شرح ابن ميثم
442- و سئل عن التوحيد و العدل فقال عليه السّلام: التَّوْحِيدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ
المعنى
و هاتان الكلمتان على و جازتهما في غاية الشرف، و عليهما مدار العلم الإلهى.
و الكلمة الاولى أجلّ كلمة ربّى بها على التوحيد و التنزيه، و قد بيّنها مفهومها في أوّل الخطبة الاولى من الكتاب. و جملة القول فيها هاهنا أنّه لمّا كان الوهم إنّما يدرك المعاني الجزئيّة المتعلّقة بالمحسوس و لا بدّ أن يستعين في إدراكه و ضبطه بالقوّة المتخيّله حتّى يصوّره و يلحقه بالامور المحسوسة و كان البارى تعالى منزّها بمقتضى العقل الصرف عن المحسوسات و ما يتعلّق بها لا جرم لم يجز أن يوجّه الوهم في تصوّره تعالى و يجري على ذاته المقدّسة أحكامه. إذ لا يكون في حقّه إلّا كاذبة لاقتضائها كونه محسوسا أو متعلّقا بالمحسوس الّذي من شأنه الكثرة و التركيب المنافيان للوحدة المطلقة. فيكون قد عرّف التوحيد بخاصّة من خواصّه و هى لازم سلبّى.
و أمّا الكلمة الثانية: فالمراد من العدل اعتقاد جريان العدل في جميع أفعاله تعالى و أقواله و من لوازم ذلك الخاصّة به أن لا يتهمّه العبد أنّه يجبره على القبيح ثمّ يعاقبه عليه، أو أنّه يكلّفه ما لا يطيقه، و نحو ذلك من مسائل اصول الدين الّتي اعتمد فيها المعتزلة على ظواهر كلامه تعالى.
مطابق با حکمت 470 نسخه صبحی صالح
ترجمه فارسی شرح ابن ميثم
442- از امام (ع) در باره توحيد و عدالت پرسيدند: التَّوْحِيدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ
ترجمه
«توحيد و يگانه دانستن خدا آن است كه او را در انديشه نياورى، و عدالت آن است كه او را متّهم [به اجبار بنده بر عمل قبيح و بعد هم كيفر كردن او] نسازى.»
شرح
اين دو كلمه با تمام اختصار و كوتاهى در نهايت ارزش و محور علم خداشناسىاند. كلمه نخست، مهمترين كلمه اى است كه امام (ع) در باره توحيد و تنزيه خداوند، به منظور تربيت بندگان خدا فرموده است، و ما معناى آن را در خطبه اوّل كتاب نقل كرديم. و خلاصه مطلب در اينجا آن است كه قوه و هم تنها جزئيات مربوط به حسّ را درك مى كند و خداوند به اقتضاى اين كه معقول صرف است، از محسوسات و متعلقات آن منزّه و مبرّاست، ناگزير، روا نيست كه خداى تعالى را در تصور و هم در آوريم، و احكام و هم را بر ذات مقدس او اجرا كنيم.
زيرا در باره او جز خلاف نخواهد بود، چون اقتضاى و هم، آن است كه خدا را محسوس و يا وابسته به محسوس بدانيم كه از شأن آن كثرت و تركيب است و اين دو با وحدت مطلقه حق تعالى منافات دارند. پس در حقيقت، امام (ع) توحيد را به وسيله يكى از خواصّ آن كه لازم سلبى اوست [به و هم نيامدن] معرّفى نموده است.
امّا جمله دوم: مقصود از عدل، اعتقاد به جريان عدالت در تمام كارها و گفته هاى خداوند متعال است، و از لوازم چنين ويژگى آن است كه بنده خدا او را متهم نسازد بر اين كه خداوند او را بر عمل ناروا مجبور ساخته و بعد او را به كيفر برساند و يا اين كه او را تكليف مالايطاق نمايد، و نظاير اينها از مسائل مربوط به اصول دين كه معتزله در آنها به ظواهر قرآن توجه كردند.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن ميثم)، ج5 // قربانعلی محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده