نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۵۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

 

شرح ابن‏ میثم

۴۵۲- و قال علیه السّلام: إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ

اللغه

حشمه، أحشمه: بمعنى أغضبه، و قیل: أخجله.

المعنى

و الکلام صغرى ضمیر نفّر به عن احتشام الأخ لأخیه، و ذلک أنّ احتشامه له على کلى المعنیین یوجب نفرته و عدم انسه به و هو من دواعى مفارقته و موجباتها.

و تقدیر ما هو فی قوّه الکبرى: و مفارقه الأخ لا یجوز فاحتشامه لا یجوز. و باللّه التوفیق و العصمه.
هذا آخر ما وجدنا من اختیار السیّد الرضى- رضى اللّه عنه- من کلام مولانا أمیر المؤمنین علیه السّلام و إذ و فقّنى اللّه تعالى لإتمام شرحه فله الحمد سبحانه على ما أعدّ لى له من مننه الجزیله و أفاضه علىّ من نعمه الجلیله، و منه أطلب و إلیه أرغب أن یجعل ما کتبته حجّه لى لا علىّ إنّه المنّان ذو الفضل و الإحسان. و کتب عبد اللّه الملتجى إلى رحمته، المستعیذ من ذنوبه بعفوه و کرمه میثم بن علىّ بن میثم البحرانىّ فی منتصف لیله السبت سادس شهر اللّه المبارک رمضان- عمّت برکته- من سنه سبع و سبعین و ستمائه. و الحمد للّه کما هو أهله و صلّى اللّه على سیّدنا محمّد النبیّ الامّى و على آله الطاهرین الأکرمین و سلّم تسلیما.

مطابق با حکمت ۴۸۰ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۵۲- امام (ع) فرمود: إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ‏

ترجمه

«هرگاه مؤمن باعث خشم برادر خود گردد، در حقیقت از او جدا شده است»

شرح

حشمه، أحشمه او را به خشم آورد، و بعضى گفته‏اند: او را شرمسار کند.
این عبارت مقدمه صغرا براى قیاس مضمرى است که امام (ع) بدان وسیله مؤمن را از خشمگین ساختن برادر خویش برحذر داشته است، توضیح آن که اگر مؤمن، برادر مؤمن خود را خشمگین و یا شرمنده کند، این عمل باعث نفرت و انس نگرفتن با وى مى‏ گردد، و این خود از انگیزه‏ ها و عوامل جدایى است. و تقدیر عبارتى که به منزله کبر است: چون جدایى از برادر جایز نیست پس خشمگین ساختن او روا نیست. توفیق و مصونیت از خطا به دست خداست.

این آخرین سخن از برگزیده‏ هاى سید رضى- خدایش از او راضى باد- از سخنان مولایمان امیر المؤمنین علیه السلام است، و سپاس خداوند سبحان را که به من توفیق به پایان رساندن شرح آن را داد و براى من منّتها و عنایات خود را نسبت به چنین نعمتى بزرگ فراهم کرد، و از او درخواست دارم، و از او مى‏ خواهم که این نوشته‏ هاى مرا حجّتى به سود من قرار دهد نه به زیان من که او بسى منّت گذارنده و صاحب لطف و احسان است.

بنده خدایى امیدوار به رحمت او، پناهنده از دست گناهانش به عفو و کرم او، میثم بن على بن میثم بحرانى، در نیمه شب، شنبه ششم ماه خدا، ماه مبارک رمضان- خداوند برکتش را شامل حال همگان قرار دهد- سال ششصد و هفتاد و هفت، این نوشتار را به پایان رساند. و سپاس خداى را چنان که در خور حضرت اوست و درود و سلام خدا بر سرور ما محمّد پیامبر امّى و بر خاندان پاک و بزرگوار او باد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۳۵۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۵۱ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)بدترین دوستان

شرح ابن‏ میثم

۴۵۱- و قال علیه السّلام: شَرُّ الْإِخْوَانِ مَنْ تُکُلِّفَ لَهُ

المعنى

أى من احوج إلى الکلفه له. و ذلک أنّ الاخوّه الصادقه تستلزم الانبساط بین الإخوان و ترک التکلّف من بعضهم لبعض. فکان عدم هذا اللازم و وجود التکلّف مستلزما لعدم ملزومه و هو صدق الإخاء و من لا یکون أخ صدق فهو شرّ الإخوان.

و الکلمه فی قوّه صغرى نبّه به على اجتناب أخ کذلک، و تقدیرها: من احوج إلى‏ التکلّف له فهو شرّ الإخوان، و تقدیر الکبری: و من کان شرّا لزم مجانبته.

مطابق با حکمت ۴۷۹ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۵۱- امام (ع) فرمود: شَرُّ الْإِخْوَانِ مَنْ تُکُلِّفَ لَهُ

ترجمه

«بدترین دوستان کسى است که به خاطر او انسان به زحمت افتد.»

شرح

یعنى کسى که نیاز باشد براى او زحمتى تحمّل شود. توضیح آن که دوستى صمیمانه مستلزم خوشى و شادمانى میان دوستان و باعث ترک زحمت از یکدیگر است. بنا بر این نبودن این جهت و وجود زحمت، مستلزم عدم ملزوم یعنى صمیمیت در دوستى خواهد بود، و کسى که دوست صمیمى نباشد پس بدترین دوستان است.

این جمله به منزله مقدمه صغرایى است که بدان وسیله امام (ع) بر اجتناب از چنین برادرى توجه داده است، و تقدیر جمله چنین است: هر کس که باعث نیاز به رنج و زحمت زیاد باشد او بدترین دوستان است و کبراى مقدّر نیز چنین است: و هر کس بدترین دوست باشد، اجتناب از او لازم است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۱۱۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۵۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۵۰- و قال علیه السّلام: مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ یَتَعَلَّمُوا- حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ یُعَلِّمُوا

المعنى

لمّا کان التعلّم على الجاهل فریضه و لا یمکن إلّا بمعلّم عالم کان وجوب التعلّم على الجاهل مستلزما لوجوب التعلیم على العالم، و فی الخبر المرفوع: من تعلّم علما فکتمه ألجمه اللّه یوم القیامه بلجام من نار. و روى معاذ بن جبل عن الرسول صلّى اللّه علیه و آله أنّه قال: تعلّموا العلم فإنّ تعلّمه للّه حسنه، و دراسته تسبیح، و البحث عنه جهاد، و طلبه عباده، و تعلیمه صدقه، و بذله لأهله قربه، لأنّه معالم الحلال و الحرام، و بیان سبیل الجنّه، و المونس فی الوحشه، و المحدّث فی الخلوه، و الجلیس فی الوحده، و الصاحب فی الغربه، و الدلیل على السرّاء، و المعین على الضرّاء، و الزین عند الأخلّاء. و السلاح على الأعداء.

مطابق با حکمت ۴۷۸ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۵۰- امام (ع) فرمود: مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ یَتَعَلَّمُوا- حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ یُعَلِّمُوا

ترجمه

«خداوند از نادانان پیمان نگرفته که بیاموزند، مگر این که [اوّل‏] بر دانایان واجب کرده است که تعلیم دهند».

شرح

چون آموختن بر نادان واجب است و این واجب جز به وسیله دانایى که تعلیم دهد امکان‏پذیر نیست، بنا بر این وجوب آموختن بر نادان، مستلزم وجوب تعلیم دادن برداناست، در خبر مرفوعى آمده است: هر کس علمى را فراگیرد، و آن را پنهان دارد، خداوند در روز قیامت او را با لجامى از آتش لگام کند. و معاذ بن‏ جبل از رسول خدا (ص) نقل کرده است که فرمود: علم را بیاموزید که آموختن علم براى خدا حسنه و مطالعه و تحقیقش تسبیح، و بحث و گفتگویش جهاد، و پى‏گیرى‏اش عبادت، و آموزش به دیگران صدقه، و در اختیار اهلش قرار دادن، باعث تقرّب به خداست. زیرا که دانش نشانه‏ هاى حلال و حرام، موجب شناخت راه بهشت، همدم در هنگام ترس، و هم سخن در خلوت و همنشین تنهایى، و رفیق در غربت، و راهنما به سوى خوشیها و کمک در برابر ناخوشیها و زینت در نزد دوستان، و اسلحه در مقابل دشمنان است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

بازدیدها: ۱۱۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۴۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۴۹- و قال علیه السّلام: أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ

المعنى

و ذلک أنّه یدوم علیه لاستسهاله إیّاه حتّى یصیر ملکه و خلقا لا ینفکّ عنه بخلاف ما یستصعبه فإنّه یوشک أن یقلع عنه قبل استحکامه. و قد مرّ تفسیره.

مطابق با حکمت ۴۷۷ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۴۹- امام (ع) فرمود: أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ

ترجمه

«سخت ‏ترین گناهان، گناهى است که صاحب گناه آن را سبک شمارد.»

شرح

توضیح آن که گنهکار به خاطر سبک شمردن گناه، آن را به حدّى ادامه مى‏ دهد که به صورت ملکه و خویى جدایى ناپذیر در مى ‏آید، برخلاف گناهى که مهمّ تلقّى کند، که چه بسا آن را پیش از استحکام، ریشه کن سازد، تفسیر این سخن قبلا گذشت.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

بازدیدها: ۱۲۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۴۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۴۸- و قال علیه السّلام لزیاد بن أبیه و قد استخلفه لعبد اللّه بن العباس على فارس و أعمالها، فى کلام- طویل کان بینهما نهاه فیه عن تقدم الخراج- : اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَیْفَ- فَإِنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَیْفَ یَدْعُو إِلَى السَّیْفِ

المعنى

أمره باستعمال العدل و حذّره من حیف الناس و عسفهم و هو حملهم على مکاره.

و نفّر عن ذلک بضمیر صغراه قوله: فإنّ العسف. إلى آخره: أى یعود بجلاء المعسوف بهم عن أوطانهم، و ظاهر أنّ الظلم معدّ لذلک، أو لقیام السیف على الظالم من غیره. و تقدیر الکبرى: و کلّما کان کذلک فیجب اجتنابه.

مطابق با حکمت ۴۷۶ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۴۸- امام (ع) به زیاد بن ابیه- وقتى که او را براى خطّه فارس به جاى عبد اللّه بن عباس تعیین کرد- در ضمن سخنى طولانى که بین آنها ردّ و بدل شد و امام او را از پیشاپیش گرفتن مالیات نهى کرد، فرمود: اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَیْفَ- فَإِنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَیْفَ یَدْعُو إِلَى السَّیْفِ

ترجمه

«با عدل و انصاف رفتار کن، و از تندروى و ستم بپرهیز، زیرا که تند روى منجر به آوارگى مردم، و ستمکارى باعث به کار بردن شمشیر مى‏ گردد».

شرح

امام (ع) زیاد را به عدالت امر کرده و از ستمکارى بر مردم و بى‏انصافى برحذر داشته است، یعنى وادار کردن مردم به کارهاى دشوارى که بر انجام آنها هیچ تمایلى ندارند. امام (ع) از بى‏عدالتى به وسیله قیاس مضمرى برحذر داشته است که مقدمه صغراى آن فانّ العسف… است یعنى بى‏ عدالتى باعث‏ مى ‏شود، آنان که مورد ستم قرار گرفته اند وطن خود را رها کنند و بدیهى است که ستمکارى زمینه فرار از وطن را فراهم مى ‏سازد، و یا باعث قیام مردم با شمشیر در برابر ستمگر مى‏ گردد، و کبراى مقدر نیز چنین است: و هر چه این طور باشد، اجتناب از آن لازم است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۳۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۴۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)قناعت

شرح ابن‏ میثم

۴۴۷- و قال علیه السّلام: الْقَنَاعَهُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ قال الرضى: و قد روى بعضهم هذا الکلام لرسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله

المعنى

و استعار لفظ المال للقناعه بوصف عدم النفاد باعتبار أنّ بها الغنى الدائم کالمال الباقى أبدا.

مطابق با حکمت ۴۷۵ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۴۷- الْقَنَاعَهُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ

ترجمه

«قناعت، ثروت بى‏ پایان است».

شرح

سید رضى مى‏ گوید: بعضى این سخن را از رسول خدا (ص) نقل کرده ‏اند. کلمه مال را براى قناعت با صفت بى ‏پایان از آن رو استعاره آورده است که بدان وسیله بى‏ نیازى ابدى حاصل مى‏ شود، همچون ثروتى که جاودانه باشد

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۴۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۴۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)دوگرسنه

شرح ابن‏ میثم

۴۴۶- و قال علیه السّلام: مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْیَا

اللغه

النهم بالفتح: إفراط الشهوه فی الطعام

المعنى

و لفظه مستعار لشدّه طلب المتعلّم و حرصه على العلم و طلب صاحب الدنیا، و کذلک وصف عدم الشبع بهما. و الکلمه مرویّه عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: منهومان لا یشبعان منهوم بالمال و منهوم بالعلم.

مطابق با حکمت ۴۵۷ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۴۶- امام (ع) فرمود: مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْیَا

لغت

نهم: علاقه زیاد به خوردن

ترجمه

«دو گرسنه‏ اند که هرگز سیر نمى ‏شوند، خواهان دانش و خواستار دنیا».

شرح

این کلمه [نهم‏] استعاره براى شدت علاقه و حرص دانشجو بر دانش و خواستن صاحب دنیا، آورده شده است، و همچنین صفت سیر نشدن براى ایشان استعاره است، و این سخن از رسول خدا نیز روایت شده است: «منهومان لا یشبعان: منهوم بالمال و منهوم بالعلم.»

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۴۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۴۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)خضاب کردن

شرح ابن‏ میثم

۴۴۵- و قیل له علیه السّلام لو غیرت شیبک یا أمیر المؤمنین، فقال علیه السّلام: الْخِضَابُ زِینَهٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِی مُصِیبَهٍ (یرید وفاه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلم).

المعنى

و هو ظاهر.

مطابق با حکمت ۴۷۳ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۴۵- امام (ع) فرمود: لَوْ غَیَّرْتَ شَیْبَکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع- الْخِضَابُ زِینَهٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِی مُصِیبَهٍ یُرِیدُ وَفَاهَ رَسُولِ اللَّهِ ص

ترجمه

«یا امیر المؤمنین خوب بود که موى سفید خود را تغییر مى‏ دادى [خضاب مى‏ کردى‏] فرمود: «خضاب زینت و آرایش است، و ما گروهى عزاداریم.»

شرح

سید رضى مى‏ گوید: مقصود امام (ع) وفات رسول خداست.
نیازى به توضیح ندارد و مطلب روشن است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۵۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۴۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۴۴- و قال علیه السّلام: فى دعاء استسقى به: اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ دُونَ صِعَابِهَا قال الرضى: و هذا من الکلام العجیب الفصاحه، و ذلک أنه علیه السّلام شبه السحاب ذوات الرعود و البوارق و الریاح و الصواعق بالابل الصعاب التی تقمص برحالها و تقص برکبانها، و شبه السحاب خالیه من تلک الروائع بالابل الذلل التی تحتلب طیعه و تقتعد مسمحه.

المعنى

و أقول: إنّ لفظى الذلل و الصعاب مستعاران للسحاب لمکان المشابهه الّتی ذکرها السیّد. و قصت به راحلته: رمت به و تتوقّص برکبانها: أى تنزو بهم نزوا یقارب الخطو. و الروایع: الامور المخوفه.

مطابق با حکمت ۴۷۲ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۴۴- امام (ع) در دعاى طلب باران، عرض کرد: اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ دُونَ صِعَابِهَا

ترجمه

«خدایا ما را آب ده، از ابرهاى رام فرمانبردار، نه با ابرهاى سخت نافرمان».

شرح

سید رضى مى‏ گوید: این سخن از کلماتى است که فصاحتش شگفت‏ آور است، توضیح این که امام (ع) ابرهایى را که داراى رعد و برق و صاعقه‏ ها هستند به شتران سرکش که برمى‏ جهند با بارها و برمى‏ جهانند سواران را و ابرهاى خالى‏ از این چیزهاى ترسناک را تشبیه کرده به شتر رام که شیرش را مى‏ دوشند و به آن فرمان مى‏ دهند و بر آنها سوار مى‏ شوند و آن حیوانى خوش رفتار است.

کلمات «الذّلل» و «الصّعاب» به دلیل همان وجه شبهى که سید رضى فرمود، استعاره براى ابر آورده شده‏ اند. در عبارت سیّد رضى: «قصت به راحلته» یعنى با بارها بر مى‏ جهند و سوارها را نیز برمى‏ جهانند به حدى که نزدیک است بیفتند. روایع، یعنى امور ترسناک

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۳۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۴۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۴۳- و قال علیه السّلام: لَا خَیْرَ فِی الصَّمْتِ عَنِ الْحُکْمِ کَمَا أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِی الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ

المعنى

الصمت عن الحکمه رذیله تفریط من فضیله القول. و القول بالجهل رذیله إفراط و لا خیر فیهما بل فیما یتوسّطهما من القول بالحکمه.

مطابق با حکمت ۴۷۱ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۴۳- امام (ع) فرمود: لَا خَیْرَ فِی الصَّمْتِ عَنِ الْحُکْمِ کَمَا أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِی الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ

ترجمه

«با وجود حکمت و دانایى، خیرى در خاموشى نیست چنان که با جهل و نادانى خیرى در گفتار نیست»

شرح

خاموشى از گفتن حکمت، صفتى ناروا و انحراف از فضیلت گفتار است، و گفتار از روى نادانى زیاده روى است و خیرى در آنها نیست، بلکه خیر در حد متوسّط و سخن حکیمانه است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۳۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۴۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۴۲- و سئل عن التوحید و العدل فقال علیه السّلام: التَّوْحِیدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ

المعنى

و هاتان الکلمتان على و جازتهما فی غایه الشرف، و علیهما مدار العلم الإلهى.

و الکلمه الاولى أجلّ کلمه ربّى بها على التوحید و التنزیه، و قد بیّنها مفهومها فی أوّل الخطبه الاولى من الکتاب. و جمله القول فیها هاهنا أنّه لمّا کان الوهم إنّما یدرک المعانی الجزئیّه المتعلّقه بالمحسوس و لا بدّ أن یستعین فی إدراکه و ضبطه بالقوّه المتخیّله حتّى یصوّره و یلحقه بالامور المحسوسه و کان البارى تعالى منزّها بمقتضى العقل الصرف عن المحسوسات و ما یتعلّق بها لا جرم لم یجز أن یوجّه الوهم فی تصوّره‏ تعالى و یجری على ذاته المقدّسه أحکامه. إذ لا یکون فی حقّه إلّا کاذبه لاقتضائها کونه محسوسا أو متعلّقا بالمحسوس الّذی من شأنه الکثره و الترکیب المنافیان للوحده المطلقه. فیکون قد عرّف التوحید بخاصّه من خواصّه و هى لازم سلبّى.

و أمّا الکلمه الثانیه: فالمراد من العدل اعتقاد جریان العدل فی جمیع أفعاله تعالى و أقواله و من لوازم ذلک الخاصّه به أن لا یتهمّه العبد أنّه یجبره على القبیح ثمّ یعاقبه علیه، أو أنّه یکلّفه ما لا یطیقه، و نحو ذلک من مسائل اصول الدین الّتی اعتمد فیها المعتزله على ظواهر کلامه تعالى.

مطابق با حکمت ۴۷۰ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۴۲- از امام (ع) در باره توحید و عدالت پرسیدند: التَّوْحِیدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ

ترجمه

«توحید و یگانه دانستن خدا آن است که او را در اندیشه نیاورى، و عدالت آن است که او را متّهم [به اجبار بنده بر عمل قبیح و بعد هم کیفر کردن او] نسازى.»

شرح

این دو کلمه با تمام اختصار و کوتاهى در نهایت ارزش و محور علم خداشناسى‏اند. کلمه نخست، مهمترین کلمه ‏اى است که امام (ع) در باره توحید و تنزیه خداوند، به منظور تربیت بندگان خدا فرموده است، و ما معناى آن را در خطبه اوّل کتاب نقل کردیم. و خلاصه مطلب در اینجا آن است که قوه و هم تنها جزئیات مربوط به حسّ را درک مى‏ کند و خداوند به اقتضاى این که معقول صرف است، از محسوسات و متعلقات آن منزّه و مبرّاست، ناگزیر، روا نیست که خداى تعالى را در تصور و هم در آوریم، و احکام و هم را بر ذات مقدس او اجرا کنیم.

زیرا در باره او جز خلاف نخواهد بود، چون اقتضاى و هم، آن است که خدا را محسوس و یا وابسته به محسوس بدانیم که از شأن آن کثرت و ترکیب است و این دو با وحدت مطلقه حق تعالى منافات دارند. پس در حقیقت، امام (ع) توحید را به وسیله یکى از خواصّ آن که لازم سلبى اوست [به و هم نیامدن‏] معرّفى نموده است.

امّا جمله دوم: مقصود از عدل، اعتقاد به جریان عدالت در تمام کارها و گفته‏ هاى خداوند متعال است، و از لوازم چنین ویژگى آن است که بنده خدا او را متهم نسازد بر این که خداوند او را بر عمل ناروا مجبور ساخته و بعد او را به کیفر برساند و یا این که او را تکلیف مالایطاق نماید، و نظایر اینها از مسائل مربوط به اصول دین که معتزله در آنها به ظواهر قرآن توجه کردند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۴۱ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۴۱- و قال علیه السّلام: یَهْلِکُ فِیَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وَ بَاهِتٌ مُفْتَرٍ قال الرضى: و هذا مثل قوله علیه السّلام: یَهْلِکُ فِیَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ

المعنى

فالمحبّ المطرى بکثره المدح کالغلاه هم فی طرف الإفراط، و الّذى یبهته و یفترى علیه بأنّه کافر و مخطئ کالخوارج هم فی طرف التفریط. و کلاهما رذیلتان خارجتان عن فضیله العدل فیه. و قد علمت أنّ الرذائل مهاوى الهلاک الاخروىّ.
و قد سبق مثله.

مطابق با حکمت ۴۶۹ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۴۱- امام (ع) فرمود: یَهْلِکُ فِیَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وَ بَاهِتٌ مُفْتَرٍ

ترجمه

«دو دسته در باره من هلاک مى ‏شوند: دوستى که تند روى مى‏ کند، و بهتان زننده‏ اى که دروغ مى‏ بندد.»

شرح

سید رضى مى‏ گوید: این سخن مانند عبارت سابق آن بزرگوار: «هلک فى رجلان محبّ غال و مبغض قال» مى ‏باشد.
دوست تندرو، مانند غلاه که زیاده از حّد امام را ستوده و در طرف افراط بودند، و کسى که بهتان مى ‏زند و دروغ مى‏ بندد و او را کافر و خطاکار مى‏ شمارد، همچون خوارج که در طرف تفریطند. و این هر دو عمل دو صفت ناپسند و بیرون از فضیلت عدالتند. و قبلا معلوم شد که رذایل، پرتگاه هاى هلاکت اخروى هستند. و نظیر این سخن در پیش گذشت.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۴۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)پیشگویی

شرح ابن‏ میثم

۴۴۰- و قال علیه السّلام: یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ- یَعَضُّ الْمُوسِرُ فِیهِ عَلَى مَا فِی یَدَیْهِ- وَ لَمْ یُؤْمَرْ بِذَلِکَ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ- یَنْهَدُتَنْهَدُ فِیهِ الْأَشْرَارُ وَ تُسْتَذَلُّ الْأَخْیَارُ- وَ یُبَایِعُ الْمُضْطَرُّونَ- وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ بَیْعِ الْمُضْطَرِّینَ

اللغه

تنهد: أى ترتفع و تعلو.
و ذکر للزمان مذامّا:

أحدها: استعار له لفظ العضوض
باعتبار شدّته و أذاه کالعضوض من الحیوان. و فعول للمبالغه.

الثانیه: بعضّ الموسر فیه على ما فی یدیه و هو کنایه عن بخله بما یملک. و نبّه على صدق قوله: و لم یؤمر بذلک. بقوله تعالى وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ فإنّه یفید الندب إلى بذل الفضل من المال و ذلک ینافی الأمر بالبخل.

الثالثه: أنّه تعلو فیه درجه الأشرار و تستذلّ الأخیار.

الرابعه: و یبایع فیه المضطرّون
أى کرها لأئمّه الجور. و نبّه على قبح ذلک بنهى الرسول صلّى اللّه علیه و آله.

مطابق با حکمت ۴۶۸ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۴۰- امام (ع) فرمود: یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ- یَعَضُّ الْمُوسِرُ فِیهِ عَلَى مَا فِی یَدَیْهِ- وَ لَمْ یُؤْمَرْ بِذَلِکَ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ- تَنْهَدُ فِیهِ الْأَشْرَارُ وَ تُسْتَذَلُّ الْأَخْیَارُ- وَ یُبَایِعُ الْمُضْطَرُّونَ- وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ بَیْعِ الْمُضْطَرِّینَ

لغت

تنهد: گردنفرازى و کبر ورزیدند.

ترجمه

«روزگارى بر مردم بیاید بسیار دشوار، که در آن زمان مالدار بر آنچه در دست دارد، سختگیر و بخیل باشد، در حالى که بر این مأمور نشده. خداوند سبحان مى‏ فرماید: «و لا تنسوا الفضل بینکم. یعنى احسان و فضل خدا را ما بین خودتان فراموش نکنید.» در آن روزگار، بدکاران گردنفرازى کنند، و نیکوکاران خوار شوند و با درماندگان معامله کنند، در حالى که پیامبر خدا (ص) از معامله با درماندگان نهى فرموده است.»

شرح

امام (ع) براى روزگار، نکوهشهایى نموده است:

۱- کلمه «عضوض» را براى دنیا استعاره آورده است به اعتبار این که دنیا چون حیوان ناهموار، ناراحت کننده و گزنده است. وزن فعول در اینجا براى مبالغه است.

۲- مالدار آنچه در دست دارد سخت مى‏گیرد. کنایه از بخل وى از مال خود است، و براى درستى سخن خود: «و لم یؤمر بذلک، یعنى: در حالى که بدان مأمور نشده است و به آیه مبارکه وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ«» استدلال فرموده است، زیرا این آیه به استحباب صرف ما زاد مال دلالت دارد، و این خود، با بخل در مال منافات دارد.

۳- در آن روزگار، مقام بدان بالا مى‏رود و نیکان خوار مى‏ گردند.

۴- درماندگان، از روى جبر، با رهبران جور و ستمگران معامله کنند، و بر زشتى مطلب منع پیامبر را دلیل آورده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۳۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۳۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۳۹- و قال علیه السّلام: فى کلام له: وَ وَلِیَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّى ضَرَبَ الدِّینُ بِجِرَانِهِ

المعنى

المنقول: أنّ الوالى هو عمر بن الخطاب. و الکلام من خطبه طویله له علیه السّلام فی أیّام خلافته یذکر فیها قربه من رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و اختصاصه له و إفضائه بأسراره إلیه إلى أن قال فیها: فاختار المسلمون بعده بآرائهم رجلا منهم فقارب و سدّد حسب استطاعته على ضعف و جدّ کانا فیه. ثمّ ولیهم بعده وال فأقام و استقام حتّى ضرب الدین بجرانه على عسف و عجز کانا فیه.

ثمّ استخلفوا ثالثا لم یکن یملک أمر نفسه شیئا، غلب علیه أهله فقادوه إلى أهوائهم کما یقود الولیده البعیر المحطوم، و لم یزل الأمر بینه و بین الناس یبعد تاره و یقرب أخرى حتّى نزوا علیه فقتلوه. ثمّ جاءوا فی مدبّ الدبى یریدون بیعتى. فی کلام طویل. و الجران: مقدّم عنق البعیر. و ضربه بجرانه کنایه بالوصف المستعار عن استقراره و تمکّنه کتمکّن البعیر البارک من الأرض.

مطابق با حکمت ۴۶۷ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۳۹- امام (ع) فرمود: فِی کَلَامٍ لَهُ وَ وَلِیَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّى ضَرَبَ الدِّینُ بِجِرَانِهِ

ترجمه

«حاکمى فرمانرواى مردم شد، پس برپاداشت و پایدارى کرد تا دین همچون شتر در حال آسایش سر بر زمین نهاد».

شرح

نقل کرده ‏اند که مقصود از فرمانروا، عمر بن خطاب است. و این سخن جزئى از خطبه ‏اى طولانى است که امام (ع) در روزگار خلافت خود ایراد کرده است، و از نزدیکى و خصوصیت خود، و محرم اسرار پیامبر (ص) بودن خود یاد کرده و مى‏ گوید: مردم مسلمان پس از پیامبر (ص) با رأى خود مردى از خودشان را برگزیدند و او در عین حال که ضعیف بود ولى با پشتکارى که داشت زمام امر را بر عهده گرفت و دین را استوار ساخت.

پس از او حاکمى، فرمانرواى مردم شد که امور زندگى و دینى مردم را برپا داشت و با این که دو صفت کجروى و ناتوانى را داشت، سرانجام چون شترى که جلو گردن خود را بر زمین مى‏ نهد، توانست بر کار خود مستقر گردد و آن گاه سومى را جایگزین کردند که به هیچ وجه مالک نفس خود نبود، و خویشاوندانش بر او غالب شدند و او را به سمت خواسته‏ هاى خود کشاندند، چنان که نوزاد گرسنه شتر به دنبال مادر مى‏ دود، و پیوسته کار بین او و مردم گاهى دور و گاهى نزدیک مى‏ شد، تا این که بر او تاختند و او را از پاى در آوردند، سپس به قصد بیعت با من همچون هجوم ملخ ها رو آوردند. خطبه طولانى است. جران: جلو گردن شتر. ضربه بجرانه، به صورت وصف مستعار، کنایه از آرامش و پابرجایى اسلام است همان طورى که شتر بر زمین مى‏خوابد و آرام مى‏گیرد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۶۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۳۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)جشم

شرح ابن‏ میثم

۴۳۸- و قال علیه السّلام: الْعَیْنُ وِکَاءُ السَّهِ قال الرضى: و هذه من الاستعارات العجیبه، کأنه یشبه السه بالوعاء، و العین بالوکاء، فإذا أطلق الوکاء لم ینضبط الوعاء، و هذا القول فى الأشهر الأظهر من کلام النبی صلّى اللّه علیه و آله و سلم، و قد رواه قوم لأمیر المؤمنین علیه السّلام، و ذکر ذلک المبرد فى کتاب «المقتضب» فى باب «اللفظ بالحروف» و قد تکلمنا على هذه الاستعاره فى کتابنا الموسوم ب «مجازات الآثار النبویه»

المعنى

و أقول: إنّه استعار لفظ الوکاء و هو رباط القربه للعین باعتبار حفظ الإنسان فی یقظته لنفسه من أن یخرج منه ریح و نحوها کما یحفظ الوکاء ما یوکى به، و فی ذلک ملاحظه تشبیه السه بالوعاء کالقربه. و من تمام الخبر عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: فإذا نامت العینان استطلق الوکاء.

مطابق با حکمت ۴۶۶ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۳۸- امام (ع) فرمود: الْعَیْنُ وِکَاءُ السَّهِ

ترجمه

«چشم، بند نشستنگاه است».

شرح

سید رضى مى‏گوید: این سخن از استعاره ‏هاى عجیب است گویا مقعد را به مشکى تشبیه کرده است و چشم را به بند مشک، چون بند باز شود، مشک به حال خود نمى‏ ماند و مشهور آن است که این سخن از پیامبر (ص) است، ولى گروهى از امیر المؤمنین روایت کرده ‏اند. مبرّد این سخن را در کتاب المقتضب در باب: «اللفظ بالحروف» بیان کرده است، و ما در کتاب خود به نام: «مجازات الآثار النّبویه» در باره این استعاره گفتگو کرده ‏ایم.

امام (ع) کلمه وکاء را که به معنى بند مشک است استعاره براى چشم آورده است به خاطر آن که انسان در وقت بیدارى خویشتندارى مى‏ کند که مبادا بادى و چیزى از او بیرون آید کما این که بند مشک، آنچه را که بسته‏ اند نگاه مى ‏دارد، و از این رو تشبیه نشیمنگاه به ظرفى همچون مشک است. و دنباله حدیث از پیامبر خدا (ص) است: هر گاه چشمها به خواب روند بند رها شود

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۳۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۳۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)ستایش انصار

شرح ابن‏ میثم

۴۳۷- و قال علیه السّلام فى مدح الأنصار: هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ کَمَا یُرَبَّى الْفِلْوُ- مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَیْدِیهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاطِ

اللغه

و الفلو: المهر. و السباط: السماح، و یقال للحاذق فی الطعن: إنّه لسبط الیدین یرید أنّه ثقیف فیه. و السلاط: الحدید الفصیح،

المعنى

و شبّه تربیتهم للإسلام و حمایتهم له بتربیه الفلو، و وجه الشبه شدّه عنایتهم به و حسن مراعاته إلى حین کماله.

مطابق با حکمت ۴۶۵ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۳۷- امام (ع) در ستایش انصار فرمود: هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ کَمَا یُرَبَّى الْفِلْوُ- مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَیْدِیهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاطِ

لغات

فلو: کرّه اسب (یک ساله) سباط: بخشندگى و به کسى که در نیزه زدن ماهر است مى‏گویند: (دستهایش باز و روان است و مقصود آن که در کار ماهر است.) سلاط: آهن تیز

ترجمه

«به خدا قسم که ایشان با ثروتشان اسلام را- چون کره اسب از شیر گرفته که تربیت مى‏کنند- با دست پر سخاوت و زبانهاى تیزشان تربیت کردند».

شرح

امام (ع) عمل انصار را در پروردن اسلام و حمایت از آن، به تربیت کرّه اسب تشبیه کرده است، وجه شبه زیادى توجه ایشان به اسلام و رعایت کامل اسلام بوده تا وقتى که به اوج خود رسید.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

 

بازدیدها: ۵۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۳۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)پیشگویی

شرح ابن‏ میثم

۴۳۶- و قال علیه السّلام: إِنَّ لِبَنِی أُمَیَّهَ مِرْوَداً یَجْرُونَ فِیهِ- وَ لَوْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِیمَا بَیْنَهُمْ- ثُمَّ لَوْ کَادَتْهُمُ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ قال الرضى: و المرود هنا مفعل من الإرواد، و هو الإمهال و الإنظار، و هذا من أفصح الکلام و أغربه، فکأنه علیه السّلام شبهه المهله التی هم فیها بالمضمار الذى یجرون فیه إلى الغایه، فاذا بلغوا منقطعها انتقض نظامهم بعدها

المعنى

أقول: استعار لفظ المرود لمدّه دولتهم، و وجه المشابهه هو ما ذکره السیّد. و الکلام ظاهر الصدق فإنّ دولتهم لم تزل على الاستقامه إلى حین اختلافهم و ذلک حین ولى الولید بن یزید فخرج علیه یزید بن الولید فخرج علیه إبراهیم بن الولید و قامت حینئذ دعاه بنى العباس بخراسان و أقبل مروان بن محمّد من الجزیره یطلب الخلافه فخلع إبراهیم ابن الولید و قتل قوما من بنى أمیّه و اضطرب أمر دولتهم و کان زوالها على ید أبى مسلم و کان فی بدو أمره أضعف خلق اللّه و أشدّهم فقرا. و فی ذلک تصدیق قوله علیه السّلام: ثمّ کادتهم الضباع لغلبتهم. و لفظ الضباع قد یستعار للأراذل و الضعفاء. و هذا من کراماته.

مطابق با حکمت ۴۶۴ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۳۶- امام (ع) فرمود: إِنَّ لِبَنِی أُمَیَّهَ مِرْوَداً یَجْرُونَ فِیهِ- وَ لَوْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِیمَا بَیْنَهُمْ- ثُمَّ کَادَتْهُمُ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ

ترجمه

«بنى امیّه میدان فرصتى دارند تا در آن بتازند، و چون در امر خلافت میان آنها اختلاف افتد، کفتارها، آنان را بفریبند و برایشان چیره شوند.»

شرح

سید رضى گوید: مرود، در اینجا بر وزن مفعل از مصدر إرواد، به معنى مهلت دادن و فرصت دادن است. و این سخن از رساترین و زیباترین سخنان است گویا امام (ع) فرصتى را که بنى امیه داشته‏ اند به میدان تاخت و تازى تشبیه کرده است که چون به پایان آن برسند رشته نظام آنها از هم گسسته شود.

لفظ مرود را براى مدّت حکمرانى بنى أمیه استعاره آورده است، و وجه شبهه همان است که سیّد فرموده است، و سخن کاملا راست است، زیرا که دولت بنى أمیه پیوسته برقرار بود تا وقتى که اختلاف میان آنها افتاد، و این در زمان حکومت ولید بن یزید بود که یزید بن ولید بر او خروج کرد، و باز ابراهیم بن ولید به برادرش حمله برد، و در همین زمان بود که داعیان بنى العباس در خراسان قیام‏ کردند، و از طرفى مروان بن محمد از جزیره به قصد خلافت آمد، و ابراهیم بن ولید را از کار برکنار کرد و گروهى از بنى أمیه را کشت و در نتیجه حکومت آنها متزلزل شد، تا این که به دست ابو مسلم خراسانى از بین رفت. در صورتى که وى در آغاز کار از ناتوان‏ترین و مستمندترین خلق خدا بود، و این خود دلیل درستى سخن امام (ع) است که فرمود: «کفتارها آنان را بفریبند و برایشان چیره شوند».
کلمه: «ضباع- کفتارها» گاهى براى مردمان فرومایه و ناتوان استعاره آورده مى ‏شود. و این خود از کرامات امام (ع) است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۵۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۳۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)دنیا

شرح ابن‏ میثم

۴۳۵- و قال علیه السّلام: الدُّنْیَا خُلِقَتْ لِغَیْرِهَا وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا

المعنى

و أراد أنّها خلقت للاستعداد فیها و بها لدرک ثواب اللّه فی الآخره لا لیلتذّ بها الجاهلون.

مطابق با حکمت ۴۶۳ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۳۵- امام (ع) فرمود: الدُّنْیَا خُلِقَتْ لِغَیْرِهَا وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا

ترجمه

«دنیا براى دیگرى آفریده شده است نه براى خود».

شرح

مقصود امام (ع) آن است که دنیا براى آمادگى و درک اجر و پاداش اخروى آفریده شده است نه براى آن که نادانان از لذّات آن بهره گیرند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۳۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۳۴- و قال علیه السّلام: رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ

المعنى

و أصل الفتنه: الانصراف: أى ربّ مصروف عن تحصیل الفضیله و الطاعه و إکمالها بالمدح و الإطراء کمن یمدح بکثره العباده مثلا فیقوده ذلک إلى الاقتصار على ذلک القدر منها.

و قال السیّد- رحمه اللّه- : و هذا حین انتهاء الغایه بنا إلى قطع المختار من کلام أمیر المؤمنین علىّ بن أبی طالب علیه السّلام حامدین للّه سبحانه على ما منّ به من توفیقنا لضمّ ما انتشر من أطرافه و تقریب ما بعد من أقطاره. و تقرّر العزم کما شرطنا أوّلا على تفضیل أوراق من البیاض فى آخر کلّ باب من الأبواب لیکون لاقتناص الشارد و استلحاق الوارد و ما عساه أن یظهر لنا بعد الغموض و یقع إلینا بعد الشذوذ. و ما توفیقنا إلّا باللّه علیه توکلّنا و هو حسبنا و نعم الوکیل. أقول: إنّه- رضوان اللّه علیه- بلغ فی اختیار کلامه علیه السّلام إلى هذه الغایه و قطعه علیها. ثمّ کتبت على عهده زیاده من محاسن الکلمات إمّا باختیاره و هو أو بعض من کان یحضره من أهل العلم و تلک الزیاده تاره توجد خارجه عن المتن و تاره موضوعه فیه ملحقه بمنقطع اختیاره، و روى أنّها قرئت علیه و أمر بإلحاقها بالمتن. و أوّلها:

مطابق با حکمت ۴۶۲ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۳۴- امام (ع) فرمود: رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ

ترجمه

«بسا کسى که از گفته نیک دیگران در باره خود، دچار فتنه شده است».

شرح

اصل فتنه به معنى انصراف است، یعنى بسا شخصى که از کسب فضیلت و اطاعت خدا و تکمیل فضیلت، به دلیل ستایش و تعریف دیگران انصراف حاصل کرده است مثل کسى که مثلا مردم او را به فزونى عبادتش بستایند، و این باعث اکتفا کردن او به همان مقدار گردد.

سید رضى (رحمه اللّه علیه) مى‏ گوید: این کلام را در آخرین قسمت از سخنان برگزیده امیر المؤمنین على بن ابی طالب (ع)، آوردیم در حالى که سپاس مى‏گوییم خداوند سبحان را بر این که منّت نهاد و به ما توفیق داد تا آنچه از سخنان امام در اطراف پراکنده بود جمع آورى کنیم و مطالب دور را از گوشه و کنار به هم نزدیک سازیم. و همان طورى که از آغاز شرط کردیم، تصمیم ما بر این شد که چند ورقى سفید در آخر هر بابى از ابواب بیفزاییم، تا پراکنده را در خود جا دهد و کلام تازه وارد و شاید چیزى را که پس از دشوارى، براى ما روشن شود، و پس از پراکندگى به دست ما بیفتد، به آن ملحق سازیم.

سید رضى، در کلمات برگزیده از امام (ع) تا اینجا رسیده و همین‏ جا پایان داده است، اما در همان زمان، از سخنان زیباى امام مقدار بیشترى یا با گزینش خود او، و یا وسیله اهل علمى که در محضر او بودند، افزوده شده است، و این افزوده گاهى در خارج از متن و گاهى در داخل متن پیوسته به آخر برگزیده وى به چشم مى‏ خورد.
نقل کرده ‏اند که این قبیل سخنان بر سیّد خوانده شده و او خود دستور داده تا به متن بیفزایند و اوّلین سخن این است:

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۳۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)غیبت

شرح ابن‏ میثم

۴۳۳- و قال علیه السّلام: الْغِیبَهُ جُهْدُ الْعَاجِزِ

المعنى

أکثر ما یصدر الغیبه عن الأعداء و الحسّاد الّذین یعجزون عن بلوغ أغراضهم و شفاء صدورهم فیعدلون إلى إظهار معایب أعدائهم لما یجدون فیه من اللّذه. و نفّر عنها بنسبه فاعلها إلى العجز، و أنّها غایه جهده لیأنف من ذلک النقصان و لا یرضى به.

مطابق با حکمت ۴۶۱ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۳۳- امام (ع) فرمود:الْغِیبَهُ جُهْدُ الْعَاجِزِ

ترجمه

«غیبت کردن از کسى، تلاش شخص ناتوان است».

شرح

بیشتر اوقات غیبت، از دشمنان و حسودانى سر مى ‏زند که از رسیدن به هدف خویش و فرونشاندن آتش درونى خود عاجزند پس به این دلیل به عیبگویى از دشمنان خود مى ‏پردازند چون از این راه لذت مى‏ برند.

امام (ع) با نسبت دادن ناتوانى بر غیبت کننده، از غیبت بر حذر داشته است و این که این عمل نهایت کوشش اوست تا طرف را با این کاستى برنجاند و باعث نارضایتى او شود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۳۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۳۲- و قال علیه السّلام: الْحِلْمُ وَ الْأَنَاهُ تَوْأَمَانِ یُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّهِ

المعنى

استعار لهاتین الفضیلتین لفظ التوأمین باعتبار استلزام علوّ الهمّه و صدورهما بواسطتها و ذلک أنّ عالى الهمّه یستحقر کلّ ذنب و مذنب فی حقّه فیحلم عنه و یتأنّی عن المبادره إلى مقابلته.

مطابق با حکمت ۴۶۰ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۳۲- امام (ع) فرمود: الْحِلْمُ وَ الْأَنَاهُ تَوْأَمَانِ یُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّهِ

ترجمه

«بردبارى و دور اندیشى دو فرزند توأمان هستند که زاییده همّت والایند.»

شرح

امام (ع) براى این دو فضیلت کلمه «توأمان» را به لحاظ ارتباط آنها با علو همّت و پیدایش آنها به واسطه بلند همّتى استعاره آورده است، توضیح آن که شخص والا همّت هر گناه و گنهکارى را در حقّ خود، ناچیز مى‏ شمارد، پس بردبارى کرده و از شتافتن به مقابله با آن خوددارى مى‏ کند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۳۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۳۱ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)قضاوقدر

شرح ابن‏ میثم

۴۳۱- و قال علیه السّلام: یَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِیرِ حَتَّى تَکُونَ الْآفَهُ فِی التَّدْبِیرِ

المعنى

المقدار: القدر. و لمّا کان الإنسان جاهلا بأسرار القدر کان بناء تقدیره و تدبیره لنفسه على أوهام لاثقه بها فجاز فیما دبّره هو لنفسه و اعتقده سببا للمصلحه أن یکون من أسباب مفسدته و هلاکه. و قد مرّ بیان ذلک.

مطابق با حکمت ۴۵۹ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۳۱- امام (ع) فرمود: یَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِیرِ حَتَّى تَکُونَ الْآفَهُ فِی التَّدْبِیرِ

ترجمه

«قضاى الهى بر حسابگرى پیشى مى‏ گیرد بطورى که آفت در تدبیر و حسابگرى مى‏ باشد».

شرح

مقدار، یعنى قضا و قدر. چون انسان از اسرار قدر ناآگاه است، پس ساختن تدبیر و اندازه‏گیرى در امور مربوط به خود بر اساس توهمات است و به‏ هیچ وجه قابل اطمینان نیستند. بنا بر این ممکن است آنچه را که انسان موجب مصلحت خود اندیشیده و معتقد است، باعث هلاکت و از عوامل مفسده باشد.
توضیح این مطلب در قبل گذشت.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۳۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۳۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)نشانه ایمان

شرح ابن‏ میثم

۴۳۰- و قال علیه السّلام: عَلَامَهُ الْإِیمَانِ‏اَلْإِیمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ- عَلَى الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ- وَ أَلَّا یَکُونَ فِی حَدِیثِکَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِکَ- وَ أَنْ تَتَّقِیَ اللَّهَ فِی حَدِیثِ غَیْرِکَ

أشار من علامات الایمان إلى ثلاث:

أحدها: أن یؤثر الصدق الضارّ على الکذب النافع
محبّه للفضیله و کراهه للرذیله.

الثانیه: أن لا یکون فی حدیثه فضل و زیاده عن علمه
و هو العدل فی القول و الاحتراز من رذیله الکذب.

الثالثه: أن یتّقى اللّه فی حدیث غیره
فلا تخوض فی عرضه بغیبه أو سماعها. و قیل: أراد أن یحتاط فی الروایه فیروى عنه حدیثه کما هو.

مطابق با حکمت ۴۵۸ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۳۰- امام (ع) فرمود: عَلَامَهُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ‏ عَلَى الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ- وَ أَلَّا یَکُونَ فِی حَدِیثِکَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِکَ- وَ أَنْ تَتَّقِیَ اللَّهَ فِی حَدِیثِ غَیْرِکَ

ترجمه

«نشانه ایمان آن است که راستگویى را حتّى در جایى که براى تو زیان دارد بر دروغگویى سود بخش برگزینى، و دیگر این که گفتارت از حدّ دانسته ‏ات بیشتر نباشد، و در باره (غیبت دیگران یا) نقل حدیث دیگران از خدا بترسى.»

شرح

امام (ع) از نشانه ‏هاى ایمان به سه مورد اشاره کرده است:

۱- راست زیانبخش را بر دروغ سودمند- به خاطر علاقه به فضیلت و نپسندیدن دونمایگى- ترجیح دهد.

۲- در سخنش چیزى علاوه بر دانسته‏ هایش نگوید که همین است عدالت در گفتار و دورى گزیدن از دروغ.

۳- در سخن گفتن راجع به دیگران خدا را در نظر بگیرد، و با غیبت کردن یا گوش دادن به غیبت دیگران آبروى کسى را به خطر نیندازد، و بعضى گفته ‏اند: مقصود امام آن است که در نقل حدیث دیگران، چنان که هست رعایت امانت کند، و کم و زیاد نکند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۳۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۲۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۲۹- و قال علیه السّلام: أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَهَ لِأَهْلِهَا- إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا

المعنى

اللماظه:- بضمّ اللام- ما یبقى فی الفم من الطعام. و لفظها مستعار للدنیا باعتبار قلّتها و حقارتها. و دعا إلى ترکها ثمّ جذب عنها بضمیر صغراه قوله: فإنّه. إلى قوله: الجنّه. و هو کقوله تعالى إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ«» و تقدیر الکبرى: و کلّما کان لیس لأنفسکم ثمن إلّا هو فینبغى أن لا تبیعوها إلّا به.

مطابق با حکمت ۴۵۶ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۲۹- امام (ع) فرمود: أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَهَ لِأَهْلِهَا- إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا

لغت

لماظه، به ضم لام: باقى مانده غذا در دهان

ترجمه

«آیا از آزادگى نیست که این ته مانده غذاى دهان را به اهلش واگذارید براى جانهاى شما بهایى جز بهشت نمى‏ باشد پس آنها را جز به این بها نفروشید».

شرح

این کلمه [لماظه‏] به اعتبار کم ارزشى و ناچیزى دنیا، استعاره از دنیاست.
امام (ع) به ترک دنیا دعوت کرده و سپس به وسیله قیاس مضمرى از آن جدا ساخته است که صغراى قیاس، عبارت: فانّه… است، و این سخن نظیر قول خداى تعالى است: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ«». و کبراى مقدر آن نیز چنین است: و هر چه این طور باشد بهاى جان شما جز آن چیزى نیست بنا بر این جان خود را به چیزى جز آن نفروشید.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۴۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۲۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۲۸- و سئل علیه السّلام عن أشعر الشعراء
فقال علیه السّلام: إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ یَجْرُوا فِی حَلْبَهٍ- تُعْرَفُ الْغَایَهُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا- فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَالْمَلِکُ الضِّلِّیلُ (یرید امرأ القیس).

المعنى

أراد أنّهم لهم یقولوا الشعر على منهاج واحد حتّى یفاضل بینهم بل کان لکلّ منهم حاله خاصّه یجید فیها و ینبعث فیها قریحته. فواحد یجید فی الرغبه، و آخر فی الرهبه، و آخر فی النشاط و الطرب. و لذلک قیل: أشعر العرب امرء القیس إذا رکب، و الأعشى إذا رغب، و النابغه إذا رهب. و استعار لفظ الحلبه و هى القطعه من الخیل یقرن للسباق للطریقه الواحده، و رشّح بذکر الإجراء و الغایه و قصبتها و ذلک أنّ عاده العرب أن یضع قصبه فی آخر المدى فمن سبق إلیها و أخذها فاز بالسبق و الغلب.

و قوله: فإن کان و لابدّ. أى من الحکم. و إنّما حکم له بذلک باعتبار جوده شعره فی أکثر حالاته دون غیره کما روى عنه بروایه اخرى أنّ أبا الأسود سأله عن أشعر العرب. فقال: لو رفعت للقوم غایه علمنا من السابق منهم و لکن إن لم یکن فالّذى لم یقل عن رغبه و لا رهبه و هو الملک الضلیل. و سمّى ضلیلا لکثره ضلالته و قوّتها، و قیل: لأنّه تنصّر فی آخر عمره. و قیل: لأنّه کان کثیر التهتّک و إعلان الفسق کما فی شعره. و روى عن المتنبّى: أنّ امرء القیس استدرّ الناقه و رکبها، و أخذ طرفه ما طاب من لحمها،و أخذ لبید بأمعائها و أکبادها، و بقیت عظامها و أرواثها فاقتسمناها نحن. قیل للبید بن ربیعه: من أشعر العرب فقال: الملک الضلیل. فقیل: ثمّ من قال: الفتى القلیل یعنى طرفه. فقیل: ثمّ من فقال: الشیخ أبو عقیل یعنى نفسه.

مطابق با حکمت ۴۵۵ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۲۸- از امام (ع) پرسیدند: بزرگترین شاعران کیست فرمود: إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ یَجْرُوا فِی حَلْبَهٍ- تُعْرَفُ الْغَایَهُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا- فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَالْمَلِکُ الضِّلِّیلُ یرید إمرأ القیس

ترجمه

«آن گروه در یک ردیف اسب تازى نکرده‏اند تا در پایان ربودن نى، کمال آنها شناخته شود، و اگر ناگزیر باید برترین آنها تعیین شود، پس پادشاه بسیار گمراه برتر است».

شرح

مقصود امام (ع) امرؤ القیس است.
منظور آن است که شاعران به یک سبک شعر نسروده ‏اند تا میان آنها بالا و پایین تعیین شود بلکه هر کدام از آنها حالت مخصوصى دارند که در آن حال شعر نیکو مى‏سرایند و ذوق آنها به کار مى‏افتد، یکى وقت نشاط، و دیگرى در هنگام ترس، و آن دیگرى در حال خوشى و شادمانى شعر خوب مى‏سراید. و از این رو گفته‏ اند: بهترین شاعر عرب امرؤ القیس است وقتى که سوار بر اسب باشد، اعشى است آن گاه که بخواهد و با نشاط باشد، و نابغه است وقتى که بترسد.

کلمه حلبه، یعنى دسته‏اى از اسبان که در کنار هم براى مسابقه یک نواخت ایستاده‏اند، با ذکر کلمات: إجراء و غایت و قصبتها ترشیح به کار برده است با این توضیح که عادت عرب بر این بود که نى را در انتهاى مسافتى قرار مى‏دادند، هر کس زودتر مى‏رسید و آن نى را بر مى‏داشت، برنده مسابقه محسوب مى‏شد.

عبارت: فان کان و لا بدّ…
یعنى اگر باید و ناگزیر از داورى هستم.
امام (ع) در باره امرؤ القیس نظر داد، چون او برخلاف دیگران در بیشترین حالات خود شعر نیکو مى‏سرود همان طورى که در روایت دیگرى از امام (ع) رسیده است که ابوالاسود از آن بزرگوار در باره بهترین شاعر عرب پرسید، فرمود: اگر اینان را در یک جهت و هدفى بسنجند، بهترین آنها را مى‏ شناسیم، امّا اگر معیار یکى نباشد، پس آن که نه از روى شوق و نه تنها از روى ترس شعر خوب مى‏گفت، پادشاه گمراه [امرؤا القیس‏] است. او را «ضلّیل» گفته ‏اند به دلیل گمراهى زیاد، و شدّت گمراهى، و بعضى گفته ‏اند: از آن جهت که وى در آخر عمرش نصرانى شد، و بعضى گفته ‏اند: به دلیل پرده درى زیاد، و اظهار فسق و فجور، چنان که در شعرش پیداست.

از متنّبى نقل کرده‏ اند: إمرؤ القیس شتر را، هم دوشید و هم سوار شد، و هم قسمت خوب گوشت آن را برداشت، و لبید، جگر و دل و قلوه آن را سهم برد و استخوانها و فضولاتش ماند، ما [شاعران دیگر] آنها را بین خود تقسیم کردیم. از لبید«» بن ربیعه پرسیدند: بهترین شاعر عرب کیست گفت: پادشاه بسیار گمراه [إمرؤ القیس‏]، گفتند: بعد از آن چه کسى گفت: جوانى کم شعر یعنى‏ طرفه«»، پرسیدند: بعد از او چه کسى گفت: پیرمرد، ابو عقیل، یعنى خودش.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۵۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۲۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۲۷- و قال علیه السّلام: الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ

المعنى

و اراد الغنى الحقیقى بالثواب، و الفقر بعدمه فی الآخره.

مطابق با حکمت ۴۵۲ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۲۷- امام (ع) فرمود: الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ

ترجمه

«مالدارى و تنگدستى، پس از عرضه شدن بر خداست».

شرح

مقصود امام (ع) آن است که بى ‏نیازى واقعى منوط به داشتن پاداش اخروى است و تنگدستى واقعى منوط به نداشتن آن است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۲۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۲۶- و قال علیه السّلام: مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ- أَوَّلُهُ نُطْفَهٌ وَ آخِرُهُ جِیفَهٌ- وَلَا یَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا یَدْفَعُ حَتْفَهُ

المعنى

استفهم تعجّبا من وجه الجمع بین الإنسان و الفخر و نبّه على عدم المناسبه بینهما بضمیر صغراه قوله: أوّله. إلى آخره. و تقدیر الکبرى: و کلّ من کان کذلک فلا مناسبه بینه و بین الفخر. و روى: الفخر- منصوبا- على المفعول معه.

مطابق با حکمت ۴۵۴ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۲۶- امام (ع) فرمود: مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ- أَوَّلُهُ نُطْفَهٌ وَ آخِرُهُ جِیفَهٌ- لَا یَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا یَدْفَعُ حَتْفَهُ

ترجمه

«فرزند آدم را چه به فخر فروشى که آغازش آب گندیده و آخرش مردار است، نه روزى خود را مى ‏دهد، و نه مرگ را از خود مى ‏راند».

شرح

امام (ع) از جمع بین انسان و افتخار، به صورت تعجّب پرسیده است، و به عدم مناسبت بین آنها وسیله قیاس مضمرى اشاره کرده است که مقدمه صغراى آن، جمله اوّله… است، و کبراى مقدّر آن چنین است: و هر که چنین‏ باشد، هیچ مناسبتى میان او و فخر فروشى نیست. بعضى کلمه فخر را منصوب به صورت مفعول معه روایت کرده‏ اند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۲۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۲۵- و قال علیه السّلام: زُهْدُکَ فِی رَاغِبٍ فِیکَ نُقْصَانُ حَظٍّ- وَ رَغْبَتُکَ فِی زَاهِدٍ فِیکَ ذُلُّ نَفْسٍ

المعنى

أمّا الأوّل فلأنّ من تمام الحظّ کثره الإخوان للإعانه على صلاح أمر المعاش و المعاد. فالزهد فیهم یستلزم نقصان الحظّ، و لأنّ مجازاه الرغبه بمثلها فضیله من تمام الخطّ النفسانىّ فعدمها یستلزم نقصانه. و أمّا الثانی فاستلزام الرغبه فی الزاهد فیک للذلّ و الخضوع له ظاهر. و الکلمتان صغریا ضمیر نفّر به عن الزهد فی الراغب فیک و الرغبه فیمن یزهدک.

مطابق با حکمت ۴۵۱ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۲۵- امام (ع) فرمود: زُهْدُکَ فِی رَاغِبٍ فِیکَ نُقْصَانُ حَظٍّ- وَ رَغْبَتُکَ فِی زَاهِدٍ فِیکَ ذُلُّ نَفْسٍ‏

ترجمه

«دورى کردن تو از کسى که علاقه‏ مند به توست، باعث کم بهرگى توست، و علاقه‏ مندى تو به کسى که به تو بى ‏اعتناست باعث ذلّت توست».

شرح

امّا مطلب اوّل، از آن روست که دوستان زیاد براى کمک بر اصلاح امر دنیا و آخرت باعث کمال بهره‏مندى مى‏باشند، بنا بر این دورى از ایشان باعث کم بهرگى است، و از طرفى در برابر علاقه دوستان، ابراز علاقه، خود فضیلتى است براى نفس، بنا بر این عدم علاقه باعث نقصان این فضیلت است.

امّا مطلب دوم، بدیهى است که لازمه علاقه تو به کسى که به تو اعتنایى ندارد، خوارى و کرنش در برابر اوست. این دو عبارت، دو صغرا براى قیاسات مضمرى هستند که بدان وسیله از دورى نسبت به کسى که علاقمند است، و علاقمندى نسبت به کسى که از تو دورى مى‏ ورزد، برحذر داشته است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۲۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)شوخی

شرح ابن‏ میثم

۴۲۴- و قال علیه السّلام: مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَهً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّهً

المعنى

و ذلک لأنّ العقل یقتضى صیانه العرض و البقاء على حدّ توقر معه صاحبه و لا یستخفّ به. و المزاح الّذى لا ینبغی یقتضى أضداد ذلک فهو مستلزم لمخالفه العقل و ترکه. فاستعار لفظ المجّ لما یطرحه الإنسان من عقله فی مزحه أو مزحاته. فکأنّه قد مجّه کما مجّ الماء من فیه و یلقیه.

مطابق با حکمت ۴۵۰ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۲۴- امام (ع) فرمود: مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَهً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّهً

ترجمه

«کسى شوخى بسیار نکرد، مگر این که بخشى از عقل خود را از دست داد».

شرح

توضیح این که عقل باعث حفظ آبرو، و ماندن در حدّى است که صاحبش محترم بماند و سبک شمرده نشود، و شوخى بیجا خلاف آن را مى ‏طلبد، و مستلزم خلاف عقل و از دست دادن آن است.

کلمه: «مجّ» را براى آن مقدار، از عقل که انسان در اثر شوخى و یا شوخیها آن را از دست مى‏دهد استعاره آورده است، به طورى که گویى انسان، آن را همچون آبى که از دهان خود، به دور مى‏اندازد، به دور انداخته است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۲۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۲۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۲۳- و قال علیه السّلام: مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهْوَتُهُ‏ شَهَوَاتُهُ

المعنى

و ذلک لکونهما عدوّان فإکرام أحدهما یستلزم إهانه الاخرى فمن کرمت علیه نفسه لزمه حفظها و حمایتها من عذاب اللّه و ذلک مستلزم لهوان شهوته علیه و عدم مراعاتها لأنّها یقتضى ضدّ ذلک.

مطابق با حکمت ۴۴۹ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۲۳- امام (ع) فرمود: مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ

ترجمه

«هر که داراى نفس کریم و بزرگوار بود، خواسته ‏هاى نفس در نزد او بى‏ ارزش مى ‏گردد».

شرح

توضیح این که نفس و خواسته‏هایش دو دشمن انسانند، احترام یکى باعث خوار داشتن دیگرى است پس هر کس نفس خود را گرامى داشت، آن را از عذاب خدا حفظ و حمایت مى‏ کند، و این خود باعث خوار ساختن شهوت و بى‏ اعتنایى به آن است، زیرا هواى نفس خلاف آن را خواستار است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۴۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۲۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)مصائب وگرفتاری

شرح ابن‏ میثم

۴۲۲- و قال علیه السّلام: مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِکِبَارِهَا

المعنى

و إنّما لزمه ذلک لاستعداده بتضجّره و تسخطّه من قضاء اللّه لزیاده البلاء و لو قد حمد اللّه على بلائه لاستعدّ بذلک لدفعه‏

مطابق با حکمت ۴۴۸ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۲۲- امام (ع) فرمود: مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِکِبَارِهَا

ترجمه

«هر کس گرفتاریهاى کوچک را بزرگ شمارد، خداوند او را دچار گرفتاریهاى بزرگ گرداند».

شرح

از آن رو چنین است که آن شخص با بى‏تابى و خشمناک شدن از قضاى الهى آماده گرفتارى بیشتر مى‏گردد، در صورتى که اگر در برابر گرفتارى خدا را سپاس گوید، براى برطرف کردن بلا آماده خواهد شد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۲۱ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)ربا

شرح ابن‏ میثم

۴۲۱- و قال علیه السّلام: مَنِ اتَّجَرَ بِغَیْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِی الرِّبَا

المعنى

ارتطم فی الوحل و نحوه: وقع فیه فلم یمکنه الخلاص. و هو وصف مستعار لغیر الفقیه باعتبار أنّه لا یتمکّن من الخلاص من الربا و ذلک لکثره اشتباه مسائل الربا بمسائل البیع حتّى لا یفرق بینهما إلّا أکابر الفقهاء مع وقوع الخلاف الشدید بینهم فیها کبیع لحم البقر بالغنم متفاضلا فجوّزه أبو حنیفه قائلا أنّهما جنسان مختلفان و منع منه الشافعی. إلى غیرها من المسائل.

مطابق با حکمت ۴۴۷ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۲۱- امام (ع) فرمود: مَنِ اتَّجَرَ بِغَیْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِی الرِّبَا

ترجمه

«هر کس بدون دانستن احکام دین تجارت کند، در ربا در افتد».

شرح

عبارت ارتطم فى الوحل و نحوه، یعنى گل و لاى فرو رفت و راه نجات نداشت. این صفت مستعار براى کسى است که ناآگاه باشد، از آن رو که نجات از ربا برایش غیر ممکن است. زیرا مسائل ربا با مسائل بیع اشتباه مى‏شود به طورى که جز بزرگان فقها با اختلاف شدیدى که در بین آنها هست، کسى تفاوت این دو را در نمى ‏یابد. مانند فروختن گوشت گاو در مقابل گوشت گوسفند با مقدار زیادى که ابو حنیفه جایز دانسته و مى‏ گوید اینها دو جنس مختلفند ولى شافعى منع کرده است و مسائل دیگر از این قبیل…

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۲۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۲۰- و قال علیه السّلام: لغالب بن صعصعه أبى الفرزدق فى کلام دار بینهما: مَا فَعَلَتْ إِبِلُکَ الْکَثِیرَهُ- قال: ذعذعتها الحقوق یا أمیر المؤمنین فقال علیه السلام: ذَلِکَ أَحْمَدُ سُبُلِهَا

المعنى

الکلام الّذى دار بینهما أنّ غالبا دخل على علىّ علیه السّلام و هو شیخ کبیر و معه ابنه همام الفرزدق و هو غلام یومئذ فقال له علیه السّلام: من الشیخ فقال: أنا غالب بن صعصعه. قال ذو الإبل الکثیره قال: نعم. قال: ما فعلت أبلک قال ذعذعتها الحقوق و أذهبتها الحالات و النوائب. فقال: ذاک أحمد سبلها. فقال: من هذا الغلام فقال: هذا ابنى همام روّیته الشعر یا أمیر المؤمنین و کلام العرب و یوشک أن یکون شاعرا مجیدا. فقال: أقرأه القرآن فهو خیر. فکان الفرزدق یروى هذا الحدیث و یقول: ما زالت کلمته فی نفسی حتّى قیّد نفسه بقید و آلى أن لا یفکّه حتّى یحفظ القرآن فما فکّه حتّى حفظه. و ذعذعتها- بالذال المعجمه مکرّره- : فرّقتها.

مطابق با حکمت ۴۴۶ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۲۰- امام (ع) به غالب بن صعصعه پدر فرزدق در ضمن سخنى که میان آنان رد و بدل شد فرمود: مَا فَعَلَتْ إِبِلُکَ الْکَثِیرَهُ- قَالَ ذَعْذَعَتْهَا الْحُقُوقُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ- فَقَالَ ع ذَلِکَ أَحْمَدُ سُبُلِهَا

ترجمه

«شتران بسیارت را چه کردى عرض کرد: یا امیر المؤمنین، حقوق مردم آنها را پراکنده ساخت، آن گاه امام (ع) فرمود: «این پراکندگى بهترین راه پراکنده شدن آنهاست.»

شرح

گفت و گویى که میان آنها ردّ و بدل شد از این قرار بود: غالب که پیرمردى بود وارد بر على (ع) شد و پسرش همام فرزدق که در آن روز پسر بچه‏اى بود به همراه وى بود، امیر المؤمنین پرسید: پیرمرد کیستى گفت: من غالب بن صعصعه هستم، امام فرمود: همان صاحب شتران بسیار عرض کرد: آرى. فرمود: شترانت را چه کردى عرض کرد، حقوق مردم آنها را پراکنده کرد و دگرگونیها و گرفتاریها آنها را از بین برد. آن گاه امام (ع) فرمود: این پراکندگى بهترین نوع پراکندن آنهاست، و فرمود: این پسر بچه کیست عرض کرد: این پسرم همام است، یا امیر المؤمنین من به او شعر و سخنان عرب را آموخته ‏ام، امید است که شاعرى برجسته شود امام (ع) فرمود: به او قرآن بیاموز که بهتر است. فرزدق همواره این‏ داستان را نقل مى‏کرد و مى‏گفت: سخن امام (ع) در گوش دل من بود تا این که خود را مقیّد ساختم و سوگند یاد کردم که قرآن را حفظ کنم و دست برنداشتم تا قرآن را حفظ کردم. ذعذعتها به ذال معجمه مکرّر یعنى: پراکند آنها را. 

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۳۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۱۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۱۹- و قال علیه السّلام: إِذَا کَانَ فِی رَجُلٍ خَلَّهٌ رَائِقَهٌ فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا

اللغه

و الرائقه: المعجبه

المعنى

أى إذا کان فی الإنسان خلق فاضل فإنّ طبعه مظنّه أن یکون فیه جمله من الأخلاق الفاضله المناسبه لذلک الخالق و یتوقّع و ینتظر منه. کمن یکون من شأنه الصدق فإنّه ینتظر الوفاء و حسن الصحبه و بالعکس، و کمن یکون من شأنه العفّه فإنّه یتوقّع منه الکرم و المسامحه و البذل و الصداقه و المحبّه و نحوها، و کمن یکون شجاعا فإنّه یتوقّع منه عظمه الأئمّه و الحلم و الثبات، و کذلک من کان فیه ضدّ ذلک من الرذائل.

مطابق با حکمت ۴۴۵ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۱۹- امام (ع) فرمود: إِذَا کَانَ فِی رَجُلٍ خَلَّهٌ رَائِقَهٌ فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا

لغت

رائقه: شگفت آور

ترجمه

«هر گاه کسى داراى صفتى شگفت‏ آور باشد، نظیر آن را از وى انتظار داشته باشید».

شرح

یعنى: هر گاه در انسان خوى برجسته‏اى باشد، دلیل آن است که طبع او زمینه دارد که تمام اخلاق خوب که مناسب با آن خلق برجسته است در آن پیدا شود، و باید انتظار آنها را داشت، مثل کسى که روشش راست گویى است بنا بر این از او انتظار وفادارى، و رفاقت خوب مى ‏رود، و به عکس (یعنى از آدم‏با وفا مثلا انتظار راستگویى مى‏رود) و مثل کسى که روشش پاکدامنى است، از او بزرگوارى، گذشت و بخشش، راستى و دوستى و امثال اینها نیز توقّع است، و باز مانند کسى که دلیر باشد از او انتظار عظمت رهبران و بردبارى و پایدارى مى ‏رود، و همچنین کسى که داراى صفاتى بر خلاف اینها از صفات رذیله باشد [از او نیز انتظار صفات رذیله دیگر مى‏ رود.].

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۱۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۱۸- و قال علیه السّلام: قَلِیلٌ مَدُومٌ عَلَیْهِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ

المعنى

و ذلک من الأمور الّتی ینبغی أن یفعل. و إنّما کان کذلک لأنّ الدوام على القلیل منها یفید النفس ملکه الطاعه و الخیر و صیرورتهما خلقا بخلاف الکثیر المملول منه. و نحوه قول الرسول صلّى اللّه علیه و آله: إنّ هذا الدین متین فأوغل فیه برفق فإنّ المنبتّ لا أرضا قطع و لا ظهرا أبقى. و قد مرّ هذا الکلام بعینه.

مطابق با حکمت ۴۴۴ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۱۸- امام (ع) فرمود: قَلِیلٌ مَدُومٌ عَلَیْهِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ‏

ترجمه

«کار اندکى که دوام داشته باشد بهتر است از کار بسیار که خستگى بیاورد».

شرح

این دستور از امورى است که شایسته است تا به کار گیرند. و براستى چنین است، زیرا دوام بر کار اندک باعث ملکه شدن طاعت و خیر براى نفس و به صورت خویى براى آن در آمدن است، به خلاف کار بسیار و خستگى‏آور. و نظیر این سخن از پیامبر (ص) است که مى‏ فرماید: «این دین ژرف است پس با مدارا وارد آن شو، زیرا براى خسته نه مسافتى قابل بریدن و نه پشتى سالم مى‏ماند«»».
و این سخن بعینه«» قبلا گذشت.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۳۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۱۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)وصف مالک اشتر

شرح ابن‏ میثم

۴۱۷- و قال علیه السّلام، و قد جاءه نعى الأشتر رحمه الله: مَالِکٌ وَ مَا مَالِکٌ وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ جَبَلًا لَکَانَ فِنْداً- أَوْوَ لَوْ کَانَ حَجَراً لَکَانَ صَلْداً- لَا یَرْتَقِیهِ الْحَافِرُ وَ لَا یُوفِی عَلَیْهِ الطَّائِرُ قال الرضى: و الفند: المنفرد من الجبال.

المعنى

و مالک مبتدأ أو فاعل: أى مات مالک. و ما استفهامیّه فی معرض التعجّب من مالک- رحمه اللّه- و قوّته فی الدین.

مطابق با حکمت ۴۴۳ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۱۷- وقتى که خبر مرگ مالک اشتر (خدایش بیامرزد) به امام (ع) رسید فرمود: مَالِکٌ وَ مَا مَالِکٌ لَوْ کَانَ جَبَلًا لَکَانَ فِنْداً- لَا یَرْتَقِیهِ الْحَافِرُ وَ لَا یُوفِی عَلَیْهِ الطَّائِرُ

ترجمه

«مالک، امّا چه مالکى به خدا قسم اگر کوه بود، کوهى بى‏ن ظیر بود، و اگر سنگ بود سنگى سخت بود، که هیچ رونده چالاک بر قلّه آن بالا نرود و هیچ پرنده‏اى به اوج آن نرسد».

شرح

سید رضى مى‏ گوید: فند، کوهى است که از کوهها جداست.
مالک مبتدا و یا فاعل است، یعنى: مالک بدرود زندگى گفت، ما، استفهامیه و در معرض تعجّب از مالک- خدایش بیامزرد- و از نیرومندى اوست.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۵۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۱۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۱۶- و قال علیه السّلام: لَیْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِکَ مِنْ بَلَدٍ خَیْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَکَ

المعنى

أقول: ما حملک: أى ما وجدت فیه قیام حالک و صلاح معاشک فأمکنک الإقامه به. و استعار الحمل له باعتبار حمل مئونته ملاحظه لشبهه بالجمل و نحوه. و إلى ذلک أو قریب منه أشار أبو الطیّب: و فی بلاد اختها بدل. و کذلک علىّ بن‏ مقرب البحرانیّ فی قوله:
لی عن بلاد الأذى و الهون متّسع ما بین حرّ و بین الدار من نسب.

مطابق با حکمت ۴۴۲ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۱۶- امام (ع) فرمود: لَیْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِکَ مِنْ بَلَدٍ خَیْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَکَ

ترجمه

«هیچ شهرى از شهر دیگر براى تو شایسته ‏تر نیست بهترین شهرها آن جاست که تو را تحمل کند».

شرح

ما حملک، یعنى: آنجا که آرامش حال و آرایش زندگى به دست آورى و اقامت در آنجا برایت میّسر گردد، همان جا بهترین جاست. کلمه: حمل را به اعتبار بر خود داشتن هزینه زندگى انسان از نظر شباهت به شتر و نظیر آن، براى محل زندگى استعاره آورده است. و به چنین چیزى یا نزدیک به همین ابو الطّیب اشاره کرده است: و شهرها هر کدام، جایگزین دیگرى مى‏شوند. همچنین على بن مقرب بحرانى مى‏ گوید از شهرها آزار و خوارى براى من فراوان است، میان آزاد مرد و میان خانه نسبتى و رابطه ‏اى وجود ندارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۳۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۱۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۱۵- و قال علیه السّلام: مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ

المعنى

أقول:- ما- هاهنا للتعجّب. و هذه الکلمه تجری مجرى المثل یضرب لمن یعزم على أمر فیغفل عنه أو یتهاون فیه و یتراخى عن فعله حتّى ینتقض عزمه عنه. و أصله أنّ الإنسان قد ینوى السفر مثلا أو الحرکه بقطعه من اللیل لیتوفّر فی نهاره على سیره فیغلبه النوم إلى الصباح فیفوت وقت عزمه فینتقض ما کان عزم علیه فی یومه.

مطابق با حکمت ۴۴۰ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۱۵- امام (ع) فرمود: مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ

ترجمه

«چه تصمیمهاى روزانه را که خواب درهم مى ‏شکند».

شرح

ما در اینجا براى تعجّب است، و این سخن به منزله ضرب المثلى است براى کسى که تصمیم به کارى بگیرد، و بعد از آن غفلت کند و یا آن را کوچک بشمارد و به تأخیر بیندازد تا این که نسبت به انجام آن از تصمیم خود برگردد. و اصل مطلب از این قرار است که گاهى انسان تصمیم به سفرى- به طور مثال- و یا حرکت در قسمتى از شب مى‏گیرد تا این که به سیر روزانه‏اش کمک کند، امّا خواب بر او غلبه مى‏کند تا بامدادان و آن وقت تصمیم از دست مى‏رود، و آن تصمیم که در روز گرفته بود، درهم مى‏ شکند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۱۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۱۴- و قال علیه السّلام: الْوِلَایَاتُ مَضَامِیرُ الرِّجَالِ

المعنى

أراد بالمضامیر مظانّ معرفه جوده الفرس و هى الأمکنه الّتی یقرن فیها الخیل للسباق، و استعار لفظها للولایات باعتبار أنّها مظانّ ظهور جوده الوالى من خسّته و ردائته کما أنّ المضامیر للخیل کذلک.

مطابق با حکمت ۴۴۱ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۱۴- امام (ع) فرمود: الْوِلَایَاتُ مَضَامِیرُ الرِّجَالِ

ترجمه

«حکومتها میدانهاى آزمون مردانند».

شرح

مقصود از میدانها، جاى شناخت، اسب تندرو است و آن جایى است که اسبها براى مسابقه در کنار هم قرار مى‏گیرند. لفظ «مضامیر- میدانها» را براى حکومتها به اعتبار این که محلّ ظهور خوبى حاکم از بدى و پستى اوست، همان طورى که میدانها براى اسبها چنین‏اند، استعاره آورده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۱۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)زهد

شرح ابن‏ میثم

۴۱۳- و قال علیه السّلام: الزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ‏ سُبْحَانَهُ- لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ- وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی- فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ

المعنى

الأمران المذکوران فی الآیه غایتان من الزهد و الإعراض عن الدنیا فی قوه خاصّه مرکّبه تلزم الزهد، و نبّه علیها لتعریفه بها، و کنّى بقوله: فقد أخذ الزهد بطرفیه. عن استکمال حقیقه الزهد و کمالاتها حینئذ و ظاهر أنّ وجود الخاصّه المذکوره مستلزم للإعراض عن الدنیا و طیّباتها بالقلب و هو الزهد الحقیقىّ.

مطابق با حکمت ۴۳۹ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۱۳- امام (ع) فرمود: الزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی- فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ

ترجمه

«تمام پارسایى بین دو کلمه از قرآن است که خداوند پاک مى ‏فرماید: لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ«»، و کسى که بر گذشته افسوس نخورد، و به آینده شاد نشد، پارسایى را از دو طرف دریافت کرده است.»

شرح

دو موردى که در آیه ذکر شده است نتیجه پارسایى و اعراض از دنیاست و به منزله خاصّه مرکبّه‏اى است که لازمه پارسایى است، و براى تعریف پارسایى بدانها اشاره کرده است. و عبارت فقد اخذ الزّهد بطرفیه (پارسایى را از دو طرف گرفته است) کنایه از کامل داشتن پارسایى و کمالات آن است در چنان حالتى، و بدیهى است که وجود چنان ویژگى باعث اعراض از دنیا و خوشیهاى آن از صمیم قلب است و زهد واقعى هم همان است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۱۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۱۲- و قال علیه السّلام: النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا

المعنى

و قد مرّ بیانه.

مطابق با حکمت ۴۳۸ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۱۲- امام (ع) فرمود: النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا

ترجمه

«مردم دشمنند آنچه را که نمى ‏دانند.»

شرح

قبلا عین همین عبارت به شماره (۱۵۸) گذشت و توضیح داده شد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۱۱ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)مقایسه عدل وبخشش

شرح ابن‏ میثم

۴۱۱- و سئل علیه السّلام: أیما أفضل: العدل، أو الجود
فقال الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا- وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ- فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا

المعنى

أشار إلى أفضلیّه العدل بضمیرین صغرى الأوّل: قوله: العدل إلى قوله: جهتها. یرید أنّ طلیعه الجود یقتضى من صاحبها إخراج کلّ ما یملکه عن مواضعه و مواضع حاجته الّتی هى أولى به بمقتضى العدل. الثانی: قوله: و العدل. إلى قوله: خاصّ. و استعار له لفظ السایس باعتبار أنّ به نظام العالم و الجود عارض خاصّ بمن یصل إلیه من بعض الناس. و تقدیر الکبرى فیهما: و کلّ أمرین کانا کذلک فالعدل أشرفهما و أفضلهما. و قوله فالعدل. إلى آخره هو النتیجه.

مطابق با حکمت ۴۳۷ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۱۱- از امام (ع) پرسیدند: از عدالت و بخشندگى کدام یک بهتر است فرمود:
الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا- وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ- فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا

ترجمه

«عدالت چیزها را در جاى خود مى نهد، و بخشندگى آنها را از جاى خود بیرون مى‏ سازد، و عدالت نگهبان همه است لیکن بخشندگى تنها به کسى که به او بخشش شده بهره مى‏ رساند پس عدالت برتر و بالاتر است.»

شرح

امام (ع) به فضیلت عدالت وسیله دو قیاس مضمرى اشاره فرموده است که مقدمه صغراى اوّل: العدل… جهتها است، مقصود آن است که در آغاز بخشندگى از صاحبش مى‏خواهد تا آنچه را که مالک است از جاى خود و از محل نیازش که بنا به خواست عدالت آنجا سزاوارتر است، خارج سازد. و صغراى قیاس دوّم نیز عبارت «و العدل… خاصّ» است. کلمه: «سایس» را به اعتبار این که نظام عالم به عدالت بستگى دارد، استعاره براى عدالت آورده است، در صورتى که بخشندگى تنها به کسى از مردم که مورد بخشش قرار مى‏ گیرد، عارض مى ‏شود، و کبراى مقدّر هر دو قیاس چنین است: میان دو امرى که چنین باشند، عدالت برتر و بهترین آنها است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۴۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۱۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۱۰- و قال علیه السّلام: مَا کَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّکْرِ- وَ یُغْلِقَ‏عَنْهُ بَابَ الزِّیَادَهِ- وَ لَا لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَهِ- وَ لَا لِیَفْتَحَ عَلَیْهِ‏لِعَبْدٍ بَابَ التَّوْبَهِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَهِ

المعنى

أشار إلى استلزام امور ثلاثه و هى الشکر للمزید و الدعاء للإجابه و التوبه للمغفره. فمن فتح اللّه له باب إحدى هذه الملزومات فأعدّه له و ألهمه إیّاه وجب فی جوده أن یفتح له باب لازمه و یفیضه علیه. إذ لا بخل فی وجوده و لا منع فی سلطانه.
و وصف فتح الباب مستعار لتیسیر اللّه تعالى العبد لذلک و إعداده له.

مطابق با حکمت ۴۳۵ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۱۰- امام (ع) فرمود: مَا کَانَ اللَّهُ لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّکْرِ- وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الزِّیَادَهِ- وَ لَا لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَهِ- وَ لَا لِیَفْتَحَ لِعَبْدٍ بَابَ التَّوْبَهِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَهِ

ترجمه

«نمى ‏شود که خداوند به روى بنده‏ اى در شکر بگشاید و در زیادت روزى را ببندد، و در دعا و خواستن را بگشاید، و در اجابت را ببندد، و در توبه را باز کند امّا در بخشش را ببندد.»

شرح

امام (ع) به سه چیز اشاره فرموده است: سپاسگزارى براى فزونى نعمت، درخواست براى رواى حاجت، و توبه براى آمرزش و رحمت پس به روى هر کس که خداوند در یکى از این ملزومات را بگشاید و او را آماده و مهیّا سازد و آن را بر وى الهام کند، سزاى مقام بخشندگى‏ اوست که در لازم را نیز به روى او بگشاید و او را از فیض خویش بهره‏مند سازد زیرا که در وجود خدا بخلى نیست و در سلطنت او منعى وجود ندارد. و صفت گشودن در، استعاره براى موفق ساختن و آماده کردن بنده است توسط خداوند، براى چنان مرحمتى.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۱۴۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۰۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۰۹- و قال علیه السّلام: اخْبُرْ تَقْلِهِ قال الرضى: و من الناس من یروى هذا للرسول صلّى اللّه علیه و آله و سلم و مما یقوى أنه من کلام أمیر المؤمنین علیه السّلام ما حکاه ثعلب عن ابن الأعرابى، و قال المأمون: لولا أن علیا قال «اخبر تقله» لقلت:

المعنى

قلاه یقلیه قلى- بالکسر- و قلاء- بالفتح- أبغضه. و الهاء مزیده للسکت و هو أمر فی معنى الخبر یجرى مجرى المثل، و المعنى من خبرت باطنه قلیته. و الحکم أکثرىّ لکثره ما علیه الناس من حیث السریره و رذائل الأخلاق. و ما نقل عن المأمون من العکس یرید به أنّ إظهار البغض للشخص یکشف عنه باطنه لأنّه إمّا أن یقابل بمثل ذلک أو یترک فیعرف خیره من شرّه. و نقل مثله عن أبی بکر الأصفهانی قال: لولا أنّ الاعتراض على السلف من الجهاله و السرف لقلت: القلى ثمّ الخبر، حتّى لا یکون الإنسان مضیّعا وقته، واضعا فی غیر موضعه مقته.

مطابق با حکمت ۴۳۴ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۰۹- امام (ع) فرمود: اخْبُرْ تَقْلِهِ

ترجمه

«او را آزمایش کن تا دشمنش بدارى».

شرح

سید رضى مى‏ گوید: بعضى از مردم این سخن را از پیامبر (ص) نقل کرده‏ اند، امّا آنچه تأیید مى‏ کند که این سخن از امیر المؤمنین است آن است که ثعلب از ابن اعرابى نقل کرده که مأمون گفت: اگر نبود که على (ع) فرمود: اخبر تقله (بیازما تا دشمن بدارى)، من مى ‏گفتم: اقله تخبر، (مردم را دشمن بدار تا بیازمایى).

قلاه یقلیه، قلّى به کسر (قاف) و قلاء، به فتح به معنى: دشمن داشت او را. هاى آخر براى سکت اضافه شده است. این جمله امرى است در معناى خبر و به منزله ضرب المثل به این معنى که باطن هر کس را بیازمایى، دشمنش مى‏ دارى. و این حکم به غالب است چون بیشتر مردم از نظر باطن و اخلاق ناروا چنینند. و آنچه را که از مأمون نقل کرده‏ اند بر عکس سخن امام (ع) است یعنى اظهار دشمنى با شخص باعث فاش شدن باطن او مى‏ گردد، زیرا که او یا در برابر، دشمنى مى‏ کند و یا نمى ‏کند، در هر صورت خوبى و بدى او روشن مى ‏کردد. و نظیر این سخن از ابو بکر اصفهانى نقل شده است که گفت: اگر اعتراض برگذشتگان در زمره نادانى و اسراف تلقّى نمى ‏شد، مى ‏گفتم: دشمنى، سپس آزمون، تا این که انسان عمرش را تلف نکرده و بیجا با کسى دشمنى نمى ‏ورزد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۰۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۰۸- و قال علیه السّلام: اذْکُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ

المعنى

و الغرض التنفیر عن الدنیا.

مطابق با حکمت ۴۳۳ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۰۸- امام (ع) فرمود: اذْکُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ

ترجمه

«به خاطر داشته باشید، بریده شدن لذّتها و ماندن پیامدهاى نارواى [آنها] را».

شرح

هدف امام (ع) از این سخن برحذر داشتن از دنیاست.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۳۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۰۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)وصف أولیاء اللّه

شرح ابن‏ میثم

۴۰۷- و قال علیه السّلام: إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْیَا- إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا- وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا-فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ یُمِیتَهُمْ- وَ تَرَکُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَیَتْرُکُهُمْ- وَ رَأَوُا اسْتِکْثَارَ غَیْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلَالًا- وَ دَرَکَهُمْ لَهَا فَوْتاً- أَعْدَاءُ مَا سَالَمَ النَّاسُ وَ سَلْمٌ لِمَنْ‏سَلْمُ مَا عَادَى النَّاسُ- بِهِمْ عُلِمَ الْکِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا- وَ بِهِمْ قَامَ الْکِتَابُ وَ هُمْ بِهِ قَامُوا- لَا یَرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا یَرْجُونَ- وَ لَا مَخُوفاً فَوْقَ مَا یَخَافُونَ

أقول: میّز أولیاء اللّه بصفات عشر:

إحداها: أنّهم نظروا إلى باطن الدنیا
أى حقیقتها، و غرض الحکمه الإلهیّه من وجودها فعملوا فیها على حسب علمهم إذا نظر الناس إلى ظاهرها من زینتها و قیناتها.

الثانیه: و اشتغلوا بآجلها
و هو ما جعله اللّه نصب أعینهم غرضا مقصودا منها ثمره للاستعداد بها و هو ثواب اللّه و رضوانه إذا اشتغل الناس بعاجلها و حاضر لذّاتها.

الثالثه: فأماتوا منها ما خشوا أن یمیتهم
و هو نفوسهم الأمّاره بالسوء الّتى یخشى من غلبتها و استیلائها على العقل موته و هلاکه فی الآخره، و یحتمل أن یرید بما أماتوه منها قیناتها استعاره. فکأنّهم لمّا رفضوها و لم یلتفتوا إلیها قد أماتوا و لم یبق لها حیاه عندهم.

الرابعه: و ترکوا منها ما علموا أنّه سیترکهم.
و هو زینتها و قیناتها التارکه لهم بالموت عنها. و- من- فی الموضعین لبیان الجنس.

الخامسه: و رأوا استکثار غیرهم منها استقلالا- و درکها لها فوتا
أى استقلالا من الخیر الباقى و فوتا له إذ کان درکها و الاستکثار بها سببا لذلک.

السادسه: أعداء ما سالم الناس
و هى الدنیا، و سلم ما عادى الناس و هى الآخره.

الثامنه: بهم علم الکتاب.
لحفظهم إیّاه و تفقّههم له و إفادتهم به، و به علموالاشتهارهم به عند الناس.

التاسعه: و بهم قام الکتاب
أى صارت أحکامه قائمه فی الخلق معمولا بها، و به قاموا: أى بأوامره و نواهیه و بما ینبغی له. و یحتمل أن یرید أنّ قیامهم فی معاشهم و معادهم ببرکته.

العاشره لا یرون مرجوّا فوق ما یرجون
من ثواب اللّه، و لا یخافون مخوفا فوق ما یخافون من عذاب اللّه و الحجب عنه. و ذلک لعلمهم بالمرجوّ و المخوف هناک.

مطابق با حکمت ۴۳۲ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۰۷- امام (ع) فرمود: إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْیَا- إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا- وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا- فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ یُمِیتَهُمْ- وَ تَرَکُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَیَتْرُکُهُمْ- وَ رَأَوُا اسْتِکْثَارَ غَیْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلَالًا- وَ دَرَکَهُمْ لَهَا فَوْتاً- أَعْدَاءُ مَا سَالَمَ النَّاسُ وَ سَلْمُ مَا عَادَى النَّاسُ- بِهِمْ عُلِمَ الْکِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا- وَ بِهِمْ قَامَ الْکِتَابُ وَ هُمْ بِهِ قَامُوا- لَا یَرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا یَرْجُونَ- وَ لَا مَخُوفاً فَوْقَ مَا یَخَافُونَ

ترجمه

«دوستان خدا کسانى هستند که به باطن دنیا نگاه کنند، آن گاه که مردم به ظاهر آن مى‏ نگرند و به پایان آن بپردازند، وقتى که مردم به وضع حاضر آن مشغولند، پس نابود مى‏ سازند آنچه را که مى‏ ترسند آنها را نابود سازد، و ترک مى‏ کنند آنچه را که مى‏ دانند آنها را ترک خواهد کرد، و مى‏ بینند که بهره ‏بردارى فراوان دیگران از دنیا، کم بهره بردن است و دریافتن دنیا توسط ایشان، از دست دادن آخرت است، آنان با آنچه مردم در صلحند دشمن، و با آنچه مردم با آن دشمنند در صلح مى‏ باشند. به وسیله ایشان کتاب آسمانى شناخته شده و به وسیله کتاب آنها شناخته شدند، و به وسیله آنها کتاب پایدار، و به وسیله کتاب آنها جاودانه شدند، امیدى بالاتر از امیدشان و ترسى بیشتر از ترس ایشان قابل تصوّر نیست».

شرح

امام (ع) دوستان خدا را به وسیله ده صفت مشخّص کرده است:

۱- آنان به باطن و حقیقت دنیا و هدف حکمت الهى از پیدایش دنیا مى‏نگرند و در نتیجه مطابق آگاهى خود عمل مى‏کنند، در موقعى که مردم به ظاهر آن یعنى به آرایش و اندوخته‏هاى دنیا توجّه دارند.

۲- و به پایان دنیا مشغولند یعنى آنچه را که خداوند مقابل چشمشان، به عنوان هدف اصلى و نتیجه آمادگى از دنیا قرار داده است که همان اجر و مزد و خوشنودى خدا مى ‏باشد، آن گاه که مردم به وضع حاضر و لذّات موجود دنیا سرگرمند.

۳- آنچه را که از دنیا ممکن بود باعث نابودى آنها شود، آنها نابود ساخته ‏اند، یعنى نفس امّاره‏اى را که مى‏ترسیدند بر آنها غلبه کرده و بر عقلشان چیره شود و در نتیجه باعث مرگ و نابودى آنها در آخرت گردد. و احتمال دارد که مقصود- به صورت استعاره- همان اندوخته‏ هاى دنیا باشد که باعث نابودى انسان مى‏ گردند، و گویى از آن جهت که آنان دنیا را ترک کرده و به آن توجّهى ندارند، دنیا در نزد آنها مرده و فراموش شده است.

۴- و ترک مى‏کنند از دنیا آنچه را که مى‏دانند سرانجام آنها را ترک خواهد کرد، یعنى همان زیب و زیور دنیا که با مردن ایشان آنها را ترک خواهد گفت. من در هر دو مورد براى بیان جنس است.

۵- بهره فراوان دیگران را از دنیا کم بهرگى، و دریافت آنها را از دنیا، از دست دادن مى‏ دانند، یعنى کم بهرگى از خیر آخرت و از دست دادن آن، از آن رو که دریافت دنیا و بهره زیاد از آن چنین نتیجه ‏اى را دارد.

۶- با آنچه مردم سازش دارند، یعنى با دنیا، دشمن، و با آنچه مردم آن را دشمن مى‏ دارند یعنى آخرت، در صلح و سازشند.

۷ و ۸- به وسیله ایشان کتاب دانسته شد، چون ایشان کتاب را پاسدارى و تفقّه مى ‏کنند و به دیگران مى‏آموزند، و به وسیله کتاب ایشان شناخته شدند به‏ دلیل شهرتشان به وسیله آن در نزد مردم.

۹- وسیله آنها کتاب پایدار ماند، یعنى احکام کتاب در بین مردم برقرار ماند و مردم به آن احکام عمل کردند، و همچنین به وسیله کتاب آنها جاودانه شدند یعنى با اجراى اوامر، و نواهى و آنچه سزاوار ایشان بود. و احتمال دارد که مقصود استوارى ایشان در امر معاش و معاد به برکت قرآن باشد.

۱۰- امیدى بالاتر از امیدى که به پاداش الهى دارند، و خوفى بالاتر از خوفى که از عذاب خدا و دورى از او دارند، وجود ندارد از آن رو که اینان یقین به آن امید و ترس در آن عالم دارند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۳۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۰۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)اقسام روزی

شرح ابن‏ میثم

۴۰۶- و قال علیه السّلام: الرِّزْقُ رِزْقَانِ طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ- فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى یُخْرِجَهُ عَنْهَا- وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَهَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیَا حَتَّى یَسْتَوْفِیَ مِنْهَا رِزْقَهُ مِنْهَا

المعنى

استعار للرزق وصف الطالب باعتبار أنّه لا بدّ من وصوله فهو کالطالب لصاحبه.و نفّر عن طلب الدنیا بما یلزمها من الغایه المقدّره و هى الموت فکأنّه طالب للمرء لغایه إخراجه من الدنیا بسبب طلبه لها، و رغّب فی طلب الآخره بما یلزمه من طلب الدنیا و أهلها لمن انقطع عنها حتّى یصل إلیه رزقه منها و هو محمود. و قد بیّنا فیما سلف وجه إقبال الناس على من ینقطع عنهم.

مطابق با حکمت ۴۳۱ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۰۶- امام (ع) فرمود:الرِّزْقُ رِزْقَانِ طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ- فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى یُخْرِجَهُ عَنْهَا- وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَهَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیَا حَتَّى یَسْتَوْفِیَ رِزْقَهُ مِنْهَا

ترجمه

«روزى دو قسم است: یکى آن که در پى تو است و دیگرى آن که تو در پى آنى، پس کسى که خواهان دنیاست مرگ او را مى‏ طلبد تا از دنیا ببردش، و کسى که طالب آخرت است دنیا او را مى‏ طلبد تا وى از آن روزى خود را کامل ببرد».

شرح

امام (ع) صفت طالب را براى روزى از آن رو استعاره آورده است که روزى همچون کسى که در پى صاحبش در آید ناگزیر به او مى‏ رسد. و از طلب دنیا به دلیل نتیجه مقدّرى که در پى دارد، یعنى مرگ، بر حذر داشته است به طورى که گویى مرگ شخص را دنبال مى‏ کند تا او را از دنیا بیرون سازد، آن هم به خاطر آن‏ که خود شخص، دنیا را مى‏ جوید، و وادار به رفتن در پى آخرت نموده است به دلیل این که لازمه طلب آخرت آن است که دنیا و اهل دنیا در پى کسى مى‏ روند که از دنیا بریده است تا آنجا که روزى وى از دنیا مى‏ رسد، و این کارى است پسندیده، و ما در گذشته دلیل اقبال مردم را بر کسى که از ایشان بریده است بروشنى بیان کردیم.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۱۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۰۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۴۰۵- و قال علیه السّلام: إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَهً وَ أَخْیَبَهُمْ سَعْیاً- رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِی طَلَبِ مَالِهِ- وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِیرُ عَلَى إِرَادَتِهِ- فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا بِحَسْرَتِهِ وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَهِ بِتَبِعَتِهِ

المعنى

استعار وصف الأخسر صفقه لمن ذکر باعتبار استعاضته للدنیا عن الآخره و مع عدم موافقه القدر له فی حصول آماله الدنیویّه. و ظاهر أنّه أخسر من اتّجر. و تبعته ما یلحقه من عقوبات الآلام المکتسبه له من سعیه.

مطابق با حکمت ۴۳۰ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۰۵- امام (ع) فرمود: إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَهً وَ أَخْیَبَهُمْ سَعْیاً- رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ‏ فِی طَلَبِ مَالِهِ- وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِیرُ عَلَى إِرَادَتِهِ- فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا بِحَسْرَتِهِ وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَهِ بِتَبِعَتِهِ

ترجمه

«زیانکارترین مردم در معامله، و ناامیدترین فرد در تلاش و کوشش آن کسى است که براى رسیدن به آرمانهایش جسمش را فرسوده کند، و مقدّرات او را در رسیدن به خواسته ‏اش یارى ننمایند، پس با حسرت و افسوس از دنیا برود و با گناهان خود وارد آخرت شود.»

شرح

صفت (اخسر صفقه) را استعاره براى آن کسى که معرفى کرده، آورده از آن رو که دنیا را به جاى آخرت گرفته است و قضا و قدر، با او در رسیدن به آرزوهاى دنیوى‏ اش موافق نبوده است. و بدیهى است که او در معامله‏ اش زیانکارتر از همه است و پیامد آن هم عبارت است از کیفر دردهایى که در اثر تلاش خود او عایدش مى‏ گردد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۰۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)بزرگترین حسرت

شرح ابن‏ میثم

۴۰۴- و قال علیه السّلام: إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ- حَسْرَهُ رَجُلٍ کَسَبَ مَالًا فِی غَیْرِ طَاعَهِ اللَّهِ- فَوَرَّثَهُ رَجُلًافَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِی طَاعَهِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ- فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّهَ وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَ

المعنى

غرض الکلمه الجذب عن الکسب الحرام، و ادّخار المال و التنفیر عنه بما ذکر.
و قوله: أعظم الحسرات.لا یقتضى أن یکون کلّ ما هو أعظمها. و إنّما کان ذلک حسره عظیمه لعدم منفعته بالمال فی الدنیا، و عذابه فی الآخره، و مشاهدته لانتفاع الغیر به هناک.

مطابق با حکمت ۴۲۹ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۰۴- امام (ع) فرمود: إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ- حَسْرَهُ رَجُلٍ کَسَبَ مَالًا فِی غَیْرِ طَاعَهِ اللَّهِ- فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِی طَاعَهِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ- فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّهَ وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَ

ترجمه

«بزرگترین حسرتها در روز قیامت، حسرت آن کسى است که مالى را از راه حرام به دست آورده، و کسى آن را از وى به ارث برده و در راه بندگى خدا صرف کرده باشد و بدان سبب وارد بهشت گردد، امّا او که خود فراهم آورنده مال بوده است وارد جهنم شود.»

شرح

هدف از این سخن برحذر داشتن از کسب حرام و اندوختن مال و زنهار از آن است به دلیلى که ذکر کرده است.
و عبارت اعظم الحسرات نمى ‏رساند که این حسرت از تمامى حسرتها بزرگتر است، بلکه این حسرتى بزرگ است از آن جهت که در دنیا از مال سودى نبرده و در آخرت دچار عذاب آن بوده و از طرفى مى ‏بیند دیگرى در آخرت از آن مال سود مى‏ برد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۴۰۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)عید

شرح ابن‏ میثم

۴۰۳- و قال علیه السّلام فى بعض الأعیاد: إِنَّمَا هُوَ عِیدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِیَامَهُ وَ شَکَرَ قِیَامَهُ- وَ کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٌ

المعنى

غرض الکلمه الجذب إلى عباده اللّه و طاعته، و کسر النفوس عن الفرح بما لیس للّه فیه نصیب سواء کان زمانا أو مکانا أو غیرهما. و لمّا کان العید عباره عن یوم تسرّ فیه الناس و تفرح فیه فکلّ یوم لا یعصى اللّه فیه فهو أولى بالفرح و السرور فیه و أن یسمّى عید از فی عرف أولیاء اللّه و الطالبین لما عنده.

مطابق با حکمت ۴۲۸ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۴۰۳- امام (ع) در یکى از عیدها فرمود: إِنَّمَا هُوَ عِیدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِیَامَهُ وَ شَکَرَ قِیَامَهُ- وَ کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ

ترجمه

«امروز براى کسى عید است که خداوند روزه ‏اش را قبول کرده و به نمازش پاداش داده است، و هر روز که در آن روز معصیت خدا را نکنند، آن روز عید است».

شرح

هدف از این سخن، جلب مردم به عبادت و اطاعت خدا و در هم شکستن نفوس است از خرسند بودن بدانچه که خداى را در آن سهمى نباشد. چه از نظر زمان، یا مکان و یا جز اینها باشد. و چون عید عبارت از روزى است که مردم در آن روز شاد و مسرورند، پس هر روزى که در آن روز معصیت خدا نشود، آن روز شایسته ‏تر به شادمانى است و در عرف اولیاى خدا و طالبان نعمتهاى او، آن روز عید نامیده مى‏شود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۳۸