خطبه شماره ۲۳۹ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه ۲۳۹

و من خطبه له ( علیه‏السلام ) یذکر فیها آل محمد ( صلى‏ الله ‏علیه‏ وآله )

هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ، وَ مَوْتُ الْجَهْلِ، یُخْبِرُکُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ ظاهِرُهُمْ عَنْ باطِنِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِکَمِ مَنْطِقِهِمْ، لا یُخالِفُونَ الْحَقَّ وَ لا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ، وَ هُمْ دَعائِمُ الْإِسْلامِ، وَ وَلائِجُ الاِعْتِصامِ، بِهِمْ عادَ الْحَقُّ فِى نِصابِهِ، وَ انْزاحَ الْباطِلُ عَنْ مُقامِهِ، وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ مَنْبِتِهِ، عَقَلُوا الدِّینَ عَقْلَ وِعایَهٍ وَ رِعایَهٍ، لا عَقْلَ سَماعٍ وَ رِوایَهٍ؛ فَإِنَّ رُواهَ الْعِلْمِ کَثِیرٌ، وَ رُعاتَهُ قَلِیلٌ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در آن آل محمد را یاد مى کند: 

آنان حیات علم و مرگ جهل اند. حلمشان شما را از علمشان خبر مى دهد. (و ظاهرشان از باطنشان ) و خاموشیشان از سخن گفتنشان . با حق مخالفت نمى کنند و در آن اختلاف ندارند. ستونهاى اسلام اند و پناهگاه آن . به پایمردى ایشان حق به جایگاه خود بازگشت و باطل از جایگاه خود رانده شد و زبانش از بن بریده گردید.

دین را شناختند و فرا گرفتند و آن را از تحریف نگه داشتند. بدان عمل کردند، نه شناختى که منحصر به شنیدن باشد و شنیده را به دیگران گفتن . که راویان علم بسیارند ولى نگهدارندگان آن اندک اند.

عبدالمحمد آیتی۲۳۹

بازدیدها: ۱۱۴

خطبه شماره ۲۳۸ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۳۸

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) فی شأن الحکمین و ذم أهل الشام‏

جُفاهٌ طَغامٌ، عَبِیدٌ اءَقْزامٌ، جُمِعُوا مِنْ کُلِّ اءَوْبٍ، وَ تُلُقِّطُوا مِنْ کُلِّ شَوْبٍ، مِمَّنْ یَنْبَغِی اءَنْ یُفَقَّهَ وَ یُؤَدَّبَ، وَ یُعَلَّمَ وَ یُدَرَّبَ، وَ یُوَلَّى عَلَیْهِ، وَ یُؤْخَذَ عَلَى یَدَیْهِ، لَیْسُوا مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْاءَنْصارِ، وَ لا مِنَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدّارَ وَ الْإِیمانَ.

اءَلا وَ إِنَّ الْقَوْمَ اخْتارُوا لِاءَنْفُسِهِمْ اءَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ، وَ إِنَّکُمُ اخْتَرْتُمْ لِاءَنْفُسِکُمْ اءَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تَکْرَهُونَ، وَ إِنَّما عَهْدُکُمْ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ بِالْاءَمْسِ یَقُولُ: إِنَّها فِتْنَهٌ فَقَطِّعُوا اءَوْتارَکُمْ، وَ شِیمُوا سُیُوفَکُمْ.
فَإِنْ کانَ صادِقا فَقَدْ اءَخْطَاءَ بِمَسِیرِهِ غَیْرَ مُسْتَکْرَهٍ، وَ إِنْ کانَ کاذِبا فَقَدْ لَزِمَتْهُ التُّهَمَهُ، فَادْفَعُوا فِی صَدْرِ عَمْرِو بْنِ الْعاصِ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، وَ خُذُوا مَهَلَ الْاءَیَّامِ، وَ حُوطُوا قَواصِیَ الْإِسْلامِ.
اءَلا تَرَوْنَ إِلى بِلادِکُمْ تُغْزَى ، وَ إِلى صَفاتِکُمْ تُرْمَى ؟!

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در باب حکمین و نکوهش مردم شام  

مردمى هستند درشتخوى و رذل و سفله . بردگانى فرومایه اند که هر یک از سویى گرد آورده و از جایى برچیده شده . کسانى که هنوز باید دین خود را فرا گیرند و به آداب آن آشنا گردند. تعلیم داده شوند و در کارها آزموده گردند. کسى بر آنان سرپرستى یابد و دستشان بگیرد. نه از مهاجران اند و نه از انصار و نه از آنان که در مدینه جاى داشته و بر ایمان استوار بودند.

بدانید که شامیان کسى را به داورى اختیار کردندکه به آنچه دوست دارند از همه نزدیک تر بودو شما کسى را برگزیدیدکه به آنچه ناخوش دارید از همه نزدیک تر بود. بیاد آرید عبد الله بن قیس که دیروز مى گفت این فتنه است ، پس زه کمانهاى خود را بگشایید و شمشیرها را در نیام کنید، اگر راست مى گفته ، پس در آمدنش به نزد ما، بى آنکه مجبورش کرده باشند، خطا کرده و اگر دروغ مى گفته ، تهمت در حق او رواست . اینکه با برگزیدن عبد الله بن عباس ، نیتى را که عمرو بن العاص در دل پرورده است بزدایید. و فرصتها را از دست مدهید و بلاد دوردست اسلام را حفظ نمایید. آیا نمى بینید که آتش جنگ در آن بلاد شعله ور است و نمى بینید که چسان قدرت شما را که چون صخره اى استوار بود هدف قرار داده اند.

عبدالمحمد آیتی۲۳۸

بازدیدها: ۱۰۴

خطبه شماره ۲۳۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام :۲۳۷

 و من خطبه له ( علیه‏السلام ) فی المسارعه إلى العمل‏

فَاعْمَلُوا وَ اءَنْتُمْ فِی نَفَسِ الْبَقاءِ، وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَهٌ، وَ التَّوْبَهُ مَبْسُوطَهٌ، وَ الْمُدْبِرُ یُدْعَى ، وَ الْمُسِی ءُ یُرْجَى ، قَبْلَ اءَنْ یَخْمُدَ الْعَمَلُ، وَ یَنْقَطِعَ الْمَهَلُ، وَ یَنْقَضِیَ الْاءَجَلُ، وَ یُسَدَّ بابُ التَّوْبَهِ، وَ تَصْعَدَ الْمَلائِکَهُ.

فَاءَخَذَ امْرُؤٌ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ، وَ اءَخَذَ مِنْ حَیٍّ، لِمَیِّتٍ، وَ مِنْ فانٍ لِباقٍ، وَ مِنْ ذاهِبٍ لِدائِمٍ، امْرُؤٌ خافَ اللَّهَ وَ هُوَ مُعَمَّرٌ إِلى اءَجَلِهِ، وَ مَنْظُورٌ إِلى عَمَلِهِ، امْرُؤٌ اءَلْجَمَ نَفْسَهُ بِلِجامِها، وَ زَمَّها بِزِمامِها، فَاءَمْسَکَها بِلِجامِها عَنْ مَعاصِی اللَّهِ، وَ قادَها بِزِمامِها إِلى طاعَهِ اللَّهِ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )  

عمل کنید، اکنون که عمرتان باقى است و صحیفه ها گشوده است و در توبه باز است و رویگردانندگان از خداى را فرا مى خوانند و گناهکاران را امید مى دهند، پیش از آنکه ، آتش عمل خاموش شود و فرصت از دست برود و زمان به سر آید و در توبه را بربندند و ملایکه به آسمانها فرا روند. پس ، هر کس باید که خود براى خود بکوشد. از زندگیش براى مردنش و از دنیاى فانى براى دنیاى باقى و از جهان رونده براى جهان جاودان توشه برگیرد. مردى است که از خداى ترسیده و تا زمان مرگ هنوز هم او را فرصت است و براى به جاى آوردن عمل نیکو مهلتش داده اند. و کسى است که بر دهان نفس خود لجام زده و زمام آن به دست خود دارد. که هر گاه بخواهد مرتکب گناه شود، لجامش را مى گیرد و بار دیگر به فرمانبردارى خداوندش را مى دارد.

عبدالمحمد آیتی۲۳۷

بازدیدها: ۶۸

خطبه شماره ۲۳۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام: ۲۳۶

و من کلام له ( علیه‏السلام ) اقتص فیه ذکر ما کان منه بعد هجره النبی ( صلى‏ الله‏ علیه‏ وآله ) ثم لحاقه به‏

فَجَعَلْتُ اءَتْبَعُ مَاءْخَذَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَاءَطَأُ ذِکْرَهُ حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَى الْعَرْجِ

قال السید الشریف رضی الله عنه فی کلام طویل قوله ع :

فاءطاء ذکره من الکلام الذی رمى به إ لى غایتی الا یجاز و الفصاحه اءراد اءنی کنت اءعطى خبره ، ص من بدء خروجی إ لى اءن انتهیت إ لى هذا الموضع ، فکنى عن ذلک بهذه الکنایه العجیبه .

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع )  

از حال خود بعد از هجرت پیامبر از مکه و پیوستن به آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله ) در مدینه ، حکایت مى کند.راهى را که رسول الله (صلى الله علیه و آله ) در پیش گرفته بود، پى گرفتم و به یاد او گام نهادم تا به عرج رسیدم . (در گفتارى دراز).

سخن آن حضرت (فاطاء ذکره ) از سخنانى است که در نهایت ایجاز ادا شده . مراد این است که از آغاز بیرون شدنم از شهر تا به آن موضع (یعنى عرج ) رسیدم ، از او خبر مى گرفتم و خبر او به من داده مى شد. على (ع ) این مطلب را با چنین کنایه عجیبى بیان کرده است .

عبدالمحمد آیتی۲۳۶

بازدیدها: ۵۲

خطبه شماره ۲۳۵ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام :۲۳۵

 وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ ( علیه‏السلام ) قَالَهُ وَ هُوَ یَلِی غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ ( صلى ‏الله‏ علیه‏ وآله ) وَ تَجْهِیزَه

بِاءَبِی اءَنْتَ وَ اءُمِّی یا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ ما لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّهِ وَ الْاءَنْباءِ وَ اءَخْبارِ السَّماءِ، خَصَّصْتَ حَتّى صِرْتَ مُسَلِّیا عَمَّنْ سِواکَ، وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صارَ النّاسُ فِیکَ سَواءً.

وَ لَوْ لا اءَنَّکَ اءَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَاءَنْفَدْنا عَلَیْکَ ماءَ الشُّؤُونِ، وَ لَکانَ الدّاءُ مُماطِلاً، وَ الْکَمَدُ مُحالِفا، وَ قَلاًّ لَکَ وَ لَکِنَّهُ ما لا یُمْلَکُ رَدُّهُ، وَ لا یُسْتَطاعُ دَفْعُهُ، بِاءَبِی اءَنْتَ وَ اءُمِّی ، اذْکُرْنا عِنْدَ رَبِّکَ، وَ اجْعَلْنا مِنْ بالِکَ

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) به هنگام غسل دادن و کفن کردن رسول الله (ص ) فرمود: 

پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله . با مرگ تو رشته اى گسسته شد که با مرگ دیگران گسسته نشده بود: رشته نبوّت و اخبار غیبى و آسمانى .
حادثه خاصى بود مرگ تو. به گونه اى که آنان که به مصیبت مرگ تو دچار شدند دیگر مصیبتها را از یاد بردند و همگان یکسان در مصیبت مرگ تو عزادار شدند. اگر ما را به شکیبایى فرمان نداده بودى و از گریستن و زارى کردن منع نکرده بودى ، آنقدر مى گریستیم تا سرشکمان را به پایان رسانیم . درد جدایى تو در رفتن درنگ مى کند و رنج و اندوه تو چون یار سوگندخورده اى همواره با ماست . در سوگ تو، هر چه بیقرارى کنیم ، باز هم اندک است ، ولى مرگ چیزى است که کس را یاراى راندن و توان دفع کردن آن نیست . پدر و مادرم به فدایت ، ما را نزد پروردگارت یاد کن و ما را در یاد خوددار.

عبدالمحمد آیتی۲۲۶

بازدیدها: ۶۲

خطبه شماره ۲۳۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۳۴

و من کلام له ع رَوى ذِعْلَبٌ الْیَمانِیُّ عَنْ اءَحْمَدَ بْنِ قُتَیْبَهَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مالِکِ بْنِدِحْیَهَ قالَ: کُنَّا عِنْدَ اءَمِیرِ الْمُؤْمنِیِنَ ع وَ قَدْ ذُکِرَ عِنْدَهُ اخْتِلافُ النَّاسِ، فَقَالَ:

إِنَّما فَرَّقَ بَیْنَهُمْ مَبادِئُ طِینِهِمْ، وَ ذلِکَ اءَنَّهُمْ کانُوا فِلْقَهً مِنْ سَبَخِ اءَرْضٍ وَ عَذْبِها، وَ حَزْنِ تُرْبَهٍ وَ سَهْلِها، فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ اءَرْضِهِمْ یَتَقارَبُونَ، وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلافِها یَتَفاوَتُونَ: فَتامُّ الرُّواءِ ناقِصُ الْعَقْلِ، وَ مادُّ الْقامَهِ قَصِیرُ الْهِمَّهِ، وَ زاکِی الْعَمَلِ قَبِیحُ الْمَنْظَرِ، وَ قَرِیبُ الْقَعْرِ بَعِیدُ السَّبْرِ، وَ مَعْرُوفُ الضَّرِیبَهِ مُنْکَرُ الْجَلِیبَهِ، وَ تائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وَ طَلِیقُ اللِّسانِ حَدِیدُ الْجَنانِ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ). ذعلب یمانى از احمد بن قتیبه از عبد الله بن یزید از مالک بن دحیه روایت مى کند که گفت ما نزد امیرالمؤ منین (ع ) بودیم . در آنجا از اختلاف مردم سخن رفت و آن حضرت فرمود:

سرشت و طینت مردم است که آنها را از هم جدا مى کند. زیرا از قطعه زمینى به وجود آمده اند که شور یا شیرین یا سخت یا نرم بوده است . پس ‍ بر حسب نزدیک بودن زمینشان به یکدیگر نزدیک اند و بر حسب اختلاف زمینهاشان از یکدیگر متفاوت . نیکو منظرى است کم خرد، بلندبالایى است ، کوتاه همت ، نیکوکردارى است زشت روى ، کوتاه قامتى است دوراندیش ، نیکو سرشتى است که خود را به راه بد افکنده . سرگشته دل است و پراکنده ذهن ، گشاده زبان است و بینا درون .

عبدالمحمد آیتی ۲۲۵

بازدیدها: ۱۲۲

خطبه شماره ۲۳۳ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه:۲۳۳

و من کلام له ( علیه‏السلام ) بعد أن أقدم أحدهم عل الکلام فحصر، و هو فی فضل أهل البیت، و وصف فساد الزمان‏

اءَلا وَ إِنَّ اللِّسانَ بَضْعَهٌ مِنَ الْإِنْسانِ، فَلا یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إ ذَا امْتَنَعَ، وَ لا یُمْهِلُهُ النُّطْقُ إ ذَا اتَّسَعَ، وَ إِنَّا لَاءُمَراءُ الْکَلامِ، وَ فِینا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ، وَ عَلَیْنا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ.

فساد الزمان‏

وَ اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ اءَنَّکُمْ فِی زَمانٍ الْقائِلُ فِیهِ بِالْحَقِّ قَلِیلٌ، وَ اللِّسانُ عَنِ الصِّدْقِ کَلِیلٌ، وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِیلٌ، اءَهْلُهُ مُعْتَکِفُونَ عَلَى الْعِصْیانِ، مُصْطَلِحُونَ عَلَى الْإِدْهانِ، فَتاهُمْ عارِمٌ، وَ شائِبُهُمْ آثِمٌ، وَ عالِمُهُمْ مُنافِقٌ، وَ قارِئُهُمْ مُماذِقٌ، لا یُعَظِّمُ صَغِیرُهُمْ کَبِیرَهُمْ، وَ لا یَعُولُ غَنِیُّهُمْ فَقِیرَهُمْ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع )  

زبان پاره اى است از انسان . اگر آدمى را یاراى سخن گفتن نباشد، زبان او را سخنگو نکند. و سخن به زبان مهلت درنگ ندهد، اگر آدمى به سخن گفتن توانا باشد.

ما امیران سخنیم ، سخن در ما ریشه دارد و شاخه هایش بر سر ما سایه افکنده . بدانید، خدایتان رحمت کناد، شما در زمانى هستید که حقگویان در آن اندک اند و زبانها در گفتن راست ناتوان و جویندگان حق بیمقدارند. مردم این زمان به نافرمانى از خدا کمر بسته اند (و اهل سازش ‍ و مماشات در کارهاى خلاف اند). جوانانشان بدخویند و پیرانشان گنهکارند و عالمانشان منافق اند و قاریانشان سودجوى و چاپلوس اند. خردان بزرگان را ارج نمى نهند و توانگران بینوایان را یارى نمى رسانند.

عبدالمحمد آیتی۲۲۴

بازدیدها: ۴۶۴

خطبه شماره ۲۳۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۳۲

و من کلام له ع کَلَّمَ بِهِ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ زَمَعَهَ وَ هُوَ مِنْ شِیعَتِهِ، وَذلِکَ اءَنَّهُ قَدِمَ عَلَیْهِ فِی خِلافَتِهِ یَطْلُبُ مِنْهُ مالا،ً فَقَالَ ع : 

نَّ هذَا الْمالَ لَیْسَ لِی وَ لا لَکَ، وَ إِنَّما هُوَ فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ جَلَبُ اءَسْیافِهِمْ، فَإ نْ شَرِکْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ کانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلا فَجَناهُ اءَیْدِیهِمْ لا تَکُونُ لِغَیْرِ اءَفْواهِهِمْ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ). به عبد الله بن زمعه فرمود و او از شیعیانش بود. در ایام خلافتش نزد او آمد و مالى طلبید و على (ع ) در پاسخش چنین فرمود: 

این مال نه از آن من است و نه از آن تو، غنیمت جنگى همه مسلمانان است اندوخته اى که شمشیرهایشان اندوخته . اگر با ایشان در کارزار شرکت کنى تو را نیز بهره اى است همانند ایشان و گرنه ، چیزى که دست آنها چیده است طعمه دهان دیگران نخواهد شد.

عبدالمحمد آیتی۲۲۳

بازدیدها: ۱۱۷

خطبه شماره ۲۳۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۳۱

و من خطبه له ع خَطَبَها بِذِی قارٍ وَ هُوَ مُتَوَجَّهٌ إ لَى الْبَصْرَهِ، ذَکَرَهَا الْواقِدِىٌٍّ فِی کِتابِ الْجَمَلِ:

فَصَدَعَ بِما اءُمِرَ بِهِ، وَ بَلَّغَ رِسالَهَ رَبِّهِ، فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ، وَرَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ، وَ اءَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَیْنَ ذَوِی الْاءَرْحامِ، بَعْدَ الْعَداوَهِ الْواغِرَهِ فِی الصُّدُورِ، وَ الضَّغائِنِ الْقادِحَهِ فِی الْقُلُوبِ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در ذوقار ادا فرمود. هنگامى که به بصره مى رفت . آن را واقدى درکتاب الجمل آورده است : 

آنچه را که بدان مامور شده بود، بیان فرمود و پیامهاى پروردگارش را به مردم رسانید. خداوند به وجود او گسیختگیها را به هم پیوست و شکافها را به هم آورد و میان خویشاوندان پس از آنکه سینه هایشان از کینه انباشته بود و آتش دشمنى در دلهایشان زبانه مى کشید، دوستى افکند.

عبدالمحمد آیتی۲۲۲

بازدیدها: ۵۱۸

خطبه شماره ۲۳۰ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه۲۳۰

و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) فی مقاصد أخرى

فَإ نَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتاحُ سَدادٍ، وَ ذَخِیرَهُ مَعادٍ، وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَهٍ، وَ نَجاهٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَهٍ، بِها یَنْجَحُ الطّالِبُ، وَ یَنْجُو الْهارِبُ وَ تُنالُ الرَّغائِبُ،

فضل العمل

فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ یُرْفَعُ، وَ التَّوْبَهُ تَنْفَعُ، وَ الدُّعاءُ، یُسْمَعُ، وَ الْحالُ هادِئَهٌ، وَ الْاءَقْلامُ جارِیَهٌ، وَ بادِرُوا بِالْاءَعْمالِ عُمُرا ناکِسا، اءَوْ مَرَضا حابِسا، اءَوْ مَوْتا خالِسا.

فَإ نَّ الْمَوْتَ هادِمُ لَذّاتِکُمْ، وَ مُکَدِّرُ شَهَواتِکُمْ، وَ مُباعِدُ طِیّاتِکُمْ، زائِرٌ غَیْرُ مَحْبُوبٍ، وَ قِرْنٌ غَیْرُ مَغْلُوبٍ، وَ واتِرٌ غَیْرُ مَطْلُوبٍ، قَدْ اءَعْلَقَتْکُمْ حَبائِلُهُ، وَ تَکَنَّفَتْکُمْ غَوائِلُهُ، وَ اءَقْصَدَتْکُمْ مَعابِلُهُ، وَ عَظُمَتْ فِیکُمْ سَطْوَتُهُ، وَ تَتابَعَتْ عَلَیْکُمْ عَدْوَتُهُ وَ قَلَّتْ عَنْکُمْ نَبْوَتُهُ.

فَیُوشِکُ اءَنْ تَغْشاکُمْ دَواجِی ظُلَلِهِ، وَ احْتِدامُ عِلَلِهِ، وَ حَنادِسُ غَمَراتِهِ، وَ غَواشِی سَکَراتِهِ، وَ اءَلِیمُ إِزْهاقِهِ، وَ دُجُوُّ اءَطْباقِهِ، وَ جُشُوبَهُ مَذاقِهِ، فَکَاءَنْ قَدْ اءَتاکُمْ بَغْتَهً فَاءَسْکَتَ نَجِیَّکُمْ، وَ فَرَّقَ نَدِیَّکُمْ، وَ عَفَّى آثارَکُمْ، وَ عَطَّلَ دِیارَکُمْ، وَ بَعَثَ وُرّاثَکُمْ یَقْتَسِمُونَ تُراثَکُمْ، بَیْنَ حَمِیمٍ خاصِّ لَمْ یَنْفَعْ، وَ قَرِیبٍ مَحْزُونٍ لَمْ یَمْنَعْ، وَ آخَرَ شامِتٍ لَمْ یَجْزَعْ.

فضل الجد

فَعَلَیْکُمْ بِالْجَدِّ وَ الاجْتِهادِ، وَ التَّاءَهُّبِ وَ الاسْتِعْدادِ، وَ التَّزَوُّدِ فِی مَنْزِلِ الزّادِ وَ لا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیا کَما غَرَّتْ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ مِنَ الْاءُمَمِ الْماضِیَهِ، وَ الْقُرُونِ الْخالِیَهِ، الَّذِینَ احْتَلَبُوا دِرَّتَها، وَ اءَصابُوا غِرَّتَها، وَ اءَفْنَوْا عِدَّتَها، وَ اءَخْلَقُوا جِدَّتَها.

وَ اءَصْبَحَتْ مَساکِنُهُمْ اءَجْداثا، وَ اءَمْوالُهُمْ مِیراثا، لا یَعْرِفُونَ مَنْ اءَتاهُمْ، وَ لا یَحْفِلُونَ مَنْ بَکاهُمْ، وَ لا یُجِیبُونَ مَنْ دَعاهُمْ، فَاحْذَرُوا الدُّنْیَا، فَإِنَّها غَدَّارَهٌ غَرَّارَهٌ خَدُوعٌ، مُعْطِیَهٌ مَنُوعٌ، مُلْبِسَهٌ نَزُوعٌ، لا یَدُومُ رَخاؤُها، وَ لا یَنْقَضِی عَناؤُها، وَ لا یَرْکُدُ بَلاؤُها.

وَ مِنْها فِی صِفَهِ الزُّهَّادِ:


کَانُوا قَوْما مِنْ اءَهْلِ الدُّنْیا وَ لَیْسُوا مِنْ اءَهْلِها، فَکانُوا فِیها کَمَنْ لَیْسَ مِنْها؛ عَمِلُوا فِیها بِما یُبْصِرُونَ، وَ بادَرُوا فِیها ما یَحْذَرُونَ، تَقَلَّبُ اءَبْدانُهِمْ بَیْنَ ظَهْرانَیْ اءَهْلِ الْآخِرَهِ، وَ یَرَوْنَ اءَهْلَ الدُّنْیا یُعَظِّمُونَ مَوْتَ اءَجْسادِهِمْ، وَ هُمْ اءَشَدُّ إِعْظاما لِمَوْتِ قُلُوبِ اءَحْیائِهِمْ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )

هر آینه ترس از خدا کلید رستگارى و درستکارى و اندوخته روز بازپسین (و آزادى از هر بندگى و رهایى از هر تباهى است .) هر که را نیازى باشد، نیازش بدان برآید. هر که گریزان است رهایى یابد. هر که را خواسته اى است به خواسته هاى خود برسد. پس عمل کنید که عمل را به آسمان برند. توبه کنید که توبه سود دهد.

و دعا کنید که دعا شنیده شود. اکنون زمان آرامش است و قلمها به نوشتن اعمال روان اند. به اعمال و طاعات بشتابید. در برابر عمرى که از جوانى به پیرى مى گراید یا بیماریى که از کارت بیندازد یا مرگى که جان از تنت برباید. مرگ ویرانگر لذتهاى شماست . تیره کننده خواهشهاى نفسانى شماست . دورکننده شما از هر مقصد و مقصود است . دیدار کننده اى است که کس دوستش ندارد. هماوردى است که هزیمت نشناسد. کینه جویى است که کس طلب دیدارش نیست . ریسمانهایش شما را سخت فرو بسته است . شر و فسادش شما را در بر گرفته و پیکانهایش به سویتان روان است و صولت و قهرش بر شما سخت بزرگ و ستم و تجاوزش پى در پى . کم افتد که ضربت شمشیرش خطا کند یا شمشیرش ‍ کند گردد. زودا که ابرهاى تیره اش بر سرتان سایه افکند و بیماریهایش ‍ شدت گیرد و تاریکهاى شدایدش همگان را در خود فرو پوشد و زمان سکرات مرگ در رسد و دردهاى جان دادن هر دم رخ نماید.

ظلمتهاى تو بر تو و ناگواریهایش پدیدار گردد. اکنون ، چنان پندارید که مرگ ناگهان بر شما تاخته است . همرازانتان را خاموش کرده و مشاورانتان را پراکنده ساخته و آثارشان را محو نموده است . خانه هایتان را بى صاحب کرده و وارثانتان را برانگیخته تا مرده ریگتان را میان خود تقسیم کنند. در آن میان ، از خواص شما، مهربانى است که سودى نرساند و خویشاوند محزونى است که دفع بلا نتواند یا شماتتگرى است که بر حال زارتان زارى ننماید.

بر شما باد به جد و کوشش و آمادگى و مهیا شدن و، از آنجا که توشه توان برداشت ، توشه اى برگرفتن . دنیا نفریبدتان ، آنسان ، که پیشینیانتان را فریفت ، امتهایى که پیش از شما بودند و از میان رفتند. آنان که دنیا را دوشیدند و دستخوش فریب آن شدند. بسا شبها و روزها را که فنا کردند و تازه هاى آن را کهنه نمودند. مساکنشان گورهایشان شد و اموالشان میراث دیگران . چنان بى خردند که نمى دانند چه کسى بر سر گورشان آمده یا چه کسى برایشان زارى مى کند یا چه کسى ندایشان مى دهد و پاسخ گفتن نتوانند. پس از دنیا حذر کنید. دنیا مغرور کننده و فریبنده است . نیرنگ باز است . به دستى مى دهد و به دستى منع مى کند. به دستى بر تن شما جامه مى پوشد و به دستى جامه از تنتان به در مى کند. آسودگیش بر دوام نیست و رنجهایش را پایان نباشد و بلایش را آرامش ‍ نیست .

از این خطبه (در صفت زاهدان ):

قومى بودند به ظاهر از مردم دنیا و حال آنکه ، اهل دنیا نبودند. در دنیا چنان زیستند که گویى نه از مردم دنیایند. کارهاشان از روى بصیرت بود و از آنچه مى ترسیدند گریختند و بر هم پیشى گرفتند. با آنکه در دنیا بودند، در میان اهل آخرت مى گردیدند. مى بینند که مردم دنیا مرگ اجسادشان را بزرگ مى پندارند و بر آن افسوس مى خورند و آنان مرگ دلهاى زنده شان را بزرگتر مى شمارند.

عبدالمحمد آیتی۲۲۱

بازدیدها: ۶۳

خطبه شماره ۲۲۹ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه۲۲۹

و من کلام له ( علیه‏السلام ) فی وصف بیعته بالخلافه

وَ بَسَطْتُمْ یَدِی فَکَفَفْتُها، وَ مَدَدْتُمُوها فَقَبَضْتُها، ثُمَّ تَداکَکْتُمْ عَلَیَّ تَداکَّ الْإِبِلِ الْهِیمِ عَلَى حِیاضِها یَوْمَ وِرْدِها، حَتَّى انْقَطَعَتِ النَّعْلُ، وَ سَقَطَ الرِّداءُ وَ وُطِئ الضَّعِیفُ، وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ النّاسِ بِبَیْعَتِهِمْ إِیّایَ اءَنِ ابْتَهَجَ بِها الصَّغِیرُ، وَ هَدَجَ إِلَیْها الْکَبِیرُ وَ تَحامَلَ نَحْوَها الْعَلِیلُ، وَ حَسَرَتْ إِلَیْهَا الْکِعابُ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) در وصف بیعت با او به خلافت . نظیر این سخن با الفاظى دیگر،پیش از این گذشت .

دستم را گشودید و من آن را بستم ، دستم را کشیدید و من آن را نگه داشتم سپس ، بر من هجوم آوردید آنسان ، که اشتران تشنه در نوبت آب خوردن به آبگیرها هجوم آورند، چندان که بند کفش برید و ردا از دوش افتاد و ناتوان در زیر پاها مالیده شد.

خوشحالى مردم در بیعت با من به حدى رسید که خردان ، شادمانه و پیران ، لنگان و لرزان و بیماران با درد و رنج فراوان و دوشیزگان ، بى نقاب به سوى من شتافتند.

عبدالمحمد آیتی۲۲۰

بازدیدها: ۲۳

خطبه شماره ۲۲۸ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه۲۲۸

و من کلام له ( علیه‏السلام ) یرید به بعض أصحابه

لِلَّهِ بَلادُ فُلانٍ، فَلَقَدْ قَوَّمَ الْاءَوَدَ، وَ داوَى الْعَمَدَ، وَ اءَقامَ السُّنَّهَ، وَ خَلَّفَ الْفِتْنَهَ، ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ، قَلِیلَ الْعَیْبِ، اءَصابَ خَیْرَها، وَ سَبَقَ شَرَّها، اءَدّى إِلى اللَّهِ طاعَتَهُ وَ اتَّقاهُ بِحَقِّهِ، رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَهٍ، لا یَهْتَدِی فِیها الضَّالُّ، وَ لا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی .

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) 

خداوند، سرزمینى را که فلان از آنجا برخاسته ، برکت دهاد. کژیها را راست کرد و بیماریها را علاج نمود و سنت را برپاى داشت و فتنه را پشت سر افکند. پاکدامن و کم عیب از این جهان برفت ، به نیکوییهاى آن دست یافت و از بدیهایش پیشى جست تا بدان نیالاید. اطاعت خدا را به جاى آورد و آنچنانکه باید، از او ترسید. بار سفر بست و خود برفت و مردم را در راههاى گوناگون رها کرد. که گمراهان در آن ، راه نمى یابند و آنکه راه یافته بر سر یقین خویش نمى ماند.

عبدالمحمد آیتی۲۱۹

بازدیدها: ۱۷

خطبه شماره ۲۲۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۷

و من دعاء له ( علیه‏السلام ) یلجأ فیه إلى اللّه لیهدیه إلى الرشاد

اللَّهُمَّ إِنَّکَ آنَسُ الْآنِسینَ لِاءَوْلِیائِکَ، وَ اءَحْضَرُهُمْ بِالْکِفایَهِ لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ، تُشاهِدُهُمْ فِی سَرائِرِهِمْ، وَ تَطَّلِعُ عَلَیْهِمْ فِی ضَمائِرِهِمْ، وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصائِرِهِمْ، فَاءَسْرارُهُمْ لَکَ مَکْشُوفَهٌ، وَ قُلُوبُهُمْ إِلَیْکَ مَلْهُوفَهٌ، إ نْ اءَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَهُ آنَسَهُمْ ذِکْرُکَ، وَ إ نْ صُبَّتْ عَلَیْهِمُ الْمَصائِبُ لَجَؤُوا إ لَى الاسْتِجارَهِ بِکَ عِلْما بِاءنَّ اءَزِمَّهَ الْاءُمُورِ بِیَدِکَ، وَ مَصادِرَها عَنْ قَضائِکَ.

اللَّهُمَّ إ نْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْاءَلَتِی ، اءَوْ عَمِیتُ عَنْ طِلْبَتِی ، فَدُلَّنِی عَلى مَصالِحِی ، وَ خُذْ بِقَلْبِی إِلَى مَراشِدِی ، فَلَیْسَ ذلِکَ بِنُکْرٍ مِنْ هِدایاتِکَ، وَ لا بِبِدْعٍ مِنْ کِفایاتِکَ.

اللَّهُمَّ احْمِلْنِی عَلى عَفْوِکَ، وَ لا تَحْمِلْنِی عَلى عَدْلِکَ.

ترجمه :

دعایى از آن حضرت (ع ) 

بارخدایا، تو به دوستانت از همه دوستانشان مهربانترى و بر آنان که به تو توکل کنند از هرکس دیگر کارسازتر. درون پرده رازشان را مى بینى و بر ضمایرشان آگاهى و اندازه بصیرتشان را مى شناسى و اسرارشان بر تو آشکار است و دلهایشان در حسرت دیدار تو سوخته است .

اگر غربت به وحشتشان افکند یاد تو انس و آرامش آنهاست و اگر باران مصایب بر سرشان ببارد به پناه جستن از تو روى آرند. زیرا مى دانند که زمام همه کارها به دست توست و هر چه شود به مشیت و قضاى توست .

بارخدایا، اگر زبانم از سؤ ال عاجز است یا ندانم چسان روى سؤ ال به درگاه تو آرم ، مرا به آنچه صلاح من در آن است ، راه بنماى و دلم را به جایى که رستگارى من آنجاست ، متوجه ساز که چنین رهنمودها از تو بعید نیست و چنین کارسازیها از تو شگفت نباشد. بارخدایا، با من به بخشایش خود رفتار کن و به عدالت خود رفتار مکن .

عبدالمحمد آیتی۲۱۸

بازدیدها: ۳۳

خطبه شماره ۲۲۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۲۶

– و من خطبه له ( علیه‏السلام ) فی التنفیر من الدنیا

دارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَهٌ، وَ بِالْغَدْرِ مَعْروفَهٌ، لا تَدُومُ اءَحْوالُها، وَ لا یَسْلَمُ نُزَّالُها، اءَحْوالٌ مُخْتَلِفَهٌ، وَ تاراتٌ مُتَصَرِّفَهٌ، الْعَیْشُ فِیها مَذْمُومٌ، وَ الْاءَمانُ مِنْها مَعْدُومٌ، وَ إِنَّما اءَهْلُها فِیها اءَغْراضٌ مُسْتَهْدَفَهٌ، تَرْمِیهِمْ بِسِهامِها، وَ تُفْنِیهِمْ بِحِمامِها.

وَ اعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ، اءَنَّکُمْ وَ ما اءَنْتُمْ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیا عَلى سَبِیلِ مَنْ قَدْ مَضى قَبْلَکُمْ، مِمَّنْ کانَ اءَطْوَلَ مِنْکُمْ اءَعْمارا، وَ اءَعْمَرَ دِیارا، وَ اءَبْعَدَ آثارا، اءَصْبَحَتْ اءَصْواتُهُمْ هامِدَهً، وَ رِیاحُهُمْ رَاکِدَهً، وَ اءَجْسادُهُمْ بَالِیَهً، وَ دِیارُهُمْ خالِیَهً، وَ آثارُهُمْ عافِیَهً، فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ الْمَشَیَّدَهِ، وَ النَّمارِقِ الْمُمَهَّدَهِ الصُّخُورَ وَ الْاءَحْجارَ الْمُسَنَّدَهَ، وَ الْقُبُورَ اللاّطِئَهَ الْمُلْحَدَهَ، الَّتِی قَدْ بُنِیَ عَلَى بَالْخَرَابِ فِناؤُها، وَ شِیدَ بِالتُّرابِ بِناؤُها، فَمَحَلُّها مُقْتَرِبٌ، وَ ساکِنُها مُغْتَرِبٌ، بَیْنَ اءَهْلِ مَحَلَّهٍ مُوحِشِینَ، وَ اءَهْلِ فَراغٍ مُتَشاغِلِینَ، لا یَسْتَاءْنِسُونَ بِالْاءَوْطانِ، وَ لا یَتَواصَلُونَ تَواصُلَ الْجِیرانِ عَلى ما بَیْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ الْجِوارِ وَ دُنُوِّ الدَّارِ.

وَ کَیْفَ یَکُونُ بَیْنَهُمْ تَزاوُرٌ وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِکَلْکَلِهِ الْبِلَى ، وَ اءَکَلَتْهُمُ الْجَنادِلُ وَ الثَّرَى ؟
وَ کِاءَنْ قَدْ صِرْتُمْ إ لى ما صارُوا إِلَیْهِ، وَ ارْتَهَنَکُمْ ذلِکَ الْمَضْجَعُ، وَ ضَمَّکُمْ ذلِکَ الْمُسْتَوْدَعُ، فَکَیْفَ بِکُمْ لَوْ تَناهَتْ بِکُمُ الْاءُمُورُ، وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ؟ هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما اءَسْلَفَتْ، وَ رُدُّوا إ لَى اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ، وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع )  

سرایى است که بلاها از هر سو گردش را گرفته و به غدر و بیوفایى شهرت یافته . نه خود همواره بر یک حال باشد و نه ساکنانش در امان و سلامت به سر برند. حالاتش گونه گون است و هر روز نوبت به یکى دهد. در آنجا شادمانى نکوهیده است و امن و آسودگى نتوان یافت . مردم دنیا در دنیا چون هدفهایى هستند که تیرها بر آنها مى بارند. دنیا تیرهایش ‍ را بر مردمش مى افکند و به مرگى که بر سرشان مى فرستد، نابودشان مى کند.

بدانید، اى بندگان خدا، شما و هر چه از این دنیا از آن شماست ، به همان راه مى روید که پیشینیان شما رفته اند. کسانى که عمرهایشان درازتر از عمرهاى شما و خانه هایشان آبادتر از خانه هاى شما و آثارشان ماندگارتر از آثار شما بود. آوازهایشان به خاموشى گرایید و باد بروتشان فرو نشست و پیکرهایشان فرسوده گردید و سراهاشان خالى افتاد و آثارشان مندرس شد. کاخهاى بلند و بالشهایى را که بر آن تکیه مى زدند به صخره هاى سخت و گورهاى به هم چسبیده و لحدهاى در زمین کنده ، بدل کردند.

گورهایى که آستانه اش بر ویرانى بنا گشته و بناهایش از خاک ساخته شده . مکانهایش به هم نزدیک و ساکنانش دور. در محله اى که مردمش ترسان و هراسان اند. مردمى به ظاهر آسوده و به باطن دل مشغول . به خانه هاى خود انس نمى گیرند و چون همسایگان با یکدیگر نمى پیوندند، هر چند در کنار هم اند و خانه هایشان به نزدیک است .

چگونه به دیدار یکدیگر توانند رفت ، در حالى که ، در آسیاب فرسودگى خرد شده اند و سنگها و زمین پیکرشان را خورده است . اکنون ، چنان پندارید که شما نیز به همانجا رخت کشیده اید که آنان کشیده اند و گروگان آن خوابگاهید و آن ودیعتگاهتان در کنار گرفته است . چه خواهید کرد، اگر کارتان به پایان رسد و زمانتان سر آید و قبرها دهان گشاید و مردگان بیرون آیند. (آنجا هر کس هر چه کرده است پاداشش را خواهد دید و همه را به سوى خدا مولاى حقیقیشان باز مى گردانند و همه آن بتان که به باطل مى پرستیدند نابود مى شود.)(۷۶)

_________________________________

۷۶-سوره ۱۰، آیه ۳۰

عبدالمحمد آیتی۲۱۷

 

 

بازدیدها: ۱۸۴

خطبه شماره ۲۲۵ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۵

 و من دعاء له ( علیه‏السلام ) یلتجئ إلى اللّه أن یغنیه

اللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِی بِالْیَسارِ، وَ لا تَبْذُلْ جاهِی بِالْإِقْتارِ، فَاءَسْتَرْزِقَ طالِبِی رِزْقِکَ، وَ اءَسْتَعْطِفَ شِرارَ خَلْقِکَ، وَ اءُبْتَلَى بِحَمْدِ مَنْ اءَعْطانِی ، وَ اءُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی ، وَ اءَنْتَ مِنْ وَراءِ ذلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الْإِعْطاءِ وَ الْمَنْعِ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.

ترجمه : 

دعایى از آن حضرت (ع ) 

بار خدایا، به توانگرى ، آبرویم را حفظ کن و مکانتم را به بینوایى تباه منماى که از روزیخواران تو روزى خواهم ، یا از مردم بدکردارت مهربانى جویم و یا به ستایش کسانى ، که به من چیزى بخشیده اند، مبتلا گردم و یا به نکوهش کسانى ، که مرا محروم داشته اند، فریفته شوم . سرانجام ، تویى که مى توانى ببخشى و مى توانى نبخشى که تو بر هر چیز توانایى .

عبدالمحمد آیتی۲۱۶ 

بازدیدها: ۱۷۱

خطبه شماره ۲۲۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۴

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) یتبرأ من الظلم

وَ اللَّهِ لاءَنْ اءَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدانِ مُسَهَّدا، وَ اءُجَرَّ فِی الْاءَغْلالِ مُصَفَّدا، اءَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ اءَنْ اءَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ ظالِما لِبَعْضِ الْعِبادِ، وَ غاصِبا لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطامِ، وَ کَیْفَ اءَظْلِمُ اءَحَدا لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إ لَى الْبِلى قُفُولُها، وَ یَطُولُ فِی الثَّرى حُلُولُها؟!

وَ اللَّهِ لَقَدْ رَاءَیْتُ عَقِیلاً وَ قَدْ اءَمْلَقَ حَتَّى اسْتَماحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صاعا وَ رَاءَیْتُ صِبْیانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْاءَلْوانِ مِنْ فَقْرِهِمْ، کَاءَنَّما سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ، وَ عاوَدَنِی مُؤَکِّدا، وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّدا، فَاءَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ اءَنِّی اءَبِیعُهُ دِینِی وَ اءَتَّبِعُ قِیادَهُ مُفارِقا طَرِیقِی ، فَاءَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَهً، ثُمَّ اءَدْنَیْتُها مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِها، فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ اءَلَمِها، وَ کادَ اءَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِها، فَقُلْتُ لَهُ:

ثَکِلَتْکَ الثَّواکِلُ یا عَقِیلُ، اءَتَئِنُّ مِنْ حَدِیدَهٍ اءَحْماها إِنْسانُها لِلَعِبِهِ، وَ تَجُرُّنِی إِلَى نارٍ سَجَرَها جَبّارُها لِغَضَبِهِ! اءَتَئِنُّ مِنَ الْاءَذى وَ لا اءَئِنُّ مِنْ لَظى ؟!

وَ اءَعْجَبُ مِنْ ذلِکَ طارِقٌ طَرَقَنا بِمَلْفُوفَهٍ فِی وِعائِها، وَ مَعْجُونَهٍ شَنِئْتُها، کَاءَنَّما عُجِنَتْ بِریق حَیَّهٍ اءَوْقَیْئِها، فَقُلْتُ: اءَصِلَهٌ اءَمْ زَکاهٌ اءَمْ صَدَقَهٌ؟ فَذلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنا اءَهْلَ الْبَیْتِ، فَقالَ: لا ذا وَ لا ذاکَ، وَ لَکِنَّها هَدِیَّهٌ، فَقُلْتُ: هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ، اءَعَنْ دِینِ اللَّهِ اءَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی ؟ اءَمُخْتَبِطٌ اءَمْ ذُو جِنَّهٍ اءَمْ تَهْجُرُ؟

وَ اللَّهِ لَوْ اءُعْطِیتُ الْاءَقالِیمَ السَّبْعَهَ بِما تَحْتَ اءَفْلاکِها عَلَى اءَنْ اءَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ اءَسْلُبُها جُلْبَ شَعِیرَهٍ ما فَعَلْتُهُ، وَ إِنَّ دُنْیاکُمْ عِنْدِی لَاءَهْوَنُ مِنْ وَرَقَهٍ فِی فَمِ جَرادَهٍ تَقْضَمُها، ما لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى ، وَ لَذَّهٍ لا تَبْقَى ! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُباتِ الْعَقْلِ، وَ قُبْحِ الزَّلَلِ، وَ بِهِ نَسْتَعِینُ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) 

به خدا سوگند، اگر شب را تا بامداد بر بسترى از خار سخت بیدار بمانم یا بسته به زنجیرم بر روى زمین بکشانند، مرا دوست داشتنى تر از آن است که در روز شمار به دیدار خدا و پیامبرش روم ، در حالى که ، به یکى از بندگانش ستمى کرده یا پشیزى از مال مردم را به غصب گرفته باشم . چگونه بر کسى ستم روا دارم به خاطر نفسى که پیوسته روى در فنا دارد و سالها و سالها زیر خاک آرمیدن خواهد؟

به خدا سوگند عقیل (۷۴) را در نهایت بینوایى دیدم ، از من خواست تا یک صاع (۷۵) از گندم شما مردم را به او ببخشم ، در حالى که ، فرزندانش را از شدت فقر آشفته موى و گردآلود با چهره اى نیلین مى دیدم . چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد و من ، همچنان ، به او گوش مى دادم و او پنداشت که دینم را به او مى فروشم و شیوه خویش وامى گذارم و از پى هواى او مى روم . پس پاره آهنى را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم . عقیل همانند بیمارى ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد.

گفتم : اى عقیل نوحه گران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنى که انسانى به بازیچه گداخته است مى نالى و مرا از آتشى که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمى نباشد تو از این درد مى نالى و من از حرارت آتش ننالم . و شگفت تر از این ، آن مردى است که شب هنگام با ظرفى سربسته نزد من آمد و در آن معجونى بود که همواره از آن بیزار بوده ام . گویى به زهر مارش عجین کرده بودند. گفتم : این هدیه است یا زکات یا صدقه ؟ اگر زکات یا صدقه است بر ما خاندان پیامبر حرام است . گفت : نه این است و نه آن ، هدیه اى است .

گفتم : مادرت در عزایت بگرید، آیا از راه دین خدا به فریب من آمده اى ؟ آیا در خردت نقصانى پدید آمده یا دیوانه شده اى یا سفیه گشته اى یا هذیان مى گویى .به خدا سوگند، اگر همه هفت اقلیم عالم را و هر چه در زیر آسمان است به من دهند تا نافرمانى خدا کنم ، آنقدر که پوست جوى را از مورچه اى بربایم ، نپذیرم . و این دنیاى شما براى من از برگى ، که ملخى مى خاید، حقیرتر است . على را با نعمتى که روى در زوال دارد و لذتى که پایدار نمى ماند چه کار؟ از اینکه خردم به خواب بیخبرى رود یا به زشتى لغزشى مبتلا گردم ، به خدا پناه مى برم و از او یارى مى جویم .

_________________________________

۷۴-عقیل بن ابیطالب برادر امیرالمؤ منین (ع ).
۷۵-پیمانه اى یا وزنى حدود سه کیلوگرم .

عبدالمحمد آیتی۲۱۵

بازدیدها: ۳۴۳

خطبه شماره ۲۲۳ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۳

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) قاله عند تلاوته‏ یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیم

اءَدْحَضُ مَسْؤُولٍ حُجَّهً وَ اءَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَهً، لَقَدْ اءَبْرَحَ جَهالَهً بِنَفْسِهِ.
یا اءَیُّهَا الْإِنْسانُ ما جَرَّاءَکَ عَلى ذَنْبِکَ، وَ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ، وَ ما آنَسَکَ بَهَلَکَهِ نَفْسِکَ؟ اءَما مِنْ دائِکَ بُلُولٌ، اءَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمَتِکَ یَقَظَهٌ؟ اءَما تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِکَ ما تَرْحَمُ مِنْ غَیْرِکَ؟ فَلَرُبَّما تَرَى الضَّاحِی مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ، اءَوْ تَرَى الْمُبْتَلَى بِاءَلَم یُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْکِی رَحْمَهً لَهُ.

فَما صَبَّرَکَ عَلى دائِکَ، وَ جَلَّدَکَ بِمُصابِکَ، وَ عَزّاکَ عَنِ الْبُکاءِ عَلَى نَفْسِکَ وَ هِیَ اءَعَزُّ الْاءَنْفُسِ عَلَیْکَ؟ وَ کَیْفَ لا یُوقِظُکَ خَوْفُ بَیاتِ نِقْمَهٍ وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعاصِیهِ مَدارِجَ سَطَواتِهِ.

فَتَداوَ مِنْ داءِ الْفَتْرَهِ فِی قَلْبِکَ بِعَزِیمَهٍ، وَ مِنْ کَرَى الْغَفْلَهِ فِی ناظِرِکَ بِیَقَظَهٍ، وَ کُنْ لِلَّهِ مُطِیعا، وَ بِذِکْرِهِ آنِسا، وَ تَمَثَّلْ فِی حالِ تَوَلِّیکَ عَنْهُ إِقْبالَهُ عَلَیْکَ، یَدْعُوکَ إِلَى عَفْوِهِ، وَ یَتَغَمَّدُکَ بِفَضْلِهِ، وَ اءَنْتَ مُتَوَلِّ عَنْهُ إ لى غَیْرِهِ.

فَتَعالى مِنْ قَوِیٍّ مَا اءَکْرَمَهُ، وَ تَواضَعْتَ مِنْ ضَعِیفٍ ما اءَجْرَاءَکَ عَلى مَعْصِیَتِهِ، وَ اءَنْتَ فِی کَنَفِ سِتْرِهِ مُقِیمٌ، وَ فِی سَعَهِ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ، فَلَمْ یَمْنَعْکَ فَضْلَهُ، وَ لَمْ یَهْتِکْ عَنْکَ سِتْرَهُ، بَلْ لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ مَطْرَفَ عَیْنٍ فِی نِعْمَهٍ یُحْدِثُها لَکَ، اءَوْ سَیِّئهٍ یَسْتُرُها عَلَیْکَ، اءَوْ بَلِیَّهٍ یَصْرِفُها عَنْکَ، فَما ظَنُّکَ بِهِ لَوْ اءَطَعْتَهُ.

وَایْمُ اللَّهِ لَوْ اءَنَّ هذِهِ الصِّفَهَ کانَتْ فِی مُتَّفِقَیْنِ فِی الْقُوَّهِ، مُتَوازِیَیْنِ فِی الْقُدْرَهِ، لَکُنْتَ اءَوَّلَ حاکِمٍ عَلى نَفْسِکَ بِذَمِیمِ الْاءَخْلاقِ، وَ مَساوِئ الْاءَعْمالِ، وَ حَقّا اءَقُولُ مَا الدُّنْیَا غَرَّتْکَ، وَ لکِنْ بِها اغْتَرَرْتَ، وَ لَقَدْ کاشَفَتْکَ الْعِظاتِ، وَ آذَنَتْکَ عَلى سَواءٍ، وَ لَهِیَ بِما تَعِدُکَ مِنْ نُزُولِ الْبَلاءِ بِجِسْمِکَ، وَالنَّقْصِ فِی قُوَّتِکَ اءَصْدَقُ وَ اءَوْفى مِنْ اءَنْ تَکْذِبَکَ اءَوْ تَغُرَّکَ، وَ لَرُبَّ ناصِحٍ لَها عِنْدَکَ مُتَّهَمٌ، وَ صادِقٍ مِنْ خَبَرِها مُکَذَّبٌ.

وَ لَئِنْ تَعَرَّفْتَها فِی الدِّیارِ الْخاوِیَهِ، وَالرُّبُوعِ الْخالِیَهِ، لَتَجِدَنَّها مِنْ حُسْنِ تَذْکِیرِکَ، وَ بَلاغِ مَوْعِظَتِکَ، بِمَحَلَّهِ الشَّفِیقِ عَلَیْکَ، وَالشَّحِیحِ بِکَ، وَلَنِعْمَ دارُ مَنْ لَمْ یَرْضَ بِها دارا، وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ یُوَطِّنْها مَحَلًّا، وَ إ نَّ السُّعَداءَ بِالدُّنْیا غَدا هُمُ الْهارِبُونَ مِنْهَا الْیَوْمَ.

إ ذا رَجَفَتِ الرَّاجِفَهُ، وَ حَقَّتْ بِجَلائِلِها الْقِیامَهُ، وَ لَحِقَ بِکُلِّ مَنْسَکٍ اءَهْلُهُ، وَ بِکُلِّ مَعْبُودٍ عَبَدَتُهُ، وَ بِکُلِّ مُطاعٍ اءَهْلُ طاعَتِهِ، فَلَمْ یُجْزَ فِی عَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ یَوْمَئِذٍ خَرْقُ بَصَرٍ فِی الْهَواءِ، وَ لا هَمْسُ قَدَمٍ فِی الْاءَرْضِ إ لا بِحَقِّهِ، فَکَمْ حُجَّهٍ یَوْمَ ذاکَ داحِضَهٌ، وَ عَلائِقِ عُذْرٍ مُنْقَطِعَهٌ، فَتَحَرَّ مِنْ اءَمْرِکَ ما یَقُومُ بِهِ عُذْرُکَ، وَ تَثْبُتُ بِهِ حُجَّتُکَ، وَ خُذْ ما یَبْقى لَکَ مِمّا لا تَبْقَى لَهُ، وَ تَیَسَّرْ لِسَفَرِکَ، وَ شِمْ بَرْقَ النَّجاهِ، وَ ارْحَلْ مَطایا التَّشْمِیرِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) هنگام تلاوت یا ایها الانسان ما غرّک بربّک الکریم (۷۳)فرمود: 

آنکه از او چنین پرسشى شده ، دلیلش نادرست ترین دلیلهاست و فریب خورده اى است که عذرش در خور پذیرفتن نیست ، اصرار مى ورزد که درنگش در عالم جهالت به دراز کشد.

اى انسان ، چه کسى تو را به گناهکارى دلیر کرد و چه چیز تو را به پروردگارت مغرور نمود. و چه چیز تو را به هلاکت خویش دلبسته ساخت ؟ آیا دردت را درمانى نیست آیا از این خواب گران دیده نمى گشایى ؟ چرا آنسان ، که به دیگران مهر مى ورزى به خود مهربان نیستى ؟ بسا کسى را در تابش آفتاب بینى و از سر ترحم بر او سایه افکنى یا بیمارى پیکرش را دردمند ساخته و بر او از سر دلسوزى بگریى .

پس از چیست که بر درد خویش شکیبا هستى و بر مصیبتهاى خود صبور و پایدارى ؟ از چیست که بر جان خود، که در نزد تو عزیزترین جانهاست ، سرشکى نمى بارى ؟ چرا شبیخون کیفر خداوندى از خواب غفلتت برنمى انگیزد و حال آنکه ، نافرمانیهایت تو را به ورطه قهر او افکنده است . پس به نیروى عزم و تصمیم دردى را که بر دل تو سستى آورده ، درمان کن و به بیدارى و هوشیارى خواب غفلت از دیدگان بزداى . خدا را اطاعت کن و به یاد او انس بگیر. و در نظر آر، آن حالت را که تو از او روى گردانیده اى و او به تو روى آورده است . تو را به بخشایش ‍ خویش فرا مى خواند و فضل و نعمتش تو را در برگرفته و تو از او به دیگرى روى نهاده اى .

بلند و برتر است آن خداى توانا که کریم و بزرگوار است و تو اى بنده بیمقدار ناتوان در نافرمانى او، چه گستاخى و حال آنکه ، در پناه ستر و پوشش او غنوده اى و در فراخناى فضل و بخشایش او مى گردى . خداوند نه فضل و بخشایش خود را از تو دریغ داشت و نه پرده از گناهانت برگرفت . بلکه ، چشم بر هم زدنى ، از نعمتى که بر تو ارزانى مى دارد و پرده اى که بر گناهان تو مى کشد یا بلایى که از تو مى گرداند بى بهره نبوده اى . پس ، چه گمان برى به او، اگر فرمانش برى ؟ به خدا سوگند، اگر این حال میان تو و دیگرى که در قدرت و توان همسنگ تو مى بود، پدید آمده بود، تو خود نخستین کسى بودى که خود را به سبب سوء اخلاق و زشتى رفتارت نکوهش مى کردى .

به راستى ، دنیا تو را نفریفته ، تو خود فریفته آن شده اى . دنیا هر چیز را که از آن عبرتى توان گرفت ، برایت آشکار ساخت و از فواید عدالت آگاهت نمود. دنیا که تو را به دردمند شدن تن و نقصان نیرو وعده مى دهد، صادقتر و وفادارتر از آن است که به تو دروغ گوید یا فریبت دهد. و بسا که تو اندرز دهندگانش را متهم داشتى و راست گفتارانش را به دروغ نسبت دادى .

اگر دنیا را در سرایهاى ویران و زمینهاى خالى شده از مردمان بشناسى ، بینى که چه پندهاى نیکو و اندرزهاى رسایت مى دهد. پس آن را دوستى مهربان خواهى یافت که هرگز نخواهد که تو به تباهى افتى .

دنیا چه خوش سرایى است ، ولى براى کسى که بدان دل نبندد و چه دلپذیر جایى است ، ولى براى کسى که آن را وطن اصلى خویش نداند. فرداى قیامت نیکبختان دنیا کسانى هستند که امروز از آن گریزان اند.

آنگاه که زمین بلرزد و قیامت با همه هول و هراسش در رسد و به هر آیینى ، پیروان آن پیوندند و به هر معبودى ، پرستندگانش و به هر پیشوایى ، فرمانبرانش ، چشمى به فضا باز و گامى آهسته بر زمین نهاده نماند، جز آنکه ، در دستگاه عدل الهى جزاى آن بحق داده شود. بسا حجتها که در آن روز باطل گردد و رشته عذرها گسسته شود. از اعمال خود وسیلتى بجوى تا عذرت پایدار و حجتت ثابت بماند. از آنچه براى تو نمى ماند توشه اى برگیر که براى تو بر جاى ماند. مهیاى سفر خود باش . به برق رهایى خود نظر افکن که از کجا مى زند و بر مرکب جد و جهد خود بار برنه .

عبدالمحمد آیتی۲۱۴

بازدیدها: ۵۱

خطبه شماره ۲۲۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۲

و من کلام له ع قالَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لابَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ:

إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالَى جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَهِ، وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَهِ، وَ تَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَهِ، وَ ما بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلاَؤُهُ فِی الْبُرْهَهِ بَعْدَ الْبُرْهَهِ وَ فِی اءَزْمانِ الْفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ، وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَهٍ فِی الْاءَسْماعِ وَالْاءَبْصارِ وَالْاءَفْئِدَهِ، یُذَکِّرُونَ بِاءَیَّامِ اللَّهِ، وَ یُخَوِّفُونَ مَقامَهُ، بِمَنْزِلَهِ الْاءَدِلَّهِ فِی الْفَلَواتِ، مَنْ اءَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ، وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجاهِ، وَ مَنْ اءَخَذَ یَمِینا وَ شِمالاً ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ، وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَهِ.

وَ کانُوا کَذلِکَ مَصابِیحَ تِلْکَ الظُّلُماتِ، وَ اءَدِلَّهَ تِلْکَ الشُّبُهاتِ، وَ إِنَّ لِلذِّکْرِ لَاءَهْلاً اءَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیا بَدَلاً، فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْهُ، یَقْطَعُونَ بِهِ اءَیَّامَ الْحَیاهِ، وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّواجِرِ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ فِی اءَسْماعِ الْغافِلِینَ، وَ یَاءْمُرُونَ بِالْقِسْطِ، وَ یَاءْتَمِرُونَ بِهِ، وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ، فَکَاءَنَّما قَطَعُوا الدُّنْیا إ لَى الْآخِرَهِ وَ هُمْ فِیها فَشاهَدُوا ما وَراءَ ذلِکَ فَکَاءَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ اءَهْلِ الْبَرْزَخِ فِی طُولِ الْإِقامَهِ فِیهِ، وَ حَقَّقَتِ الْقِیامَهُ عَلَیْهِمْ عِداتِها، فَکَشَفُوا غِطاءَ ذلِکَ لِاءَهْلِ الدُّنْیا حَتَّى کَاءَنَّهُمْ یَرَوْنَ ما لا یَرَى النَّاسُ، وَ یَسْمَعُونَ ما لا یَسْمَعُونَ.

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ فِی مَقاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَهِ وَ مَجالِسِهِمُ الْمَشْهُودَهِ وَ قَدْ نَشَرُوا دَواوِینَ اءَعْمالِهِمْ، وَ فَرَغُوا لِمُحاسَبَهِ اءَنْفُسِهِمْ عَلَى کُلِّ صَغِیرَهٍ وَ کَبِیرَهٍ اءُمِرُوا بِها فَقَصَّرُوا عَنْها، اءَوْ نُهُوا عَنْها فَفَرَّطُوا فیها، وَ حَمَّلُوا ثِقْلَ اءَوْزارِهِمْ ظُهُورَهُمْ، فَضَعُفُوا عَنِ الاسْتِقْلالِ بِها، فَنَشَجُوا نَشِیجا، وَ تَجاوَبُوا نَحِیبا، یَعِجُّونَ إِلى رَبِّهِمْ مِنْ مَقامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرافٍ لَرَاءَیْتَ اءَعْلامَ هُدىً، وَ مَصابِیحَ دُجىً، قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِکَهُ، وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمْ السَّکِینَهُ، وَ فُتِحَتْ لَهُمْ اءَبْوابُ السَّماءِ، وَ اءُعِدَّتْ لَهُمْ مَقاعِدُ الْکَراماتِ فِی مَقامٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ، وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ، یَتَنَسَّمُونَ بِدُعائِهِ رَوْحَ التَّجاوُزِ.

رَهائِنُ فاقَهٍ إ لى فَضْلِهِ وَ اءُسارى ذِلَّهٍ لِعَظَمَتِهِ، جَرَحَ طُولُ الْاءَسى قُلُوبَهُمْ، وَ طُولُ الْبُکاءِ عُیُونَهُمْ، لِکُلِّ بابِ رَغْبَهٍ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ یَدٌ قارِعَهٌ، یَسْاءَلُونَ مَنْ لا تَضَیقُ لَدَیهِ الْمَنادِحُ، وَ لا یَخِیبُ عَلَیْهِ الرّاغِبُونَ، فَحاسِبْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ، فَإِنَّ غَیْرَها مِنَ الْاءَنْفُسِ لَها حَسِیبٌ غَیْرُکَ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) هنگام تلاوت آیه رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله (۷۲)

خداوند سبحان ، یاد خود را روشنى دلها ساخت که به پرتو آن شنوا شوند، هر چند، زان پیش ناشنوا بوده اند، و بینا گردند هر چند، زان پیش ‍ نابینا بوده اند و آرامش یابند، هر چند زان پیش ستیزه جو بوده اند. همواره در پاره اى از زمان و در روزگارى که پیامبرى نبوده ، خداوند فراخ ‌بخشایش و نعمت را، بندگانى است ، با آنها از راه فکرتشان به الهام راز گوید و از طریق عقولشان به هدایت و راهنمایى سخن گوید و آنان به نور بیدارى که در گوشها و چشمها و دلهایشان مى افکند چراغ هدایت را روشن مى دارند.

ایام الله را به یاد مردم مى آورند و آنان را از عظمت و جلال خداوندى بیم مى دهند. اینان همانند راهنمایانى هستند در بیابانها که هر که از راه میانه رود طریقه اش را بستایند و او را به رهایى مژده دهند و هر که به راه راست یا چپ رود طریقه اش را نکوهش کنند و از هلاکتش بر حذر دارند و در این حال ، چونان چراغهایى هستند که تاریکیها را روشن مى سازند و راهنمایانى که دیگران را از گرفتار شدن در شبهه ها باز مى دارند.

مردمانى هستند که یاد خدا را به جاى دنیا برگزیده اند و تجارت و خرید و فروخت ، آنان را از آن مانع نشود. سراسر عمر را با یاد خدا گذرانند و نهى و منع خداوند را در آنچه حرام کرده به گوش غافلان مى خوانند. مردم را به عدالت فرمان مى دهند و خود به عدالت کار مى کنند. مردم را از کارهاى زشت بازمى دارند و خود مرتکب آن نمى شوند. گویى دنیا را طى کرده اند و به آخرت رسیده اند و اکنون در جهان آخرت اند و آنچه را که آن سوى دنیاست به عیان دیده اند. گویى به حالات پوشیده اهل برزخ با وجود طولانى بودن اقامتشان در آنجا آگاه اند و مى دانند که چه مدت است که در آن عالم به سر مى برند. قیامت وعده هایش را برایشان تحقق بخشیده و زنگ تردید از دلشان زدوده است . و اکنون براى مردم دنیا پرده از آن بر مى گیرند، چنانکه گویى آنچه مردم نمى بینند، آنان مى بینند و آنچه نمى شنوند، مى شنوند.

اگر آنان را در عقل خود تصور کنى بینى که در آن جایگاه پسندیده و مجلس شایسته دفترهاى اعمال خود را گشوده اند و براى محاسبه نفس ‍ خود از هر کار دست کشیده اند، هر خرد و بزرگ را که به آن ماءمور شده اند، ولى در انجامش قصور ورزیده اند، یا از آن نهى شده اند و مرتکب آن شده اند، مى نگرند. در حالى که ، بار گناهان بر پشتشان سنگینى مى کند و از تحمل آن ناتوان شده اند، گریه گلویشان را مى فشارد و با مویه و ناله پاسخ یکدیگر را مى دهند.

به درگاه پروردگار خود پشیمان و معترف به زارى آواز بر مى دارند. هم در آن حال ، نشانه هاى هدایت را بنگرى و چراغهاى ظلمت شکن را بینى . ملایکه گرداگردشان را گرفته اند. بر آنان آرامش و آسودگى نازل گشته ، درهاى آسمان برایشان گشوده شده و کرسیهاى کرامت در جایى که خداوند بر آن آگاه است ، زده شده ، از سعى آنها خشنود است و مقامشان نزد او پسندیده است . به هنگام رازگویى با خداى تعالى نسیم دلنواز عفو و بخشش را استشمام مى کنند.

فقیرانى هستند نیازمند فصل و کرم او، اسیرانى به خاک مذلت نشسته ، در برابر جلال و عظمت او، اندوه فراوان دلهایشان را و گریستن بسیار چشمانشان را خسته است . هر درى را که به لطف خداوندى باز مى شود، با دست نیاز مى کوبند، از کسى درخواست بخشش دارند که عرصه فراخ بخشایش او را تنگى نیست و هیچ خواهنده از آنجا نومید باز نمى گردد. پس تو، به حساب نفس خود برس که کسان دیگر را جز تو کسى هست که از آنها حساب بکشد.

_____________________________________

۷۲مردانى که بازرگانى و خرید و فروخت از یاد خدا بازشان نمى دارد. (سوره ۲۴، آیه ۳۷)

عبدالمحمد آیتی۲۱۳

بازدیدها: ۱۶۰

خطبه شماره ۲۲۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۱

و من کلام له ع قالَهُ بَعْدَ تِلاوَتِهِ اءَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ: 

یالَهُ مَراما ما اءَبْعَدَهُ، وَ زَوْرا ما اءَغْفَلَهُ، وَ خَطَرا ما اءَفْظَعَهُ، لَقَدِ اسْتَخْلَوْا مِنْهُمْ اءَیَّ مُدَّکِرٍ، وَ تَناوَشُوهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ اءَفَبِمَصارِعِ آبائِهِمْ یَفْخَرُونَ، اءَمْ بِعَدِیدِ الْهَلْکَى یَتَکاثَرُونَ؟ یَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ اءَجْسادا خَوَتْ، وَ حَرَکاتٍ سَکَنَتْ، وَ لَاءَنْ یَکُونُوا عِبَرا اءَحَقُّ مِنْ اءَنْ یَکُونُوا مُفْتَخَرا، وَ لَاءَنْ یَهْبِطُوا بِهِمْ جَنابَ ذِلَّهٍ اءَحْجَى مِنْ اءَنْ یَقُومُوا بِهِمْ مَقامَ عِزَّهٍ!

لَقَدْ نَظَرُوا إِلَیْهِمْ بِاءَبْصارِ الْعَشْوَهِ، وَ ضَرَبُوا مِنْهُمْ فِی غَمْرَهِ جَهالَهٍ، وَ لَوِ اسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَصاتِ تِلْکَ الدِّیارِ الْخاوِیَهِ وَالرُّبُوعِ الْخَالِیَهِ لَقَالَتْ: ذَهَبُوا فِی الْاءَرْضِ ضُلَّالاً، وَ ذَهَبْتُمْ فِی اءَعْقابِهِمْ جُهَّالاً، تَطَؤ ونَ فِی هامِهِمْ، وَ تَسْتَنْبِتُونَ فِی اءَجْسادِهِمْ، وَ تَرْتَعُونَ فِیما لَفَظُوا، وَ تَسْکُنُونَ فِیما خَرَّبُوا، وَ إِنَّمَا الْاءَیَّامُ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ بَواکٍ وَ نَوائِحُ عَلَیْکُمْ.

اءُولئِکُ سَلَفُ غایَتِکُمْ، وَ فُرَّاطُ مَناهِلِکُمْ الَّذِینَ کانَتْ لَهُمْ مَقاوِمُ الْعِزِّ وَ حَلَباتُ الْفَخْرِ، مُلُوکا وَ سُوَقا، سَلَکُوا فِی بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِیلاً سُلِّطَتِ الْاءَرْضُ عَلَیْهِمْ فِیهِ، فَاءَکَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ، وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمائِهِمْ، فَاءَصْبَحُوا فِی فَجَواتِ قُبُورِهِمْ جَمادا لا یَنْمُونَ، وَ ضِمارا لا یُوجَدُونَ، لا یُفْزِعُهُمْ وُرُودُ الْاءَهْوالِ، وَ لا یَحْزُنُهُمْ تَنَکُّرُ الْاءَحْوالِ، وَ لا یَحْفِلُونَ بِالرَّواجِفِ، وَ لا یَاءْذَنُونَ لِلْقَواصِفِ، غُیَّبا لا یُنْتَظَرُونَ، وَ شُهُودا لا یَحْضُرُونَ.

وَ إِنَّما کانُوا جَمِیعا فَتَشَتَّتُوا، وَ اءُلافا فَافْتَرَقُوا، وَ ما عَنْ طُولِ عَهْدِهِمْ وَ لا بُعْدِ مَحَلِّهِمْ عَمِیَتْ اءَخْبارُهُمْ، وَصَمَّتْ دِیارُهُمْ، وَلکِنَّهُمْ سُقُوا کَاءْسا بَدَّلَتْهُمْ بِالنُّطْقِ خَرَسا، وَ بِالسَّمْعِ صَمَما وَ بِالْحَرَکاتِ سُکُونا، فَکَاءَنَّهُمْ فِی ارْتِجالِ الصِّفَهِ صَرْعى سُباتٍ.

جِیرانٌ لا یَتَآنَسُونَ، وَ اءَحِبّاءُ، لا یَتَزاوَرُونَ، بَلِیَتْ بَیْنَهُمْ عُرَى التَّعارُفِ، وَانْقَطَعَتْ مِنْهُمْ اءَسْبابُ الْإِخاءِ، فَکُلُّهُمْ وَحِیدٌ وَ هُمْ جَمِیعٌ، وَ بِجانِبِ الْهَجْرِ وَ هُمْ اءَخِلَّاءُ، لا یَتَعارَفُونَ لِلَیْلٍ صَباحا، وَ لا لِنَهارٍ مَساءً، اءَیُّ الْجَدِیدَیْنِ ظَعَنُوا فِیهِ کانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَدا، شاهَدُوا مِنْ اءَخْطارِ دارِهِمْ اءَفْظَعَ مِمَّا خافُوا، وَ رَاءَوْا مِنْ آیاتِها اءَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا.

فَکِلْتَا الْغایَتَیْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلى مَباءَهٍ، فَاتَتْ مَبالِغَ الْخَوْفِ وَالرَّجاءِ، فَلَوْ کانُوا یَنْطِقُونَ بِها لَعَیُّوا بِصِفَهِ ما شاهَدُوا وَ ما عایَنُوا، وَ لَئِنْ عَمِیَتْ آثارُهُمْ، وَانْقَطَعَتْ اءَخْبارُهُمْ، لَقَدْ رَجَعَتْ فِیهِمْ اءَبْصارُ الْعِبَرِ، وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذانُ الْعُقُولِ، وَ تَکَلَّمُوا مِنْ غَیْرِ جِهاتِ النُّطْقِ، فَقالُوا: کَلَحَتِ الْوُجُوهُ النَّواضِرُ، وَ خَوَتِ الْاءَجْسامُ النَّواعِمُ، وَلَبِسْنا اءَهْدامَ الْبِلَى ، وَ تَکاءَدَنا ضِیقُ الْمَضْجَعِ، وَ تَوارَثْنَا الْوَحْشَهَ، وَ تَهَکَّمَتْ عَلَیْنَا الرُّبُوعُ الصُّمُوتُ، فَانْمَحَتْ مَحاسِنُ اءَجْسادِنا، وَ تَنَکَّرَتْ مَعارِفُ صُوَرِنا، وَ طالَتْ فِی مَساکِنِ الْوَحْشَهِ إِقامَتُنا، وَ لَمْ نَجِدْ مِنْ کَرْبٍ فَرَجا، وَ لا مِنْ ضِیقٍ مُتَّسَعا!

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِکَ، اءَوْ کُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجُوبُ الْغِطاءِ لَکَ، وَ قَدِ ارْتَسَخَتْ اءَسْماعُهُمْ بِالْهَوامِّ فَاسْتَکَّتْ، وَاکْتَحَلَتْ اءَبْصارُهُمْ بِالتُّراب فَخَسَفَتْ، وَ تَقَطَّعَتِ الْاءَلْسِنَهُ فِی اءَفْواهِهِمْ بَعْدَ ذَلاقَتِها، وَ هَمَدَتِ الْقُلُوبُ فِی صُدُورِهِمْ بَعْدَ یَقَظَتِها، وَ عاثَ فِی کُلِّ جارِحَهٍ مِنْهُمْ جَدِیدُ بِلىً سَمَّجَها، وَ سَهَّلَ طُرُقَ الْآفَهِ إِلَیْهَا، مُسْتَسْلِماتٍ فَلا اءَیْدٍ تَدْفَعُ، وَ لا قُلُوبٌ تَجْزَعُ، لَرَاءَیْتَ اءَشْجانَ قُلُوبٍ وَ اءَقْذاءَ عُیُونٍ لَهُمْ فِی کُلِّ فَظاعَهٍ صِفَهُ حالٍ لا تَنْتَقِلُ، وَ غَمْرَهٌ لا تَنْجَلِی .

وَ کَمْ اءَکَلَتِ الْاءَرْضُ مِنْ عَزِیزِ جَسَدٍ وَ اءَنِیقِ لَوْنٍ، کانَ فِی الدُّنْیا غَذِیَّ تَرَفٍ، وَ رَبِیبَ شَرَفٍ، یَتَعَلَّلُ بِالسُّرُورِ فِی سَاعَهِ حُزْنِهِ، وَ یَفْزَعُ إ لَى السَّلْوَهِ إِنْ مُصِیبَهٌ نَزَلَتْ بِهِ، ضَنّا بِغَضارَهِ عَیْشِهِ، وَ شَحاحَهً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِهِ، فَبَیْنما هُوَ یَضْحَکُ إِلَى الدُّنْیا وَ تَضْحَکُ الدُّنیا إِلَیْهِ فِی ظِلِّ عَیْشٍ غَفُولٍ إِذْ وَطِئ الدَّهْرُ بِهِ حَسَکَهُ وَ نَقَضَتِ الْاءَیَّامُ قُواهُ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ الْحُتُوفُ مِنْ کَثَبٍ فَخالَطَهُ بَثُّ لا یَعْرِفُهُ، وَ نَجِیُّ هَمِّ ما کانَ یَجِدُهُ، وَ تَوَلَّدَتْ فِیهِ فَتَراتُ عِلَلٍ آنَسَ ما کانَ بِصِحَّتِهِ.

فَفَزعَ إ لى ما کانَ عَوَّدَهُ الْاءَطِبّاءُ مِنْ تَسْکِینِ الْحارِّ بِالْقارِّ وَ تَحْرِیکِ الْبارِدِ بِالْحارِّ، فَلَمْ یُطْفِئْ بِبارِدٍ إِلا ثَوَّرَ حَرارَهً، وَ لا حَرَّکَ بِحارِّ إِلا هَیَّجَ بُرُودَهً، وَ لا اعْتَدَلَ بِمُمازِجٍ لِتِلْکَ الطَّبائِعِ إِلا اءَمَدَّ مِنْها کُلَّ ذاتِ داءٍ، حَتَّى فَتَرَ مُعَلِّلُهُ، وَ ذَهَلَ مُمَرِّضُهُ، وَ تَعایا اءَهْلُهُ بِصِفَهِ دائِهِ، وَ خَرِسُوا عَنْ جَوابِ السّاِئِلینَ عَنْهُ، وَ تَنازَعُوا دُونَهُ شَجِیَّ خَبَرٍ یَکْتُمُونَهُ، فَقائِلٌ یَقُولُ هُوَ لِمَا بِهِ، وَ مُمَنِّ لَهُمْ إِیابَ عافِیَتِهِ، وَ مُصَبِّرٌ لَهُمْ عَلَى فَقْدِهِ، یُذَکِّرُهُمْ اءُسَى الْماضِینَ مِنْ قَبْلِهِ، فَبَیْنَما هُوَ کَذلِکَ عَلَى جَناحٍ مِنْ فِراقِ الدُّنْیا وَ تَرْکِ الْاءَحِبَّهِ، إِذْ عَرَضَ لَهُ عارِضٌ مِنْ غُصَصِهِ فَتَحَیَّرَتْ نَوافِذُ فِطْنَتِهِ، وَ یَبِسَتْ رُطُوبَهُ لِسانِهِ، فَکَمْ مِنْ مُهِمِّ مِنْ جَوابِهِ عَرَفَهُ فَعَیَّ عَنْ رَدِّهِ، وَ دُعاءٍ مُؤْلِمٍ بِقَلْبِهِ سَمِعَهُ فَتَصامَّ عَنْهُ مِنْ کَبِیرٍ کانَ یُعَظِّمُهُ، اءَوْ صَغِیرٍ کانَ یَرْحَمُهُ، وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَراتٍ هِیَ اءَفْظَعُ مِنْ اءَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَهٍ، اءَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ اءَهْلِ الدُّنْیَا.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) پس از تلاوت الهیکم التکاثر حتى زُرتم المقابر(۷۱) فرمود:

شگفتا، چه مقصدى دور و چه دیدارکنندگانى غافل و چه کارى بزرگ و رسوا کننده . جایگاه مردگان را از آنان تهى پنداشتند و آنان عجب اندرزدهندگانى هستند از جایى دور آنها را طلب نمودند، آیا بر گورهاى پدرانشان مى بالند یا به فزونى مردگانشان بر یکدیگر مى نازند.

مى خواهند که آن پیکرهاى بى جان و بى جنبش بازگردند، حال آنکه ، آنها اگر مایه عبرت باشند، بهتر از آن است که موجب مباهات . و اگر بر آستان ذلتشان نشانند خردمندانه تر از آن است که بر سریر عزت فرابرند. هر آینه آنها را با چشمان کم سوى خود نگریستند و درباره آنها به ورطه جهالت فرو افتادند. اگر از رواقهاى آن سراهاى ویران شده و آن زمینهاى خالى افتاده بپرسند، خواهند گفت که خداوندانشان گمگشته و بى نشان به زیر زمین خفتند و شما نادانان نیز از پى آنها خواهید رفت .

اینک بر کله هاى آنان پاى مى نهید و بر روى پیکرهاشان بذر مى افشانید و آنچه را از متاع دنیوى بر جاى نهاده اند، مى چرید و در خانه هاى ویرانشان جاى مى کنید.

روزهایى که میان شما و ایشان است ، بر حال شما مى گریند و مویه مى کنند. آنها پیش از شما به جایى که رخت خواهید کشید، رخت کشیده اند و زودتر از شما به آبشخورتان رسیده اند. آنان را مقامهاى عزت و افتخار بود. هم پادشاه بودند و هم رعیت . در درون عالم برزخ راه پیمودند. مقهور زمین شدند. زمین گوشتهاشان را خورد و خونهاشان را آشامید. آنان در شکاف گورهایشان چون جمادى مانده اند، بى هیچ بالندگى و نموّى . آنچنان گمگشته که پیدا نمى شوند. دیگر از صحنه هاى ترسناک نمى ترسند و بر تباهى حال خود محزون نمى شوند و از زلزله ها نگرانى ندارند و گوشهایشان بانگ تندرها را نمى شنود. غایبان اند و کس ‍ چشم به راهشان نیست و در حضرند و حضور ندارند. مجتمع بودند و متفرق شدند. به هم الفت گرفته بودند و اکنون پراکنده اند. از دورى و درازى راه جایگاهشان نیست که اخبارشان از یادها رفته و خانه هایشان به خاموشى فرو شده ، بلکه از آن روست ، که جامى نوشیده اند که زبان گویایشان را گنگ کرده و گوشهاى شنوایشان را کر ساخته و حرکاتشان را به سکون بدل نموده . توان گفت که اکنون موجوداتى هستند چون بیهشان به خاک افتاده به خواب رفته .

همسایگان اند و، به هم انس نگیرند، دوستان اند و به دیدار هم نروند. رشته هاى آشناییشان کهنه و فرسوده شده و پیوندهاى برادریشان گسسته است . تنهایند، هر چند، در کنار هم اند. در عین نزدیکى و دوستى از هم دورند. نه شب را بامدادى مى شناسند و نه روز را، شبى . اگر در شب یا روز به سفر مرگ رفته باشند همان برایشان جاودانه است . خطرها و سختیهاى سراى آخرتشان را سخت تر از آنچه از آن مى ترسیدند، به چشم خود دیدند. از صحنه هاى آن چیزهایى دیدند، بس بزرگتر از آنچه سنجیده بودند.

آن دو عاقبت : عاقبت نیک یا عاقبت بد تا رسیدن به جایگاه بازگشتشان بهشت و دوزخ همچنان ، بر دوام است . در آن مدت ، هر چه هست ، بیم است یا امید. اگر به سخن مى آمدند، از توصیف آنچه به مشاهدت دیده اند، عاجز مى بودند. با آنکه آثارشان ناپدید شده و اخبارشان منقطع گردیده باز هم چشمان عبرت پذیر، در آنها مى نگرند و گوشهاى عقل آوازشان را مى شنوند. سخن مى گویند، ولى نه به زبان . به زبان حال مى گویند که چهره هاى شاداب ما گرفته و زشت شده و پیکرهاى نرم ما بیجان گردیده . جامه هایى کهنه و فرسوده در برداریم و تنگى جاى به رنجمان افکنده و وحشت ، میراثى است که به ما رسیده . سراى خاموش ‍ گور بر سرمان ویران گردیده و زیباییهاى جسم ما را محو و نابود کرده زیبایى از چهره هاى ما گریخته و درنگمان در این سراى وحشت به دراز کشیده . از محنتمان رهایى نبود و این تنگنا، که در آن افتاده ایم ، گشادگى نیافت .

اگر از روى عقل حالتشان را تصور کنى ، یا آنچه بر تو پوشیده است آشکار گردد، بنگرى که چسان گوشهایشان از آسیب خزندگان کر گشته و دیدگانشان از خاک پر شده و زبانهایشان در دهانهایشان پس از گشادگى و فصاحت چاک چاک گردیده و دلهاى بیدارشان در سینه هاشان سرد شده و هر یک از اندامهایشان را پوسیدگى تازه اى تباه کرده است و راه رسیدن آفات بر آنها آسان گشته . آرى ، اجسادشان دستخوش آفات شده و نه دستى که از آنان دفاع کند و نه دلى که برایشان زار بگرید.تو اندوه دلها و چشمهایى را که خاشاک در آنها افتاده است مى بینى . ایشان را در هر یک از این شوربختیها و سختیها حالتى است که دگرگون نمى شود و ناهنجاریهایش از میان نمى رود.

زمین چه پیکرهاى عزیز و خوش آب و رنگ را بلعیده است . آنکه در دنیا متنعم به نعمتها بود و در نوشخوارى و لذت به سر مى برد، در ساعات اندوه ، به شادمانى مى گرایید و اگر مصیبتى فرود مى آمد، او به آرامش پناه مى برد، زیرا نمى خواست که زندگى خوش او و لهو و بازیچه اش را گرد غم بر سر نشیند. در همان هنگام که شادمانه بر رخ دنیا مى خندد و دنیا نیز بر رخ او مى خندد و در سایه ناز و نوش و بى خبرى غنوده ، بناگاه ، دست روزگار خار بلا بر دلش فرو کند، توانش به سستى گراید و چشمان مرگ از نزدیک در او نگرد و به اندوهى ناشناخته و جانکاه دچار آید و به رنجى پنهانى که تا آن هنگام از آن خبر نداشت ، گرفتار شود. ضعف و فتور در او پدیدار گردد. در این حال هم ، به تندرستى خود مطمئن است .

پس هراسان به آنچه پزشکان عادتا تجویز مى کنند، روى نهد. چون علاج گرمى به سردى و سردى به گرمى ، ولى داروى سردى ، حرارت را تسکین ندهد و داروى گرمى ، جز سردى ثمره اى ندارد. آمیزه این طبایع ، مزاج را به اعتدال نیاورد، بلکه بر دردها بیفزاید. تا پرستار ناتوان شود و دلدارى دهنده سرگشته ماند و خویشاوندان از وصف بیماریش عاجز آیند و در برابر کسانى که از حال او مى پرسند، هیچ نتوانند گفت . پس میان خود به کشاکش پردازند که چگونه حقیقت حالش را از او مخفى دارند. یکى گوید او همواره همین است و راه بهبود بسته است . دیگرى امید مى دهد که حالش نیکو شود و عافیت باز آید. دیگرى بر فقدان او دیگران را تسلیت گوید که او نیز به گذشتگان تاءسّى کرد. در همان حال که او مهیاى جدایى از دنیا و ترک دوستان است ، ناگاه ، غصه گلویش را بفشارد، روزنه هاى ادراکش بسته شود و زبانش بخشکد. چه بسا پاسخها که مى داند و زبانش را یاراى گفتن نیست . چه بسیار سخنان دل آزار که مى شنود و خود را به کرى مى زند. بزرگترها بر سر او نوحه مى کنند و در وصف بزرگواریهایش چیزها مى گویند و خردسالى که به او مهربانى کرده ، بر او مى گرید. مرگ را ورطه هایى است ، بسى سخت تر از آنکه به وصف آید یا عقلهاى مردم دنیا توان سنجیدن آن داشته باشد.

عبدالمحمد آیتی۲۱۲

بازدیدها: ۶۳

خطبه شماره ۲۲۰ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۰

و من کلام له ( علیه‏السلام ) فی وصف السالک الطریق إلى اللّه سبحانه‏

قَدْ اءَحْیا عَقْلَهُ، وَ اءَماتَ نَفْسَهُ، حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ، وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ، وَ بَرَقَ لَهُ لا مِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ، فَاءَبانَ لَهُ الطَّرِیقَ، وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ، وَ تَدافَعَتْهُ الْاءَبْوابُ إ لى بابِ السَّلامَهِ، وَ دارِ الْإِقامَهِ، وَ ثَبَتَتْ رِجْلاهُ بِطُمَاءنِینَهِ بَدَنِهِ فِی قَرارِ الْاءَمْنِ وَالرَّاحَهِ، بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ اءَرْضَى رَبَّهُ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) 

خردش را زنده گردانید و نفسش را میرانید. تا پیکر ستبر او لاغر شد و دل سختش به لطافت گرایید. فروغى سخت روشن بر او تابید و راهش را روشن ساخت و به راه راستش روان داشت . به هر در زد و درها او را به آستان سلامت و سراى اقامت راندند. و به آرامشى که در بدنش پدید آمده بود، پاهایش در قرارگاه ایمنى و آسایش استوار بماند. بدانچه دل خود را به کار واداشت و پروردگارش را خشنود ساخت .

عبدالمحمد آیتی۲۱۰

بازدیدها: ۱۶۵