google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
نهج البلاغه موضوعی

نهج البلاغه موضوعی ظلم

ستم و ستمگرى

۱۷۸۵٫ زشت ترین نوع ستم
ظلم الضعیف اءفحش الظلم .
ستم کردن به ناتوان ، زشت ترین نوع ستم است .(۱۷۷۸)

۱۷۸۶٫ صلاح روزگار
اذا استولى الصلاح على الزمان و اءهله ، ثم اءساء رجل الظن برجل لم تظهر منه حوبه فقد ظلم ! و اذا استولى الفساد على الزمان و اءهله ، فاءحسن رجل الظن برجل فقد غرر !
هرگاه صلاح و شایستگى بر روزگار و اهلش حاکم شد، اگر شخصى به دیگرى گمان بد ستم کرده است و هنگامى که فساد و تباهى بر زمان و اهلش ‍ مستولى شده باشد، اگر کسى به دیگرى خوش گمان باشد خود را فریب داده است .(۱۷۷۹)

۱۷۸۷٫ میزان بین خود و دیگران
یا بنى ! اجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک ، فاءحبب لغیرک ما تحب لنفسک ، و اکره له ما تکره لها، و لا تظلم کما لا تحب اءن تظلم ، و اءحسن کما تحب اءن یحسن الیک ، و استقبح من نفسک ما تستقبحه من غیرک ، و ارض من الناس بما ترضاه لهم من نفسک .

فرزندم ! خویشتن را معیار و میزان بین خود و دیگران قرار بده ، پس آن چه براى خود دوست مى دارى براى دیگران هم دوست بدار و آن چه براى خود نمى پسندى براى دیگران هم نپسند و همان گونه که دوست ندارى به تو ستم شود ستم نکن و همان طور که دوست دارى به تو نیکى شود به دیگران نیکى کن و آن چه براى خود زشت مى دارى ، براى دیگران هم زشت بشمار و بالاخره به همان چیزى براى مردم راضى باش که براى خود راضى هستى . (۱۷۸۰)

۱۷۸۸٫ بدترین توشه در قیامت
بئس الزاد الى المعاد، العدوان على العباد .
بد توشه اى است براى روز جزا، ستم کردن بر بندگان خدا. (۱۷۸۱)

۱۷۸۹٫ حال آغازگر ستم در قیامت
للظالم البادى غدا بکفه عضه .
آن که آغازگر ستم است فرداى قیامت دستش را (از پشیمانى ) به دندان بگزد. (۱۷۸۲)

۱۷۹۰٫ امر به معروف و نهى از منکر
رحم الله رجلا راءى حقا فاءعان علیه ، اءو راءى جورا فرده ، و کان عونا بالحق على صاحبه .
رحمت خدا بر کسى که چون حقى را دید، یارى اش کرد و چون ستمى را دید از آن جلوگیرى کرد و حق را در برابر ستمگر یارى رساند. (۱۷۸۳)

۱۷۹۱٫ نحوه قسم ستمکار
اءحفلوا الظالم اذا اءردتم یمینه باءنه برى ء من حول الله و قوته ؛ فانه اذا حلف بها کاذبا عوجل العقوبه ، و اذا حلف بالله الذى لا اله الا هو لم یعاجل ، لانه ؛ لانه قد وحدالله تعالى .
ستمکار را اگر خواستید قسم دهید به این عبارت سوگند دهید: از حول و قوه خداوند بیزار هستم اگر چنین کنم ؛ زیرا اگر به این عبارت به دروغ سوگند بخورد، در مجازاتش شتاب شود، اما اگر سوگند بخورد به : خدایى که الهى جز او نیست در عقوبتش شتاب نشود؛ زیرا خداوند تعالى را به یگانگى یاد کرده است . (۱۷۸۴)

۱۷۹۲٫ سرانجام شوم ستم
الله الله فى عاجل البغى ، و آجل و خامه الظلم .
خدا را، خدا را، از شتاب (کیفر) سرکشى مراقب باشید، و از سرانجام وخیم ستم بهراسید. (۱۷۸۵)

۱۷۹۳٫ دو عامل تباهى دین و دنیا
ان البغى و الزور یذیعان المرء فى دینه و دنیاه ، و یبدیان خلله عند من یعینه .
همانا ستمگرى و دروغگویى دین و دنیاى آدمى را تباه مى کنند و معایب او را در نظر عیب جویانش آشکار مى سازند. (۱۷۸۶)

۱۷۹۴٫ شکست حتمى ستمکار
لا تدعون الى مبارزه ، و ان دعیت الیها فاءجب ، فان الداعى باغ ، و الباغى مصروع .
امام علیه السلام به فرزندش حضرت حسن علیه السلام فرمود: کسى را به مبارزه دعوت نکن ، اما اگر تو را به مبارزه طلبیدند، اجابت کن ؛ زیرا دعوت کننده به مبارزه ستمکار است و ستمکار در هر حال شکست خورده است . (۱۷۸۷)

۱۷۹۵٫ انتقام گرفتن از ستمگر
اءیها الناس ! اءعیونى على اءنفسکم ، و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه ، و لاقودن الظالم بخزامته حتى اءورده منهل الحق و ان کان کارها .
اى مردم ! مرا براى اصلاح نفوس خودتان یارى کنید و سوگند به خدا داد مظلوم را از ظالمش مى ستانم و افسار ستمکاران را مى گیرم و او را تا چشمه سار حق مى کشانم اگرچه او نخواهد. (۱۷۸۸)

۱۷۹۶٫ در این روزگار خوش بین مباش !
اذا استولى الفساد على الزمان و اءهله ، فاءحسن رجل الظن برجل ، فقد غرر !
هرگاه نادرستى بر روزگار و مردم آن چیره گردد و با چنین وضعى انسانى به انسان دیگر خوش بین باشد، بى گمان فریب خورده است . (۱۷۸۹)

۱۷۹۷٫ مغلوب حقیقى
ما ظفر من ظفر الاثم به ، و الغالب بالشر مغلوب .
کسى که به ارتکاب گناه پیروز شود (در حقیقت ) پیروز نباشد و کسى که با ستم غلبه کند (در واقع ) مغلوب است .(۱۷۹۰)

۱۷۹۸٫ مقتول تیغ ستم
من سل سیف البغى قتل به .
آن کس که تیغ ستم برکشد، خود با آن کشته شود. (۱۷۹۱)

۱۷۹۹٫ گناهکار بودن ستمگر
من بالغ فى الخصومه اءثم ، و من قصر فیها ظلم .
هر کس در دشمنى شدت به خرج بدهد، مرتکب گناه شده و کسى که کوتاهى کند ستم ورزیده است . (۱۷۹۲)

۱۸۰۰٫ انواع ستم
اءلا و ان الظلم ثلاثه : فظلم لا یغفر، و ظلم لا یترک ، و ظلم مغفور لا یطلب . فاءما الظلم الذى لا یغفر فالشرک بالله ، قال الله تعالى : (ان الله لا یغفر اءن یشرک به ). و اءما الظلم الذى یغفر فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات ، و اءما الظلم الذى لا یترک فظلم العباد بعضهم بعضا .
آگاه باشید! ستم بر سه نوع است : ستمى که هرگز بخشیده نمى شود، ستمى که بدون مجازات نمى ماند و ستمى که بخشیده مى شود و بازخواست ندارد، اما ستمى که بخشیده نمى شود شرک به خداست که مى فرماید: همانا خداوند شرک به خود را نمى آمرزد اما ستمى که بخشیده مى شود، ستمى است که انسان با لغزش ها (و ارتکاب گناهان صغیره ) به خود روا مى دارد و اما ستمى که بدون مجازات نمى ماند، ستمگرى بعضى از بندگان بر بعضى دیگر است . (۱۷۹۳)

۱۸۰۱٫ اتمام حجت بر امام على (ع )
لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر، و ما اءخذ الله على العلماء الا یقاروا على کظه ظالم ، و لا سغب مظلوم ، لالقیت حبلها على غاربها .
اگر نبود همایش آن جمعیت انبوه و این که با وجود یار و یاور حجت تمام است و اگر نبود که خداوند از دانشمندان پیمان گرفته است که در برابر سیرى ستمگر و گرسنگى ستمدیده آرام ننشیند و بدان رضایت ندهند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر کوهان آن مى انداختم . (۱۷۹۴)

۱۸۰۲٫ پرهیز از ستمگرى
لزیاد بن اءبیه و قد استخلفه لعبد الله بن العباس على فارس و اءعمالها، فى کلام طویل کان بینهما، نهاه فیه عن تقدم الخراج : استعمل العدل ، واحذر العسف و الحیف ، فان العسقف یعود بالجلاء، والحیف یدعو الى السیف .
وقتى زیاد بن ابیه را به جاى عبدالله بن عباس کارگزار فارس کرد، در ضمن سخنرانى مفصل او را از گرفتن خراج اضافى منع کرد و فرمود: عدل و داد را به کار بند و از سختگیرى و بیداد بپرهیز؛ زیرا سختگیرى ناروا مردم را آواره مى کند و ستمگرى مایه شورش و خونریزى مى شود. (۱۷۹۵)

۱۸۰۳٫ ستمگران دنیاطلب
لما نهضت بالامر نکثت طائفه ، و مرقت اءخرى ، و قسط آخرون : کاءنهم لم یسمعوا الله سبحانه یقول : (تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فى الارض و لا فساد و العاقبه للمتقین ) بلى ! والله لقد سمعوها و عوها، و لکنهم حلیت الدنیا فى اءعینهم وراقهم زبرجها .
چون خلافت را به دست گرفتم ، گروهى پیمان شکستند و گروهى از دین خارج شدند و دسته اى دیگر ستم پیشه کردند؛ گویى این سخن خداى سبحان را نشنیدند که : آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى دهیم که خواهان سرکشى و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزگاران است . آرى ! سوگند به خدا که آن را شنیدند و فهمیدند؛ اما دنیا در چشم آن ها زیبا شد و زیب و زیورهاى آن خوشایندشان گردید. (۱۷۹۶)

۱۸۰۴٫ پرهیز از ستمگرى
الله الله فى عاجل البغى ، و آجل و خامه الظلم ، و سوء عاقبه الکبر .
برحذر باشید از خدا، بترسید از خدا، درباره نتایج دنیوى ظلم و وخامت اخروى آن و بدى عاقبت کبر. (۱۷۹۷)

۱۸۰۵٫ زودى بازخواست ستمکار
سینتقم الله ممن ظلم ، ماءکلا بماءکل ، و مشربا بمشرب ، من مطاعم العلقم و مشارب الصبر و المقر .
زود باشد که خداوند از کسى که ظلم کرده است انتقام بکشد، درباره خوراک و آشامیدنى که با ستم به خود اختصاص داده است ، به وسیله خوراک هاى تلخ و شرنگبار و آشامیدنى هاى چون صبر تلخ زهرآگین . (۱۷۹۸)

۱۸۰۶٫ بیزارى از ستم
اءعجب من ذلک طارق طرقنا بملفوفه فى وعائها، و معجونه شنئتها، کاءنما عجنت بریق حیه اءوقیئها، فقلت : اءصله ، اءم زکاه ، اءم صدقه ؟ فذلک محرم علینا اءهل البیت ، فقال : لا ذا و لا ذاک ، و لکنها هدیه . فقلت : هبلتک الهبول ! اءعن دین الله اءتیتنى لتخدعنى ؟ اءمختبط اءنت اءم ذو جنه ، اءم تهجر؟ والله لو اءعطیت الاقالیم السبعه بما تحت اءفلاکها، على اءن اءعصى الله فى نمله اءسلبها جلب شعیره ما فعلته .

(آن جا که از ستم بیزارى مى جوید، مى فرماید:) شگفت تر از این ، قصه آن شخصى است که شبانگاهى در خانه ما را کوبید و در دستش ظرف سرپوشیده (پر از حلوایى لذیذ) بود، چنانش ناخوش نفرت داشتم که گویى با آب دهان یا استفراغ مارى در آمیخته است ؟ به او گفتم : آیا این صله است یا زکات یا صدقه ؟ زیرا که این ها بر ما خاندان حرام است !
گفت : نه این است و نه آن . بلکه هدیه اى است .
گفتم : زن فرزند مرده (مادرت ) بر تو بگرید! آیا از طریق دین خدا وارد شده اى تا مرا بفریبى ؟ ابله شده اى یا دیوانه ، یا هذیان مى گویى ؟ سوگند به خدا، که اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر افلاک آن هاست به من دهند تا با بیرون کشیدن پوست جوى از دهان مورچه اى خدا را نافرمانى کنم هرگز نخواهم کرد. (۱۷۹۹)

۱۸۰۷٫ مهلت دادن به ستمگر
لئن اءمهل الظالم فلن یفوت اءخذه ، و هو له بالمرصاد على مجاز طریقه ، و بموضع الشجى من مساغ ریقه .
اگر هم خداوند به ستمکار مهلت بدهد، گرفتن و کیفر خداوندى از او فوت نمى گردد و خداوند در گذرگاه ستمکار در کمین است و گلوى آنها را در دست گرفته تا از فرورفتن آب دریغ دارد هشیار باشید. (۱۸۰۰)

۱۸۰۸٫ انتقام گرفتن از ستمگر
فى وصیته للحسنین علیهماالسلام : کونا للظالم خصما، و للمظلوم عونا .
دشمن ستمگر و یاور مظلوم باشید. (۱۸۰۱)

۱۸۰۹٫ پرهیز از ستمگرى
و اقدموا على الله مظلومین ، و لا تقدموا علیه ظالمین .
به بارگاه خدا، ستمدیده وارد شوید و ستمکار وارد نشوید. (۱۸۰۲)

۱۸۱۰٫ پشیمانى ستمگر
یوم العدل على الظالم اشد من یوم الجور على المظلوم !
روز عدالت بر ظالم سخت تر است از روز ظلم بر مظلوم . (۱۸۰۳)

۱۸۱۱٫ پرهیز از ستمگرى
و الله لان ابیت على حسک السعدان مسهدا، او اجر فى الاغلال مصفدا، احب الى من ان القى الله و رسوله یوم القیامه ظالما لبعض العباد، و غاصبا لشى ء من الحطام ، و کیف اظلم احدا لنفس یسرع الى البلى قفولها، و یطول فى الثرى حلولها؟!

سوگند به خدا، اگر شب را در حال بیدارى روى خار سعدان به صبح برسانم ، یا بسته در زنجیرهاى آهنین و سنگین بار کشیده شوم ، براى من بهتر از آن است که خدا و رسول او را در روز قیامت ملاقات کنم ، در حالى که بر بعضى از بندگان ظلم روا داشته ام و چیز بى ارزشى از پس مانده هاى کاه و علف دنیا را غصب نموده باشم . چگونه ظلم روا بدارم به کسى ، به خاطر نفسى که برگشت آن به سرعت براى پوسیدن است و قرار گرفتنش در خاک طولانى . (۱۸۰۴)

۱۸۱۲٫ ستم ، خانمان برانداز است !
لیس شى ء ادعى الى تغییر نعمه الله و تعجیل نقمته من اقامه على ظلم ؛ فان الله سمیع دعوه المضطهدین و هو للظالمین بالمرصاد .
(آگاه باش که ) هیچ چیزى بیش از حرکت بر مبناى ظلم موجب دگرگونى نعمت خداوندى و سرعت انتقام او نیست ؛ زیرا خداوند شنونده دعاى ستمدیدگان است ، و در کمین ستمکاران . (۱۸۰۵)

۱۸۱۳٫ بدترین توشه قیامت
بئس الزاد الى المعاد، العدوان على العباد .
بدترین توشه ها براى روز قیامت ، ظلم و ستم بر بندگان خداست . (۱۸۰۶)

۱۸۱۴٫ فرجام صبر بر ستم
فیما یشیر فیه الى ظلم بنى امیه : حتى یکون اعظمکم فیها عناء احسنکم بالله ظنا، فان اتاکم الله بعافیه فاقبلوا، و ان ابتلیتم فاصبروا، فان العاقبه للمتقین .
امام على علیه السلام در خطبه اى که به آن اشاره به ظلم بنى امیه مى کند مى فرماید. در حکومت بنى امیه هر کس به خدا امیدوارتر باشد، بیش از همه رنج و مصیبت بیند. پس اگر خداوند عاقبت و سلامتى بخشید، قدرشناس باشید و اگر به بلا و گرفتارى مبتلا گشتید، شکیبا باشید که سرانجام پیروزى با پرهیزگاران است . (۱۸۰۷)

۱۸۱۵٫ نزدیکتر به انتقام خداوندى
من کتابه للاشتر حین ولاه مصر : ایاک و الدماء و سفکها بغیر حلها، فانه لیس شى ء ادنى لنقمه ، و لا اعظم لتبعه ، و لا احرى بزوال نعمه و انقطاع مده ، من سفک الدماء بغیر حقها .
در فرمان استاندارى مصر به مالک اشتر: بپرهیز از خون ها و ریختن خون هاى مردم بدون مجوز قانونى ؛ زیرا هیچ چیزى به انتقام خداوندى نزدیک تر و از نظر نتایج وخیم تر و براى نابود کردن نعمت خداوندى موثرتر و براى منقرض ساختن روزگار دولت ، قاطع تر از خونریزى به ناحق وجود ندارد. (۱۸۰۸)

۱۸۱۶٫ زورگویى و ستم
الله الله فى عاجل البغى ، و اجل وخامه الظلم ، و سوء عاقبه الکبر، فانها مصیده ابلیس العظمى ، و مکیدته الکبرى ؛ التى تساور قلوب الرجال مساوره السموم القاتله . فما تکدى ابدا، و لا تشوى احدا، لا عالما لعلمه ، و لا مقلا فى طمره .

برحذر باشید از خدا، بترسید از خدا، درباره نتایج دنیوى ظلم و وخامت اخروى آن و بدى عاقبت کبیر؛ زیرا کبر دام بزرگ و گسترده شیطان و ابزار بزرگ حیله هاى او است که همانند زهرهاى کشنده که در بدن انسان ها نفوذ مى کند در دل هاى مردان وارد مى گردد. شیطان در کارهاى خود علیه فرزندان آدم هرگز ناتوان نشود و کسى را از روى خطا رها نکند، نه عالمى را به جهت علمش و نه بینوایى را که لباس فقر پوشیده است . (۱۸۰۹)

۱۸۱۷٫ زمامداران ستمگر
من کتابه الى اهل مصر : اسى ان یلى امر هذه الامه سفهاوها و فجارها، فیتخذوا مال الله دولا، و عباده خولا، و الصالحین حربا، و الفاسقین حزبا .
در نامه خود به مردم مصر مى فرماید: مى ترسم حکومت این امت را نابخردان و خطاکاران به دست بگیرند، پس مال خداوندى را براى خود و در میان خود به جریان بیاندازند و بندگان خدا را برده هاى خود بدانند و با شایستگان جامعه تخاصم و پیکار به راه اندازند و مردمان منحرف را حزب خود تلقى نمایند. (۱۸۱۰)

۱۸۱۸٫ شرکت در امور
ایها الناس ! انما یجمع الناس الرضا، و السخط و انما عقر ناقه ثمود رجل واحد، فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرضا .
اى مردم ! راضى بودن و ناراضى بودن به کارى ، مردم را در آن کار شریک مى گرداند، ناقه ثمود را تنها یک مرد پى کرد؛ اما خداوند همه قوم ثمود را عذاب داد؛ زیرا همه به کار آن مرد راضى بودند. (۱۸۱۱)

۱۸۱۹٫ رسیدگى به ستمدیدگان
من کفارات الذنوب العظام اغاثه الملهوف ، و التنفیس عن المکروب .
رسیدن به فریاد ستمدیده و زدودن غم اندوهناک ، از کفاره هاى گناهان بزرگ است . (۱۸۱۲)



۱۷۷۸- نامه ۳۱٫
۱۷۷۹- حکمت ۱۱۴٫
۱۷۸۰- نامه ۳۱٫
۱۷۸۱- حکمت ۲۲۱٫
۱۷۸۲- حکمت ۱۸۶٫
۱۷۸۳- خطبه ۲۰۵٫
۱۷۸۴- حکمت ۲۵۳٫
۱۷۸۵- خطبه ۱۹۳٫
۱۷۸۶- نامه ۴۸٫
۱۷۸۷- حکمت ۲۳۳٫
۱۷۸۸- خطبه ۱۳۶٫
۱۷۸۹- حکمت ۱۱۴٫
۱۷۹۰- حکمت ۳۲۷٫
۱۷۹۱- حکمت ۳۴۹٫
۱۷۹۲- حکمت ۲۹۸٫
۱۷۹۳- خطبه ۱۷۶٫
۱۷۹۴- خطبه ۳٫
۱۷۹۵- حکمت ۴۷۶٫
۱۷۹۶- خطبه ۳٫
۱۷۹۷- خطبه ۱۹۲٫
۱۷۹۸- خطبه ۱۵۸٫
۱۷۹۹- خطبه ۲۲۴٫
۱۸۰۰- خطبه ۹۷٫
۱۸۰۱- نامه ۴۷٫
۱۸۰۲- خطبه ۱۵۱٫
۱۸۰۳- حکمت ۳۴۱٫
۱۸۰۴- خطبه ۲۲۴٫
۱۸۰۵- نامه ۵۳٫
۱۸۰۶- حکمت ۲۲۱٫
۱۸۰۷- خطبه ۹۸٫
۱۸۰۸- نامه ۵۳٫
۱۸۰۹- خطبه ۱۹۲٫
۱۸۱۰- نامه ۶۲٫
۱۸۱۱- خطبه ۲۰۱٫
۱۸۱۲- حکمت ۲۴٫

نهج البلاغه موضوعی//عباس عزیزی

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=