صبر و بردبارى
۱۳۰۱٫ صبر وسیله نجات
رحم الله امرا سمع حکما فوعى ، ودعى الى رشاد فدنا… و کذب مناه . جعل الصبر مطیه نجاته .
خداوند بیامرزد کسى را که سخن حکیمانه بشنود و آن را فرا گیرد و به جانب حق هدایت شود و آن را بپذیرد… و آرزوهاى نا به جا را تکذیب کند و صبر را وسیله نجات خویش قرار دهد. (۱۲۹۵)
۱۳۰۲٫ دعا در مورد صبر
اءخذ الله بقلوبنا و قلوبکم الى الحق ، و اءلهمنا و ایاکم الصبر
خداوند دل هاى ما و دل هاى شما را به سوى حق متوجه سازد و به ما و شما صبر الهام فرماید. (۱۲۹۶)
۱۳۰۳٫ دورکردن اندوه
اطرح عنک واردات الهموم بعزائم الصبر و حسن الیقین
اندوه ها را با صبرى استوار و یقینى نیکو از خود دور کن . (۱۲۹۷)
۱۳۰۴٫ کمک از خدآدر اندوهناکى
استعن بالله على ما اءهمک .
بر آن چه تو را اندوهگین مى کند از خدا کمک بخواه . (۱۲۹۸)
۱۳۰۵٫ نیکوترین خصلت
فى وصیته لابنه الحسن علیه السلام : عود نفسک التصبر على المکروه ، و نعم الخلق التصبر فى الحق !
در سفارش به فرزند بزرگوار خود امام حسن علیه السلام مى فرماید: خویشتن را به صبورى در برابر ناخوشایندها عادت ده ، و نیکو خصلتى است صبورى کردن در راه حق . (۱۲۹۹)
۱۳۰۶٫ شکیبا در ناراحتى
ان ابتلیتم فاصبروا، فان العاقبه للمتقین
اگر (به رنج و ناراحتى ) مبتلا شدید، شکیبا باشید که عاقبت (پیروزى ) با پرهیزگاران است . (۱۳۰۰)
۱۳۰۷٫ پیشه شکیبایى
استعشروا الصبر فانه اءدعى الى النصر.
شکیبایى را شعار خود سازید که به نصرت و پیروزى فراخواننده تر است .(۱۳۰۱)
۱۳۰۸٫ مایه شادى و شکر
… فقلت علیه السلام یا رسول الله ! اءولیس قد قلت لى یوم اءحد حیث استشهد من المسلمین ، و حیزت عنى الشهاده فشق ذلک على ، فقلت لى : اءبشر فان الشهاده من ورائک ؟ فقال لى : ان ذلک لکذلک ، فکیف صبرک اذن ؟ فقلت : یا رسول الله ! لیس هذا من مواطن الصبر، و لکن من مواطن البشرى و الشکر .
عرض کردم : یا رسول خدا! مگر در روز احد که تعدادى از مسلمانان شهید شدند من از شهادت محروم ماندم و این امر بر من گران آمد به من نفرمودى : مژده باد تو را که در آینده به شهادت خواهى رسید؟ رسول خدا به من فرمود: همین طور است .
در آن صورت صبر تو چگونه خواهد بود؟ عرض کردم : اى رسول خدا! این جا جاى صبر نیست ، بلکه جاى شادى و شکر است ! (۱۳۰۲)
۱۳۰۹٫ دستاوردهاى بردبارى
بالحلم عن السفیه تکثر الانصار علیه .
بردبارى کردن در برابر نادان یاران انسان را بر ضد او زیاد مى کند. (۱۳۰۳)
۱۳۱۰٫ امتحان الهى
من آتاه الله مالا فلیصل به القرابه … و لیصبر نفسه على الحقوق و النوائب .
هر که خداوند به او ثروتى دهد، باید به خویشاوندان خود رسیدگى کند… و در راه اداى حقوق (مالى خود) و مصایب و گرفتارى ها، خود را به صبر وادارد. (۱۳۰۴)
۱۳۱۱٫ صبر على (ع )
عند مسیر اءصحاب الجمل الى البصره : ان هؤ لاء قد تمالاوا على سخطه امارتى ، و ساءصبر ما لم اءخف على جماعتکم .
در زمانى که اصحاب جمل به سوى بصره حرکت کردند فرمود: اینان به خاطر ناخشنودى از خلافت من گرد هم آمده اند. اما من تا زمانى که براى اجتماع شما خطرى حس نکنم ، از خود صبر نشان مى دهم . (۱۳۰۵)
۱۳۱۲. ارزش ایمان
علیکم بالصبر؛ فان من الایمان کالراس من الجسد، و لا خیر فى جسد لا راءس معه ، و لا فى ایمان لا صبر معه .
بر شما باد که صبر و بردبارى پیشه کنید؛ زیرا همان گونه که سر، نشانه حیات بدن است ، صبر نیز دلیل ایمان است ، و بدنى که سر در آن نباشد خیر و حیات در آن نیست و ایمانى که تواءم با صبر نباشد ارزشى ندارد. (۱۳۰۶)
۱۳۱۳٫ صبر در هنگام مصیبت
و قال علیه السلام للاشعث بن قیس لما عزاه بابن له : یا اءشعث ! ان تحزن على ابنک فقد استحقت منک ذلک الرحم ، و ان تصبر ففى الله من کل مصیبه خلف . یا اءشعث ! ان صبرت جرى علیک القدر و اءنت ماءجور، و ان جزعت جرى علیک القدر و اءنت ماءزور؛ یا اءشعث ! ابنک سرک و هو بلاء و فتنه ، و حزنک و هو ثواب و رحمه .
امام على علیه السلام در دلدارى به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش فرمود: اى اشعث ! اگر براى از دست دادن فرزندت اندوهگین باشى ، البته حق پدریى را به جا آورده اى و اگر صبر کنى خدا هر مصیبتى را عوض مى دهد، اى اشعث ! اگر صبر کنى قضا و قدر الهى بر تو جارى شده و تو گناهکارى . اى اشعث ! آمدن فرزندت که مایه آزمایش و گرفتارى است تو را شاد کرد و رفتنش که مایه ثواب و رحمت (براى توست ) اندوهگینت ساخت . (۱۳۰۷)
۱۳۱۴٫ بى صبرى در تدفین پیامبر (ص )
و قال علیه السلام هو یدفن النبى صلى الله علیه و آله : ان الصبر لجمیل الا عنک ، و ان الجزع لقبیح الا علیک . و ان المصاب بک لجلیل ، و انه قبلک و بعدک لجلل .
امام على در هنگام خاکسپارى پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
شکیبایى زیباست ، جز در برابر فقدان تو و بى تابى کردن زشت است ، مگر بر غم از دست دادن تو، مصیبت رحلت تو بس بزرگ است و هر مصیبت دیگرى ، پیش از تو و پس از تو، خرد و ناچیز باشد. (۱۳۰۸)
۱۳۱۵٫ صاحب صبرى عظیم
من خطبته الشقشقیه : طفقت اءرتئى بین اءن اءصول بید جذاء اءو اءصبر على طخیه عمیاء… فراءیت اءن الصبر على هاتا اءحجى ، فصبرت و فى العین قذى ، و فى الحلق شجا… فصبرت على طول المده ، و شده المحنه .
در خطبه شقشقیه ، مى فرماید: با خود اندیشیدم که آیا با دست تنها حمله کنم یا آن که بر شر این تیرگى شکیبا باشم … دیدم که صبر در این جا خردمندانه تر است . پس صبر کردم در حالى که گویا در چشمانم خاشاک و در گلویم استخوانى است … در این مدت دراز و در این شدت غم و محنت صبر کردم . (۱۳۰۹)
۱۳۱۶٫ آن چه بردبارى مى آورد
الحلم و الاناه تواءمان ینتجهما علو الهمه .
بردبارى و وقار دو همزادند که مولود بلندهمتى هستند. (۱۳۱۰)
۱۳۱۷٫ تمرین بردبارى
ان لم تکن حلیما فتحلم ؛ فانه قل من تشبه بقوم ، الا اءوشک اءن یکون منهم .
اگر بردبار نیستى خویشتن را بردبار جلو ده ؛ زیرا کمتر کسى است که خود را شبیه گروهى کند و به زودى یکى از آنان نشود. (۱۳۱۱)
۱۳۱۸٫ تباه شدن اجر صبر
ینزل الصبر على قدر المصیبه . و من ضرب یده على فخذه عند مصیبته ، حبط عمله .
صبر و شکیبایى به اندازه مصیبت نازل شود و کسى که دستش را به هنگام مصیبت (از روى ناشکرى ) بر زانو زند، اجرتش تباه گردد. (۱۳۱۲)
۱۳۱۹٫ صبر آزادگان
من صبر صبر الاحرار، و الا سلا سلو الاغمار.
هرکه (در حوادث ) شکیبایى مى کند چون آزادگان صبر کند (اجر برد) وگرنه چون جاهلان مصیبت را فراموش کند و (اجرى ندارد). (۱۳۱۳)
۱۳۲۰٫ خطر بى تابى
من لم ینجه الصبر اءهلکه الجزع .
هر کس که شکیبایى نجاتش ندهد، بى تابى اش نابودش کند. (۱۳۱۴)
۱۳۲۱٫ دوگونه صبر
الصبر صبران : صبر على ما تکره ، و صبر عما تحب .
صبر بر دو گونه است : صبر بر پیشامدى که کراهت دارى و صبر بر ترک چیزى که دوست دارى . (۱۳۱۵)
۱۳۲۲٫ حلم و عقل
الحلم غطاء ساتر، و العقل حسام قاطع ، فاستر خلل خلقک بحلمک ، و قاتل هواک بعقلک .
حلم پرده اى پوشنده و عقل شمشیرى برنده است ، پس عیب هاى اخلاقى ات را با حلم بپوشان و هوس هاى سرکشت را با عقل از بین ببر. (۱۳۱۶)
۱۳۲۳٫ مبارزه با حوادث
الصبر یناضل الحدثان ، و الجزع من اءعوان الزمان .
صبر مبارزه با حوادث است ، و بى تابى خود به (کجروى ) زمان کمک مى کند. (۱۳۱۷)
۱۳۲۴٫ صبر و ظفر
لا یعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان .
فرد صبورى پیروزى را از دست ندهد گرچه به دستش رسد. (۱۳۱۸)
۱۳۲۵٫ نتیجه حلم
اءول عوض الحلیم من حلمه ، اءن الناس اءنصاره على الجاهل .
اولین نتیجه اى که آدم حلیم از بردبارى خود به دست مى آورد، این است که مردم یاوران اویند در برابر نادان .(۱۳۱۹)
۱۳۲۶٫ از پایه هاى ایمان
الصبر منها على اءربع شعب : على الشوق و الشفق ، و الزهد، و الترقب : فمن اشتاق الى الجنه سلا عن الشهوات ؛ و من اءشفق من النار اجتنب المحرمات ؛ و من زهد فى الدنیا استهان بالمصیبات ؛ و من ارتقب الموت سارع الى الخیرات
صبر از پایه هاى ایمان است و بر چهار شعبه است : اشتیاق ، ترس ، زهد و انتظار، هر کس مشتاق بهشت است ، از شهوات و خواهش هاى نفسانى به دور است و هر کس از آتش دوزخ بهراسد از محرمات دورى کند، هر کس در دنیا زهد ورزد مصیبت ها را سبک شمرد، هر کس که منتظر مرگ باشد به سوى نیکى ها بشتابد. (۱۳۲۰)
۱۳۲۷٫ ایمان و صبر
علیکم بالصبر! فان الصبر من الایمان کالراءس من الجسد، و لا خیر فى جسد لا راءس معه ، و لا فى ایمان لا صبر معه .
بر شما باد به صبر و شکیبایى ؛ زیرا صبر براى ایمان چون سر است براى تن ، تنى که سر ندارد هیچ خیرى ندارد، ایمان بى صبر هم هیچ فایده اى ندارد.(۱۳۲۱)
۱۳۲۸٫ دهان بند بى خرد
الحلم فدام السفیه .
بردبارى ، دهان بند بى خرد است . (۱۳۲۲)
۱۳۲۹٫ صبر و دلیرى
الصبر شجاعه .
صبر، شجاعت و دلیرى است . (۱۳۲۳)
۱۳۳۰٫ فضیلت حلم
الحلم عشیره .
حلم و بردبارى ، قوم و عشیره است . (۱۳۲۴)
۱۳۳۱٫ حلم و عزت
لا عز کالحلم .
هیچ عزتى ، همچون حلم نیست . (۱۳۲۵)
۱۳۳۲٫ ابزار ریاست
آله الریاسه سعه الصدر.
گشادگى سینه (سعه صدر) ابزار ریاست است . (۱۳۲۶)
۱۳۳۳٫ گور عیب ها
الاحتمال قبر العیوب .
تحمل ، گور عیب ها است . (۱۳۲۷)
۱۳۳۴٫ خرسندى
اذا لم یکن ما ترید فلا تبل ما کنت
هرگاه به آن چه خواستى دست نیافتى ، پس آن چه در آن هستى (یعنى دست نیافتن به آن چه مى خواستى ) باک نداشته باش و اندوه به خود راه مده . (۱۳۲۸)
۱۳۳۵٫ حلم و زندگى با مردم
من حلم لم یفرط فى اءمره ، و عاش فى الناس حمیدا
کسى که بردبار باشد در کار خود کوتاهى نکند، و در میان مردم خوش نام زندگى خواهد کند. (۱۳۲۹)
۱۳۳۶٫ مصیبت و شکایت به خلق
من اءصبح یشکو مصیبه نزلت به ، فقد اءصبح یشکو ربه .
هر کس از مصیبتى که به او وارد شده به خلق شکایت برد، محققا از پروردگار خود شاکى است . (۱۳۳۰)
۱۳۳۷٫ صبر بزرگان
ان صبرت صبر الاکارم ، و الا سلوت سلو البهائم .
اگر همچون بزرگواران صبر کنى (چه بهتر) وگرنه همچون ستوران (رنج را) فراموش خواهى کرد. (۱۳۳۱)
۱۳۳۸٫ توصیه به صبر
ان ابتلیتم فاصبروا؛ فان العاقبه للمتقین .
اگر گرفتار شدید صبر کنید که سرانجام نیکو از آن پرهیزگاران است . (۱۳۳۲)
۱۳۳۹٫ بردبار حقیقى
حلما قد ذهبت اءصغانهم .
(مردگان ) بردباران اند و کینه هاى آنان از میان رفته است . (۱۳۳۳)
۱۳۴۰٫ صبر و رضا
اءغض على القذى و الالم ترض اءبدا.
ناملایمات و رنج ها را تحمل کن تا همواره خرسند باشى . (۱۳۳۴)
۱۳۴۱٫ زکات ظفر
العفو زکاه الظفر، و السلو عوضک ممن غدر .
گذشت زکات پیروزى ، و بردبارى کیفر خیانتکار است . (۱۳۳۵)
۱۳۴۲٫ صبر بر طاعت
استتموا نعم الله علیکم بالصبر على طاعته ، و المجانبه لمعصیته
با صبر بر طاعت ، نعمت هاى خدا را بر خود تمام کرده و از نافرمانى او دورى کنید. (۱۳۳۶)
۱۳۴۳٫ شکیبا باش !
عود نفسک التصبر على المکروه ، و نعم الخلق التصبر فى الحق !
خویشتن را بر آن چه زشت و ناپسند است عادت ده و شکیبابودن در راه حق چه خوبى نیکویى است ! (۱۳۳۷)
۱۳۴۴٫ قضا و قدر
… الذى عظم حلمه فعفا، و عدل فى کل ما قضى .
خداوندى که حلم او بزرگ است و با این حلم است که بندگانش را عفو مى نماید و در هر چه که حکم کند عدالت فرماید. (۱۳۳۸)
۱۲۹۵- خطبه ۷۶٫
۱۲۹۶- خطبه ۱۷۳٫
۱۲۹۷- نامه ۳۱٫
۱۲۹۸- نامه ۴۶٫
۱۲۹۹- نامه ۳۱٫
۱۳۰۰- خطبه ۹۸٫
۱۳۰۱- خطبه ۲۶٫
۱۳۰۲- خطبه ۱۵۶٫
۱۳۰۳- حکمت ۲۲۴٫
۱۳۰۴- خطبه ۱۴۲٫
۱۳۰۵- خطبه ۱۶۹٫
۱۳۰۶- حکمت ۸۲٫
۱۳۰۷- حکمت ۲۹۱٫
۱۳۰۸- حکمت ۲۹۲٫
۱۳۰۹- خطبه ۳٫
۱۳۱۰- حکمت ۴۶۰٫
۱۳۱۱- حکمت ۲۰۷٫
۱۳۱۲- حکمت ۱۴۴٫
۱۳۱۳- حکمت ۴۱۳٫
۱۳۱۴- حکمت ۱۸۹٫
۱۳۱۵- حکمت ۵۵٫
۱۳۱۶- حکمت ۴۲۴٫
۱۳۱۷- حکمت ۲۱۱٫
۱۳۱۸- حکمت ۱۵۳٫
۱۳۱۹- حکمت ۲۰۶٫
۱۳۲۰- حکمت ۳۱٫
۱۳۲۱- حکمت ۸۲٫
۱۳۲۲- حکمت ۲۱۱٫
۱۳۲۳- حکمت ۴٫
۱۳۲۴- حکمت ۴۱۸٫ پ
۱۳۲۵- حکمت ۱۱۳٫
۱۳۲۶- حکمت ۱۷۶٫
۱۳۲۷- حکمت ۶٫
۱۳۲۸- حکمت ۶۹٫
۱۳۲۹- حکمت ۳۱٫
۱۳۳۰- حکمت ۲۲۸٫
۱۳۳۱- حکمت ۴۱۴٫
۱۳۳۲- خطبه ۹۷٫
۱۳۳۳- خطبه ۱۱۱٫
۱۳۳۴- حکمت ۲۱۳٫
۱۳۳۵- حکمت ۲۱۱٫
۱۳۳۶- خطبه ۱۸۸٫
۱۳۳۷- نامه ۳۱٫
۱۳۳۸- خطبه ۱۹۱٫
نهج البلاغه موضوعی//عباس عزیزی