google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
نهج البلاغه موضوعی

نهج البلاغه موضوعی پند و عبرت

پند وعبرت

۹۲۴٫ عبرت از گذشتگان
اءتعظوا بمن کان قبلکم ، قبل اءن یتعظ بکم من بعد کم
از آنان که پیش از شما در گذشته اند، پند بگیرید، پیش از آن که پس از شما خواهند آمد از شما پند گیرند. (۹۱۸)

۹۲۵٫ عبرت از پیشینیان
اعتبروا بحال ولد اسماعیل و بنى اءسحاق و بنى اسرائیل علیه السلام فما اءشد اعتدال الاحوال ، و اءقرب اشتباه الامثال
تجربه و عبرت بیاندوزید از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و اسراییل علیه السلام که احوال شما به احوال آنان سخت متناسب است و چه شبیه به یکدیگر است مثل ها (امثال صفات شما با آنان ) (۹۱۹)

۹۲۶٫ از دیده عبر کن هان !
اءنما ینظر المومن من اءلى الدنیا بعین الاعتبار
مومن در این جهان (به همه چیز) با دیده عبرت نظر مى کند. (۹۲۰)

۹۲۷٫ نصیحت کننده اى عالى
الا عتبار منذر ناصح
عبرت گرفتن (از حوادث ) ترساننده بسیار ناصحى است . (۹۲۱)

۹۲۸٫ عبرت بگیرید!
اعتبروا بما اءصاب الامم المستکبرین من قبلکم من باءس الله و صولاته ، و وقائعه و مثلاته
عبرت بگیرید و تجربه بیاندوزید از آنچه که پیش از شما متکبران امت ها را گرفتار ساخت ، از غضب خداوندى و حملات و عذاب ها و کیفرهاى سخت او. (۹۲۲)

۹۲۹٫ چشم بینا و گوش شنوا داشته باشید!
لقد بصرتم اءن اءبصرتم ، و اءسمعتم اءن سمعتم
اگر شما مى خواستید دیده بگشایید و واقعیات را ببینید وسایل بینایى در اختیار شما گذاشته شده است و اگر مى خواستید گوش باز کنید و واقعیات را بشنوید، شنیدنى هایى که واقعیات را با گوش شما آشنا بسازد طنین انداز گشته است . (۹۲۳)

۹۳۰٫ گردن در گرو سخن
ذمتى بما اءقول رهینه و اءنا به زعیم . اءن من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات حجزته التقوى عن تقحم الشبهات

ذمه و پیمان من در گرو آن چیزى است که مى گویم و من صدق گفتار و حق بودن آن را بر عهده مى گیرم ، همانا کسى که امور عبرت آور و پندآموز از قبیل عقوبت ها و کیفرهایى که به مردمانى که در برابر روى او قرار داشته اند فرود آمده و در نتیجه آن به خاک مذلت نشسته اند (این امور) براى او روشن ساخته باشد که ان عقوبت ها و کیفرها در نتیجه ستمگرى و ارتکاب اعمال زشت بوده روح پرهیزگارى (که در اثر عبرت آموزى در وى پدید مى آید) از هجوم آوردن امور شبهه ناک به طرف او جلوگیرى مى کند. (۹۲۴)

۹۳۱٫ مواعظ امیر
فى ذم اءصحابه : اءتلو علیکم الحکم فتفرون منها، و اءعظکم بالموعظه البالغه فتقرقون عنها، و اءحثکم على جهاد اءهل البغى فما آتى على اخر قولى حتى اءراکم متفرقین اءیادى سبا ترجعون اءلى مجالسکم

درباره اصحاب خود فرمودند: حکمت ها را براى شما مى خوانم از آنها مى گریزید! و با پند رسا شما را موعظه مى نمایم (بدون این که در شما تاءثیر کند) هر یک راه خود را مى گیرید و پراکنده مى شوید و شما را براى جهاد با طغیانگران تحریک مى کنم ، شما را مى بینم که سخنم به پایان نرسیده ، مانند فرزندان سباء پراکنده مى شوید و به مجالس خود بر مى گردید. (۹۲۵)

۹۳۲٫ سودمندترین داستان

تدبروا اءحوال الماضین من المومنین قبلکم ، کیف کانوا فى حال التمحیص و البلاء… فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملاء مجتمعه ، و الاهواء موتلقه .. فانظروا اءلى ما صاروا اءلیه فى آخر اءموارهم حین وقعت الفرقه ، و تشتتت الالفه ، و اختلفت الکلمه و الافئده و تشعبوا مختلفین ، و تقرموا متحازبین ، قد خلع الله عنهم لباس کرامته ، و سلبهم غضاره نعمته و بقى قصص اءخبارهم فیکم عبرا للمعتبرین

بیاندیشید در حالات مردمان با ایمان که پیش از شما از این دنیا گذشته اند که چگونه زندگى را در حال تصیفه و ابتلاء سپرى کردند، پس بنگرید و به وضع آنان تا آنگاه که مردمشان اجتماع داشتند و تمایلاتشان با هم بود. حال بنگرید به سرنوشت آنان در آخرکارشان . در آن هنگام که جدایى میان آنان افتاد و انس و الفت به پراکندگى تبدیل گشت و اختلاف کلمه و اختلاف دل ها وارد جمع آنان گشت و در نتیجه به تیره هاى مختلف تقسیم شدند و در حال ستیزه گرى با یکدیگر پراکنده شدند، خداوند لباس کرامتش را از پیکرشان بیرون آورد و طروات و فراوانى نعمتش را از آنان سلب نمود. حال داستان هاى اخبار آنان در میان شما براى عبرت گیرى انسان هاى پندآموز مانده است . (۹۲۶)

۹۳۳٫ رحمت خدا بر عبرت گیران
رحم الله امرا تفکر فاعتبر، و اعتبر فابصر
رحمت خدا بر آن کس که اندیشید و عبرت آموخت و پند گرفت و بینش ‍ یافت . (۹۲۷)

۹۳۴٫ عبرت گرفتن از گذشتگان
اءن لکم فى القرون السالفه لعبره ! اءین العمالقمه و اءبناه العمالقه ! اءین الفراعنه و اءبناء الفراعنه ! اءین اصحاب مدائن الرس الذین قتلوا النبیین ، و اءطفاوا سنن المرسلین ، و اءحیوا سنن الجبارین !

اى مردم ! عبرت گیرى و تجربه از قرون گذشته بر شما است کجا رفتند عمالقه و فرزندان عمالقه ! کجا هستند گردانندگان شهرهاى رس که پیامبران را کشتند و سنت هاى پیامبران را خاموش و بدعت هاى جباران را زنده ساختند. (۹۲۸)

۹۳۵٫ عالم بى عمل
لا تکن ممن یرجو الاخره بغیر العمل … یصف العبره و لا یعتبر، و یبالغ فى الموعظُه و لا یتعظ
از کسانى مباش که بدون کار، به آخرت چشم امید دوخته است . عبرت ها را بیان مى کند، اما خود از آن ها درس نمى گیرد، در اندرز دادن به دیگران مى کوشد، لیکن خود پند نمى آموزد. (۹۲۹)

۹۳۶٫ عبرت ها بسیار، عبرت گرفتن اندک
ما اءکثر العبر و اءقل الاعتبار!
چه فراوان است وسایل عبرت گرفتن و چه اندک است بهره بردارى از این وسایل براى عبرت گیرى . (۹۳۰)

۹۳۷٫ عبرت از گذشته
من کتابه الى الحارث الهمدانى -: صدق بما سلف من الحق ، و اعتبر بما مضى من الدنیا ما بقى منها؛ فان بعضها یشبه بعضا، و آخرها لاحق باولها! و کلها حائل مفارق
در نامه اى امام علیه السلام به حارث همدانى فرمودند: آنچه را قرآن از حوادث گذشته بیان داشته بپذیر و از گذشته ها براى آینده پند بگیر، زیرا دنیا (از نظر حوادث ) گذشته و آینده ، این گوشه و آن گوشه آن مثل هم است و پایان آن در ردیف گذشته ها در جریان است و همه دنیا در حال انتقال و جدایى است . (۹۳۱)

۹۳۸٫ رابطه حکمت و عبرت
من تبینت له الحکمه عرف العبره ، و من عرف العبره فکاءنما کان فى الاولین
هر کس حکمت بر او ظاهر شود، عبرت را شناسد، و هر کس عبرت را شناسد، گویى از اولین روزگاران تاکنون بوده است . (۹۳۲)

۹۳۹٫ عبرت گرفتن از گذشته
لو اعتبرت بما مضى حفظت ما بقى
امام علیه السلام در نامه اى خطاب به معاویه فرمود: اگر از حوادث گذشته پند گرفته بودى ، نسبت به آن چه باقى مانده است خود را حفظ مى کردى . (۹۳۳)

۹۴۰٫ درس گرفتن از عبرت ها
اءتعظوا عباد الله بالعبر النوافع ، و اعتبروا بالاى السواطع ، و ازدجروا بالنذر البوالغ
اى بندگان خدا! از عبرت هاى نافع پند بگیرید و از آیات روشن الهى عبرت بیاندوزید و تهدیدهاى رسا و بالغ ممنوعیت (از پلیدى ها) را بپذیرید. (۹۳۴)

۹۴۱٫ امام مایه عبرت
قبل شهادته علیه السلام سبیل الوصیته -: اءنا بالامس صاحبکم ، و اءنا الیوم عبرهُ لکم ، و غدا مفارقکم !
امام علیه السلام پیش از شهادتش در بستر چنین فرمود: من دیروز در میان شما بودم و امروز مایه پند شما و فردااز میان شما خواهم رفت . (۹۳۵)

۹۴۲٫ آسایش در همسایگى خداوند
اءیها الناس ! اءنه من استنصح الله وفق ، و من اتخذ قوله دلیلا هدى (للتى هى اقوم ) فان جار الله آم ن ، و عدوه خائف
اى مردم ! کسى که از خدا پند و خیر خویش را مساءلت نماید، موفق گردد و هر کسى که کلام خدا را براى خود راهنما اتخاذ کند، به آن طریقه اى که محکم تر و راست تر است هدایت شود؛ زیرا کسى که به همسایگى خدا نایل گردد در امن و آسایش غوطه ور شود و کسى که با او از در خصومت درآید ترسان و هراسناک گردد. (۹۳۶)

۹۴۳٫ پند از جدایى
اعتبروا بنزولکم منازل من کان قبلکم ، و انقطاعکم عن اءوصل اءخوانکم .
عبرت بگیرید از این که در منزلگاه هاى اقوام و ملل پیش از خود فرود آمده اید و منزل کرده اید و عبرت بگیرید از این که از نزدیک ترین برادران خود منقطع خواهید گشت . (۹۳۷)

۹۴۴٫ پند از حوادث
اءن من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات حجزته التقوى عن تقحم الشبهات
کسى که از حوادث و پیامدهاى بد آن خوب پند و نصیحت گیرد، تقوا و پرهیزگارى او ا از فرو رفتن در کارهاى گنگ و مبهم باز مى دارد. (۹۳۸)

۹۴۵٫ عبرت از آرامش ابدى
قبل شهادته علیه السلام -: لیعظکم هدوى ، و خفوت اءطراقى ، و سکون اءطرافى ، فانه اءوعظ للمعتبرین من المنطق البلیغ و القول المسموع .

قبل از شهادتشان فرمودند: باشد که آرامش (ابدى ) و از حرکت افتادن چشمان و سکون اعضاى بدنم پندى براى شما باشد، زیرا موعظه این آرامش و بى اراده افتادن براى کسانى که بخواهند عبرت بگیرند از سخن و منطق رسا و گفتار شنیدنى مؤ ثرتر است . (۹۳۹)

۹۴۶٫ پذیرفتن پند
اءتعظوا بالعبر، و اعتبروا بالغیر، و انتفعوا بالنذر
پند پنددهندگان را بپذیرید و از دگرگونى هاى روزگار اندرز گیرید و از ترسانندگان قیامت بهره یاب باشید. (۹۴۰)

۹۴۷٫ فروغ واعظ
اءیها الناس ! استصبحوا من شعله مصباح واعظ متعظ، و امتاحوا من صفو عین قد روقت من الکدر
اى مردم ! از شعله چراغ و اعظى که خود وعظش را پذیرفته است فروغ بگیرید و از آب زلال چشمه اى بکشید که از تیرگى تصفیه شده باشد. (۹۴۱)

۹۴۸٫ پند خداوندى
اءن الله سبحانه لم یعظ اءحدا بمثل هذا القرآن
قطعى است که خداوند سبحان هیچ کسى را پندى مانند مواعظى که در قرآن آورده نداده است . (۹۴۲)

۹۴۹٫ هر مثلى دلیلى است
اعقل ذلک فان المثل دلیل على شبهه
تعقل کن این پند را؛ زیرا هر مثلى دلیلى است براى مثل و شبیه خود. (۹۴۳)

۹۵۰٫ پند از عاقبت زندگى دیگران
اتعظوا فیها (اءى فى الدنیا) بالذین قالوا: (من اءشد منا قوه ). حملوا اءلى قبور هم فلا یدعون رکبانا، و اءنزلوا الاجداث فلا یدعون ضیفانا
پند بگیرید از (عاقبت زندگى ) آنان که گفتند: (کیست از ما نیرومندتر) آنان به گورهاى خود برده شدند، بدون این که در حالت سوارى دعوت شوند و به قبرها فرود آمدند، بدون این که مهمان خوانده شوند. (۹۴۴)

۹۵۱٫ سنجیدن نفس ها
اعلموا! اءنه من لم یعن على نفسه حتى یکون له منها واعظ و زاجر؛ لم یکن له من غیرها لا زاجر و لا واعظ
بدانید هر کسى که به خود اهمیتى ندهد (یا به خود یارى نکند) که از نفس ‍ خود واعظ و مانعى (از آلودگى ها) داشته باشد، براى او از غیر نفسش نه مانعى خواهد بود و نه پند دهنده اى . (۹۴۵)

۹۵۲٫ نافرمانى و حسرت
اءن معصیه الناصح الشفیق العالم المجرب تورث الحسره ، و تعقب الندامه
نافرمانى از دستور، پند دهنده مهربان و دانشمند باتجربه ، باعث حسرت مى شود و پیشیمانى به دنبال دارد. (۹۴۶)

۹۵۳٫ نفع از تجارت
من لم ینفعه الله بالبلاء و التجارب لم ینتفع بشى ء من العظه ، و اءتاه التقصیر من اءمامه حتى یعرف ما اءنکر، و ینکر ما عرف
کسى که خداوند به وسیله آزمایش و تجارب ، نفعى به او نرساند، از هیچ اندرزى سود نمى برد و نتیجه تقصیر او از پیش رویش برآید تا بشناسد آنچه را که انکار کرده بود و انکار کند آنچه را که شناخته بود. (۹۴۷)

۹۵۴٫ نگرش مؤ من به دنیا
اءنما ینظر المؤ من الى الدنیا بعین الاعتبار، و یقتات منها ببطن الاضطرار، و یسمع فیها باءذن المقت و الابغاض
مؤ من به دنیا تنها به دیده عبرت مى نگر و از روى ناچارى از آن قوت خود را بر مى گیرد و با گوش خشم و نفرت به آن گوش مى دهد. (۹۴۸)

۹۵۵٫ تعلیم خردمند
فى وصیته لابنه الحسن علیه السلام -: لا تکونن ممن لا تنفعه العظه الا اذا بالغت فى ایلامه ، فان العاقل یتعظ بالاداب ، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب .
در وصیت به پسرش حسن بن على علیه السلام مى فرمایند: هرگز از آن مردم مباش که پند به او سودى نمى دهد، مگر این که او را شدیدا به درد بیارود؛ زیرا خردمند با تعلیم و تربیت هاى سازنده پند مى گیرد، در صورتى که حیوانات با زدن پند مى پذیرند. (۹۴۹)

۹۵۶٫ پند گوى پندناپذیر
لا تکن ممن … یبالغ فى الموعظه و لا یتعظ؛ فهو بالقول مدل ، و من العمل مقل ، ینافس فیما یفنى ، و یسامح فیما یبقى ، یرى الغنم مغرما و الغرم مغنما
از مردمى مباش که در پند دادن به مردم زیاده روى مى کند، ولى خود پندى را نمى پذیرد او در گفتار بسیار گو و در عمل اندک کردار است . درباره آنچه که فانى است به رقابت مى پردازد و درباره آنچه پایدار است سهل انگار است ، غنیمت را ضرر و ضرر را غنیمت حساب مى کند. (۹۵۰)

۹۵۷٫ پرده غرور
بینکم و بن الموعظه حجاب من الغره
میان شما و موعظه پرده اى است از غروز و غفلت . (۹۵۱)

۹۵۸٫ ناشنواى حقیقى
دعیتم اءلى الامر الواضح . فلا یصم عن ذلک الا اصم ، و لا یعمى عن ذلک الا اءعمى
شما به یک امر روشن دعوت شده اید، پس ناشنواى حقیقى کسى است که ان نصایح را نشنود و نابیناى واقعى کسى است که خود را از بینایى به آن حقایق تجربه شده و نصایح محروم بسازد. (۹۵۲)

۹۵۹٫ زنده کننده قلب
فى وصیته علیه السلام لابنه و هو یعظه -: اءحى قلبک بالموعظه
در وصیت به فرزندش (حسن بن على علیه السلام ) او را موعظه مى کند، قلبت را با موعظه زنده بدار! (۹۵۳)

۹۶۰٫ پند با مردم
انتفعوا ببیان الله ، و اتعظوا بمواعظ الله ، و اقبلوا نصیحه الله از بیان خداوندى بهره بردارید و مواعظ الهى را قبول کنید و خیر خواهى مقام ربوبى را بپذیرید. (۹۵۴)

۹۶۱٫ ناصح دلسوز
الاعتبار منذر ناصح
پند گرفتن ، بیم دهنده اى دلسوز است . (۹۵۵)

۹۶۲٫ دیده عبرت
اءن من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات حجزته التقوى عن تقحم الشبهات
کسى که از زبان حوادث و مصیبت ها خوب پند بگیرد، پرهیزگارى او را از فرو رفتن در کارهاى مبهم باز مى دارد. (۹۵۶)

۹۶۳٫ موفقیت و تجربه
من التوفیق حفظ التحربه .
نگهدارى تجربه بخشى از موفقیت است . (۹۵۷)

۹۶۴٫ پند از تجربه ها
من لم ینفعه الله بالبلاء و التجارب لم ینتفع بشى ء من العظه
آن که از گرفتارى ها و تجربه هایش سود نبرد از هیچ پندى سود نخواهد برد. (۹۵۸)

۹۶۵٫ بهره مندى از تجربه
فان الشقى من حرم نفع ما اءوتى من العقل و التجربه
بدبخت کسى است که از عقل و تجربه اى که نصیب او شده محروم ماند. (۹۵۹)

۹۶۶٫ زبان بسته بهتر که گویا به شر
الکلام فى و ثاقک ما لم تتکم به ؛ فاذا تکلمت به صرت وثاقه ، فاخزن لسانک کما تخزن ذهبک و ورقک : فرب کلمه سلبت نعمه وجلبت نقمه .
سخن در گرو (در بند) توست ، مادامى که آن را نگفته باشى ، وقتى که آن سخن را ابراز کردى ، تو در گرو آن خواهى بود. پس زبانت را محفوظ بدار، همان گونه که طلا و نقره ات را؛ زیرا چه بسا سخنى که نعمتى را سلب کند و نقمتى را جلب نماید. (۹۶۰)

۹۶۷٫ خیر خواه واقعى
ربما نصح غیر الناصح ، و غش المستنصح
بسا نصیحت گرى که ناصح نیست و خیانت کند کسى که خیر خواه تلقى شده است . (۹۶۱)

۹۶۸٫ جایگاه تذکر و پندگیرى
اءن الدنیا…دار موعظه لمن اتعظ بها… ذکرتهم الدنیا فتذ کروا، و حدثتهم فصدقوا، و وعظتهم فاتعظوا
همانا دنیا جایگاه پندگیرى است ، براى کسى که از آن نصیحت پذیرفت ، دنیا تذکر داد، آنان نیز پزیرفتند و سخن گفت ، تصدیقش کردند و پند داد، آنان قبول کردند. (۹۶۲)

۹۶۹٫ نگاه مؤ من به دنیا
ینظر المومن الى الدنیا بعین الاعتبار، و یقتات منها ببطن الاضطرار .

انسان با ایمان به این دنیا به چشم عبرت و تجربه مى نگرد و از توشه به اندازه سیر شدن شکم یک مضطر بهره مند مى گردد. (۹۶۳)

۹۷۰٫ بهترین تجربه ها
العقل حفظ التجارب ، و خیر ما جربت ما وعظک
عقل ، نگهدارى تجربه ها است . بهترین تجربه ها آن است که به تو پند دهد. (۹۶۴)

۹۷۱٫ آینه عبرت
من اءبصر بها بصرته ، و من اءبصر اءلیها اءعمته
هر که به وسیله دنیا نگاه کند (و ان را آینه عبرت سازد) دنیا بینا بینش گرداند و هر که به دنیا بنگرد (و جز آن نبیند) دنیا کورش سازد (و وراى آن را نبیند). (۹۶۵)

۹۷۲٫ صدق گفتار دنیا
حقا اءقول : ما الدنیا غرتک ، و لکن بها اغتررت ، و لقد کاشفتک العظات ، و آذنتک على سواء، و لهى بما تعدک من نزول البلاء بجسمک و انقص فى قوتک ، اءصدق و اءوفى من اءن تکذبک ، اءو تغرک
به حق مى گویم ، دنیا تو را فریب نداد، بلکه تو فریفته آن شدى ، دنیا (مایه هاى ) پند و عبرت را بر تو آشکار ساخت و عادلانه و منصفانه تو را آگاه و در وعده هایى که به تو مى دهد، از قبیل بلاى جسمانى و کم شدن نیرو و توانایى تو راستگوتر است و با وفادارتر از ان که به تو دروغ بگوید یا فریبت دهد (۹۶۶)

۹۷۳٫ سفارش امام علیه السلام به فرزندش
(قال فى وصیته لابنه الحسن علیه السلام ) و امحض اءخاک النصیحه ، حسنه کانت اءو قبیحه
(در وصیت به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود): نصیحت نیکت را براى برادرت مهیا ساز، خواه پند تو (تشویق به کار) نیک باشد یا (پرهیز از کار) بد. (۹۶۷)

۹۷۴٫ عوامل عبرت آموز
اءن الامور اذا اشتبهت ، اعتبر آخرها باءولها
به راستى ، کارها، چون مشتبه گردد و انسان در سود و زیان و آثار و نتایج ان ، دچار ابهام و سرگردانى شود انجام آن با آغازش ، سنجیده مى گردد. (۹۶۸)



۹۱۸- خطبه ۳۲٫
۹۱۹- خطبه ۱۹۲٫
۹۲۰- حکمت ۳۶۷٫
۹۲۱- حکمت ۳۶۵٫
۹۲۲- خطبه ۱۹۲٫
۹۲۳- خطبه ۲۰٫
۹۲۴- خطبه ۱۶٫
۹۲۵- خطبه ۹۷٫
۹۲۶- خطبه ۱۹۲٫
۹۲۷- خطبه ۱۰۳٫
۹۲۸- خطبه ۱۸۲٫
۹۲۹- خطبه ۱۸۲٫
۹۳۰- حکمت ۲۹۷٫
۹۳۱- حکمت ۳۱٫
۹۳۲- حکمت ۳۱٫
۹۳۳- نامه ۴۹٫
۹۳۴- خطبه ۸۵٫
۹۳۵- نامه ۲۳٫
۹۳۶- خطبه ۱۴۷٫
۹۳۷- خطبه ۱۱۷٫
۹۳۸- خطبه ۱۶٫
۹۳۹- خطبه ۱۴۹٫
۹۴۰- خطبه ۱۰۵٫
۹۴۱- خطبه ۱۰۵٫
۹۴۲- خطبه ۱۷۶٫
۹۴۳- خطبه ۱۵۳٫
۹۴۴- خطبه ۱۱۱٫
۹۴۵- خطبه ۹۰٫
۹۴۶- خطبه ۳۵٫
۹۴۷- خطبه ۱۷۶٫
۹۴۸- حکمت ۳۶۷٫
۹۴۹- نامه ۳۱٫
۹۵۰- حکمت ۱۵۰٫
۹۵۱- حکمت ۲۸۲٫
۹۵۲- خطبه ۱۷۶٫
۹۵۳- نامه ۳۱٫
۹۵۴- خطبه ۱۷۶٫
۹۵۵- حکمت ۳۶۵٫
۹۵۶- خطبه ۱۶٫
۹۵۷- حکمت ۲۱۱٫
۹۵۸- نامه ۷۸٫
۹۵۹- نامه ۷۸٫
۹۶۰- حکمت ۳۸۱٫
۹۶۱- نامه ۳۱٫
۹۶۲- حکمت ۱۳۱٫
۹۶۳- حکمت ۳۶۷٫
۹۶۴- نامه ۳۱٫
۹۶۵- خطبه ۸۲٫
۹۶۶- خطبه ۲۲۳ .
۹۶۷- نامه ۳۱٫
۹۶۸- حکمت ۷۶٫

نهج البلاغه موضوعی//عباس عزیزی

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=