google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
حکمت ها شرح ابن ميثم80-100 حکمت شرح ابن میثم

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 96 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

96- و عن نوف البكالى، قال: رأيت أمير المؤمنين عليه السّلام ذات ليلة و قد خرج من فراشه فنظر فى النجوم فقال لى: يا نوف، أ راقد أنت أم رامق فقلت: بل رامق قال: يا نوف طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا- الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ- أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً- وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً- وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً- ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ- يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ- فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ- إِلَّا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً- أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِيَ الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ كُوبَةٍ وَ هِيَ الطَّبْلُ- وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ- وَ الْكُوبَةَ الطُّنْبُورُ

اللغة

أقول: البكالي بكسر الباء: منسوب إلى بكاله قرية من اليمن. و الرامق: لناظر: و العريف: نقيب الشرطة.

المعنى

و كان خروجه عليه السّلام في ذلك الوقت لما نقله عن داود عليه السّلام و لأنّه محلّ لفراغ للاعتبار و الفكر في خلق السماوات و زينتها. ثمّ عرّف الزاهدين في الدنيا ستّة أوصاف لغرض الاقتداء بهم:

أحدها: اتّخاذهم الأرض بساطا.

الثاني: و ترابها فراشا.

الثالث: و ماءها طيبا، و ذلك من لوازم زهدهم في متاعها و تركها عن طيب نفس بذلك.

الرابع: اتّخاذهم للقرآن شعارا.

الخامس: و الدعاء دثارا، و استعار لفظ الشعار للقرآن باعتبار ملازمتهم لدرسه و تفهّم مقاصده كالشعار الملازم للجسد. و لفظ الدثار للدعاء باعتبار احتراسهم به من عذاب اللّه و الشدائد النازلة بهم كالاحتراس بالدثار عن البرد و نحوه.

السادس: قرضهم للدنيا: أى قطعها عنهم بأيسر ما يدفع ضرورتهم منها كما فعله المسيح عليه السّلام من هذه الأوصاف. و كان قيامه عليه السّلام في النصف الأخير من الليل و إنّما كان مظنّة الإجابة لخلوّ النفس فيه عن الاشتغال بشواغل النهار المحسوسة و توفّرها بعد النوم على الالتفات إلى حضرة الملأ الأعلى و استعدادها لقبول السوانح الإلهيّة. و إنّما استثنى المذكورين لملازمتهم المعصية الّتي تحجب نفوسهم عن قبول رحمة اللّه تعالى.

مطابق با حکمت 104 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

96- از نوف بكالى نقل شده است كه گفت: شبى امير مؤمنان را ديدم كه از بستر خود بيرون آمده و به جانب ستارگان نظر مى‏كند و مى‏فرمايد: أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ- فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ قَالَ يَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا- الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ- أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً- وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً- وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً- ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ-يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ- فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ- إِلَّا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً- أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِيَ الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ كُوبَةٍ وَ هِيَ الطَّبْلُ- وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ- وَ الْكُوبَةَ الطُّنْبُورُ

لغات

بكالى، به كسر باء: منسوب به بكاله نام روستايى از روستاهاى يمن است رامق: ناظر، بيدار عريف: كسى كه با مأمور دولت همكارى مى‏كند و راز مردم را به او مى‏گويد

ترجمه

«اى نوف خوابى يا بيدار عرض كردم: يا امير المؤمنين بيدارم. فرمود: اى نوف خوشا به حال پارسايان دنيا كه به آخرت دل بسته ‏اند، آنان كسانى هستند كه زمين را فرش، و خاك زمين را بستر، و آب آن را نوشيدنى گوارا قرار داده و قرآن را پيراهن و دعا را جبّه خويش ساخته‏ اند، و به اين ترتيب به روش حضرت مسيح (ع) دنيا را از خود دور كردند.

اى نوف، داود در اين وقت شب از جا بلند شد و گفت: اين ساعتى است كه در آن ساعت بنده‏اى درخواست نمى‏ كند مگر اين كه روا مى‏ گردد. جز آن كسى كه عشر بگير، يا خبرچين حكومتيان، گزمه و فراش حكومتى، يا نوازنده ساز (تار و تنبور) و يا دهل زن باشد». (بعضى گفته‏اند: عرطبه يعنى دهل، و كوبه يعنى تار و ساز).

شرح

بيرون رفتن امام (ع) در آن وقت به همان جهت است كه از حضرت داود (ع) نقل كرده است و نيز از آن رو كه وقت آزادى است براى توجه و انديشيدن در باره آفرينش آسمانها و آراستگى آنها، سپس پارسايان در دنيا را با شش ويژگى به منظور پيروى ديگران از آنان معرفى فرموده است:

1- زمين را فرش خود قرار داده‏ اند.

2- خاك زمين را بستر خود قرار داده ‏اند.

3- آب زمين را شربتى گوارا دانسته ‏اند، و اينها از لوازم پارسايى آن افراد در برخوردارى از دنيا و چشم پوشيدن با ميل و رغبت از آن است.

4- قرآن را شعار (جامه زيرين) خود ساخته ‏اند.

5- دعا و درخواست را دثار (لباس روپوش از قبيل جبّه و عبا) قرار داده‏اند لفظ: شعار«» را براى قرآن از آن رو استعاره آورده است كه آنان پيوسته در حال آموزش آن و درك مقاصد قرآنند همانند لباس زيرين كه همراه بدن است. و لفظ دثار را از آن جهت استعاره آورده است براى دعا، كه آنان خود را به وسيله دعا از عذاب خدا و سختيهاى وارد بر ايشان نگه مى‏دارند، همان طورى كه شخص به وسيله لباس روپوش از سرما و امثال آن خويشتن را حفظ مى‏ كند.

6- بريدن آنان از دنيا، يعنى آنان با اين ويژگيها دنيا را با كمترين مقدار نياز هم چون حضرت مسيح (ع) از خود جدا ساخته ‏اند.
و به پاخاستن آن بزرگوار در نيمه دوّم شب از آن جهت بود كه در آن هنگام اميد اجابت دعا مى‏رود به دليل اين كه نفس انسانى از سرگرمى به كارهاى محسوس روزانه فارغ است و پس از خواب، توجه فراوان به آستان ربوبى دارد و آماده پذيرش الطاف خداوندى است، و امّا آن افرادى را كه استثنا فرموده است به خاطر ارتباطشان با گناه است كه دلهاشان را از قبول رحمت پروردگار باز مى‏دارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=