google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
نهج البلاغه موضوعی

نهج البلاغه موضوعی توصیف مرگ

بخش پنجم : معاد

۱٫ مرگ

O توصیف مرگ


۴۱۱٫ زمان عمر معین
خلق الاجال فاءطالها و قصرها، و قدمها و اءخرها، و وصل بالموت اءسبابها، و جعله خالجا لاشطانها، و قاطعا لمرائر اءقرآنها
مدت عمر هر کس را بیافرید و مقدر و معین کرد، پس آن را طولانى و کوتاه و مقدم و مؤ خر قرار داد. براى مرگ هر موجودى سبب ها و علت هاى همراه نمود، و مرگ را کشنده ریسمان هاى طولانى و قطع کننده بندهاى بسیار محکم زندگى قرار داد. (۴۰۶)

۴۱۲٫ حافظ انسان
کفى بالاجل حارسا.
اجل براى حفاظت انسان کافى است . (۴۰۷)


۴۱۳٫ از بین برنده خوشى ها
اءن الموت هادم لذاتکم ، و مکدر شهواتکم ، و مباعد طیاتکم ، زائر غیر محبوب ، و قرن غیر مغلوب ، و واتر غیر مطلوب . قد اءعلقتکم حبائله و تکنفتکم غوائله ، و اءقصدتکم معابله و عظمت فیکم سطوته و تتابعت علیکم عدوته ، و قلت عنکم نبوته . فیوشک اءن تغشا کم دواجى ظلله و احتدام علله

مرگ لذت ها و خوشى هاى شما را از میان مى برد و آرزوهاى شما را تیره و تار مى سازد و میان شما و هدف هایتان فاصله مى اندازد، دیدار کننده اى است که هیچ کس او را دوست ندارد و مبارزى است که هرگز شکست نمى خورد و جنایتکارى است که هرگز بازخواست نمى شود. هم اکنون بندهاى دام خویش را (به دست و پاى ) شما انداخته . نزدیک است که تاریکى سایه هاى مرگ و شدت دردهاى آن شما را فرا گیرد. (۴۰۸)


۴۱۴٫ مرگ میعادگاه نهایى
واءى على نفسه اءن لا یضطربق شبح مما اءولج فیه الروح ، الا و جعل الحمام موعده ، و الفناء غایته
و وعده نموده خداوند متعال که هیچ موجودى را که روح در آن دمیده است (از وضع مقرر خود) دگرگونى نباشد، جز این که مرگ را وعده گاه نهایى و فنا را پایان کار او قرار داده است . (۴۰۹)


۴۱۵٫ بیچاره فرزند آدم !
مسکین ابن آدم ! مکتوم الاجل ، مکنون العلل ، محفوظ العمل ، تؤ لمه البقه و تقتله الشرقه ، و تنتنه العرقه
بیچاره فرزند آدم ! زمان مرگش نامعلوم ، علل بیمارى اش ناپیدا، عملش ‍ محفوظ، پشه اى او را مى آزارد و تابش آفتاب او را مى کشد، و عرق بدنش ‍ بدبویش مى سازد. (۴۱۰)


۴۱۶٫ سپرى نگاهدارنده
اءن مع کل انسان ملکین یحفظانه ، فاذا جاء القدر خلیا بینه و بینه ، و اءن الاجل جنه حصینه
همراه هر انسانى دو فرشته است که او را محافظت مى کنند، پس هنگامى که تقدیر فرا رسد از او جدا شوند و اجل ، سپرى است نگاه دارند۰ (۴۱۱)


۴۱۷٫ بى اعتبارى دنیا
لو اءن اءحدا ید اءلى البقاء سلما او لدفع الموت سبیلا، لکان ذلک سلیمان بن داود علیه السلام الذى سخر له ملک الجن و الانس مع النبوه و عظیم الزلفُه . فلما استوفى طعمته ، و استکمل مدته ، رمته قسى الفناء بنبال الموت ، و اءصبحت الدیار منه خالیه “، و المساکن معطله “، و ورثها قوم آخرون


اگر کسى مى توانست نردبانى براى جاودانگى پیدا کند، یا براى دفع مرگ راهى پیش گیرد، قطعا این شخص سلیمان بن داوود علیه السلام بود که ملک جن و انس براى او مسخر بود، با منصب پیامبرى و تقرب بزرگ به خدا. او هنگامى که روزى خود را تمم کرد و مدت عمرش را به پایان رساند، کمان هاى فنان تیرهاى مرگ را به طرف او نشانه گرفت . شهر از وى خالى گشت و مساکن از وجود او تهى شد و از کار افتاد و گروهى دیگر آن میراث ها را به ارث بردند. (۴۱۲)


۴۱۸٫ فاصله بهشت و جهنم
ما بین اءحدکم و بین الجنه اءو النار الا الموت اءن ینزل به . و اءن غایه ” تنقصها اللحظُه ، و تدمها الساعه ، لجدیره بقصر المدُه . و اءن غائبا یحدوه الجدیدان : اللیل و النهار، لحرى بسرعه الاوبه . و اءن قادما یقدم بالفوز اءو اشقوُه لمستحق لافضل العدُه

فاصله شما با بهشت یا جهنم بیش از فرا رسیدن مرگ نیست ، زندگانى که گذشت لحظات از آن مى کاهد و مرگ آن را نابود مى کند، حتما کوتاه خواهد بود، و سزاوار است که کوتاه باشد. زندگى که گذشت شب و روز آن را به پیش مى برد و به زودى به پایان خواهد رسید و مسافرى که سعادت و یا شقاوت را به همراه دارد باید بهترین زاد و توشه را با خود بردارد. (۴۱۳)


۴۱۹٫ سپرى در برابر مرگ
اءن على من الله جنه ” حصینه “، فادا جاء یومى انفرجت عنى و اءسلمتنى ؛ فحینئذا لا یطیش السهم ، و لا یبراء الکم
خداوند براى من سپرى محکم قرار داده است . چون روز مرگ من فرا رسد، آن سپر از من جدا شده و مرا به دست مرگ مى سپرد. در آن هنگام ، نه تیر به خطا رود و نه زخم بهبود یابد. (۴۱۴)


۴۲۰٫ روزى و اجل مقدر
اءلى عبدالله بن العباس فانک لست بسابق اءجلک ، و لامرزوق ما لیس لک
خطاب به ابن عباس فرمود: نه بر مرگ پیشى مى گیرى و نه از آن چه روزى تو نیست خواهى خورد. (۴۱۵)


۴۲۱٫ همه چیز فانى است
ماینجو من الموت من خافه ، و لا یعطى البقاء من اءحبه
هر کس از مرگ بترسد از آن رهایى نیابد و هر آن کس که زندگانى را دوست داشته باشد همیشه زنده نماند. (۴۱۶)


۴۲۲٫ عظمت سختى هاى مرگ
اءن للموت لغمرات هى اءفظع من اءن تستغرق بصفه ، اءو تعتدل على عقول اءهل الدنیا
همانا مرگ سختى هایى دارد که دشوارتر از آن است که به وصف آید، یا خرده هاى مردم جهان بتواند آن را درک کند. (۴۱۷)


۴۲۳٫ پایان زندگى دنیوى
بالعم یرهب الموت ، و بالموت تختم الدنیا
با دانش و آگاهى ، هراس از مرگ حاصل مى شود و با مرگ دنیا به پایان مى رسد. (۴۱۸)


۴۲۴٫ نداى فرشته
اءن لله ملکا ینادى فى کل یوم : لدوا للموت واجمعوا للفناء، و ابنوا للخراب
همانا خداوند متعال فرشته اى دارد که هر روز بانگ مى زند: بزایید براى مردن ، گرد آورید براى نیست شدن ، بسازید براى ویران شدن ! (۴۱۹)


۴۲۵٫ پنهان زدیده ها
اءن اءجله (الانسان ) مستور عنه ، و اءمله خادع له
همانا مرگ از نظر انسان پنهان و آرزوهایش فریبنده اوست . (۴۲۰)


۴۲۶٫ اجل معین
لک اءجل وقتا لا یعدوه ، و سببا لا یتجاوزه
هر اجلى مدتى ، و وقت معینى دارد که از آن نمى گذرد و سببى که از آن تجاوز نمى کند. (۴۲۱)

۴۲۷٫ کوتاهى در اعمال
اءلا و اءنکم فى اءیام اءمل من ورائه اءجل ؛ فمن عمل فى اءیام اءمله قبل حضر اءجله فقد نفعه عمله ، و لم یضرره اءجله . و من قصر فى اءیام اءمله قبل حضور اءجله ، فقد خسر عمله ، و ضره اءجله

آگاه باشید! همه در دوران آرزویى به سر مى برند که اجل در پى آن است ، بنابراین هر کس پیش از رسیدن اجلش در همان دوران آرزوها به عمل پردازد، اعمالش به او سود مى بخشد و فرارسیدن مرگش به او زیانى نمى رساند و کسى که در این ایام آرزو و پیش از رسیدن مرگ در عمل کوتاهى کند، گرفتار خسران شده و فرارسیدن مرگش براى او زیان خواهد داشت . (۴۲۲)


O استقبال از مرگ


۴۲۸٫ گروگان عمل
فارعوا عباد الله ما بر عایته یفوز فائزکم و باضاعته یخسر مبطلکم ، و بادروا آججالکم باءعمالکم ؛ فانکم مرتهنون بما اءسلفتم ، و مدینون بما قدمتم
اى بندگان خدا! رعایت کنید آنچه را که به سبب رعایتش رستگار شما سود مى برد و با فرو گذاشتنش تبهکار شما زیان مى بیند و پیش از فرا رسیدن اجل هایتان کار کنید، زیرا شما گروگان چیزى هستید که پیشاپیش ‍ فرستاده اید و در قبال آنچه کرده اید، جزا داده مى شوید. (۴۲۳)


۴۲۹٫ از مرگ پیشى بگیرید!
بادروا الموت الذى اءن هربتم منه اءدرککم ، و اءن اءقمتم اءخذ کم ، و اءن نسیتموه ذکر کم
بر مرگ پیشى گیرید، زیرا که اگر بگریزید شما را دریابد و اگر برجا بمانید، شما را مى گیرد و اگر فراموشش کنید شما را به یاد آورد. (۴۲۴)

۴۳۰٫ رسیدن به مرگ
و الله ما فجانى من الموت وارد کرهته ، ولا طالع اءنکرته ، و ما کنت الا کقارب ورد، وطالب وجد
قسم به خدا، هیچ چیز از مرگ نیست که ناگهان به من برسد و من از آن کراهت داشته باشم و چیزى از آن بر من آشکار نمى گردد که آن را نشناخته و از آن امتناع داشته باشم . من در رسیدن به مرگ ، مانند کسى هستم که هنگام شب تشنگى بر او چیره شده و اکنون به آب رسیده که در آرزوى چیزى است و اینک مطلوب خود را یافته است . (۴۲۵)

۴۳۱٫ مهیاى مرگ باشید!
بادروا الموت و غمراته ، و امهدوا له قبل حلوله ، و اءعدوا له قبل نزوله
براى استقبال مرگ و سختى هاى آن ، پیش از آن که پیک اجل بر سر شما تاختن بیاورد آماده شوید، پیش از فرود آمدن آن ، براى پذیرشش مهیا شوید. (۴۲۶)

۴۳۲٫ آمادگى براى مرگ
استعدوا للموت فقد اءظلکم ، و کونا قوما صیح بهم فانتبهوا، و علموا اءن الدنیا لیست لهم بدار فاستبدلوا… و ما بین اءحدکم و بین الجنه اءو النار الا الموت اءن ینزل به … نساءل الله سبحانه اءن یجعلنا و اءیاکم ممن لا تبطره نعمه ، و لا تقصر به عن طاعُه ربه غایه ، و لا تحل به بعد الموت ندامه و لا کابه

براى مرگ آماده باشید که سایه اش بر شما گسترده است و همچون گروهى باشید که چون بر آنان بانگ زدند زود بیدار شدند و میان هیچ یک از شما و بهشت و دوزخ جز مرگى که بر او فرود آید فاصله اى نیست . از خداى بزرگ مى خواهیم که ما و شما را از گروهى قرار دهد که نعمت دنیا آنان را سرمست و مغرور نمى سازد و هیچ هدفى آن ها را از بندگى حق باز نمى دارد و پس از مرگ پشیمان و اندوهگینى نمى شوند. (۴۲۷)

۴۳۳٫ امر فراگیر
بادروا اءمر العامه و خاصه اءحدکم و هو الموت ، فان الناس اءمامکم ، اءن اساعُه تحدوکم من خلفکم تخففوا تلحقوا، فانما ینتظر باءولکم آخرکم
پیشدستى کنید براى آمادگى به استقبال امرى که فراگیر همه و در برگیرنده هر یک از شما با کیفیت مخصوص به شما است ، این امر همان مرگ است ، مردم را با سرنوشت حتمى مرگ پیش چشمانتان مى بینید و قیامت شما را از پشت به سوى خوى مى راند، سبک شوید! برسید! جز این نیست که گذشتگان در انتظار آیندگان اند. (۴۲۸)

۴۳۴٫ فرا رسیدن مرگ
فبادروا العمل ، و خافوا بغته الاجل فانه لا یرجى من رجعه العمر ما یرجى من رجعه الرزق
به سوى عمل بشتابید و از فرا رسیدن ناگهانى مرگ بترسید، زیرا آن امید که به بازگشت روزى هست به بازگشت عمر نیست . (۴۲۹)

۴۳۵٫ براى سفر خویش آماده شو!
خذ ما یبقى لک مما لا تبقى له ، و تیسر لسفرک : و شم برق النجاه و ارحل مطایا التشمیر
بگیر آنچه را که براى تو جاودانى است از آنچه که براى آن نخواهى ماند و براى سفر خود آماده باش و بیدار و ببین که برق نجات از کجا درخشیدن مى گیرد و با آماده کردن موکب سفر، آماده کوچ از این دنیا باش ! (۴۳۰)

۴۳۶٫ بهترین مرگ ها
اءن اءکرم الموت القتل ! و الذى نفس ابن اءبى طالب بیده ، لالف ضربه بالسیف اءهون على من میته على الفراش فى غیر طاعه الله !
همانا بهترین مرگ ها کشته شدن در راه خدا است ، به خدایى که جان فرزند ابوطالب در دست اوست سوگند، که هزار ضربه شمشیر بر من آسان تر است تا مرگ در بستر در غیر طاعت پروردگارم . (۴۳۱)

۴۳۷٫ زیانکارترین مردم دنیا
اءن اخسر الناس صفقه ” و اءخیبهم سعیا رجل اءخلق بدنه فى طلب ماله ، و لم تساعده المقادیر على اراده ، فخرج من الدنیا بحسرته ، و قدم على الاخره بتبعته
زیانکارترین مردم در داد و ستد و ناکام ترین شان در سعى و تلاش ، مردى است که تن خویش در طلب مال بفرساید و مقدرات با خواست او مساعدت نکند و آن گاه با دریغ و حسرت از دنیا رود و با وبال آن به آخرت روى نهد. (۴۳۲)

۴۳۸٫ وصیت آخر امام (ع )
فى ختام وصیته لابنه الحسن علیه السلام -: استودع الله دینک و دنیاک . و اساءله خیر القضاء لک فى العاجله و الاجله ، و الدنیا و آلاخره ، و السلام
در آخر وصیتش به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمودند: پسرم ! دین و دینانت را به خدا مى سپارم و بهترین فرمان و قضاى الهى را امروز و فردا و در دنیا و آخرت از او، براى تو مساءلت دارم ، والسلام (۴۳۳)

O یاد مرگ

۴۳۹٫ نتایج یاد مرگ
من اءکثر من ذکر الموت رضى من الدنیا بالیسیر
هر که زیاد یاد مرگ کند، به اندکى از دنیا خشنود گردد. (۴۳۴)

۴۴۰٫ نتیجه یاد آخرت
من تذکر بعد السفر استعد.
کسى که دورى سفر آخرت را به یاد داشته باشد، خود را آماده خواهد ساخت . (۴۳۵)

۴۴۱٫ یاد معاد
طوبى لمن ذکر المعاد، و عمل للحساب و قنع بالکفاف ، و رضى عن الله
خوشا به حال کسى که در یاد معاد است و براى حساب روز قیامت کار کند و به کفاف معیشت قناعت دارد و از خدا راضى و خشنود است . (۴۳۶)

۴۴۲٫ عجله به سوى خوبى ها
من ارتقب الموت سارع الى الخیرات
کسى که مراقب مرگ باشد به سوى خوبى ها شتاب کند. (۴۳۷)

۴۴۳٫ به یاد مرگ باش !
اءکثر ذکر الموت و ما بعد الموت ، و لا تتمن الموت الا بشرط وقیق
بیش از همه از مرگ و دنیاى پس از مرگ یاد کن و آن را جز به شرط محکم و استوار آرزو مکن ! (۴۳۸)

۴۴۴٫ از مرگ بترسید
بادروا العمله ، و خافوا بغته الاجل
به کارهاى شایسته بپردازید و از فرا رسیدن مرگ بترسید! (۴۳۹)

۴۴۵٫ علت دنیا طلبى
قد غاب عن قلوبکم ذکر الاجال ، و حضرتکم کواذب الامال ، فصارت الدنیا اءملک بکم من الاخره !
یاد مرگ ها از دل هاى شما رخت بربسته است و آرزوهاى دروغین شما را فرا گرفته است و این رود، دنیا بیش از آخرت بر شما تسلط یافته است . (۴۴۰)

۴۴۶٫ ارتهان الانسان
اذکروا تیک التى آباؤ کم و اخوانکم بها مرتهنون ، و عیها محاسبون
و به یاد آورید آنچه را که پدران و برادران شما در گرو آن هستند و براى آن حسابرسى مى شوند. (۴۴۱)

۴۴۷٫ هدف تیرهاى مرگ
اءیها الناس ! اءنما اءنته فى هذه الدنیا غرض تنتضل
اى مردم ! شما در این جهان هدف تیرهاى مرگید. (۴۴۲)

۴۴۸٫ فراموشى آخرت
فى ذکر عمرو بن العاص -: اءما و الله اءنى لیمنعنى من اللعب ذکر الموت و اءنه لیمنعه من قول الحق نسیان الاخره
درباره عمرو بن عاص فرمود: به خدا سوگند، یاد مرگ مرا از شوخى و بازى باز مى دارد و فراموشى آخرت او را از گفتن حق باز مى دارد. (۴۴۳)

۴۴۹٫ زیاد به یاد مرگ باش
یا بنى ! اءکثر من ذکر الموت ، و ذکر ما تهجم علیه ، و تقضى بعد الموت اءلیه ، حتى یاءتیک و قد اءخذت منه حذرک ، و شددت له اءزرک ، و لا یاءتیک بغتُه ” فیبهرک
فرزندم ! مرگ را بسیار به یاد آور و هجوم ناگهانى آن را یاد کن تا هنگامى که فرا مى رسید با همه نیرو آماده باش و باید کمر بسته و آماده منتظر او باشى ، نه این که ناگهان فرا رسد و بر تو چیره شود. (۴۴۴)

۴۵۰٫ دنیا سراى گذر است !
اءلا و اءن هذه الدنیا التى اءصبحتم تتمنونها و ترغبون فیها، و اءصبحت تغضبکم و ترضیکم لیست بدارکم ، و لا منزلکم الذى خلقتم له و لا الذى دعیتم اءلیه … فدعوا غرورها لتحذیرها، و اءطماعها لتخویفها. و سابقوا فیها اءلى الدار التى دعیتم اءلیها
بدانید که این دنیا که پیوسته آرزومند آن هستید و به آن مشتاقید، و گاهى شما را خشمگین کرده و زمانى شما را خشنود مى سازد، سراى همیشگى شما نیست و جایى نیست که براى آن آفریده و یا به آن فرا خوانده شده باشید. پس فریب هایش را به خاطر برحذر داشتنش ، و به طمع آوردنش را به خاطر ترساندنش و به طمع آوردنش را به خاطر ترسانیدنش رها کنید و در آن براى رسیدن به سرایى که بدان فرا خوانده شده اید از یکدیگر پیشى بگیرید. (۴۴۵)

۴۵۱٫ وصیت به یاد مرگ
اءوصیکم بذکر الموت و اقلال الغفله عنه و کیف غفلتکم عما لیس یغلکم و طمعکم فیمن لیس یمهلکم
شما را به یادآورى مرگ و کمى غفلت از آن سفارش مى کنم و چگونه از چیزى غفلت مى کنید که از شما غافل نیست و چگونه از کسى که شما را مهلت نمى دهد مهلت مى خواهید. (۴۴۶)

۴۵۲٫ یاد آخرت
فى وصیته للحسن علیه السلام : و اعلم یا بنى ! اءنک اءنما خلقت للاخره للدنیا، و للفناء لا للبقاء، و للموت لا للحیاه
از وصیت امام علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام : اى پسرم ! بدان که تو براى آخرت آفریده شدى نه براى دنیا، براى فنا نه براى بقا و ماندن ، براى مرگ نه براى زندگى در این جهان آفریده شده اى . (۴۴۷)

۴۵۳٫ وابسته نبودن به دنیا
اءن الله سبحانه قد جعل الدنیا لما بعدها، و ابتلى فیها اءهلها، لیعلم اءیهم اءحسن عملا، و لسنا للدنیا خلقنا، و لا بالسعى فیها اءمرنا
همانا خداى سبحان دنیا را براى پس از آن آفریده و اهل دنیا را در آن مى آزماید تا معلوم شود که چه کسى نیک کردارتر است ، ما براى دنیا آفریده نشده ایم و به کوشش در آن براى به دست آوردن حطام دنیوى ماءمور نگشته ایم . (۴۴۸)

۴۵۴٫ موعظه مرگ
اءن الغایه القیامه . و کفى بذلک واعظا لمن عقل پایان کار قیامت است و براى خردمند مرگ پند دهنده اى است کافى . (۴۴۹)

غفلت از مرگ

۴۵۵٫ غافلگیران مرگ

فى صفه الماءخوذین على الغرهُ عند الموت -: ثم از داد الموت فیهم ولوجا فحیل بن اءحدهم و بنى منطقه ، و اءنه لبین اءهل ینظر ببصره و یسمع باذنه ، على صحه من عقله و بقاء من لبه ، یفکر فیم اءفنى عمره ، و فیم اءذهب دهره !
در وصف کسانى که غافلگیر مرگ مى شوند، مى فرماید: آن گاه مرگ بیشتر به پیر آنان نفوذ مى کند و شخص را از سخن گفتن مى اندازد، در حالى که میان اعضاى خانواده خویش است و با چشمانش آنان را مى بیند و با گوشش ‍ مى شنود و خودش سالم و عقلش به جاست . به این مى اندیشد که عمرش ‍ را در چه راهى صرف کرده و روزگارش را چگونه به سر برده است ! (۴۵۰)
۴۵۶٫ فراموش کردن مرگ
عجبت لمن نسى الموت ، و هو یرى الموتى
در شگفتم از کسى که مرگ را فراموش کرده با این که مردگان را به چشم مى بیند. (۴۵۱)

۴۵۷٫ مرگ حقیقى است انکارناپذیر
و الله الجد لا اللعب ، و الحق لا الکذب ، و ما هو اءلا الموت اءسمع من نفسک
سوگند به خدا، که این جدى است نه شوخى و راست است نه دروغ . منظورم چیزى جز مرگ نیست که دعوت کننده اش نداى خود را به گوش ‍ همگان رسانید. (۴۵۲)

۴۵۸٫ نتایج ترس از خدا
فاتقى عبد ربه … فاءن اءجله مستور عنه ، و اءمله خادع له ، و الشیطان مؤ کل به ، یزیرین له المعصیه لیرکبها، و یمنیه التوبه لیسوفها، اذا هجمت منیته علیه اءغفل ما یکون عنها
پس بنده اى از پروردگارش ترسید…؛ زیرا روز مرگش را نمى داند و آرزوهایش او را مى فریبد و شیطان موکل اوست ، معصیت را برایش ‍ مى آراید تا مرتکب آن شود و به تو به امید وارش مى کند تا در کار آن امروز و فردا کند، تا آن که مرگ بر او هجوم آورد، در حالى که در غفلت و بى خبرى محض از آن به سر مى برد. (۴۵۳)

۴۵۹٫ دشمن غرور
لو راءى العبد الاجل و مصیره لا بغض الامل و غروره
اگر انسان عاقبت کارش را مى دید، بى گمان با آرزو و غرورش دشمن مى شد.(۴۵۴)

۴۶۰٫ تحذیر از فریب دنیا
لا یغرنک سواد الناس من نفسک ، و قد راءیت من کان قبلک ممن جمع المال و حذر الاقللال ، و اءمن العواقب – طول اءمل و استبعاد اءجل – کیف نزل به الموت فاءزعجه عن وطنه … اءما راءیتم الذین یاءملون بعیدا، و یبنون مشیدا، و یجمعون کثیرا! کیف اءصبحت بیوتهم قبورا، و ما جمعوا بورا؛ و صارت اءموالهم للوارثین و و اءزواجهم لقوم آخرین

انبوه مردم که پیرامون تو را بگیرند فریبت ندهد. در حالى که پیش از خود دیه اى آن کسى را که مال و منال دنیا را اندوخت و از کم شدن آن ترسید و به جهت آرزوى دراز و بعید شمردن مرگ از عواقب امور خود را در امان دید، چگونه مرگ بر او فرود آمد و او را از وطنش بر گرفت .

آیا ندیدید کسانى را که آرزو دور و دراز در سر داشتند و کاخ ‌هاى محکم مى ساختند و اموال کثیر جمع مى کردند، چگونه خانه هاى آنان مبدل به گورها گشت و اندوخته هایشان نابود شد. اموالشان به وارثانشان منتقل گشت . و زن هایشان را اقوام دیگر گرفتند. (۴۵۵)

O نزدیکى مرگ به آدمى

۴۶۱٫ روزگار رنج و زحمت
الدهر یخلق الابدان ، و یجدد آلامال ، و یقرب المنیه و یباعد الامنیه من ظفر به نصب ، و من فاته تعب
روزگار بدن ها را کهنه و آرزوها را زنده و مرگ را نزدیک و خواسته ها را دور مى سازد. کسى که به روزگار برسد خسته مى شود و هر که آن را از دست بدهد به زحمت و رنج مى افتد. (۴۵۶)

۴۶۲٫ شکارچى مرگ
من وصایاه لابنه الحسن علیه السلام -: و اعلم یا بنى ! اءنک اءنما خلقت للآخره لا للدنیا، و للفناء و للموت لا للحیاه ، و اءنک فى منزل قلعُه ودار بلغه ، و طریق اءلى الاخره و اءنک طرید الموت الذى لا ینجو منه هاربه ، و لا یفوته طالبه ، و لا بد اءنه مدرکه ، فکن منه على حذر اءن یدرکک و اءنت على حال سیئه قد کنت تحدث نفسک منها بالتوبه فیحول بینک و بین ذلک ، فاذا اءنت قد اءهلکت نفسک
امام على علیه السلام

۴۶۳٫ پشت به زندگى و رو به مرگ
اذا کنت فى اءدبار، و الموت فى اقبال ، فما اءسرع الملتقى
چون تو پشت به زندگى دارى و مرگ رو به تو دارد، چه زود به یکدیگر برخورد خواهید کرد. (۴۵۷)

۴۶۴٫ گامى به سوى مرگ
نفس المرء خطاه الى اءجله
هر نفس انسان گامى است به سوى مرگ ! (۴۵۸)

۴۶۵٫ لغزیدن توسط مرگ
من جرى فى عنان اءمله عثر باءجله
هر کس به دنبال آرزوى خویش بشتابد و زمام آن را رها کند، مرگ او را بلغزاند. (۴۵۹)

۴۶۶٫ جوینده اى شتابناک
اءن الموت طالب حثیث لا یفوته المقیم ، و لا یعجزه الهارب
همانا مرگ جوینده اى است شتابناک ، نه کسى که در محل خود اقامت دارد از نظر آن محو مى شود و نه از یافتن آن کس که گریزان است ناتوان مى گردد.(۴۶۰)

۴۶۷٫ نزدیکى کوچ
الرحیل و شیک .
کوچ به دنیاى دیگر نزدیک است . (۴۶۱)

۴۶۸٫ چه نزدیک است مرگ !
بادروا المعاد و سابقوا الاجال . فاءن الناس یوشک اءن ینقطع بهم الامل ، و یرهقهم الاجل و یسد عنهم باب التوبه
به سوى قیامت روز معاد مبادرت ورزید و قبل از فرا رسیدن مرگ کار کنید، چرا که نزدیک است رشته آرزوى مردم قطع گردد و مرگشان فرا رسد و در توبه به رویشان بسته شود. (۴۶۲)

۴۶۹٫ نزدیک تر از سایه
احذروا عبادلله الموت و قربه ! و اءعدواله عدته …و اءنتم طرداء الموت ، اءن اءقمم له اءخذ کم ، و اءن فرزتم منه اءدر ککم ، و هو اءلزم لکم من ظلکم . الموت معقود بنواصیکم ؛ و الدنیا تطوى من خلفکم
اى بندگان خدا! از مرگ و زود فرارسیدنش بترسید و زاد و توشه راه را فراهم سازید.. و شما رانده شدگان مرگید، اگر بایستید شما را مى گیرد و اگر بگریزید به شما مى رسد، مرگ از سایه شما به شما وابسته تر است و در پیشانى شما مهر مرگ زده شده و دنیا طومار عمرتان را در مى نوردد. (۴۶۳)

۴۷۰٫ حقانیت مرگ
اءنه و الله الجد لا اللعب ، و الحق لا الکذب ، و ما هو الا الموت اءسمع داعیه ، و اءعجل حادیه . فلا یغرنک سواد الناس من نفسک
به خدا سوگند آن جدى است نه شوخى ، حقیقت است نه دروغ . مرگ را مى گویم که صداى ود را به گوش همه زندگان رسانده و همگان را به سرعت مى راند، پس انبوه مردمان (زنده ) تو را نفریبد. (۴۶۴)

۴۷۱٫ امرى حتمى و قریب
الامر قریب و الاصطحاب قلیل
امر یعنى مرگ نزدیک و مدت همراه بودن با دنیا اندک است . (۴۶۵)

۴۷۲٫ از مرگ نگریز!
اءن الفار لغیر مزید فى عمره ، و لا محجوز (محجوب ) بینه و بین یومه
کسى که از مرگ بگریزد نه بر عمرش افزوده مى شود و نه گریختن مانع فرا رسیدن روز مرگش مى شود. (۴۶۶)

۴۷۳٫ فاصله دوزخ و بهشت
ما بین اءحدکم و بین الجنه اءو النار اءلا الموت اءن ینزل به
میان هیچ یک از شما با بهشتت و یا جهنم فاصله اى نیست مگر مرگى که بر شما وارد مى شود. (۴۶۷)

۴۷۴٫ مردگان چه ها مى بینند؟!
اءنکم لو قد عاینتم ما قد عاین من مات منکم لجز عتم و وهلتم و سمعتم و اءطعتم و لکن محجوب عنکم ما قد عاینوا، و قریب ما یطرح الحجاب !
پس به راستى اگر شما آنچه را که مردگان شما آشکارا دیده اند به همان نحو مى دیدید هر آینه بى تابیى مى کردید و مى ترسیدید. و در نتیجه آن سخن حق را شنیده و فرمان برده بودید؛ لیکن چیزهایى که آن ها دیده اند از شما پوشیده گردیده ، طولى نخواهید کشید که این پرده برداشته مى شود. (۴۶۸)

۴۷۵٫ آداب تشییع
تبع جنازه ” فسمع رجلا یضحک ، فقال : کاءن الموت فیها على غیرنا کتب ، و کان الحق فیها على غیرنا وجب ، و کاءن الذى نرى من الاموت سفر عما قلیل الینا راجعون ! نبودئهم اءجداثهم ، و ناءکل تراثهم ، کاءنا مخلدون بعدهم ، ثم قد نسینا کل واعظ و اعظه ، و رمینا بکل جائحه !!

امام على علیه السلام در تشییع جنازه اى شرکت فرموده بود شنید که مردى مى خندد، پس فرمود: گویا مرگ براى دیگران نه براى ما مقرر شده است و گویا حق در آن نه براى ما بلکه براى جز ما ثابت شده است و گویا این مردگان که رو به خاک نهاده اند مسافرانى هستند که به زودى به سوى ما برمى گردند، بدن هاى آنان را زیر خاک مى پوشانیم و آنچه را که ارث گذاشته اند مى خوریم ، گویى ما بعد از رفتن آنان جاویدان خواهیم ماند، سپس هر گونه پند دهنده را فراموش مى کنیم و نشانه هر بلا و مصیبتى مى شویم . (۴۶۹)

۴۷۶٫ گروگان هاى کوى مردگان
قد غودر فى محله الاموات رهینا، و فى ضیق المضجع وحیدا… و صارت الاجساد شحبه ” بعد بضتها، و العظام نخزه بعد بضتها، و العظام نخزه بعد قوتها، و الارواح مرتهنه بثقل اءعبائها، موقنه بغیب اءنبائها

در کوى مردگان گروگان است و در تنگناى گور تنها… بدن هاى تازه و لطیف دگرگون گشته و استخوان هاى محکم و نیرومند پوسیده اند و جان ها در گرود بارهاى سنگین (گناهان ) خود هستند و به خبرهاى عالم غیب یقین یافته اند. (۴۷۰)

۴۷۷٫ گفتگو با مردگان
لما اءشرف علیه السلام على القبور و هو یرجع من صفین -: یا اءهل الدیار الموحشه ، و المجال المقفره ، و القبور المظلمه ، یا اءهل التربه ! یا اءهل الغربه ! یا اهل الواحدُه ! یا اءهل الوحشُه ! اءنتم لنا فرط سابق ، و نحن لکم تبع لا حق . اءما الدور فقد سکنت ، و اءما الازواج فقد نکحت ، و اءما الاموال فقد قسمت . هذا خبر ما عندنا، فما خبر ما عندکم ؟ثم التفت اءلى اءصحابه فقال -: اءما لو اءذن لهم فى الکلام لاخبروکم اءن خیر الزاد التقوى

امیرالمؤ منین علیه السلام در حالى که از جنگ صفین برگشته ، و بر گورهاى بیرون کوفه مشرف و متوجه شده بود، فرمود: اى ساکنان سراهایى وحشتناک و محل هاى بى آب و گیاه و (خفتگان در) گورهاى تاریک ! اى در خاک رفتگان ! اى دور از وطنان ! اى تنها ماندگان ! اى وحشت زدگان ! شما براى ما پیش افتادگانید و ما به دنبال شما آیندگانیم و به شما ملحق شوندگانیم ؛ اما بدانید که در سراهاى شما، دیگران ساکن شدند. زنانتان با مردان دیگرى ازدواج کردند و اما اموالتان پس به تحقیق قسمت شد، این خبرى بود که ما از آن آگاه بودیم و شما براى ما چه خبرى دارید؟(آن گاه حضرت رو به اصحاب خود کرد و فرمود:) اما اگر به آنان اجازه سخن گفتن داده مى شد، هر آینه به شما خبر مى دادند که بهترین توشه براى سفر آخرت ، تقوا است . (۴۷۱)

۴۷۸٫ دیدن مرگ
عجبت لمن نسب الموت ، و هو یرى الموتى
در شگفتم از کسى که مرگ را دیده و مردگان را فراموش مى کند! (۴۷۲)

۴۷۹٫ قبر را آماده ورود کن !
و اعلم اءن اءمامک عقبه کوودا، المخف فیها اءحسن حالا من المثقل ، و المبطبى علیها اءقبح حالا من المسر(ع ). فارتد لنفسک قبل نزولک و وطى ء المنزل قبل حلولک
و بدان که در جلو روى تو گردنه اى است که بالا رفتن از آن دشوار است و در آن راه ، حالت آن که سبک بار مى باشد از کسى که بار سنگین بر دوش دارد بهتر است و حال آن کس که به کندى راه مى پیماید از آن که شتابان ره مى سپرده بدتر است . بنابراین پیش از فرود آمدن قاصدى بفرست تا محلى مناسب برایت آماده سازد و باز پیش از آن که فرود آیى محل فرود را، نرم و هموار کن تا با آسودگى در آن زیست نمایى . (۴۷۳)

۴۸۰٫ تنهایى آدمى با عملش
فى صفه الماخوذ على الغره عند الموت -: ثم حملوه اءلى مخط فى الارض ، فاءسلموه فیه اءلى عمله
امام على علیه السلام در وصف غافلگیر شدگان در هنگام مرگ مى فرماید: سپس او را تا منزلى در دل زمین مى برند و در آن جا او را به عملش ‍ مى سپارند. (۴۷۴)

۴۸۱٫ به کار گرفتن همت
ولیکن همک فیما بعد الموت
باید همت خود را در راه چیزى صرف کنى که پس از مرگ تو را به کار آید. (۴۷۵)

۴۸۲٫ آمادگى برا جایگاه قبر
فلیقبل امرء کرامه بقبولها، ولیحذر قارعه قبل حلولها، ولینظر امرو فى قصیر اءیامه ، و قلیل مقامه ، فى منزل حتى یستبدل به منزلا، فلیصنع لمتحوله ، و معارف منتقله
هر انسانى باید کرامت و خیر را با پذیرش آن استقبال کند و از هر حادثه کوبنده پیش از آن که وارد شود بر حذر باشد و هر کسى باید بنگرد در کوتاهى روزها و اقامت اندک در منزلگاهى که (با سرعت ) آن را به منزلگاه دیگر تبدیل خواهد کدر، پس عمل کند به منظور آمادگى براى جایگاهى که رو به آن دارد و حقایق روشنى که به سرنوشت نهایى اش در آن جا خواهد رسید. (۴۷۶)

۴۸۳٫ ورود به گور
یسلمک اءلى قبرک خالصا.
به زودى ملک الموت تو را از همه چیز جدا کرده و به دامن گور مى سپارد. (۴۷۷)

۴۸۴٫ یاد آخرین منزل
ضع فخرک ، و احطط کبرک ، و اذکر قبرک فاءن علیه ممرک
فخر و مباهات را بگذار و کبرت را ساقط نما! گورى را (که آخرین منزلگه حیات طبیعى تو است ) به یاد بیاور؛ زیرا که بالاخره گذارت به همان خاک تیره خواهد افتاد. (۴۷۸)

۴۸۵. تنهایى در گور
حتى اذا انصرف المشیع ، و رجع المتفجع ، و اءقعد فى حفرته نجیا البهته السؤ ال ، و عثره الامتحان
آن گاه که تشییع کنندگانش برگشتند و آنان که در فراقش اندوه و ناله سر داده بودند دنبال کار خود را گرفتند (در همان شب که زیر خاک تیره دفن گشته است ) براى پاسخ از سوال بحث انگیز و گویاى راز و آشکار ساختن لغزش هاى او. (۴۷۹)

۴۸۶٫ نهى از شیون
لحرب بن شر حبیل الشبامى لما سمع بکاء النساء على قتلى صفین -: اءتغلبکم نساؤ کم على ما اءسمع ؟اءلا تنهونهن عن هذا الرنین
هنگامى که امام على علیه السلام شیون زنان بر کشتگان صفین را شنید، به حرب بن شرحبیل شبامى فرمود: آیا زنان شما آن طور که مى شنوم بر شما غلبه مى کنند! آیا آنان را از این ناله ها نهى نمى کنید. (۴۸۰)

۴۸۷٫ امانتگاه گور
کاءن قد صرتم اءلى ما صاروا اءلیه ، و ارتهنکم ذلک المضجع ، و ضمکم ذلک المستودع
گویى شما نیز رهسپار همان جا شده اید که آنان شده اند و آن آرامگاه ، شما را گروگان گرفته و آن امانتگاه شما را در آغوش کشیده است . (۴۸۱)

۴۸۸٫ خیمه بر گوز زدن
کونوا کالسابقین قبلکم ، و الماضین اءمامکم . قوضوا من الدنیا تقویض ‍ الراحل و طووها طى المنازل
همچون کسانى باشید که پیش از شما رفتند و کسانى که پیش روى شما مردند، همچون مسافرانى که خیمه خویش بر مى کنند خیمه خود را از دنیا برکندند و همچنان که منزل ها (ى سفر) پیموده مى شود آن را پیمودند و رفتند. (۴۸۲)

۴۸۹٫ قبرها را آباد کنید!
سابقوا – رحمکم الله – اءلى منازکم التى اءمرتم اءن تعمروها، و التى رغبتم فیها، و دعیتم اءلیها
رحمت خدا بر شما! پیشى گیرید به سوى منازلى که دستور دارید آن ها را آباد کنید و به آن ها ترغیب گشته اید و به سویشان فرا خوانده شده اید. (۴۸۳)

۴۹۰٫ زیارت کنندگان غافل
من کلام له علیه السلام بعد تلاوته (اءلهاکم التکاثر حتى زرتم المقابر) -: یا له مراما ما اءبعده ! و زورا ما اءغفله ! و خطرا ما اءفظعه !
امام على علیه السلام بعد از تلاوت آیه (فخر فروشى بر یکدیگر شما را به خود مشغول ساخت . چندان که به زیارت گورها رفتید). فرمود: چه مقصد بسیار دورى ! و چه زیارت کنندگان غافلى ! و چه افتخار کردن زشت و وحشتناکى ! (۴۸۴)

_____________________________________________________________________________


۴۰۶- خطبه ۹۱٫
۴۰۷- حکمت ۳۰۶٫
۴۰۸- خطبه ۲۳۰٫
۴۰۹- خطبه ۱۶۵٫
۴۱۰- حکمت ۴۱۹٫
۴۱۱- حکمت ۲۰۱٫
۴۱۲- خطبه ۱۸۲٫
۴۱۳- خطبه ۶۴٫
۴۱۴- خطبه ۶۲٫
۴۱۵- نامه ۷۲٫
۴۱۶- نامه ۷۲٫
۴۱۷- خطبه ۳۸٫
۴۱۸- خطبه ۱۵۶٫
۴۱۹- حکمت ۱۳۲٫
۴۲۰- خطبه ۶۴٫
۴۲۱- خطبه ۱۹۳٫
۴۲۲- خطبه ۲۸٫
۴۲۳- خطبه ۱۹۰٫
۴۲۴- حکمت ۲۰۳٫
۴۲۵- نامه ۲۳٫
۴۲۶- خطبه ۱۹۰٫
۴۲۷- خطبه ۶۴٫
۴۲۸- خطبه ۱۶۷٫
۴۲۹- خطبه ۱۱۴٫
۴۳۰- خطبه ۲۲۳٫ پ
۴۳۱- خطبه ۱۲۳٫
۴۳۲- حکمت ۴۳۰٫
۴۳۳- نامه ۳۱ .
۴۳۴- حکمت ۳۴۹٫
۴۳۵- حکمت ۲۸۰٫
۴۳۶- حکمت ۴۴٫
۴۳۷- حکمت ۳۱٫
۴۳۸- نامه ۶۹٫
۴۳۹- خطبه ۱۱۴٫
۴۴۰- خطبه ۱۱۳٫
۴۴۱- خطبه ۸۹٫
۴۴۲- خطبه ۱۴۵٫
۴۴۳- خطبه ۸۴٫
۴۴۴- نامه ۳۱٫
۴۴۵- نامه ۳۱٫
۴۴۶- خطبه ۱۸۸٫
۴۴۷- نامه ۳۱٫
۴۴۸- خطبه ۱۷۳٫

نهج البلاغه موضوعی//عباس عزیزی

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=