانان نوخاسته ، چونان زمین ناکشته است که هر تخم در آن افکنند، بپذیردش و بپروردش . من نیز پیش از آنکه دلت سخت و اندرزناپذیر شود و خردت به دیگر چیزها گراید، چیزى از ادب به تو مى آموزم . تا به جدّ تمام ، به کارپردازى و بهره خویش از آنچه اهل تجربت خواستار آن بوده اند و به محک خویش آزموده اند، حاصل کنى و دیگر نیازمند آن نشوى که خود، آزمون از سرگیرى . در این رهگذر، از ادب به تو آن رسد که ما با تحمل رنج به دست آورده ایم و آن حقایق که براى ما تاریک بوده براى تو روشن گردد.

اى فرزند، اگر چه من به اندازه پیشینیان عمر نکرده ام ، ولى در کارهاشان نگریسته ام و در سرگذشتشان اندیشیده ام و در آثارشان سیر کرده ام ، تا آنجا که ، گویى خود یکى از آنان شده ام . و به پایمردى آنچه از آنان به من رسیده ، چنان است که پندارى از آغاز تا انجام با آنان زیسته ام و دریافته ام که در کارها آنچه صافى و عارى از شایبه است کدام است و آنچه کدر و شایبه آمیز است ، کدام . چه کارى سودمند است و چه کارى زیان آور. پس ‍ براى تو از هر عمل ، پاکیزه تر آن را برگزیدم و جمیل و پسندیده اش را اختیار کردم و آنچه را که مجهول و سبب سرگردانى تو شود، به یک سو نهادم . و چونان پدرى شفیق که در کار فرزند خود مى نگرد، در کار تو نگریستم و براى تو از ادب چیزها اندوختم که بیاموزى و به کار بندى . و تو هنوز در روزهاى آغازین جوانى هستى و در عنفوان آن . هنوز نیتى پاک دارى و نفسى دور از آلودگى .

مصمم شدم که نخست کتاب خدا را به تو بیاموزم و از تاءویل آن آگاهت سازم و بیش از پیش به آیین اسلامت آشنا گردانم تا احکام حلال و حرام آن را فراگیرى و از این امور به دیگر چیزها نپرداختم . سپس ، ترسیدم که مباد آنچه سبب اختلاف عقاید و آراء مردم شده و کار را بر آنان مشتبه ساخته ، تو را نیز به اشتباه اندازد. در آغاز نمى خواستم تو را به این راه کشانم ، ولى با خود اندیشیدم که اگر در استحکام عقاید تو بکوشم به از این است که تو را تسلیم جریانى سازم که در آن از هلاکت ایمنى نیست . بدان امید بستم که خداوند تو را به رستگارى توفیق دهد و تو را راه راست نماید. پس به کار بستن این وصیتم را به تو سفارش مى کنم .

و بدان ، اى فرزند، که بهترین و محبوبترین چیزى که از این اندرز فرا مى گیرى ، ترس از خداست و اکتفا به آنچه بر تو واجب ساخته و گرفتن شیوه اى که پیشینیانت ، یعنى نیاکانت و نیکان خاندانت ، بدان کار کرده اند. زیرا، آنان همواره در کار خود نظر مى کردند، همانگونه که تو باید نظر کنى و به حال خود مى اندیشیدند، همان گونه که تو باید بیندیشى تا سرانجام ، به جایى رسیدند که آنچه نیکى بود، بدان عمل کردند و از انجام آنچه بدان مکلف نبودند، باز ایستادند. پس اگر نفس تو از به کار بردن شیوه آنان سرباز مى زند و مى خواهد خود حقایق را دریابد، چنانکه آنان دریافته بودند، پس بکوش تا هر چه طلب مى کنى از روى فهم و علم باشد، نه به ورطه شبهات افتادن و به بحث و جدل بیهوده پرداختن . پیش ‍ از آنکه در این طریق نظر کنى و قدم در آن نهى از خداى خود یارى بخواه و براى توفیق یافتنت به او روى آور و از هر چه تو را به شبهه مى کشاند یا به گمراهیت منجر مى شود، احتراز کن و چون یقین کردى که دلت صفا یافت و خاشع شد و اندیشه ات از پراکندگى برست و همه سعى تو منحصر در آن گردید، آنگاه به آنچه در این وصیت براى تو، بوضوح ، بیان داشته ام ، بنگر و اگر نتوانستى به آنچه دوست دارى ، دست یابى و براى تو آسودگى نظر و اندیشه حاصل نیامد، بدان که مانند شترى هستى که پیش ‍ پاى خود را نمى بیند و در تاریکى گام برمى دارد. کسى که به خطا مى رود و حق و باطل را به هم مى آمیزد، طالب دین نیست و بهتر آن است که از رفتن باز ایستد.

اى فرزند، وصیت مرا نیکو دریاب و بدان که مرگ در دست همان کسى است که زندگى در دست اوست و آنکه مى آفریند، همان است که مى میراند و آنکه فناکننده است ، همان است که باز مى گرداند و آنکه مبتلا کننده است همان است که شفا مى بخشد و دنیا استقرار نیافته مگر بر آن حال که خداوند براى آن مقرر داشته ، از نعمتها و آزمایشها و پاداش روز جزا یا امور دیگرى که خواسته و ما را از آنها آگاهى نیست . اگر درک بعضى از این امور بر تو دشوار آمد، آن را به حساب نادانى خود گذار، زیرا تو در آغاز نادان آفریده شده اى ، سپس ، دانا گردیده اى و چه بسیارند چیزهایى که تو نمى دانى و اندیشه ات در آن حیران است و بصیرتت بدان راه نمى جوید، ولى بعدها مى بینى و مى شناسى . پس چنگ در کسى زن که تو را آفریده است و روزى داده و اندامى نیکو بخشیده و باید که پرستش تو خاص او باشد و گرایش تو به او و ترس تو از او. و بدان اى فرزند، که هیچکس از خدا خبر نداده ، آنسان ، که پیامبر ما (صلى الله علیه و آله ) خبر داده است . پس بدان راضى شو، که او را پیشواى خود سازى و راه نجات را به رهبرى او پویى . من در نصیحت تو قصور نکردم و آنسان ، که من در اندیشه تو هستم ، تو خود در اندیشه خویش ‍ نیستى .

بدان ، اى فرزند، اگر پروردگارت را شریکى بود، پیامبران او هم نزد تو مى آمدند و آثار پادشاهى و قدرت او را مى دیدى و افعال و صفات او را مى شناختى . ولى خداى تو آنگونه که خود خویشتن را وصف کرده ، خدایى است یکتا. کسى در ملکش با او مخالفتى نکند، هرگز زوال نیابد و همواره خواهد بود. پیش از هر چیز بوده است ، که او را آغازى نیست و بعد از هر چیز خواهد بود، که او را نهایتى نیست . فراتر از این است که پروردگاریش ثابت شود به دانستن و شناختن به دل یا به چشم . چون این را دانستى ، اکنون چنان کن که از چون تویى شایسته است با وجود خردى قدر و منزلتش و اندک بودن تواناییش و فراوانى ناتوانیش و بسیارى نیازش به پروردگارش ، در فرمانبردارى از او و ترس از عقوبت او و بیم از خشم او. او تو را جز به نیکى فرمان ندهد و جز از زشتى باز ندارد.

اى فرزند، تو را آگاه کردم از دنیا و دگرگونیهایش و دست به دست گشتنهایش . و تو را از آخرت خبر دادم و آنچه براى اهل آخرت در آنجا مهیا شده و براى هر دو مثلهایى آوردم ، تا به آنها عبرت گیرى و از آنها پیروى کنى . مثل کسانى که دنیا را به آزمون شناخته اند، مثل جماعتى است از مسافران که در منزلگاهى قحطى زده و بى آب و گیاه منزل دارند و از آنجا آهنگ جایى سبز و خرم و پر آب و گیاه نمایند. اینان سختى راه و جدایى از دوستان و مشقت سفر و ناگوارى غذا را به جان بخرند تا به آن سراى گشاده ، که قرارگاه آنهاست ، برسند. پس ، آن همه رنجها را که در راه کشیده اند، آسان شمارند و آن هزینه که کرده اند زیان نپندارند. و برایشان چیزى خوشتر از آن نیست که به منزلگاهشان نزدیک کند و به محل موعودشان درآورد. و مثل کسانى که فریب دنیا را خورده اند، مثل جماعتى است که در منزلگاهى سبز و خرم و با نعمت بسیار بوده اند و از آنجا به منزلگاهى خشک و بى آب و گیاه رخت افکنده اند. پس براى آنان چیزى ناخوشایندتر و دشوارتر از جدایى از جایى که در آن بوده اند و رسیدن به جایى که بدان رخت کشیده اند، نباشد.

اى فرزند، خود را در آنچه میان تو و دیگران است ، ترازویى پندار. پس ‍ براى دیگران دوست بدار آنچه براى خود دوست مى دارى و براى دیگران مخواه آنچه براى خود نمى خواهى و به کس ستم مکن همانگونه که نخواهى که بر تو ستم کنند.

به دیگران نیکى کن ، همانگونه که خواهى که به تو نیکى کنند. آنچه از دیگران زشت مى دارى از خود نیز زشت بدار. آنچه از مردم به تو مى رسد و خشنودت مى سازد، سزاوار است که از تو نیز به مردم همان رسد. آنچه نمى دانى مگوى ، هر چند، آنچه مى دانى اندک باشد و آنچه نمى پسندى که به تو گویند، تو نیز بر زبان میاور و بدان که خودپسندى ، خلاف راه صواب است و آفت خرد آدمى . سخت بکوش ، ولى گنجور دیگران مباش . و چون راه خویش یافتى ، به پیشگاه پروردگارت بیشتر خاشع باش .

و بدان ، که در برابر تو راهى است ، بس دراز و با مشقت بسیار. پیمودن این راه را نیاز به طلب است ، به وجهى نیکو. توشه برگیر بدان مقدار که تو را برساند، در عین سبک بودن پشتت از بار گران . پس بیش از توان خویش بار بر پشت منه که سنگینى آن تو را بیازارد. هرگاه مستمند بینوایى را یافتى که توشه ات را تا روز قیامت ببرد و در آن روز که روز نیازمندى توست همه آن را به تو باز پس دهد، چنین کسى را غنیمت بشمار و بار خود بر او نه و فراوانش مدد رسان ، اکنون که بر او دست یافته اى ، بسا، روزى او را بطلبى و نیابى . و نیز غنیمت بشمر کسى را که در زمان توانگریت از تو وام مى طلبد تا در روز سختى به تو ادا کند.

و بدان ، که در برابر تو گردنه اى است بس دشوار. کسى که بارش سبکتر باشد درگذر از آن ، نیکو حال تر از کسى باشد که بارى گران بر دوش دارد. و آنکه آهسته مى رود، از آنکه شتاب مى ورزد، بدحال تر بود. جاى فرود آمدن از آن گردنه یا بهشت است یا دوزخ . پس ، پیش از فرود آمدنت ، براى خود پیشروى فرست و منزلى مهیا کن . زیرا پس از مرگ ، خشنود ساختن خداوند را وسیلتى نیست و راه بازگشت به دنیا بسته است .

و بدان ، که خداوندى که خزاین آسمانها و زمین به دست اوست ، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته که از او بخواهى تا عطایت کند و از او آمرزش طلبى تا بیامرزدت و میان تو و خود، هیچکس را حجاب قرار نداده و تو را به کسى وانگذاشت که در نزد او شفاعتت کند و اگر مرتکب گناهى شدى از توبه ات باز نداشت و در کیفرت شتاب نکرد. و چون بازگشتى سرزنشت ننمود و در آن زمان ، که در خور رسوایى بودى ، رسوایت نساخت و در قبول توبه بر تو سخت نگرفت و به سبب گناهى که از تو سرزده به تنگنایت نیفکند و از رحمت خود نومیدت نساخت . بلکه روى گردانیدن تو را از گناه ، حسنه شمرد. و گناه تو را یک بار کیفر دهد و کار نیکت را ده بار جزا دهد. و باب توبه را به رویت بگشود. چون ندایش دهى ، آوازت را مى شنود و اگر براز سخن گویى ، آن را مى داند. پس حاجت به نزد او ببر و راز دل در نزد او بگشاى و غم خود به نزد او شکوه نماى و از او چاره غمهایت را بخواه و در کارهایت از او یارى بجوى و از خزاین رحمت او چیزى بطلب که جز او را توان عطاى آن نباشد، چون افزونى در عمر و سلامت در جسم و گشایش در روزى .

خداوند کلیدهاى خزاین خود را در دستان تو نهاده است ، زیرا تو را رخصت داده که از او بخواهى و هر زمان که بخواهى درهاى نعمتش را به دعا بگشایى و ریزش باران رحمتش را طلب کنى . اگر تو را دیر اجابت فرمود، نومید مشو. زیرا عطاى او بسته به قدر نیت باشد. چه بسا در اجابت تاءخیر روا دارد تا پاداش سؤ ال کننده بزرگتر و عطاى آرزومند، افزونتر گردد. چه بسا چیزى را خواسته اى و تو را نداده اند، ولى بهتر از آن را در این جهان یا در آن جهان به تو دهند. یا صلاح تو در آن بوده که آن را از تو دریغ دارند. چه بسا چیزى از خداوند طلبى که اگر ارزانیت دارد تباهى دین تو را سبب شود. پس همواره از خداوند چیزى بخواه که نیکى آن برایت برجاى ماند و رنج و مشقت آن از تو دور باشد. نه مال براى تو باقى ماند و نه ، تو براى مال باقى مانى .

و بدان ، که تو را براى آخرت آفریده اند، نه براى دنیا. براى فنا آفریده اند، نه براى بقا و براى مرگ آفریده اند، نه براى زندگى . در سرایى هستى ناپایدار که باید از آن رخت بربندى . تنها روزى چند در آن خواهى زیست . راه تو راه آخرت است و تو شکار مرگ هستى . مرگى که نه تو را از آن گریز است و نه گزیر. در پى هر که باشد از دستش نهلد و خواه و ناخواه او را خواهد یافت . از آن ترس ، که گرفتارت سازد و تو سرگرم گناه بوده باشى ، به این امید که زان سپس ، توبه خواهى کرد. ولى مرگ میان تو و توبه ات حایل شود و تو خود را تباه ساخته باشى .

اى فرزند، فراوان مرگ را یاد کن و هجوم ناگهانى آن را به خاطر داشته باش و در اندیشه پیشامدهاى پس از مرگ باش . تا چون مرگ به سراغت آید، مهیاى آن شده ، کمر خود را بسته باشى ، به گونه اى که فرا رسیدنش ‍ بناگهان مغلوبت نسازد. زنهار، که فریب نخورى از دلبستگى دنیاداران به دنیا و کشاکش آنها بر سر دنیا. زیرا خداوند تو را از آن خبر داده است و دنیا خود، خویشتن را براى تو توصیف کرده است و از بدیهاى خود پرده برگرفته است . دنیاطلبان چون سگانى هستند که بانگ مى کنند و چون درندگانى هستند که بر سر طعمه از روى خشم زوزه مى کشند و آنکه نیرومندتر است ، آن را که ناتوان تر است ، مى خورد و آنکه بزرگتر است ، آن را که خردتر است ، مغلوب مى سازد، ستورانى هستند برخى پاى بسته و برخى رها شده که عقل خود را از دست داده اند و رهسپار بیراهه اند. آنان را در بیابانى درشتناک و صعب رها کرده اند تا گیاه آفت و زیان بچرند. شبانى ندارند که نگهداریشان کند و نه چراننده اى که بچراندشان . دنیا به کوره راهشان مى راند و دیدگانشان را از فروغ چراغ هدایت محروم داشته . سرگردان در بیراهه اند ولى غرق در نعمت . دنیا را پروردگار خویش گرفته اند.

دنیا آنها را به بازى گرفته و آنها نیز سرگرم بازى با دنیا شده اند و آن سوى این جهان را به فراموشى سپرده اند.
اندکى بپاى تا پرده تاریکى به کنارى رود. گویى کجاوه ها رسیده اند و آنکه مى شتابد به کاروان گذشتگان مى رسد. بدان ، اى فرزند، کسى که مرکبش شب و روز باشد، او را مى برند، هر چند به ظاهر ایستاده باشد و مسافت را طى مى کند، هر چند، در امن و راحت غنوده باشد.

و به یقین بدان که به آرزویت نخواهى رسید و از مرگ خویش رستن نتوانى . تو به همان راهى مى روى که پیشینیان تو مى رفتند. پس در طلب دنیا، لختى مدارا کن و سهل گیر و در طلب معاش نیکو تلاش کن ، زیرا چه بسا طلب که به نابودى سرمایه کشد. زیرا چنان نیست که هر کس به طلب خیزد، روزیش دهند و چنان نیست که هر کس در طلب نشتابد، محروم ماند. نفس خود را گرامى دار از آلودگى به فرومایگى ، هر چند تو را به آروزیت برساند. زیرا آنچه از وجود خویش مایه مى گذارى دیگر به دستت نخواهد آمد. بنده دیگرى مباش ، خداوندت آزاد آفریده است . خیرى که جز به شر حاصل نشود، در آن چه فایدت و آسایشى که جز به مشقت به دست نیاید، چگونه آسایشى است ؟

بپرهیز از اینکه مرکبهاى آزمندى تو را به آبشخور هلاکت برند. اگر توانى صاحب نعمتى را میان خود و خداى خود قرار ندهى ، چنان کن . زیرا تو بهره خویش خواهى یافت و سهم خود بر خواهى گرفت . آن اندک که از سوى خداى سبحان به تو رسد بزرگتر و گرامیتر است از بسیارى که از آفریدگانش رسد، هر چند، هر چه هست ، از اوست . جبران آنچه به سبب خاموش ماندنت به دست نیاورده اى ، آسانتر است از به دست آوردن آنچه به گفتن از دست داده اى . نگهدارى آنچه در ظرف است ، بسته به محکمى بند آن است . نگهدارى آنچه در دست دارى ، براى من دوست داشتنى تر است از طلب آنچه در دست دیگرى است . تلخى نومیدى بهتر است از دست طلب پیش مردمان دراز کردن . پیشه ورى با پارسایى به از توانگرى آلوده به گناه . آدمى بهتر از هر کس دیگر نگهبان راز خویش است . بسا کسان که بکوشند و ندانند به سوى چه زیانى پیش ‍ مى تازند. پرگو همواره یاوه سراست . آنکه مى اندیشد، چشم بصیرتش ‍ بینا شود. با نیکان بیامیز تا از آنان شمرده شوى . از بدان بپرهیز تا در شمار آنان نیایى . بدترین خوردنیها چیزى است ، که حرام باشد. ستم بر ناتوان نکوهیده ترین ستم است . جایى که مدارا، درشتى به حساب آید، درشتى ، مدارا شمرده شود. بسا که دارو سبب مرگ شود و بسا دردا که خود دارو بود. بسا کسا که در او امید نصیحتى نرود و نصیحتى نیکو کند و کسى که از او نصیحت خواهند و خیانت کند. زنهار از تکیه کردن به دیدار آروزها، که آرزو سرمایه کم خردان است . عقل ، به یاد سپردن تجربه هاست .

بهترین تجربه تو تجربه اى است که تو را اندرزى باشد.
فرصت را غنیمت بشمار، پیش از آنکه غصه اى گلوگیر شود. چنان نیست که هر که به طلب برخیزد به مقصود تواند رسید و چنان نیست که هر چه از دست شود، دوباره ، بازگردد. از تبهکارى است ، از دست نهادن زاد راه و تباه کردن آخرت . هر کارى را عاقبتى است . آنچه تو را مقدر شده خواهد آمد. بازرگان دستخوش خطر است . بسا اندک که از بسیار بارورتر بود. در دوست فرومایه و یار بخیل فایدتى نیست . سخت مکوش با زمانه چندانکه ، مرکب آن رام و مطیع توست و تا سود بیشتر حاصل کنى ، خطر را به جان مخر. زنهار از اینکه مرکب ستیزه جویى تو را از جاى برکند. اگر دوستت پیوند از تو گسست ، پیوستن او را بر خود هموار سازد و چون از تو رخ برتافت تو به لطف پیوند روى آور و چون بخل ورزید، تو دست بخشش بگشاى و چون دورى گزید، تو نزدیک شو و چون درشتى نمود، تو نرمى پیش آر و چون مرتکب خطایى شد، عذرش را بپذیر، آنسان ، که گویى تو بنده او هستى و او ولى نعمت تو. ولى مباد که اینها نه به جاى خود کنى یا با نااهلان نیکى کنى . دشمن دوست را دوست خود مشمار که سبب دشمنى تو با دوست گردد. وقتى که برادرت را اندرز مى دهى چه نیک و چه ناهنجار، سخن از سر اخلاص گوى و خشم خود اندک اندک فرو خور که من به شیرینى آن شربتى ننوشیده ام و پایانى گواراتر از آن ندیده ام . با آنکه ، با تو درشتى کند، نرمى نماى تا او نیز با تو نرمى کند. با دشمن خود احسان کن که آن شیرینترین دو پیروزى است ، انتقام و گذشت . اگر از دوست خود گسستن خواهى ، جایى براى آشتى بگذار که اگر روزى بازگشتن خواهد، تواند. اگر کسى درباره تو گمان نیک برد، تو نیز با کارهاى نیک خود گمانش را به حقیقت پیوند. به اعتمادى که میان شماست ، حق دوستت را ضایع مکن ، زیرا کسى که حق او را ضایع کنى ، دیگر دوست تو نخواهد بود. با کسانت چنان کن که بى بهره ترین مردم از تو نباشند.

با کسى که از تو دورى مى جوید، دوستى مکن . و نباید دوست تو در گسستن پیوند دوستى ، دلیلى استوارتر از تو در پیوند دوستى داشته باشد. و نباید انگیزه اش در بدى کردن به تو از نیکى کردن به تو بیشتر باشد. ستم آنکه بر تو ستم روا مى دارد در چشمت بزرگ نیاید، زیرا در زیان تو و سود خود مى کوشد. پاداش کسى که تو را شادمان مى سازد، بدى کردن به او نیست .

و بدان ، اى فرزند، که روزى بر دو گونه است یکى آنکه تو آن را بطلبى و یکى آنکه او در طلب تو باشد و اگر تو نزد او نروى او نزد تو آید. چه زشت است فروتنى هنگام نیازمندى و درشتى به هنگام بى نیازى . از دنیایت همان اندازه بهره توست که در آبادانى خانه آخرتت صرف مى کنى . اگر آنچه از دست مى دهى ، سبب زارى کردن توست پس به هر چه به دستت نیامده ، نیز، زارى کن . دلالت جوى از آنچه بوده بر آنچه نبوده ، زیرا کارها به یکدیگر همانندند. از آن کسان مباش که اندرز سودشان نکند، مگر آنگاه که در آزارشان مبالغت رود، زیرا عاقلان به ادب بهره گیرند و به راه آیند و ستوران به زدن . هر غم و اندوه را که بر تو روى آرد، به افسون شکیبایى و یقین نیکو، از خود دور ساز. هر که عدالت را رها کرد به جور و ستم گرایید. دوست به منزله خویشاوند است . و دوست حقیقى کسى است که در غیبت هم در دوستیش صادق باشد. هوا و هوس شریک رنج و الم است . چه بسا بیگانه اى که خویشاوندتر از خویشاوند است ، و چه بسا خویشاوندى که از بیگانه ، بیگانه تر است . غریب کسى است که او را دوستى نباشد. هر که از حق تجاوز کند به تنگنا افتد. هر کس به مقدار خویش بسنده کند قدر و منزلتش برایش باقى بماند. استوارترین رشته پیوند، رشته پیوند میان تو و خداست . هر که در اندیشه تو نیست ، دشمن توست . گاه نومید ماندن به منزله یافتن است هنگامى که طمع سبب هلاکت باشد. نه هر خللى را به آشکارا توان دید و نه هر فرصتى به دست آید. چه بسا بینا در راه ، به خطا رود و نابینا به مقصد رسد. انجام دادن کارهاى بد را به تاءخیر انداز، زیرا هر زمان که خواهى توانى بشتابى و به آن دست یابى . بریدن از نادان ، همانند پیوستن به داناست . هر که از روزگار ایمن نشیند، هم روزگار به او خیانت کند. هر که زمانه را ارج نهد، زمانه خوارش دارد. نه چنان است که هر که تیرى افکند به هدف رسد. چون راءى سلطان دگرگون شود، روزگار دگرگون گردد. پیش از قدم نهادن در راه بپرس که همراهت کیست و پیش از گرفتن خانه بنگر که همسایه ات کیست . زنهار از گفتن سخن خنده آور، هر چند، آن را از دیگرى حکایت کنى . از راءى زدن با زنان بپرهیز، زیرا ایشان را راءیى سست و عزمى ناتوان است . زنان را روى پوشیده دار تا چشمشان به مردان نیفتد، زیرا حجاب ، زنان را بیش از هر چیز از گزند نگه دارد. خارج شدنشان از خانه بدتر نیست از اینکه کسى را که به او اطمینان ندارى به خانه در آورى . اگر توانى کارى کنى که جز تو را نشناسد چنان کن و کارى را که برون از توان اوست ، به او مسپار، زیرا زن چون گل ظریف است ، نه پهلوان خشن . گرامى داشتنش را از حد مگذران و او را به طمع مینداز، چندان که دیگرى را شفاعت کند. زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا، زیرا سبب مى شود که زن درستکار به نادرستى افتد و زنى را که به عفت آراسته است به تردید کشاند. براى هر یک از خادمانت وظیفه اى معین کن که به انجام آن پردازد و هر یک ، کار تو را به عهده آن دیگر نیندازد. عشیره خود را گرامى دار، که ایشان بالهاى تو هستند که به آن مى پرى و اصل و ریشه تواند که بدان بازمى گردى و دست تو هستند که به آن حمله مى آورى .

دین و دنیایت را به خدا مى سپارم و از او بهترین سرنوشت را براى تو مى طلبم ، هم اکنون و هم در آینده ، هم در دنیا و هم در آخرت . والسلام .

ترجمه عبدالحمید آیتی۳۱

بازدیدها: ۳۰۲۲

نامه ۲۷ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۲۷

و من عهد له ع إلى مُحَمَّدِ بْنِ اءَبِی بَکْرٍ رَضِىٍَّ اللّهُ عَنْهُ حینَ قَلَّدَهُ مصْرَ: 

فَاخْفِضْ لَهُمْ جَناحَکَ، وَ اءَلِنْ لَهُمْ جانِبَکَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَهِ وَالنَّظْرَهِ، حَتَّى لا یَطْمَعَ الْعُظَماءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ، وَ لا یَیْاءَسَ الضُّعَفاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ، وَ إِنَّ اللَّهَ تَعالَى یُسائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبادِهِ عَنِ الصَّغِیرَهِ مِنْ اءَعْمالِکُمْ وَالْکَبِیرَهِ، وَالظَّاهِرَهِ وَالْمَسْتُورَهِ، فَإِنْ یُعَذِّبْ فَاءَنْتُمْ اءَظْلَمُ، وَ إِنْ یَعْفُ فَهُوَ اءَکْرَمُ.

وَاعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ اءَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعاجِلِ الدُّنْیا وَ آجِلِ الْآخِرَهِ، فَشارَکُوا اءَهْلَ الدُّنْیا فِی دُنْیاهُمْ، وَ لَمْ یُشارِکْهُم اءَهْلَ الدُّنْیا فِی آخِرَتِهِمْ، سَکَنُوا الدُّنْیا بِاءَفْضَلِ ما سُکِنَتْ، وَ اءَکَلُوها بِاءَفْضَلِ ما اءُکِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیا بِما حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ، وَ اءَخَذُوا مِنْها ما اءَخَذَهُ الْجَبابِرَهُ الْمُتَکَبِّرُونَ.

ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْها بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ، وَالْمَتْجَرِ الرَّابِحِ، اءَصابُوا لَذَّهَ زُهْدِ الدُّنْیا فِی دُنْیاهُمْ، وَ تَیَقَّنُوا اءَنَّهُمْ جِیرانُ اللَّهِ غَدا فِی آخِرَتِهِمْ لا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَهٌ، وَ لا یَنْقُصُ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنْ لَذَّهٍ.

فَاحْذَرُوا عِبادَ اللَّهِ الْمَوْتَ وَ قُرْبَهُ، وَ اءَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ، فَإِنَّهُ یَأْتِی بِاءَمْرٍ عَظِیمٍ، وَ خَطْبٍ جَلِیلٍ، بِخَیْرٍ لا یَکُونُ مَعَهُ شَرُّ اءَبَدا، اءَوْ شَرِّ لا یَکُونُ مَعَهُ خَیْرٌ اءَبَدا.

فَمَنْ اءَقْرَبُ إِلَى الْجَنَّهِ مِنْ عامِلِها، وَ مَنْ اءَقْرَبُ إِلَى النَّارِ مِنْ عامِلِها؟ وَ اءَنْتُمْ طُرَداءُ الْمَوْتِ، إِنْ اءَقَمْتُمْ لَهُ اءَخَذَکُمْ، وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ اءَدْرَکَکُمْ وَ هُوَ اءَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ!

الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَواصِیکُمْ، وَالدُّنْیا تُطْوَى مِنْ خَلْفِکُمْ، فَاحْذَرُوا نارا قَعْرُها بَعِیدٌ وَ حَرُّها شَدِیدٌ، وَ عَذَابُها جَدِیدٌ.

دارٌ لَیْسَ فِیها رَحْمَهٌ، وَ لا تُسْمَعُ فِیها دَعْوَهٌ، وَ لا تُفَرَّجُ فِیها کُرْبَهٌ وَ إ نِ اسْتَطَعْتُمْ اءَنْ یَشْتَدَّ خَوْفُکُمْ مِنَ اللَّهِ، وَ اءَنْ یَحْسُنَ ظَنُّکُمْ بِهِ فَاجْمَعُوا بَیْنَهُما، فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّما یَکُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ، وَ إِنَّ اءَحْسَنَ النَّاسِ ظَنّا بِاللَّهِ اءَشَدُّهُمْ خَوْفا لِلَّهِ.

وَاعْلَمْ، یا مُحَمَّدَ بْنَ اءَبِی بَکْرٍ، اءَنِّی قَدْ وَلَّیْتُکَ اءَعْظَمَ اءَجْنادِی فِی نَفْسِی اءَهْلَ مِصْرَ، فَاءَنْتَ مَحْقُوقٌ اءَنْ تُخَالِفَ عَلَى نَفْسِکَ، وَ اءَنْ تُنافِحَ عَنْ دِینِکَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ لَکَ إِلا سَاعَهٌ مِنَ الدَّهْرِ، وَ لا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضا اءَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ، فَإِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفا مِنْ غَیْرِهِ، وَ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِی غَیْرِهِ.

صَلِّ الصَّلاهَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَها، وَ لا تُعَجِّلْ وَقْتَها لِفَراغٍ، وَ لا تُؤَخِّرْها عَنْ وَقْتِها لاشْتِغالٍ، وَاعْلَمْ اءَنَّ کُلَّ شَیْءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ.

وَ مِنْ هذَا الْعَهْدِ:

فَإِنَّهُ لا سَواءَ إِمامُ الْهُدى وَ إِمامُ الرَّدَى ، وَ وَلِیُّ النَّبِیِّ وَ عَدُوُّ النَّبِیِّ، وَ لَقَدْ قالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص : (إِنِّی لا اءَخافُ عَلَى اءُمَّتِی مُؤْمِنا وَ لا مُشْرِکا: اءَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ، وَ اءَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکِهِ، وَ لکِنِّی اءَخافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ، عالِمِ اللِّسانِ، یَقُولُ ما تَعْرِفُونَ، وَ یَفْعَلُ ما تُنْکِرُونَ.)

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

 ترجمه : 

عهدنامه اى از آن حضرت به محمد بن ابى بکر(۱۴) هنگامى که او را حکومت مصر داد: 

با ایشان فروتن باش و نرمخوى و گشاده رو. همه را یکسان بنگر. اگر یکى را به گوشه چشم نگریستى به دیگرى رو در رو نگاه مکن تا بزرگان از تو نخواهند که بر ناتوانان ستم کنى و ناتوانان از عدالت تو نومید نشوند. خداوند تعالى ، شما بندگانش را از اعمالتان مى پرسد، چه خرد باشد و چه کلان ، چه آشکار و چه پنهان . پس اگر عذاب کند از ستمکارى شماست ، و اگر ببخشاید از بزرگوارى اوست .

و بدانید، اى بندگان خدا، که پرهیزگاران ، هم در این دنیاى زودگذر سود برند و هم در جهان آینده آخرت . آنها با مردم دنیا در کارهاى دنیوى شریک شدند و مردم دنیا با ایشان در کارهاى اخروى شریک نشدند. در دنیا زیستند، نیکوترین زیستنها و از نعمت دنیا خوردند، بهترین خوردنیها و از دنیا بهره مند شدند آنسان ، که اهل ناز و نعمت بهره مند شدند و از آن کامیاب گردیدند، چونان که جباران خودکامه کام گرفتند. سپس ، رخت به جهان دیگر کشیدند با ره توشه اى که آنان را به مقصد رسانید و با سودایى که سود فراوانشان داد. لذت زهد را در دنیا چشیدند و یقین کردند که در آخرت در جوار خداوندند. اگر دست به دعا بردارند، دستشان را واپس نگرداند و بهره شان از خوشى و آسایش نقصان نگیرد.

اى بندگان خدا، از مرگ و نزدیکى آن بترسید و ساز و برگ آن مهیا دارید، زیرا مرگ کارى بزرگ و حادثه اى خطیر را با خود آورد. مرگ یا هر چه مى آورد خیر است که با آن شرّى همراه نیست یا شرّى است که در آن از خیر نشانى نیست . چه کسى به بهشت نزدیکتر از کسى است که براى بهشت کار مى کند؟ و چه کسى به دوزخ نزدیکتر از کسى است که براى دوزخ کار مى کند؟ مرگ در پى شماست . اگر بایستید، مى گیردتان و اگر بگریزید، باز هم به شما مى رسد. از سایه هایتان به شما نزدیکتر است ، مرگ بر پیشانیهایتان بسته است و دنیا از پشت سرتان چون بساطى پیچیده مى شود.

از آتشى که ژرفاى آن بسیار است و گرمایش سخت است و شکنجه اش ‍ تازه است ، بترسید. خانه اى که در آن نشانى از شفقت و بخشش نیست ، به نداى کسى گوش فرا ندهند و گرهى از اندوه کسى نمى گشایند.

اگر توانستید که میان شدّت خوفتان از خدا و حسن ظن به او جمع کنید، چنین کنید. زیرا بنده خدا باید حسن ظنش به خدا به قدر خوفش از او باشد. از میان بندگان خدا، کسانى حسن ظنشان به خدا بیشتر است که خوفشان بیشتر باشد.

و بدان ، اى محمد بن ابى بکر، تو را بزرگترین سپاهیانم ، یعنى مردم مصر، والى گردانیدم ، پس موظّف هستى که با نفس خود مخالفت کنى و از دین خویش حمایت نمایى . حتى اگر یک ساعت از زندگیت در این جهان باقى نمانده باشد. براى خشنودى یکى از آفریدگان خدا را به خشم میاور. زیرا خشنودى خدا جانشین هر چیز شود و چیزى جانشین خشنودى خدا نشود.

نماز را در وقتى که برایش معین شده به جاى آر و به سبب فراغت از کار نماز را پیش مینداز و به سبب اشتغال به کارهاى دیگر نماز را به تاءخیر میفکن و باید که همه کارهاى تو تابع نماز تو باشد.

هم از این عهدنامه :

برابر نیستید، پیشوایى که مردم را به هدایت خواند و پیشوایى ، که به گمراهى دعوت کند. رسول الله (صلى الله علیه و آله ) فرمود که من بر امت خود از مؤ من و مشرک باک ندارم ، زیرا مؤ من را خدا به سبب ایمانش باز مى دارد و مشرک را به سبب شرکش سرکوب مى سازد، ولى بر شما از آنکه به دل منافق است و به گفتار عالم ، مى ترسم که چیزهایى مى گوید که مى پسندید و کارهایى مى کند که نمى پسندید.


۱۴- محمد بن ابى بکر مورد محبت على (ع ) بود. او را حکومت مصر داد. گرفتار توطئه هاى معاویه شد و معاویه بن حدیج او را در جنگ شکست داد، سپس ، بگرفت و شهیدش کرد.

ترجمه عبدالحمید آیتی۲۷

بازدیدها: ۱۳۰

خطبه شماره ۲۲۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۴

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) یتبرأ من الظلم

وَ اللَّهِ لاءَنْ اءَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدانِ مُسَهَّدا، وَ اءُجَرَّ فِی الْاءَغْلالِ مُصَفَّدا، اءَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ اءَنْ اءَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ ظالِما لِبَعْضِ الْعِبادِ، وَ غاصِبا لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطامِ، وَ کَیْفَ اءَظْلِمُ اءَحَدا لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إ لَى الْبِلى قُفُولُها، وَ یَطُولُ فِی الثَّرى حُلُولُها؟!

وَ اللَّهِ لَقَدْ رَاءَیْتُ عَقِیلاً وَ قَدْ اءَمْلَقَ حَتَّى اسْتَماحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صاعا وَ رَاءَیْتُ صِبْیانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْاءَلْوانِ مِنْ فَقْرِهِمْ، کَاءَنَّما سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ، وَ عاوَدَنِی مُؤَکِّدا، وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّدا، فَاءَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ اءَنِّی اءَبِیعُهُ دِینِی وَ اءَتَّبِعُ قِیادَهُ مُفارِقا طَرِیقِی ، فَاءَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَهً، ثُمَّ اءَدْنَیْتُها مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِها، فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ اءَلَمِها، وَ کادَ اءَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِها، فَقُلْتُ لَهُ:

ثَکِلَتْکَ الثَّواکِلُ یا عَقِیلُ، اءَتَئِنُّ مِنْ حَدِیدَهٍ اءَحْماها إِنْسانُها لِلَعِبِهِ، وَ تَجُرُّنِی إِلَى نارٍ سَجَرَها جَبّارُها لِغَضَبِهِ! اءَتَئِنُّ مِنَ الْاءَذى وَ لا اءَئِنُّ مِنْ لَظى ؟!

وَ اءَعْجَبُ مِنْ ذلِکَ طارِقٌ طَرَقَنا بِمَلْفُوفَهٍ فِی وِعائِها، وَ مَعْجُونَهٍ شَنِئْتُها، کَاءَنَّما عُجِنَتْ بِریق حَیَّهٍ اءَوْقَیْئِها، فَقُلْتُ: اءَصِلَهٌ اءَمْ زَکاهٌ اءَمْ صَدَقَهٌ؟ فَذلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنا اءَهْلَ الْبَیْتِ، فَقالَ: لا ذا وَ لا ذاکَ، وَ لَکِنَّها هَدِیَّهٌ، فَقُلْتُ: هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ، اءَعَنْ دِینِ اللَّهِ اءَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی ؟ اءَمُخْتَبِطٌ اءَمْ ذُو جِنَّهٍ اءَمْ تَهْجُرُ؟

وَ اللَّهِ لَوْ اءُعْطِیتُ الْاءَقالِیمَ السَّبْعَهَ بِما تَحْتَ اءَفْلاکِها عَلَى اءَنْ اءَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ اءَسْلُبُها جُلْبَ شَعِیرَهٍ ما فَعَلْتُهُ، وَ إِنَّ دُنْیاکُمْ عِنْدِی لَاءَهْوَنُ مِنْ وَرَقَهٍ فِی فَمِ جَرادَهٍ تَقْضَمُها، ما لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى ، وَ لَذَّهٍ لا تَبْقَى ! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُباتِ الْعَقْلِ، وَ قُبْحِ الزَّلَلِ، وَ بِهِ نَسْتَعِینُ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) 

به خدا سوگند، اگر شب را تا بامداد بر بسترى از خار سخت بیدار بمانم یا بسته به زنجیرم بر روى زمین بکشانند، مرا دوست داشتنى تر از آن است که در روز شمار به دیدار خدا و پیامبرش روم ، در حالى که ، به یکى از بندگانش ستمى کرده یا پشیزى از مال مردم را به غصب گرفته باشم . چگونه بر کسى ستم روا دارم به خاطر نفسى که پیوسته روى در فنا دارد و سالها و سالها زیر خاک آرمیدن خواهد؟

به خدا سوگند عقیل (۷۴) را در نهایت بینوایى دیدم ، از من خواست تا یک صاع (۷۵) از گندم شما مردم را به او ببخشم ، در حالى که ، فرزندانش را از شدت فقر آشفته موى و گردآلود با چهره اى نیلین مى دیدم . چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد و من ، همچنان ، به او گوش مى دادم و او پنداشت که دینم را به او مى فروشم و شیوه خویش وامى گذارم و از پى هواى او مى روم . پس پاره آهنى را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم . عقیل همانند بیمارى ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد.

گفتم : اى عقیل نوحه گران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنى که انسانى به بازیچه گداخته است مى نالى و مرا از آتشى که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمى نباشد تو از این درد مى نالى و من از حرارت آتش ننالم . و شگفت تر از این ، آن مردى است که شب هنگام با ظرفى سربسته نزد من آمد و در آن معجونى بود که همواره از آن بیزار بوده ام . گویى به زهر مارش عجین کرده بودند. گفتم : این هدیه است یا زکات یا صدقه ؟ اگر زکات یا صدقه است بر ما خاندان پیامبر حرام است . گفت : نه این است و نه آن ، هدیه اى است .

گفتم : مادرت در عزایت بگرید، آیا از راه دین خدا به فریب من آمده اى ؟ آیا در خردت نقصانى پدید آمده یا دیوانه شده اى یا سفیه گشته اى یا هذیان مى گویى .به خدا سوگند، اگر همه هفت اقلیم عالم را و هر چه در زیر آسمان است به من دهند تا نافرمانى خدا کنم ، آنقدر که پوست جوى را از مورچه اى بربایم ، نپذیرم . و این دنیاى شما براى من از برگى ، که ملخى مى خاید، حقیرتر است . على را با نعمتى که روى در زوال دارد و لذتى که پایدار نمى ماند چه کار؟ از اینکه خردم به خواب بیخبرى رود یا به زشتى لغزشى مبتلا گردم ، به خدا پناه مى برم و از او یارى مى جویم .

_________________________________

۷۴-عقیل بن ابیطالب برادر امیرالمؤ منین (ع ).
۷۵-پیمانه اى یا وزنى حدود سه کیلوگرم .

عبدالمحمد آیتی۲۱۵

بازدیدها: ۳۴۲

خطبه شماره ۲۱۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۱۷

۲۱۷- و من کلام له ( علیه‏السلام  ) فی التظلم و التشکی من قریش‏

اللَّهُمَّ إِنِّی اءَسْتَعْدِیکَ عَلى قُرَیْشٍ وَ مَنْ اءَعانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِی ، وَ اءَکْفَؤُوا إِنائِی ، وَ اءَجْمَعُوا عَلى مُنازَعَتِی حَقّا کُنْتُ اءَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِی ، وَ قالُوا: اءَلا إِنَّ فِی الْحَقِّ اءنْ تَاءْخُذَهُ، وَ فِی الْحَقِّ اءنْ تُمْنَعَهُ، فَاصْبِرْ مَغْمُوما، اءَوْمُتْ مُتَاءَسِّفا، فَنَظَرْتُ فَإ ذا لَیْسَ لِی رافِدٌ وَ لا ذابُّ وَ لا مُساعِدٌ إِلا اءَهْلَ بَیْتِی ، فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِیَّهِ فَاءَغْضَیْتُ عَلَى الْقَذَى ، وَ جَرِعْتُ رِیقِی عَلَى الشَّجا، وَ صَبَرْتُ مِنْ کَظْمِ الْغَیْظِ عَلَى اءَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ، وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ حَزَّ الشِّفارِ.

قال الشریف رضی الله عنه :

وَ قَدْ مَضى هَذَا الْکَلامُ فِی اءثْناءِ خُطْبَهٍ مُتَقَدَّمهٍ إ لاَ اءَنَّی کَرَّرْتُهُ هاهُنا لاِختِلافِ الرَّوایَتَیْنِ

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) 

بار خدایا از تو مى خواهم که مرا در برابر قریش و یارانش یارى دهى که پیوند خویشاوندى مرا بریده اند و کاسه مرا سرنگون کرده اند. گرد آمده اند تا با من ستیزه کنند و حقى را که از آن من است و من از دیگران بدان سزاوارترم از من دریغ دارند.

گفتند که حق چیزى است که مى توانى آن را بگیرى و دیگران هم مى توانند تو را از گرفتن آن بازدارند. پس ، یا غمگنانه شکیبا باش یا از اندوه و حسرت بمیر. در آن حال ، نگریستم ، دیدم که مرا یاورى و مدافعى و مددکارى جز اهل بیتم نیست ، دریغم آمد که آنها را طعمه مرگ سازم . پس در حالى که ، خاشاک به دیده ام رفته بود، چشم پوشى کردم و در حالى که ، استخوان در گلویم شکسته بود، آب دهن اندک اندک فرو بردم . صبر کردم و خشم خود فرو خوردم ، بر چیزى که از حنظل تلختر بود و براى دل من از تیغ تیز دردآورتر.

شریف رضى گوید :

این سخن در ضمن خطبه هاى پیشین آمده بود ولى به سبب اختلاف روایت بار دیگر آن را نقل کردیم .

عبدالمحمد آیتی۲۰۸

بازدیدها: ۱۲۳

خطبه شماره ۲۱۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۱۶

و من خطبه له ع خَطَبَها بِصِفَّینَ:

اءَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحانَهُ لِی عَلَیْکُمْ حَقّا بِوِلایَهِ اءَمْرِکُمْ، وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِی لِی عَلَیْکُمْ، وَ الْحَقُّ اءَوْسَعُ الْاءَشْیَاءِ فِی التَّواصُفِ، وَ اءَضْیَقُها فِی التَّناصُفِ، لا یَجْرِی لِاءَحَدٍ إِلا جَرى عَلَیْهِ، وَ لا یَجْرِی عَلَیْهِ إِلا جَرَى لَهُ.

وَ لَوْ کانَ لِاءَحَدٍ اءَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَ لا یَجْرِیَ عَلَیْهِ لَکانَ ذلِکَ خالِصا لِلَّهِ سُبْحانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبادِهِ، وَ لِعَدْلِهِ فِی کُلِّ ما جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضائِهِ، وَ لَکِنَّهُ سُبْحانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبادِ اءَنْ یُطِیعُوهُ، وَ جَعَلَ جَزاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضاعَفَهَ الثَّوابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ وَ تَوَسُّعا بِما هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ اءَهْلُهُ.

حق الوالی و حق الرعیه

ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقا افْتَرَضَها لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ، فَجَعَلَها تَتَکافَاءُ فِی وُجُوهِها وَ یُوجِبُ بَعْضُها بَعْضا، وَ لا یُسْتَوْجَبُ بَعْضُها إِلا بِبَعْضٍ، وَ اءَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوالِی عَلَى الرَّعِیَّهِ، وَ حَقُّ الرَّعِیَّهِ عَلَى الْوالِی ، فَرِیضَهٌ فَرَضَها اللَّهُ سُبْحانَهُ لِکُلِّ عَلَى کُلِّ، فَجَعَلَها نِظاما لاءُلْفَتِهِمْ، وَ عِزّا لِدِینِهِمْ، فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّهُ، إِلا بِصَلاحِ الْوُلاهِ، وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاهُ إِلاّ بِاسْتِقامَهِ الرَّعِیَّهِ، فَإِذا اءَدَّتْ الرَّعِیَّهُ إِلى الْوالِی حَقَّهُ، وَ اءَدَّى الْوَالِی إِلَیْها حَقَّها، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَ قامَتْ مَناهِجُ الدِّینِ، وَ اعْتَدلَتْ مَعالِمُ الْعَدْلِ، وَ جَرَتْ عَلَى اءَذْلالِها السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمَانُ، وَ طُمِعَ فِی بَقاءِ الدَّوْلَهِ، وَ یَئِسَتْ مَطامِعُ الْاءَعْداءِ.

وَ إِذا غَلَبَتِ الرَّعِیَّهُ وَ الِیَها، اءَوْ اءَجْحَفَ الْوالِی بِرَعِیَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنالِکَ الْکَلِمَهُ، وَ ظَهَرَتْ مَعالِمُ الْجَوْرِ، وَ کَثُرَ الْإِدْغالُ فِی الدِّینِ، وَ تُرِکَتْ مَحاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوَى ، وَ عُطِّلَتِ الْاءَحْکامُ، وَ کَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلا یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقِّ عُطِّلَ، وَ لا لِعَظِیمِ باطِلٍ فُعِلَ، فَهُنالِکَ تَذِلُّ الْاءَبْرارُ، وَ تَعِزُّ الْاءَشْرارُ، وَ تَعْظُمُ تَبِعاتُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبادِ.

فَعَلَیْکُمْ بِالتَّناصُحِ فِی ذلِکَ وَ حُسْنِ التَّعاوُنِ عَلَیْهِ، فَلَیْسَ اءَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ، وَ طالَ فِی الْعَمَلِ اجْتِهادُهُ، بِبالِغٍ حَقِیقَهَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ اءَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَهِ لَهُ، وَ لَکِنْ مِنْ واجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى العِبادِ النَّصِیحَهُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ، وَ التَّعاوُنُ عَلَى إِقامَهِ الْحَقِّ بَیْنَهُمْ، وَ لَیْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِی الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ، وَ تَقَدَّمَتْ فِی الدِّینِ فَضِیلَتُهُ بِفَوْقِ اءَنْ یُعانَ عَلى ما حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ، وَ لا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیُونُ بِدُونِ اءَنْ یُعِینَ عَلَى ذلِکَ، اءَوْ یُعانَ عَلَیْهِ.

فَاءَجابَهُ ع رَجُلٌ مِنْ اءَصْحابِهِ بِکَلامٍ طَوِیلٍ یُکْثِرُفِیهِ الثَّناءَ عَلَیْهِ وَ یَذْکُرُسَمْعَهُ وَ طاعَتَهُ لَهُ،

فَقالَ ع :

إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلالُ اللَّهِ سُبْحانَهُ فِی نَفْسِهِ، وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ اءَنْ یَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذلِکَ کُلُّ ما سِواهُ، وَ إِنَّ اءَحَقَّ مَنْ کانَ کَذلِکَ مَنْ عَظُمَتْ نِعْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهِ، وَ لَطُفَ إِحْسانُهُ إِلَیْهِ، فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَهُ اللَّهِ عَلى اءَحَدٍ إِلا ازْدادَ حَقُّ اللَّهِ عَلَیْهِ عِظَما، وَ إِنَّ مِنْ اءَسْخَفِ حالاتِ الْوُلاهِ عِنْدَ صالِحِ النَّاسِ اءَنْ یُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ، وَ یُوضَعَ اءَمْرُهُمْ عَلَى الْکِبْرِ.

وَ قَدْ کَرِهْتُ اءَنْ یَکُونَ جالَ فِی ظَنِّکُمْ اءَنِّی اءُحِبُّ الْإِطْراءَ، وَ اسْتِماعَ الثَّناءِ، وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ کَذلِکَ، وَ لَوْ کُنْتُ اءُحِبُّ اءَنْ یُقالَ ذلِکَ لَتَرَکْتُهُ انْحِطاطا لِلَّهِ سُبْحانَهُ عَنْ تَناوُلِ ما هُوَ اءَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَهِ وَ الْکِبْرِیاءِ، وَ رُبَّما اسْتَحْلَى النَّاسُ الثَّناءَ بَعْدَ الْبَلاءِ، فَلا تُثْنُوا عَلَیَّ بِجَمِیلِ ثَناءٍ لِإِخْراجِی نَفْسِی إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِلَیْکُمْ مِنَ التَّقِیَّهِ فِی حُقُوقٍ لَمْ اءَفْرُغْ مِنْ اءَدائِها، وَ فَرائِضَ لا بُدَّ مِنْ إِمْضائِها.

فَلا تُکَلِّمُونِی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَهُ، وَ لا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اءَهْلِ الْبادِرَهِ، وَ لا تُخالِطُونِی بِالْمُصانَعَهِ، وَ لا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقالاً فِی حَقِّ قِیلَ لِی ، وَ لا الْتِماسَ إِعْظامٍ لِنَفْسِی ، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ اءَنْ یُقالَ لَهُ، اءَوِ الْعَدْلَ اءَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ کانَ الْعَمَلُ بِهِما اءَثْقَلَ عَلَیْهِ، فَلا تَکُفُّوا عَنْ مَقالَهٍ بِحَقِّ اءَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ اءَنْ اءُخْطِئَ، وَ لا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلا اءَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی ما هُوَ اءَمْلَکُ بِهِ مِنِّی ، فَإِنَّما اءَنَا وَ اءَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبِّ لا رَبَّ غَیْرُهُ، یَمْلِکُ مِنّا مَا لا نَمْلِکُ مِنْ اءَنْفُسِنا، وَ اءَخْرَجَنا مِمَّا کُنَّا فِیهِ إِلى ما صَلَحْنا عَلَیْهِ، فَاءَبْدَلَنا بَعْدَ الضَّلالَهِ بِالْهُدَى ، وَ اءَعْطانَا الْبَصِیرَهَ بَعْدَ الْعَمَى .

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در صفین : 

اما بعد، خداوند براى من که ولىّ امر و زمامدار شما هستم ، بر شما حقى مقرر داشته و همانگونه که مرا بر شما حقى است ، شما را نیز بر من حقى است . هنگامى که درباره حق گفتگو مى شود، حق گسترده ترین چیزهاست و به هنگام انصاف خواهى از یکدیگر حق دقیق ترین و تنگ میدان ترین امور است . آنسان ، که کسى را بر دیگرى حقى است آن دیگر را نیز بر او حقى خواهد بود. کسى که بر همگان حق دارد و هیچکس را بر او حقى نیست ، خداى تعالى است ، نه هیچیک از بندگانش . زیرا اوست که بر آفریدگان خود توانایى دارد و عدلش در هر چه قضایش بر آن جارى گردد، نمایان است . و او حق خود را بر بندگان در آن قرار داد که اطاعتش کنند و جزاى طاعتشان را دوچندان بر عهده گرفت .

این فضل و بخشایشى است از سوى او و بخشندگى بسیار است که او را در خور است و بس .پس ، خداوند سبحان ، بعضى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب فرمود. و هر حقى را برابر پاداش حقى دیگر قرار داد. بعضى از آن حقوق زمانى واجب مى آیند که آن دیگر نیز حقى را که بر گردن دارد ادا نماید.

بزرگترین حقى که خداوند تعالى از آن حقوق واجب گردانیده ، حق والى است بر رعیت و حق رعیت است بر والى . این فریضه اى است که خدا اداى آن را بر هر یک از دو طرف مقرر داشته و آن را سبب الفت میان ایشان و عزت و ارجمندى دین ایشان قرار داده است . پس رعیت صلاح نپذیرد مگر آنکه والیان صلاح پذیرند و والیان به صلاح نیایند، مگر به راستى و درستى رعیت . زمانى که رعیت حق خود را نسبت به والى بگزارد و والى نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آنها عزت یابد و پایه هاى دینشان استوارى گیرد و نشانه هاى عدالت برپا گردد و سنتهاى پیامبر (ص ) در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در پى آن روزگار به صلاح آید و امید به بقاى دولت قوت گیرد و دشمنان ماءیوس ‍ گردند. و اگر رعیت بر والى خود چیره گردد یا والى بر رعیت ستم روا دارد، در این هنگام ، میان آنها اختلاف کلمه پدید آید و نشانه هاى جور پدیدار آید و تباهکارى در دین بسیار شود و عمل به سنتها متروک ماند و به هوا و هوس کار کنند و احکام اجرا نگردد و دردها و بیماریهاى مردم افزون شود و کس از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمى به دل راه ندهد. در این هنگام نیکان به خوارى افتند و بدان عزت یابند و بازخواستهاى خداوند از بندگان بسیار گردد. پس بر شماست که در چنین زمانى به یکدیگر اندرز دهید و یکدیگر را نیکو یارى دهید. هیچ کس نمى تواند حق طاعت خداوند را آنسان ، که سزاى اوست ، به جاى آورد، هر چند، هم که در به دست آوردن خشنودى او آزمند بود و بسیار بکوشد. از حقوق واجب خداوند بر بندگان این است که یکدیگر را به مقدار توان اندرز دهند و حق را در میان خود برپاى دارند و در این کار به یکدیگر یارى رسانند. و کسى نیست که در گزاردن حق از یارى خدا بى نیاز باشد، هر چند، منزلت وى در حق بزرگتر بود یا فضیلتش در دین بیش از دیگران باشد. آدمى هر چند، خرد و بى مقدار باشد و در دیده ها بى ارج آید، مى تواند که دیگران را بر حق یارى دهد یا از دیگران یارى خواهد.

در این هنگام ، مردى از اصحاب با گفتارى دراز به آن حضرت (ع ) پاسخ داد و در سخن خود بر او درود فرستاد و گفت که سخن او را شنیده و فرمانبردار اوست

على (ع ) به او چنین فرمود:

هر کس جلال خداوندى در چشم جانش بزرگ آید و پایگاه او در دلش ‍ جلیل ، باید که حق این عظمت و جلال به جاى آرد و هر چه جز اوست در چشمش خرد و حقیر آید. در چنین حالى ، سزاوارترین کس ، کسى است که نعمت خدا بر او بسیار باشد و احسانش در حق او نیکو. زیرا نعمت خدا بر کسى افزون نشود مگر آنکه حق خداوندى در دلش ‍ بزرگتر آید. از سخیف ترین حالات والیان در نزد مردم صالح این است که مردم پندارند که آنان دوستدار فخر و مباهات اند. و بناى کار خود بر کبر و غرور مى نهند.

من ناخوش دارم که در پندار شما چنین آید که من خواهان ثنا و ستایشم و سپاس خدا را که چنین نیستم . اگر هم دوست مى داشتم که بستایندم به سبب فروتنى در برابر پروردگارم آن را ترک مى کردم . زیرا تنها اوست که سزاوار عظمت و کبریاست . بسیار افتد که مردم پس از انجام کار مهمى که کرده اند، خواهند که آنان را بستایند، ولى مرا به سبب فرمانبرداریم از خدا و نیز رفتار نیکویى که با شما داشته ام ، به نیکى مستایید زیرا هنوز حقوقى است که من ادایشان نکرده ام و فرایضى بر گردن من است که باید آنها را بگزارم .

انسان که با جباران سخن مى گویند، با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آنچه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مى دارند. نیز به چاپلوسى و تملق با من آمیزش مکنید. و مپندارید که گفتن حق بر من گران مى آید. و نخواهم که مرا بزرگ انگارید، زیرا هر که شنیدن حق بر او گران آید، یا نتواند اندرز کسى را در باب عدالت بشنود، عمل کردن به حق و عدالت بر او دشوارتر است . پس با من از گفتن حق یا راءى زدن به عدل باز نایستید، زیرا من در نظر خود بزرگتر از آن نیستم که مرتکب خطا نشوم و در اعمال خود از خطا ایمن باشم . مگر آنکه ، خدا مرا در آنچه با نفس من رابطه دارد، کفایت کند زیرا او تواناتر از من به من است . ما و شما بندگانى هستیم در قبضه قدرت پروردگارى که پرورش ‍ دهنده اى جز او نیست . او صاحب اختیار ماست در آنچه خود بدان اختیار نداریم . اوست که ما را از آنچه در آن غوطه وریم ، بیرون مى کشد و به راهى که صلاح ما در آن است ، مى برد. او بود که پس از گمراهى ما را هدایت کرد و پس از نابینایى ، بینایى بخشید.

عبدالمحمد آیتی۲۰۷

بازدیدها: ۳۴۴

موضوعات نهج البلاغه(برچسب های)

برچسب ها

بازدیدها: ۴۰۲

خطبه شماره ۱۸۳ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

 خطبه : ۱۸۳

من خطبه له ع  

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَیْرِ رُؤْیَهٍ، وَ الْخالِقِ مِنْ غَیْرِ مَنْصَبَهٍ، خَلَقَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ، وَ اسْتَعْبَدَ الْاءَرْبابَ بِعِزَّتِهِ، وَ سادَ الْعُظَماءَ بِجُودِهِ، وَ هُوَ الَّذِی اءَسْکَنَ الدُّنْیا خَلْقَهُ، وَ بَعَثَ إِلَى الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ رُسُلَهُ، لِیَکْشِفُوا لَهُمْ عَنْ غِطائِها، وَ لِیُحَذِّرُوهُمْ مِنْ ضَرَّائِها، وَ لْیَضْرِبُوا لَهُمْ اءَمْثالَها، وَ لِیُبَصِّرُوهُمْ عُیُوبَها، وَ لِیَهْجُمُوا عَلَیْهِمْ بِمُعْتَبَرٍ مِنْ تَصَرُّفِ مَصاحِّها وَ اءَسْقامِها وَ حَلالِها وَ حَرامِها، وَ ما اءَعَدَّ اللَّهُ لِلْمُطِیعِینَ مِنْهُمْ وَ الْعُصاهِ مِنْ جَنَّهٍ وَ نارٍ وَ کَرامَهٍ وَ هَوانٍ، اءَحْمَدُهُ إِلَى نَفْسِهِ کَما اسْتَحْمَدَ إِلَى خَلْقِهِ، وَ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا، وَ لِکُلِّ قَدْرٍ اءَجَلاً، وَ لِکُلِّ اءَجَلٍ کِتَابا.

مِنْها فى ذِکْرِ الْقُرآنِ:

فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زاجِرٌ، وَ صامِتٌ ناطِقٌ، حُجَّهُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ، اءَخَذَ عَلَیْهِمْ مِیثاقَهُمْ، وَ ارْتَهَنَ عَلَیْهِمْ اءَنْفُسَهُمْ، اءَتَمَّ نُورَهُ، وَ اءَکْمَلَ بِهِ دِینَهُ، وَ قَبَضَ نَبِیَّهُ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ قَدْ فَرَغَ إِلَى الْخَلْقِ مِنْ اءَحْکامِ الْهُدى بِهِ، فَعَظِّمُوا مِنْهُ سُبْحانَهُ ما عَظَّمَ مِنْ نَفْسِهِ، فَإِنَّهُ لَمْ یُخْفِ عَنْکُمْ شَیْئا مِنْ دِینِهِ، وَ لَمْ یَتْرُکْ شَیْئا رَضِیَهُ اءَوْ کَرِهَهُ إِلا وَ جَعَلَ لَهُ عَلَما بادِیا، وَ آیَهً مُحْکَمَهً تَزْجُرُ عَنْهُ اءَوْ تَدْعُو إِلَیْهِ فَرِضاهُ فِیما بَقِیَ واحِدٌ، وَ سَخَطُهُ فِیما بَقِیَ واحِدٌ.

وَ اعْلَمُوا اءَنَّهُ لَنْ یَرْضَى عَنْکُمْ بِشَیْءٍ سَخِطَهُ عَلَى مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، وَ لَنْ یَسْخَطَ عَلَیْکُمْ بِشَیْءٍ رَضِیَهُ مِمَّنْ کانَ قَبْلَکُمْ، وَ إِنَّمَا تَسِیرُونَ فِی اءَثَرٍ بَیِّنٍ، وَ تَتَکَلَّمُونَ بِرَجْعِ قَوْلٍ قَدْ قالَهُ الرِّجالُ مِنْ قَبْلِکُمْ، قَدْ کَفاکُمْ مَؤُونَهَ دُنْیاکُمْ، وَ حَثَّکُمْ عَلَى الشُّکْرِ، وَ افْتَرَضَ مِنْ اءَلْسِنَتِکُمُ الذِّکْرَ،

وَ اءَوْصاکُمْ بِالتَّقْوَى ، وَ جَعَلَها مُنْتَهَى رِضاهُ وَ حاجَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ.
فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی اءَنْتُمْ بِعَیْنِهِ، وَ نَواصِیکُمْ بِیَدِهِ، وَ تَقَلُّبُکُمْ فِی قَبْضَتِهِ، إِنْ اءَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ، وَ إِنْ اءَعْلَنْتُمْ کَتَبَهُ، قَدْ وَکَّلَ بِذلِکَ حَفَظَهً کِرَاما، لا یُسْقِطُونَ حَقَّا، وَ لا یُثْبِتُونَ بَاطِلاً.

وَ اعْلَمُوا اءَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا مِنَ الْفِتَنِ، وَ نُورا مِنَ الظُّلَمِ وَ یُخَلِّدْهُ فِیمَا اشْتَهَتْ نَفْسُهُ، وَ یُنْزِلْهُ مَنْزِلَ الْکَرامَهِ عِنْدَهُ فِی دارٍ اصْطَنَعَها لِنَفْسِهِ، ظِلُّها عَرْشُهُ، وَ نُورُها بَهْجَتُهُ، وَ زُوَّارُها مَلائِکَتُهُ، وَ رُفَقاؤُها رُسُلُهُ، فَبادِرُوا الْمَعادَ، وَ سابِقُوا الْآجالَ، فَإِنَّ النَّاسَ یُوشِکُ اءَنْ یَنْقَطِعَ بِهِمُ الْاءَمَلُ، وَ یَرْهَقُهُمُ الْاءَجَلُ، وَ یُسَدُّ عَنْهُمْ بابُ التَّوْبَهِ، فَقَدْ اءَصْبَحْتُمْ فِی مِثْلِ ما سَاءَلَ إِلَیْهِ الرَّجْعَهَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ، وَ اءَنْتُمْ بَنُو سَبِیلٍ عَلَى سَفَرٍ مِنْ دارٍ لَیْسَتْ بِدارِکُمْ، وَ قَدْ اءُوذِنْتُمْ مِنْها بِالارْتِحالِ وَ اءُمِرْتُمْ فِیها بِالزَّادِ.

وَ اعْلَمُوا اءَنَّهُ لَیْسَ لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ، فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوها فِی مَصائِبِ الدُّنْیَا؛ اءَفَرَاءَیْتُمْ جَزَعَ اءَحَدِکُمْ مِنَ الشَّوْکَهِ تُصِیبُهُ، وَ الْعَثْرَهِ تُدْمِیهِ، وَ الرَّمْضاءِ تُحْرِقُهُ؟ فَکَیْفَ إِذا کانَ بَیْنَ طابَقَیْنِ مِنْ نارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیْطانٍ؟ اءَعَلِمْتُمْ اءَنَّ مالِکا إِذا غَضِبَ عَلَى النَّارِ حَطَمَ بَعْضُها بَعْضا لِغَضَبِهِ، وَ إِذا زَجَرَها تَوَثَّبَتْ بَیْنَ اءَبْوابِها جَزَعا مِنْ زَجْرَتِهِ؟!

اءَیُّهَا الْیَفَنُ الْکَبِیرُ الَّذِی قَدْ لَهَزَهُ الْقَتِیرُ! کَیْفَ اءَنْتَ إِذا الْتَحَمَتْ اءَطْواقُ النَّارِ بِعِظامِ الْاءَعْناقِ، وَ نَشِبَتِ الْجَوامِعُ حَتَّى اءَکَلَتْ لُحُومَ السَّواعِدِ؟ فَاللَّهَ اللَّهَ، مَعْشَرَ الْعِبادِ، وَ اءَنْتُمْ سالِمُونَ فِی الصِّحَّهِ قَبْلَ السُّقْمِ، وَ فِی الْفُسْحَهِ قَبْلَ الضِّیقِ، فَاسْعَوْا فِی فَکاکِ رِقابِکُمْ مِنْ قَبْلِ اءَنْ تُغْلَقَ رَهائِنُها، اءَسْهِرُوا عُیُونَکُمْ، وَ اءَضْمِرُوا بُطُونَکُمْ، وَ اسْتَعْمِلُوا اءَقْدَامَکُمْ، وَ اءَنْفِقُوا اءَمْوالَکُمْ، وَ خُذُوا مِنْ اءَجْسادِکُمْ تَجُودُوا بِها عَلَى اءَنْفُسِکُمْ وَ لا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا، فَقَدْ قالَ اللَّهُ سُبْحانَهُ: إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ اءَقْدامَکُمْ وَ قالَ تَعالَى : مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ اءَجْرٌ کَرِیمٌ فَلَمْ یَسْتَنْصِرْکُمْ مِنْ ذُلِّ، وَ لَمْ یَسْتَقْرِضْکُمْ مِنْ قُلِّ، اسْتَنْصَرَکُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْاءَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ، وَ اسْتَقْرَضَکُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْاءَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ، وَ إِنَّمَا اءَرادَ اءَنْ یَبْلُوَکُمْ اءَیُّکُمْ اءَحْسَنُ عَمَلاً.

فَبادِرُوا بِاءَعْمالِکُمْ تَکُونُوا مَعَ جِیرانِ اللَّهِ فِی دارِهِ، رافَقَ بِهِمْ رُسُلَهُ، وَ اءَزارَهُمْ مَلائِکَتَهُ، وَ اءَکْرَمَ اءَسْماعَهُمْ اءَنْ تَسْمَعَ حَسِیسَ نارٍ اءَبَدا، وَ صانَ اءَجْسادَهُمْ اءَنْ تَلْقَى لُغُوبا وَ نَصَبا ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، اءَقُولُ ما تَسْمَعُونَ، وَ اللّهُ الْمُسْتَعانُ عَلَى نَفْسِی وَ اءَنْفُسِکُمْ وَ هُوَ حَسْبُنا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ.

ترجمه : 

از خطبه اى از آن حضرت (ع )

ستایش خداوندى را که شناخته است بى آنکه دیده شود. آفریدگار است بى آنکه او را رنجى رسد. موجودات را به قدرت خود بیافرید و به عزت و چیرگى خود هر مهتر گردنکش را بنده ساخت و بر همه بزرگان به جود و بخشش خود سرورى یافت . اوست که آفریدگان خود را در این جهان جاى داد و پیامبران را بر جن و انس مبعوث فرمود، تا پرده از چهره دنیا برگیرند و مردم را از بدیها و سختیهایش بر حذر دارند، و برایشان از دنیا مثلها آورند و دیدگانشان را به معایب آن بگشایند و بناگهان برایشان در آیند و سخنى عبرت آمیز گویند، از دگرگونیهاى آن چون تندرستیهاى آن و بیماریهاى آن و حلال آن و حرام آن و آنچه خدا براى فرمانبرداران مهیا کرده و آنچه براى بزهکاران از بهشت و دوزخ و بزرگوارى و خوارى . ستایش مى کنیم او را ستایشى که به ساحت قدس او منتهى گردد آنسان که از بندگانش خواسته که ستایشش کنند.
براى هر چیز اندازه اى نهاد و هر اندازه را زمانى مقرر داشت و هر زمان را در کتابى نوشت .

از این خطبه :

قرآن فرمان دهنده است و بازدارنده . خاموش است و گویا. حجت خداست بر آفریدگانش که براى آن از ایشان پیمان گرفته است و همه را در گرو آن قرار داده .

خداى تعالى نور هدایت خود را به قرآن تمام کرده و دین خود را به قرآن کامل نموده است . جان پیامبر خود (صلى الله علیه و آله ) را زمانى بستد که از رسانیدن احکام هدایت آمیزش فراغت یافته بود. پس خداى سبحان را چنان بزرگ دارید که او خود خویشتن را بزرگ داشته است . زیرا که چیزى را از دین خویش بر شما پوشیده نداشته است . هیچ چیز نیست که او را خشنود سازد یا سبب کراهت او گردد، مگر براى آن نشانى روشن و آیینى محکم آورد که یا منعش کرده یا به سوى آن فراخوانده است . و سبب خشنودى و خشم او در آینده و گذشته یکى است . بدانید که او هر چیزى را که بر پیشینیان ناپسند مى داشته از شما پسندیده ندارد و چیزى را که از پیشینیان شما پسندیده مى داشته از شما ناپسند نداند. شما به راه روشن حق گام مى نهید و همان سخنان که مردان پیش از شما مى گفته اند بر زبان مى رانید. خداوند هزینه دنیاى شما را بر عهده گرفته است و به سپاسگزارى واداشته و ذکر خود را فریضه زبانها کرده است . شما را به پرهیزگارى سفارش کرده و آن را منتهاى خشنودى خود قرار داده و همین است آنچه از بندگان خود خواسته . پس ، از خداوندى که همواره در نظر او هستید و زمام اختیارتان به دست اوست و در قبضه قدرت اوست ، بترسید. اگر در نهان کارى کنید، مى داندش و اگر به آشکارا کارى کنید، مى نویسدش و بر این کار فرشتگانى گمارده است . نگهبانان و ارجمندان ، که حقى را نانوشته نگذارند و چیزى را بیجا ثبت نکنند. بدانید که هر که از خدا بترسد براى او راه بیرون شدنى از فتنه ها قرار مى دهد و چراغى در تاریکیها و او را در آنچه میل و خواست اوست جاویدان دارد و در نزد خود در منزل کرامت فرود آورد، در سرایى که خاص خود ساخته ، سایه اش عرش است و روشناییش اشراق نور خشنودى اوست و زایران آن فرشتگان او و دوستانش پیامبرانش هستند. به سوى معاد بشتابید، بر مرگها پیشى گیرید، زیرا، بسا مردم که رشته آرزوهایشان گسسته گردد و اجل دریابدشان و در توبه به رویشان بسته ماند.

شما همانند کسانى هستید که پیش از شما از این جهان رفته اند و از خدا مى خواهند که آنان را به دنیا بازگرداند. شما مسافرانى هستید در سفر، از خانه اى که خانه شما نبوده است و اکنون بانگ رحیل سرداده اند که گاه رفتن است .

همراه خود توشه اى بردارید. بدانید که این پوست ظریف را طاقت آتش ‍ دوزخ نیست . پس بر خود ترحم کنید. شما توان خود را در برابر مصایب و سختیهاى این جهانى سنجیده اید، آیا ندیده اید که اگر خارى بر تن یکى از شما رود یا بلغزد و بیفتد و خونین شود یا با ریگ تفته بسوزانندش چه حالى خواهد داشت ؟ پس چگونه است حال او، آنگاه که میان دو طبقه از آتش جاى گرفته ، همخوابه اش سنگ است و همنشین او شیطان ؟ آیا مى دانید که چون مالک دوزخ بر آتش خشم گیرد، برخى از آن برخى دیگر را فرو کوبد و خرد کند؟ و چون بر آن بانگ زند از هیبت آن فریاد برآورد و میان درهاى دوزخ برجهد؟
اى پیر سالخورده که ضعف پیریت از پاى درآورده ، چگونه اى آنگاه که طوقهاى آتش به استخوانهاى گردنت بچسبد و غلها و زنجیرها گوشت ساعدانت را خورده باشند الله . الله . اى جماعت بندگان ، شما که اکنون در تندرستى پیش از بیمارى هستید و در گشایش پیش از تنگى ، براى رهایى خود، پیش از آنکه گردنها به گرو اعمال رود و رهایى ممکن نگردد بکوشید. شب هنگام چشمان خود را بیدار دارید و شکمهاى خود را لاغر نمایید و قدمهاى خود به کار دارید و اموالتان را انفاق کنید و از تنهایتان بگیرید و به جانهاى خود ببخشید و در این گرفتن و دادن بخل مورزید.

خداى سبحان فرماید: (اگر خدا را یارى کنید شما را یارى کند و پایداریتان خواهد بخشید.)(۶۰) و نیز گوید: (کیست که خدا را قرض ‍ الحسنه دهد تا براى او دو چندانش کند و او را پاداشى نیکو باشد.)(۶۱) اگر خدا از شما یارى مى خواهد نه از روى خوارمایگى است و اگر از شما وام مى خواهد نه به سبب بینوایى است . از شما یارى خواسته در حالى که ، لشکرهاى آسمان و زمین از آن اوست و اوست پیروزمند و حکیم و از شما وام مى خواهد و حال آنکه ، خزاین آسمانها و زمین از آن اوست و بى نیاز و ستوده است خداوند. مى خواهد شما را بیازماید تا کدامیک از شما به عمل ، بهتر از دیگران هستید. پس به کارهاى نیک دست یازید تا با همسایگان خدا در خانه خدا باشید، همانند کسانى که خدا پیامبرانش را رفیقان آنان کرده و ملایکه خود را به دیدارشان فرستاده و گوشهایشان را بدان گرامى داشته که هرگز صداى آتش را نشنوند و تنهایشان را از رسیدن رنج و درد مصون داشته (این بخشایشى است از جانب خدا که به هر که مى خواهد ارزانیش مى دارد، که خدا صاحب بخشایشى بزرگ است .)(۶۲) مى گویم آنچه مى شنوید. از خداوند براى خود و شما یارى مى خواهم . او مرا بسنده است که بهترین کارگزار است .

_______________________________

۶۰-سوره ۴۷، آیه ۷٫
۶۱-سوره ۲، آیه ۲۴۵٫
۶۲-سوره ۶۷، آیه ۲٫

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۱۰

خطبه شماره ۱۷۸ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۷۸

و من خطبه له ع 

لاَ یَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَاءْنٍ، وَ لاَ یُغَیِّرُهُ زَمَانٌ، وَ لاَ یَحْوِیهِ مَکَانٌ وَ لاَ یَصِفُهُ لِسَانٌ، لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ عَدَدُ قَطْرِ الْمَاءِ، وَ لاَ نُجُومِ السَّمَاءِ، وَ لاَ سَوَافِی الرِّیحِ فِی الْهَوَاءِ وَ لاَ دَبِیبُ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا وَ لاَ مَقِیلُ الذَّرِّ فِی اللَّیْلَهِ الظَّلْمَاءِ، یَعْلَمُ مَسَاقِطَ الْاءَوْرَاقِ وَ خَفِیِّ طَرْفِ الْاءَحْدَاقِ.

وَ اءَشْهَدُ اءَنْ لاَ إِلَهَ إِلا اللَّهُ غَیْرَ مَعْدُول -ٍ بِهِ وَ لاَ مَشْکُوکٍ فِیهِ وَ لاَ مَکْفُورٍ دِینُهُ وَ لاَ مَجْحُودٍ تَکْوِینُهُ، شَهَادَهَ مَنْ صَدَقَتْ نِیَّتُهُ وَ صَفَتْ دِخْلَتُهُ وَ خَلَصَ یَقِینُهُ وَ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ.

وَ اءَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الَمْجُتْبَىَ مِنْ خَلاَئِقِهِ وَ الْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ وَ الْمُخْتَصُّ بِعَقَائِلِ کَرَامَاتِهِ وَ الْمُصْطَفَى لِکَرَائِمِ رِسَالاَتِهِ وَ الْمُوَضَّحَهُ بِهِ اءَشْرَاطُ الْهُدَى وَ الْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِیبُ الْعَمَى .

اءَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ الدُّنْیَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّلَ لَهَا وَ الْمُخْلِدَ إِلَیْهَا وَ لاَ تَنْفَسُ بِمَنْ نَافَسَ فِیهَا وَ تَغْلِبُ مَنْ غَلَبَ عَلَیْهَا، وَ ایْمُ اللَّهِ مَا کَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِی غَضِّ نِعْمَهٍ مِنْ عَیْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا، لِاءَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاّ مٍ لِلْعَبِیدِ وَ لَوْ اءَنَّ النَّاسَ حِینَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولَ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِیَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ شَارِدٍ وَ اءَصْلَحَ لَهُمْ کُلَّ فَاسِدٍ.

وَ إِنِّی لَاءَخْشَى عَلَیْکُمْ اءَنْ تَکُونُوا فِی فَتْرَهٍ وَ قَدْ کَانَتْ اءُمُورٌ مَضَتْ مِلْتُمْ فِیهَا مَیْلَهً کُنْتُمْ فِیهَا عِنْدِی غَیْرَ مَحْمُودِینَ وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَیْکُمْ اءَمْرُکُمْ إِنَّکُمْ لَسُعَدَاءُ وَ مَا عَلَیَّ إِلا الْجُهْدُ وَ لَوْ اءَشَاءُ اءَنْ اءَقُولَ لَقُلْتُ: عَفَا اللّهُ عَمّ اسَلَفَ.

  ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع )

 خداوند را هیچ کارى از کار دیگر باز ندارد. زمان دگرگونش نکند و مکان را گنجاى او نباشد. زبانها از وصفش ناتوان اند. شماره قطره هاى آب و شمار ستارگان آسمان و ذرات خاک را که باد به هوا برمى دارد، مى داند. و رفتن مورى بر سنگى صاف و خوابگاه مورى در شبى تاریک بر او پوشیده نیست . افتادن برگهاى درختان و بسته شدن و باز شدن آهسته پلکها را مى داند. شهادت مى دهم که جز الله خدایى نیست . هیچ چیز همتاى او نیست و در او تردید روا نبود، نه دینش را توان پوشیده داشت و نه آفرینش را انکار توان کرد.

شهادت مى دهم ، شهادت کسى که نیتش صادق است و باطنش از هر شائبه مبرّاست و یقینش خالص است و کفّه ترازوى عملش به نیکى سنگین است . شهادت مى دهم که محمد (صلى الله علیه و آله ) بنده او و پیامبر اوست که از میان همه آفریدگانش برگزید و براى شرح حقایق دینش ، اختیار کرد و به گرامیترین کراماتش مخصوص گردانید و براى رسانیدن پیامهاى نیکو انتخاب نمود. به وجود او نشانه هاى هدایت آشکار شد و ظلمت کورى و گمراهى روشنى گرفت .

اى مردم ، دنیا کسى را که آرزوى او را در دل پرورد و خواستار او باشد مى فریبد و با کسى که براى به دست آوردن آن با دیگران رقابت و همچشمى کند بخل نمى ورزد.

و مغلوب مى سازد کسى را که بر او چیره گردد. به خدا سوگند، قومى که در فراخى نعمت و کامیابى بوده اند و نعمتشان روى به زوال نهاده ، زوال نعمت را سببى جز ارتکاب گناهان نبوده است ، زیرا خدا بر بندگانش ‍ ستم روا ندارد. اگر مردم هنگامى که محنت و بلایى بر آنها فرود مى آید و نعمتهایشان زوال مى یابد، از روى صدق و صفاى نیت و شیفتگى دل به درگاه خداوندى زارى کنند، خداوند نعمت رمیده را به آنان بازمى گرداند و کارهاى تباهشان را به صلاح مى آورد.

مى ترسم از مهلت داده شدگانى باشید که غافلگیر مى شوند. کارهایى صورت پذیرفت و شما به آنها مایل شدید که در آن هنگام نزد من ناستوده بودید. اگر راه و روشى که در روزگاران گذشته داشته اید به شما بازگردد، اهل سعادت خواهید بود. بر من جز کوشش نیست . اگر خواهم که بگویم مى گویم . خدا آنچه را گذشته است ببخشاید.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۵۹

خطبه شماره ۱۷۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۷۷

و من کلام له ع فِى مَعْنَى الْحَکَمَیْنِ: 

فَاءَجْمَعَ رَاءْیُ مَلَئِکُمْ عَلَى اءَنِ اخْتارُوا رَجُلَیْنِ، فَاءَخَذْنا عَلَیْهِما اءَنْ یُجَعْجِعا عِنْدَ الْقُرْآنِ وَ لاَ یُجَاوِزَاهُ وَ تَکُونُ اءَلْسِنَتُهُمَا مَعَهُ وَ قُلُوبُهُمَا تَبَعَهُ فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَکَا الْحَقَّ وَ هُمَا یُبْصِرَانِهِ وَ کَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا وَ الاِعْوِجَاجُ رَاءْیَهُمَا وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَیْهِمَا فِی الْحُکْمِ بِالْعَدْلِ وَ الْعَمَلِ بِالْحَقِّ سُوءَ رَاءْیِهِمَا وَ جَوْرَ حُکْمِهِمَا وَ الثِّقَهُ فِی اءَیْدِینَا لِاءَنْفُسِنَا حِینَ خَالَفَا سَبِیلَ الْحَقِّ وَ اءَتَیَا بِمَا لاَ یُعْرَفُ مِنْ مَعْکُوسِ الْحُکْمِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) در باب آن دو حکم : 

راءى سرانتان بر آن قرار گرفت که دو مرد را برگزینند. و ما از آن دو پیمان گرفتیم که هرچه قرآن گوید همان کنند و از آن تجاوز ننمایند. زبانشان با قرآن باشد و دلشان پیرو قرآن . ولى آن دو گمراه شدند و با آنکه حق را به عیان مى دیدند ترکش گفتند و دلشان به ستم متمایل بود و کجروى شیوه آنها. شرط کرده بودیم که در داورى به عدالت گرایند و به حق عمل کنند و این پیش از آن بود که چنان راءى بد و ستمکارانه اى بدهند. اکنون که آن دو پاى از جاده حق بیرون نهاده اند و حکمى واژگونه داده اند تا به راءیشان وقعى ننهیم ، حجت به سود ما و در دست ماست .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۳۰

خطبه شماره ۱۷۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۷۶

و من خطبه له ع 

انْتَفِعُوا بِبَیانِ اللَّهِ، وَاتَّعِظُوا بِمَواعِظِ اللَّهِ، وَاقْبَلُوا نَصِیحَهَ اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ اءَعْذَرَ إِلَیْکُمْ بِالْجَلِیَّهِ، وَ اءَخَذَ عَلَیْکُمُ الْحُجَّهَ، وَ بَیَّنَ لَکُمْ مَحابَّهُ مِنَ الْاءَعْمالِ وَ مَکارِهَهُ مِنْها لِتَتَّبِعُوا هَذِهِ وَ تَجْتَنِبُوا هَذِهِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه کانَ یَقُولُ: (إِنَّ الْجَنَّهَ حُفَّتْ بِالْمَکارِهِ، وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَواتِ.)

وَاعْلَمُوا اءَنَّهُ ما مِنْ طاعَهِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلا یَأْتِی فِی کُرْهٍ، وَ ما مِنْ مَعْصِیَهِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلا یَأْتِی فِی شَهْوَهٍ، فَرَحِمَ اللَّهُ رَجُلا نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ، وَ قَمَعَ هَوى نَفْسِهِ، فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ اءَبْعَدُ شَیْءٍ مَنْزِعا، وَ إِنَّهَا لا تَزالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِیَهٍ فِی هَوىً.

وَاعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ اءَنَّ الْمُؤْمِنَ لا یُمْسِی وَ لا یُصْبِحُ إِلا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ، فَلا یَزالُ زارِیا عَلَیْهَا، وَ مُسْتَزِیدا لَها، فَکُونُوا کَالسَّابِقِینَ قَبْلَکُمْ وَالْماضِینَ اءَمامَکُمْ، قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْیا تَقْوِیضَ الرَّاحِلِ، وَ طَوَوْها طَیَّ الْمَنازِلِ.

وَاعْلَمُوا اءَنَّ هَذا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لا یَغُشُّ وَالْهادِی الَّذِی لا یُضِلُّ، وَالْمُحَدِّثُ الَّذِی لا یَکْذِبُ، وَ ما جالَسَ هَذا الْقُرْآنَ اءَحَدٌ إِلا قامَ عَنْهُ بِزِیادَهٍ اءَوْ نُقْصانٍ: زِیادَهٍ فِی هُدىً، وَ نُقْصَانٍ مِنْ عَمىً.
وَاعْلَمُوا اءَنَّهُ لَیْسَ عَلى اءَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فاقَهٍ، وَ لا لِاءَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً، فاسْتَشْفُوهُ مِنْ اءَدْوائِکُمْ، وَاسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَاءَوَائِکُمْ، فَإِنَّ فِیهِ شِفاءً مِنْ اءَکْبَرِ الدَّاءِ،
وَ هُوَ الْکُفْرُ وَالنِّفاقُ وَالْغَیُّ وَالضَّلالُ، فَاسْاءَلُوا اللَّهَ بِهِ، وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بِحُبِّهِ، وَ لا تَسْاءَلُوا بِهِ خَلْقَهُ، إِنَّهُ ما تَوَجَّهَ الْعِبادُ إِلَى اللَّهِ تَعالى بِمِثْلِهِ.

وَاعْلَمُوا اءَنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ قائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ اءَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ شُفِّعَ فِیهِ، وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ صُدِّقَ عَلَیْهِ، فَإِنَّهُ یُنادِی مُنادٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ:
(اءَلا إِنَّ کُلَّ حارِثٍ مُبْتَلى فِی حَرْثِهِ وَ عاقِبَهِ عَمَلِهِ غَیْرَ حَرَثَهِ الْقُرْآنِ) فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ اءَتْباعِهِ، وَاسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّکُمْ وَاسْتَنْصِحُوهُ عَلَى اءَنْفُسِکُمْ، وَاتَّهِمُوا عَلَیْهِ آرَاءَکُمْ، وَاسْتَغِشُّوا فِیهِ اءَهْوَاءَکُمْ.

الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهایَهَ النِّهَایَهَ، وَالاسْتِقامَهَ الاِسْتِقامَهَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَالْوَرَعَ الْوَرَعَ.
إِنَّ لَکُمْ نِهایَهً فانْتَهُوا إِلَى نِهایَتِکُمْ، وَ إِنَّ لَکُمْ عَلَما فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ، وَ إِنَّ لِلْإِسْلامِ غَایَهً فَانْتَهُوا إِلَى غایَتِهِ، وَاخْرُجُوا إِلَى اللَّهِ مِمَّا افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَقِّهِ، وَ بَیَّنَ لَکُمْ مِنْ وَظائِفِهِ، اءَنَا شاهِدٌ لَکُمْ وَحَجِیجٌ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَنْکُمْ.

اءَلا وَ إِنَّ الْقَدَرَ السَّابِقَ قَدْ وَقَعَ وَالْقَضَاءَ الْماضِیَ قَدْ تَوَرَّدَ، وَ إِنِّی مُتَکَلِّمٌ بِعِدَهِ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ، قالَ اللَّهُ تَعَالَى : إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ اءَن لا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اءَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ، وَ قَدْ قُلْتُمْ: رَبُّنَا اللَّهُ، فَاسْتَقِیمُوا عَلَى کِتابِهِ وَ عَلَى مِنْهاجِ اءَمْرِهِ وَ عَلَى الطَّرِیقَهِ الصَّالِحَهِ مِنْ عِبادَتِهِ، ثُمَّ لا تَمْرُقُوا مِنْها، وَ لا تَبْتَدِعُوا فِیها، وَ لا تُخالِفُوا عَنْها، فَإِنَّ اءَهْلَ الْمُرُوقِ مُنْقَطَعٌ بِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ.

ثُمَّ إِیَّاکُمْ وَ تَهْزِیعَ الْاءَخْلاقِ وَ تَصْرِیفَها، وَاجْعَلُوا اللِّسانَ وَاحِدا وَلْیَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسانَهُ، فَإِنَّ هَذَا اللِّسانَ جَمُوحٌ بِصاحِبِهِ، وَاللَّهِ ما اءَرَى عَبْدا یَتَّقِی تَقْوى تَنْفَعُهُ حَتَّى یَخْزُنَ لِسانَهُ، وَ إِنَّ لِسانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَراءِ قَلْبِهِ، وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنافِقِ مِنْ وَراءِ لِسانِهِ، لِاءَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذا اءَرادَ اءَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ، فَإِنْ کانَ خَیْرا اءَبْدَاهُ، وَ إِنْ کانَ شَرّا واراهُ، وَ إِنَّ الْمُنافِقَ یَتَکَلَّمُ بِما اءَتَى عَلى لِسانِهِ، لا یَدْرِی ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَیْهِ، وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه : (لا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ، وَ لا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى یَسْتَقِیمَ لِسَانُهُ) فَمَنِ اسْتَطاعَ مِنْکُمْ اءَنْ یَلْقَى اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ هُوَ نَقِیُّ الرَّاحَهِ مِنْ دِماءِ الْمُسْلِمِینَ وَ اءَمْوالِهِمْ، سَلِیمُ اللِّسانِ مِنْ اءَعْراضِهِمْ فَلْیَفْعَلْ.

وَاعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ، اءَنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعامَ ما اسْتَحَلَّ عَاما اءَوَّلَ، وَ یُحَرِّمُ الْعامَ ما حَرَّمَ عَاما اءَوَّلَ، وَ اءَنَّ ما اءَحْدَثَ النَّاسُ لا یُحِلُّ لَکُمْ شَیْئا مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ، وَ لَکِنَّ الْحَلالَ مَا اءَحَلَّ اللَّهُ، وَالْحَرامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ، فَقَدْ جَرَّبْتُمُ الْاءُمُورَ وَ ضَرَّسْتُمُوها، وَ وُعِظْتُمْ بِمَنْ کانَ قَبْلَکُمْ، وَ ضُرِبَتِ الْاءَمْثالُ لَکُمْ، وَ دُعِیتُمْ إِلَى الْاءَمْرِ الْواضِحِ، فَلا یَصَمُّ عَنْ ذلِکَ إِلا اءَصَمُّ، وَ لا یَعْمَى عَنْهُ إِلا اءَعْمَى ، وَ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ اللَّهُ بِالْبَلاءِ وَالتَّجارِبِ لَمْ یَنْتَفِعْ بِشَى ءٍ مِنَ الْعِظَهِ وَ اءَتاهُ التَّقْصِیرُ مِنْ اءَمامِهِ حَتَّى یَعْرِفَ ما اءَنْکَرَ، وَ یُنْکِرَ ما عَرَفَ، فَإِنَّ النَّاسَ رَجُلانِ: مُتَّبِعٌ شِرْعَهً، وَ مُبْتَدِعٌ بِدْعَهً، لَیْسَ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ بُرْهَانُ سُنَّهٍ، وَ لا ضِیَاءُ حُجَّهٍ.

وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ لَمْ یَعِظْ اءَحَدا بِمِثْلِ هذا الْقُرْآنِ، فَإِنَّهُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ، وَ سَبَبُهُ الْاءَمِینُ، وَ فِیهِ رَبِیعُ الْقَلْبِ، وَ یَنابِیعُ الْعِلْمِ، وَ ما لِلْقَلْبِ جِلاءٌ غَیْرُهُ، مَعَ اءَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَکِّرُونَ، وَ بَقِیَ النَّاسُونَ وَالْمُتَناسُونَ، فَإِذا رَاءَیْتُمْ خَیْرا فَاءَعِینُوا عَلَیْهِ، وَ إِذا رَاءَیْتُمْ شَرّا فَاذْهَبُوا عَنْهُ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه کَانَ یَقُولُ:(یا ابْنَ آدَمَ اعْمَلِ الْخَیْرَ، وَدَعِ الشَّرَّ، فَإِذا اءَنْتَ جَوادٌ قاصِدٌ).

اءَلا وَإِنَّ الظُّلْمَ ثَلاثَهٌ: فَظُلْمٌ لا یُغْفَرُ، وَ ظُلْمٌ لا یُتْرَکُ، وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لا یُطْلَبُ، فَاءَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لا یُغْفَرُ فالشِّرْکُ بِاللَّهِ، قالَ اللَّهُ سُبْحانَهُ: إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ اءَنْ یُشْرَکَ بِهِ، وَ اءَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَناتِ؛ وَ اءَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لا یُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبادِ بَعْضِهِمْ بَعْضا.

الْقِصاصُ هُناکَ شَدِیدٌ، لَیْسَ هُوَ جَرْحا بِاْلمُدَى ، وَ لا ضَرْبا بِالسِّیاطِ، وَ لَکِنَّهُ ما یُسْتَصْغَرُ ذلِکَ مَعَهُ، فَإِیَّاکُمْ وَالتَّلَوُّنَ فِی دِینِ اللَّهِ، فَإِنَّ جَماعَهً فِیما تَکْرَهُونَ مِنَالْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَهٍ فِیما تُحِبُّونَ مِنَ الْباطِلِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ لَمْ یُعْطِ اءَحَدا بِفُرْقَهٍ خَیْرا مِمَّنْ مَضَى وَ لا مِمَّنْ بَقِیَ.

یا اءَیُّهَا النَّاسُ، طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ، وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ، وَ اءَکَلَ قُوتَهُ، وَاشْتَغَلَ بِطاعَهِ رَبِّهِ، وَ بَکى عَلَى خَطِیئَتِهِ، فَکانَ مِنْ نَفْسِهِ فِی شُغُلٍ، وَالنَّاسُ مِنْهُ فِی راحَهٍ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

از سخن خداى سود برید و از مواعظش پند گیرید. اندرز خدا را بپذیرید. خداوند با دلایل واضح خود، براى شما جاى عذرى باقى نگذاشته و حجت را بر شما تمام کرده است و برایتان بیان فرموده که چه کارهایى را خوش دارد و چه کارهایى را ناخوش ، تا از آنچه خوش دارد، پیروى کنید و از آنچه ناخوش دارد، اعراض نمایید.

رسول الله (صلى الله علیه و آله ) مى فرمود (که بهشت در سختیها احاطه شده و آتش در خواهشهاى نفسانى .) بدانید که اطاعت خداوند با سختى و درشتى همراه است و معصیت او با لذت و خوشى . پس ، خداوند رحمت کناد کسى را که از خواهشهاى نفس و لذتهاى خود دل بر کند و هواى نفس را سرکوب نماید.

دشوارترین کارها، دور داشتن نفس است و از هوا و هوسهایش ، زیرا نفس همواره خواهان معصیت و هوسرانى است .

بدانید، اى بندگان خداى ، مؤ من شب را به روز و روز را به شب نمى آورد مگر آنکه به نفس خویش بدگمان است و پیوسته بر او عیب مى گیرد و از طاعت حق ، افزونتر از آنچه به جاى آورده ، از او مى طلبد. پس ، همانند کسانى باشید که پیش از شما بوده اند و آنان که در برابر شما مردند و چون مسافران خیمه برکندند و رخت به جاى دیگر بردند و دنیا را چون کسى که منازل را طى مى کند طى کردند.

بدانید که این قرآن اندرزدهنده اى است که در اندرزش رنگ فریب نیست و راهنماینده اى است که گمراه نمى کند و سخنگویى است که دروغ نمى گوید. هر کس با قرآن همنشینى کند، چون برخیزد، چیزى بر او افزوده شده و چیزى از او کاسته گشته . به هدایتش افزوده شده و از کوردلیش کاسته گشته . بدانید، آنکه با قرآن است ، نیازمند نباشد و کس را بدون قرآن بى نیازى حاصل نگردد. شفاى دردهاى خود را از قرآن بجویید، چون سختى پیش آید از قرآن یارى خواهید. قرآن شفادهنده بزرگترین دردهاست ، یعنى درد کفر و نفاق و تباهى و گمراهى . به قرآن از خدا حاجت خواهید و با عشق به قرآن روى به خدا آورید و قرآن را وسیله خواهش از مردم قرار مدهید.

بندگان خدا، براى روى آوردن به خدا، قرآن را نیکوترین وسیله یافته اند. بدانید که قرآن شفیعى است که شفاعتش پذیرفته آید و گوینده اى است که سخنش به تصدیق مقرون باشد. هر که را که در روز قیامت قرآن شفاعت کند، بپذیرندش و، هر که را در روز قیامت قرآن تقبیح کند، سخنش به زیان او گردد.

در روز محشر آواز دهنده اى آواز دهد که (هر عمل کننده اى در دنیا، در این جهان گرفتار عاقبت عمل خویش است ، مگر عمل کنندگان به قرآن ) پس از عمل کنندگان به قرآن باشید و از پیروان قرآن و قرآن را دلیل شناخت پروردگار خویش گیرید و اندرز دهنده خود شمارید و هر اندیشه که بر خلاف قرآن در دل دارید، صوابش مشمرید و هواهاى نفسانى خود را در برابر آن خیانتکار انگارید.

کارى کنید، کارى کنید. کار به پایان برید، کار به پایان برید. پایدارى ورزید، پایدارى ورزید شکیبایى کنید، شکیبایى کنید. پارسا باشید، پارسا باشید. هر آینه شما را سرانجامى است . به سوى سرانجام خویش ‍ روید تا بدان برسید. شما را نشانه اى است ، به نشانه خود راه جویید. اسلام را هدفى است ، به هدف اسلام بگرایید. به سوى خدا روید و حق او را در آنچه بر شما واجب ساخته و احکامى که برایتان مقرر داشته است ، بگزارید. من گواه شمایم و در روز قیامت از سوى شما حجت مى آورم .
بدانید، که هر چه زین پیش مقدر شده بود واقع شده ، و آنچه قضاى الهى بر آن تعلق گرفته بود، اندک اندک ، پدیدار گشته . من از وعده خدا و حجت او سخن مى گویم . خداى تعالى فرماید: (آنان که گفتند: پروردگار ما الله است و پایدارى ورزیدند، فرشتگان بر آنها فرود مى آیند که مترسید و غمگین مباشید، شما را به بهشتى که به شما وعده داده شده است بشارت است .)(۵۶)

شما گفته اید که پروردگار ما الله است . پس استقامت ورزید بر کتاب او و به راه او، راهى که شما را بدان فرمان داده ، به استوارى گام نهید و بر طریقه شایسته عبادت او پایدار مانید. و از آن راه ، که در پیش پاى شما گشاده است ، بیرون مروید و در دین بدعت مگذارید و با دین مخالفت منمایید. زیرا آنان که از آن راه پاى بیرون نهند، روز قیامت از آوردن حجت در نزد خدا مانده شوند.

نیز شما را برحذر مى دارم از دگرگونى در خلق و خوى و از نفاق . همواره زبان را یکى کنید. هرکس باید که زبان خود نگه دارد. بسا شود که زبان سرکشى کند. به خدا سوگند، ندیده ام بنده اى را که پرهیزگارى کند و پرهیزگاریش او را سودمند افتد، مگر آنکه زبان خود نگه دارد. هر آینه زبان مؤ من در پس قلب اوست و قلب منافق در پس زبان او. زیرا، مؤ من هنگامى که آهنگ گفتن کند، نخست در درون خود در آن بیندیشد، اگر نیک بود بر زبان آرد و اگر بد بود پنهانش دارد. منافق هر سخن که بر زبانش آید بگوید و نداند چه به سود اوست و چه بر زیان او.

رسول الله (صلى الله علیه و آله ) فرمود: (ایمان هیچ بنده اى استقامت نپذیرد مگر آنگاه که دلش استقامت پذیرد و دلش استقامت نپذیرد، مگر آنگاه که زبانش استقامت پذیرد.) هر یک شما بتواند خداى تعالى را دیدار کند، در حالى که ، دستش از خون و مال مسلمانان پاک باشد و زبانش به عرض و آبروى کسى زیان نرسانیده باشد، باید چنان کند.

بدانید، اى بندگان خدا، که مؤ من حلال مى شمارد، در این سال ، چیزى را که در نخستین سال حلال مى شمرد و حرام مى داند، در این سال ، چیزى را که در نخستین سال حرام مى دانست . بدعتهایى که مردم در دین نهاده اند، حرامى را بر شما حلال نمى کند، بلکه ، حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان است که خدا حرام کرده است .

شما کارها را آزموده اید و تدبیر آنها کرده اید، از پیشینیان خود پند گرفته اید، براى شما مثلها زده شده و شما را به حقیقتى ، که روشن و آشکار بود، فرا خواندند. پس ، کران اند که آن را نمى شنوند و کوران اند که آن را نمى بینند. هر کس را که خداوند از تجربه ها و آزمایشها سود نرساند از هیچ اندرزى سود نخواهد برد و هر روز بر ضلالت او بیفزاید، تا آنجا که ، معروف را منکر شناسد و منکر را معروف انگارد.

مردم دو دسته اند: یکى آنکه از شریعت پیروى کند، دیگر آنکه در دین بدعت آورد، در حالى که ، از سوى خداى سبحان او را نه از سنت برهانى است و نه از حجت پرتوى . خداى تعالى ، هیچکس را پندى نداده همانند این قرآن . قرآن ریسمان محکم خداست و وسیله اى است از سوى او عارى از هر خطا، بهار دلهاست و چشمه دانش است و دلها را جز آن صیقلى نیست . با آنکه عمل کنندگان به اندرزها، رفته اند و فراموشکاران یا کسانى که خود را به فراموشى مى زنند، برجاى مانده اند، اگر خیرى دیدید آن را یارى دهید و اگر شرّى دیدید از آن احتراز جویید. زیرا، رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود که اى فرزند آدم ، خیر را به جاى آور و شر را واگذار که اگر چنین کنى خوش رفتار و میانه رفتار باشى .

(بدانید که ظلم را سه گونه است : ظلمى که هرگز آمرزیده نشود و ظلمى که بازخواست گردد و ظلمى که بخشوده است و بازخواست نشود. ظلمى که هرگز آمرزیده نشود، شرک به خداست . خداى تعالى گوید: (خدا نمى آمرزد کسى را که به او شرک آورده باشد)(۵۷) و ظلمى که آمرزیده شود، ظلم بنده است به خود به ارتکاب برخى کارهاى ناشایست و ظلمى که بازخواست مى شود، ظلم کردن بندگان خداست به یکدیگر.) قصاص در آنجا سخت است و آن زخم زدن به کارد یا به تازیانه نیست ، چیزى است که اینها در برابر آن خرد نمایند.

زنهار، از دورنگى در دین خدا، زیرا همراه جماعت بودن ، در کار حقى که آن را ناخوش مى دارید بهتر است از پراکندگى در امر باطلى که آن را خوش مى دارید. زیرا خداى سبحان به هیچکس از گذشتگان و برجاى ماندگان ، که جدایى گزیند، خیرى عطا ننموده است .

اى مردم ، خوشا کسى که پرداختن به عیب خود او را از عیب دیگر مردم بازمى دارد و خوشا کسى که در خانه اش بماند و روزى خود بخورد و به طاعت پروردگارش مشغول باشد و بر گناهان خود بگرید. چنین کسى ، هم به کار خود پرداخته و هم مردم از او آسوده اند.

______________________________

۵۶-سوره ۴۱، آیه ۳۰٫
۵۷-سوره ۴، آیه ۴۸٫

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۰۱

خطبه شماره ۱۷۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۷۴

و من کلام له ع فِی مَعْنى طَلْحَهَ بْنِ عُبَیْدِ اللّهِ: 

قَدْ کُنْتُ وَ ما اءُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَ لا اءُرَهَّبُ بِالضَّرْبِ، وَ اءَنَا عَلَى ما قَدْ وَعَدَنِی رَبِّی مِنَ النَّصْرِ، وَاللَّهِ مَا اسْتَعْجَلَ مُتَجَرِّدا لِلطَّلَبِ بِدَمِ عُثْمَانَ إِلا خَوْفا مِنْ اءَنْ یُطالَبَ بِدَمِهِ لِاءَنَّهُ مَظِنَّتُهُ، وَ لَمْ یَکُنْ فِی الْقَوْمِ اءَحْرَصُ عَلَیْهِ مِنْهُ، فَاءَرادَ اءَنْ یُغالِطَ بِمَا اءَجْلَبَ فِیهِ لِیَلْتَبِسَ الْاءَمْرُ وَ یَقَعَ الشَّکُّ، وَ وَاللَّهِ ما صَنَعَ فِی اءَمْرِ عُثْمَانَ واحِدَهً مِنْ ثَلاَثٍ: لَئِنْ کانَ ابْنُ عَفَّانَ ظالِما کَما کانَ یَزْعُمُ لَقَدْ کَانَ یَنْبَغِی لَهُ اءَنْ یُوازِرَ قاتِلِیهِ، اءو یُنابِذَ ناصِرِیهِ، وَ لَئِنْ کانَ مَظْلُوما لَقَدْ کانَ یَنْبَغِی لَهُاءَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُنَهْنِهِینَ عَنْهُ، وَالْمُعَذِّرِینَ فِیهِ، وَ لَئِنْ کانَ فِی شَکِّ مِنَ الْخَصْلَتَیْنِ لَقَدْ کانَ یَنْبَغِی لَهُ اءَنْ یَعْتَزِلَهُ وَ یَرْکُدَ جَانِبا، وَ یَدَعَ النَّاسَ مَعَهُ، فَما فَعَلَ واحِدَهً مِنَ الثَّلاَثِ، وَ جاءَ بِاءَمْرٍ لَمْ یُعْرَفْ بابُهُ، وَ لَمْ تَسْلَمْ مَعاذِیرُهُ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) درباره طلحه بن عبید الله :  

تاکنون کسى را یاراى آن نبوده که مرا از جنگ بترساند، یا از ضربت شمشیر بیم دهد. پروردگارم مرا وعده یارى داده و من به وعده پروردگارم اطمینان دارم . به خدا سوگند، طلحه چونان شمشیرى از نیام برکشیده در طلب خون عثمان شتاب نکرده ، جز آنکه ، مى ترسد دیگران خون عثمان را از او بطلبند. زیرا او خود به کشتن عثمان مظنون است و در میان خیل کشندگان عثمان هیچ کس آزمندتر از او بدین کار نبود.

حال مى خواهد مردم را به غلط اندازد تا امر مشتبه شود و شک در دلها لانه سازد.
به خدا سوگند، درباره عثمان هیچیک از این سه کار را انجام نداد. اگر فرزند عفّان ظالم مى بود چنانکه او مى پنداشت شایسته بود که قاتلانش ‍ را یارى دهد و با یارى کنندگانش ستیزه کند. و اگر مظلوم مى بود، سزاوار چنان بود، که در زمره کسانى باشد که شورشگران را از او باز دارد و بیگناهیش را عذرى آورد. و اگر در تردید بود که او ظالم است یا مظلوم ، بهتر آن بود که کنارى مى گرفت و به گوشه اى مى خزید و مردم را با او به حال خود مى گذارد. طلحه هیچیک از این سه کار را نکرد، بلکه نغمه اى نو ساز کرده که کس راه آن نمى شناسد و عذرهایى مى آورد که همه نادرست است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۹۲

خطبه شماره ۱۶۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۶۴

و من کلام له ع لَمّا اجْتَمَعَ النّاسُ اِلَیْهِ وَ شَکَوْا ما نَقْمُوهُ عَلى عُثْمانَ، وَ سَاءَلُوهُ مُخاطَبَهُ عَنْهُمْوَاسْتَعتابَهُ لَهُمْ، فَدْخَلَ ع عَلى عُثْمانَ فَقالَ: 

إِنَّ النَّاسَ وَرَائِی ، وَ قَدِ اسْتَسْفَرُونِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ، وَ وَاللَّهِ مَا اءَدْرِی مَا اءَقُولُ لَکَ؟ مَا اءَعْرِفُ شَیْئا تَجْهَلُهُ، وَ لا اءَدُلُّکَ عَلى اءَمْرٍ لا تَعْرِفُهُ، إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نَعْلَمُ، ما سَبَقْنَاکَ إِلَى شَیْءٍ فَنُخْبِرَکَ عَنْهُ، وَ لا خَلَوْنَا بِشَیْءٍ فَنُبَلِّغَکَهُ، وَ قَدْ رَاءَیْتَ کَما رَاءَیْنا، وَ سَمِعْتَ کَما سَمِعْنا، وَ صَحِبْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه کَما صَحِبْنَا.

وَ مَا ابْنُ اءَبِی قُحَافَهَ وَ لا ابْنُ الْخَطَّابِ بِاءَوْلَى بِعَمَلِ الْحَقِّ مِنْکَ، وَ اءَنْتَ اءَقْرَبُ إِلَى اءَبِی رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَشِیجَهَ رَحِمٍ مِنْهُمَا، وَ قَدْ نِلْتَ مِنْ صِهْرِهِ مَا لَمْ یَنَالا، فَاللَّهَ اللَّهَ فِی نَفْسِکَ فَإِنَّکَ وَاللَّهِ ما تُبَصَّرُ مِنْ عَمًى ، وَ لا تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ، وَ إِنَّ الطُّرُقَ لَوَاضِحَهٌ، وَ إِنَّ اءَعْلاَمَ الدِّینِ لَقَائِمَهٌ.

فَاعْلَمْ اءَنَّ اءَفْضَلَ عِبادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عادِلٌ هُدِیَ وَ هَدَى ، فَاءَقامَ سُنَّهً مَعْلُومَهً، وَ اءَماتَ بِدْعَهً مَجْهُولَهً، وَ إِنَّ السُّنَنَ لَنَیِّرَهٌ لَها اءَعْلاَمٌ، وَ إِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَهٌ لَها اءَعْلاَمٌ، وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ، فَاءَمَاتَ سُنَّهً مَأْخُوذَهً، وَ اءَحْیا بِدْعَهً مَتْرُوکَهً، وَ إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ: (یُؤْتَى یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَیْسَ مَعَهُ نَصِیرٌ وَ لاَ عَاذِرٌ فَیُلْقَى فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَیَدُورُ فِیهَا کَمَا تَدُورُ الرَّحَى ، ثُمَّ یَرْتَبِطُ فِی قَعْرِها) وَ إِنِّی اءَنْشُدُکَ اللَّهَ اءَلا تَکُونَ إِمَامَ هَذِهِ الْاءُمَّهِ الْمَقْتُولَ، فَإِنَّهُ کَانَ یُقَالُ: یُقْتَلُ فِی هَذِهِ الْاءُمَّهِ إِمَامٌ یَفْتَحُ عَلَیْهَا الْقَتْلَ وَالْقِتَالَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ، وَ یَلْبِسُ اءُمُورَهَا عَلَیْهَا، وَ یَبُثُّ الْفِتَنَ فِیهَا، فَلا یُبْصِرُونَ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ، یَمُوجُونَ فِیهَا مَوْجا، وَ یَمْرُجُونَ فِیها مَرْجا، فَلا تَکُونَنَّ لِمَرْوانَ سَیِّقَهً یَسُوقُکَ حَیْثُ شاءَ بَعْدَ جَلالِ السِّنِّ، وَ تَقَضِّی الْعُمُرِ.

فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ :

کَلِّمِ النَّاسَ فِی اءَنْ یُؤَجِّلُونِی حَتَّى اءَخْرُجَ إِلَیْهِمْ مِنْمَظَالِمِهِمْ.

فَقَالَ ع :

مَا کَانَبِالْمَدِینَهِ فَلا اءَجَلَ فِیهِ، وَ مَا غَابَ فَاءَجَلُهُ وُصُولُ اءَمْرِکَ إِلَیْهِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى که مردم نزد او گرد آمدند و، در آنچه از عثمان ناپسندشانافتاده بود، به وى شکایت کردند و خواستند که از سوى آنها با عثمان سخن گوید و بخواهدتا خشنودشان سازد، نزد عثمان شد و چنین گفت : 

مردم پشت سر من هستند و مرا چون سفیرى از سوى خود به نزد تو فرستاده اند. به خدا سوگند، ندانم که تو را چه گویم ؟ من از چیزى آگاه نیستم که تو خود آن را ندانى . و تو را به چیزى راه ننمایم که آن را نشناسى . هر چه ما مى دانیم تو نیز مى دانى . ما، در چیزى از تو پیشى نگرفته ایم که اکنون تو را از آن خبر دهیم . و در جایى با یکدیگر خلوت نکرده ایم که تو را از ماجراى آن بیاگاهانیم . تو دیده اى ، چنانکه ما دیده ایم و شنیده اى آنسان که ما شنیده ایم . با رسول الله (صلى الله علیه و آله ) صحبت داشته اى ، همانگونه ، که ما صحبت داشته ایم . فرزند ابو قحافه و فرزند خطّاب ، به کار حق و صواب سزاوارتر از تو نبودند. تو به خویشاوندى از آن دو، به رسول الله (صلى الله علیه و آله ) نزدیکترى (۵۰) تو به دامادى او مرتبتى یافته اى که آن دو نیافته اند.(۵۱) پس خداى را، بر جان خود بترس . نابینا نیستى که چشمانت بگشایند و نادان نیستى که چیزى به تو آموزند. راه ها روشن است و نشانه هاى دین برپاى .

بدان ، که بهترین مردم در نزد خداوند، پیشواى دادگرى است که خود هدایت یافته و مردم را هدایت نماید. سنت شناخته شده را برپاى دارد و بدعت ناشناخته را بمیراند. سنتها روشن است و نشانه هایش برپاست و بدعتها آشکار است و نشانه هایش برپا. بدترین مردم در نزد خداوند پیشوایى ستمگر است که خود گمراه است و سبب گمراهى دیگران شود. سنتى را، که مردم فرا گرفته اند، بمیراند و بدعتى را که متروک افتاده زنده کند. من از رسول الله (صلى الله علیه و آله ) شنیدم که مى گفت در روز قیامت پیشواى ستمگر را مى آورند، هیچ یاورى ندارد و کس ‍ عذرخواه او نیست ، در جهنمش مى افکنند و او چون سنگ آسیابى که مى چرخد در جهنم بچرخد. سپس ، در قعر جهنم به زنجیرش مى کشند. به خدا سوگندت مى دهم ، چنان مکن که پیشواى مقتول این امت گردى . زیرا گفته مى شد از رسول الله (ص ) که (در این امّت پیشوایى کشته مى شود و در کشت و کشتار تا روز قیامت به روى امّت گشوده مى شود و کارها را بر آنان مشتبه مى کند. پس بذر فتنه ها پراکنده گردد و مردم حق از باطل نشناسند و در کشاکش آن فتنه ها با یکدیگر بستیزند و آشوب کنند و کارشان به هرج و مرج کشد.) در این سالهاى پیرى و سراشیب عمر براى مروان (۵۲) چون مرکبى مباش ، که به هر سو که خواهد، تو را براند.

عثمان گفت :

با مردم سخن بگوى و بخواه که مرا مهلت دهند. تا از عهده ستمى که بر آنان رفته است برآیم .

على (ع ) گفت :

آنچه در مدینه است نیازى به مهلت ندارد و آنچه در خارج مدینه است چندان مهلت باید که فرمان تو به آنجا رسد.

_______________________________________

۵۰-نسب عثمان ، در چهار پدر به عبد مناف جد رسول خدا (ص ) مى رسد و ابوبکر ددر شش پدر و عمر در هفت پدر (فیض . ص ۵۱۹).
۵۱-عثمان ، نخست شوى رقیه دختر پیامبر (ص ) بود و پس از مرگ او دختر دیگر آن حضرت ، ام کلثوم را به زنى گرفت .
۵۲-مروان بن حکم مستشار عثمان بود.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۷

خطبه شماره ۱۵۸ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۵۸

و من خطبه له ع  

اءَرْسَلَهُ عَلَى حِینِ فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَهٍ مِنَ الْاءُمَمِ وَ انْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِیقِ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ النُّورِ الْمُقْتَدَى بِهِ، ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ اءُخْبِرُکُمْ عَنْهُ اءَلاَ إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُمْ.

مِنْهَا:

فَعِنْدَ ذَلِکَ لاَ یَبْقَى بَیْتُ مَدَرٍ وَ لاَ وَبَرٍ إِلا وَ اءَدْخَلَهُ الظَّلَمَهُ تَرْحَهً وَ اءَوْلَجُوا فِیهِ نِقْمَهً فَیَوْمَئِذٍ لاَ یَبْقَى لَهُمْ فِی السَّمَاءِ عَاذِرٌ وَ لاَ فِی الْاءَرْضِ نَاصِرٌ اءَصْفَیْتُمْ بِالْاءَمْرِ غَیْرَ اءَهْلِهِ وَ اءَوْرَدْتُمُوهُ غَیْرَ مَوْرِدِهِ وَ سَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِمَّنْ ظَلَمَ مَأْکَلاً بِمَأْکَلٍ وَ مَشْرَبا بِمَشْرَبٍ مِنْ مَطَاعِمِ الْعَلْقَمِ وَ مَشَارِبِ الصَّبِرِ وَ الْمَقِرِ وَ لِبَاسِ شِعَارِ الْخَوْفِ وَ دِثَارِ السَّیْفِ وَ إِنَّمَا هُمْ مَطَایَا الْخَطِیئَاتِ وَ زَوَامِلُ الْآثَامِ، فَأُقْسِمُ ثُمَّ اءُقْسِمُ لَتَنْخَمَنَّهَا اءُمَیَّهُ مِنْ بَعْدِی کَمَا تُلْفَظُ النُّخَامَهُ، ثُمَّ لاَ تَذُوقُهَا وَ لاَ تَطْعَمُ بِطَعْمِهَا اءَبَدا مَا کَرَّ الْجَدِیدَانِ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

محمد (صلى اللّه علیه و آله ) را هنگامى به رسالت فرستاد، که پیامبرى نبود و مردم سالها مى گذشت که به خواب غفلت بودند و ستون ایمان شکسته شده بود. او به رسالت مبعوث شد و آنچه را که در نزد آنان بود یعنى کتابهاى آسمانى پیشین را تصدیق کرد و خود نورى آورد که مقتداى همگان شد. و آن نور قرآن بود. از قرآن بخواهید، که برایتان سخن گوید و قرآن هیچگاه سخن نگوید ولى من شما را از آن خبر مى دهم . بدانید، که در قرآن است علم آینده و حدیث گذشته و داروى درد شما و نظام زندگى شما.

از این خطبه :

در آن هنگام نه خیمه اى مى ماند و نه خانه اى ، جز آنکه ستمکارانش پر از اندوه و کینه کنند. در آن زمان ، نه در آسمان کسى عذرتان را پذیرا آید و نه در زمین کسى به یاریتان برخیزد. زیرا کسى را به فرمانروایى برگزیده اید که اهلیّت آن را نداشته است و او را در جایى نشانده اید که جاى او نبوده است . زودا، که خدا از ستمکار انتقام کشد خوردنى را به خوردنى و نوشیدنى را به نوشیدنى . با طعامى تلخ ، چون حنظل و آبى تلخ و زهرآگین ، چون (صبر). لباسى در بر آنان که جامه زیرین آن وحشت باشد و جامه رویینش شمشیر، زیرا، آنان مرکبهاى خطا و ستوران بارکش گناهان اند.

سوگند مى خورم و سوگند مى خورم ، که بنى امیه ، پس از من ، خلافت را رها کنند چون خلط سینه اى که به دور افکنند. و تا شب و روز از پى هم مى آیند نه هرگز مزه آن بچشند و نه طعمش را دریابند.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۸۸

خطبه شماره ۱۵۲-۱۵۳ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۵۳-۱۵۲

و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) فى صفات اللّه جل جلاله و صفات اءئمه الدین 

الْحَمْدُ لِلَّهِ الدَّالِّ عَلى وُجُودِهِ بِخَلْقِهِ، وَ بِمُحْدَثِ خَلْقِهِ عَلى اءَزَلِیَّتِهِ، وَ بِاِشْتِباهِهِمْ عَلى اءَنْ لا شَبَهَ لَهُ، لا تَسْتَلِمُهُ الْمَشاعِرُ، وَ لا تَحْجُبُهُ السَّواتِرُ، لافْتِراقِ الصَّانِعِ وَالْمَصْنُوعِ، وَالْحَادِّ وَالْمَحْدُودِ، وَالرَّبِّ وَالْمَرْبُوبِ، الْاءَحَدِ لا بِتَاءْوِیلِ عَدَدٍ، وَالْخالِقِ لا بِمَعْنى حَرَکَهٍ وَ نَصَبٍ، وَالسَّمِیعِ لا بِاءَدَاهٍ، وَالْبَصِیرِ لا بِتَفْرِیقِ آلَهٍ، وَالشَّاهِدِ لا بِمُماسَّهٍ، وَالْبائِنِ لا بِتَراخِى مَسافَهٍ، وَالظَّاهِرِ لا بِرُؤْیَهٍ، وَالْباطِنِ لا بِلَطافَهٍ، بانَ مِنَ الْاءَشْیاءِ بِالْقَهْرِ لَها وَالْقُدْرَهِ عَلَیْها، وَ بانَتِ الْاءَشْیاءُ مِنْهُ بِالْخُضُوعِ لَهُ وَالرُّجُوعِ إِلَیْهِ، مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ حَدَّهُ، وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَ مَنْ عَدَّهُ فَقَدْ اءَبْطَلَ اءَزَلَهُ، وَ مَنْ قالَ: کَیْفَ؟ فَقَدِ اسْتَوْصَفَهُ، وَ مَنْ قالَ: اءَیْنَ؟ فَقَدْ حَیَّزَهُ، عالِمٌ إِذْ لا مَعْلُومٌ، وَرَبُّ إِذْ لا مَرْبُوبٌ، وَ قَادِرٌ إِذْ لا مَقْدُورَ.

مِنْهَا:أئمه الدین‏

قَدْ طَلَعَ طالِعٌ وَ لَمَعَ لامِعٌ وَ لاحَ لائِحٌ وَاعْتَدَلَ مائِلٌ، وَاسْتَبْدَلَ اللَّهُ بِقَوْمٍ قَوْما، وَ بِیَوْمٍ یَوْما، وَانْتَظَرْنَا الْغِیَرَ انْتِظارَ الْمُجْدِبِ الْمَطَرَ، وَ إِنَّمَا الْاءَئِمَّهُ قُوّامُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ، وَ عُرَفاؤُهُ عَلى عِبادِهِ، لا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ إِلا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لا یَدْخُلُ النَّارَ إِلا مَنْ اءَنْکَرَهُمْ وَ اءَنْکَرُوهُ.

اَّ اللّهَ تَعالَى خَصَّکُمْ بِالْإِسْلاَمِ، وَاسْتَخْلَصَکُمْ لَهُ، وَ ذلِکَ لِاءَنَّهُ اسْمُ سَلامَهٍ وَ جِماعُ کَرامَهٍ، اصْطَفَى اللَّهُ تَعالى مَنْهَجَهُ، وَ بَیَّنَ حُجَجَهُ، مِنْ ظاهِرِ عِلْمٍ وَ باطِنِ حُکْمٍ، لا تَفْنَى غَرائِبُهُ، وَ لا تَنْقَضِى عَجائِبُهُ، فِیهِ مَرابِیعُ النِّعَمِ، وَ مَصابِیحُ الظُّلَمِ، لا تُفْتَحُ الْخَیْراتُ إِلا بِمَفاتِحِهِ، وَ لا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ إِلا بِمَصابِحِهِ، قَدْ اءَحْمى حِماهُ، وَ اءَرْعى مَرْعاهُ، فِیهِ شِفاءُ الْمُشْتَفِى ، وَ کِفایَهُ الْمُکْتَفِى .

 و من خطبه له ( علیه‏السلام  )۱۵۳

 

صفه الضال‏

وَ هُوَ فِی مُهْلَهٍ مِنَ اللَّهِ یَهْوِى مَعَ الْغافِلِینَ، وَ یَغْدُو مَعَ الْمُذْنِبِینَ، بِلا سَبِیلٍ قاصِدٍ، وَ لا إِمامٍ قائِدٍ.

صفات الغافلین‏

حَتَّى إِذَا کَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزاءِ مَعْصِیَتِهِمْ، وَاسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلابِیبِ غَفْلَتِهِمُ، اسْتَقْبَلُوا مُدْبِرا، وَ اسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً، فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بِما اءَدْرَکُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ، وَ لا بِما قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ، وَ إِنِّى اءُحَذِّرُکُمْ وَ نَفْسِى هَذِهِ الْمَنْزِلَهَ، فَلْیَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ، فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ، وَ نَظَرَ فَاءَبْصَرَ، وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَکَ جَدَدا واضِحا یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَهَ فِى الْمَهاوِى ، وَالضَّلالَ فِى الْمَغاوِى ، وَ لا یُعِینُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُواهَ، بِتَعَسُّفٍ فِى حَقِّ، اءَوْ تَحْرِیفٍ فِى نُطْقٍ، اءَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ.

عظه الناس‏

فَاءَفِقْ اءَیُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَکْرَتِکَ، وَاسْتَیْقِظْ مِنْ غَفْلَتِکَ، وَاخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِکَ، وَ اءَنْعِمِ الْفِکْرَ فِیما جاءَکَ عَلى لِسانِ النَّبِىِّ الْاءُمِّىِّ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه مِمَّا لابُدَّ مِنْهُ، وَ لا مَحِیصَ عَنْهُ، وَ خالِفْ مَنْ خالَفَ ذلِکَ إِلى غَیْرِهِ، وَدَعْهُ وَ ما رَضِىَ لِنَفْسِهِ، وَضَعْ فَخْرَکَ، وَاحْطُطْ کِبْرَکَ، وَاذْکُرْ قَبْرَکَ فَإِنَّ عَلَیْهِ مَمَرَّکَ، وَ کَما تَدِینُ تُدانُ، وَ کَما تَزْرَعُ تَحْصُدُ، وَ ما قَدَّمْتَ الْیَوْمَ تَقْدَمُ عَلَیْهِ غَدا، فَامْهَدْ لِقَدَمِکَ، وَقَدِّمْ لِیَوْمِکَ، فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ اءَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ، وَالْجِدَّ الْجِدَّ اءَیُّهَا الْغافِلُ (وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ).

إِنَّ مِنْ عَزائِمِ اللَّهِ فِى الذِّکْرِ الْحَکِیمِ الَّتِى عَلَیْها یُثِیبُ وَ یُعاقِبُ، وَ لَها یَرْضى وَ یَسْخَطُ، اءَنَّهُ لا یَنْفَعُ عَبْدا وَ إِنْ اءَجْهَدَ نَفْسَهُ وَاءَخْلَصَ فِعْلَهُ اءَنْ یَخْرُجَ مِنَ الدُّنْیا لاقِیا رَبَّهُ بِخَصْلَهٍ مِنْ هَذِهِ الْخِصالِ لَمْ یَتُبْ مِنْهَا: اءَنْ یُشْرِکَ بِاللَّهِ فِیمَا افْتَرَضَ عَلَیْهِ مِنْ عِبادَتِهِ، اءَوْ یَشْفِى غَیْظَهُ بِهَلاکِ نَفْسٍ، اءَوْ یَعُرَّ بِاءَمْرٍ فَعَلَهُ غَیْرُهُ، اءَوْ یَسْتَنْجِحَ حاجَهً إِلَى النَّاسِ بِإِظْهارِ بِدْعَهٍ فِى دِینِهِ، اءَوْ یَلْقَى النَّاسَ بِوَجْهَیْنِ، اءَوْ یَمْشِىَ فِیهِمْ بِلِسانَیْنِ، اعْقِلْ ذلِکَ فَإِنَّ الْمِثْلَ دَلِیلٌ عَلَى شِبْهِهِ.

إِنَّ الْبَهائِمَ هَمُّها بُطُونُها، وَ إِنَّ السِّباعَ هَمُّهَا الْعُدْوانُ عَلَى غَیْرِهَا، وَ إِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زِینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَالْفَسادُ فِیها، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُسْتَکِینُونَ، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُشْفِقُونَ، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ خَائِفُونَ.

  ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در صفات خداوند و امامن دین 

ستایش خداوندى را که آفریدگانش بر وجود او راهنماینده اند و چون جامه حدوث بر تن دارند، که پدید مى آیند و از میان مى روند، بر ازلى بودنش دلالت دارند. و شباهتشان به یکدیگر نشان بى همتایى اوست . حواس ما، حقیقت ذات او نتواند شناخت و، هیچ پرده اى مستورش ‍ نتواند داشت ، زیرا فرق است میان آنکه صانع است و آنچه مصنوع است و میان آنچه محدود کننده است و آنچه محدود شونده و میان آنچه پرورنده است و آنچه پرورش مى یابد. خداوند، یکى است ، ولى نه به تعبیر عددى ، آفریننده است ولى نه با حرکت یا تحمل رنج . شنواست ، بى آنکه ابزار شنواییش باشد. بیناست ، نه بدان گونه که دیده از هم بگشاید. حاضر است نه اینکه با چیزى مماس باشد و جدا از هر چیزى است نه اینکه میانشان مسافتى باشد.

آشکار است نه به دیدن و نهان است نه سبب لطافت . از چیزها جداست زیرا هر چیزى مقهور او و به قدرت اوست . هر چیزى غیر اوست ، که همه در برابر او خاضع اند و به سوى او باز مى گردند. هر کس وصفش ‍ کند محدودش کرده و آنکه محدودش کند او را بر شمرده است و هر که بر شماردش ازلیّتش را باطل کرده است .

هر که بگوید که خدا چگونه است ، خواسته که وصفش کند و هر که بگوید خدا در کجاست براى او مکانى قائل شده . عالم بود، آنگاه که معلومى نبود، آفریننده بود، آنگاه که آفریده اى نبود. توانا بود، آنگاه که چیزى نبود که تواناییش را با او سنجد.

از این خطبه :

طلوع کننده اى طلوع کرد. درخشنده اى درخشیدن گرفت ، آشکار شونده اى آشکار شد و، آنچه کج و منحرف شده بود، راستى یافت . خداوند مردمى را به مردم دیگر بدل نمود و روزى را به روز دیگر. دگرگون شدن روزگار را انتظار مى کشیدیم ، آنسان ، که قحطى زده چشم به راه باران دارد.

جز این نیست ، که امامان از سوى خدا، کار آفریدگان او را به سامان آورند و از جانب او بر مردم سرورى یافته اند. به بهشت نرود مگر کسى که آنها را شناخته باشد، و آنها او را شناخته باشند. به دوزخ نرود مگر کسى که آنها را انکار کرده باشد و آنان نیز او را انکار کرده باشند.

خداى تعالى شما را به اسلام اختصاص داد و براى اسلام برگزید. زیرا اسلام نشانى از سلامت است و مجموعه کرامتها. خداوند تعالى راه و روش اسلام را برگزید و حجتهاى آن را روشن گردانید، از علمى آشکار و حکمتى که پنهان است .

شگفتیهایش پایان نپذیرد و عجایبش از میان نرود. در اوست بارانهاى نعمتزاى بهارى و چراغهایى که پرتو آنها تاریکیها را روشن سازد. در خزانه خوبیها جز به کلیدهاى آن گشوده نگردد و تاریکیها جز به پرتو چراغهایش روشنى نگیرد.

قرقگاههایش را حمایت کرده و در رعایت خویش گرفته . هر که را خواستار شفا باشد، شفا دهد و هر که خواهد، که نیازش برآورد، نیازمندش نگذارد.

و هم از این خطبه :

خدایش مهلت داد تا با جماعت غفلت زدگان در پى هواى خویش باشد و با گناهکاران شب را به روز رساند، بى آنکه به قصد هدفى در راهى گام زند یا امامى او را به مقصد و مقصودى کشاند.

و هم از این خطبه :

تا کیفر نافرمانیهایشان را برایشان آشکار کرد و از پرده غفلتها بیرونشان آورد، در این هنگام ، روى به چیزى نهادند که به آن پشت کرده بودند یعنى آخرت و به چیزى که به آنان پشت کرده بود، روى نمودند. پس ، از آنچه در طلبش بودند، سودى نبردند و از آنچه نیاز خود بدان برآورده بودند، فایدتى حاصل نکردند. من شما و خود را از چنین حالتى بر حذر مى دارم . هر کس باید از عمل خود سود برد. اهل بصیرت کسى است که بشنود و بیندیشد و بنگرد و ببیند و از حوادث عبرت گیرد، سپس به راهى روشن قدم نهد. از فرو غلطیدن در پرتگاهها و گم شدن در کوره راهها دورى گزیند. و با اعمالى چون به بیراهه رفتن و در سخن حق تحریف نمودن و از گفتن حقیقت ترسیدن ، گمراهان را بر زیان خویش ‍ یارى نکند.

اى آنکه سخن مرا مى شنوى ، از مستیت به هوش آى و از خواب گران غفلت بیدار شو و از شتابکاریت بکاه و نیک بیندیش در آنچه از زبان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ) به تو رسیده است . سخنانى که از آنها گزیرى و گریزى نیست . از کسى که با سخن پیامبر مخالفت مى ورزد و به سخن دیگرى گرایش مى یابد، دورى گزین و او را با هر چه خود را بدان خشنود مى سازد به حال خود واگذار.

نازش و تفاخر را رها کن و کبر و نخوت را فرو نه و به یاد گورت باش که آنجا گذرگاه تو خواهد بود. هر چه کرده اى ، همانگونه کیفر بینى و هر چه کشته اى همان مى دروى و هر چه امروز پیشاپیش فرستاده اى ، فردا فراروى تو نهند. جاى پاى استوار کن و براى آن روز توشه اى بیندوز. بترس ، بترس ، اى آنکه سخن مرا مى شنوى و بکوش ، بکوش اى انسان غافل . (کسى تو را چون خداى آگاه خبر ندهد.) یکى از احکام خداوند در قرآن حکیم ، که انجام دادن آن سبب ثواب و ترکش موجب عقاب است و خشنودى و خشم خدا را در پى دارد، این است که بنده را سود نکند که خود را در عبادت به رنج افکند و در اعمالش خلوص نیت به خرج دهد، آنگاه که از دنیا بیرون رود خدایش را ملاقات کند، در حالى که ، یکى از این گناهان به گردن او باشد و از آن توبه نکرده باشد و آنها چنین اند:

در عبادتى که خداوند براى او مقرر کرده کسى را شریک خدا قرار دهد، یا خشم خود را فرو نشاند به کشتن دیگرى یا کار زشتى را که دیگرى مرتکب شده بر زبان راند، یا حاجت خود را با گذاشتن بدعتى در دین برآورده سازد یا با مردم دورویى کند یا دو زبانى . در اینها تعقل کن زیرا هر مثل نشان دهنده همانند خود است .

چهارپایان ، همه همّشان شکمشان است و درندگان ، همه همّشان تجاوز و حمله به دیگران است و زنان همه همّشان آرایش این جهان و فساد کردن در آن است . و مؤ منان مردمى فروتن هستند و مؤ منان مردمى مهربان هستند و مؤ منان از خداى ترسان هستند.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۷۹

خطبه شماره ۱۵۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۵۱

و من خطبه له ع 

وَ اءَسْتَعِینُهُ عَلَى مَداحِرِ الشَّیْطانِ وَ مَزاجِرِهِ، وَالاعْتِصامِ مِنْ حَبائِلِهِ وَ مَخاتِلِهِ، وَ اءَشْهَدُ اءَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اءَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَجِیبُهُ وَ صَفْوَتُهُ، لا یُؤ ازى فَضْلُهُ، وَ لا یُجْبَرُ فَقْدُهُ، اءَضاءَتْ بِهِ الْبِلادُ بَعْدَ الضَّلالَهِ الْمُظْلِمَهِ، وَالْجَهالَهِ الْغالِبَهِ، وَالْجَفْوَهِ الْجافِیَهِ، وَالنَّاسُ یَسْتَحِلُّونَ الْحَرِیمَ، وَ یَسْتَذِلُّونَ الْحَکِیمَ، یَحْیَوْنَ عَلى فَتْرَهٍ وَ یَمُوتُونَ عَلَى کَفْرَهٍ.

ثُمَّ إِنَّکُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ اءَغْرَاضُ بَلایا قَدِ اقْتَرَبَتْ فَاتَّقُوا سَکَراتِ النِّعْمَهِ، وَاحْذَرُوا بَوائِقَ النِّقْمَهِ، وَ تَثَبَّتُوا فِى قَتامِ الْعِشْوَهِ وَاعْوِجاجِ الْفِتْنَهِ، عِنْدَ طُلُوعِ جَنِینِها، وَ ظُهُورِ کَمِینِها، وَانْتِصابِ قُطْبِها، وَ مَدارِ رَحاها تَبْدَاءُ فِى مَدارِجَ خَفِیَّهٍ، وَ تَؤُولُ إِلى فَظاعَهٍ جَلِیَّهٍ، شِبابُها کَشِبابِ الْغُلامِ، وَ آثارُها کَآثارِ السِّلامِ.

تَتَوَارَثُهَا الظَّلَمَهُ بِالْعُهُودِ، اءَوَّلُهُمْ قائِدٌ لِآخِرِهِمْ، وَآخِرُهُم مُقْتَدٍ بِاءَوَّلِهِمْ، یَتَنافَسُونَ فِى دُنْیا دَنِیَّهٍ، وَ یَتَکالَبُونَ عَلى جِیفَهٍ مُرِیحَهٍ، وَ عَنْ قَلِیلٍ یَتَبَرَّاءُ التَّابِعُ مِنَ اظلْمَتْبُوعِ، وَالْقائِدُ مِنَالْمَقُودِ، فَیَتَزایَلُونَ بِالْبَغْضاءِ، وَ یَتَلاعَنُونَ عِنْدَ اللِّقاءِ.

ثُمَّ یَاءْتِى بَعْدَ ذلِکَ طالِعُ الْفِتْنَهِ الرَّجُوفِ، وَالْقاصِمَهِ الزَّحُوفِ، فَتَزِیغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اسْتِقامَهٍ، وَ تَضِلُّ رِجالٌ بَعْدَ سَلامَهٍ، وَ تَخْتَلِفُ الْاءَهْواءُ عِنْدَ هُجُومِها، وَ تَلْتَبِسُ الْآراءُ عِنْدَ نُجُومِها، مَنْ اءَشْرَفَ لَها قَصَمَتْهُ، وَ مَنْ سَعى فِیها حَطَمَتْهُ، یَتَکادَمُونَ فِیها تَکادُمَ الْحُمُرِ فِى الْعانَهِ، قَدِ اضْطَرَبَ مَعْقُودُ الْحَبْلِ، وَ عَمِىَ وَجْهُ الْاءَمْرِ، تَغِیضُ فِیهَا الْحِکْمَهُ، وَ تَنْطِقُ فِیهَا الظَّلَمَهُ، وَ تَدُقُّ اءَهْلَ الْبَدْوِ بِمِسْحَلِها، وَ تَرُضُّهُمْ بِکَلْکَلِها، یَضِیعُ فِى غُبارِهَا الْوُحْدانُ، وَ یَهْلِکُ فِى طَرِیقِهَا الرُّکْبَانُ، تَرِدُ بِمُرِّ الْقَضاءِ، وَ تَحْلُبُ عَبِیطَ الدِّماءِ، وَ تَثْلِمُ مَنارَ الدِّینِ، وَ تَنْقُضُ عَقْدَ الْیَقِینِ، یَهْرُبُ مِنْهَا الْاءَکْیاسُ، وَ یُدَبِّرُهَا الْاءَرْجاسُ، مِرْعادٌ مِبْراقٌ، کاشِفَهٌ عَنْ ساقٍ، تُقْطَعُ فِیهَا الْاءَرْحامُ وَ یُفارَقُ عَلَیْهَا الْإِسْلامُ، بَرِیُّها سَقِیمٌ، وَ ظاعِنُها مُقِیمٌ.

مِنْهَا:

بَیْنَ قَتِیلٍ مَطْلُولٍ، وَ خائِفٍ مُسْتَجِیرٍ، یَخْتَلُونَ بِعَقْدِ الْاءَیْمانِ وَ بِغُرُورِ الْإِیمانِ، فَلا تَکُونُوا اءَنْصابَ الْفِتَنِ وَ اءَعْلامَ الْبِدَعِ، وَالْزَمُوا ما عُقِدَ عَلَیْهِ حَبْلُ الْجَماعَهِ، وَ بُنِیَتْ عَلَیْهِ اءَرْکانُ الطَّاعَهِ، وَاقْدَمُوا عَلَى اللَّهِ مَظْلُومِینَ، وَ لا تَقْدَمُوا عَلَیْهِ ظالِمِینَ، وَاتَّقُوا مَدارِجَ الشَّیْطانِ، وَ مَهابِطَ الْعُدْوانِ، وَ لا تُدْخِلُوا بُطُونَکُمْ لُعَقَ الْحَرامِ، فَإِنَّکُمْ بِعَیْنِ مَنْ حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَعْصِیَهَ، وَ سَهَّلَ لَکُمْ سَبِیلَ الطَّاعَهِ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )

و از او یارى مى جویم که مرا در راندن و دور ساختن شیطان یارى دهد و نگذارد که در دامهایش افتم و به فریبهایش گرفتار آیم و شهادت مى دهم که محمد (ص ) بنده او و رسول او و پسندیده او و برگزیده اوست و کس ‍ در فضیلت همتاى او نیست و جاى او نتواند گرفت . جهان را، پس از ظلمت گمراهى و نادانى فراگیر و سخت دلیها، به وجود او روشنى بخشید. پیش از او مردم حرامها را حلال مى شمردند و دانایان و خردمندان را خوار مى داشتند. در زمانى مى زیستند که پیامبرى نبود و بر کفر مى بردند.

شما اى قوم عرب ، هدف تیرهاى بلایى هستید که نزدیک است که بر شما فرود آید. از سر مستى نعمت بپرهیزید و از خشم و سخط خداوند بترسید. چون فتنه ها گرد انگیختند و کژراهه هاى آن اندک اندک آشکار شدند، همچنان ، استوار در جاى خود بمانید و چون چنین فتنه ها از بطن روزگار چهره نماید و از نهانگاه خود ظاهر گردد و آسیابش به چرخش ‍ در آید، از جاى نشوید و پایدارى ورزید. راههایى ، که گذرگاه فتنه است ، راه هایى کور و ناپیدایند. فتنه از این راهها فرا مى رسد و رسواییها به بارآورد. آغازش ، آغاز جوانى را ماند با سرعت و نشاط و، آثارش چون زخم سنگ بر جاى ماند، بهبود نایافتنى .

ستمگران روزگار با یکدیگر پیمان بسته اند که میراثبران فتنه باشند. پیشینیان پیشواى آنهایى هستند که در پى آمده اند و آنان که در پى آمده اند، پیرو پیشینیان خویش اند. بر سر این دنیاى فرومایه با یکدیگر رقابت و ستیز مى کنند و براى آن مردار گنده بدبو به دشمنى بر مى خیزند، به گونه اى که ، پس از اندک زمانى آنکه تابع است از متبوع خود بیزار شود و آنکه پیشواست از پیرو خود ببرد. با دلى انباشته از کینه یکدگر را ترک مى گویند و چون رویاروى آیند یکدیگر را لعنت کنند.

آنگاه فتنه دیگر آشکار شود، لرزاننده و کوبنده و شتابنده . دلهایى که آرامش یافته اند، در کشاکش تردید افتند و مردانى که به راه سلامت گام نهاده اند، دچار گمراهى گردند. دلها و راءیها به اختلاف گرایند و اندیشه درست و نادرست به هم مشتبه شوند. هر کس در صدد دفع آن برآید، فروکوبدش و آن را که سعى خویش در نابود کردنش به کار برد، نابود کند. چونان گورخرانى که در گله اند و یکدیگر را به دندان مى آزارند. ریسمان گره بسته ، گسیخته شود و چهره حقیقت پوشیده ماند. آب چشمه هاى حکمت فروکش کند و ستمکاران را زبان بگشاید و بدویان را با آهن لجام مرکب خود، بکوبد و با فشار، سینه بر زمین زند. آن را که تکروى کند در غبار خود تباه سازد و دلیران و نیرومندان در راه آن به هلاکت رسند. از شرنگ تقدیر، جامى بر کف دارد و چونان دوشندگان ، که شیر دوشند، او خون تازه مردم را بریزد. در منار دین رخنه پدید کند و در یقین استوار مردم شکست اندازد. خردمندان و زیرکان از آن بگریزند و پلیدان و نابکاران به تدبیر کارش پردازند. چون ابرى تاریک آذرخش ‍ مى افکند و مى غرّد. دامن بر کمر زده ، مهیاى کارزار است . رشته خویشاوندى گسسته گردد. مردم از اسلام جدا شوند. آنکه از آن فتنه دورى گزیده ، بیمار آسیبهاى آن است و آنکه خواهد آسیبش را پشت سر نهد و برود، رفتن نتواند.

از این خطبه :

جمعى کشته شوند و خونشان به هدر رود و گروهى ترسان در پى یافتن پناهگاهى باشند. پیمانها بندند و فریبشان دهند. و به نام ایمان مغرورشان سازند.

شما از نشانه هاى فتنه ها و بدعتها مباشید. بر خود لازم شمرید که از آنچه رشته جماعت به آن بسته شده و اساس اطاعت و بندگى بر آن نهاده شده ، دست برمدارید.

چون به دیدار خدا مى روید، اگر ستمدیده باشید، بهتر از آنکه ستمکار باشید. از دامهاى شیطان حذر کنید و از گودالهاى سهمناک دشمنى دورى گزینید. لقمه هاى حرام را به شکمهاى خود داخل مکنید. زیرا آنکه نافرمانى را بر شما حرام کرده (و راه فرمانبردارى را برایتان هموار ساخته است ) شما را مى بیند.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۳

خطبه شماره ۱۳۶(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۳۶

و من کلام له ع فی اءمر البیعه  

لَمْ تَکُنْ بَیْعَتُکُمْ إِیّایَ فَلْتَهً، وَ لَیْسَ اءَمْرِی وَ اءَمْرُکُمْ واحِدا، إِنِّی اءُرِیدُکُمْ لِلَّهِ، وَ اءَنْتُمْ تُرِیدُونَنِی لِاءَنْفُسِکُمْ! اءَیُّهَا النَّاسُ اءَعِینُونِی عَلَى اءَنْفُسِکُمْ، وَ ایْمُ اللَّهِ لَاءُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ وَ لَاءَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخَزامَتِهِ حَتَّى اءُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إِنْ کانَ کَارِها.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) در مورد بیعت 

بیعت شما با من کارى نبود که بتصادف یا بدون اندیشه صورت پذیرفته باشد.و کار من با شما یکى نیست . من شما را براى کارهاى خدایى مى خواهم و شما مرا براى منافع خود مى خواهید. اى مردم ، مرا یارى کنید، هر چند، خلاف میلتان باشد، سوگند به خدا، حق ستمدیده را از ستمگر مى ستانم و مهار در بینى ستمگر کرده ، چون شتر مى کشانم تا او را به آبشخور حق برم ، اگر چه ، رفتن به آنجا را ناخوش دارد.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۳۰

خطبه شماره ۱۳۱(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۳۱

و من کلام له ع  

اءَیَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَهُ، وَالْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَهُ، الشَّاهِدَهُ اءَبْدانُهُمْ، وَالْغَائِبَهُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ، اءَظْاءَرُکُمْ عَلَى الْحَقِّ وَ اءَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَهِ الْاءَسَدِ، هَیْهاتَ اءَنْ اءَطْلَعَ بِکُمْ سَرارَ الْعَدْلِ، اءَوْ اءُقِیمَ اعْوِجاجَ الْحَقِّ.

اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ اءَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کانَ مِنّا مُنافَسَهً فِی سُلْطانٍ، وَ لا الْتِماسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَ نُظْهِرَ الْإِصْلاحَ فِی بِلادِکَ، فَیَاءْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ.

اءَللَّهُمَّ إِنِّی اءَوَّلُ مَنْ اءَنابَ، وَ سَمِعَ وَ اءَجابَ، لَمْ یَسْبِقْنِی إِلاّ رَسُولُ اللَّهِ، ص ، بِالصَّلاَهِ.
وَ قَدْ عَلِمْتُمْ اءَنَّهُ لایَنْبَغِی اءَنْ یَکُونَ الْوالِىَ عَلَى الْفُرُوجِ وَالدِّماءِ وَالْمَغانِمِ وَالْاءَحْکامِ وَ إِمامَهِ الْمُسْلِمِینَ الْبَخِیلُ، فَتَکُونَ فِی اءَمْوالِهِمْ نَهْمَتُهُ، وَ لا الْجاهِلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ، وَ لاَ الْجافِی فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفائِهِ، وَ لا الْخائِفُ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوْما دُونَ قَوْمٍ، وَ لا الْمُرْتَشِی فِی الْحُکْمِ فَیَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ، وَ یَقِفَ بِها دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لاَالْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّهِ فَیُهْلِکَ الْاءُمَّهَ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع )  

اى مردم گونه گون با دلهاى پراکنده ، اى کسانى که به تن ها حاضرید و به خردها غایب .
با مهربانى ، شما را به سوى حق سوق مى دهم و شما همانند بزغاله اى که از غرش شیر مى رمد از آن مى رمید. بعید است که به یارى شما عدالتى را، که چهره نهفته است ، آشکار سازم یا حقى را، که دیگران به کژیش ‍ کشانیده اند، راست گردانم .

بار خدایا، تو مى دانى ، که آن کارها که از ما سر زد، نه براى همچشمى بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیاى ناچیز چیزى افزون به چنگ آوریم . بلکه مى خواستیم نشانه هاى دین تو را که دگرگون شده بود بازگردانیم و بلاد تو را اصلاح کنیم تا بندگان ستمدیده ات در امان مانند و آن حدود که مقرر داشته اى ، جارى گردد.

بارخدایا، من نخستین کسى هستم که به سوى تو روى آوردم و دعوت را شنیدم و اجابت کردم و در نماز، کسى جز رسول الله (صلى اللّه علیه و آله ) بر من پیشى نگرفته است .

شما دانسته اید، که سزاوار نیست کسى که بر ناموسها و جانها و غنیمتها و احکام مسلمین ولایت دارد و پیشوایى مسلمانان بر عهده اوست ، مردى بخیل و تنگ چشم باشد، تا در خوردن اموالشان حریص شود و نیز، والى نباید نادان باشد تا مردم را با نادانى خود گمراه سازد و نباید که ستمکار باشد تا وظیفه روزى آنان را ببرد و نباید از گردش ایام بترسد تا گروهى را همواره بر گروه دیگر برترى دهد، و نه کسى ، که در داورى رشوه مى ستاند، تا رشوه گیرنده حقوق مردم را از میان برده و در بیان احکام و حدود الهى توقف نماید. و نه کسى ، که سنّت را فرو مى گذارد تا امّت را به هلاکت اندازد.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۳۵

خطبه شماره ۱۲۷(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۲۷

و من کلام له ع لِلْخَوارِجِ اءَیْضا 

فَإ نْ اءَبَیْتُمْ إ لا اءَنْ تَزْعُمُوا اءَنِّی اءَخْطَاءْتُ وَضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّهَ اءُمَّهِ مُحَمَّدٍ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه بِضَلالِی ، وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطائِی ، وَ تُکَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِی ؟ سُیُوفُکُمْ عَلى عَواتِقِکُمْ تَضَعُونَها مَواضِعَ الْبُرْءِ وَالسُّقْمِ، وَ تَخْلِطُونَ مَنْ اءَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ یُذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ اءَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه رَجَمَ الزّانِیَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَیْهِ، ثُمَّ وَرَّثَهُ اءَهْلَهُ، وَ قَتَلَ الْقاتِلَ وَ وَرَّثَ مِیراثَهُ اءَهْلَهُ، وَ قَطَعَ السّارِقَ وَ جَلَدَ الزّانِیَ غَیْرَ الْمُحْصَنِ، ثُمَّ قَسَمَ عَلَیْهِما مِنَ الْفَیْءِ، وَ نَکَحَا الْمُسْلِماتِ، فَاءَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه بِذُنُوبِهِمْ، وَ اءَقامَ حَقَّ اللَّهِ فِیهِمْ، وَ لَمْ یَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلامِ، وَ لَمْ یُخْرِجْ اءَسْماءَهُمْ مِنْ بَیْنِ اءَهْلِهِ.

ثُمَّ اءَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمى بِهِ الشَّیْطَانُ مَرامِیَهُ، وَ ضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ وَ سَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ: مُحِبُّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلى غَیْرِ الْحَقِّ، وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلى غَیْرِ الْحَقِّ، وَ خَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالاً النَّمَطُ الْاءَوْسَطُ، فَالْزَمُوهُ، وَالْزَمُوا السَّوادَ الْاءَعْظَمَ، فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَماعَهِ، وَ إِیَّاکُمْ وَالْفُرْقَهَ، فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ، کَما اءَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ.

اءَلا مَنْ دَعا إِلى هذَا الشِّعارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کانَ تَحْتَ عِمامَتِی هَذِهِ، وَ إِنَّما حُکِّمَ الْحَکَمانِ لِیُحْیِیا ما اءَحْیَا الْقُرْآنُ، وَ یُمِیتا ما اءَماتَ الْقُرْآنُ، وَ إِحْیاؤُهُ الاجْتِماعُ عَلَیْهِ، وَ إِماتَتُهُ الافْتِرَاقُ عَنْهُ.

فإِن جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَیْهِمُ اتَّبَعْنَاهُمْ، وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَیْنَا اتَّبَعُونا، فَلَمْ آتِ لا اءَبا لَکُمْ بُجْرا، وَ لا خَتَلْتُکُمْ عَنْ اءَمْرِکُمْ، وَ لا لَبَّسْتُهُ عَلَیْکُمْ إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَاءْیُ مَلَئِکُمْ عَلَى اخْتِیارِ رَجُلَیْنِ، اءَخَذْنا عَلَیْهِما اءَنْ لا یَتَعَدَّیَا الْقُرْآنَ فَتاها عَنْهُ، وَ تَرَکَا الْحَقَّ وَ هُما یُبْصِرانِهِ، وَ کانَ الْجَوْرُ هَوَاهُما فَمَضَیا عَلَیْهِ وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْناؤُنا عَلَیْهِما فِی الْحُکُومَهِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَاءْیِهِما، وَ جَوْرَ حُکْمِهِما.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) خطاب به خوارج  

اگر گمان آن دارید که من خطا کرده ام و گمراه شده ام ، پس به چه سبب همه امت محمد (صلى اللّه علیه و آله ) را به گمراهى من ، گمراه مى شمرید و آنان را به خطایى که من کرده ام ، بازخواست مى نمایید و به گناهى که من مرتکب شده ام به کفر نسبت مى دهید شمشیرهاى خود را بر دوش نهاده ، بر سر بیگناه و گناهکار فرود مى آورید و گناهکار و بیگناه را با هم در مى آمیزید. و خود مى دانید، که رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله ) کسى را که مرتکب زناى محصنه شده بود، سنگسار نمود.

سپس ، بر او نماز کرد و میراثش را به کسانش داد. قاتل را کشت و میراثش را به کسانش داد. دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد ولى ، سهمى را که از غنایم نصیبشان مى شد به آنان پرداخت و رخصت داد که با زنان مسلمان ازدواج کنند. رسول الله (صلى اللّه علیه و آله ) آنان را به سبب گناهى که مرتکب شده بودند، مواخذه کرد و حدّ خدا را بر ایشان جارى ساخت ولى از سهمى ، که اسلام برایشان معین کرده بود منعشان ننمود و نامشان از میان مسلمانان نزدود.

شما بدترین مردم هستید، از کسانى که شیطان به هر سو که خواهد آنان را مى کشاند و گمراه و سرگردان مى سازد. بزودى دو گروه به سبب من هلاک شوند.
یکى ، دوستى که در دوستى من افراط کند و این دوستى او را از راه حق دور سازد و دیگر، دشمنى که در دشمنى من افراط کند و دشمنى با من او را از راه حق دور سازد.

بهترین مردم کسانى هستند که راه میانه را برگزیدند، پس همراه آنان باشید، همراه جماعت بزرگتر.(۳۱) زیرا دست خدا با جماعت است و از تفرقه حذر کنید، زیرا کسانى که از جماعت کنارى مى گیرند طعمه شیطان اند مانند گوسفندى که از گله جدا مى افتد و گرگ او را بر مى درد.

آگاه باشید، هر که مردم را به این شعار(۳۲) دعوت کند، بکشیدش اگر چه زیر این عمامه باشد.آن دو حکم به داورى پرداختند تا آنچه را که قرآن زنده داشته است زنده دارند و آنچه را میرانیده است بمیرانند. زنده داشتن قرآن ، گرد آمدن است بر آنچه حکم کرده و میراندن قرآن ، جدا شدن از احکام آن است . اگر قرآن ما را به جانب ایشان کشاند، از ایشان پیروى مى کنیم و اگر آنان را به جانب ما کشاند، باید که از ما پیروى کنند.

اى نابکاران ، من کار بدى نکرده ام و شما را در کارتان فریب نداده ام و به اشتباه نینداخته ام . بزرگان شما دو مرد را برگزیدند و ما از آن دو پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، ولى ، آن دو گمراه شدند و حقیقت را، با آنکه به چشم مى دیدند، رها کردند. میلشان به ستم بود و به ستم گراییدند. ما پیش از آن که راءى ناصواب خود را آشکار کنند و حکمى ظالمانه دهند از ایشان پیمان گرفته بودیم که در حکمیت حق و عدالت را رعایت کنند.

______________________________________

۳۱-که با امام (ع ) بودند و خوارج در اقلیت بودند.
۳۲-شعار جدایى از گروهى که بر حق هستند.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۶

خطبه شماره ۱۲۶(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۲۶

و من کلام له ع لَمَّا عُوتِبَ عَلى التَّسوِیَهَ فی الْعَطاءِ:  

اءَ تَأْمُرُونِّی اءَنْ اءَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ؟ وَ اللَّهِ لاَ اءَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ، وَ اءَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْما، وَ لَوْ کَانَ الْمالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ، فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ؟!

ثُمَّ قالَ ع :

اءَلا وَ إِنَّ إِعْطاءَ الْمالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَ إِسْرافٌ، وَ هُوَ یَرْفَعُ صاحِبَهُ فِی الدُّنْیا، وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَهِ، وَ یُکْرِمُهُ فِی النّاسِ، وَ یُهِینُهُ عِنْد اللَّهِ، وَ لَمْ یَضَع امْرُؤٌ مالَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ لا عِنْدَ غَیْرِ اءَهْلِهِ إِلا حَرَمَهُ اللَّهُ شُکْرَهُمْ، وَ کانَ لِغَیْرِهِ وُدُّهُمْ، فَإ نْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ یَوْما فَاحْتاجَ إ لى مَعُونَتِهِمْ، فَشَرُّ خَدِینٍ وَ اءَلْاءَمُ خَلِیلٍ .

 

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى که او را مورد عتاب قرار دادند که چرا عطایا را به تساوى تقسیم مى کند.

 آیا مرا فرمان مى دهید که پیروزى را طلب کنم ، به ستم کردن بر کسى که زمامدار او شده ام به خدا سوگند، چنین نکنم تا شب و روز از پى هم مى آیند و در آسمان ستاره اى از پس ستاره دیگر طلوع مى کند. اگر این مال از آن من مى بود، باز هم آن را به تساوى به میانشان تقسیم مى کردم . پس چگونه چنین نکنم ، در حالى که ، مال از آن خداوند است .

سپس ، فرمود:

بخشیدن مال به کسى که حق او نباشد، خود گونه اى تبذیر و اسراف است که بخشنده را در این جهان بر مى افرازد و در آن دنیا پست مى سازد. در میان مردم مکرّمش مى دارد و در نزد خدا خوار مى گرداند. هرکس دارایى خود را بیجا صرف کند و به نااهلش ببخشد، خداوند از سپاسگزارى آنها محرومش گرداند. آنان به جاى او، دیگرى را به دوستى خواهند گرفت و اگر روزى او را حادثه اى پیش آید و به یاریشان نیاز افتد، آنها را بدترین یاران و سرزنش کننده ترین کسان خود خواهد یافت .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۶۱

خطبه شماره ۹۸ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۹۸

و من کلام له ع

  وَ اللَّهِ لا یَزالُونَ حَتَّى لا یَدَعُوا لِلَّهِ مُحَرَّما إِلا اسْتَحَلُّوهُ، وَ لا عَقْدا إِلا حَلُّوهُ، وَ حَتَّى لا یَبْقَى بَیْتُ مَدَرٍ وَ لا وَبَرٍ إ لا دَخَلَهُ ظُلْمُهُمْ، وَ نَزَلَ بِهِ عَیْثُهُمْ وَ نَبا بِهِ سُوءُ رَعْیِهِمْ، وَ حَتَّى یَقُومَ الْبَاکِیانِ یَبْکِیَانِ: بَاکٍ یَبْکِی لِدِینِهِ؛ وَ بَاکٍ یَبْکِی لِدُنْیَاهُ، وَ حَتَّى تَکُونَ نُصْرَهُ اءَحَدِکُمْ مِنْ اءَحَدِهِمْ کَنُصْرَهِ الْعَبْدِ مِنْ سَیِّدِهِ، إِذا شَهِدَ اءَطَاعَهُ، وَ إ ذا غابَ اغْتَابَهُ، وَ حَتَّى یَکُونَ اءَعْظَمَکُمْ فِیها عَناءً اءَحْسَنُکُمْ بِاللَّهِ ظَنّا، فَإ نْ اءَتَاکُمُ اللَّهُ بِعَافِیَهٍ فَاقْبَلُوا، وَ إ نِ ابْتُلِیتُمْ فَاصْبِرُوا، فَإ نَّ الْعَاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ.

ترجمه :

 سخنى از آن حضرت (ع ) 

به خدا سوگند، بنى امیه ، همچنان بمانند تا هر چه را که خدا حرام کرده است ، حلال شمارند و هر پیمانى را بگسلند و هیچ خانه و خیمه اى نماند، جز آنکه ، ظلمشان در آن داخل گردد و تبهکاریشان در آن فرود آید. رفتار زشتشان مردم را از مساکنشان گریزان سازد و دو گروه بگریند گروهى براى دینشان و گروهى براى دنیایشان . و بمانند تا آنگاه که یارى یکى از شما، یکى از آنان را، همچون یارى بنده اى باشد خداوندش را، که چون ببیندش ، اطاعتش کند و چون غایب گردد، زبان به بد او گشاید و تا آنگاه که آنانکه حسن ظنشان به خدا بیشتر است رنج و محنتشان بیشتر گردد. اگر خداوند شما را از شرشان سلامت داد به سوى او روى آورید و اگر به بلایى گرفتار ساخت ، شکیبایى ورزید که سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۷

خطبه شماره ۹۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۹۷

و من خطبه له ع  

وَ لَئِنْ اءَمْهَلَ اللّهُ الظَّالِمَ فَلَنْ یَفُوتَ اءَخْذُهُ، وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِیقِهِ، وَ بِمَوْضِعِ الشَّجى مِنْ مَسَاغِ رِیقِهِ.
اءَما وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَیَظْهَرَنَّ هؤُلاءِ الْقَوْمُ عَلَیْکُمْ لَیْسَ لِاءَنَّهُمْ اءَوْلَى بِالْحَقِّ مِنْکُمْ، وَ لکِنْ لِإِسْراعِهِمْ إ لى باطِلِ صاحِبِهِمْ وَ إ بْطائِکُمْ عَنْ حَقِّی ، وَ لَقَدْ اءَصْبَحَتِ الْاءُمَمُ تَخافُ ظُلْمَ رُعَاتِها، وَ اءَصْبَحْتُ اءَخَافُ ظُلْمَ رَعِیَّتِی .

اسْتَنْفَرْتُکُمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا، وَ اءَسْمَعْتُکُمْ فَلَمْ تَسْمَعُوا، وَ دَعَوْتُکُمْ سِرّا وَ جَهْرا فَلَمْ تَسْتَجِیبُوا، وَ نَصَحْتُ لَکُمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا، اءَشُهُودٌ کَغُیَّابٍ؟ وَ عَبِیدٌ کَاءَرْبَابٍ؟ اءَتْلُو عَلَیْکُمْ الْحِکَمَ فَتَنْفِرُونَ مِنْهَا، وَ اءَعِظُکُمْ بِالْمَوْعِظَهِ الْبَالِغَهِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنْهَا، وَ اءَحُثُّکُمْ عَلَى جِهَادِ اءَهْلِ الْبَغْیِ فَما آتِی عَلَى آخِرِ قَوْلِی حَتَّى اءَراکُمْ مُتَفَرِّقِینَ اءَیادِی سَباء.

تَرْجِعُونَ إ لى مَجالِسِکُمْ، وَ تَتَخادَعُونَ عَنْ مَواعِظِکُمْ، اءُقَوِّمُکُمْ غُدْوَهً، وَ تَرْجِعُونَ إ لَیَّ عَشِیَّهً کَظَهْرِ الْحَیَّهِ، عَجَزَ الْمُقَوِّمُ، وَ اءَعْضَلَ الْمُقَوَّمُ.
اءَیُّهَا الشَّاهِدَهُ اءَبْدانُهُمْ، الْغَائِبَهُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ، الْمُخْتَلِفَهُ اءَهْوَاؤُهُمْ، الْمُبْتَلى بِهِمْ اءُمَرَاؤُهُمْ، صاحِبُکُمْ یُطِیعُ اللَّهَ وَ اءَنْتُمْ تَعْصُونَهُ، وَ صَاحِبُ اءَهْلِ الشّامِ یَعْصِی اللَّهَ وَ هُمْ یُطِیعُونَهُ.

لَوَدِدْتُ وَاللَّهِ اءَنَّ مُعَاوِیَهَ صَارَفَنِی بِکُمْ صَرْفَ الدِّینارِ بِالدِّرْهَمِ، فَاءَخَذَ مِنِّی عَشَرَهً مِنْکُمْ وَ اءَعْطَانِی رَجُلاً مِنْهُمْ.
یا اءَهْلَ الْکُوفَهِ مُنِیتُ مِنْکُمْ بِثَلاَثٍ وَ اثْنَتَیْنِ: صُمُّ ذَوُو اءَسْمَاعٍ، وَ بُکْمٌ ذَوُو کَلاَمٍ، وَ عُمْیٌ ذَوُو اءَبْصَارٍ، لا اءَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ، وَ لا إِخْوانُ ثِقَهٍ عِنْدَ الْبَلاءِ، تَرِبَتْ اءَیْدِیکُمْ یَا اءَشْبَاهَ الْإِبِلِ غَابَ عَنْها رُعَاتُهَا، کُلَّما جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ جانِبٍ آخَرَ.

وَ اللَّهِ لَکَاءَنِّی بِکُمْ فِیما إِخالُ اءَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى ، وَ حَمِیَ الضِّرَابُ، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ اءَبِی طَالِبٍ انْفِراجَ الْمَرْاءَهِ عَنْ قُبُلِها، وَ إ نِّی لَعَلى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی ، وَ مِنْهاجٍ مِنْ نَبِیِّی ، وَ إِنِّی لَعَلَى الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ اءَلْقُطُهُ لَقْطا.

انْظُرُوا اءَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ، وَاتَّبِعُوا اءَثَرَهُمْ، فَلَنْ یُخرِجُوکُمْ مِنْ هُدًى ، وَ لَنْ یُعِیدُوکُمْ فِی رَدىً، فَإ نْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا، وَ إ نْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا، وَ لا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا، وَ لا تَتَاءَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکُوا.

لَقَدْ رَاءَیْتُ اءَصْحابَ مُحَمَّدٍ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه فَما اءَرى اءَحَدا مِنْکُمْ یُشْبِهُهُمْ، لَقَدْ کانُوا یُصْبِحُونَ شُعْثا غُبْرا، وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّدا وَ قِیاما، یُراوِحُونَ بَیْنَ جِباهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ، وَ یَقِفُونَ عَلى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِکْرِ مَعَادِهِمْ، کَاءَنَّ بَیْنَ اءَعْیُنِهِمْ رُکَبَ الْمِعْزى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ! إ ذا ذُکِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ اءَعْیُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُیُوبَهُمْ، وَ مَادُوا کَمَا یَمِیدُ الشَّجَرُ یَوْمَ الرِّیحِ الْعَاصِفِ خَوْفا مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) 

اگر خداوند ستمگر را روزى چند مهلت دهد، هرگز بازخواستش را فرو نگذارد، بلکه همواره بر گذرگاه در کمین اوست و گلویش را چنان بفشارد که از فرودادن آب دهان هم عاجز آید.

آگاه باشید، سوگند به کسى که جان من در قبضه قدرت اوست ، که این قوم بر شما غلبه خواهند کرد، نه از آن جهت که از شما بر حق ترند، بلکه از آن روى که در یارى فرمانرواى خود، با آنکه بر باطل است ، شتاب مى ورزند و شما در اجراى فرمان من ، با آنکه بر حقم ، درنگ مى کنید. مردم از ستم فرمانروایان خود بیمناک اند و من از ستم رعیت خویش در هراسم . شما را به جهاد برانگیختم ، از جاى نجنبیدید، خواستم سخن خود به گوش شما برسانم ، نشنیدید، در نهان و آشکارا دعوتتان کردم ، پاسخم ندادید، اندرزتان دادم نپذیرفتید.حاضرانى هستید به مثابه غایبان و بندگانى هستید چون خداوندان .

سخنان حکمت آمیز بر شما خواندم از آن رمیدید. به اندرزهاى نیکو پندتان دادم هر یک از سویى پراکنده شدید. شما را به جهاد با تبهکاران فرا مى خوانم ، هنوز سخنم به پایان نرسیده ، مى بینم هرکس که به سویى رفته است ، آنسان که قوم (سبا) پراکنده شدند. به جایگاههاى خود باز مى گردید و یکدیگر را به اندرزهاى خود مى فریبید. هر بامداد شما را همانند چوب کجى راست مى کنم و شب هنگام خمیده چون پشت کمان نزد من باز مى گردید. راست کننده به ستوه آمده و، کار بر آنچه راست مى کند دشوار گردیده .

اى کسانى که به تن حاضرید و به خرد غایب ، هر یک از شما را عقیدتى دیگر است . فرمانروایانتان گرفتار شمایند. فرمانرواى شما، خدا را اطاعت مى کند و شما نافرمانیش مى نمایید و فرمانرواى آنان (۲۷) خدا را نافرمانى مى کند و ایشان سر بر خط فرمانش دارند. دلم مى خواهد معاویه با من معاملتى کند چون صرافى که به دینار و درهم . دو تن از شما را از من بستاند و یک تن از مردان خود را به من دهد.

اى مردم کوفه ، به سه چیز که در شما هست و دو چیز که در شما نیست ، گرفتار شما شده ام . اما آن سه چیز با آنکه گوش دارید، کرید و با آنکه زبان دارید، گنگید و با آنکه چشم دارید، کورید. و اما آن دو نه در رویارویى با دشمن ، آزادگانى صدیق هستید و نه به هنگام بلا یارانى درخور اعتماد.

دستهایتان پر خاک باد، همانند اشترانى هستید بى ساربان ، که هرگاه از یک سو گرد آورده شوند، از دیگر سو پراکنده گردند. سوگند به خدا، گمان آن دارم که چون جنگ سخت شود و آتش پیکار افروخته گردد، از گرد پسر ابوطالب پراکنده شوید، آنسان که زن به هنگام زادن رانها از هم گشاید. در حالى که ، من از جانب پروردگارم حجتى و گواهى دارم و به راه روشن پیامبرم گام مى زنم . راه من راهى روشن است . آن را گام به گام مى پیمایم و چشم از راه برنمى گیرم تا به ورطه باطل نیفتم .

به خاندان پیامبرتان بنگرید و به آن سو روید که آنان مى روند و پاى به جاى پاى آنان نهید، که هیچگاه شما را از طریق هدایت منحرف نکنند و به هلاکت نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشى مگیرید که گمراه شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک گردید. من اصحاب محمد (صلى اللّه علیه و آله ) را دیده ام . در میان شما نمى بینم کسى را که همانند ایشان باشد. آنان روزها ژولیده موى و غبارآلود بودند و شبها یا در سجده بودند یا در قیام . گاه چهره بر زمین مى سودند و گاه پیشانى . چون سخن معادشان به گوش مى رسید، گویى پاى بر سر آتش ‍ دارند.

میان دو چشمانشان در اثر سجده هاى طولانى چون زانوان بز پینه بسته بود. چون خدا را یاد مى کردند، سرشک دیدگانشان گریبانهایشان را تر مى کرد و از بیم عذاب و امید ثواب بر خود مى لرزیدند، آنسان که درخت در روز بادناک مى لرزد.

_________________________________________________

۲۷-یعنى اصحاب معاویه

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۴۴۹

خطبه شماره ۸۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۸۶

 و من خطبه له ع

قَدْ عَلِمَ السَّرَائِرَ وَ خَبَرَ الضَّمَائِرَ لَهُ الْإِحَاطَهُ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْغَلَبَهُ لِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُوَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ عظه الناس فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْکُمْ فِی اءَیَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ اءَجَلِهِ وَ فِی فَرَاغِهِ قَبْلَ اءَوَانِ شُغُلِهِ وَ فِی مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ اءَنْ یُؤْخَذَ بِکَظَمِهِ وَ لْیُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ وَ لْیَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ.

فَاللَّهَ اللَّهَ اءَیُّهَا النَّاسُ فِیمَا اسْتَحْفَظَکُمْ مِنْ کِتَابِهِ وَ اسْتَوْدَعَکُمْ مِنْ حُقُوقِهِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثا وَ لَمْ یَتْرُکْکُمْ سُدًى وَ لَمْ یَدَعْکُمْ فِی جَهَالَهٍ وَ لاَ عَمىً قَدْ سَمَّى آثَارَکُمْ وَ عَلِمَ اءَعْمَالَکُمْ وَ کَتَبَ آجَالَکُمْ وَ اءَنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتَابَ تِبْی انا لِکُلِّ شَیْءٍ.

وَ عَمَّرَ فِیکُمْ نَبِیَّهُ اءَزْمَانا حَتَّى اءَکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ فِیمَا اءَنْزَلَ مِنْ کِتَابِهِ دِینَهُ الَّذِی رَضِیَ لِنَفْسِهِ وَ اءَنْهَى إِلَیْکُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْاءَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ وَ نَوَاهِیَهُ وَ اءَوَامِرَهُ وَ اءَلْقَى إِلَیْکُمُ الْمَعْذِرَهَ وَ اتَّخَذَ عَلَیْکُمُ الْحُجَّهَ وَ قَدَّمَ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ وَ اءَنْذَرَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذ ابٍ شَدِیدٍ فَاسْتَدْرِکُوا بَقِیَّهَ اءَیَّامِکُمْ، وَ اصْبِرُوا لَهَا اءَنْفُسَکُمْ فَإِنَّهَا قَلِیلٌ فِی کَثِیرِ الْاءَیَّامِ الَّتِی تَکُونُ مِنْکُمْ فِیهَا الْغَفْلَهُ وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَهِ وَ لاَ تُرَخِّصُوا لِاءَنْفُسِکُمْ فَتَذْهَبَ بِکُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَهِ وَ لاَ تُدَاهِنُوا فَیَهْجُمَ بِکُمُ الْإِدْهَانُ عَلَى الْمَعْصِیَهِ.

عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ اءَنْصَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ اءَطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ وَ إِنَّ اءَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ اءَعْصَاهُمْ لِرَبِّهِ وَ الْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ نَفْسَهُ وَ الْمَغْبُوطُ مَنْ سَلِمَ لَهُ دِینُهُ وَ السَّعِیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ وَ الشَّقِیُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ وَ اعْلَمُوا اءَنَّ یَسِیرَ الرِّیَاءِ شِرْکٌ وَ مُجَالَسَهَ اءَهْلِ الْهَوَى مَنْسَاهٌ لِلْإِیمَانِ وَ مَحْضَرَهٌ لِلشَّیْطَانِ جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِیمَانِ.

الصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاهٍ وَ کَرَامَهٍ وَ الْکَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاهٍ وَ مَهَانَهٍ وَ لاَ تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ وَ لاَ تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَهُ وَ اعْلَمُوا اءَنَّ الْاءَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَاءَکْذِبُوا الْاءَمَلَ فَإِنَّهُ غَرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )

به اسرار آگاه است و از رازهاى درون باخبر. بر هر چیز احاطه دارد و بر هر چیز غلبه دارد و بر هر کار تواناست .بر هر یک از شماست ، که براى خدا کارى کند، در روزهایى که فرصتى هست پیش از ناگهان فرا رسیدن اجلش و در زمان آسودگى ، پیش از گرفتار شدنش و به هنگامى که نفس تواند کشید، پیش از بند آمدن نفسش . و باید که خویشتن مهیا دارد و جاى پاى استوار سازد و توشه اى برگیرد از آنجا، که سراى کوچیدن اوست براى سرایى ، که جایگاه اقامت اوست .

پس اى مردم ، از خدا بترسید و آنسان که شما را به حفظ کتاب خود فرمان داده در حفظ آن بکوشید و حقوقى را که در میان شما به ودیعت نهاده رعایت کنید. زیرا خداوند سبحان ، شما را به عبث نیافریده و بیهدف وانگذاشته و در نادانى و نابینایى رها نساخته است . آنچه را باید به انجام رسانید معلوم کرده و به کردارتان آگاه است و مدت عمر شما معین کرده است .

براى شما کتابى نازل کرده است که بیان دارنده هر چیزى است . پیامبر خود را چندان در میان شما زیستن داد تا دین خود را براى او و براى شما بدان گونه که در کتاب خود نازل کرده و خود مى پسندید، به کمال رسانید و، بر زبان او هر کارى را که خوش مى داشت یا ناخوش و آنچه را که باید کرد و نباید کرد، به شما ابلاغ نمود. جاى عذرى برایتان باقى نگذاشت و حجت خود بر شما تمام کرد و وعید و تهدید خود بر شما عرضه داشت و شما را از عذاب سختى که در پیش روى شماست بترسانید.

پس باقى مانده عمر را دریابید و نفسهاى خود را در این روزهاى بازپسین به شکیبایى وادارید. زیرا زمان ، زمان اندکى است ، در برابر روزهایى که در غفلت گذرانیده اید و از موعظه اعراض کرده اید. به نفسهاى خود رخصت مدهید، که این رخصتها، شما را به راههاى ستم پیشگان مى برند و با نفسهاى خود نرمش به خرج مدهید، که این نرمشها شما را به معصیت مى کشانند. اى بندگان خدا، آن کسى که نیکخواه ترین مردم است نسبت به خود فرمانبردارترى آنهاست از خداوند و آنکه به خود خیانت ورزد بیشتر از دیگران معصیت او کند و بیشتر از همه خود را فریب داده است .

فریب خورده کسى است که خود را بفریبد. بر کسى باید رشک برد که دینش سالم مانده باشد و خوشبخت کسى است که از دیگران پند گیرد و شور بخت و شقى آن که فریب هوا و غرور خود خورد.

بدانید که ریاکارى هر چند اندک بود شرک است و همنشینى با اهل هوا و هوس ایمان را به فراموشى سپارد و چنان مجلسى ، مجلس شیطان است . از دروغ حذر کنید که دروغ از ایمان دور است . راستگو بر آستانه نجات و کرامت است و دروغگو بر پرتگاه سرنگونى و خوارى . حسد مورزید که حسد ایمان را مى خورد آنسان که آتش ، هیزم را.

با یکدیگر دشمنى مکنید که دشمنى هر خیر و برکتى را تباه مى کند. و خدا را از یاد مى برد. پس به آرزوها که موجب سبکى عقل و فراموشى یاد خداست میدان مدهید که این خود گونه اى فریب است و کسى که چنان کند، فریب خورده است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۳۹

خطبه شماره ۷۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۷۴

و من خطبه له ع لِما عَزَموا عَلى بَیْعَه عُثْمان :

لَقَدْ عَلِمْتُمْ اءَنِّی اءَحَقُّ النَّاسِ بِها مِنْ غَیْرِی ، وَ وَ اللَّهِ لَاءُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ اءُمُورُ الْمُسْلِمِینَ، وَ لَمْ یَکُنْ فِیها جَوْرٌ إ لا عَلَیَّ خَاصَّهً، الْتِمَاسا لِاءَجْرِ ذَلِکَ وَ فَضْلِهِ، وَ زُهْدا فِیما تَنافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَ زِبْرِجِهِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) چون دیگران آهنگ بیعت با عثمان نمودند:

دانسته اید که من از دیگران به خلافت سزاوارترم . به خدا سوگند، مادامى که کار مسلمانان بسامان باشد و جز بر من بر دیگران ستمى نرود، آن را واگذاشته ، مخالفت نمى ورزم . پاداش چنین فضیلت و عملى را از خدا مى طلبم و زهد مى ورزم در آنچه شما به خاطر زیور و زینتش با یکدیگر رقابت مى کنید.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۵۲

خطبه شماره ۵۸ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۵۷

و من کلام له ع کلم بِه الْخَوارِج :  

 اءَصَابَکُمْ حَاصِبٌ وَ لاَ بَقِیَ مِنْکُمْ آبِرٌ، اءَ بَعْدَ إِیمَانِی بِاللَّهِ وَ جِهَادِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه اءَشْهَدُ عَلَى نَفْسِی بِالْکُفْرِ؟ لَقَدْ ضَلَلْتُ إِذا وَ ما اءَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ فَأُوبُوا شَرَّ مَآبٍ وَ ارْجِعُوا عَلَى اءَثَرِ الْاءَعْقَابِ، اءَمَا إِنَّکُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِی ذُلّا شَامِلاً وَ سَیْفا قَاطِعا وَ اءَثَرَهً یَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ فِیکُمْ سُنَّهً.

قال الشریف :


قَوْله ع : وَ لا بَقی مِنْکم آبر یَروى عَلى ثَلاثه اءوجه : اءحدها اءَن یَکُون کَما ذَکَرناه آبر بالراء مِنْ قَوْلَهُمْ: للذى یاءبر النَخْلِ اءى : یَصْلِحه ، وَ یَرْوى آثَر و هو بالثاء بثلاث نقط، یراد به الذی یاءثُر الْحدیث اءى : یُرویه وَ یحکیه وَ هُوَ اءَصْح الْوجوه عِندی کَاءَنَّه ع قالَ: لا بَقی مِنْکُم مُخْبِر، وَ یَرْوى : آبز بالزای الْمُعجمه وَ هُو الواثب وَالهالِک اءیضا یُقالَ لَهُ: آبز.

ترجمه : 

  سخنى از آن حضرت (ع ) در باب خوارج :  

باد ریگ انگیز بر شما بوزد. آنسان ، که باقى نگذارد کسى را که راه فساد پوید. آیا پس از آنکه به خدا ایمان آورده ام و همراه رسول الله (ص ) جهاد کرده ام ، به کفر خود اقرار کنم براستى ، اگر چنین کنم گمراه شده ام و هرگز از هدایت یافتگان نبوده ام . از این راه باطل و پلید، که در آن گام نهاده اید، بازگردید و روى واپس کنید. بعد از من به خوارى خواهید افتاد، آنگونه که سراپاى شما غرق در مذلّت گردد، شمشیر برنده بر سرتان فرود آید و بازیچه ، دست خودکامگان ستمکار شوید.

شریف رضى گوید:


عبارت (لا بقى منکم آبر) در گفته امام به سه وجه روایت شده یکى (آبر) به باء و راء، به معنى کسى که نخلها را اصلاح مى کند و دیگر(آثر)، به ثاء، به معنى روایت کننده حکایت و حدیث و نزد من این بهترین سه وجه است ، مثل اینکه مى گوید بعد از شما کسى از شما که داستان شما را حکایت کند باقى نماند. بعضى نیز (آبز) روایت کرده اند، یعنى جهنده . البته ، (آبز) به معنى هلاک شونده هم هست .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۴۵

خطبه شماره ۳۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۳۲

 و من خطبه له ع  

فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ کَنُودٍ یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئا وَ یَزْدادُ الظّالِمُ فِیهِ عُتُوّا لاَ نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لا نَسْاءَلُ عَمّا جَهِلْنَا وَ لا نَتَخَوَّفُ قَارِعَهً حَتّى تَحُلَّ بِنا فَالنَّاسُ عَلَى اءَرْبَعَهِ اءَصْنَافٍ:

مِنْهُمْ مَنْ لاَ یَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِی الْاءَرْضِ إ لا مَهانَهُ نَفْسِهِ وَ کَلالَهُ حَدِّهِ وَ نَضِیضُ وَفْرِهِ.

وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ وَ الْمُجْلِبُ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ.

قَدْ اءَشْرَطَ نَفْسَهُ وَ اءَوْبَقَ دِینَهُ لِحُطَامٍ یَنْتَهِزُهُ اءَوْ مِقْنَبٍ یَقُودُهُ اءَوْ مِنْبَرٍ یَفْرَعُهُ وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اءَنْ تَرَى الدُّنْیَا لِنَفْسِکَ ثَمَنا وَ مِمَّا لَکَ عِنْدَ اللَّهِ عِوَضا، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیا بِعَمَلِ الْآخِرَهِ وَ لا یَطْلُبُ الْآخِرَهَ بِعَمَلِ الدُّنْیا قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْاءَمَانَهِ وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِیعَهً إ لَى الْمَعْصِیَهِ.

وَ مِنْهُمْ مَنْ اءَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُئُولَهُ نَفْسِهِ وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلى حالِهِ فَتَحَلّى بِاسْمِ الْقَنَاعَهِ وَ تَزَیَّنَ بِلِبَاسِ اءَهْلِ الزَّهادَهِ وَ لَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِی مَرَاحٍ وَ لا مَغْدىً، وَ بَقِیَ رِجَالٌ غَضَّ اءَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ وَ اءَراقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ فَهُمْ بَیْنَ شَرِیدٍ نَادِّ وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ وَ سَاکِتٍ مَکْعُومٍ وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ وَ ثَکْلانَ مُوجَعٍ.

قَدْ اءَخْمَلَتْهُمُ التَّقِیَّهُ وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّهُ فَهُمْ فِی بَحْرٍ اءُجَاجٍ اءَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَهٌ وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَهٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا، وَ قُهِرُوا حَتّى ذَلُّوا وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا، فَلْتَکُنِ الدُّنْیَا اءَصْغَرَ فِی اءَعْیُنِکُمْ اءَصْغَرَ مِنْ حُثَالَهِ الْقَرَظِ، وَ قُرَاضَهِ الْجَلَمِ، وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، قَبْلَ اءَنْ یَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ، وَ ارْفُضُوها ذَمِیمَهً فَإ نَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ کانَ اءَشْغَفَ بِها مِنْکُمْ.

اءَقُولُ :
وَ هَذه الخُطبه رَبُّما نَسَبُها مِن لا عِلْمُ لَه إ لى مُعاویهَ، وَ هِی مِنْ کَلام اءمیرالمؤ منین ع الّذی لا یَشک فِیه وَ اءَین الذهب مَن الرَغام ؟ وَ اءین العذب مِن الا جاج ؟ وَ قَدْ دَل عَلى ذلِک الدلیل الخَریت ،َو نَقده الناقِد البَصیر عمرو بن بَحر الجاحظ، فَإ نهُ ذِکر هذِه الخطبه فِی کِتاب البیانِ وَالتبیین ، وَ ذِکر مِن نسَبَها إ لى مُعاویه ، ثُمّ قالَ:

هى بِکلام عَلی ع اءشبه ، وَ بِمذهبه فی تَصنیف الناس وَ بالا خبار عَمّا هُم عَلَیه مِن القهر والا ذلال وَ مَنْ التقیه وَالْخَوف اءلیق قالَ: وَ مَتى وَجدنا مُعاویه فِی حال من الا حوال یَسلک فِی کَلامه مسلک الزهاد وَ مَذاهب العباد؟!

  ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

اى مردم ، ما، در روزگارى کنیه توز و در زمانه اى ناسپاس به سر مى بریم . نیکوکار، بدکار شمرده مى شود و ستمکار هر دم بر ستمش مى افزاید. از آنچه آموخته ایم ، بهره نمى گیریم و از آنچه نمى دانیم نمى پرسیم . از حوادث باک نداریم تا آنگاه که ما را در خود فرو گیرد. پس مردم چهار گروه اند: کسى است که اگر در زمین فساد نمى کند، سببش بیچارگى اوست و کندى شمشیرش و اندک بودن مال و خواسته اش .

و کسى است ، که شمشیر از نیام برکشیده و شرّ خویش آشکار کرده و سواران و پیادگان خود برانگیخته و خود را مهیاى فتنه گرى و فساد ساخته ، و تا به اندک متاع دنیا رسد، دینش را تباه کرده ، سوارى چند خواهد که سرداریشان را بر عهده گیرد و منبرى خواهد که از آن فرا رود. چه بد معامله اى است که خود را به دنیا بفروشى و این سراى ناپایدار را به عوض آن نعمتها، که خدا در آن جهان مهیا کرده است بستانىو کسى است ، که دنیا را طلب مى کند، با اعمالى که از آن آخرت است ولى آخرت را نمى طلبد با اعمالى که از آن دنیاست . چنین کسى خود را چون فرودستان جلوه مى دهد، به هنگام راه رفتن گامهاى خرد برمى دارد، و دامن جامه کوتاه مى کند و خویشتن به زیور صلاح و امانت مى آراید و پرده پوشى خدا را وسیله معصیت ها قرار مى دهد.

و کسى است که حقارت نفس و فقدان وسیلت موجب آن شده که به طلب فرمانروایى برنخیزد، بلکه به همان حال که بوده است بماند. چنین کسى خود را به حلیه قناعت مى آراید و جامه اهل زهد و پرهیز مى پوشد و حال آنکه ، نه روزى را در زهد به شب آورده و نه شبى را با پرهیزگارى به روز رسانیده است .
از اینان که بگذریم ، مردمى هستند که یاد قیامت چشمانشان را فرو بسته و ترس از روز محشر سرشکشان جارى ساخته است . اینان گاه گریزان اند و تنها، گاه مقهورند و ترسان ، گاه خاموش اند و دهان بسته . خدا را به اخلاص مى خوانند و همواره گریان و دردمندند. در گمنامى زیسته اند تا خود را از آسیب حکام ستمکار در امان دارند.

نامرادى و مذلت ایشان را در میان گرفته ، گویى در دریاى نمک غرقه اند. آوازى برنمى آورند و دلهایشان ریش است ، از اندرزهاى پیاپى ملول شده اند و از قهر جاهلان به ستوه آمده اند. کشته شده اند تا شمارشان روى در نقصان نهاده .
باید که دنیا در نظرتان بى مقدارتر باشد از ریزه هاى قرظو(۱۶) آن خرد و ریزها که از مقراض ریزد. از آنان که پیش از شما بوده اند پند گیرید، پیش ‍ از آنکه خود عبرت آیندگان شوید. دنیا را نکوهیده انگارید و ترکش ‍ گویید، زیرا دنیا آن را که مشتاقتر و شیفته تر از شما بود، از خود رانده است .

من مى گویم :


کسانى که از علم بى بهره اند، این خطبه را به معاویه نسبت داده اند. و حال آنکه ، بى تردید کلام على (ع ) است . زر را با خاک چه شباهت و آب شیرین را با آب شور چه نسبت .

عمرو بن بحر جاحظ که در این باب راهنمایى حاذق است و ناقدى بینا، در کتاب البیان و التبیین گفته است که چه کسى آن را به معاویه نسبت داده و سپس مطالبى مى آورد که خلاصه اش این است : این سخن به سخن على شباهت تام دارد و در بیان اصناف مردم به شیوه و روش او ماند. در هیچ حالى ندیده ایم که معاویه در کلام خود راه زاهدان سپرد و در طریق عابدان گام زند.

_________________________________________________

۱۶-گونه اى درخت است که برگ آن در دباغى به کار رود.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۷۷

خطبه شماره ۲۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۲

و من خطبه له ع

اءَلا وَ إ نَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِیَعُودَ الْجَوْرُ إلى اءَوْطَانِهِ، وَ یَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ، وَ اللَّهِ مَا اءَنْکَرُوا عَلَیَّ مُنْکَرا، وَ لا جَعَلُوا بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ نَصِفا، وَ إ نَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقَّا هُمْ تَرَکُوهُ، وَ دَما هُمْ سَفَکُوهُ، فَلَئِنْ کُنْتُ شَرِیکَهُمْ فِیهِ فَإ نَّ لَهُمْ لَنَصِیبَهُمْ مِنْهُ، وَ لَئِن کَانُوا وَلُوهُ دُونِی فَمَا التَّبِعَهُ إ لا عِنْدَهُمْ، وَ إ نَّ اءَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى اءَنْفُسِهِمْ، یَرْتَضِعُونَ اءُمّا قَدْ فَطَمَتْ، وَ یُحْیُونَ بِدْعَهً قَدْ اءُمِیتَتْ.

یا خَیْبَهَ الدَّاعِی ! مَنْ دَعا! وَ إ لاَمَ اءُجِیبَ! وَ إ نِّی لَرَاضٍ بِحُجَّهِ اللَّهِ عَلَیْهِمْ وَ عِلْمِهِ فِیهِمْ، التهدید بالحرب فَإ نْ اءَبَوْا اءَعْطَیْتُهُمْ حَدَّ السَّیْفِ وَ کَفَى بِهِ شَافِیا مِنَ الْبَاطِلِ وَ نَاصِرا لِلْحَقِّ، وَ مِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إ لَیَّ اءَنْ اءَبْرُزَ لِلطِّعَانِ وَ اءَنْ اءَصْبِرَ لِلْجِلاَدِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ، لَقَدْ کُنْتُ وَ مَا اءُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَ لا اءُرْهَبُ بِالضَّرْبِ، وَ إ نِّی لَعَلى یَقِینٍ مِنْ رَبِّی ، وَ غَیْرِ شُبْهَهٍ مِنْ دِینِی .

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع )

آگاه باشید، که شیطان حزب خود را بر انگیخته و سپاه خویش بسیج کرده ، تا بار دیگر، ستم در جاى خود مستقر گردد و باطل به جایگاه خود بازگردد. به خدا سوگند، هر چه کوشیدند منکرى از من ندیدند ولى میان من و خود به انصاف داورى نکردند.از من حقى را مى طلبند که خود آن را واگذاشته اند و خونى را مى خواهند که خود ریخته اند(۱۲) اگر مى گویند که من در ریختن آن خون شریکشان بوده ام ، مگر نه این است که آنها را در آن نصیبى بوده است و اگر آنان خود بتنهایى آن خون ریخته اند، پس جز آنها کسى گناهکار نخواهد بود و به کیفر آن دچارند. هر دلیل که بیاورند، به زیان خود آنهاست .از مادرى شیر مى خواهند که پستانش خشکیده است و مى خواهند بدعتى را زنده کنند که دیگر مرده است . چه نومید است این دعوت کننده ! کیست آنکه فرا مى خواند؟ و به چه چیز باید پاسخ داد؟

به هر چه خداوند میان من و ایشان داورى کند، بدان خشنودم ، که او به کردارهاى ایشان آگاه است . اگر سر بر تابند شمشیر تیز حوالتشان کنم ، که شمشیر درمان باطل است و یاریگر حق . شگفت در این است که مرا به آوردگاه مى خوانند و مى خواهند که در نبرد پاى بفشرم . مادرانشان در سوگشان بگریند. هیچگاه کسى نتوانسته مرا از تهدید به جنگ بترساند یا از ضرب شمشیر به وحشت افکند. زیرا من در ایمان به خدا به مرز یقین رسیده ام و هرگز در دین خود شبهه نیاورم .

_____________________________________________________
۱۲-مراد، خون عثمان است .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۳

خطبه شماره ۱۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۷

و من کلام له ع فِی صِفَهِ مَن یَتَصَدَى لِلْحُکْمِ بَیْنَ الا مه وَ لَیْسَ لِذلکَ بِاءَهْلٍ:

إ نَّ اءَبْغَضَ الْخَلاَئِقِ إِلى اللَّهِ رَجُلاَنِ: رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إ لى نَفْسِهِ، فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ، مَشْغُوفٌ بِکَلاَمِ بِدْعَهٍ وَ دُعَاءِ ضَلاَلَهٍ، فَهُوَ فِتْنَهٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ، ضَالُّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ، مُضِلُّ لِمَنِ اقْتَدى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ، حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ، رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ، وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً، مُوضِعٌ فِی جُهَّالِ الْاءُمَّهِ، غَارٌ فِی اءَغْبَاشِ الْفِتْنَهِ، عَمٍ بِمَا فِی عَقْدِ الْهُدْنَهِ، قَدْ سَمَّاهُ اءَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِما وَ لَیْسَ بِهِ.

بَکَّرَ فَاسْتَکْثَرَ مِنْ جَمْعٍ، مَا قَلَّ مِنْهُ خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ، حَتَّى إِذَا ارْتَوَى مِنْ مَاءٍ آجِنٍ، وَ اَکْتَنَزَ مِنْ غَیْرِ طَائِلٍ جَلَسَ بَیْنَ النَّاسِ قَاضِیا ضَامِنا لِتَخْلِیصِ مَا الْتَبَسَ عَلى غَیْرِهِ، فَإ نْ نَزَلَتْ بِهِ إ حْدَى الْمُبْهَمَاتِ هَیَّاءَ لَها حَشْوا رَثّا مِنْ رَاءْیِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ، فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهاتِ فِی مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْکَبُوتِ، لاَ یَدْرِی اءَصابَ اءَمْ اءَخْطَاءَ.

فَإ نْ اءَصابَ خَافَ اءَنْ یَکُونَ قَدْ اءَخْطَاءَ، وَ إ نْ اءَخْطَاءَ رَجا اءَنْ یَکُونَ قَدْ اءَصَابَ، جَاهِلٌ خَبّاطُ جَهَالاَتٍ، عَاشٍ رَکّابُ عَشَواتٍ، لَمْ یَعَضَّ عَلَى الْعِلْمِ بِضِرْسٍ قَاطِعٍ، یَذْرِى الرِّوایاتِ إ ذْراءَ الرِّیحِ الْهَشِیمِ، لاَ مَلِی ءٌ وَ اللَّهِ بِإِصْدَارِ مَا وَرَدَ عَلَیْهِ وَ لا هُوَ اءَهْلٌ لِما فُوِّضَ إ لَیْهِ لاَ یَحْسَبُ الْعِلْمَ فِی شَی ءٍ مِمَّا اءَنْکَرَهُ، وَ لا یَرى اءَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا بَلَغَ مِنْهُ مَذْهَبا لِغَیْرِهِ، وَ إ نْ اءَظْلَمَ عَلَیْهِ اءَمْرٌ اکْتَتَمَ بِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ.

تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ الدِّماءُ، وَ تَعَجُّ مِنْهُ الْمَوارِیثُ، إ لَى اللَّهِ اءَشْکُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالاً، وَ یَمُوتُونَ ضُلّالاً، لَیْسَ فِیهِمْ سِلْعَهٌ اءَبْوَرُ مِنَ الْکِتَابِ إ ذَا تُلِیَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَ لاَ سِلْعَهٌ اءَنْفَقُ بَیْعا وَ لا اءَغْلى ثَمَنا مِنَ الْکِتَابِ إ ذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لاَ عِنْدَهُمْ اءَنْکَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لا اءَعْرَفُ مِنَ الْمُنْکَرِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) در وصف کسانى که داورى میان مردم را به عهده مى گیرند و شایان آن نیستند:

دشمنترین مردم در نزد خدا، دو کس باشند. یکى آنکه خداوند او را به حال خود رها کرده ، پس ، از راه راست منحرف گشته است ، به سخنان بدعت آمیز دلبسته و مردم را به ضلالت فرا مى خواند. فریبى است براى کسى که بدو فریفته شود. از راه هدایتى که پیشینیانش به پیش پاى گشانده اند، رخ بر مى تابد و کسانى را که در ایام حیاتش یا پس از مرگش ‍ به او اقتدا مى کنند، گمراه مى سازد. بار خطاهاى دیگران بر دوش کشد و در گرو خطاى خود باشد.

دیگرى ، کسى است که کوله بار نادانى بر پشت گرفته و در میان جماعت نادانان امت در تکاپوست . در ظلمت فتنه و فساد جولان دهد و، همانند کوران ، راه اصلاح و آشتى را نمى بیند. جمعى که به ظاهر آدمى اند، او را دانشمند خوانند و حال آنکه در او دانشى نیست . آغاز کرده و گردآورده ، چیزى را که اندکش از بسیارش ‍ بهتر است . خویشتن را از آبى گنده سیراب کرده و بسا چیزهاى بى فایدت که در گنجینه خاطر خود نهان دارد. در میان مردم به قضاوت نشست و بر عهده گرفت که آنچه را که دیگران در شناختش درمانده اند برایشان آشکار سازد. اگر با مشکل و مبهمى رویاروى گردد، براى گشودن آن سخنانى بیهوده از راءى خویش مهیا کند، که آن را کلامى قاطع پندارد و بر قامت آن جامه اى مى بافد، در سستى ، چونان تار عنکبوت . نداند راءیى که داده صواب است یا خطا. اگر صواب باشد، بیمناک است که مبادا خطا باشد. و اگر خطا باشد، امید مى دارد که آنچه گفته صواب باشد. نادانى است ، در عین نادانى ، دستخوش خبط و خطا، و با این حال ، بر اشترى سوار است که آن هم پیش پاى خود نبیند. هرگز در علمى حکم قطعى نراند.

روایات را بر باد مى دهد آنسان که گیاه خشک را بر باد دهند. به خدا سوگند، توانایى آن ندارد که درباره آنچه بر او وارد مى شود حکمى صادر کند. شایسته مسندى که بر آن نشسته است نباشد. و نمى پندارد که دیگران را در چیزى که خود بدان جاهل است دانشى باشد و نمى بیند که آن سوى آنچه او بدان دست یافته دیگرى را راءى و نظرى بود. اگر مطلبى بر او پوشیده ماند کتمانش کند، زیرا به جهل خود آگاه است .

خونهاى به ناحق ریخته ، از جور او فریاد مى آورند. میراثهاى بناحق تقسیم شده از ظلم او مى نالند. به خداوند شکوه مى کنم از مردمى که در جهل زیستند و در ضلالت مردند. در نظر آنان هیچ متاعى کاسدتر از کتاب خدا نیست اگر آنچنانکه شایسته است تلاوت شود. و هیچ متاعى رواجتر و گرانبهاتر از آن نیست اگر تحریف شده باشد و از معنى واقعى خود گردیده باشد. هیچ چیز را زشت تر از کار نیک نمى دانند و هیچ چیز را نیکوتر از زشتکارى نمى شمارند.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۴۸

خطبه شماره ۱۵ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۱۵

و من کلام له ع فیما رَدَّه عَلَى الْمَسْلِمینَ مِنْ قَطائعِ عُثْمانَ:

وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ، فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَهً، وَ مَنْ ضاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ اءَضْیَقُ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) درباره زمینهایى که عثمان در زمان خلافت خود به این و آن داده بود وامام (ع ) آنها را به مسلمانان بازگردانید:

به خدا سوگند، اگر چیزى را که عثمان بخشیده ، نزد کسى بیابم ، آن را به صاحبش باز مى گردانم ، هر چند، آن را کابین زنان کرده باشند یا بهاى کنیزکان . که در دادگرى گشایش است و آنکه از دادگرى به تنگ آید از ستمى که بر او مى رود، بیشتر به تنگ آید.

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۴

خطبه شماره ۳معروف به شقشقیه(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۳

وَ مِنْ خُطْبَهٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ الْمَعْرُوفَهُ بِالشِّقشْقِیَّهِ: 

اءَما وَ اللّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلانٌ وَ اِنَّهُ لَیَعْلَمُ اءَنَّ مَحَلّى مِنْها مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرِّحى ، یَنْحَدِرُ عَنِّى السَّیلُ وَ لا یَرْقى اِلَىَّ الطَّیْرُ. فَسَدَلْتُ دُونَها ثَوْبَا وَ طَوَیْتُ عَنْها کَشْحا، وَ طَفِقْتُ اءرْتَئى بَیْنَ اءنْ اءَصُولَ بِیدٍ جَذّاءَ اءوْ اءصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ. وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ، وَ یَکْدَحُ فِیها مُومِنٌ حَتّى یَلْقى رَبِّهُ، فَرَاءَیْتُ اءَنَّ الصَّبْرَ عَلى هاتا اءَحْجى ف