google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
240-260 حکمت شرح ابن میثمحکمت ها شرح ابن ميثم

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 257 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

257- و قال عليه السّلام: اعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ- وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ طَلِبَتُهُ- وَ قَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ- أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ- وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ- وَ بَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ- وَ الْعَارِفُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ- أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةًفِي مَنْفَعَةٍ- وَ التَّارِكُ لَهُ الشَّاكُّ فِيهِ- أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًاشُغْلًا فِي مَضَرَّةٍ- وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى- وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى- فَزِدْ أَيُّهَا الْمُسْتَمِعُ فِي شُكْرِكَ- وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِكَ- وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِكَ

المعنى

و في هذا الفصل لطايف. لمّا قام البرهان على أنّ ما علم اللّه تعالى وجوده فهو واجب الوقوع و ما علم عدمه فهو ممتنع الوقوع لا جرم لم يكن لكلّ من القوىّ و الضعيف من الرزق و نحوه إلّا ما علم اللّه تعالى وصوله إليه بقلم القضاء الإلهىّ في الذكر الحكيم و اللوح المحفوظ و لم يبلغ عظيم الحيلة قوىّ المكيدة بحيلته أكثر ممّا سمّى له، و لا قصر الضعيف بضعفه عن بلوغ ما سمّى له. و لأجل ثبوت ذلك بالبرهان أمرهم بتيقّنه، و رغّبهم في علمه و العمل به بضمير صغراه قوله: و العارف. إلى قوله: في منفعة. أمّا راحته فلعلمه أنّ ما كتب له لابدّ أن يصل إليه فيترك لذلك شدّة الاهتمام به و الكدح له، و لمّا كانت راحته قلبيّة و بدنيّة كانت أعظم الراحات، و لمّا كانت مع منفعة بما يصل إليه تأكّد شرفها. و كذلك نفّر عن الشكّ في ذلك و ترك العمل به بقوله: و التارك لهذا الشاكّ فيه. إلى آخره. و هو ضمير تقدير كبراه: و كلّ من كان كذلك فلا ينبغي له الشكّ فيه و تركه، و إنّما كان أعظم الناس شغلا لأنّه شغل قلبه و بدنه فيما لا فايدة فيه فيلزمه مضرّة خالصة.
فإن قلت: فهذا ينافي الأمر بالدعاء و بالسعى في طلب الرزق كقوله تعالى فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ«» و نحوه.

قلت: قد بيّنا أنّه لا ينافي، و ذكرنا سرّ الدعا و فايدته. و حاصله أنّه قد يكون الدعا سببا لوجود الرزق فيعلم اللّه تعالى وجوده بواسطة سببه و لا تنافي بينهما. الثانية: نبّه أهل النعمة و الغنى و أهل الابتلاء على وجوب شكر اللّه تعالى على حاليهما أمّا أهل النعمة فنبّههم بأنّ نعمتهم قد يكون استدراجا لهم ليشكروا اللّه‏ عليها كيلا يستدرجهم بها، و أمّا أهل البلوى فنبّههم بأن بلواهم قد يكون صنعا من اللّه في حقّهم ليعدّهم بها لثوابه الجزيل فيجب عليهم شكر ذلك الصنع. و المقدّمتان صغريا ضميرين تقدير الاولى منهما: بعض المنعم عليه مستدرج بالنعمى. و تقدير الكبرى: و كلّ مستدرج بالنعمى يجب عليه أن يحترز بشكر نعمة اللّه عليه من الاستدراج بها، و كذلك تقدير الثانية: و بعض المبتلى مصنوع له بالبلوى. و تقدير الكبرى: و كلّ مصنوع إليه فيجب عليه شكر صنع اللّه في حقّه. و لذلك أمر المستمعين مطلقا بزيادة الشكر مع أنّ فيهم المنعم عليهم و المبتلى، ثمّ أمر بالتقصير عن العجلة في طلب الرزق و الوقوف دون حدّ الإفراط على حدّ العدل.

مطابق با حکمت 273 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

257- امام (ع) فرمود: اعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ- وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ طَلِبَتُهُ- وَ قَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ- أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ- وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ- وَ بَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ- وَ الْعَارِفُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ- أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ- وَ التَّارِكُ لَهُ الشَّاكُّ فِيهِ- أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِي مَضَرَّةٍ- وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى- وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى- فَزِدْ أَيُّهَا الْمُسْتَمِعُ فِي شُكْرِكَ- وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِكَ- وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِكَ

ترجمه

به يقين بدانيد، كه هر چند بنده ‏اى را ياب و سخت كوش و پر مكر و فريب باشد، خداوند، بيش از آنچه از علم الهى براى او مقدّر است، قرار نداد، وهمچنين بين آن بنده كه ناتوان و كم تلاش است، و آنچه را كه بايد به او برسد و از علم الهى مقدّر شده، مانعى ايجاد نكرده است. و كسانى كه از اين راز آگاهند و براساس آن عمل مى‏ كنند، به خاطر آسايش حاصل از سود آن، برترين مردمند. اما كسانى كه از آن راز چشم پوشيده و در آن شك و ترديد كرده ‏اند، بيش از همگران گرفتار زيانند. و بسا افراد نعمت يافته كه به تدريج به وسيله همتها به عذاب و اين چند سطر قبل از كيفر قرار داده شود.

شرح

در اين بخش از سخن امام (ع) لطيفه‏ هايى است، پس از استدلال بر اين كه آنچه علم خداوند بدان تعلق گيرد، حتما اتّفاق مى ‏افتد، و آنچه علم الهى تعلق نگيرد، اتّفاق نمى ‏افتد ناگزير براى هيچ كسى- از قوى و ضعيف- روزى، جز آنچه خداوند متعال، به قلم قضا در ذكر حكيم و لوح محفوظ مقدّر كرده است، نخواهد بود، و شخص پر حيله و آن كه در چاره جويى نيرومند است، به بيشتر از مقدّر نمى‏رسد، و ناتوانى كه كم تلاش است نيز از روزى مقدّر عقب نخواهد ماند. و به دليل ثبوت اين مطلب با دليل و برهان، به باور داشتن آن امر فرموده و وادار به علم و عمل بدان كرده است، وسيله قياس مضمرى كه صغراى آن عبارت: و العارف… فى منفعة است.

امّا آسايش كسى كه باور دارد آنچه مقدّر است ناگزير به او مى‏رسد، از آن روست كه تلاش و زحمت زياد به خاطر آن تحمّل نمى‏كند و چون اين نوع آسايش، هم آسايش قلبى و هم آسايش بدنى است، پس بالاترين آسايش است و براى اين كه با منفعتى همراه است، ارزش اين نوع آسايش را مورد تأكيد قرار داده است. و همچنين از شك و ترديد در اين مطلب و عمل نكردن بدان بر حذر داشته است با اين عبارت: و التّارك لهذا الشّاك فيه… كه خود قياس مضمرى است و كبراى قياس چنين است: و هر چه اين طور باشد، شايسته شكّ و ترديد نيست.
و چنين كسى از همه كس گرفتارتر خواهد بود، چون دل و جسمش به چيزى بى‏فايده مشغول شده و در نتيجه تنها زيان نصيب او گشته است.

اگر بگويى اين مطلب با دستور دعا و تلاش براى روزى، چنان كه در آيه شريفه آمده است فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا«» و نظير آن منافات دارد مى‏گوييم: به طورى كه در پيش توضيح داديم منافات ندارد، و ما راز دعا و فايده آن را بيان كرديم، خلاصه مطلب اين بود كه گاهى دعا وسيله براى وجود روزى است كه خداوند وجود روزى را به وسيله دعا مى‏دانسته است و منافاتى با هم ندارند.

امام (ع) اهل نعمت و ثروت و كسانى را كه گرفتارند همه را توجه داده است كه به هر حال شكر خدا واجب است، امّا اهل نعمت را متوجه ساخته است كه گاهى نعمت كم كم باعث نزديكى به عذاب مى‏گردد، بايد خدا را شكر كنند تا آنها را به عذاب نزديك نسازد و امّا به آنانى كه گرفتارند، هشدار داده است كه گرفتارى آنها گاهى باعث احسان الهى نسبت به آنها مى‏گردد تا آنان را آماده براى اجر فراوان سازد، بنا بر اين شكر اين آماده سازى بر آنها لازم است. و اين دو مقدمه صغرا براى دو قياس مضمرند كه مقدّمه اول در تقدير چنين است، بعضى از اهل نعمت كم كم به عذاب نزديك مى‏شوند، و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كه به تدريج، به عذاب نزديك شود، لازم است جهت دورى از عذاب، خدا را به خاطر نعمتى كه به وى داده است، شكر گزارد، و همچنين تقدير صغراى دوم، چنين است: بعضى از گرفتاران با همان گرفتارى ساخته مى‏شوند، و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كس مورد لطف خدا قرار گيرد، بايد سپاس لطف خدا را در حق خود بگزارد. از اين رو امام (ع) شنوندگان سخن خود را به طور مطلق بر شكر فراوان امر كرده است، با اين كه در بين آنان هم ارباب نعمت و هم مبتلايان هستند، و پس از آن به عجله نكردن در طلب روزى و در حد اعتدال و دور از افراط ماندن، دستور داده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=