نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۰۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۲۰۴ صبحی صالح

۲۰۴-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )لَا یُزَهِّدَنَّکَ فِی الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا یَشْکُرُهُ لَکَ فَقَدْ یَشْکُرُکَ عَلَیْهِ مَنْ لَا یَسْتَمْتِعُ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهُ وَ قَدْ تُدْرِکُ مِنْ شُکْرِ الشَّاکِرِ أَکْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْکَافِرُ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین‏

حکمت ۲۰۰ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۲۰۰: لَا یُزَهِّدَنَّکَ فِی الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا یَشْکُرُهُ لَکَ-  فَقَدْ یَشْکُرُکَ عَلَیْهِ مَنْ لَا یَسْتَمْتِعُ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهُ-  وَ قَدْ یُدْرَکُ مِنْ شُکْرِ الشَّاکِرِ-  أَکْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْکَافِرُ-  وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ قد أخذت أنا هذا المعنى- 

فقلت من جمله قصیده لی حکمیه- 

 لا تسدین إلى ذی اللؤم مکرمه
فإنه سبخ لا ینبت الشجرا

فإن زرعت فمحفوظ بمضیعه
و أکل زرعک شکر الغیر إن کفرا

  و قد سبق منا کلام طویل فی الشکر- . و رأى العباس بن المأمون یوما بحضره المعتصم-  خاتما فی ید إبراهیم بن المهدی فاستحسنه-  فقال له ما فص هذا الخاتم و من أین حصلته-  فقال إبراهیم هذا خاتم رهنته فی دوله أبیک-  و افتککته فی دوله أمیر المؤمنین-  فقال العباس فإن لم تشکر أبی على حقنه دمک-  فأنت لا تشکر أمیر المؤمنین على فکه خاتمک- .

و قال الشاعر- 

لعمرک ما المعروف فی غیر أهله
و فی أهله إلا کبعض الودائع‏

فمستودع ضاع الذی کان عنده‏
و مستودع ما عنده غیر ضائع‏

و ما الناس فی شکر الصنیعه عندهم
و فی کفرها إلا کبعض المزارع‏

فمزرعه طابت و أضعف نبتها
و مزرعه أکدت على کل زارع‏

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۲۰۰)

لا یزهّدنّک فى المعروف من لا یشکره لک، فقد یشکرک علیه من لا یستمتع بشى‏ء منه، و قد یدرک من شکر الشاکر اکثر مما اضاع الکافر، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ. «نباید آن کس که در نیکى کردن از تو سپاسگزارى نمى‏ کند، تو را در انجام دادن نیکى بى‏ رغبت کند، زیرا کسى که از آن نعمت برخوردار نشده است، تو را سپاس مى‏ دارد و ممکن است آنچه از سپاس سپاسگزار مى‏ یابى بیش از آنچه باشد که کافر نعمت تباه مى‏ کند، و خداوند نیکوکاران را دوست مى‏ دارد.»

من-  ابن ابى الحدید-  همین معنى را گرفته ‏ام و در قصیده‏اى حکمت آمیز چنین سروده ‏ام: به فرومایه مکرمتى ارزانى مدار که شوره‏زار است و در آن درختى نمى‏ روید، و اگر چیزى کاشتى در آن که جاى تباهى است، باز هم محفوظ مى‏ ماند و ثمره آن بر فرض که او کفران ورزد، سپاسگزارى دیگران است.

در مورد سپاسگزارى سخنان مبسوطى پیش از این گفته شد.

عباس بن مأمون روزى در حضور معتصم انگشترى در دست ابراهیم بن مهدى دید و آن را بسیار پسندید و به او گفت: نگین این انگشترى چیست و از کجا فراهم آورده‏اى ابراهیم گفت: این انگشترى را به روزگار حکومت پدرت گرو گذاشته بودم و در دولت امیر المؤمنین از گرو بیرون آوردم. عباس گفت: اگر حق پدرم را در اینکه خون تو را حفظ کرد، سپاسگزار نباشى، نعمت امیر المؤمنین را در از گرو بیرون آوردن انگشترت سپاس نخواهى داشت.

شاعرى چنین سروده است: به جان خودت سوگند که نیکى کردن نسبت به کسى که شایسته آن نیست و نسبت به کسى که شایسته آن است، همچون ودیعه است، برخى از ودیعه ‏داران ودیعه ‏اى را که پیش ایشان است تباه مى‏کنند و برخى دیگر، ودیعه پیش او تباه نیست، مردم در سپاس و ناسپاسى نعمت همچون مزرعه‏ هایند، یکى طینت پسندیده دارد و محصول آن چند برابر مى‏ شود و مزرعه دیگر براى هر کشاورزى کم بهره است.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

بازدیدها: ۵۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۹۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۲۰۳ صبحی صالح

۲۰۳-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِی إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَکُمْ وَ إِنْ نَسِیتُمُوهُ ذَکَرَکُمْ

حکمت ۱۹۹ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۹۹: أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ-  وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ-  وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِی إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ-  وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَکُمْ-  وَ إِنْ نَسِیتُمُوهُ ذَکَرَکُمْ قد تقدم منا کلام کثیر فی ذکر الموت-  و رأى الحسن البصری رجلا یجود بنفسه-  فقال إن أمرا هذا آخره لجدیر أن یزهد فی أوله-  و إن أمرا هذا أوله لجدیر أن یخاف من آخره- . و من کلامه فضح الموت الدنیا- . و قال خالد بن صفوان لو قال قائل-  الحسن أفصح الناس لهذه الکلمه لما کان مخطئا-  و قال لرجل فی جنازه-  أ ترى هذا المیت لو عاد إلى الدنیا لکان یعمل عملا صالحا-  قال نعم قال فإن لم یکن ذلک فکن أنت ذاک

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۹۹)

ایها الناس، اتقوا الله الذى ان قلتم سمع، و ان اضمرتم علم، و بادروا الموت الذى، ان هربتم منه ادرککم، و ان اقمتم اخذکم، و ان نسیتموه ذکرکم. «اى مردم بترسید از خدایى که اگر بگویید، مى‏ شنود و اگر در اندیشه نهفته دارید، مى‏ داند، و پیشى گیرید بر مرگى که اگر از آن بگریزید، شما را درمى‏ یابد و اگر بایستید، شما را مى‏ گیرد و اگر آن را فراموش کنید، شما را به یاد مى ‏آورد.» پیش از این سخنان بسیارى درباره مرگ گفته ‏ایم. حسن بصرى مردى را در حال جان دادن دید، گفت: کارى که پایان آن بدین گونه است، سزاوار است که در آغازش زهد ورزیده شود و کارى که آغازش این باشد، شایسته است که از انجام آن ترسید.

و از سخنان دیگر حسن بصرى این است که «مرگ دنیا را رسوا کرده است.» خالد بن صفوان گفته است: اگر کسى بگوید، حسن در این سخن خویش از همه مردم فصیح‏تر است بر خطا نگفته است.

حسن بصرى در تشییع جنازه ‏اى به مردى گفت: آیا فکر مى‏ کنى اگر این مرده به دنیا برگردد، عمل صالح انجام خواهد داد گفت: آرى. گفت: اینک که آن غیر ممکن است، تو به جاى او باش و عمل صالح انجام بده.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۳۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۹۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

 

حکمت ۲۰۲ صبحی صالح

۲۰۲-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )وَ قَدْ قَالَ لَهُ طَلْحَهُ وَ الزُّبَیْرُ نُبَایِعُکَ عَلَى أَنَّا شُرَکَاؤُکَ فِی هَذَا الْأَمْرِ لَا وَ لَکِنَّکُمَا شَرِیکَانِ فِی الْقُوَّهِ وَ الِاسْتِعَانَهِ وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الْأَوَدِ

حکمت ۱۹۸ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۹۸: وَ قَالَ ع وَ قَدْ قَالَ لَهُ طَلْحَهُ وَ الزُّبَیْرُ-  نُبَایِعُکَ عَلَى أَنَّا شُرَکَاؤُکَ فِی هَذَا الْأَمْرِ-  فَقَالَ لَا وَ لَکِنَّکُمَا شَرِیکَانِ فِی الْقُوَّهِ وَ الِاسْتِعَانَهِ-  وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْرِ وَ الْأَوَدِ قد ذکرنا هذا فیما تقدم-  حیث شرحنا بیعه المسلمین لعلی ع-  کیف وقعت بعد مقتل عثمان-  و لقد أحسن فیما قال لهما لما سألاه أن یشرکاه فی الأمر-  فقال أما المشارکه فی الخلافه فکیف یکون ذلک-  و هل یصح أن یدبر أمر الرعیه إمامان- 

         و هل یجمع السیفان ویحک فی غمد

و إنما تشرکانی فی القوه و الاستعانه-  أی إذا قوی أمری و أمر الإسلام بی قویتما أنتما أیضا-  و إذا عجزت عن أمر أو تأود علی أمر أی اعوج-  کنتما عونین لی و مساعدین على إصلاحه- . فإن قلت فما معنى قوله و الاستعانه-  قلت الاستعانه هاهنا الفوز و الظفر-  کانوا یقولون للقامر یفوز قدحه قد جرى ابنا عنان-  و هما خطان یخطان فی الأرض یزجر بهما الطیر-  و استعان الإنسان-  إذا قال وقت الظفر و الغلبه هذه الکلمه

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۹۸)

و قال علیه السّلام: و قد قال له طلحه و الزبیر: نبایعک على انّا شرکاؤک فى هذا الامر، فقال: لا و لکنّکما شریکان فى القوه و الاستعانه، و عونان على العجز و الاود. «طلحه و زبیر به او گفتند: با تو بیعت مى‏ کنیم به شرط آنکه ما در کار خلافت شریک تو باشیم، فرمود: نه، لیکن شما شریک در نیرو بخشیدن و یارى خواستن خواهید بود و به هنگام ناتوانى و گرفتارى دو یاور خواهید بود.» ما این موضوع را در مباحث گذشته ضمن چگونگى بیعت با على علیه السّلام پس از قتل عثمان شرح دادیم، و چه نیکو به آن دو پاسخ فرموده است که چون خواسته ‏اند در خلافت شریک باشند گفته است چگونه ممکن است و آیا صحیح است که کار رعیت را دو امام تدبیر کنند.

«آیا دو شمشیر در یک نیام مى گنجد.» ولى شما در نیرو و استعانت شریک من خواهید بود یعنى هنگامى که کار من و کار اسلام قوت بگیرد شما هم قوت خواهید گرفت و اگر در کارى ناتوان شدم و به کژى گرایید، شما در اصلاح آن، دو یاور من خواهید بود.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۲۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۹۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)فرشتگان محافظ

حکمت ۲۰۱ صبحی صالح

۲۰۱-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )إِنَّ مَعَ کُلِّ إِنْسَانٍ مَلَکَیْنِ یَحْفَظَانِهِ فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّهٌ حَصِینَهٌ

حکمت ۱۹۷ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۹۷: إِنَّ مَعَ کُلِّ إِنْسَانٍ مَلَکَیْنِ یَحْفَظَانِهِ-  فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ-  وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّهٌ حَصِینَهٌ قد تقدم هذا و قلنا-  إنه ذهب کثیر من الحکماء هذا المذهب-  و إن لله تعالى ملائکه موکله-  تحفظ البشر من التردی فی بئر-  و من إصابه سهم معترض فی طریق-  و من رفس دابه و من نهش حیه-  أو لسع عقرب و نحو ذلک-  و الشرائع أیضا قد وردت بمثله-  و إن الأجل جنه أی درع-  و لهذا فی علم الکلام مخرج صحیح-  و ذلک لأن أصحابنا یقولون-  إن الله تعالى إذا علم أن فی بقاء زید إلى وقت کذا-  لطفا له أو لغیره من المکلفین-  صد من یهم بقتله عن قتله بألطاف یفعلها تصده عنه-  أو تصرفه عنه بصارف أو یمنعه عنه بمانع-  کی لا یقطع ذلک الإنسان بقتل زید-  الألطاف التی یعلم الله أنها مقربه من الطاعه-  و مبعده من المعصیه لزید أو لغیره-  فقد بان أن الأجل على هذا التقدیر جنه حصینه لزید-  من حیث کان الله تعالى باعتبار ذلک الأجل-  مانعا من قتله و إبطال حیاته-  و لا جنه أحصن من ذلک

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۹۷)

ان مع کل انسان ملکین یحفظانه، فاذا جاء القدر خلیّا بینه و بینه و ان الاجل جنّه حصینه. «همانا همراه هر کسى دو فرشته ‏اند که او را نگهبانى مى‏ کنند و چون اجل فرا مى‏ رسد، میان او و آن را رها مى‏ کنند و همانا اجل سپر استوارى است.» این سخن پیش از این هم گذشت و گفتیم که بسیارى از حکیمان بر این عقیده ‏اند که خداوند متعال را فرشتگانى است که به نگهبانى آدمى گماشته ‏اند و او را از سقوط در چاه یا اصابت تیر در رهگذر و از لگد زدن ستوران و مار و عقرب گزیدگى و نظایر آن حفظ مى‏ کنند. در احکام شریعت هم نظیر همین آمده است و اینکه اجل سپر استوارى است و در علم کلام هم در این مورد دلیل صحیحى اقامه شده است. اصحاب ما مى‏ گویند خداوند متعال چون بداند در بقاى زید تا وقت معینى براى خود او یا دیگرى خیرى نهفته است، با الطاف خویش هر چیزى را که آهنگ کشتن او کند، از او باز مى‏ دارد و در آن راه مانعى ایجاد مى‏ کند تا با کشته شدن زید الطافى که خداوند مى‏ داند که او را به اطاعت نزدیک و از معصیت دور مى‏ دارد قطع نشود. بدین‏گونه روشن مى‏شود که اجل سپر استوارى براى زید شمرده مى‏ شود که خداوند متعال به اعتبار آن مانع کشته شدن و قطع زندگى او مى‏ شود و هیچ سپرى استوارتر از این نیست.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۴۸۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۹۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۲۰۰ صبحی صالح

۲۰۰-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )وَ أُتِیَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ فَقَالَ لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَهٍ

حکمت ۱۹۶ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۹۶: وَ قَالَ ع وَ قَدْ أُتِیَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ فَقَالَ-  لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَهٍ أخذ هذا اللفظ المستعین بالله-  و قد أدخل علیه ابن أبی الشوارب القاضی-  و معه الشهود لیشهدوا علیه-  أنه قد خلع نفسه من الخلافه و بایع للمعتز بالله-  فقال لا مرحبا بهذه الوجوه التی لا ترى إلا یوم سوء- . و قال من مدح الغوغاء و العامه-  إن فی الحدیث المرفوع أن الله ینصر هذا الدین بقوم لا خلاق لهم- . و کان الأحنف یقول-  أکرموا سفهاءکم فإنهم یکفونکم النار و العار- .

و قال الشاعر-

و إنی لأستبقی امرأ السوء عده
لعدوه عریض من الناس جائب‏

أخاف کلاب الأبعدین و هرشها
إذا لم تجاوبها کلاب الأقارب‏

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۹۶)

و قال علیه السّلام و قد اتى بجان و معه غوغاء فقال: لا مرحبا بوجوه لا ترى الا عند کل سوأه. «جنایتکارى را پیش آن حضرت آوردند و گروهى از عوام همراهش بودند، فرمود: خوشامد مباد بر چهره ‏هایى که جز به هنگام شر دیده نمى‏ شود.»

این کلمه را مستعین بالله، که خود را از خلافت خلع و با المعتز بالله بیعت کرده، هم گرفته و به کار برده است و چون قاضى ابن ابى الشوارب را پیش او آوردند و گواهان همراهش بودند که گواهى دهند، گفت: خوشامد مباد بر این چهره‏ها که جز به روز بدى دیده نمى ‏شوند.

کسانى که عوام و فرومایگان را ستوده‏ اند، گفته‏ اند، در حدیث مرفوع نقل شده است که خداوند این دین را با گروهى یارى مى ‏دهد که ایشان را از اخلاق بهره‏اى نیست.

احنف مى‏ گفته است: سفلگان خود را گرامى بدارید که آنان شما را از ننگ و آتش کفایت مى‏ کنند.

شاعرى در این باره چنین سروده است: من شخص بد را براى مقابله با بدى گسترده‏اى که از سوى مردم فرا مى ‏رسد باقى مى‏ دارم، از سگهاى مردم بیگانه و پارس کردن آنان در صورتى که سگهاى نزدیکان پاسخ آنان را ندهند، بیم دارم.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

بازدیدها: ۲۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۹۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۹۹ صبحی صالح

۱۹۹-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )فِی صِفَهِ الْغَوْغَاءِ هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ یُعْرَفُوا وَ قِیلَ بَلْ قَالَ ( علیه‏السلام  )هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا فَقِیلَ قَدْ عَرَفْنَا مَضَرَّهَ اجْتِمَاعِهِمْ فَمَا مَنْفَعَهُ افْتِرَاقِهِمْ فَقَالَیَرْجِعُ أَصْحَابُ الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ فَیَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ کَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ

حکمت ۱۹۵ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۹۵: وَ قَالَ ع فِی صِفَهِ الْغَوْغَاءِ-  هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ یُعْرَفُوا-  وَ قِیلَ بَلْ قَالَ ع-  هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا-  فَقِیلَ قَدْ عَلِمْنَا مَضَرَّهَ اجْتِمَاعِهِمْ فَمَا مَنْفَعَهُ افْتِرَاقِهِمْ-  فَقَالَ ع یَرْجِعُ أَهْلُ الْمِهَنِ إِلَى مِهَنِهِمْ-  فَیَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ کَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ-  وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ کان الحسن إذا ذکر الغوغاء و أهل السوق قال-  قتله الأنبیاء-  و کان یقال العامه کالبحر إذا هاج أهلک راکبه-  و قال بعضهم لا تسبوا الغوغاء فإنهم یطفئون الحریق-  و ینقذون الغریق و یسدون البثوق- .

و قال شیخنا أبو عثمان الغاغه و الباغه و الحاکه-  کأنهم أعذار عام واحد-  أ لا ترى أنک لا تجد أبدا فی کل بلده و فی کل عصر-  هؤلاء بمقدار واحد و جهه واحده-  من السخف و النقص و الخمول و الغباوه-  و کان المأمون یقول کل شر و ظلم فی العالم-فهو صادر عن العامه و الغوغاء-  لأنهم قتله الأنبیاء و المغرون بین العلماء-  و النمامون بین الأوداء-  و منهم اللصوص و قطاع الطریق و الطرارون-  و المحتالون و الساعون إلى السلطان-  فإذا کان یوم القیامه حشروا على عادتهم فی السعایه فقالوا-  رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا-  رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۹۵)

و قال علیه السّلام فى صفه الغوغاء: هم الذین اذا اجتمعوا غلبوا و اذا تفرّقوا لم یعرفوا.و قیل بل قال علیه السّلام: هم الذین اذا اجتمعوا ضرّوا، و اذا تفرّقوا نفعوا، فقیل: قد علمنا مضره اجتماعهم، فما منفعه افتراقهم فقال علیه السّلام: یرجع اصحاب المهن الى مهنهم، فینتفع الناس بهم، کرجوع البنّاء الى بنائه، و النسّاج الى منسجه، و الخبّاز الى مخبزه. «در وصف جمع فرومایگان فرموده است: آنانند که چون جمع شوند غلبه کنند و چون پراکنده شوند شناخته نشوند. و گفته‏ اند آن حضرت فرموده است: آنانند که چون جمع شوند، زیان رسانند و چون پراکنده شوند، سودمند افتند. گفتند: زیان فراهم شدن ایشان را دانستیم، سود پراکنده شدن ایشان در چیست فرمود: پیشه‏ وران به پیشه‏ هاى خود برمى‏ گردند و مردم از آنان سود مى‏ برند، بنّا بر سر ساختن بناى خود مى‏ رود و بافنده به بافندگى خود و نانوا به نانوایى خود برمى ‏گردد.» مأمون مى ‏گفته است: هر ستم و بدى که در عالم است از عوام و سفلگان فرومایه سرچشمه مى‏ گیرد.

قاتلان پیامبران و برانگیزندگان کدورت میان دانشمندان و سخن‏ چینان میان دوستان از ایشانند دزدان و راهزنان و طرّارها و حیله ‏سازها و خبرچین هاى پادشاهان از آنان هستند و چون روز قیامت هم مى ‏رسد بر همان عادت سخن‏ چینى محشور مى ‏شوند و مى‏ گویند: «بار خدایا ما از سران و بزرگان خود فرمانبردارى کردیم، ما را به گمراهى کشاندند، بار خدایا آنان را دو چندان عذاب کن و آنان را نفرین فرماى، نفرینى بزرگ.»

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۴۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۹۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ

حکمت ۱۹۸ صبحی صالح

۱۹۸-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِل‏

حکمت ۱۹۴ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۹۴: وَ قَالَ ع لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ-  کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ معنى قوله سبحانه إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ-  أی إذا أراد شیئا من أفعال نفسه فلا بد من وقوعه-  بخلاف غیره من القادرین بالقدره-  فإنه لا یجب حصول مرادهم إذا أرادوه-  أ لا ترى ما قبل هذه الکلمه-  یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ-  وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ-  وَ ما أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ-  خاف علیهم من الإصابه بالعین إذا دخلوا من باب واحد-  فأمرهم أن یدخلوا من أبواب متفرقه-  ثم قال لهم وَ ما أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ-  أی إذا أراد الله بکم سوءا-  لم یدفع عنکم ذلک السوء ما أشرت به علیکم من التفرق-  ثم قال إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ-  أی لیس حی من الأحیاء ینفذ حکمه لا محاله و مراده-  لما هو من أفعاله إلا الحی القدیم وحده-  فهذا هو معنى هذه الکلمه-  و ضلت الخوارج عندها-  فأنکروا على أمیر المؤمنین ع موافقته على التحکیم-  و قالوا کیف یحکم و قد قال الله سبحانه إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ-  فغلطوا لموضع اللفظ المشترک-  و لیس هذا الحکم هو ذلک الحکم-  فإذن هی کلمه حق یراد بها باطل-  لأنها حق على المفهوم الأول-  و یرید بها الخوارج نفی کل ما یسمى حکما-  إذا صدر عن غیر الله تعالى-  و ذلک باطل لأن الله تعالى قد أمضى حکم المخلوقین-  فی کثیر من الشرائع

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۹۴)

و قال علیه السّلام لمّا سمع قول الخوارج: لا حکم الّا للّه، کلمه حق یراد بها باطل. «و چون آن حضرت سخن خوارج را شنید که مى‏ گویند: حکومت جز از آن خدانیست، فرمود: سخن حقى است که از آن اراده باطل مى‏ شود.» معنى این گفتار خداوند که فرموده است: «قُلْ إِنِّی عَلى‏ بَیِّنَهٍ»، «فرمان نیست جز براى خدا»، این است که هرگاه خداوند اراده انجام دادن کارى را فرماید از وقوع آن چاره‏ اى نیست، به خلاف دیگر قدرتمندان که چون چیزى را اراده کنند حصول آن لازم نیست. مگر نمى‏ بینى پیش از این سخن، یعقوب علیه السّلام چه مى‏ گوید: «اى پسرانم از یک دروازه وارد نشوید و از دروازه ‏هاى متفرق وارد شوید و من نمى‏ توانم چیزى را که خداوند درباره شما اراده فرماید، دفع کنم که حکم نیست مگر براى خداوند.» یعقوب علیه السّلام بر آنان ترسیده بود که اگر از یک دروازه بروند چشم زخمى به ایشان رسد و بدان سبب دستور داده بود از دروازه‏ هاى مختلف وارد شوند و سپس افزوده است که اگر خداوند نسبت به شما اراده شرّى فرماید، این اشارتى که من کردم که از دروازه‏ هاى مختلف وارد شوید، شرى را از شما دفع نمى ‏کند که هیچ یک از زندگان چنان نیست که هر چه خواهد انجام پذیرد مگر خداوند متعال که حى قدیم و یگانه است. خوارج در مورد این آیه به گمراهى افتاده‏ اند و داستان حکمیت را بر امیر المؤمنین مورد انکار قرار دادند و گفتند: چگونه حکمیت را مى ‏پذیرد و حال آنکه خداوند مى‏ فرماید: «حکم کردن جز براى خداوند نیست.» و چون این لفظ مشترک است به اشتباه افتادند و غلط معنى کردند، و در این صورت کلمه حقى است که از آن اراده باطل شده است. زیرا طبق مفهوم اول، حق است ولى خوارج نفى کردن هر نوع حکمى را اراده کرده‏ اند و این باطل است. زیرا خداوند متعال حکم مخلوق را در بسیارى از احکام شریعت امضاء فرموده است.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۴۲۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۹۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۹۷ صبحی صالح

۱۹۷-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکْمَهِ

حکمت ۱۹۳ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۹۳: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ-  فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکْمَهِ هذا قد تکرر-  و تکرر منا ذکر ما قیل فی إجمام النفس-  و التنفیس عنها من کرب الجد و الإحماض-  و فسرنا معنى قوله ع فابتغوا لها طرائف الحکمه-  و قلنا المراد ألا یجعل الإنسان وقته کله-  مصروفا إلى الأنظار العقلیه فی البراهین الکلامیه و الحکمیه-  بل ینقلها من ذلک أحیانا إلى النظر فی الحکمه الخلقیه-  فإنها حکمه لا تحتاج إلى إتعاب النفس و الخاطر- . فأما القول فی الدعابه فقد ذکرناه أیضا فیما تقدم-  و أوضحنا أن کثیرا من أعیان الحکماء و العلماء-  کانوا ذوی دعابه مقتصده لا مسرفه-  فإن الإسراف فیها یخرج صاحبه إلى الخلاعه-  و لقد أحسن من قال- 

أفد طبعک المکدود بالجد راحه
تجم و علله بشی‏ء من المزح‏

و لکن إذا أعطیته ذاک فلیکن‏
بمقدار ما یعطى الطعام من الملح‏

 

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۹۳)

انّ هذه القلوب تملّ کما تملّ الابدان، فابتغوا لها طرائف الحکمه. «همانا این دلها ملول مى ‏شود، همچنان که تن ها ملول مى‏ شود، پس طلب کنید براى آن سخنان حکمت ‏آمیز تازه را.»

این سخن از سخنان مکرر در نهج البلاغه است و ما در گذشته گفتار آن حضرت را تفسیر کردیم و گفتیم مقصود این است که آدمى همه وقت خویش را صرف مباحثات عقلى و کلامى نکند، بلکه گاهى هم به مباحث اخلاقى و خوى و سرشت بپردازد که نیاز به اندیشه بسیار و رنج نفسى نیست. در مورد شوخى و مزاح هم گفتیم که بسیارى از دانشمندان و حکیمان در حد اعتدال شوخ بوده ‏اند و زیاده ‏روى در شوخى آدمى را به سبکى مى ‏کشاند. و چه نیکو سروده شاعرى که گفته است: طبع خود را که با مسائل جدى به زحمت افتاده است دریاب، و با اندکى شوخى آن را علاج کن و سیراب گردان، ولى هرگاه چنین مى کنى به اندازه نمکى باشد که در خوراک ریخته مى‏شود.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۴۹۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۹۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۹۶ صبحی صالح

۱۹۶-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَکَ

حکمت ۱۹۲ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۹۲: لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَکَ مثل هذا قولهم إن المصائب أثمان التجارب- . و قیل لعالم فقیر بعد أن کان غنیا أین مالک-  قال تجرت فیه فابتعت به تجربه الناس و الوقت-  فاستفدت أشرف العوضین

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۹۲)

لم یذهب من مالک ما وعظک. «آنچه از مالت که تو را پندى آموخت از میان نرفته است.»

نظیر آن است که مى ‏گویند: ارزش تجربه ‏ها مصیبتهاست. به عالمى که پس از توانگرى درویش شده بود گفتند: اموالت کجاست گفت: بازرگانى کردم، تجربه مردم و روزگار را خریدم و بهترین عوض را استفاده بردم.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۵۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۹۱ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۹۵ صبحی صالح

۱۹۵-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )وَ قَدْ مَرَّ بِقَذَرٍ عَلَى مَزْبَلَهٍ هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ وَ رُوِیَ فِی خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ قَالَ هَذَا مَا کُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِیهِ بِالْأَمْسِ

حکمت ۱۹۱ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۹۱: وَ قَالَ ع وَ قَدْ مَرَّ بِقَذَرٍ عَلَى مَزْبَلَهٍ-  هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ-  وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ قَالَ-  هَذَا مَا کُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِیهِ بِالْأَمْسِ قد سبق القول فی مثل هذا-  و أن الحسن البصری مر على مزبله فقال-  انظروا إلى بطهم و دجاجهم و حلوائهم و عسلهم و سمنهم-  و الحسن إنما أخذه من کلام أمیر المؤمنین ع-  و قال ابن وکیع فی قول المتنبی-

لو أفکر العاشق فی منتهى
حسن الذی یسبیه لم یسبه‏

–  إنه أراد لو أفکر فی حاله و هو فی القبر-  و قد تغیرت محاسنه و سالت عیناه-  قال و هذا مثل قولهم-  لو أفکر الإنسان فیما یئول إلیه الطعام لعافته نفسه- . و قد ضرب العلماء مثلا للدنیا و مخالفه آخرها أولها-  و مضاده مبادیها عواقبها-  فقالوا إن شهوات الدنیا فی القلب لذیذه-  کشهوات الأطعمه فی المعده-  و سیجد الإنسان عند الموت لشهوات الدنیا فی قلبه-  من الکراهه و النتن و القبح ما یجده للأطعمه اللذیذه-  إذا طبختها المعده و بلغت غایه نضجها-  و کما أن الطعام کلما کان ألذ طعما و أظهر حلاوه-  کان رجیعه أقذر و أشد نتنا-  فکذلک کل شهوه فی القلب أشهى و ألذ و أقوى-فإن نتنها و کراهتها و التأذی بها عند الموت أشد-  بل هذه الحال فی الدنیا مشاهده-  فإن من نهبت داره و أخذ أهله و ولده و ماله-  تکون مصیبته و ألمه و تفجعه فی الذی فقد-  بمقدار لذته به و حبه له و حرصه علیه-  فکل ما کان فی الوجود أشهى و ألذ-  فهو عند الفقد أدهى و أمر-  و لا معنى للموت إلا فقد ما فی الدنیا- .

و قد روی أن النبی ص قال للضحاک بن سفیان الکلابی-  أ لست تؤتى بطعامک و قد قزح و ملح-  ثم تشرب علیه اللبن و الماء-  قال بلى قال فإلى ما ذا یصیر-  قال إلى ما قد علمت یا رسول الله-  قال فإن الله عز و جل ضرب مثل الدنیا-  بما یصیر إلیه طعام ابن آدم و روى أبی بن کعب أن رسول الله ص قال إن أنت ضربت مثلا لابن آدم-  فانظر ما یخرج من ابن آدم-  و إن کان قزحه و ملحه إلى ما ذا صار و قال الحسن رحمه الله-  قد رأیتهم یطیبونه بالطیب و الأفاویه-  ثم یرمونه حیث رأیتم-  قال الله عز و جل فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ-  قال ابن عباس إلى رجیعه- . و قال رجل لابن عمر إنی أرید أن أسألک و أستحیی-  فقال لا تستحی و سل-  قال إذا قضى أحدنا حاجته فقام هل ینظر إلى ذلک منه-  فقال نعم إن الملک یقول له-  انظر هذا ما بخلت به انظر إلى ما ذا صار

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۹۱)

و قال علیه السّلام و قد مرّ بقذر على مزبله: هذا ما بخل به الباخلون. و فى خبر آخر انه قال: هذا ما کنتم تتنافسون فیه بالامس از کنار نجاستى که در پارگینى بود گذشت، فرمود: «این است آنچه بخیلان در آن باره بخل مى‏ ورزند و در خبر دیگرى است که فرمود: این چیزى است که دیروز درباره‏ اش هم چشمى مى‏ کردید.»

ابن ابى الحدید در شرح این سخن اقوال و اشعار و احادیثى آورده است که به ترجمه یک مورد آن بسنده مى‏ شود، علما براى دنیا و مخالف بودن پایان آن با آغازش و تضاد انجام و فرجامش مثل زده و گفته ‏اند: شهوتهاى دنیا در دل لذیذ و گوارا مى ‏نماید همچون خوراکها در دستگاه گوارش، و آدمى به هنگام مرگ از شهوتهاى دنیا در دل خود چنان بوى گند و زشتى مى‏ یابد که در مورد خوراکهاى لذیذ به هنگام دفع.

همان گونه که خوراک هر چه لذیذتر و چرب و شیرین‏تر است، دفع آن با بوى گند و پلیدى بیشترى همراه است، همان‏گونه هر شهوتى که در دل لذیذتر و قویتر است ناخوشایند بودن و آزارش به هنگام مرگ بیشتر است. این موضوع در دنیا نیز قابل مشاهده است، زیرا کسى که در دنیا خانه‏اش به تاراج مى ‏رود و زن و فرزند و اموالش از میان مى‏ رود، اندوهش به اندازه محبت و حرصى است که نسبت به آنها دارد، و هر چه دوست داشتنى‏تر و لذیذتر است، اندوهش به هنگام از دست دادن دشوارتر و تلخ‏تر است، و معنى مرگ هم از دست دادن چیزهایى است که در دنیا در اختیار شخص است.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۵۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۹۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۹۴ صبحی صالح

۱۹۴-وَ کَانَ ( علیه‏السلام  )یَقُولُ مَتَى أَشْفِی غَیْظِی إِذَا غَضِبْتُ‏ أَ حِینَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَیُقَالُ لِی لَوْ صَبَرْتَ أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِی لَوْ عَفَوْتَ

حکمت ۱۹۰ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۹۰ وَ کَانَ ع یَقُولُ: مَتَى أَشْفِی غَیْظِی إِذَا غَضِبْتُ-  أَ حِینَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَیُقَالُ لِی لَوْ صَبَرْتَ-  أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِی لَوْ عَفَوْتَ قد تقدم القول فی الغضب مرارا- . و هذا الفصل فصیح لطیف المعنى-  قال لا سبیل لی إلى شفاء غیظی عند غضبی-  لأنی إما أن أکون قادرا على الانتقام-  فیصدنی عن تعجیله قول القائل لو غفرت لکان أولى-  و إما ألا أکون قادرا على الانتقام-  فیصدنی عنه کونی غیر قادر علیه-  فإذن لا سبیل لی إلى الانتقام عند الغضب- . و کان یقال العقل کالمرآه المجلوه یصدئه الغضب-  کما تصدأ المرآه بالخل-  فلا یثبت فیها صوره القبح و الحسن- . و اجتمع سفیان الثوری و فضیل بن عیاض-  فتذاکرا الزهد فأجمعا على أن أفضل الأعمال-  الحلم عند الغضب و الصبر عند الطمع

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۹۰)

متى اشفى غیظى اذا غضبت احین اعجز عن الانتقام فیقال لى: لو صبرت ام حین اقدر علیه، فیقال لى: لو عفوت. «هنگامى که خشمگین مى‏ شوم چه وقت باید انتقام گیرم و خشم خود را فرو نشانم، هنگامى که از انتقام گرفتن ناتوانم، به من گفته مى‏ شود خوب است شکیبا باشى، و هنگامى که توان آن را دارم، به من گفته مى‏ شود خوب است عفو کنى.» گفته شده است که عقل چون آینه صافى است که خشم آن را تیره مى ‏گرداند، همان‏گونه که آینه با سرکه زنگار مى‏ گیرد و در آن صورت، تصویر خوبى و بدى در آن پایدار نیست.

سفیان ثورى و فضیل بن عیاض ضمن ملاقات با یکدیگر درباره زهد مذاکره کردند و اتفاق کردند که افضل اعمال بردبارى به هنگام خشم و شکیبایى و خوددارى‏ به هنگام آزمندى است.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

بازدیدها: ۱۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۸۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۹۳ صبحی صالح

۱۹۳-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَهً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُکْرِهَ عَمِیَ

حکمت ۱۸۹ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۸۹: إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَهً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً-  فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا-  فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُکْرِهَ عَمِیَ قد تقدم القول فی هذا المعنى- . و العله فی کون القلب یعمى إذا أکره على ما لا یحبه-  أن القلب عضو من الأعضاء-  یتعب و یستریح کما تتعب الجثه عند استعمالها و أحمالها-  و تستریح عند ترک العمل-  کما یتعب اللسان عند الکلام الطویل-  و یستریح عند الإمساک-  و إذا تواصل إکراه القلب-  على أمر لا یحبه و لا یؤثره تعب-  لأن فعل غیر المحبوب متعب-  أ لا ترى أن جماع غیر المحبوب-  یحدث من الضعف أضعاف ما یحدثه جماع المحبوب-  و الرکوب إلى مکان غیر محبوب متعب و لا یشتهى-  یتعب البدن أضعاف ما یتعبه الرکوب-  إلى تلک المسافه إذا کان المکان محبوبا-  و إذا أتعب القلب و أعیا-  عجز عن إدراک ما نکلفه إدراکه-  لأن فعله هو الإدراک-  و کل عضو یتعب فإنه یعجز عن فعله الخاص به-  فإذا عجز القلب عن فعله الخاص به-  و هو العلم و الإدراک فذاک هو عماه

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۸۹)

انّ للقلوب شهوه و اقبالا، و ادبارا، فاتوها من قبل شهوتها و اقبالها، فان القلب اذا أکره عمى. «دلها را آرزو و خواسته ‏اى است و روى آوردنى و پشت کردنى، دلها را هنگامى به کار گیرید که خواهان است و روى در کار، که دل چون به کارى مجبور شود، کور مى ‏گردد.» ابن ابى الحدید در شرح این سخن مى ‏گوید: قلب هم اندامى از اندامهاى انسان است و مانند دیگر اندامها گاه خسته مى‏ شود و گاه آسوده است، و چون وظیفه اصلى قلب ادراک است، هرگاه خسته شود از کار ویژه خود که ادراک است باز مى ‏ماند و این همان کورى قلب است.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

بازدیدها: ۱۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۸۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۹۲ صبحی صالح

۱۹۲-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )یَا ابْنَ آدَمَ مَا کَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِکَ فَأَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِکَ

حکمت ۱۸۸ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۸۸: یَا ابْنَ آدَمَ مَا کَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِکَ-  فَأَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِکَ أخذ هذا المعنى بعضهم فقال-

ما لی أراک الدهر تجمع دائبا
أ لبعل عرسک لا أبا لک تجمع‏

و عاد الحسن البصری عبد الله بن الأهتم-  فی مرضه الذی مات فیه-  فأقبل عبد الله یصرف بصره إلى صندوق فی جانب البیت-  ثم قال للحسن یا أبا سعید فیه مائه ألف-  لم یؤد منها زکاه و لم توصل بها رحم-  قال الحسن ثکلتک أمک فلم أعددتها-  قال لروعه الزمان-  و مکاثره الإخوان و جفوه السلطان-  ثم مات فحضر الحسن جنازته-  فلما دفن صفق بإحدى راحتیه الأخرى و قال-  إن هذا تاه شیطانه فحذره روعه زمانه-  و جفوه سلطانه و مکاثره إخوانه-  فیما استودعه الله إیاه فادخره-  ثم خرج منه کئیبا حزینا-  لم یؤد زکاه و لم یصل رحما-  ثم التفت فقال أیها الوارث کل هنیئا-  فقد أتاک هذا المال حلالا فلا یکن علیک وبالا-  أتاک ممن کان له جموعا منوعا-  یرکب فیه لجج البحار و مفاوز القفار-  من باطل جمعه و من حق منعه-  لم ینتفع به فی حیاته و ضره بعد وفاته-  جمعه فأوعاه و شده فأوکاه-  إلى یوم القیامه یوم ذی حسرات-  و إن أعظم الحسرات أن ترى مالک فی میزان غیرک-  بخلت بمال أوتیته من رزق الله أن تنفقه فی طاعه الله-  فخزنته لغیرک فأنفقه فی مرضاه ربه-  یا لها حسره لا تقال و رحمه لا تنال-  إنا لله و إنا إلیه راجعون

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۸۸)

یا بن آدم، ما کسبت فوق قوتک، فانت فیه خازن لغیرک. «آى آدمى‏ زاده، آنچه بیش از روزى خود به دست آوردى همانا که در آن گنجور دیگرى هستى.» این معنى را یکى از شاعران گرفته و چنین سروده است:

چه شده است که مى‏ بینمت به تمام روزگارت جمع مى‏ کنى، اى بى ‏پدر آیا براى شوهر آینده همسرت گرد مى ‏آورى حسن بصرى از عبد اللّه بن اهتم در بیمارى که به مرگ او منجر شد، عیادت کرد.

عبد اللّه شروع به نگاه کردن صندوقى که کنار خانه بود کرد و به حسن بصرى گفت: اى ابا سعید در این صندوق صد هزار درهم است که نه زکاتش پرداخت شده است و نه با آن رعایت پیوند خویشاوندى شده است. حسن گفت: مادرت بر سوگت بگرید پس به چه منظورى فراهم ساخته ‏اى گفت: از بیم روزگار و ترس ستم سلطان و بیشى طلبى نسبت به برادران.

عبد الله بن اهتم مرد، حسن بصرى به تشییع جنازه ‏اش آمد و چون او را به خاک سپردند، دست بر هم زد و گفت: این مرد را شیطانش به سرگردانى افکند و او را از بیم روزگار و سلطان و فزون‏خواهى برادرانش در آنچه خدایش به او امانت داده بود بر حذر داشت و او آن را اندوخته ساخت و سپس اندوهگین و افسرده بدون اینکه زکاتى بدهد یا رعایت پیوند خویشاوندى کند از آن برون شد.

حسن سپس روى به وارثان او کرد و گفت: گوارا بخور که این مال به حلال در اختیار تو قرار گرفت و مبادا که بر تو وبال شود، این مال از کسى به دست تو رسید که آن را گرد آورد و سخت حفاظت کرد و به شدّت از هزینه آن خوددارى کرد. براى فراهم ساختن آن امواج سهمگین دریاها و بیابانهاى خطرناک را درنوردید، از راه باطل آن را جمع کرد و از راه حق آن را باز داشت. در زندگى خویش از آن سودى نبرد و پس از مرگش او را زیان رساند. آن را جمع و نگهدارى کرد و استوار داشت تا روز قیامت که روز اندوههاست، و بزرگترین حسرتها آن است که مال خود را در ترازوى دیگرى ببینى، بدین معنى که تو در مورد اموالى که خداوند از روزى خود به تو ارزانى فرمود بخل و امساک ورزیدى و آن را در راه فرمانبردارى از خدا هزینه نکردى و براى دیگرى اندوختى و او آن را در راه رضایت خداى خود هزینه کرد. چه حسرت بزرگى که زدوده نمى‏شود و از چه رحمت بزرگى باز مى‏ماند، الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قالُوا إِنَّا

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

بازدیدها: ۴۳۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۸۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۸۲ صبحی صالح

۱۸۲-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )لَا خَیْرَ فِی الصَّمْتِ عَنِ الْحُکْمِ کَمَا أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِی الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ

حکمت ۱۸۷ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۸۷: لَا خَیْرَ فِی الصَّمْتِ عَنِ الْحُکْمِ-  کَمَا أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِی الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ قد تکرر ذکر هذا القول-  و تکرر منا شرحه و شرح نظائره و کان یقال-  ما الإنسان لو لا اللسان إلا بهیمه مهمله-  أو صوره ممثله- . و کان یقال اللسان عضو إن مرنته مرن-  و إن ترکته خزن

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۸۷)

لا خیر فى الصمت عن الحکم کما انّه لا خیر فى القول بالجهل. «در سکوت و خاموشى از حکمت-  یا بیان حکم شرعى-  خیرى نیست، همان‏گونه که در سخن گفتن به نادانى هم خیرى نیست.»

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

بازدیدها: ۱۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۸۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۹۱ صبحی صالح

۱۹۱-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَهٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَهٍ غَصَصٌ

وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَهً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ

فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ یَرْفَعَا مِنْ شَیْ‏ءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْکَرَّهَ فِی هَدْمِ مَا بَنَیَا وَ تَفْرِیقِ مَا جَمَعَا

حکمت ۱۸۶ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۹

۱۸۶: إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا-  وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ-  وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَهٍ شَرَقٌ-  وَ فِی کُلِّ أَکْلَهٍ غَصَصٌ-  وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَهً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى-  وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ-  فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ-  فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ-  وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ یَرْفَعَا منْ شَیْ‏ءٍ شَرَفاً-  إِلَّا أَسْرَعَا الْکَرَّهَ فِی هَدْمِ مَا بَنَیَا وَ تَفْرِیقِ مَا جَمَعَا قد سبق ذرء من هذا الکلام فی أثناء خطبته ع-  و قد ذکرنا نحن أشیاء کثیره فی الدنیا و تقلبها بأهلها- .

و من کلام بعض الحکماء-  طوبى للهارب من زخارف الدنیا-  و الصاد عن زهره دمنتها-  و الخائف عند أمانها و المتهم لضمانها-  و الباکی عند ضحکها إلیه-  و المتواضع عند إعزازها له-  و الناظر بعین عقله إلى فضائحها-  و المتأمل لقبح مصارعها-  و التارک‏ لکلابها على جیفها-  و المکذب لمواعیدها و المتیقظ لخدعها-  و المعرض عن لمعها و العامل فی إمهالها-  و المتزود قبل إعجالها- . قوله تنتضل النضل شی‏ء یرمى-  و یروى تبادره أی تتبادره-  و الغرض الهدف- . و النهب المال المنهوب غنیمه و جمعه نهاب- . و قد سبق تفسیر قوله-  لا ینال العبد نعمه إلا بفراق أخرى-  و قلنا إن الذی حصلت له لذه الجماع حال ما هی حاصله له-  لا بد أن یکون مفارقا لذه الأکل و الشرب-  و کذلک من یأکل و یشرب-  یکون مفارقا حال أکله و شربه-  لذه الرکض على الخیل فی طلب الصید و نحو ذلک- .

قوله فنحن أعوان المنون-  لأنا نأکل و نشرب و نجامع و نرکب الخیل و الإبل-  و نتصرف فی الحاجات و المآرب-  و الموت إنما یکون بأحد هذه الأسباب-  إما من أخلاط تحدثها المآکل و المشارب-  أو من سقطه یسقط الإنسان من دابه هو راکبها-  أو من ضعف یلحقه من الجماع المفرط-  أو لمصادمات و اصطکاکات تصیبه-  عند تصرفه فی مآربه و حرکته و سعیه و نحو ذلک-  فکأنا نحن أعنا الموت على أنفسنا- . قوله نصب الحتوف یروى بالرفع و النصب-  فمن رفع فهو خبر المبتدإ و من نصبه جعله ظرفا

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۸۶)

انّما المرءُ فى الدنیا غرض تنتضل فیه المنایا، و نهب تبادره المصائب، و مع کلّ جرعه شرق، و فى کل اکله غصص، و لا ینال العبد نعمه الا بفراق اخرى، و لا یستقبل یومأ من عمره الّا بفراق آخر من اجله، فنحن اعوان المنون، و انفسنا نصب الحتوف، فمن این نرجو البقاء، و هذا اللیل و النهار لم یرفعا من شئ شرفا، الا اسرعا الکره فى هدم ما بنیا، و تفریق ما جمعا

«همانا آدمى در این جهان نشانه ‏اى است که تیرهاى مرگ به سمت او روانند، غنیمتى است که سوگها بر او پیشى مى‏ گیرند، با هر نوشیدن و هر لقمه، در گلو گرفتنهایى است، و بنده به نعمتى نرسد مگر با جدایى از نعمتى و به روزى از زندگى خود نمى‏ رسد مگر به سپرى شدن روزى از مدت عمر خود، بنابراین ما یاران مرگیم و جانهاى ما نشانه مرگها، و چه سان امید بقا داشته باشیم که این شب و روز چیزى را بالا نمى ‏برند و به شرف نمى ‏رسانند مگر آنکه در ویرانى آن با شتاب هجوم مى‏ آورند و هر چه را جمع کرده ‏اند، پریشان مى‏ سازند.»

ابن ابى الحدید مى ‏گوید: بخشى از این سخن ضمن خطبه ‏اى از آن حضرت گذشت‏ و ما در مورد دنیا و دگرگونى آن نسبت به اهلش مطالب بسیارى گفته ‏ایم. او سپس درباره این جمله که فرموده است: «بنابراین ما یاران مرگیم.»، چنین توضیح مى‏ دهد که ما مى‏ خوریم و مى ‏آشامیم و همبستر مى‏ شویم و سوار بر اسب و شتر مى‏ شویم و در پى انجام دادن خواسته‏ ها و هدفهاى خویش هستیم و مرگ هم به سبب یکى از همین وسایل است یا به سبب غلبه اخلاط که خوردن و آشامیدن آن را پدید مى ‏آورد یا به سبب در افتادن از مرکوبى که بر آن سواریم یا به سبب ضعفى که از زیاده روى در همبسترى انجام مى‏ دهیم یا به سبب تصادفهایى که ضمن حرکت و کوشش براى رسیدن به خواسته‏ ها و نیازها پیش مى ‏آید یا چیزهاى دیگر و در این صورت گویى خود ما مرگ را براى ربودن جان خویش یارى داده‏ ایم.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۴۶۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۸۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۹۰ صبحی صالح

۱۹۰-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )وَا عَجَبَاهْ أَ تَکُونُ الْخِلَافَهُ بِالصَّحَابَهِ وَ الْقَرَابَهِ

قال الرضی و روی له شعر فی هذا ال

فإن کنت بالشورى ملکت أمورهم
فکیف بهذا و المشیرون غیب‏

و إن کنت بالقربى حججت خصیمهم‏
فغیرک أولى بالنبی و أقرب‏

حکمت ۱۸۵ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۸

۱۸۵: وَا عَجَبَا أَنْ تَکُونَ الْخِلَافَهُ بِالصَّحَابَهِ-  وَ لَا تَکُونَ بِالصَّحَابَهِ وَ الْقَ‏رَابَهِ قال الرضی رحمه الله تعالى-  و قد روی له شعر قریب من هذا المعنى و هو-

فإن کنت بالشورى ملکت أمورهم
فکیف بهذا و المشیرون غیب‏

و إن کنت بالقربى حججت خصیمهم‏
فغیرک أولى بالنبی و أقرب‏

حدیثه ع فی النثر و النظم المذکورین مع أبی بکر و عمر-  أما النثر فإلى عمر-  توجیهه لأن أبا بکر لما قال لعمر امدد یدک-  قال له عمر أنت صاحب رسول الله فی المواطن کلها-  شدتها و رخائها فامدد أنت یدک-فقال علی ع إذا احتججت لاستحقاقه الأمر-  بصحبته إیاه فی المواطن کلها-  فهلا سلمت الأمر إلى من قد شرکه فی ذلک-  و زاد علیه بالقرابه-  و أما النظم فموجه إلى أبی بکر-  لأن أبا بکر حاج الأنصار فی السقیفه-فقال نحن عتره رسول الله ص-  و بیضته التی تفقأت عنه-  فلما بویع احتج على الناس بالبیعه-  و أنها صدرت عن أهل الحل و العقد-فقال علی ع أما احتجاجک على الأنصار-  بأنک من بیضه رسول الله ص و من قومه-  فغیرک أقرب نسبا منک إلیه-  و أما احتجاجک بالاختیار و رضا الجماعه بک-  فقد کان قوم من جمله الصحابه غائبین-  لم یحضروا العقد فکیف یثبت- . و اعلم أن الکلام فی هذا تتضمنه کتب أصحابنا فی الإمامه-  و لهم عن هذا القول أجوبه لیس هذا موضع ذکرها

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۸۵)

وا عجبا ان تکون الخلافه بالصحابه و لا تکون بالصحابه و القرابه. قال الرضى رحمه الله تعالى، و قد روى له شعر قریب من هذا المعنى و هو:

فإن کنت بالشورى ملکت أمورهم
فکیف بهذا و المشیرون غیب‏

و إن کنت بالقربى حججت خصیمهم‏
فغیرک أولى بالنبی و أقرب‏

«شگفتا که خلافت به صحابى بودن باشد ولى به صحابى بودن و خویشاوندى نباشد.» سید رضى که خداوند متعال رحمتش فرماید مى‏ گوید: شعرى هم نزدیک به همین معنى از آن حضرت روایت شده است: «اگر با شورا کار آنان را در دست گرفته ‏اى چه شورایى که رأى دهندگان آنجا نبودند، و اگر از راه خویشاوندى بر مدعیان حجت آوردى، دیگرى غیر از تو به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نزدیک‏تر و سزاوارتر بود.» سخن على علیه السّلام در این نثر و نظم با ابو بکر و عمر است. نثر متوجه عمر است، که چون ابو بکر به عمر گفت: دست دراز کن که با تو بیعت کنم، عمر به او گفت: تو در همه جا و در همه سختیها و راحتیها مصاحب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بوده ‏اى، بنابر این تو دست دراز کن. سخن نثر على علیه السّلام متوجه عمر است که اگر به مصاحبت احتجاج به استحقاق ابو بکر به خلافت مى‏ کنى، اى کاش کار را به کسى مى‏ سپردى که در این موضوع با ابو بکر شریک است و فزون بر آن خویشاوندى نزدیک با پیامبر دارد.

اما شعرى که فرموده است، متوجه به ابو بکر است که در سقیفه نخست با انصار این چنین احتجاج کرد که ما عترت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و کسانى هستیم که آن حضرت از میان ایشان برخاسته است، و همین که با او بیعت شد، خود بیعت را وسیله احتجاج قرار داد و گفت: آن بیعت از سوى همه کسانى که اهل حل و عقد امور بوده ‏اند صورت گرفته است. على علیه السّلام خطاب به ابو بکر مى ‏گوید: احتجاج تو با انصار به اینکه از قوم و اطرافیان رسول خدایى، کسى دیگرى غیر از تو از لحاظ نسب و خویشاوندى به پیامبر نزدیک‏تر است، اما احتجاج تو به اختیار مردم و رضایت جماعت به پیشوایى تو گروهى از بزرگان اصحاب آنجا نبودند و در بیعت حاضر نشدند، چگونه آن اجماع ثابت مى ‏شود.

ابن ابى الحدید مى‏ گوید: و بدان که در کتابهاى کلامى یاران ما در بحث امامت این موضوع آمده است و آنان پاسخهایى داده ‏اند که این جا محل گفتن آنها نیست.

جزء هیجدهم از شرح نهج البلاغه تمام شد و جزء نوزدهم در پى آن خواهد آمد. سپاس فراوان خداوند منان را که توفیق ترجمه مطالب تاریخى تا پایان این جزء رابه این بنده گنهکار ارزانى فرمود، امیدوارم به عنایت و رحمت خویش توفیق ترجمه اجزاء دیگر را فراهم فرماید، و صلى الله على سیدنا محمد النبى و آله الطیبین الطاهرین مشهد مقدس کمترین بنده درگاه علوى محمود مهدوى دامغانى پنجشنبه یازدهم صفر ۱۴۱۲، سى و یکم مرداد ۱۳۷۰ بیست و دوم اوت ۱۹۹۱

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۷ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

بازدیدها: ۲۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۸۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۸۴ صبحی صالح

۱۸۹-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )مَنْ لَمْ یُنْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَکَهُ الْجَزَع‏

حکمت ۱۸۴ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۸   

۱۸۴: مَنْ لَمْ یُنْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَکَهُ الْجَزَعُ قد تقدم لنا قول شاف فی الصبر و الجزع- . و کان یقال-  ما أحسن الصبر لو لا أن النفقه علیه من العمر-  أخذه شاعر فقال-

و إنی لأدری أن فی الصبر راحه
و لکن إنفاقی على الصبر من عمری‏

و قال ابن أبی العلاء یستبطئ بعض الرؤساء-

فإن قیل لی صبرا فلا صبر للذی
غدا بید الأیام تقتله صبرا

و إن قیل لی عذرا فو الله ما أرى‏
لمن ملک الدنیا إذا لم یجد عذرا

 فإن قلت أی فائده فی قوله ع-  من لم ینجه الصبر أهلکه الجزع-  و هل هذا إلا کقول من قال-  من لم یجد ما یأکل ضره الجوع- . قلت لو کانت الجهه واحده لکان الکلام عبثا-  إلا أن الجهه مختلفه لأن معنى کلامه ع-  من لم یخلصه الصبر من هموم الدنیا و غمومها-  هلک من الله تعالى فی الآخره-  بما یستبدله من الصبر بالجزع-  و ذلک لأنه إذا لم یصبر فلا شک أنه یجزع-  و کل جازع آثم و الإثم مهلکه-  فلما اختلفت الجهه و کانت تاره للدنیا و تاره للآخره-  لم یکن الکلام عبثا بل کان مفیدا

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۸۴)

من لم ینجه الصّبر، اهلکه الجزع. «هر کس را شکیبایى نرهاند، بى‏ تابى او را هلاک مى‏ کند.» سخنى کافى درباره شکیبایى و بى ‏تابى گفته شد. گفته شده است: شکیبایى چه نیکوست جز اینکه باید از عمر بر آن خرج کرد. شاعرى این معنى را گرفته و چنین‏ سروده است: «همانا که خود مى‏ دانم آسایش در شکیبایى است ولى این را که باید از عمر خودم بر شکیبایى هزینه کنم، چه کنم.»

ابن ابى العلاء که انجام دادن کارى را از یکى از سالارها کند و با تأخیر مى ‏دیده است یا آمدن او را دیر مى ‏دانسته، چنین سروده است: «اگر به من گفته شود شکیبایى، براى کسى که سرانجام روزگار او را به صبر مى ‏کشد صبرى نیست…» و اگر بگویى در این گفتار آن حضرت چه فایده ‏اى نهفته است و این نظیر آن است که کسى بگوید: «هر کس چیزى براى خوردن نیابد، گرسنگى زیانش مى‏ زند.» مى‏ گویم-  ابن ابى الحدید-  اگر جهت آن یکى مى ‏بود، همین گونه است که مى‏ گویى و سخنى بى ‏بهره بود ولى جهت مختلف است و مقصود کلام آن حضرت این است که هر کس را شکیبایى از اندوه هاى این جهانى نجات ندهد و شکیبایى را با بى ‏تابى عوض کند، آخرت او تباه مى‏ شود زیرا کسى که شکیبایى نکند، بى‏ تابى مى‏ کند و هر که بى‏ تابى کند، به گناه مى ‏افتد و گناه مایه هلاک و نابودى است. و چون جهت فرق مى‏ کند، یکى ناظر به امور دنیا و دیگرى ناظر به امور آخرت است، نه تنها این سخن بى‏ بهره نیست که بسیار هم سود بخش است.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۷ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۱۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۸۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۸۱ صبحی صالح

۱۸۱-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )ثَمَرَهُ التَّفْرِیطِ النَّدَامَهُ وَ ثَمَرَهُ الْحَزْمِ السَّلَامَهُ

حکمت ۱۸۳ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۸   

۱۸۳: ثَمَرَهُ التَّفْرِیطِ النَّدَامَهُ وَ ثَمَرَهُ الْحَزْمِ السَّلَامَهُ قد سبق من الکلام فی الحزم و التفریط ما فیه کفایه-  و کان یقال الحزم ملکه یوجبها کثره التجارب-  و أصله قوه العقل فإن العاقل خائف أبدا-  و الأحمق لا یخاف و إن خاف کان قلیل الخوف-  و من خاف أمرا توقاه فهذا هو الحزم- . و کان أبو الأسود الدؤلی من عقلاء الرجال-  و ذوی الحزم و الرأی-  و حکى أبو العباس المبرد قال-  قال زیاد لأبی الأسود و قد أسن-  لو لا ضعفک لاستعملناک على بعض أعمالنا-  فقال أ للصراع یریدنی الأمیر-  قال زیاد إن للعمل مئونه و لا أراک إلا تضعف عنه-  فقال أبو الأسود

زعم الأمیر أبو المغیره إننی
شیخ کبیر قد دنوت من البلى‏

صدق الأمیر لقد کبرت و إنما
نال المکارم من یدب على العصا

یا با المغیره رب أمر مبهم
فرجته بالحزم منی و الدها

و کان یقال من الحزم و التوقی ترک الإفراط فی التوقی- . لما نزل بمعاویه الموت-  و قدم علیه یزید ابنه فرآه مسکتا لا یتکلم بکى و أنشد-

لو فات شی‏ء یرى لفات أبو
حیان لا عاجز و لا وکل‏

الحول القلب الأریب و لا
تدفع یوم المنیه الحیل‏

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۸۳)

ثمره التفریط الندامه، و ثمره الحزم السلامه. «نتیجه و میوه کوتاهى کردن در کار، پشیمانى و میوه دور اندیشى، به سلامت ماندن است.» به اندازه کافى سخن درباره دور اندیشى و کوتاهى کردن در کار گفته شده است، و گفته‏ اند: دور اندیشى ملکه‏ اى است که بر اثر تجربه‏ ها و کار آموزى‏ ها فراهم مى‏ شود و ریشه آن قوت عقل است که شخص خردمند همواره ترسان است و احمق ترسان نیست، اگر هم بترسد، ترسش اندک است. هر کس از چیزى بترسد، از آن پرهیز مى‏ کند و این پرهیز همان دور اندیشى است.

ابو الاسود دؤلى از مردان خردمند و دور اندیش و روشن رأى بود. ابو العباس مبرد مى ‏گوید: زیاد بن ابیه به ابو الاسود که سالخورده شده بود، گفت: اگر ناتوانى جسمى تو نمى ‏بود تو را به کارى از کارهاى خود مى‏ گماشتیم. ابو الاسود گفت: مگر امیر مرا براى کشتى گرفتن مى‏ خواهد زیاد گفت: کار را زحمت و مشقت است، و چنان مى ‏بینم که از آن ناتوانى.

ابو الاسود ابیات زیر را سرود: «امیر ابو مغیره پنداشته است که من پیرى سالخورده ‏ام و به فرتوتى نزدیک شده‏ ام، امیر درست مى‏ گوید که سالخورده شده ‏ام ولى به مکارم کسى مى ‏رسد که بر عصا تکیه مى‏ زند، اى ابو مغیره چه بسیار کارهاى پوشیده که با دور اندیشى و زیرکى از آن گره گشوده ‏ام.» گفته شده است: یکى از نشانه ‏هاى دور اندیشى، ترک افراط و زیاده روى در پرهیز و خوددارى است.

و چون مرگ معاویه فرا رسید پسرش یزید آمد و او را خاموش دید که سخن نمى‏ گوید، گریست و این ابیات را خواند: «… نیرومند حیله ساز با فرهنگ، ولى چه سود که امروز مرگ را چاره اندیشى‏ ها چاره نمى ‏سازد.»

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۷ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

 

بازدیدها: ۱۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۸۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۸۰ صبحی صالح

۱۸۰-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ

 حکمت ۱۸۲ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۸   

۱۸۲: الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ هذا المعنى مطروق جدا و قد سبق لنا فیه قول شاف- . و قال الشاعر- 

تعفف و عش حرا و لا تک طامعا
فما قطع الأعناق إلا المطامع‏

و فی المثل أطمع من أشعب-  رأی سلالا یصنع سله-  فقال له أوسعها قال ما لک و ذاک-  قال لعل صاحبها یهدی لی فیها شیئا- . و مر بمکتب و غلام یقرأ على الأستاذ-  إن أبی یدعوک-  فقال قم بین یدی حفظک الله و حفظ أباک-  فقال إنما کنت أقرأ وردی-  فقال أنکرت أن تفلح أو یفلح أبوک- . و قیل لم یکن أطمع من أشعب إلا کلبه-  رأى صوره القمر فی البئر فظنه رغیفا-  فألقى نفسه فی البئر یطلبه فمات

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۸۲)

الطمع رق موبد. «آزمندى، بندگى کردن همیشگى است.» به راستى معنى شگفت انگیزى است و در این باره قبلا به کفایت سخن گفته‏ایم.

شاعرى چنین سروده است: «پارسا باش و آزاده زندگى کن و آزمند مباش که چیزى جز آزمندیها گردنها را نمى‏برد.» و در مثل آمده است که فلان از اشعب هم آزمندتر است، چان بود که اشعب سبد بافى را دید که سبد مى‏بافد، گفت: بزرگتر و گشادتر بباف. سبد باف گفت: تو را با این چه کار است گفت: شاید کسى که آن را مى‏خرد، بخواهد در آن چیزى به من هدیه دهد.

اشعب از کنار مکتب خانه‏ اى مى ‏گذشت، پسرکى این آیه را پیش استاد خود مى‏ خواند که «انّ ابى یدعوک…» «همانا پدرم تو را فرا مى‏ خواند.»، اشعب گفت: برخیز برویم، خدا خودت و پدرت را حفظ فرماید. پسرک گفت: من درسم را پس مى‏ دهم و مى‏ خوانم. اشعب گفت: نخواستى که خودت و پدرت سعادتمند باشید.

و گفته شده است: آزمندتر از اشعب، سگ او بوده است که عکس ماه را در ته چاه پر آبى دید، پنداشت گرده نانى است، خود را در چاه افکند که آن را به چنگ آرد خفه شد.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۷ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۳۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۸۱ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)لجاجت

حکمت ۱۷۹ صبحی صالح

۱۷۹-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )اللَّجَاجَهُ تَسُلُّ الرَّأْیَ

 حکمت ۱۸۱ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۸   

۱۸۱: اللَّجَاجَهُ تَسُلُّ الرَّأْیَ هذا مشتق من

 قوله ع لا رأی لمن لا یطاع-  و ذلک لأن عدم الطاعه هو اللجاجه-  و هو خلق یترکب من خلقین-  أحدهما الکبر و الآخر الجهل بعواقب الأمور-  و أکثر ما یعتری الولاه لما یأخذهم من العزه بالإثم- . و من کلام بعض الحکماء-  إذا اضطررت إلى مصاحبه السلطان-  فابدأ بالفحص عن معتاد طبعه و مألوف خلقه-  ثم استحدث لنفسک طبعا ففرغه فی قالب إرادته-  و خلقا ترکبه مع موضع وفاقه حتى تسلم معه-  و إن رأیته یهوى فنا من فنون المحبوبات-  فأظهر هواک لضد ذلک الفن-  لیبعد عنک إرهابه بل و یکثر سکونه إلیک-  و إذا بدا لک منه فعل ذمیم فإیاک أن تبدأه فیه-  بقول ما لم یستبذل فیه نصحک-  و یستدعی رأیک-  و إن استدعى ذاک-  فلیکن ما تفاوضه فیه بالرفق و الاستعطاف-  لا بالخشونه و الاستنکاف-  فیحمله اللجاج المرکب فی طبع الولاه على ارتکابه-  فکل وال لجوج-  و إن علم ما یتعقبه لجاجه من الضرر-  و أن اجتنابه هو الحسن

 

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۸۱)

اللجاجه تسلّ الرأى. «ستیزگرى تدبیر را از میان مى‏ برد.» این کلمه مشتق از سخن دیگر آن حضرت است که فرموده است: «براى کسى که فرمان برده نشود، اندیشه و تدبیرى نیست»، زیرا نافرمانى همان ستیز است و انگیزه ستیز دو چیز است یکى کبر و دیگرى جهل به انجام دادن و فرجام کارها و همین موضوع بیش از هر چیز والیان را فرو مى‏ گیرد و مایه گناه ایشان مى ‏گردد.

از سخنان یکى از حکیمان است که گفته است: اگر ناچار به همنشینى با پادشاه-  هر قدرتمندى-  شدى، نخست از سرشت و خوى او پرس و جو کن و براى خود خوى و سرشتى فراهم ساز که در قالب ارادت و موافق با خوى او باشد تا به سلامت مانى. اگر دیدى او به هنرى از هنرها عشق مى‏ورزد، میل خود را چنان آشکار کن که بیم و ترس او را از تو دور کند و مایه فزونى آرامش او به تو شود، و هر گاه از او کار ناستوده‏اى براى تو آشکار شد، بر حذر باش که مبادا تو سخنى را آغاز کنى مگر آنکه او نظر و خیر خواهى تو را در آن باره بخواهد و اگر خواهان رأى و اندیشه تو شد آنچه مى‏ گویى همراه مدارا و مهربانى باشد نه با درشتى و سرپیچى که در این صورت ستیزى که در سرشت والیان سرشته شده است او را به لجاج وا مى‏دارد و هر حاکمى لجوج است، هر چند زیان لجبازى خود را بداند و به هر حال پرهیز از این کار بهتر و پسندیده‏ تر است.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۷ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۴۱۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۱۸۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت ۱۷۸ صبحی صالح

۱۷۸-وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیْرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ

 حکمت ۱۸۰ شرح ابن ‏أبی ‏الحدید ج ۱۸   

۱۸۰: احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیْرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ هذا یفسر على وجهین-  أحدهما أنه یرید لا تضمر لأخیک سوءا-  فإنک لا تضمر ذاک إلا یضمر هو لک سوءا-  لأن القلوب یشعر بعضها ببعض-  فإذا صفوت لواحد صفا لک- . و الوجه الثانی أن یرید-  لا تعظ الناس و لا تنههم عن منکر-  إلا و أنت مقلع عنه-  فإن الواعظ الذی لیس بزکی لا ینجع وعظه-  و لا یؤثر نهیه- . و قد سبق الکلام فی کلا المعنیین

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حکمت (۱۸۰)

احصد الشر من صدر غیرک، بقلعه من صدرک. «با ریشه کن کردن بدى از سینه خود آن را از سینه غیر خود درو کن.»

این سخن را دو گونه مى ‏توان تفسیر کرد، یکى آنکه براى برادرت اندیشه بد نهان نداشته باش که اگر تو در اندیشه خود چنان باشى او هم نسبت به تو همان گونه خواهد بود که دلها از یکدیگر آگاهند و هر گاه براى کسى با صفا باشى، او هم براى تو با صفا مى ‏شود.

دیگر آنکه مقصود آن باشد که مردم را پند و اندرز مده و ایشان را نهى از منکر مکن مگر اینکه خود از آن عیب و گناه بر کنار باشى، زیرا اندرز دهنده ‏اى که خود پاکیزه نیست، اندرز و نهى او اثرى ندارد. در مباحث گذشته در این باره سخن گفته شد.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۷ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

بازدیدها: ۲۱