(خطبه۲۴۱صبحی صالح)
و من کلام له ( علیه السلام ) یحث به أصحابه على الجهاد
وَ اللَّهُ مُسْتَأْدِیکُمْ شُکْرَهُ وَ مُوَرِّثُکُمْ أَمْرَهُ- وَ مُمْهِلُکُمْ فِی مِضْمَارٍ مَحْدُودٍ لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَهُ- فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزِرِ وَ اطْوُوا فُضُولَ
الْخَوَاصِرِ- لَا تَجْتَمِعُ عَزِیمَهٌ وَ وَلِیمَهٌ- مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ- وَ أَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذَاکِیرِ الْهِمَمِ
لغات
مضمار: مدت زمانى که اسب جنگى در آن لاغر مىشود و تمرین مىبیند و گفته شده که چهل روز است و شرح آن در خطبه هاى قبل آمده است.
تنازع: جدال و مخاصمه کردن،
مئازر جمع مئزر- پوششها
ترجمه
گفتار آن حضرت که یاران خود را براى جهاد تشویق و ترغیب مى فرماید:
«خداوند اداى شکرش را از شما خواسته، و امور خویش را بر شما واگذار فرموده است، و به شما در میدان وسیع مسابقه مهلت داده است، تا براى به دست آوردن چوگان بر یکدیگر سبقت گیرید، پس بندها را محکم ببندید و دامنها را به کمر زنید، به مقامهاى بلند رسیدن با خوشگذرانى سازگار نیست، چه بسیار است که خواب، تصمیمهاى روز را درهم مىشکند و چه فراوان تاریکیها که یاد تصمیمها را از خاطره ها بزداید.»
شرح
این کلام از نظر فصاحت و بلاغت در نهایت درجه زیبایى و رسایى است و بطور کامل جامعه را وا مى دارد که آماده روز معاد شوند.
و اللَّه مستادیکم شکره:
خدا از شما مى خواهد که سپاس نعمتهایش را ادا کنید و این مطلب در موارد متعددى از قرآن مورد دستور واقع شده است «وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ«»»، «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ«»».
و مورثکم امره: سلطنت روى زمین را که در امتهاى گذشته در دست خداپرستان و مؤمنان بود، اکنون به شما محول فرموده است چنان که در قرآن مىفرماید «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ«»» و نیز گفتار خداوند متعال: «وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ«».»
و ممهلکم… سبقه،
واژه مضمار استعاره از مدت زندگانى در دنیاست و وجه همانندى، آن است که مردم به سبب ریاضتها و مجاهدات در راه خدا و تحصیل کمالات نفسانى که در طول زندگانى خود به دست مىآورند، آمادگى پیدا مىکنند که در مسابقه پیشگاه عظمت الهى به پیروزى برسند، همچنان که اسبها براى حضور در مسابقه ها با تمرینهاى زیاد که لاغرى اندام را در پى دارد، آمادگى به دست مى آورند، امام (ع) در این جمله علت مهلت دادن خداوند مردم را براى میدان مسابقه مورد اشاره قرار داده که عبارت از: تنازع سبق یعنى زد و خورد و بگومگویى است که به منظور به دست آوردن پیروزى در سبقت جستن به پیشگاه خداوند وجود دارد، و منظور از این بگو مگو و تنازع سبق، افتخار و مباهاتى است که براى اهل سلوک در هنگام آماده کردن نفوس خود به وسیله ریاضات حاصل مىشود: در راه خدا مىکوشند، دامن به کمر مىزنند هر کدام براى به دست آوردن فضیلت پیش از دیگران بر هم سبقت مىگیرند و حرص مىورزند که خود را از دیگرى کاملتر سازند، تا این که با به دست آوردن نشان مسابقه در میدان فضایل به پیشگاه قدس الهى رستگار شوند، و نتیجه این حالات ایجاد غبطه است که امرى است پسندیده زیرا دارنده آن را به کمال مطلوب مىرساند که نهایت خواسته شارع از امّتش مى باشد، احتمال دیگر آن است که منظور از سبق فضیلت، بهشت باشد که به سوى آن سبقت جسته مىشود که در خطبه هاى قبل به این مطلب اشاره شد، واژه تنازع ترشیح است براى استعاره مضمار و مسابقه که قبلا ذکر شد، زیرا از شأن کمالات نفسانى و سایر امور که آدمى در طول زندگى به دست مىآورد آن است که براى سبقت گرفتن، بگو مگو، و براى پیروزى در مسابقه کشمکش راه بیفتد.
فشدّوا عقد المئازر،
پس از بیان این که هدف از مهلت زندگى در دنیا، کوشش در پیروى از فرمان خدا و آماده شدن براى پیروزى در مسابقه است، این جمله را بطور کنایه از آمادگى و دامن به کمر زدن ذکر فرموده است زیرا از ویژگى کسى که براى امرى قیام مىکند و تصمیم انجام دادن آن را دارد، آن است که بندهاى لباس خود را محکم ببندد تا براى رسیدن به مقصود مزاحمش نشود.
و اطووا فضول الخواصر،
این جمله کنایه است از این که رونده این راه باید از متاعهاى پر زرق و برق و خوراکیها و پوشیدنیهاى رنگارنگ دنیا و سایر دستاوردهاى آن، فقط به اندازه رفع نیاز خود بگیرد و زاید بر آن را ترک کند و دور بریزد، توضیح مطلب این که معده و شکم ممکن است وسعت یابند که از غذا بیش از قدر حاجت در خود جاى دهند و منظور از طىّ فضول الخواصر، ترک همین زیادى از قدر حاجت است.
لا یجتمع عزیمه و ولیمه،
عزیمه، اراده قطعى براى انجام دادن کارى است، پس از آن که انسان آن را برگزیده باشد، و در این جا منظور اراده بر به دست آوردن فضیلتها مىباشد، واژه ولیمه که غذاى عروسى است کنایه از آرامش زندگى است زیرا لازمه ولیمه آسایش و آرامش است، معناى عبارت این است که توجه بر به دست آوردن فضیلتها و امور با ارزش با خوش گذرانى و آرامش زندگى و رفق و مدارا سازش ندارد زیرا تحصیل فضایل و تصمیم بر آن مستلزم مشقتهاى نفسانى و ریاضتها و رنجهاى جسمانى است که با راحت و آسایش منافات دارد، و نزدیک به این معناست گفتار خداوند متعال که مىفرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»
و این معنا را با جمله بعد تاکید مى فرماید: ما انقض النوم لعزائم الیوم، یعنى انسان گاهى در روز تصمیم مىگیرد که شب سیر کند تا زودتر به منزل برسد اما شب که فرا مىرسد خواب او را فرا مىگیرد تا صبح مىشود، و به این طریق تصمیمش بر هم مىخورد، این را امام (ع) مثل آورده است براى کسى که ابتدا بر کارهاى بزرگ تصمیم مىگیرد ولى بعد سنگینى و آسایش و رفاه او را عارض مىشود و از عزم و اراده خود منصرف مىشود، مراد امام این است که شما با این راحتطلبى و دورى از رنج و زحمت نمىتوانید اراده خود را بر تحصیل سعادت دنیا و آخرت عملى کنید، و قریب به همین معناست،
عبارت بعد: وامحى الظلم لتذاکیر الهمم، توضیح سخن این که همت آدمى گاهى وى را وادار مى کند که براى به دست آوردن مقاصد خود به سیر در شب بپردازد ولى همین که تاریکى شب مى رسد کسالت و تنبلى بر او عارض مىشود و خوابش مى گیرد و در نتیجه از یادآورى مقاصدش غفلت مى کند، پس تاریکى تا حدودى سبب از بین رفتن این تصمیم از لوح خاطر شده است و این جمله را امام (ع) مثل آورده است براى کسى که علتى وى را به امرى وادار کرده و او بر آن امر تصمیم گرفته اما کمترین حادثهاى وى را از آن امر منصرف کرده است مثل عبارت بالا، و السلام.
تا این جا خطبهها و اوامر حضرت به پایان رسید و بعد از این به خواست و یارى خداوند متعال و تحت حفظ و توفیق و هدایتش از نامه هاى امام (ع) آورده و تشریح خواهد شد.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم بحرانی)، ج ۴ ، صفحهى ۵۷۳-۵۶۵
بازدیدها: ۲۵