حکمت 52 صبحی صالح
52-وَ قَالَ ( عليهالسلام )أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ
حکمت 50 شرح ابن أبي الحديد ج 18
50: أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ قد تقدم لنا قول مقنع في العفو و الحلم- . و قال الأحنف- ما شيء أشد اتصالا بشيء من الحلم بالعز- . و قالت الحكماء- ينبغي للإنسان إذا عاقب من يستحق العقوبة- ألا يكون سبعا في انتقامه- و ألا يعاقب حتى يزول سلطان غضبه- لئلا يقدم على ما لا يجوز- و لذلك جرت سنة السلطان بحبس المجرم حتى ينظر في جرمه- و يعيد النظر فيه- . و أتي الإسكندر بمذنب فصفح عنه- فقال له بعض جلسائه لو كنت إياك أيها الملك لقتلته- قال فإذا لم تكن إياي و لا كنت إياك لم يقتل- . و انتهى إليه أن بعض أصحابه يعيبه- فقيل له أيها الملك لو نهكته عقوبة- فقال يكون حينئذ أبسط لسانا و عذرا في اجتنابي- . و قالت الحكماء أيضا- لذة العفو أطيب من لذة التشفي و الانتقام- لأن لذة العفو يشفعها حميد العاقبة- و لذة الانتقام يلحقها ألم الندم- و قالوا العقوبة ألأم حالات ذي القدرة و أدناها- و هي طرف من الجزع- و من رضي ألا يكون بينه و بين الظالم- إلا ستر رقيق فلينتصف
ترجمه فارسی شرح ابن ابی الحدید
حكمت (49)
اولى الناس بالعفو اقدرهم على العقوبة. «سزاوارترين مردم به عفو كردن، تواناترين ايشان بر عقوبت است.» در مورد عفو و بردبارى سخنان مفصل و كافى بيان داشتهايم.
احنف گفته است: هيچ چيز به چيزى پيوسته تر از بردبارى به عزت نيست.
حكيمان گفته اند: براى آدمى شايسته است كه چون كسى را كه مستحق عقوبت است عقوبت مى كند، در انتقام گرفتن همچون جانور درنده نباشد و نبايد تا شدت خشم او تسكين نيافته است، عقوبت كند كه مبادا مرتكب كارى شود كه روا نيست و بدين سبب است كه سنت پادشاه بر اين قرار گرفته است كه نخست گنهكار را زندانى كند تا بر گناه او بنگرد و دقت كند. گنهكارى را به حضور اسكندر آوردند، از گناهش درگذشت، يكى از همنشينان گفت: پادشاها اگر من به جاى تو بودم او را مى كشتم. اسكندر گفت: اينك كه تو به جاى من نيستى و من به جاى تو نيستم، او كشته نخواهد شد.
به اسكندر خبر رسيد كه يكى از يارانش بر او عيب مى گيرد. به اسكندر گفته شد: پادشاها اگر صلاح دانى بايد او را به سختى عقوبت كنى. گفت: در آن صورت براى اجتناب از من زبان گسترده تر و داراى عذر بيشتر خواهد بود.
و حكيمان همچنين گفته اند: خوشى عفو گواراتر از خوشى انتقام است، كه همراه خوشى عفو، عاقبت پسنديده هم هست و حال آنكه خوشى انتقام را درد پشيمانى همراه است. و هم گفتهاند پستتر و فرومايهتر حالت قدرتمند، عقوبت كردن است كه در واقع نمودارى از بى تابى است، و هر كس خشنود باشد كه ميان او و ستمگر فقط پرده نازكى وجود داشته باشد، بايد كه داد دهد.
جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديدجلد 7 //دكتر محمود مهدوى دامغانى