عیب و عیب جویى
۱۹۲۸٫ مانع عیب گویى
ما یمنع احدکم ان یستقبل اخاه بما یخاف من عیبه ، الا مخافه ان یستقبله بمثله . قد تصافیتم على رفض الاجل و حب العاجل .
آن چه مانع هر یک از شما مى شود که عیب برادرش را پیش روى او بگوید، این است که مى ترسد او نیز عیبش را رو به رویش بگوید. شما در راه دور افکندن آخرت و دوستى دنیا با هم رفیق شده اید. (۱۹۲۱)
۱۹۲۹٫ دیده فرو بر به گمان خویش !
طوبى لمن شغله عیبه عن عیوب الناس .
خوشا به حال آن کس که عیب خودش ، او را از پرداختن به عیب هاى مردم بازدارد. (۱۹۲۲)
۱۹۳۰٫ دورى از عیب جویان
من کتابه للاشتر لما ولاه مصر : ولیکن ابعد رعیتک منک و اشناهم عندک اطلبهم لمعائب الناس ؛ فان فى الناس عیوبا. الوالى احق من سترها، فلا تکشفن عما غاب عنک منها، فانما علیک تطهیر ما ظهر لک ، والله یحکم على ما غاب عنک . فاستر العوره ما استطعت ، یستر الله منک ما تحب ستره من رعیتک .
در فرمان استاندارى مصر به مالک اشتر مى فرماید: باید دورترین افراد ملت از تو و دشمن ترین آن ها نزد تو، عیبجوترین آن ها از مردم باشد؛ زیرا مردم (خواه ناخواه ) عیب هایى دارند و زمامدار سزاوارترین کس به پوشاندن آن هاست . بنابراین ، درباره آن دسته از عیب هایى مردم که بر تو پوشیده است ، پى جویى و کنجکاوى مکن ؛ زیرا آن چه بر عهده توست پاک کردن عیب ها و زشتى هایى است که بر تو آشکار مى باشد و قضاوت درباره عیب ها و گناهانى که بر تو پوشیده مى باشد، به عهده خداست . پس تا مى توانى جرم پوش باش تا خداوند نیز عیب و جرم هاى تو را که دوست دارى از ملتت پوشیده بماند، بپوشاند. (۱۹۲۳)
۱۹۳۱٫ احمق واقعى
من نظر فى عیوب الناس ، فانکرها، ثم رضیها لنفسه ، فذلک الاحمق بعینه .
کسى که عیب هاى مردم را بنگرد و بد شمرد، سپس آن ها را براى خود بپسندد چنین کسى احمق واقعى است .(۱۹۲۴)
۱۹۳۲٫ از خرده گرفتن بر دیگران بپرهیز
یا عبدالله ! لا تعجل فى عیب احد بذنبه ، فلعله مغفورله ، و لا تامن على نفسک صغیر معصیه ، فلعلک معذب علیه . فلیکفف من علم منکم عیب غیره لما یعلم من عیب نفسه ، ولیکن الشکر شاغلا له على معافاته مما ابتلى به غیره .
اى بنده خدا! در خرده گیرى از گناه کسى شتاب مکن ؛ زیرا چه بسا که او آمرزیده شده باشد و در مورد خویش به گناه کوچکى که کرده اى ایمن مباش ؛ زیرا شاید که به سبب آن عذاب شوى . پس هر یک از شما از دیگرى عیبى بداند، نباید به خرده گیرى از او بپردازد؛ زیرا مى داند که خود نیز عیبى دارد و باید شکر این موهبت که عیب هایى که در دیگران هست در او نیست ، وى را به خود مشغول دارد. (و از عیبجویى دیگران باز ایستد). (۱۹۲۵)
۱۹۳۳٫ رابطه بین بخت و عیب
عیبک مستور ما اسعدک جدک .
تا بخت یار توست ، عیبت پوشیده است . (۱۹۲۶)
۱۹۳۴٫ مانع عیب جویى
من کساه الحیاء ثوبه ، لم یر الناس عیبه .
هر کس که شرم و حیا جامه خود را بر قامت او بپوشاند، مردم عیبش را نبینند. (۱۹۲۷)
۱۹۳۵٫ عیب جویى از مردم و مسامحه با خود
لا تکن ممن یرجو الاخره بغیر العمل ، فهو على الناس طاعن ، و لنفسه مداهن .
چونان کسى مباش که بدون عمل ، به آخرت امید مى بندد، پس او مردم را سرزنش و عیبجویى مى کند، اما با خویش مسامحه مى نماید. (۱۹۲۸)
۱۹۳۶٫ ابتدا به عیب خود بنگر
من نظر فى عیب نفسه اشتغل عن عیب غیره .
هر که عیب خود را ببیند، از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد. (۱۹۲۹)
۱۹۳۷٫ بزرگترین عیب
اکبر العیب ان تعیب ما فیک مثله .
بزرگ ترین (بیشترین ) عیب این است که از چیزى خرده گیرى ، که مانند آن در خودت وجود دارد. (۱۹۳۰)
۱۹۲۱- خطبه ۱۱۳٫
۱۹۲۲- خطبه ۱۷۶٫
۱۹۲۳- نامه ۵۳٫
۱۹۲۴- حکمت ۳۴۹٫
۱۹۲۵- خطبه ۱۴۰٫
۱۹۲۶- حکمت ۵۱٫
۱۹۲۷- حکمت ۲۲۳٫
۱۹۲۸- حکمت ۱۵۰٫
۱۹۲۹- حکمت ۳۴۹٫
۱۹۳۰- حکمت ۳۵۳٫