google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
20-40 ترجمه و شرح فلسفی خطبه ها علامه جعفریشرح و ترجمه خطبه هاعلامه محمد تقی جعفری

خطبه ها خطبه شماره ۳8 (ترجمه و شرح فلسفی علامه محمد تقی جعفری)شبهه

38 و من كلام له عليه السلام

متن خطبه سى و هشتم

و فيها علة تسمية الشبهة شبهة ثم بيان حال الناس فيها 1 و إنّما سمّيت الشّبهة شبهة لأنّها تشبه الحقّ : 2 فأمّا أولياء اللّه فضياؤهم فيها اليقين 3 ، و دليلهم سمت الهدى 4 و أمّا أعداء اللّه فدعاؤهم فيها الضّلال 5 ، و دليلهم العمى 6 ، فما ينجو من الموت من خافه 7 ، و لا يعطى البقاء من أحبّه 8 .

ترجمه خطبه سى و هشتم

و از سخنان آن حضرت است . علت اينكه شبهه ، شبهه ناميده ميشود و بيان حال مردم در شبهه بيان شده است 1 علت اينكه شبهه ، شبهه ناميده شده است ، اينست كه شبيه به حق است 2 . اما اولياء اللّه در موقعيت‏هاى شبهه ناك با روشنائى يقين حركت مي كنند 3 و راهنماى آنان خود راه هدايت است 4 و اما دشمنان خدا در آن شبهه ‏ها دعوت به گمراهى مي كنند 5 و راهنماى آنان نابينائى است 6 با ترس از مرگ ، هيچ كسى از مرگ نجات پيدا نمي كند 7 و با دوست داشتن بقاء هيچ كسى پايدار نمي ماند 8

تفسير عمومى خطبه سى و هشتم

2 و أنّما سمّيت الشّبهة شبهة لأنّها تشبه الحقّ ( علت اينكه شبهه ، شبهه ناميده شده است اينست كه شبيه به حق است )

شبهه ‏هاى طبيعى و شبهه‏ هاى عمدى

دو نوع عمده در پديده‏ها و سخنان شبهه‏ ناك وجود دارد كه توجه بآن دو ضرورت دارد :

1 شبهه‏ هاى طبيعى همه ما ميدانيم كه حق و باطل در حيات بشرى همواره و در همه موقعيت‏ها با آن وضوح و صراحت نمودار نميشوند كه براى هيچ كس جاى ترديد و شك و شبهه نمانده باشد . دخالت نيت‏ها و هدف‏گيريهاى درونى كه نمود عينى در گفتارها و كردارها و ساير شئون بشرى ندارند ، از عوامل بسيار رايج و متداول بروز شبهه ‏ها است . نارسائى الفاظ در بيان مقاصد واقعى و كاملا مشخص نيز يكى ديگر از عوامل فراوانى شبهه ميباشد . همچنين بى‏زبان بودن و چند علتى بودن نمودهائى كه در اعمال و آثار انسانى وجود دارد ،مانند بعضى از نمودهاى طبيعى عينى . مثلا حرارت يك پديده‏ايست قابل لمس ،ما دست رفيق‏مان را لمس مي كنيم ، مى ‏بينيم حرارت دستش زيادتر از معموليست ،اين حرارت ممكن است معلول تماس طولانى دست با گرماى آفتاب باشد ، و ممكن است معلول تب يا ماليدن دست به اجسامى مانند پشم بوده باشد و امثال اين علل . حال اگر ما بخواهيم كار يا تفكر مهمى را بر علت مشخص اين حرارت بناگذارى كنيم و دلايل تعيين كننده يكى از آنها قطعى نباشد ، ما در قضاوت درباره آن حرارت قطعا به اشتباه خواهيم افتاد . در اين نوع از شبهات ماداميكه تقصيرى در تشخيص حق صورت نگيرد ، تنها ضررى كه خواهيم ديد ، ضرر محروميت از حق است كه بجهت نادانى براى ما وارد خواهد گشت .

نوع دوم القاء شبهه و مشتبه ساختن عمدى حقايق است كه يكى از دلايل خبث و پليدى تبهكاران محسوب ميشود و باضافه ضرر محروميت از حق كه بانسانهاى ناآگاه وارد ميشود ، عامل سقوط بوجود آورنده شبهه را نيز فراهم خواهد ساخت . 3 ، 6 فأمّا أولياء اللّه فضياؤهم فيها اليقين و دليلهم سمت الهدى . و أمّا أعداء اللّه فدعاؤهم فيها الضّلال و دليلهم العمى ( اما اولياء اللّه در موقعيت‏هاى شبهه ناك با روشنائى يقين حركت مي كنند و راهنماى آنان طريقه هدايت است . و اما دشمنان خدا ، در اين موقعيت‏ها دعوت به گمراهى مي كنند و راهنماى آنان نابينائى است ) .

نور يقين بزرگترين عامل روشنائى انسانى در تاريكى ‏هاى شبهات براى اولياء اللّه است

مقصود از يقين در اينجا آن انكشاف صد در صد معلوم نيست كه ذهن آدمى مانند آيينه‏اى صاف آن را در خود منعكس مينمايد و بس ، بلكه مقصود آن حالت نورانى روح است كه از بكار بستن عقل سليم و عمل به نداهاى سازنده وجدان و تعهدبرين است كه با خداوند سبحان بسته شده است . اين نورانيت با زيادى علم و كوششهاى بى‏اساس بوجود نميايد ، بلكه چنانكه در روايتى آمده است : يَقْذِفُهُ اللَّهُ فى‏ قَلْبِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ ( اين نوريست كه خداوند در دل آن بندگانى كه بخواهد ميتاباند ) البته ميدانيم كه مقصود از خواستن خداوندى ،

خواستن بى ‏علت نيست ، بلكه علت اين خواستن و مشيت خداوندى را خود انسان با بكار بستن عقل سليم و عمل به نداهاى وجدان و تعهد برين ميباشد كه مربوط به اراده و عمل خود انسان است . آيات و روايات مربوط به نورانيت يقين فراوان است و همه آنها بر اين حقيقت دلالت مي كند كه اين نورانيت معلول خلوص و صفاى قلبى انسان است كه واقعيات و حقايق را بطور ناب مى ‏بيند .

اين بينش نورانى بزرگترين الطاف خداونديست كه به يك بنده عطا ميشود و در موقع روياروئى با تاريكيها و شبهات حيرت زده و ناتوان نميماند ، زيرا براى رسيدن به مقام والاى اخلاص حتما مجاهدتهاى خالصانه ضرورت دارد و مطابق آيه شريفه وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا [ العنكبوت آيه 69] ( و كسانيكه در راه ما مجاهدت ميورزند ، ما حتما آنان را به راههاى خود هدايت مي كنيم ) اينست موقعيت انسانهاى رشد يافته در برابر تاريكى ‏ها و شبهات و اما آنانكه به خصومت با خدا برخاسته ‏اند ، از اين تاريكى ‏ها و شبهات سوء استفاده نموده ، از آنها براى گمراه كردن مردم بهره بردارى مي كنند و راهنمائى جز نابينائى ندارند .

چه در آن تاريكى‏ها و شبهاتى كه خود براى فريفتن مردم بوجود آورده ‏اند و چه در آن تاريكى‏ها و شبهاتى كه بطور طبيعى نمودار گشته و مردم در برابر آنها قرار گرفته باشند . 7 ، 8 فما ينجو من الموت من خافه و لا يعطى البقاء من أحبّه ( با ترس از مرگ هيچ كسى از مرگ نجات پيدا نميكند و با دوست داشتن بقاء هيچ كسى پايدار نميماند ) .

نه ترس از مرگ ميتواند مرگ را منتفى بسازد و نه عشق و علاقه به بقاء ،

پايدارى را نصيب انسان ميكند قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذى‏ تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُمْ [ الجمعه آيه 8] ( بآنان بگو : مرگى كه از آن فرار ميكنيد ، بديدار شما خواهد آمد ) كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ اِلَيْنا تُرْجَعُونَ [ الانبياء آيه 25] ( همه نفوس مرگ را خواهند چشيد ، سپس بسوى ما خواهيد برگشت ) آرى ، آنچه كه با قوانين طبيعت كه جلوه‏گاه مشيت خداوندى آمده است ، با قوانين طبيعت هم خواهد رفت ، جز روح انسانى كه طبق مشيت الهى گام به ما فوق طبيعت گذاشته و آماده زندگى ابدى خواهد گشت خُلِقْتُمْ لِلْبَقاءِ لا لِلْفَناءِ ( شما براى بقاء آفريده شده ‏ايد ، نه براى نابودى و فنا ) درباره مرگ و مرگ از ديدگاه على ( ع ) در مجلد هشتم از تفسير و نقد و تحليل مثنوى مباحث مشروحى مطرح كرده‏ايم ، مراجعه شود . در تفسير بعضى از خطبه ‏هاى آينده كه امير المؤمنين عليه السلام مسائل مهمى را در موضوع مرگ متذكر شده ‏اند ، مطالبى را طرح خواهيم كرد .

شرح وترجمه نهج البلاغه علامه محمدتقی جعفری  جلد ۹

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=