حکمت 133 صبحی صالح
133-وَ قَالَ ( عليهالسلام )الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا
حکمت 129 شرح ابن أبي الحديد ج 18
129: الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ- رَجُلٌ بَاعَ نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا قال عمر بن عبد العزيز يوما لجلسائه- أخبروني من أحمق الناس قالوا رجل باع آخرته بدنياه- فقال أ لا أنبئكم بأحمق منه قالوا بلى- قال رجل باع آخرته بدنيا غيره- . قلت لقائل أن يقول له ذاك باع آخرته بدنياه أيضا- لأنه لو لم يكن له لذة في بيع آخرته بدنيا غيره لما باعها- و إذا كان له في ذلك لذة- فإذن إنما باع آخرته بدنياه لأن دنياه هي لذته
ترجمه فارسی شرح ابن ابی الحدید
حكمت (129)
الدنيا دار ممر، لا دار مقر، و الناس فيها رجلان: رجل باع نفسه فاوبقها، و رجل اتباع نفسه فاعتقها. «دنيا سراى گذشتن است نه قرارگاه و مردم در آن دو گونهاند: يكى آنكه خود را فروخت و به هلاك انداخت، ديگرى كه خود را خريد و آزاد ساخت.» عمر بن عبد العزيز روزى به همنشينان خود گفت: به من خبر دهيد احمقتر مردمان كيست گفتند: مردى كه آخرت خويش را به دنياى خود بفروشد. گفت: آيا به شما خبر دهم كه احمقتر از او كيست گفتند: آرى، گفت مردى كه آخرت خود را به دنياى ديگرى بفروشد.
مى گويم- ابن ابى الحديد- ممكن است كسى بگويد اين دومى هم آخرت را به دنياى خويش فروخته است زيرا اگر براى او لذتى نمى بود، آخرت خود را به دنياى ديگرى نمى فروخت و هنگامى كه براى او در اين كار لذتى باشد، در اين صورت آخرت خود را به دنياى خود فروخته است كه دنياى ديگرى مايه لذتش بوده است.
جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۷ //دکتر محمود مهدوى دامغانى