شرح ابن ميثم
116- و قال عليه السّلام: عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ- وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ- فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ- وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ- وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً- وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى الْمَوْتَى- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى- وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى- وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ
المعنى
تعجب عليه السّلام من ستة هم محل العجب و الغرض التنفير عن رذائلهم: الأوّل: البخيل و جعل محلّ التعجّب منه ثلاثة امور:
أحدها: أنّه إنّما يبخل خوف الفقر في العاقبة لو أنفق المال. و تقتيره و عدم انتفاعه به في الحال صورة فقر حاضر فكان بذلك مستعجلا للفقر الّذي هرب منه إلى البخل.
الثاني: أنّه طالب للغنى ببخله و بخله أبدا سبب لفقره الحاضر المنافي لغناه و المفوّت له. فما يعتقده سبب الغنى هو المفوّت للغنى.
الثالث: أنّه يعيش في الدنيا عيش الفقراء لعدم انتفاعه بماله، و يحاسب في الآخرة حساب الأغنياء لمشاركته إيّاهم في جمع المال و محبّته الذين هما مبدءا الحساب. فكان منهم بهذا الاعتبار.
الثاني: المتكبّر و نبّه على وجه العجب منه بذكر مبدء كونه و هو كونه نطفة في غاية الحقارة و السخف المنافي للكبر، و غايته و هو كونه جيفة في نهاية القذارة. فجمعه بين هذين الأمرين و بين التكبّر من العجب العجيب.
الثالث: الشاكّ في اللّه و هو يرى خلقه و ذلك جمع بين الشكّ في وجوده و بين رؤيته ظاهرا في وجود مخلوقاته و عجائب مصنوعاته و هو محلّ العجب.
الرابع: الناسي لموته مع رؤيته لمن يموت. و ظاهر أنّ نسيان الموت مع رؤيته دائما محلّ التعجّب.
الخامس: منكر النشأة الاخرى و إعادة الأبدان بعد عدمها. و ظاهر أنّ إنكاره لذلك مع اعترافه بالنشأة الاولى و هي الوجود الأوّل للخلق من العدم الصرف محلّ التعجّب لأنّ الاخرى أهون كما قال تعالى وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ«».
السادس: عامر الدنيا مع كونها فانية زايلة مع تركه لعمارة الآخرة الباقية و الباقي ما فيها محلّ التعجّب. و غرض التعجّب من هؤلاء و الاشارة إلى وجوهه تنفير الخلق من الامور المذكورة.
مطابق با حکمت 126 نسخه صبحی صالح
ترجمه فارسی شرح ابن ميثم
116- امام (ع) فرمود: عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ- وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ- فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ- وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ- وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً- وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى الْمَوْتَى- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى- وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى- وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ
ترجمه
«در شگفتم از مرد بخيلى كه به سوى فقرى مى شتابد كه از آن گريزان است، و از آن طرف غنايى را مى جويد كه از دست مى دهد، پس در دنيا مانند مستمندان زندگى مى كند، و در آخرت همچون توانگران حساب پس مى دهد. در شگفتم از گردنفرازى كه ديروز نطفه اى بود، و فردا مردارى مى شود، و در شگفتم از كسى كه در وجود خدا ترديد دارد با اين كه آفريدگان خدا را مى بيند، و در شگفتم از كسى كه مرگ را فراموش كرده است در حالى كه مردگان را مى بيند، و در شگفتم از كسى كه عالم آخرت را منكر است، در صورتى كه او پيدايش نخستين خود را از نطفه مى بيند، و در شگفتم از كسى كه خانه نيستى و فنا را آباد مى سازد و خانه هستى و بقا را رها مى كند.»
شرح
امام نسبت به شش چيز شگفتآور اظهار تعجب مىكند، و هدف وى از اين كار، برحذر داشتن از بديهاى آنهاست:
1- شخص بخيل، كه سه كار او را شگفتى آور دانسته است:
اوّل اين كه او بخل مىورزد از ترس اين كه اگر بخشش كند سرانجام دچار فقر شود. و زفتى و استفاده نكردن او در حال حاضر، خود عين فقر و بيچارگى است پس بدان وسيله به طرف فقرى شتافته است كه از ترس آن به جانب بخل گريخته بود.
دوم آن كه او با بخل خود در پى توانگرى است، در صورتى كه بخل دائمى باعث تنگدستى حاضر و نفى كننده بىنيازى وى و ضدّ آن است. پس آنچه را او وسيله توانگرى مىپنداشت نابود كننده توانگرى است.
سوم آن كه وى در دنيا همانند تنگدستان- به خاطر استفاده نكردن ازمالش- زندگى مىكند و در آخرت- به دليل شركت با ثروتمندان در گردآورى مال و دلبستگى به ثروت كه هر دوى اينها سرچشمه محاسبه اند مورد- سؤال و حساب قرار مى گيرد. پس وى به اين جهت از جمله توانگران است.
2- امام (ع) به دليل تعجّب خود از خودخواه گردنفراز از طريق يادآورى ريشه وجودى او، توجّه مىدهد يعنى انسان خودخواه در آغاز نطفه اى در نهايت حقارت و پستى بوده كه با گردنفرازى تناسب ندارد، و همچنين سرانجام او مردارى در نهايت پليدى خواهد بود. پس جمع كردن چنين كسى بين اين دو حالت و بين تكبّر و خودخواهى از هر شگفتى، شگفت آورتر است.
3- كسى كه در وجود خدا شك دارد، در صورتى كه آفريدگان او را مى بيند. و اين جمع بين شك در وجود خدا و بين ديدار آشكار او در وجود آفريده ها و ساخته هاى شگفت آميز او است، كه اين هم جاى تعجّب است.
4- كسى كه مردن خود را فراموش كرده در حالى كه كسانى را كه مى ميرند، مى بيند. بديهى است كه فراموش كردن مرگ با ديدن هميشگى آن جاى تعجّب دارد.
5- منكر عالم آخرت و بازگشت بدنها پس از نابودى. بديهى است كه انكار وى با اقرار به پيدايش نخستين خود، يعنى به وجود آمدن اوليه كه از عدم محض آفريده شد، شگفتآور است، زيرا آفرينش بار دوّم ساده تر از خلقت اوّل است چنان كه خداى متعال فرموده است: وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا«» يعنى اعاده، آسانتر است براى خدا از خلقت اوّل.
6- كسى كه خانه دنيا را در عين فانى و زوال پذير بودن آن آباد مىكند امّا آبادسازى آخرتى را كه هم خود باقى و هم نعمتهايش جاودانه است، ترك مى كند،جاى تعجّب دارد، و هدف از تعجّب نسبت به اين افراد، و اشاره به جهات تعجّب برحذر داشتن مردم از امور ياد شده است.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن ميثم)، ج5 // قربانعلی محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده