زهد و زاهد
۱۳۷۶٫ عوامل ریاضت
و ان ظنت الرعیه بک حیفا فاءصحر لهم بعذرک ، و اعدل عنک ظنونهم باصحارکت فان فى ذلک ریاضه منک لنفسک و رفقا برعیتک .
در نامه خود به مالک اشتر مى فرماید: اگر مردم گمان بردند که در مورد ستمى مرتکب شده اى ، دلیل کارى را که کرده اى برایشان توضیح بده و با توضیحات خود گمان آنان را از خود دور کن ؛ زیرا که این کار هم مایه ریاضت و پرورش نفس خودت مى باشد و هم نرمى با مردم است . (۱۳۷۰)
۱۳۷۷٫ کلید رنج
الرغبه مفتاح النصب .
دنیاخواهى کلید رنج است . (۱۳۷۱)
۱۳۷۸٫ راه شناسایى نیکوکاران
انما یستدل على الصالحین بما یجرى الله لهم على اءلسن عباده ، فلیکن اءحب الذخائر الیک ذخیره العمل الصالح .
مردمان نیکوکار را از سخنانى مى توان شناخت که خداوند درباره آنان بر زبان بندگان خویش جارى مى سازد، بنابراین ، باید دوست داشتنى ترین اندوخته براى تو اندوخته کار نیک باشد. (۱۳۷۲)
۱۳۷۹٫ اوصاف اولیاى خداوند
… متمسکون بحبل القرآن ، یحیون سنن الله و سنن رسوله . لا یستکبرون و لا یعلون ، و لا یغلون و لا یفسدون . قلوبهم فى الجنان ، و اءجسادهم فى العمل !
(اوصاف اولیاى خدا این است که :) به ریسمان قرآن تمسک جسته اند و سنت هاى خدا و رسولش را زنده مى کنند، نه تکبر مى کنند و نه علو و بزرگى دارند، نه غلو و نه خیانت مى کنند و نه فساد مى نمایند، قلب هایشان در بهشت و بدن هایشان در انجام وظیفه و عمل است . (۱۳۷۳)
۱۳۸۰٫ زهد در دنیا
من زهد فى الدنیا، استهان بالمصیبات .
هر که در دنیا زهد پیشه کند، مصیبت ها را سبک شمارد. (۱۳۷۴)
۱۳۸۱٫ مومنان واقعى
ان المؤ منین مستکینون . ان المؤ منین مشفقون . ان المؤ منین خائفون .
به راستى مؤ منان ، افرادى فروتن و مهربان و پنددهنده اند، و نسبت به مسئوولیتشان ترسناک اند. (۱۳۷۵)
۱۳۸۲٫ امید به خدا
ان استطعتم اءن یشتد خوفکم من الله ، و اءن یحسن ظنکم به ، فاجمعوا بینهما، فان العبد انما یکون حسن ظنه بربه على قدر خوفه من ربه ، و ان اءحسن الناس ظنا بالله اءشدهم خوفا الله .
اگر مى توانید میان ترس از خدا و حسن ظن و امیدتان به او جمع کنید؛ زیرا خوش گمانى و امیدوارى بنده به خدا به اندازه بیم و هراس او از پروردگارش مى باشد. آن کس که حسن ظن و امیدوارى او به خدا بیشتر باشد، ترسش از خدا بیشتر است . (۱۳۷۶)
۱۳۸۳٫ مؤ من از دیدگاه حضرت على (ع )
اعلموا عبادالله اءن المؤ من لا یصبح و لا یمسى الا و نفسه ظنون عنده ، فلا یزال زاریا علیها، و مستزیدا لها .
بدانید اى بندگان خدا! که مؤ من شب را به روز و روز را به شب نمى رساند مگر آن که به نفس خود بدگمان است . از این رو، پیوسته بر آن خرده مى گیرد و عمل بیشتر از او مى طلبد. (۱۳۷۷)
۱۳۸۴٫ پاداش در ازاى کار خوب
اسهروا عیونکم ، و اءضمروا بطونکم ، و استعملوا اءقدامکم ، و اءنفقوا اءموالکم ، و خذوا من اءجسادکم فجودوابها على اءنفسکم ، و لا تبخلوا بها عنها، فقد قال الله سبحانه : (ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اءقدامکم ) و قال تعالى : (من ذا الذى یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له اءجر کریم ) فلم یستنصرکم من ذل ، و لم یستقرضکم من قل .
چشمان خود را در شب بیدار نگاه دارید و شکم هاى خود را لاغر سازید و گام هایتان را به کار گیرید و دارایى هاى خویش را انفاق کنید و از تن هایتان بگیرید و آن ها را نثار جان هایتان کنید و در این بخل نورزید؛ زیرا خداوند سبحان فرموده است : اگر خدا را یارى کنید شما را یارى مى کند و گام هاى شما را استوار مى دارد. و فرموده است : کیست که به خدا وام نیکو دهد که خدا آن را برایش چندین برابر گرداند و براى او پاداشى ارجمند است . پس ، او از سر خوارى و ناتوانى از شما یارى نخواسته و به علت ندارى از شما وام نطلبیده است . (۱۳۷۸)
۱۳۸۵٫ مومن و افزایش کار نیک
اعلموا عباد الله اءن المؤ من لا یصبح و لا یمسى الا و نفسه ظنون عنده .
اى بندگان خدا! بدانید که مومن صبح و شام نسبت به خویشتن خود بدگمان است .همواره از خود عیب مى گیرد و دنبال تکمیل کردن و افزایش کار نیک براى خویش است . (۱۳۷۹)
۱۳۸۶٫ گروگان فضل خداوند
و ان للذکر لاهلا اءخذوه من الدنیا بدلا، فلم تشغلهم تجاره و لا بیع عنه ، یقطعون به اءیام الحیاه … قد حفت بهم الملائکه ، و تنزلت علیهم السکینه ، و فتحت لهم اءبواب السماء… یتنسمون بدعائه روح التجاوز، رهائن فاقه الى فضله ، و اءسارى ذله لعظمته .
همانا یاد خدا را اهلى است که آن را به جاى دنیا گرفته اند و از این رو هیچ بازرگانى و هیچ داد و ستدى آنان را از یاد خدا باز نمى دارد، روزهاى زندگى را با یاد خدا مى گذرانند… فرشتگان گرد آنان را گرفته اند و آرامش بر آنان فرود آمده و درهاى آسمان به رویشان گشوده است … با دعاى خود وزیدن نسیم عفو و گذشت را از خداوند مى طلبند، گروگان نیاز به فضل و رحمت خدایند و اسیر خوارى و فروتنى در برابر عظمت او هستند. (۱۳۸۰)
۱۳۸۷٫ وصف راهیان راه خدا
فى وصف السالک الطریق الى الله سبحانه : قد اءحیا عقله ، و اءمات نفسه ، حتى دق جلیله ، و لطف غلیظه ، و برق له لامع کثیر البرق ، فاءبان له الطریق ، و سلک به السبیل .
در وصف رهرو راه خداى سبحان مى فرماید: خرد و اندیشه خویش را زنده کرده و نفسش را میرانده است ، به گونه اى که پیکرش نحیف و دلش نرم گشسته است . در دلش برقى پرنور درخشیده و راه را برایش روشن ساخته و در پرتو آن راه (حق ) را پیموده است . (۱۳۸۱)
۱۳۸۸٫ یارى در زهد
الى عثمان بن حنیف اءلا و ان امامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه ، و من طعمه بقرصیه ، اءلا و انکم لا تقدرون على ذلک ، و لکن اءعیونى بورع و اجتهاد، و عفه و سداد .
به عثمان به حنیف : همانا پیشوایتان از تمام دنیا به همین دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان اکتفا کرده است ، آگاه باشید! شما نمى توانید چنین باشید! (مانند من ) ولیکن مرا در پارسایى و تلاش و پاکدامنى و پیمودن راه صحیح یارى کنید. (۱۳۸۲)
۱۳۸۹٫ سخن و اندیشه مؤ من
المؤ من اذا اءراد ان یتکلم بکلام تدبره فى نفسه ، فان کان خیرا اءبداه ، و ان کان شرا واراه .
مومن هرگاه بخواهد سخن بگوید نخست در خود اندیشه مى کند، پس اگر نیک بود اظهار مى دارد و اگر بد باشد پنهانش مى کند. (۱۳۸۳)
۱۳۹۰٫ حال زاهدان در دنیا
ان الزاهدین فى الدنیا تبکى قلوبهم و ان ضحکوا، و یشتد حزنهم و ان فرحوا .
زاهدان در دنیا، قلبشان مى گرید گرچه بخندند، اندوهشان شدید است ، گرچه مسرورند. (۱۳۸۴)
۱۳۹۱٫ ثمرات زهد
ازهد فى الدنیا یبصرک الله عوراتها، و لا تغفل فلست بمغفول عنک !
دل از دنیا بر کن ، تا خداوند تو را به عیب ها و زشتى هاى آن بینا کند و غافل مباش ؛ زیرا که خداوند از تو غافل نیست . (۱۳۸۵)
۱۳۹۲٫ برترین زهد
اءفضل الزهد اخفاء الزهد.
برترین زهد، مخفى نگاه داشتن آن است . (۱۳۸۶)
۱۳۹۳٫ زهد و شناخت
فى وصف الماءخوذین على العزه فى حال الاحتضار : هو یعض یده ندامه على ما اءصحر له عند الموت من اءمره ، و یزهد فیما کان یرغب فیه اءیام عمره ، و یتمنى اءن الذى کان یغبطه بها و یحشده علیها قد حازها دونه !
در وصف کسانى که به ناگاه در چنگال مرگ گرفتار مى شوند، مى فرماید: او، بر اثر آن چه در هنگام مرگ برایش آشکار شده است ، دست خود را از پشیمانى مى گزد و بر آن چه در ایام زندگانى اش بدان مایل بوده بى رغبت مى شود و آرزو مى کند که اى کاش آن کسى که حسرت او را مى خورد و بر وى حسادت مى ورزید، این اموال را گرد آورده بود نه او! (۱۳۸۷)
۱۳۹۴٫ موجبات آسایش
فى وصف السالک الى الله : تدافعته الابواب الى باب السلامه ، و دار الاقامه ، و ثبتت رجلاه بطماءنینه بدنه فى قرار الامن و الراحه ، بما استعمل قلبه ، و اءرضى ربه .
در توصیف رهرو راه خدا، مى فرماید: دروازه هاى (و منازل ) را یکى پس از دیگرى پشت سر گذاشت تا آن که به دروازه (و منزل ) سلامت و سراى ماندگارى همیشگى رسید و در جایگاه امنیت و آسایش گام هایش آرام گرفت ؛ زیرا که دلش را به کار واداشت و پروردگارش را خشنود ساخت . (۱۳۸۸)
۱۳۹۵٫ حالات اهل ذکر
فى صفه اءهل الذکر : لو مثلتهم لعقلک فى مقاومهم المحموده ، و مجالسهم المشهوده ، و قد نشروا دواوین اءعمالهم ، و فرغوا لمحاسبه اءنفسهم على کل صغیره و کبیره اءمروا بها فقصروا عنها، اءو نهوا عنها ففرطوا فیها !
در توصیف اهل ذکر فرمود: اگر آنان را در مقامات پسندیده و مجالسى که دور هم جمع اند در عالم تعقل مجسم کنى ، در حالى که دفترهاى اعمال خود را باز کرده و براى محاسبه خویشتن نشسته اند (خواهى دید) آنان به محاسبه خویشتن پرداخته ، براى هر عمل کوچک و بزرگى که دستور به آن داده شده و در انجام آن تقصیر نموده اند یا هر عملى که از آن نهى شده اند، ولى درباره آن تفریط نموده و مسامحه کرده اید. (۱۳۸۹)
۱۳۹۶٫ زاهد در دنیا و راغب به آخرت
طوبى للزاهدین فى الدنیا، الراغبین فى الاخره ، اءولئک قوم اتخذوا الارض بساطا، و ترابها فراشا، و ماءها طیبا، و القرآن شعارا، و الدعاء دثارا، ثم قرضوا الدنیا على منهاج المسیح .
خوشا به حال زاهدان در دنیا و علاقه مندان به آخرت ، آن ها کسانى اند که زمین را فرش خود و خاکش را بستر و آبش را شربت گوارا، و قرآن را همچون لباس زیرین و دعا را مانند جامه رویین براى خود قرار داده اند و بعد طبق روش حضرت مسیح علیه السلام دنیا را به عاریه گرفتند (و نسبت به آن )! یى اعتنا هستند. (۱۳۹۰)
۱۳۹۷٫ بهترین بازدارنده
لا معقل اءحسن من الورع
هیچ بازدارنده اى بهتر از پارسایى نیست . (۱۳۹۱)
۱۳۹۸٫ ساعات مومن
للمؤ من ثلاث ساعات : فساعه یناجى فیها ربه ، و ساعه یرم معاشه ، و ساعه یخلى بین نفسه و بین لذتها فیما یحل و یجمل .
ساعات مؤ من به سه بخش تقسیم مى شود: یخشى را به مناجات پروردگارش مى گذراند، و بخشى را در پى سامان بخشیدن به زندگى اش مى گذراند، و در بخشى دیگر، از لذت هاى حلال و دل پسند بهره مى برد. (۱۳۹۲)
۱۳۹۹٫ مومن واقعى از دیدگاه على (ع )
(فى صفه المؤ من ): المؤ من بشره فى وجهه ، و حزنه فى قلبه ، اءوسع شى ء صدرا، و اءذل شى ء نفسا. یکره الرفعه ، و ینشاء السمعه ، طویل غمه ، بعید همه ، کثیر صمته ، مشغول وقته . شکور صبور، مغمور بفکرته ، ضنین بخلته ، سهل الخلیقه ، لین العریکه ! نفسه اءصلب من الصد، و هو اءذل من العبد .
در وصف مؤ من مى فرماید: مؤ من کسى است که شادى اش در چهره و اندوهش در دل ، سینه اش از هر چیز گشادتر و نفسش از هر چیز خوارتر است ، بلندپروازى را ناخوش و خودنمایى (ریاکارى ) را دشمن مى شمرد، اندوهش طولانى و همتش بلند، سکوتش بسیار و وقتش به تمام مشغول (کار خدایى ) است . او بسیار شاکر و شکیبا و همواره در اندیشه و تفکر است و به درخواست خدا از دیگرى بخل مى ورزد و اظهار حاجت نمى نماید. (با هر کسى زود طرح دوستى نمى ریزد) اخلاقش ملایم ، برخوردش تواءم با نرمش است ، دلش از سنگ خارا محکم تر و در پیشگاه خدا از غلامى خوارتر است . (۱۳۹۳)
۱۴۰۰٫ فقرزدایى
اءلا و ان البلاء الفاقه ، و اءشد من الفاقه مرض البدن ، و اءشد من مرض البدن مرض القلب .
آگاه باشید احتیاج و بینوایى بلا است و شدیدتر از بینوایى ، بیمارى است و شدیدتر از بیمارى بدن ، بیمارى قلب است . (۱۳۹۴)
۱۴۰۱٫ بالاترین زهد
لا زهد کالزهد فى الحرام .
هیچ زهدى بهتر از دورى از حرام نیست . (۱۳۹۵)
۱۴۰۲٫ ریاضت
و ایم الله یمینا اءستثنى فیها بمشیئه الله لاروضن نفسى ریاضه تهتش معها الى القرص اذا قدرت علیه مطعوما، و تقنع بالملح ماءدوما، و لادعن مقلتى کعین ماء نضب معینها، مستفرعه دموتها. اءتمتلى ء السائمه من رعیها فتبرک ؟ و تشبع الربیضه من عشبها فتربض ؟ و یاءکل على من زاده فیهجع ! قرت اذا عینه اذا اقتدى بعد السنین المتطاوله بالبهیمه الهامله ، و السائمه المرعیه !
به خدا قسم یاد مى کنم که جز در مواردى که خواست و اراده خدا تعلق گیرد هر آینه و البته خود را با رنج و ناراحتى پرورش مى دهم ، به گونه اى که براى خوراک خود به گرده اى نان که اگر به دست آید خشنود گردم و براى نان خورش خود به نمک قانع باشم و هر آینه به تحقیق چشم را به حال خود مى گذارم تا مانند چشمه آبى که جریان آن قطع گشته چندان بگرید تا از اشک تهى گردد، آیا حیوانى مى چرد و شکم خود را از علوفه پر مى سازد آن گاه به پهلو مى افتد؟ و یا گله اى از گوسفندان از گیاهان مخصوص به خود سیر مى شوند و در محل استراحت خود مى خوابند؟ و آیا على هم (مانند آن ها) توشه و غذاى خویش را خورد، سپس به استراحت پردازد؟ در این صورت چشم او روشن باد! که پس از سال هاى طولانى از چارپاى بى چوپان رها از تکلیف و گوسفندان چرنده پیروى کرده است . (۱۳۹۶)
۱۴۰۳٫ حالات زاهدین در دنیا
ان الزاهدین فى الدنیا، تبکى قلوبهم و ضحکوا. و یشتد حزنهم و ان فرحوا .
همانا دل هاى پارسایان در این دنیا مى گرید، اگر چه بخندند، و اندوه آنان سخت مى شود اگر چه شادمان باشند.(۱۳۹۷)
۱۴۰۴٫ امنیت در ترس
من خاف اءمن .
آن که ترسید در امان است . (۱۳۹۸)
۱۴۰۵٫ حقیقت زهد
الزهد کله بین کلمتین من القرآن : قال الله سبحانه (لکیلا تاءسوا على ما فاتکم ، و لا تفرحوا بما آتاکم ) و من لم یاءس على الماضى ، و لم یفرح بالاتى ، فقد اءخذ الزهد بطرفیه .
تمام زهد در دو جمله از قرآن آمده است ، خداوند مى فرماید: نسبت به آن چه از دست مى دهید تاءسف نخورید و بر آن چه به دست مى آورید شادمان نباشید و کسى که غم گذشته نخورد و از آینده خوشحال نشود، هر دو جانب زهد را در اختیار گرفته است . (کنایه از این که حقیقت زهد ترک تمام وابستگى هاى گذشته و آینده است .) (۱۳۹۹)
۱۴۰۶٫ مسابقه در خوبى ها
ان الدنیا اءدبرت ، و آدنت بوداع ، و ان الاخره قد اءقبلت و اءشرفت باطلاع . اءلا و ان الیوم المضمار و غدا السباق ، و السبقه الجنه ، و الغایه النار .
همانا دنیا به تحقیق پشت کرده و اعلام خداحافظى نموده است و به راستى آخرت را به تحقیق با نشان دادن خود (به وسیله علامت هایى که از آن دیده مى شود) به سوى ما نظر افکنده است . آگاه باشید که امروز به راستى زمان آمادگى براى مسابقه و فردا روز مسابقه است و نقطه پایانى که برنده آن مسابقه باید به آن برسد (یعنى جایزه او) بهشت و انتهاى کار کسى که عقب بماند آتش است . (۱۴۰۰)
۱۴۰۷٫ دل هاى مشتاق
و قلوبهم قرحه .
دل هاى (مشتاقان خدا) زخم دار است . (۱۴۰۱)
۱۴۰۸٫ نظر اولیاء به باطن دنیا
ان اءولیاءالله هم الذین نظرو الى باطن الدنیا اذا نظر الناس الى ظاهرها، و اشتغلوا بآجلها اذا اشتغل الناس بعاجلها .
همانا دوستان خدا آنانى هستند که باطن دنیا را مى بینند، هنگامى که مردم فقط به ظاهر آن مى نگرند و به آینده مى پردازند، آن گاه که مردم به امور زودگذر دنیا مشغول اند. (۱۴۰۲)
۱۴۰۹٫ گروگان هاى گورها
مخاطبا للدنیا : الیک عنى یا دنیا!… اءین الامم الذین فتنتهم بزخارفک ! فهاهم رهائن القبور، و مضامین اللحود! والله لو کنت شخصا مرئیا، و قالبا حسیا، لاقمت علیک حدود الله فى عباد غررتهم بالامانى .
اى دنیا! از من فاصله بگیر. کجا هستند امت هایى که با آرایش ها و زینت هاى ظاهر فریب خود، آن ها را به فتنه انداختى ؟ آگاه باش که ایشان گروگان گورها هستند (تا آن روز که که آن ها براى حساب اعمالشان تحویل قیامت داده شوند) و لحدها آنان را در بر گرفته است . به خدا قسم ، اى دینا! اگر جسم بودى که دیده مى شدى یا قالبى بودى که حس مى گردیدى ، هر آینه حدود خداوند را بر تو جارى مى کردم به این جرم که تو بندگانى را با وعده رساندن آن ها را به آرزوهایشان فریب دادى . (۱۴۰۳)
۱۴۱۰٫ اوصاف حزب الله
(قال فى اءوصاف حزب الله :) فى معشر اءسهر عیونهم خوف معادهم ، و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم ، و همهمت بذکر ربهم شفاههم ، و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم : (اءولئک حزب الله ، الا ان حزب الله هم المفلحون ) .
(امام على علیه السلام در اوصاف حزب الله فرمود): آن ها از خوف معاد چشم هایشان خواب ندارد، پهلوهایشان براى استراحت در خوابگاهشان قرار ندارد، و همیشه اوقات لب هایشان به یاد پروردگارشان در حرکت است و گناهانشان در اثر تداوم در استغفار ریخته است . آن ها حزب الله اند، آگاه باشید که حزب الله پیروزند. (۱۴۰۴)
۱۴۱۱٫ حالات بندگى مشتاق خدا
فى صفه الراغبین فى الله : و بقى رجال غض اءبصارهم ذکر المرجع ، و اءراق دموعهم خوف المحشر، فهم بین شرید ناد، و خائف مقموع ، و ساکت مکعوم ، وداع مخلص ، و ثکلان موجع .
در صفت راغبین به خدا مى فرماید: گروهى دیگر مى ماند که یاد سرنوشت نهایى ، دیدگان آنان را از محرمات فرو بسته و بیم روز رستاخیز اشک هاى آنان را سرازیر مى نماید. برخى از آنان (از میان جاهلان ) رمیده و مطرودند. برخى دیگر در حال ترس و کنده شدن (از میان مردم هواپرست ) و دسته اى از آنان خاموش و ساکت هستند، گروهى دیگر از آنان با خداى خود دعا مخلصانه دارند و بعضى دیگر ماتم زده زجر کشیده اند. (۱۴۰۵)
۱۴۱۲٫ محبوب ترین بندگان
ان من احب عبادالله الیه ، عبدا اءعانه الله على نفسه … قد اءبصر طریقه و سلک سبیله ، و عرف مناره ، و قطع غماره ، و استمسک من العرى باءوثقها، و من الحبال باءمتنها .
از محبوب ترین بندگان خدا در پیشگاه ربوبى بنده اى است که خداوند سبحان او را در شناخت نفس خود و ساختن آن یارى فرماید. بینایى به راهش پیدا کرد و در مسیر خود به حرکت پرداخت و نشان رستگارى خود را بر براهین روشن ساخت . و از فرو رفتن در شهوات برگسیخت و از وسایل نجات به استوارترین آن ها و از طناب هاى نگهدارنده به محکم ترین آن ها چنگ زد. (۱۴۰۶)
۱۴۱۳٫ خودپسندى
لا وحده اءوحش من العجب .
هیچ گوشه گیرى و زهدى ، همچون گوشه گیرى و بى رغبتى نسبت به ارتکاب کار حرام نیست . (۱۴۰۷)
۱۴۱۴٫ نتیجه اتکاى به خدا
… من توکل علیه کفاه ، و من ساءله اءعطاه ، و من اءقرضه قضاه ، و من شکره جزاه .
هر کس که توکل به او کند کفایتش نماید و هر کس که از او مساءلت کند عطایش فرماید و هر کس که به او قرض داد، ادایش فرماید و هر کس که سپاسش را به جاى آورد، پاداشش مى دهد. (۱۴۰۸)
۱۴۱۵٫ چراغ هاى هدایت
فى التزهید فى الدنیا : و ذلک زمان لا ینجو فیه الاکل مومن نومه ، ان شهد لم یعرف ، و ان غاب لم یفتقد اولئک مصابیح الهدى .
و آن (آخرالزمان ) زمانى است که نجات پیدا نمى کند در آن مگر هر مؤ منى که گمنام زندگى مى کند و اگر در میان جمع حاضر باشد، شناخته نشود و اگر غایب شود جستجویش نکند. آنان هستند چراغ هاى هدایت و علامت راهنما براى حرکت در شب (به سوى هدف هاى الهى ). (۱۴۰۹)
۱۴۱۶٫ ترس پیامبر براى امت
و لقد قال لى رسول الله صلى الله علیه و آله : انى لا اءخاف على امتى مؤ منا و لا مشرکا؛ اءما المؤ من فیمنعه الله بایمانه ، و اءما المشرک فیقمعه الله بشرکه ، و لکنى اءخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان ، یقول ما تعرفون ، و یفعل ما تنکرون .
پیامبر خدا به من (على علیه السلام ) فرمود: من براى امت خود از مومن و نه از مشرک هراسى ندارم ؛ زیرا خداوند مومن را به وسیله ایمان از خطاها و انحرافات بازمى دارد و مشرک را به جهت شرکش ریشه کن مى سازد. ولى من درباره شما از کسى مى ترسم که در دل منافق و در زبان عالم باشد، آن چه را که شما مى دانید و به آن عمل مى کنید به زبان مى آورد و آن چه را که شما منکرید (و نمى پذیرید) انجام مى دهد. (۱۴۱۰)
۱۴۱۷٫ بى اعتنایى على (ع ) به دنیا
(الى عثمان بن حنیف ): اءلا و ان امامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه ، و من طعمه بقرصیه ، اءلا و انکم لا تقدرون على ذلک ، و لکن اءعیونى بورع و اجتهاد، و عفه و سداد .
(به عثمان بن حنیف ): آگاه باش که امام شما از دنیایش به دو جامه کهنه و از خوردنى هایش به دو قرص نان اکتفا کرده ، بدانید که شما چنین نتوانید کرد، اما با پارسایى و کوشش و پاکدامنى و درستى مرا یارى کنید. (۱۴۱۱)
۱۴۱۸٫ احوال انسان بى اعتنا به دنیا
ان الزاهد فى الدنیا تبکى قلوبهم و ان ضحکوا، و یشتد حزنهم و ان فرحوا، و یکثر مقتهم اءنفسهم و ان اعتبطوا بما رزقوا .
همانا بى اعتنایان به دنیا، دل هایشان گریان است ، هر چند در ظاهر بخندند و اندوهشان سخت است ، هر چند اظهار شادى کنند و از نفس هاى خویش بسیار در خشم اند، هر چند از آن چه روزیشان شده شادند. (۱۴۱۲)
۱۴۱۹. ناچیزى دنیا
و لالفیتم دنیاکم هذه اءزهد عندى من عفطه عنز !
این دنیاى شما نزد من از آب بینى یک بز هم ناچیزتر است . (۱۴۱۳)
۱۳۷۰- نامه ۵۳٫
۱۳۷۱- حکمت ۳۷۱٫
۱۳۷۲- نامه ۵۳٫
۱۳۷۳- خطبه ۱۹۲٫
۱۳۷۴- حکمت ۳۱٫
۱۳۷۵- خطبه ۱۵۳٫
۱۳۷۶- نامه ۲۷٫
۱۳۷۷- خطبه ۱۷۶٫
۱۳۷۸- خطبه ۱۸۳٫
۱۳۷۹- خطبه ۱۷۶٫
۱۳۸۰- خطبه ۲۲۲٫
۱۳۸۱- خطبه ۲۲۰٫
۱۳۸۲- نامه ۴۵٫
۱۳۸۳- خطبه ۱۷۶٫
۱۳۸۴- خطبه ۱۱۳٫
۱۳۸۵- حکمت ۳۹۱٫
۱۳۸۶- حکمت ۲۸٫
۱۳۸۷- خطبه ۱۰۹٫
۱۳۸۸- خطبه ۲۲۰٫
۱۳۸۹- خطبه ۲۲۲٫
۱۳۹۰- حکمت ۱۰۴٫
۱۳۹۱- حکمت ۳۷۱٫
۱۳۹۲- حکمت ۳۹۰٫
۱۳۹۳- حکمت ۳۳۳٫
۱۳۹۴- حکمت ۳۸۸٫
۱۳۹۵- حکمت ۱۱۳٫
۱۳۹۶- نامه ۴۵٫
۱۳۹۷- خطبه ۱۱۳٫
۱۳۹۸- حکمت ۲۰۸٫
۱۳۹۹- حکمت ۴۳۹٫
۱۴۰۰- خطبه ۲۸٫
۱۴۰۱- حکمت ۳۳٫
۱۴۰۲- حکمت ۴۳۲٫
۱۴۰۳- خطبه ۳۲٫
۱۴۰۴- نامه ۴۵٫
۱۴۰۵- خطبه ۳۲٫
۱۴۰۶- خطبه ۸۷٫
۱۴۰۷- حکمت ۱۱۳٫
۱۴۰۸- خطبه ۹۰٫
۱۴۰۹- خطبه ۱۰۳٫
۱۴۱۰- نامه ۲۷٫
۱۴۱۱- نامه ۴۵٫
۱۴۱۲- خطبه ۱۱۳٫
۱۴۱۳- خطبه ۳٫
نهج البلاغه موضوعی//عباس عزیزی