google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
1-20 حکمت شرح ابن میثمحکمت ها شرح ابن ميثم

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 4 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

4- و قال عليه السلام
إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ

المعنى

يريد أنّ الدنيا إذا أقبلت بجاهها و مالها على قوم بحسب توافق أسباب السعادة الدنيويّة لهم استلزم ذلك إقبال الناس عليهم و تقرّبهم إليهم بكلّ ممكن لميلهم إلى‏الدنيا و محبّتهم لها و حسنوا في أعينهم فاستعاروا لهم الأوصاف الجميلة الّتي كانت في غيرهم و إن لم يكونوا في نفس الأمر كذلك حتّى يصفوا بالعلم الجاهل، و بالكرم المبذّر، و بالشجاعة المتهوّر، و بالظرف و لطف الأخلاق الماجن. و ربّما كان إقبال الدنيا عليهم أيضا سببا لاستعدادهم لتحصيل الكمالات النفسانيّة و الملكات الفاضلة الّتي كانت محاسن لغيرهم قبلهم و إن كانوا قبل ذلك غير أهل لشي‏ء منها. و يحتمل أن يريد بالمحاسن محاسن الدنيا من مركوب و ملبوس و ابّهة و حسن إيالة و تصرّف، و ذلك ظاهر. و كونه عارية باعتبار عدم دوامه. و كذلك إذا أدبرت عنهم بحسب توافق أسباب الشقاوة فيها قبحوا في أعين الناس حتّى يكون أحدهم ذا فضيلة في نفسه فيجحدها الناس و يصفونه بضدّها فإن زهد في الدنيا نسبوه إلى الرياء و السمعة، و إن حسنت أخلاقه نسبوه إلى الخلاعة و المجون، و إن شجع نسبوه إلى التهوّر و الجنون. و هو معنى سلبها لمحاسن أنفسهم، و ربما استعدّ ذو الفضيلة منهم بذلك لتركها و إهمالها و التخلّق بضدّها حتّى تسلب عنه الفضيلة بالكلّيّة.

مطابق با حکمت 9 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

4- امام (ع) فرمود: إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ

ترجمه

«هر گاه دنيا به كسى روآورد نيكيهاى ديگران را به او عاريه مى‏دهد و هرگاه از وى روى برگرداند نيكيهاى خودش را نيز از او مى‏ستاند».

شرح

مقصود امام (ع) آن است كه هرگاه دنيا براى فراهم آوردن وسايل خوشبختى دنيوى، با جاه و مال بر گروهى روآور شود، مردم به آنها توجّه پيدا مى‏كنند و به خاطر علاقه و دلبستگى به دنيا، با هر وسيله ممكن به ايشان نزديك مى‏شوند، و اينان در نظر مردم خوب جلوه مى‏كنند، در نتيجه اوصاف خوبى را كه در ديگران است- هر چند كه در حقيقت آن طور نيستند- براى آنها به عاريه مى‏گيرند، به طورى كه نادان را به داشتن علم، و اسرافكار را به داشتن سخاوت، وبى‏باك را به دلاورى، مى‏ستايند، و هم‏چنين، آدم پررو و بى‏حيا را به داشتن ظرفيّت و خوش‏خويى معرّفى مى‏كنند. و چه بسا كه روآوردن دنيا به ايشان نيز باعث آمادگى آنها براى كسب كمالات نفسانى و ملكات برجسته‏اى مى‏گردد كه- هر چند آنان قبلا شايستگى براى هيچ يك از اينها را نداشتند- اين كمالات صفات خوبى براى افراد پيش از آنها بوده است.

و احتمال دارد كه مقصود از اين نيكوييها، خوبيهاى دنيوى از قبيل مركب سوارى، لباس، شكوه و حسن سياست و تدبير باشد، و اين مطلب روشنى است. عاريه بودن اينها نيز به اعتبار ناپايدارى اينهاست. و هم‏چنين وقتى كه دنيا- بر حسب فراهم آمدن وسايل بدبختى- بر گروهى پشت كند، در برابر چشم مردم بد جلوه كنند، به طورى كه اگر فردى از آنها داراى فضيلتى هم باشد، مردم آن فضيلت را انكار و او را بر خلاف آن معرّفى كنند، اگر در دنيا پارسا باشد، او را به ريا و سمعه نسبت دهند، و اگر خوش‏خوى باشد به سبكى و بى‏حيايى معرّفى كنند، و اگر شجاع و دلير باشد او را به بى‏باكى و ديوانگى نسبت دهند. و اين برگشت دنياست كه در حقيقت خوبيهاى خود را از آنان سلب كرده است، چه بسا كه بدين وسيله شخص داراى فضيلت آماده رها كردن و يك سو نهادن فضيلت شود و متخلّق به خوبى مخالف آن گردد، به حدى كه به طور كلى فضيلت از او رخت بربندد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=