نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 118 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

118- و قال عليه السّلام: تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ- فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ- أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ

المعنى

إنّما وجب اتّقاؤه في أوّله و هو أوّل الخريف لأنّ الصيف و الخريف يشتركان في اليبس فإذا ورد البرد و حينئذ ورد على أبدان استعدّت بحرارة الصيف و يبسه للتخلخل و تفتّح المسامّ و الجفاف فاشتدّ انفعال البدن عنه و أسرع تأثيره في قهر الحرارة الغريزيّة فيقوى بذلك في البدن قوّتا البرد و اليبس اللّتان هما طبيعة الموت فيكون بذلك يبس الأشجار و احتراق الأوراق و انحسارها و ضمور الأبدان و ضعفها. و أمّا أمره بالتقائه في آخره و هو آخر الشتاء و أوّل زمان الربيع فلأنّ الشتاء و الربيع يشتركان في الرطوبة و يفترقان بأنّ الشتاء بارد و الربيع حارّ فالبرد المتأخّر إذا امتزج بحرارة الربيع و انكسرت سورته بها لم يكن له بعد ذلك نكاية في الأبدان فقويت لذلك الحرارة الغريزيّة و انتعشت فكان من اعتدالها بالبرد مع الرطوبة استعداد لمزاج هو طبيعة الحياة و كان منه النموّ و قوّة الأبدان و بروز الأوراق و الثمار. و قوله: فإنّه. إلى آخره. صغرى ضمير نبّه به على توقّيه و تلقّيه. و تقدير كبراه: و كلّ ما كان كذلك فإنّه يجب توقّى أوّله و تلقّى آخره، و قوله: أوّله يحرق و آخره يورق. و هو وجه التشبيه.

مطابق با حکمت 128 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

118- امام (ع) فرمود: تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ- فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ- أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ

ترجمه

«در اول سرما [پاييز] خود را بپوشانيد، و در آخر سرما [بهار] به پيشواز آن‏رويد، زيرا سرما با جسم انسان همان كارى را مى‏ كند كه با درختان، اولش مى‏ سوزاند و آخرش مى ‏روياند».

شرح

خوددارى و پوشش در آغاز سرما واجب شده است، چون آغاز سرما اول پاييز است و تابستان و پاييز در خشك بودن شريكند، پس وقتى كه سرما فرا مى‏رسد، و بر بدنها نيز وارد مى‏شود در حالى كه بدنها در اثر گرما و خشكى تابستان، آمادگى براى تخلخل و باز شدن منافذ رگ و پى و خشكى پيدا كرده، و اثرپذيرى بدن زياد، و تأثير سرما در اثر فشار حرارت غريزى سريع مى‏گردد، در نتيجه نيروهاى سردى و خشكى در بدن قوّت مى ‏گيرد كه اين هر دو طبيعت مرگند، به همين دليل درختان خشكيده و برگها سوخته مى‏ شوند و مى‏ ريزند و بدنها لاغر و نحيف مى‏ گردند.

اما دستور به استقبال از آخر سرما يعنى آخر زمستان و آغاز فصل بهار، از آن جهت است كه زمستان و بهار در رطوبت شريكند و فرقشان در اين است كه زمستان سرد و بهار گرم است. پس سرماى پسين هر گاه آميخته به گرماى بهارى شود و شدتش بدان وسيله درهم شكند، بعد از آن شكستى و زيانى به بدنها ندارد و حرارت غريزى قوّت مى‏گيرد و گسترده مى‏شود، و به وسيله سرما با رطوبت معتدل گشته، آمادگى براى مزاج پيدا مى‏شود كه خود طبيعت زندگى است. و باعث رشد و نيرو گرفتن بدنها و شكوفائى برگها و ميوه‏ هاست.

عبارت: فانّه…
صغراى قياس مضمرى است كه بدان وسيله به برخوردارى و استقبال از سرما توجه داده است، و كبراى مقدّر آن نيز اين است: و هر چه آن طور باشد لازم است از آغازش خوددارى و از پايانش استقبال نمود.

عبارت: اوله يحرق…
وجه شبه و علت تشبيه است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.