نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۴۷ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)مرزچاپلوسی وحسد

۳۴۷-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۳۳۹ دکتر آیتی

و فرمود (ع): ستودن بیش از استحقاق، تملّق است و کمتر از استحقاق، ناتوانى در گفتار است یا رشک ‏بردن.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۴۴

خطبه شماره ۲۱۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۱۶

و من خطبه له ع خَطَبَها بِصِفَّینَ:

اءَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحانَهُ لِی عَلَیْکُمْ حَقّا بِوِلایَهِ اءَمْرِکُمْ، وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِی لِی عَلَیْکُمْ، وَ الْحَقُّ اءَوْسَعُ الْاءَشْیَاءِ فِی التَّواصُفِ، وَ اءَضْیَقُها فِی التَّناصُفِ، لا یَجْرِی لِاءَحَدٍ إِلا جَرى عَلَیْهِ، وَ لا یَجْرِی عَلَیْهِ إِلا جَرَى لَهُ.

وَ لَوْ کانَ لِاءَحَدٍ اءَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَ لا یَجْرِیَ عَلَیْهِ لَکانَ ذلِکَ خالِصا لِلَّهِ سُبْحانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبادِهِ، وَ لِعَدْلِهِ فِی کُلِّ ما جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضائِهِ، وَ لَکِنَّهُ سُبْحانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبادِ اءَنْ یُطِیعُوهُ، وَ جَعَلَ جَزاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضاعَفَهَ الثَّوابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ وَ تَوَسُّعا بِما هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ اءَهْلُهُ.

حق الوالی و حق الرعیه

ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقا افْتَرَضَها لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ، فَجَعَلَها تَتَکافَاءُ فِی وُجُوهِها وَ یُوجِبُ بَعْضُها بَعْضا، وَ لا یُسْتَوْجَبُ بَعْضُها إِلا بِبَعْضٍ، وَ اءَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوالِی عَلَى الرَّعِیَّهِ، وَ حَقُّ الرَّعِیَّهِ عَلَى الْوالِی ، فَرِیضَهٌ فَرَضَها اللَّهُ سُبْحانَهُ لِکُلِّ عَلَى کُلِّ، فَجَعَلَها نِظاما لاءُلْفَتِهِمْ، وَ عِزّا لِدِینِهِمْ، فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّهُ، إِلا بِصَلاحِ الْوُلاهِ، وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاهُ إِلاّ بِاسْتِقامَهِ الرَّعِیَّهِ، فَإِذا اءَدَّتْ الرَّعِیَّهُ إِلى الْوالِی حَقَّهُ، وَ اءَدَّى الْوَالِی إِلَیْها حَقَّها، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَ قامَتْ مَناهِجُ الدِّینِ، وَ اعْتَدلَتْ مَعالِمُ الْعَدْلِ، وَ جَرَتْ عَلَى اءَذْلالِها السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمَانُ، وَ طُمِعَ فِی بَقاءِ الدَّوْلَهِ، وَ یَئِسَتْ مَطامِعُ الْاءَعْداءِ.

وَ إِذا غَلَبَتِ الرَّعِیَّهُ وَ الِیَها، اءَوْ اءَجْحَفَ الْوالِی بِرَعِیَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنالِکَ الْکَلِمَهُ، وَ ظَهَرَتْ مَعالِمُ الْجَوْرِ، وَ کَثُرَ الْإِدْغالُ فِی الدِّینِ، وَ تُرِکَتْ مَحاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوَى ، وَ عُطِّلَتِ الْاءَحْکامُ، وَ کَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلا یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقِّ عُطِّلَ، وَ لا لِعَظِیمِ باطِلٍ فُعِلَ، فَهُنالِکَ تَذِلُّ الْاءَبْرارُ، وَ تَعِزُّ الْاءَشْرارُ، وَ تَعْظُمُ تَبِعاتُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبادِ.

فَعَلَیْکُمْ بِالتَّناصُحِ فِی ذلِکَ وَ حُسْنِ التَّعاوُنِ عَلَیْهِ، فَلَیْسَ اءَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ، وَ طالَ فِی الْعَمَلِ اجْتِهادُهُ، بِبالِغٍ حَقِیقَهَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ اءَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَهِ لَهُ، وَ لَکِنْ مِنْ واجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى العِبادِ النَّصِیحَهُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ، وَ التَّعاوُنُ عَلَى إِقامَهِ الْحَقِّ بَیْنَهُمْ، وَ لَیْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِی الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ، وَ تَقَدَّمَتْ فِی الدِّینِ فَضِیلَتُهُ بِفَوْقِ اءَنْ یُعانَ عَلى ما حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ، وَ لا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیُونُ بِدُونِ اءَنْ یُعِینَ عَلَى ذلِکَ، اءَوْ یُعانَ عَلَیْهِ.

فَاءَجابَهُ ع رَجُلٌ مِنْ اءَصْحابِهِ بِکَلامٍ طَوِیلٍ یُکْثِرُفِیهِ الثَّناءَ عَلَیْهِ وَ یَذْکُرُسَمْعَهُ وَ طاعَتَهُ لَهُ،

فَقالَ ع :

إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلالُ اللَّهِ سُبْحانَهُ فِی نَفْسِهِ، وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ اءَنْ یَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذلِکَ کُلُّ ما سِواهُ، وَ إِنَّ اءَحَقَّ مَنْ کانَ کَذلِکَ مَنْ عَظُمَتْ نِعْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهِ، وَ لَطُفَ إِحْسانُهُ إِلَیْهِ، فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَهُ اللَّهِ عَلى اءَحَدٍ إِلا ازْدادَ حَقُّ اللَّهِ عَلَیْهِ عِظَما، وَ إِنَّ مِنْ اءَسْخَفِ حالاتِ الْوُلاهِ عِنْدَ صالِحِ النَّاسِ اءَنْ یُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ، وَ یُوضَعَ اءَمْرُهُمْ عَلَى الْکِبْرِ.

وَ قَدْ کَرِهْتُ اءَنْ یَکُونَ جالَ فِی ظَنِّکُمْ اءَنِّی اءُحِبُّ الْإِطْراءَ، وَ اسْتِماعَ الثَّناءِ، وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ کَذلِکَ، وَ لَوْ کُنْتُ اءُحِبُّ اءَنْ یُقالَ ذلِکَ لَتَرَکْتُهُ انْحِطاطا لِلَّهِ سُبْحانَهُ عَنْ تَناوُلِ ما هُوَ اءَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَهِ وَ الْکِبْرِیاءِ، وَ رُبَّما اسْتَحْلَى النَّاسُ الثَّناءَ بَعْدَ الْبَلاءِ، فَلا تُثْنُوا عَلَیَّ بِجَمِیلِ ثَناءٍ لِإِخْراجِی نَفْسِی إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِلَیْکُمْ مِنَ التَّقِیَّهِ فِی حُقُوقٍ لَمْ اءَفْرُغْ مِنْ اءَدائِها، وَ فَرائِضَ لا بُدَّ مِنْ إِمْضائِها.

فَلا تُکَلِّمُونِی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَهُ، وَ لا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اءَهْلِ الْبادِرَهِ، وَ لا تُخالِطُونِی بِالْمُصانَعَهِ، وَ لا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقالاً فِی حَقِّ قِیلَ لِی ، وَ لا الْتِماسَ إِعْظامٍ لِنَفْسِی ، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ اءَنْ یُقالَ لَهُ، اءَوِ الْعَدْلَ اءَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ کانَ الْعَمَلُ بِهِما اءَثْقَلَ عَلَیْهِ، فَلا تَکُفُّوا عَنْ مَقالَهٍ بِحَقِّ اءَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ اءَنْ اءُخْطِئَ، وَ لا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلا اءَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی ما هُوَ اءَمْلَکُ بِهِ مِنِّی ، فَإِنَّما اءَنَا وَ اءَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبِّ لا رَبَّ غَیْرُهُ، یَمْلِکُ مِنّا مَا لا نَمْلِکُ مِنْ اءَنْفُسِنا، وَ اءَخْرَجَنا مِمَّا کُنَّا فِیهِ إِلى ما صَلَحْنا عَلَیْهِ، فَاءَبْدَلَنا بَعْدَ الضَّلالَهِ بِالْهُدَى ، وَ اءَعْطانَا الْبَصِیرَهَ بَعْدَ الْعَمَى .

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در صفین : 

اما بعد، خداوند براى من که ولىّ امر و زمامدار شما هستم ، بر شما حقى مقرر داشته و همانگونه که مرا بر شما حقى است ، شما را نیز بر من حقى است . هنگامى که درباره حق گفتگو مى شود، حق گسترده ترین چیزهاست و به هنگام انصاف خواهى از یکدیگر حق دقیق ترین و تنگ میدان ترین امور است . آنسان ، که کسى را بر دیگرى حقى است آن دیگر را نیز بر او حقى خواهد بود. کسى که بر همگان حق دارد و هیچکس را بر او حقى نیست ، خداى تعالى است ، نه هیچیک از بندگانش . زیرا اوست که بر آفریدگان خود توانایى دارد و عدلش در هر چه قضایش بر آن جارى گردد، نمایان است . و او حق خود را بر بندگان در آن قرار داد که اطاعتش کنند و جزاى طاعتشان را دوچندان بر عهده گرفت .

این فضل و بخشایشى است از سوى او و بخشندگى بسیار است که او را در خور است و بس .پس ، خداوند سبحان ، بعضى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب فرمود. و هر حقى را برابر پاداش حقى دیگر قرار داد. بعضى از آن حقوق زمانى واجب مى آیند که آن دیگر نیز حقى را که بر گردن دارد ادا نماید.

بزرگترین حقى که خداوند تعالى از آن حقوق واجب گردانیده ، حق والى است بر رعیت و حق رعیت است بر والى . این فریضه اى است که خدا اداى آن را بر هر یک از دو طرف مقرر داشته و آن را سبب الفت میان ایشان و عزت و ارجمندى دین ایشان قرار داده است . پس رعیت صلاح نپذیرد مگر آنکه والیان صلاح پذیرند و والیان به صلاح نیایند، مگر به راستى و درستى رعیت . زمانى که رعیت حق خود را نسبت به والى بگزارد و والى نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آنها عزت یابد و پایه هاى دینشان استوارى گیرد و نشانه هاى عدالت برپا گردد و سنتهاى پیامبر (ص ) در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در پى آن روزگار به صلاح آید و امید به بقاى دولت قوت گیرد و دشمنان ماءیوس ‍ گردند. و اگر رعیت بر والى خود چیره گردد یا والى بر رعیت ستم روا دارد، در این هنگام ، میان آنها اختلاف کلمه پدید آید و نشانه هاى جور پدیدار آید و تباهکارى در دین بسیار شود و عمل به سنتها متروک ماند و به هوا و هوس کار کنند و احکام اجرا نگردد و دردها و بیماریهاى مردم افزون شود و کس از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمى به دل راه ندهد. در این هنگام نیکان به خوارى افتند و بدان عزت یابند و بازخواستهاى خداوند از بندگان بسیار گردد. پس بر شماست که در چنین زمانى به یکدیگر اندرز دهید و یکدیگر را نیکو یارى دهید. هیچ کس نمى تواند حق طاعت خداوند را آنسان ، که سزاى اوست ، به جاى آورد، هر چند، هم که در به دست آوردن خشنودى او آزمند بود و بسیار بکوشد. از حقوق واجب خداوند بر بندگان این است که یکدیگر را به مقدار توان اندرز دهند و حق را در میان خود برپاى دارند و در این کار به یکدیگر یارى رسانند. و کسى نیست که در گزاردن حق از یارى خدا بى نیاز باشد، هر چند، منزلت وى در حق بزرگتر بود یا فضیلتش در دین بیش از دیگران باشد. آدمى هر چند، خرد و بى مقدار باشد و در دیده ها بى ارج آید، مى تواند که دیگران را بر حق یارى دهد یا از دیگران یارى خواهد.

در این هنگام ، مردى از اصحاب با گفتارى دراز به آن حضرت (ع ) پاسخ داد و در سخن خود بر او درود فرستاد و گفت که سخن او را شنیده و فرمانبردار اوست

على (ع ) به او چنین فرمود:

هر کس جلال خداوندى در چشم جانش بزرگ آید و پایگاه او در دلش ‍ جلیل ، باید که حق این عظمت و جلال به جاى آرد و هر چه جز اوست در چشمش خرد و حقیر آید. در چنین حالى ، سزاوارترین کس ، کسى است که نعمت خدا بر او بسیار باشد و احسانش در حق او نیکو. زیرا نعمت خدا بر کسى افزون نشود مگر آنکه حق خداوندى در دلش ‍ بزرگتر آید. از سخیف ترین حالات والیان در نزد مردم صالح این است که مردم پندارند که آنان دوستدار فخر و مباهات اند. و بناى کار خود بر کبر و غرور مى نهند.

من ناخوش دارم که در پندار شما چنین آید که من خواهان ثنا و ستایشم و سپاس خدا را که چنین نیستم . اگر هم دوست مى داشتم که بستایندم به سبب فروتنى در برابر پروردگارم آن را ترک مى کردم . زیرا تنها اوست که سزاوار عظمت و کبریاست . بسیار افتد که مردم پس از انجام کار مهمى که کرده اند، خواهند که آنان را بستایند، ولى مرا به سبب فرمانبرداریم از خدا و نیز رفتار نیکویى که با شما داشته ام ، به نیکى مستایید زیرا هنوز حقوقى است که من ادایشان نکرده ام و فرایضى بر گردن من است که باید آنها را بگزارم .

انسان که با جباران سخن مى گویند، با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آنچه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مى دارند. نیز به چاپلوسى و تملق با من آمیزش مکنید. و مپندارید که گفتن حق بر من گران مى آید. و نخواهم که مرا بزرگ انگارید، زیرا هر که شنیدن حق بر او گران آید، یا نتواند اندرز کسى را در باب عدالت بشنود، عمل کردن به حق و عدالت بر او دشوارتر است . پس با من از گفتن حق یا راءى زدن به عدل باز نایستید، زیرا من در نظر خود بزرگتر از آن نیستم که مرتکب خطا نشوم و در اعمال خود از خطا ایمن باشم . مگر آنکه ، خدا مرا در آنچه با نفس من رابطه دارد، کفایت کند زیرا او تواناتر از من به من است . ما و شما بندگانى هستیم در قبضه قدرت پروردگارى که پرورش ‍ دهنده اى جز او نیست . او صاحب اختیار ماست در آنچه خود بدان اختیار نداریم . اوست که ما را از آنچه در آن غوطه وریم ، بیرون مى کشد و به راهى که صلاح ما در آن است ، مى برد. او بود که پس از گمراهى ما را هدایت کرد و پس از نابینایى ، بینایى بخشید.

عبدالمحمد آیتی۲۰۷

بازدیدها: ۳۴۹

خطبه الْمُنافِقِینَ شماره ۱۹۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۹۴

و من خطبه له ع یَصِفُ فِیهَا الْمُنافِقِینَ:  

نَحْمَدُهُ عَلَى ما وَفَّقَ لَهُ مِنَ الطَّاعَهِ، وَ ذادَ عَنْهُ مِنَ الْمَعْصِیَهِ، وَ نَسْاءَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَماما وَ بِحَبْلِهِ اعْتِصَاما، وَ نَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، خاضَ إِلى رِضْوانِ اللَّهِ کُلَّ غَمْرَهٍ، وَ تَجَرَّعَ فِیهِ کُلَّ غُصَّهٍ، وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْاءَدْنَوْنَ، وَ تَاءَلَّبَ عَلَیْهِ الْاءَقْصَوْنَ، وَ خَلَعَتْ إِلَیْهِ الْعَرَبُ اءَعِنَّتَها، وَ ضَرَبَتْ إِلى مُحارَبَتِهِ بُطُونَ رَواحِلِها، حَتَّى اءَنْزَلَتْ بِساحَتِهِ عَداوَتَها مِنْ اءَبْعَدِ الدَّارِ، وَ اءَسْحَقِ الْمَزارِ.

اءُوصِیکُمْ عِبادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ اءُحَذِّرُکُمْ اءَهْلَ النِّفاقِ، فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ، وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ، یَتَلَوَّنُونَ اءَلْوَانا، وَ یَفْتَنُّونَ افْتِنَانا، وَ یَعْمِدُونَکُمْ بِکُلِّ عِمادٍ، وَ یَرْصُدُونَکُمْ بِکُلِّ مِرْصادٍ، قُلُوبُهُمْ دَوِیَّهٌ، وَ صِفاحُهُمْ نَقِیَّهٌ، یَمْشُونَ الْخَفاءَ، وَ یَدِبُّونَ الضَّراءَ، وَصْفُهُمْ دَواءٌ، وَ قَوْلُهُمْ شِفاءٌ، وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَیاءُ، حَسَدَهُ الرَّخاءِ، وَ مُؤَکِّدُو الْبَلاءِ، وَ مُقْنِطُو الرَّجاءِ، لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ، وَ إِلَى کُلِّ قَلْبٍ شَفِیعٌ، وَ لِکُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ، یَتَقارَضُونَ الثَّناءَ، وَ یَتَراقَبُونَ الْجَزاءَ، إِنْ سَاءَلُوا اءَلْحَفُوا، وَ إِنْ عَذَلُوا کَشَفُوا، وَ إِنْ حَکَمُوا اءَسْرَفُوا، قَدْ اءَعَدُّوا لِکُلِّ حَقِّ بَاطِلاً، وَ لِکُلِّ قَائِمٍ مَائِلاً، وَ لِکُلِّ حَیِّ قَاتِلاً، وَ لِکُلِّ بَابٍ مِفْتَاحا، وَ لِکُلِّ لَیْلٍ مِصْبَاحا، یَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْیَاءْسِ لِیُقِیمُوا بِهِ اءَسْواقَهُمْ، وَ یُنْفِقُوا بِهِ اءَعْلاقَهُمْ، یَقُولُونَ فَیُشَبِّهُونَ، وَ یَصِفُونَ فَیُمَوِّهُونَ، قَدْ هَیَّؤ وا الطَّرِیقَ وَ اءَضْلَعُوا الْمَضِیقَ، فَهُمْ لُمَهُ الشَّیْطانِ، وَ حُمَهُ النِّیرانِ اءُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ، اءَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در وصف منافقان : 

مى ستاییمش که توفیق طاعت داده و از معصیت دور داشته . از او خواهیم تمام کردن احسانش را بر ما و چنگ زدن در ریسمان او را. و شهادت مى دهیم که محمد (صلى الله علیه و آله ) بنده و پیامبر اوست . براى خشنودى او در هر ورطه اى فرو شد و هر شرنگ گلوگیر را سرکشید، تا آنجا که ، نزدیکان او رنگ دگرگون کردند و دوران بر ضد او گرد آمدند. عربها تا بر او تازند مهارها از سرها برگرفتند و براى تاختن بر او بر شکم مرکبها تازیانه زدند تا از دورترین اقامتگاههاى خود کینه توزى خود را در محل و ماءواى او فرود آوردند.

اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش مى کنم و از منافقان بر حذر مى دارم . منافقان ، گمراهان و گمراه کنندگان اند. خود خطا کارند و دیگران را هم به خطا اندازند. هر بار رنگى به خود گیرند و هر روز سخنى دیگر گویند و شیوه اى دیگر انگیزند و تا شما را گمراه کنند به هر وسیله چنگ مى زنند و در هر جا به کمین مى نشینند.

دلهایشان بیمار است ، بیماریى درمان ناپذیر، ولى ظاهرشان آراسته و پاکیزه است . در خفا این سو و آن سو روند و چون خزندگان درون جنگلها، نرم و پوشیده راه مى سپرند. سخن گفتنشان به دارو ماند و به زبان ، شفاى دیگران خواهند، ولى به عمل دردى درمان ناپذیرند. اگر دیگران در راحت باشند، رشک برند که به جد خواستار بلایند و رشته امیدها را مى برند. در هر راهى ، کسانى را فداى خود کرده ، به خاک هلاک افکنده اند و ایشان را نزد هر دلى شفاعتگرى است . بر هر غمى سرشکها افشانده اند.

مدح و ثنا به یکدیگر وام دهند و منتظر پاداشش باشند. اگر چیزى را خواهند، به اصرار خواهند و اگر مورد ملامت قرار گیرند، پرده درى کنند و اگر داورى کنند به اسراف گرایند. براى هر حقى باطلى مهیا کرده اند و براى هر راستى ، کژى . و براى هر زنده اى ، کشنده اى و براى هر درى کلیدى و براى هر شبى ، چراغى .

نومید نمایى را وسیله آزمندى خود سازند تا بازار خود گرم دارند و کالاى خود به بهاى بیشتر بفروشند. سخن باطل مى گویند و حق جلوه مى دهند تا دیگران را به اشتباه افکنند. اگر توصیف مى کنند، تزویر مى کنند. طریق باطل را آماده و آسان جلوه دهند و گذرگاههاى تنگ آن را پرپیچ و خم سازند تا رونده در آن سرگشته بماند. گروه شیطان اند و زبانه هاى آتش . (آنان حزب شیطانند و بدانید که حزب شیطان زیانکاران اند.)(۶۳)

____________________________________

۶۳-سوره ۵۸، آیه ۱۹٫

عبدالمحمد آیتی ۱۸۵

بازدیدها: ۲۱۰

موضوعات نهج البلاغه(برچسب های)

برچسب ها

بازدیدها: ۴۱۰

خطبه شماره ۱۴۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۴۲

  و من کلام له ع  

وَ لَیْسَ لِواضِعِ الْمَعْرُوفِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَیْرِ اءَهْلِهِ مِنَ الْحَظِّ فِیما اءَتَى إِلا مَحْمَدَهُ اللِّئامِ، وَ ثَناءُ الْاءَشْرارِ، وَ مَقالَهُ الْجُهّالَ، مادامَ مُنْعِما عَلَیْهِمْ، ما اءَجْوَدَ یَدَهُ وَ هُوَ عَنْ ذاتِ اللَّهِ بِخَیْلٌ.

فَمَنْ آتاهُ اللَّهُ مالاً فَلْیَصِلْ بِهِ الْقَرابَهَ، وَ لْیُحْسِنْ مِنْهُ الضِّیافَهَ، وَ لْیَفُکَّ بِهِ الْاءَسِیرَ وَ الْعانِىَ، وَ لْیُعْطِ مِنْهُ الْفَقِیرَ وَ الْغارِمَ، وَ لْیَصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَى الْحُقُوقِ وَ النَّوائِبِ ابْتِغاءَ الثَّوابِ، فَإِنَّ فَوْزا بِهَذِهِ الْخِصالِ شَرَفُ مَکارِمِ الدُّنْیا، وَ دَرْکُ فَضائِلِ الْآخِرَهِ إِنْ شاءَ اللَّهُ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) 

کسى که نه بجا و نه بحق ، به کسى که سزاوار احسان نیست ، احسان کند، جز ستایش مشتى فرومایه و ثناى جماعت اشرار و نادانان بهره اى نخواهد برد. آن هم تا زمانى که ، احسانش در حق ایشان بر دوام باشد. براستى چه دستى بخشنده دارد ولى از انفاق در راه خدا بخل مى ورزد.

کسى که خدا به او مال و خواسته اى ارزانى داشته ، باید که به خویشاوندان برساند و مهمانیهاى نیکو دهد و اسیران و گرفتاران را از بند برهاند و به فقیران و وامداران چیزى عطا کند. و تا ثوابى حاصل کند، خود شکیبایى ورزد و حقوقى را که به گردن دارد، ادا نماید و با سختیها بسازد. دست یافتن به این خصلتها، در دنیا سبب شرف و بزرگى و درک فضایل آخرت شود. (اگر خدا بخواهد.)

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۴۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۰۰ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)مدح

۱۰۰-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )وَ مَدَحَهُ قَوْمٌ فِی وَجْهِهِ
فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعْلَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْهُمْ
اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا یَعْلَمُونَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۹۶ دکتر آیتی:

هنگامى که کسى او را رویاروى مى‏ ستود، چنین فرمود: بار خدایا، تو از من به خودم داناترى و من خود را بهتر از ایشان مى‏ شناسم.

بار خدایا، مرا بهتر از آن دار که اینان مى ‏پندارند و گناهانى را که اینان نمى‏ دانند، براى من بیامرز.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

 

بازدیدها: ۹۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۸۳ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)وصف حضرت علی(ع)از خودشان

۸۳-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِی الثَّنَاءِ عَلَیْهِ وَ کَانَ لَهُ مُتَّهِماً أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا فِی نَفْسِکَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۸۰ دکتر آیتی:

به مردى که در ستایش او افراط مى‏ کرد و او مى‏ دانست که دلش با زبانش یکى نیست چنین فرمود:

من فروترم از آنچه مى‏ گویى و فراترم از آنچه در دل دارى.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

 

بازدیدها: ۶۵