فصل دوم : فروع دین
بخش اول : نماز
۱٫ فلسفه نماز
۵۷۴٫ نشانه اصلى دین
…اءقام الصلاه فاءنها المله .
برپا داشتن نماز نشانه اصلى دین است . (۵۶۸)
۵۷۵٫ اسباب تشکر از خدا
اءن قوما عبدوا الله رغبُه فتلک عباده التجار، و اءن قوما عبدوا الله رهبه فتلک عباده العبید، و اءن قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار
گروهى خدا را به انگیزه ثواب و پاداش مى پرستند، این عبادت تاجران و بازرگانان است و گروهى خدا را از روى ترس مى پرستند، این عبادت غلامان و برده صفتان است و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى مى پرستند، این عبادت آزادگان است . (۵۶۹)
۵۷۶٫ تقرب متقین
الصلاه قربان کل تقى ، و الحج جهاد کل ضعیف
نماز موجب تقرب هر پرهیزگار و حج هر ناتوان است . (۵۷۰)
۵۷۷٫ نماز چونان چشمه آبگرم
فى وصیته بالصلاه -: اءنها لتحت الذنوب حت الورق ، و تطلقها اءطلاق الربق ، و شبهها رسول الله صلى الله علیه و آله بالحمه تکون على باب الرجل ، فهو یغتسل منها فى الیوم و اللیله خمس مرات ، فما عسى اءن یبقى علیه من الدرن ؟
درباره نماز چنین سفارش مى کند: گناهان را از گردن ها باز مى کند، همان گونه که مهارها از گردن حیوانات باز مى شود. رسول خدا صلى الله علیه و آله نماز را به چشمه آب گرم تشبیه فرموده است که مقابل در خانه مردى در جریان باشد و آن مرد در هر روز و شب پنج مرتبه در آن شست و شو نماید (با این شست و شوى مکرر چه کثافت و چرکى در بدن او باقى خواهد ماند؟) (۵۷۱)
۵۷۸٫ پاک کننده ذنوب
ما اءهمنى ذنب اءمهلت بعده حتى اءصلى رکعتین و اءسال الله العافیه
گناهى که مرا بعد از آن مهلت خواندن دو رکعت نماز و درخواست عافیت از خدا داشته باشم برایم مهم نیست . (۵۷۲)
۵۷۹٫ پاک شدن از تکبر
… الصلاه تنزیها عن الکبر.
خداى بزرگ نماز را واجب فرمود تا انسان را از تکبر و گردنکشى پاک (۵۷۳) گرداند.
۵۸۰٫ تواضع در برابر حق سبحانه
.. لما فى ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا، و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا
بندگان مؤ من هنگامى که نماز مى خوانند ساییدن گونه ها به خاک نشانه تواضع و گزاردن اعضاى شریف بر زمین ، دلیل کوچکى و اظهار حقارت است . (۵۷۴)
۵۸۱٫ اعمال تابع نمازند!
اءعلم اءن کل شى ء من عملک تبع لصلاتک
بدان که هر عملى از اعمال تو تابع نمازت مى باشد. (۵۷۵)
۵۸۲٫ مصونیت به وسیله نماز
.. عن ذلک ما حرس الله عباده المؤ منین بالصلوات … تسکینا لاطرافهم ، و تخشیعا لابصارهم ، و تذلیلا لنفوسهم ، و تخفیضا لقلوبهم ، و اءذهابا للخیلاء عنهم
خداوند متعال بندگان مؤ من خود را به وسیله نمازها… براى آرامش دست و پا و اندام دیگرشان و خشوع دیدگانش ، فروتنى جان هایشان ، و خضوع دل هایشان ، و دور کردن کبر و غرور از وجودشان ؛ از تباهکارى ها و ستمگرى و تکبر و گردنکش حفظ مى کند. (۵۷۶)
۵۸۳٫ از بین برنده گناهان
اءنها لتحت الذنوب حت لورق
نماز، گناهان را مانند ریزش برگ درختان فرو مى ریزد. (۵۷۷)
۲٫ اهتمام و توصیه به نماز
۵۸۴ .سابقین در نماز
اللهم اءنى اءول من اءناب ، و سمع و اءجاب ، لم یسبقنى الا رسول الله صلى الله علیه و آله بالصلاه
بار پروردگار! من نخستین کسى هستم که به حق رسیده و آن را شنیده و پذیرفته است ، هیچ کس بر من به نماز پیشى نگرفت مگر رسول خدا صلى الله علیه و آله . (۵۷۸)
۵۸۵٫ واجبات را به جاى آورید!
الفرائض الفرائض ، اءدوها اءلى الله تؤ د کم اءلى الجنه
واجبات را به جاى آورید؛ آن ها را براى خدا به جا آورید تا شما را به بهشت برساند. (۵۷۹)
۵۸۶٫ توصیه پیامبر به نماز
… کان یاءمر اءهله و یصبر علیها نفسه .
رسول خدا صلى الله علیه و آله هم اهل خود را به نماز فرمان مى داد و هم خود شخصا با شکیبایى آن را به انجام مى رسانید. (۵۸۰)
۵۸۷٫ قدر نهادن به نماز
قد عرف حقها رجال من المومنین الذین لا تشغلهم عنها زینه متاع و لا قره عین من ولد و لا مال . یقول الله سبحانه : (رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله و اءقام الصلاه و اءیتاء الزکاُه )
قدر و اهمیت نماز را مردانى از مؤ منین مى دانند که زینت کالاى دنیا و فرزندى که نور چشم انسان است و مال و دارایى آن ها را به خود مشغول نمى دارد، چنانکه خداى سبحان مى فرماید: مردانى هستند که تجارت و داد و ستد دنیا، آن ها را از یاد خدا و اقامه نماز و پرداخت زکات باز نمى دارد. (۵۸۱)
۵۸۸٫ از نماز گزاران باشید!
اءلا تسمعون اءلى جواب اءهل النار حین سئلوا: ما سلککم فى سقر؟قالوا: لم نک من المصلین
آیا به پاسخ اهل دوزخ گوش فرا نمى دهید که وقتى از آن ها سؤ ال مى شود، چه چیز شما را گرفتار دوزخ ساخت ؟گویند: ما از نماز گزاران نبودیم . (۵۸۲)
۵۸۹٫ نماز را مراعات کنید!
تعاهدوا اءر الصلاه ، و حافظوا علیها، و استکثروا منها، و تقربوا بها، فاءنها کانت على المومنین کتابا موقوتا
امر نماز را مراعات کنید و آن را محافظت نمایید و بسیار به جایى آورید و با آن به خدا تقرب جویید؛ زیرا نماز (بر مومنین فریضه اى است نوشته شده و وقت آن تعیین گردیده ). (۵۸۳)
۳٫ احکام نماز فرادى و جماعت
۵۹۰٫ نماز جماعت را طولانى نکنید
صلوا بهم صلاه اءضعفهم و لا تکونوا فتانین
با مردم همانند ضعیف ترین آن ها نماز بگزارید؛ و سبب فتنه و فساد نباشید.(۵۸۴)
۵۹۱٫ رعایت حال ماءمومین
من کتابه للاشتر -: و اءذا قمت فى صلاتک للناس ، فلا تکونن منفرا و لا مضیعا، فاءن فى الناس من به العلُه و له الحاجه و قد سالت رسول الله صلى الله علیه و آله حین وجهنى اءلى الیمن کیف اءصلى بهم !؟فقال : (صل بهم کصلاه اءضعفهم ، و کن بالمؤ منین رحیما)
در نامه خود به اشتر مى فرماید: آن گاه که به نماز مى ایستى و مردم پشت سر تو ایستاده اند نماز را طورى انجام بده که نه (بر اثر طول کشیدن ) موجب رنجش و نفرت مردم گردد و نه بر اثر خواندن موجب ضایع شدن حق بیمار شود؛ زیرا در میان نمازگزاران کسانى هستند که بیمارند یا کار ضرورى دارند (و باید رعایت هر دو طرف بشود) من از رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگامى که به یمن اعزام شدم پرسیدم : موقعى که پیشنماز آنان شدم ، نمازم را چگونه انجام دهم ؟
حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: نماز خود را در میان آنان همانند نماز ضعیف ترین مردم بخوان و با مؤ منان مهربان باش ! (۵۸۵)
۵۹۲٫ واجبات و مستحبات
لا قربه بالنوافل اءذا اءضرت بالفرائض .
مستحبات چنانچه به واجبات زیان رساند، موجب قرب به خدا نشود. (۵۸۶)
۵۹۴٫ ترک مستحب در صورت زیان به واجب
اءذا اءضرت النوافل بالفرائض فارفضوها
هر گاه امور مستحب به واجبات زیان رسانند، آن ها را ترک کنید. (۵۸۷)
۵۹۴٫ اهمیت نماز جمعه
لا تسافر فى یوم جمعه حتى تشهد الصلاه الا فاصلا فى سیل الله اءو فى اءمر تعذربه . و اءطع الله فى جمیع اءمورک ، فاءن طاعُه الله فاضله على ما سواها
در روز جمعه مسافرت مکن تا بتوانى در نماز جمعه شرکت کنى ، مگر آن که سفر تو در راه خدا باشد یا به خاطر کارى باشد که در آن معذور باشى . در همه کارها مطیع خدا باش ، که اطاعت خداوند بر همه چیز برترى دارد. (۵۸۸)
۴٫ وقت نماز
۵۹۵٫ نماز در وقت خواندن
صل الصلاه لوقتها الموقت لها، و لا تعجل وقتها لفراغ ، و لا تؤ خرها عن وقتها لاشتغال و اعلم اءن کل شى ء من عملک تبع لصلاتک
نماز را در وقت مقرر آن به جاى آور و به علت فراغت از کار وقت آن را پیش میانداز و به علت اشتغال آن به تاءخیر میافکن و بدان که هر کار تو وابسته به نماز است . (۵۸۹)
۵۹۶٫ بر پا داشتن نماز
یقول الله سبحانه : رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله و اءقام الصلاه و اءیتاء الزکاه . و کان رسول الله صلى الله علیه و آله نصبا بالصلاهُ بعد التبشیر له بالجنه
خداى سبحان مى فرماید: مردانى هستند که بازرگانى و خرید و فروش آن ها را زا یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات باز نمى دارد. و پیامبر خدا صلى الله علیه و آله با وجود این که به بهشت مژده داده شده بود براى نماز خود را به رنج مى افکند. (۵۹۰)
۵۹۷٫ مراقبت از نماز
الله الله فى الصلاه ، فاءنها عمود دینکم
خدا را، خدا را، مراقب باشید در مورد نماز؛ زیرا که نماز، ستون دین شماست . (۵۹۱)
۵٫ نماز شب و شب زنده دارى
۵۹۸٫ یقین برتر از شک و تردید
قد سمع رجلا من الحروریه یتهجد و یقراء، فقال علیه السلام : نوم على یقین خیر من صلاه فى شک
على مردى از خوارج را در حال عبادت شبانه و قرائت قرآن دید، فرمود: (خوابى که با یقین همراه باشد، بهتر از نمازى است که با شک و تردید باشد) (۵۹۲)
۵۹۹٫ خوشا به حال شب زنده داران
عن نوف البکالى قالى : راءیت امیرالمومنین ذات لیله ، و قد خرج من فراشه ، فنظر فى النجوم ، فقال لى : یا نوف ! اءراقد اءنت اءم رامق ؟
فقلت : بل رامق ! قال :
یا نوف ! طوبى للزاهدین فى الدنیا، الراغبین فى الاخره ، اءولئک قوما اءتخذوا الارض بساطا، و ترابها فراشا، و ماءها طیبا، و القرآن شعارا، و الدعاء دثارا، ثم قرضوا الدنیا قرضا على منهاج المسیح .
یا نوف ! اءن داود علیه السلام قام فى مثل هذه الساعه من اللیل ، فقال : اءنها ساعه لا یدعو فیها عبد الا اءستجیب له ، اءلا اءن یکون عشارا اءو عریفا اءو شرطیا، اءو صاحب عرطبه ؤ هى الطنبور اءو صاحب کوبه . و هى الطبل و قد قیل اءیضا. اءن العرطبه الطبل و الکوبه الطنبور
از نوف بکالى روایت شده است که گفت : شبى امیرمؤ منان على علیه السلام را دیدم که از بستر خویش برخاست و به ستارگان مى نگرد، آن گاه به من گفت : اى نوف ! خوابى یا بیدار؟
گفتم : بیدارم .
فرمود: اى نوف ! خوشا به حال پارسایان این جهان که دل در سراى دیگر بسته اند، آنان که زمین را فرش و خاک را بستر و آب را شربت نوشین و قرآن را شعار جامه زیرین ؛ یعنى روش خود و زینت دل و دعا را دثار (جامه رو؛ یعنى مانع حوادث ) قرار داده اند. و چون حضرت عیسى از دنیا بریده و جدا گشته اند.
اى نوف ! حضرت داود علیه السلام شب ها در چنین ساعتى از بستر برمى خاست و مى گفت : این ساعتى است که هیچ بنده اى خداى بزرگ را نخواند، مگر این که دعایش مستجاب شود، جز آن که باجگیر یا جاسوس خبرچین یا گزمه که همکار داروغه ستمگر است و یا نوازنده تنبور و طبل باشد (عرطبه به معنى تنبور و کوبه به معنى طبل است و نیز گفته اند: عرطبه به معنى طبل و کوبه به معنى تنبور است ) (۵۹۳)
۶۰۰٫ از خدا بترسید!
اتقوا الله عباد الله ! تقیه ذى لب شغل التفکر قلبه ، و اءنصب الخوف بدنه ، و اءسهر التهجد غرار نومه
اى بندگان خدا! از خدا بترسید، مانند ترسیدن خردمندى که اندیشه (قیامت ) او را به خود مشغول کرده و ترس از عذاب الهى جسمش را رنجور ساخته ، و شب زنده دارى (براى عبادت و نماز شب خواب اندکش را ربوده است . (۵۹۴)
۶۰۱٫ اوصاف شب زنده داران
طوبى لنفس اءدت اءلى ربها فرضها، و عرکت بجنبها بؤ سها، و هجرت فى اللیل غمضها، حتى اءذا غلب الکرى علیها افترشت اءرضها، و توسدت کفها، فى معشر اءسهر عیونهم خوف معادهم ، و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم ، و همهمت بذکر ربهم شفاههم ، و تقشعت بطول استغفار هم ذنوبهم ، (اءولئک حزب الله ، اءلا اءن حزب الله هم المفلحون )
خوشا به حال کسى که وظیفه خویش را نسبت به پروردگارش ادا کند و مشکلات زندگى را تحمل کرده و ناملایمات را بر خود آسان گیرد و خواب را از دیدگان بشوید و اگر خواب بر او غلبه کرد، زمین را بستر خویش سازد و دستش را بالش . آنان که خوف قیامت چشمانشان را بیدار نگاه داشت و پهلوهایشان را از خوابگاه دور ساخته و همواره لب هایشان را بیدار نگاه داشت و پهلوهایشان را از خوابگاه دور ساخته و همواره لب هایشان به ذکر پروردگار در حرکت است و گناهانشان از بسیارى استغفار زدوده شده است : آنان حزب و گروه خدا هستند، بدانید که گروه خدا رستگاران اند.) (۵۹۵)
۶۰۲٫ چه نیکوست خواب زیرکان !
کم من قائم لیس له من قیامه اءلا السهر و العناء جبذا نوم الاکیاس بسا نماز شب خوانى که از ایستادن و نمازگزاردنش جز بیدارى و رنج نیست ، چه نیکو است خواب زیرکان و عالمان دین ! (۵۹۶)
۶۰۳٫ على علیه السلام در محراب نیایش
من خبر ضرار بن حمزه الضبائى عند دخوله على معاویه و مساءلته له عن اءمیرالمؤ منین علیه السلام و قال : فاءشهد لقد راءیته فى بعض مواقفه و قد اءرخى اللیل سدوله و هو قائم فى محرابه قابض على لحیته یتململ تململ السلیم ، و یبکى بکاء الحزین ، و یقول :
یا دنیا! یا دنیا! اءلیک عنى . اءبى تعرضت ؟اءم الى تشوقت ؟لا حان حینک هیهات ! غرى غیرى ، لا حاجه لى فیک ، قد طلقتک ثلاثا لا رجعه فیها! فعیشک قصیر، و خطرک یسیر، و اءملک حقیر. آه من قله الزاد، و طول الطریق ت و بعد السفر، و عظیم المورد
گفته اند: ضرار بن حمزه ضبایى بر معاویه وارد شد و معاویه درباره امیرمؤ منان على علیه السلام از او پرسید، او گفت : گواهى مى دهم که او را در جایى دیدم که شب پرده سیاهش را آویخته بود و او در محراب عبادتش ایستاده و محاسن خود را به دست گرفته و همچون مار گزیده به خود مى پیچید، و همانند دردمندان از سر خوف مى گریست و مى فرمود:
اى دنیا! اى دنیا! از من دور شو و دست از دامنم بردار! آیا براى فریفتن من این چنین در برابر من جلوه مى کنى یا آرزومند منى ؟هنگام فریبت نزدیک مباد! چه دور است آرزوى تو! دیگرى را بفریب ؛ زیرا مرا به تو نیازى نیست .
من تو را سه طلاقه کردم که رجوعى نداشته باشد. زندگى در تو کوتاه و ارزش تو اندک و آرزو در تو حقیر است . واى از کمى توشه و درازى راه و دورى سفر و بزرگى حسابگاه (۵۹۷)
۶۰۴٫ توصیف اصحاب محمد (ص )
لقد راءیت اءصحاب محمدصلى الله علیه و آله فما اءرى اءحدا یشبههم منکم ! لقد کانوا یصبحون شعثا غبرا، و قد باتوا سجدا و قیاما، یراو حون بین جباههم و خدودهم و یقفون على مثل الجمر من ذکر معادهم ! کاءن بین اءعینهم رکب المعزى من طول سجودهم ! ادا ذکر الله هملت اءعینم حتى تبل جیوبهم ، و مادوا کما یمید الشجر یوم الریح العاصف
من اصحاب محمد صلى الله علیه و آله را دیدم و یکى از شما را نمى بینم که مانند ایشان باشید؛ زیرا آنان صبح ، ژولیده مو و غبارآلوده بودند و شب را بیدار به سجده و قیام مى گذراندند. میان پیشانى ها و رخسارهاشان نوبت گذاشته بودند (گاهى پیشانى و گاه رخسار روى خاک مى نهادند) و از یاد بازگشت مانند اخگر و آتشپاره سوزان مى ایستادند. گویا پیشانى هایشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بزها (پینه بسته ) بود، هر گاه ذکر خداوند سبحان به میان مى آمد، از ترس عذاب و کیفر و امید به پاداش ، اشک چشمانشان مى ریخت ، به طورى که گریبان هاشان تر مى گشت و مى لرزیدند، چنان که درخت در روز وزیدن تندباد مى لرزد. (۵۹۸)
۵۶۸- خطبه ۱۱۰٫
۵۶۹- حکمت ۲۳۷٫
۵۷۰- حکمت ۱۳۶٫
۵۷۱- خطبه ۱۹۹٫
۵۷۲- حکمت ۲۹۹٫
۵۷۳- حکمت ۲۵۲٫
۵۷۴- خطبه ۲۳۴٫
۵۷۵- نامه ۲۷٫
۵۷۶- خطبه ۱۹۲٫
۵۷۷- خطبه ۱۹۰٫
۵۷۸- خطبه ۱۳۱٫
۵۷۹- خطبه ۱۶۷٫
۵۸۰- خطبه ۱۹۰٫
۵۸۱- خطبه ۱۹٫
۵۸۲- خطبه ۱۹۰٫
۵۸۳- خطبه ۱۹۹٫
۵۸۴- نامه ۵۲٫
۵۸۵- حکمت ۳۹٫
۵۸۶- حکمت ۳۹٫
۵۸۷- حکمت ۲۷۹٫
۵۸۸- نامه ۶۹٫
۵۸۹- خطهب ۱۹۹٫
۵۹۰- خطبه ۱۹۹٫
۵۹۱- نامه ۴۷٫
۵۹۲- حکمت ۱۴۵ و ۹۷٫
۵۹۳- حکمت ۱۰۴٫
۵۹۴- خطبه ۸۲٫
۵۹۵- خطبه ۴۵٫
۵۹۶- حکمت ۱۳۷٫
۵۹۷- خطبه ۹۶٫
۵۹۸- خطبه ۹۶٫
نهج البلاغه موضوعی//عباس عزیزی