حکمت 166 صبحی صالح
166-وَ قَالَ ( عليهالسلام )لَا يُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِيرِ حَقِّهِ إِنَّمَا يُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَيْسَ لَهُ
حکمت 168 شرح ابن أبي الحديد ج 18
168: لَا يُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِيرِ حَقِّهِ إِنَّمَا يُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَيْسَ لَهُ لعل هذه الكلمة قالها في جواب سائل سأله- لم أخرت المطالبة بحقك من الإمامة- و لا بد من إضمار شيء في الكلام- على قولنا و قول الإمامية- لأنا نحن نقول الأمر حقه بالأفضلية- و هم يقولون إنه حقه بالنص- و على كلا التقديرين فلا بد من إضمار شيء في الكلام- لأن لقائل أن يقول له ع- لو كان حقك من غير أن يكون للمكلفين فيه نصيب- لجاز ذلك أن يؤخر كالدين الذي يستحق على زيد- يجوز لك أن تؤخره لأنه خالص لك وحدك- فأما إذا كان للمكلفين فيه حاجة ماسة لم يكن حقك وحدك- لأن مصالح المكلفين منوطة بإمامتك دون إمامة غيرك- فكيف يجوز لك تأخير ما فيه مصلحة المكلفين- فإذن لا بد من إضمار شيء في الكلام- و تقديره لا يعاب المرء بتأخير حقه- إذا كان هناك مانع عن طلبه- و يستقيم المعنى حينئذ على المذهبين جميعا- لأنه إذا كان هناك مانع جاز تقديم غيره عليه- و جاز له أن يؤخر طلب حقه خوف الفتنة- و الكلام في هذا الموضع- مستقصى في تصانيفنا في علم الكلام
ترجمه فارسی شرح ابن ابی الحدید
حكمت (168)
لا يعاب المرء بتأخير حقه، انما يعاب من اخذ ما ليس له.
«مرد را در تأخير مطالبه حق خود سرزنش نكنند، بلكه آن كس كه آنچه را از او نيست مى گيرد، سرزنش مى كنند.» شايد امير المؤمنين عليه السّلام اين سخن را در پاسخ كسى فرموده كه از آن حضرت پرسيده است چرا در مطالبه حق امامت خويش تأخير كردى و ناچار بايد در اين سخن چيزى نهفته باشد، چه بنا بر عقيده ما و چه بر عقيده اماميه. زيرا ما مى گوييم بر طبق قاعده افضليت، حكومت حق على عليه السّلام است و اماميه هم مى گويند طبق نص، امامت از او بوده است.
بنابر اين بايد جمله ديگرى در اين سخن نهفته باشد، زيرا مى توان به آن حضرت گفت كه اگر امامت فقط حق خودت بود و ارتباطى براى ديگران نداشت، جايز بود آن را به تأخير بيندازى، مثل اينكه طلبى از زيد داشته باشى كه چون فقط حق خودت هست مى توانى مطالبه اش را به تأخير افكنى، ولى در موضوعى كه مورد نياز مبرم همه مكلّفان است، حق خودت به تنهايى نيست، زيرا مصالح عموم مسلمانان بستگى به امامت تو داشته است نه امامت ديگران، بنابر اين به تأخير انداختن مصلحت ديگران جايز نيست.
مى بينيد كه در اين صورت جمله ديگرى هم بايد در اين سخن مضمر باشد و تقدير اين جمله چنين است كه مرد در تأخير مطالبه حق خود در صورتى كه مانعى وجود داشته باشد، سرزنش نمى شود و در اين صورت معنى جمله به اعتقاد هر دو گروه درست مى شود، زيرا در صورت وجود مانع جايز خواهد بود كه طلب حق خويش را به تأخير افكند و در اين باره در كتابهاى كلامى خود به تفصيل سخن گفته ايم.
جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۷ //دکتر محمود مهدوى دامغانى