حکمت 360 صبحی صالح
360-وَ قَالَ ( عليهالسلام )لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مُحْتَمَلا
حکمت 366 شرح ابن أبي الحديد ج 19
366: لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً- وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مُحْتَمَلًا هذه الكلمة- يرويها كثير من الناس لعمر بن الخطاب- و يرويها بعضهم لأمير المؤمنين ع- و كان ثمامة يحدث بسؤدد يحيى بن خالد و ابنه جعفر- و يقول إن الرشيد نكب علي بن عيسى بن ماهان- و ألزمه مائة ألف دينار- أدى منها خمسين ألفا و يلح بالباقي فأقسم الرشيد- إن لم يؤد المال في بقية هذا اليوم و إلا قتله- و كان علي بن عيسى عدوا للبرامكة مكاشفا- فلما علم أنه مقتول- سأل أن يمكن من السعي إلى الناس يستنجدهم- ففسح له في ذلك فمضى- و معه وكيل الرشيد و أعوانه إلى باب يحيى و جعفر- فأشبلا عليه و صححا من صلب أموالهما- خمسين ألف دينار في باقي نهار ذلك اليوم- بديوان الرشيد باسم علي بن عيسى و استخلصاه- فنقل بعض المتنصحين لهما إليهما- أن علي بن عيسى قال في آخر نهار ذلك اليوم متمثلا-
فما بقيا علي تركتماني
و لكن خفتما صرد النبال
فقال يحيى للناقل إليه ذلك- يا هذا إن المرعوب ليسبق لسانه إلى ما لم يخطر بقلبه- . و قال جعفر و من أين لنا أنه تمثل بذلك و عنانا- و لعله أراد أمرا آخر فكان ثمامة يقول- ما في الأرض أسود من رجل- يتأول كلام عدوه فيه- و يحمله على أحسن محامله- .
و قال الشاعر
إذا ما أتت من صاحب لك زلة
فكن أنت محتالا لزلته عذرا
ترجمه فارسی شرح ابن ابی الحدید
حكمت (366)
لا تظنن بكلمة خرجت من احد سوءا و انت تجد لها فى الخير محتملا.
«هرگز تا جايى كه براى خير محملى مى يابى به سخنى كه از دهان كسى بيرون مى آيد، بدگمان مشو.»
اين سخن را بسيارى از مردم از گفته هاى عمر بن خطاب مى دانند و برخى هم آن را از امير المؤمنين عليه السّلام مى دانند.
ثمامة ضمن نقل كردن سيادت و سرورى يحيى بن خالد و پسرش جعفر برمكى چنين مى گفته است كه هارون، على بن عيسى بن ماهان را فرو گرفت و پرداخت صد هزار دينار را بر او مقرر داشت. على بن عيسى پنجاه هزار دينار پرداخت و تقاضا كرد بقيه را بر او ببخشند، ولى هارون سوگند خورد كه اگر پنجاه هزار دينار ديگر را همان روز بپردازد، او را خواهد كشت. على بن عيسى از دشمنان آشكار و سرسخت برمكيان بود و چون دانست كه اگر آن مال را نپردازد كشته خواهد شد، تقاضا كرد به او اجازه داده شود پيش مردم رود و از ايشان يارى بخواهد. چنان اجازهاى به او داده شد.
على بن عيسى در حالى كه وكيل هارون و ياران او همراهش بودند، بر در خانه يحيى و جعفر آمد. آن دو بر او مهربانى كردند و از اموال ويژه خودشان پنجاه هزار دينار در همان روز به نام على بن عيسى به ديوان هارون تسليم كردند و او را رها ساختند. يكى از به ظاهر خيرانديشان برمكيان به يحيى و جعفر گزارش داد كه على بن عيسى غروب همان روز به اين بيت تمثل مى جسته است: «شما نه براى اينكه من زنده بمانم، رهايم ساختيد بلكه از تيزى و برندگى پيكانها ترسيديد.» يحيى به آن شخص گفت: اى فلان آن كس كه ترسيده است چيزهايى به زبانش مىآيد كه به دل او خطور نكرده است.
جعفر گفت: وانگهى از كجا براى ما ثابت شود كه او در اين شعر ما را منظور داشته و در مورد ما تمثيل زده است، شايد چيز ديگرى را اراده كرده باشد.
ثمامه مى گفته است: در زمين سرور و سالار كسى است كه سخن دشمن خود را درباره خويشتن به چيز ديگر تأويل و به بهترين وجهيى آن را حمل و تعبير كند.
شاعر چنين سروده است: هرگاه از دوستى براى تو لغزشى پيش آمد، تو خود براى لغزش او در جستجوى عذرى باش.
جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد 8 //دکتر محمود مهدوى دامغانى