دین اسلام
۱۹۸۸٫ جلوگیرى کننده از ضلالت
من یبتغ غیر الاسلام دینا تتحقق شقوته ، و تنفصم عروته ، و تعظم کبوته ، و یکن مابه الى الحزن الطویل و العذاب الوبیل .
هر که دینى جز اسلام بجوید به بدبختى گرفتار آید و دستاویزش از هم گسیخته شود و به رو درافتادن و سقوطش (در عذاب آتش ) سخت باشد و به اندوه دراز و عذاب دردناک مبتلا گردد. (۱۹۸۰)
۱۹۸۹٫ واژگونى اسلام
سیاتى علیکم زمان یکفا فیه الاسلام ، کما یکفا الاناء بما فیه .
به زودى زمانى بر شما فرا مى رسد که در آن زمان اسلام واژگون مى شود، همچنان که ظرف واژگون مى شود و آنچه در آن است مى ریزد.
۱۹۹۰٫ بالاترین شرف
لا شرف اعلى من الاسلام .
هیچ شرافتى بالاتر از اسلام نیست . (۱۹۸۱)
۱۹۹۱٫ تفسیراسلام
لا نسبن الاسلام نسبه لم ینسبها احد قبلى . الاسلام هو التسلیم ، و التسلیم هو الیقین ، و الیقین هو التصدیق ، و التصدیق هو الاقرار، و الاقرار هو الاداء، و الاداء هو العمل .
اسلام را چنان تفسیر کنم که هیچ کس قبل از من چنین تفسیر نکرده است : اسلام ، تسلیم (در برابر خدا) است و تسلیم باور کردن است و باور کردن تصدیق است و تصدیق همان اقرار است و اقرار انجام وظیفه است و انجام وظیفه همان عمل شایسته است . (۱۹۸۲)
۱۹۹۲٫ اسلام ؛ کلید در نیکى
فس صفه الاسلام : فیه مرابیع النعم ، و مصابیح الظلم . لا تفتح الخیرات الا بمفاتیحه ، و لا تکشف الظلمات الا بمصابیحه .
در وصف اسلام فرمودند: در آن نعمت ها همانند باران بهارى و چراغ هاى روشن کننده تاریکى فراوان است ، در نیکى ها را جز با کلیدهاى آن نتوان گشود و تاریکى ها را جز با چراغ هاى آن فروغ نتوان بخشید. (۱۹۸۳)
۱۹۹۳٫ مسابقه در خوبى ها
فى وصف الاسلام : متنافس السبقه ، شریف الفرسان . التصدیق منهاجه ، و الصالحات مناره ، و الموت غایته ، و الدنیا مضماره ، و القیامه حلبته ، و الجنه سبقته .
در توصیف اسلام مى فرماید: جایزه مسابقه اش ارزشمند و لایق رقابت است ، سوارکارانش شریف و بزرگوارند، مسیر و جاده اش تصدیق است و نشانه اش کارهاى شایسته و خط پایانش مرگ است . دنیا میزان تمرین و کسب آمادگى آن است و قیامت محل گرد آمدن مسابقه دهندگان و بهشت جایزه آن . (۱۹۸۴)
۱۹۹۴٫ روشن ترین راه
فهو ابلج المناهج ، و اوضح الولائج ؛ مشرف المنار، مشرق الجواد، مضى ء المصابیح .
اسلام روشن ترین راه ها و آشکارترین گذرگاه ها است . نشانه هاى راهیابى آن بلند و مرتفع است و شاهراه هایش درخشان و چراغ هایش فروزان و روشنایى بخش . (۱۹۸۵)
۱۹۹۵٫ دین برگزیده خدا
ان هذا الاسلام دین الله الذى اصطفاه لنفسه ، و اصطنعه على عینه .
این اسلام دین خداست که براى خودش برگزیده و آن را از زیر نظر خویش پرورده است . (۱۹۸۶)
۱۹۹۶٫ انجام دین و رضایت پروردگار
صار دین احدکم لعقه على لسانه . صنیع من قد فرغ من عمله و احرز رضا سیده .
دین شما لقلقه زبانتان شده است ؛ مانند کسى که کارش را انجام داده و رضایت سرورش را فراهم آورده باشد. (۱۹۸۷)
۱۹۹۷٫ اسمى از سلامت
ان الله تعالى خصکم بالاسلام و استخلصکم له ، و ذلک لانه اسم سلامه ، و جماع کرامه .
قطعا خداوند متعال شما را به اسلام مخصوص فرمود و شما را براى خود برگزید؛ زیرا اسلام اسمى از سلامت و مجمع کرامت است . (۱۹۸۸)
۱۹۹۸٫ اسلام معاویه
لاصحابه عند الحرب : فو الذى فلق الحبه ، و برا النسمه ما اسلموا، ولکن استسلموا و اسروا الکفر، فلما وجدوا اعوانا علیه اظهروه .
در هنگام جنگ به اصحاب خود فرمود: پس قسم به خدایى که دانه را شکافت و جان را (یا جانداران را) آفرید، آن ها (یعنى معاویه و یارانش ) با قلب و اعتقاد خود، اسلام نیاوردند، لیکن از ترس اظهار اسلام کردند و کفر خویش را نهان داشتند و چون یارانى بر کفر خود یافتند آن را آشکار ساختند(۱۹۸۹)
۱۹۹۹٫ غایت اسلام
ان لکم علما فاهتدوا بعلمکم . و ان للاسلام غایه فانتهوا الى غایته .
همانا براى شما نشانه اى است ، پس با نشانه خود راه را بیابید و اسلام را غایت و هدفى است ، پس به آن غایت برسید. (۱۹۹۰)
۲۰۰۰٫ سهل الوصول بودن اسلام
الحمدلله الذى شرع الاسلام فسهل شرائعه لمن ورده
سپاس و ستایش مخصوص خداوندى است که اسلام را آشکار نموده و براى کسانى که به این دین درمى آیند، دسترسى به سرچشمه هاى آن را آسان گردانید. (۱۹۹۱)
۲۰۰۱٫ مسلمانان دروغین
من کتاب له الى معاویه : ما اسلم مسلمکم الا کرها .
در نامه اى به معاویه مى نویسد: مسلمان شما جز از روى کراهت و ناچارى اسلام نیاورد. (۱۹۹۲)
۲۰۰۲٫ اسلام ظاهرى
و اعلموا انکم صرتم بعد الهجره اعرابا، و بعد الموالاه احزابا. ما تتعلقون من الاسلام الا باسمه . و لا تعرفون من الایمان الا رسمه . تقولون النار و لا العار! کانکم تریدون ان تکفئوا الاسلام على وجهه انتهاکا لحریمه ، و نقضا لمیثاقه …
بدانید شما بعد از هجرت (به سوى کمال ) به شیوه اعراب بدوى پیوستید و پس از برادرى و هم پیمانى ، به احزاب مختلف مبدل گشتید. از اسلام جز به اسم آن ، تعلقى ندارید، و از ایمان نمى شناسید مگر صورتى از آن را. مى گویید: آتش را مى پذیریم ولى ننگ را بر خود نمى گیریم . گویا شما مى خواهید اسلام را به رویش واژگون کنید تا حرمت آن بشکند و پیمان آن را که خداوند براى شما است نقض کنید. (۱۹۹۳)
۲۰۰۳٫ اثرات اعتقاد به خدا و اسلام
اظهر به الشرائع المجهوله ، و قمع به البدع المدخوله ، و بین به الاحکام المفصوله .
خداى بزرگ احکام مجهول شرع را به وسیله (پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ) آشکار ساخت و بدعت هایى را که در دین خدا شده بود، به وسیله او از بین برد و احکامى را که به تفصیل در کتاب سنت آورده است به وسیله او بیان فرمود. (۱۹۹۴)
۲۰۰۴٫ راه هاى شرایع دین
الا و ان شرائع الدین واحده ، و سبله قاصده . من اخذ بها لحق و غنم ، و من وقف عنها ضل و ندم .
بدانید که طرق دین یکى و راه هاى آن در مجراى اعتدال است ، هر کس راه هاى دین را پیش بگیرد و در آن مسیر گام بردارد به حقیقت و حمایتگران آن ملحق گردد و به عنیمت برسد و هر کس که توقف کند و از حرکت در آن راه ها امتناع بورزد گمراه گردد و عاقبت کار پشیمان شود. (۱۹۹۵)
۲۰۰۵٫ مهاجر واقعى اسلام
الهجره قائمه على حدها الاول . ما کان لله فى اهل الارض حاجه من مستسر الامه و معلنها. لا یقع اسم الهجره على احد الا بمعرفه الحجه فى الارض . فمن عرفها و اقر بها فهو مهاجر. و لا یقع اسم الاستضعاف على من بلغته الحجه فسمعتها اذنه و وعاها قلبه .
هجرت به همان هویت و مطلوبیت اول که داشت باقى است ، براى خداوند سبحان هیچ نیازى به مردم روى زمین وجود ندارد، خواه آنان که هجرت خود را مخفى بدارند یا آنان که آن را آشکار بسازند، عنوان هجرت بر هیچ کس تطبیق نشود جز بر کسى که حجت در روى زمین را بشناسد. پس اگر کسى حجت را شناخت و به او اقرار نمود مهاجر است . عنوان استضعاف (قصور حجت شناسى ) بر کسى که حجت به او رسیده و گوشش آن را شنیده و قلبش آن را دریافته است صدق نمى کند. (۱۹۹۶)
۲۰۰۶٫ فضیلت اسلام
تبصره لمن عزم ، و عبره لمن اتعظ .
بینایى براى انسانى است که داراى عزم و تصمیم (براى خیرات ) است و عبرت براى کسى است که پند بپذیرد. (۱۹۹۷)
۱۹۸۰- خطبه ۱۶۱٫
۱۹۸۱- حکمت ۳۷۱٫
۱۹۸۲- حکمت ۱۲۵٫
۱۹۸۳- خطبه ۱۵۲٫
۱۹۸۴- خطبه ۱۰۶٫
۱۹۸۵- خطبه ۱۰۶٫
۱۹۸۶- خطبه ۱۹۸٫
۱۹۸۷- خطبه ۱۱۳٫
۱۹۸۸- خطبه ۱۵۲٫
۱۹۸۹- نامه ۱۶٫
۱۹۹۰- خطبه ۱۷۶٫
۱۹۹۱- خطبه ۱۰۶٫
۱۹۹۲- نامه ۶۴٫
۱۹۹۳- خطبه ۱۹۲٫
۱۹۹۴- خطبه ۱۶۰٫
۱۹۹۵- خطبه ۱۲۰٫
۱۹۹۶- خطبه ۱۸۹٫
۱۹۹۷- خطبه ۱۰۶٫