بخش سوم : نبوت
۲۳۲٫ هدایت کننده انسان ها
اصطفى سبحانه من ولده (اءى آدم ) اءنبیاء اءخذ على الوحى میثاقهم ، و على تبلیغ الرساله اءمانتهم ، لما بدل اءکثر خلقه عهدالله اءلیهم فجهوا حقه و اتخذوا الانداد معه و اجتالتهم الشیاطین عن معرفته و اقتطعتهم عن عبادته ، فبعث فیهم رسله ، و واتر اءلیهم اءنبیاه لیستاءدو هم میثاق فطرته
۲۳۳٫ برترین آفریده
اختار آدم علیه السلام ، خیره ” من خلقه ، و جعله اول جبلته
خداى بزرگ آدم را از میان آفریدگانش برگزید و او را نخستین و برترین آفریدگانش قرار داد. (۲۲۹)
۲۳۴٫ وصف عیسى (ع )
فى صفه عیسى علیه السلام -: لم تکن له زوجه تفتنه ، و لا ولد یحزنه ، و لا مال یلفته
در وصف عیسى علیه السلام مى فرماید: نه همسرى داشت که او را به فتنه در افکند، نه فرزندى که غمگینش سازد و نه مالى که او را به خود مشغول گرداند. (۲۳۰)
۲۳۵٫ زهدى موسى (ع )
ان شئت ثنیت بموسى کلیم الله صلى الله علیه و آله حیث یقول : (رب انى لما اءنزلت اءلى من خیر فقیر) و الله ، ما ساله الا خبزا یا کله ، لانه کان یا کل بقلهُ الارض
اگر بخواهى دوباره پیامبرى را پیروى کنى از موسى علیه السلام پیروى کن آن گاه که فرمود: (پروردگار! من به آنچه از خیر و نیکى برایم فرستاده اى نیازمندم ) به خدا سوگند، حضرت موسى علیه السلام به جز نانى که مى خورد از خدا نخواست ، زیرا او گیاهان زمین مى خورد. (۲۳۱)
۲۳۶٫ پیامبر زداینده شبهات
اشهد ان محمدا عبده و رسوله ، ارسله بالدین المشور، و العلم الماءثور، و الکتاب المسطور، و النور الساطع ، و الضیاء اللامع ، و الامر الصادع ، ازاحه للشبهات ، و احتجاجا بالبینات ، و تحدیرا بالایات
گواهى مى دهم که محمد بنده و فرستاده خداست ، او را با دین بلند آواز و نشانه برگزیده و کتاب نوشته و نور درخشان و پرتو تابان و فرمان آشکار و آشکار کننده حق از باطل فرستاد، تا شبهات را بزداید و با دلیل و برهان حجت آورى کن و با آیات هشدارشان دهد. (۲۳۲)
۲۳۷٫ پزشک امت
رسول الله صلى الله علیه و آله طبیب دوار بطبه ، قدا حکم مراهمه ، و اءحمى مواسمع ، یضع ذلک حیث الحاحه الیه
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پزشکى است سیار که با طب خویش همواره به گردش مى پردازد و مرهم ها را به خوبى آماده ساخته و به هنگام نیاز آنها را به کار مى برد. (۲۳۳)
۲۳۸٫ نشانه رستاخیز
ان الله جعل محمدا صلى الله علیه و آله علما للساعه ، و مبشرا بالجنهُ، و منذرا بالعقوبه
همانا خداوند محمد صلى الله علیه و آله را نشانه رستاخیز قرار داد و نوید دهنده بهشت و بیم دهنده از کیفر. (۲۳۴)
۲۳۹٫ وصف على علیه السلام در زمان مبعوث شدن پیامبر صلى الله علیه و آله
ارسله على حین فتره من الرسل ، و طول هجعه من الامم ، و عتزام من الفتن … و الدنیا کاسفه النور… عابسه فى وجه طالبها. ثمرها الفتنه ، و طعامها الجیفُه
خداوند پیامبر را زمانى فرستاد که مدت ها بود پیامبرى نیامده بود و مردم در خوابى دراز به سر مى بردند و فتنه ها نیرومند شده بود… و دنیا بى فروغ شد بود… و به روى طالب خود رو ترش کرده بود. میوه اش فتنه و گمراهى بود و خوراکش مردار. (۲۳۵)
۲۴۰٫ نزول وحى بر جان پیامبر (ص )
ثم اءنزل علیه الکتاب نورا تطفا مصابیحه .. و تبیاتا لا تهدم اءرکانه . و شفاء لا تخشى اءسقامه ، و عزا لا تهزم اءنصاره ، و حقا لا تخذل اءعوانه … جعله الله ریا لعطش العلماء و ربیعا لقلوب االفقهاء… و معقلا منیعا ذورته ، عزا لمن تولاه
آن گاه قرآن را بر پیامبر فرو فرستاد که نورى است که چراغ هایش خاموش نمى شود… و بناى روشنگرى است که پایه هایش ویران نمى گردد و شفا و دارویى است که ترس از بیمارى هاى آن نمى رود و عزتى است که هوادارنش شکست نمى خورند و حقى است که یارانش بى یاور گذاشته نمى شود… خداوند آن را سیراب کننده عطش دانشوران قرار داده است و بهر دل هاى فهمیدگان … و پناهگاهى که ستیغ آن دست تسخیر ناپذیر است و براى کسى که آن را سرپرست خود گیرد مایه عزت مى باشد. (۲۳۶)
۲۴۱٫ اجراى پیمان الهى
بعث فیهم رسله ، و واتر اءلیهم اءنبیاءه ، لیستادو هم میثاق فطرته ، و یذکر و هم منسیى نعمته ، و یحتجوا علیهم بالتبلیغ ، و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدره : من سقف فوقهم مرفوع ، و مهاد تحتهم موضوع ، و معایش تحییهم ، و اءجال تفنیهم
فرستادگان خود را در میان مدرم برانگیخت و پیامبرانش را پیاپى به سوى ایشان فرستاد تا از آنان بخواهند پیمان الهى را که در فطرتشان است به جاى آوردند… و نشانه هاى قدرت خدا را به ایشان نشان دهند: از آسمانى که بر فراز سرشان برافراشته شده است تا زمینى که زیر پاهایشان نهاده شده و نعمت هایى که زنده نگاهشان مى دارد و مرگ هایى که نابودشان مى کند. (۲۳۷)
۲۴۲٫ فضیلت پیامبر صلى الله علیه و آله
سیرته القصد، و سنته الرشد، و کلامه الفصل ، و حکمه العدل
راه و رسم پیامبر معتدل ، سنت و روشش صحیح و پایدار، سخنانش جدا کننده حق از باطل و قضاوتش عادلانه بود. (۲۳۸)
۲۴۳٫ وصف پیامبر صلى الله علیه و آله
واعیا لوحیک ، حافظا لعهدک ، ماضیا على نفاذ اءمرک
پیامبر و حى تو را فهمید و پیمانت را حفظ کرد و در راه اجراى آن حرکت کرد. (۲۳۹)
۲۴۴٫ بهترین راه و روش
اقتدوا بهدى نبیکم فانه افضل الهدى . و استنوا بسنته فانها اهدى السنن
به راه و رسم پیامبرتان اقتدا کنید که بهترین راه و روش است و رفتارتان را به سنت و روش پیامبر تطبیق دهید که هدایت کننده ترین روش هاست . (۲۴۰)
۲۴۵٫ علم پیامبر
قد علمتم اءن رسول الله صلى الله علیه و آله رجم الزانى المحصن ، ثم صلى علیه ، ثم ورثه اءهله ؛ و قتل القاتل و ورث میراثه اءهله . و قطع السارق و جلد الزانى غیر المحسن ، ثم قسم علیها من الفى ء، و نکحا المسلمات
شما خوب مى دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله زناکارى را که همسر داشت سنگبران کرد، سپس بر مرده اش نماز خواند و اموالش را میان ورثه اش تقسیم نمود و دست دزد را قطع کرد و زناکار بدون همسر را تازیانه زد، سپس از در آمد بیت المال سهم آنان را داد و هر دو خطا کار با زنان مسلمان ازدواج کردند. (۲۴۱)
۲۴۶٫ آشکار کننده حق
اءرسله و اءعلام الهدى دارسه ، و مناهج الدین طامسه ، فصدع بالحق ؛ و نصح للخلق
خداوند او را در موقعى فرستاد که نشانه هاى هدایت کهنه گشته و مسیرهاى روشن دین محو شده بود، او براى حق قیام و آن را براى مردم آشکار ساخت . (۲۴۲)
۲۴۷٫ سرمشق از پیامبر صلى الله علیه و آله و رفتار او
و لقفد کان فى رسول الله صلى الله علیه و آله کاف لک فى آلاسؤ ه . و دلیل لک على ذم الدنیا و عیبها، و کثره مخازیها و مساویها، اذ قبضت عنه اءطرافها و وطئت لغیره اءکنافها، و فطم عن رضاعها، و زوى عن زخارفها… فتاءس بنبیک الاطیب الاطهر صلى الله علیه و آله فان فیه اءسؤ هُ لمن تاءسى ، و عزاءء لمن تعزى و اءحب العباد اءلى الله المتاسى بنبیه ، و المقتص لاتر قضم الدنیا قضما، و لم یعرها طرفاء. اءهضم اهل الدنیا کشحا، و اءخمصهم من الدنیا بطنا. عرضت عیله الدنیا فاءبى اءن یقبلها، و علم اءن الله سبحانه اءبغض شیئا فابغضه ، و حقر شیئا فحقره ، و صغر شیئا فصغره و لو لم یکن فینا اءلا حبنا ما اءبغض الله و رسوله ، و تعظیمنا ما صغر الله و رسوله ، لکفى به شقاقاللله ، و محاده عن اءمر الله . لقد کان – صلى الله علیه و اله و سلم – یاءکل على الارض ، و یجلس جلسه العبد، و یخصف بیده نعله ، و یرقع بیده ثوبه ، و یرکب الحمار العارى ، و یردف خلفه ، و یکون الستر على باب بیته فتکون فیه التصاویر فیقول : یا فلانه – لا حدى اءزواجه – غیبه عنى فاءنى اذا نظرت اءلیه ذکرت الدنیا و زخارفها فاءعرض عن الدنیا بقلبه ، و اءمات ذکرها من نفسه ، و اءحب اءن تغیب زینتها عن عینه ، لکیلا یتخذ منها ریاشا، و لا یعتقدها قرارا، و لا یرجو فیها مقاما، فاخرجها من النفس و اءشخصها عن القلب ، و غیبها عن البصر. و کذلک من اءبغض شیئا اءبغض اءن ینظر اءلیه ، و اءن یذکر عنده ، و لقد کان فى رسول الله صلى الله علیه و آله ما یدلک على مساویى الدنیا و عیوبها. اذ جاع فیها مع خاصته ، و زویت عنه زخارفها مع خاصته ، و زویت عنه زخارفها مع عظیم زلفته . فلینظر ناظر بعقله ، اءکرم الله محمدا بذلک اءم اءهانه ! فان قال : اءهانه ، فقد کذب و الله العظیم – بالافک العظیم ، و ان قال : اءکرمه فلیعلم اءن الله قد اءهان غیره حیث بسط الدنیا له ، و زواها عن اءقرب الناس منه . فتاءسى متاءس بنیه ، و اقتص اءثره ، و ولج مولجه ، و الا فلا یا من الهکه ، فان الله جعل محمداصلى الله علیه و آله علما للساعه ، و مبشراء بالجنه ، و منذرا بالعقوبه . خرج من الدنیا خمیصا، و ورد الاخره سلیما. لم یضع حجرا عى حجر، حتى مضى لسبیله ، و اءجاب داعى ربه ، فما اءعظم منه الله عندنا حین اءنعم علینا به سلفا نتبعه ، و قائدا نطا عقبه !
سر مشق بودن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله براى تو کافى است و راهنمایى است براى این که به نکوهیدگى و ننگین بودن دنیا و فراوانى رسوایى ها و بدى هایش پى ببرى ، چه آن که دنیا از آن حضرت گرفته شد و براى دیگران فراهم گشت و از شیر مادر دنیا باز گرفته شد و از زیبایى ها و زخارف آن دور گشت … پس به پیامبر پاک و پاکیزه ات اقتدا کن ؛ زیرا که آن حضرت براى کسى که بخواهد به کسى تاءسى جوید و از و پیروى کند. لقمه دنیا را با اطراف دندان مى خورد (به اندازه ضرورت از دنیا بر مى گرفت ) و گوشه چشمى هم به دنیا نداشت . پهلوهایش از همه لاغرتر و شکمش از همه گرسنه تر بود.
دنیا به او پیشنهاد شد، اما از پذیرفتن آن سرباز زد و دانست که خداى سبحان چیزى (علاقه به دنیا) را دشمن دارد او هم آن را دشمن گرفت ، چیزى را خرد مى شمارد او هم خرد مى شمارد. اگر در ما هیچ (عیبى ) نبود جز همین که آنچه را خدا و پیامبرش دشمن دارند دوست داشته باشیم و آنچه را خدا و پیامبرش خرد شمرده اند بزرگ و با ارزش شماریم ، همین خود براى مخالفت ما با خدا و سرپیچى از فرمانش کافى بود.
رسول خدا صلى الله علیه و آله روى زمین غذا مى خورد و همچون بردگان مى نشست با دست خود کفشش را مى دوخت و جامه اش را وصله مى زد و بر الاغ برهنه سوار مى شد و پشت سر خود شخصى دیگرى را هم سوار مى کرد.
پرده اى با نقش و نگار بر در خانه اش آویخته دید، به همسرش گفت : اى زن ! این پرده را از جلو چشم من بردار؛ زیرا هرگاه به آن مى نگرم به یاد دنیا و زرق و برق آن مى افتم . او از ته دل از دنیا روى برتافت و نام یاد آن را در جانش میراند و دوست داشت که زیب و زیور دنیا از جلو چشمش دور باشد، تا از آن جامه زیبایى تهیه نکند و آن را در جاى آرامش ندارند و این ماندن همیشگى در آن نداشته باشد. پس دنیا را از جان خود بیرون راند و از دلش دور کرد و از چشمانش پنهان ساخت .
آرى ! این چنین کسى که چیزى را دشمن بدارد از نگاه کردن به آن و از این که یاد و نام آن در حضورش برده شود نفرت دارد. راه و رسم رسول خدا صلى الله علیه و آله تو را به بدى ها و عیب هاى دنیا رهنمون مى شود، چه ، او و نزدیکانش در دنیا همیشه گرسنه بودند و با این که مقام و منزلت عظیمى (نزد خداوند) داشت ، زیب و زیورهاى دنیا از او دور نگه داشته شد، پس هر بیننده اى ، با دیده خرد خود بنگرد و ببیند که آیا خداوند با این کار محمد را تکریم کرده یا خوار و کوچکش نموده است ؟اگر بگوید، او را خوار و بى مقدار کرده است ، سوگند به خداى بزرگ که دروغ و بهتان بزرگى زده است اگر بگوید: او را گرامى داشته است ، پس بداند که خداوند دیگران را خوار و حقیر کرده است ؛ چرا که دنیایى را که از نزدیک ترین و مقرب ترین افراد خود گرفته براى آنان گسترده است .
پس آن که خواهان پیروى است به پیامبر خود تاءسى جوید و گام در جاى گام هاى او گذارد و هر جا که او در آمده است درآید و گر نه از تباه شدن ایمن نباشد؛ زیرا خداوند محمد صلى الله علیه و آله را نشانه قیامت قرار داد و بشارت دهنده بهشت و بیم دهنده از کیفر و عقوبت . او با شکم گرسنه از دنیا رفت و با سلامت به آخرت قدم گذاشت . تا زمانى که عمرش به سر آمد و دعوت پروردگارش را اجابت کرد، سنگى روى سنگ نگذاشت . چه منت بزرگى خداوند بر ما نهاده که نعمت وجود آن حضرت را به ما ارزانى داشت که پیشروى وى است که ما از او پیروى مى کنیم و پیشوایى است که گام در جایى گام او مى نهیم . (۲۴۳)
۲۴۸٫ عظمت پیامبر صلى الله علیه و آله
کان لى فیما مضى اءخ فى الله ، و کان یعظمه فى عینى صغر الدنیا فى عینه ، و کان لا یشکو و جعا الا عند برئه
گذشته برادرى در مسیر جاذبیت الهى داشتم ، کوچکى دنیا در چشمش او را در چشم من بزرگ مى کرد و از هیچ دردى شکایت نمى کرد مگر زمانى که از آن درد بهبود حاصل شده بود. (۲۴۴)
۲۴۹٫ پیام هاى پیامبر
اءرسله داعیا اءلى الحق و شاهدا على الخلق ، فبلغ رسالات ربه غیر وان و لا مقصر، و جاهد فى الله اءعدآءه غیر واهن و لا معذر اءمام من اتقى ، و بصر من اهتدى
و پیامبر صلى الله علیه و آله را فرستاد تا به حق فرا خواند و بر آفریدگان گواه باشد. او پیام هاى پروردگارش را رسان و در این راه نه سستى کرد و نه کوتاهى ورزید و در راه خدا با دشمنان او جنگید، بى آن که ناتوانى به او راه یابد، یا آن که عذر و بهانه آورد. او پیشواى پرهیزگاران و دیده ره یافتگان است . (۲۴۵)
۲۵۰٫ عامل جلوگیرى از عذاب خدا
کان فى الارض اءمانان من عذاب الله ، و قد رفع احد هما، فدونکم الاخر فتمسکوابه : اءما الامان الذى رفع فهو رسول الله صلى الله علیه و آله و اءما الامان الباقى فالاستغفار. قال الله تعالى : (و ما کان الله لیعذبهم و اءنت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون )
بر روى زمین دو عامل ایمن کنده از عذاب خدا وجود داشت که یکى از آن دو از دست رفت . پس آن دیگرى را بگیرید و بدان چنگ زنید. اما آن ایمنى بخشى که از دست رفت ، رسول خدا صلى الله علیه و آله بود و آن که باقى است ، آمرزش خواهى است . خداى متعال مى فرماید: (اى محمد)! تا تو را در میان آنان هستى ، خدا عذابشان نمى کند و تا زمانى که آمرزش مى طلبند، خدا عذابشان نکند. (۲۴۶)
۲۵۱٫ اراده و عزم نبوى
قائما باءمرک مستوفزا فى مرضاتک ، غیر ناکل عن قدم ، و لا واه فى عزم
پیامبر بر پا دارنده کار و فرمان توست و شتابنده در تحصیل رضایت تو، بى آنکه از پیشروى بترسد و عقب بنشیند و در عزم و اراده اش سستى نشان دهد. (۲۴۷)
۲۵۲٫ نشانه قیامت
جعل محمدا صلى الله علیه و آله علما للساعه
خدایى بزرگ حضرت محمد صلى الله علیه و آله را نشانه قیامت قرار داده است . (۲۴۸)
۲۵۳٫ واسطه از بین رفت گمراهى ها
اهل الارض یومئذ ملل متفرقه ، و اءهواء منتشره ، و طرائق متشتته ، بین مشبه لله بخلقه ، اءو ملحد فى اسمه ، اءو مشیر الى غیره ، فهذا هم به من الضلالُه
در آن روزگاران که خداوند ذوالجلال خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله را برانگیخت ، مردم روى زمین مللى پراکنده و اقوامى با تمایلات متفرق در پیچاپیچ طرق درهم و برهم سرگردان و حیرت زده بودند، گروهى از آنان خدا را تشبیه به مخلوقاتش مى کردند و گروهى دیگر در اسماء مقدسش الحاد مى ورزیدند، جمع دیگرى با نام هاى الهى اشاره به موهومات و موجودات پست مى نمودند. خداوند سبحان آنان را به وسیله پیامبر اکرم از گمراهى نجات داد. (۲۴۹)
۲۵۴٫ حجت هاى خداوند
بعث الله رسله بما خصهم به من وحیه ، و جعلهم حجه له على خلقه ، لئلا تجب الحجُه لهم بترک الاعذار الیهم ، فدعا هم بلسان الصدق الى سبیل الحق
خداوند، پیامبران خود را با آنچه از وحى خود به آنان اختصاص داده بود مبعوث گردانید و ایشان را بر مخلوقات خویش و دلیل خود قرار داد تا آن ها (یعنى مخلوقات ) نتوانند نبودن حجت را وسیله عذر آوردن خود (به آگاه نبودنشان از او امر و نواهى الهى ) قرار دهند، آن گاه خداوند با زبانى راستگو (یعنى زبان پیامبران ) ایشان را به راه حق دعوت کرد. (۲۵۰)
۲۵۵٫ سرانجام اختیار کردن دینى جز اسلام
ارسله بحجه کافیه ، و موعظه شافیه ، و دعوده متلافیه ، اءظهر به الشرائع المجهوله ، و قمع به البدع المدخوله ، و بین به الاحکام المفصوله . فمن یبتغ غیر الاسلام دینا تتحقق شقوته ، و تنفصم عروته ، و تعظم کبوته و یکن مابه الى الحزن الطویل و العذاب الوبیل
خداوند، پیامبر صلى الله علیه و آله را با دلیلى بسنده و اندرزى شفابخش و دعوتى جبران کننده فرستاد، به وسیله او شریعت ها و قوانین الهى ناشناخته مانده را آشکار ساخت و بدعت هاى نادرست را نابود کرد و احکام قطعى را بیان نمود. پس هر که دینى جز اسلامى اختیار کند بدبختى اش محقق است و دستگیره اش گسیخته و به سر در آمدنش سخت و فرجامش اندوه طولانى و عذاب شدید است . (۲۵۱)
۲۵۶٫ مایه کمال دین
افضت کرامه الله سبحانه و تعالى الى محمد صلى الله علیه و آله ، فاءخرجه من اءفضل المعادن منبتا،… لها فروع طوال ؛ و ثمر لا ینال : فهو امام من اتقى ، و بصیره من اهتدى ،… سنته الرشد، و کلامه الفصل ، و حکمه العدل
با کرامت خداوند سبحان مقام پیامبرى به محمد صلى الله علیه و آله رسید. پس آن حضرت را از بهترین خاندان برکشید… درخت دودمان او را به شاخه هایى است بلند و برافراشته و دست کسى به میوه آن نرسد. او پیشواى پرهیزگاران است و دیده ره یافتگان .. رفتارش میانه روى و اعتدال است و طریقه اش راهنمایى و هدایت ، سخنش حق را زا باطل خدا سازد و داورى اش به عدل و داد است . (۲۵۲)
۲۵۷٫ پاکى معنوى
،تاءس بنبیک الاطیب الاطهر صلى الله علیه و آله فان فیه اءسوه لمن تاءسى ، و عزاء لمن تعزى
پیروى کن از پیامبرت که پاک و پاکیزه تر از همه مخلوقات خدا بود، براى هر کسى که بخواهد پیروى از کمالات نماد در آن وجود مقدس است عالى ترین کمال براى تبعیت . و مهم ترین نسبت براى هر کسى که انتساب به او را بخواهد (۲۵۳)
۲۵۸٫ فرمان بردن از پیامبر و اولیاى امر
اما بعد، فقد بعثت الیکم عبدا من عبادالله ، لا ینام اءیام الخوف ، فاسمعوا له ، و اءطیعوا اءمره فیما طابق الحق ، فانه سیف من سوف الله
بعد از حمد و ثنا، من بنده اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم که در روزگار بیم و هراس نخوابد، از او بشنوید و فرمانش را در هر مورد که مطابق حق است اطاعت کنید؛ زیرا این مدر شمشیرى از شمشیرهاى خداوندى است . (۲۵۴)
۲۵۹٫ پایان بخش وحى
اءرسه على حین فتره من الرسل ، و تنازع من الالسن ، فقفى ، به الرسل ، و ختم به الوحى .
خداوند او را در دورانى خالى از پیامبران و در دوران اختلاف در عقاید و سخنان فرستاد و او را در آخر پیامبران قرار داد و وحى را با نوبت او ختم فرمود. (۲۵۵)
۲۶۰٫ مسابقه در خوبى ها
و الذى بعثه بالحق لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربلهُ، و لتساطن سوط القدر حتى یعود اسفلکم اءعلاکم ، و اءعلاکم اءسفلکم ، و لیسبقن سابقون کانوا قصرؤ ا، و لیقصرن سباقون کانوا سبقوا
قسم به خدایى که محمد صلى الله علیه و آوردن دین حق مبعوث گردانید، سخت در هم آمیخته و در هم و برهم و زیر و رو مى شوید و به شدت غربال مى گردید (تا صالح از طالح و خوب از بد جدا گردد) و هر آینه مانند دیگ جوشان که با تازیانه غلیان خود آنچه را در آن است زیر و رو مى کند و بالاترین شما به پست ترین مقام بازگشت مى نماید و هر آینه کسانى که در اسلام سابقه دارند، امام در وظایف (با دریافت حق خود) کوتاهى کرده اند، به طور یقین جلو خواهند افتاد و آنان که در خدمت به اسلام سابقه بسیارى دارند و مقامشان در اسلام جلوتر از دیگران است یقینا و قطعا باز خواهند ماند. (۲۵۶)
۲۶۱٫ حال مردم هنگام بعثت محمد
ابتعثه و الناس یضربون فى غمرهُ، ویموجون فى حیرهُ. قد قادتهم اءزمُه الحین ، و استغلقت على اءفئدتهم اءقفال الرین
خداوند او را مبعوث به رسالت فرمود، در حالى که مردم آن دوران غوطه ور در جهالت و گمراهى بودند و در اسارت فراز و نشیب امواج حیرت . آنان در مهار فرمان هلاکت به این سو کشیده مى شدند و بر دل هاى آنان قفل هاى گناهان بسته بود. (۲۵۷)
۲۶۲٫ وصف پیامبران
فى صفهُ الانبیاء -: فاستودعهم فى اءفضل مستودع ، و اءقرهم فى خیر مستقر… حتى اءفضت کرامه الله سبحانه و تعالى الى محمد صلى الله علیه و آله ، فاءجرجه من اءفضل المعادن منبتا، و اءعز، الارومات مغرسا؛ من الشجره التى صدع منها .نبیاءه ، و انتجب منها اءمناء عترته خیر العتر، و اءسرته خیر الاسر، و شجرته خیر الشجر، نبتت فى حرم ؛ و بسقت فى کرم ؛ لها فروع طوال ، و ثمر لا ینال
آنان پیامبران را در برترین و دیعتگاه به ودیعت نهاد و در بهترین قرار گاه تثبیت فرمود تا آن گاه که کرامت خداوندى سبحانه و تعالى به محمد صلى الله علیه و آله منتهى گشت آن وجود مقدس را از برترین معادن رویاننده و عزیزترین اصول و ریشه ها براى کاشتن بیرون آورد. از آن درختى که خداوند آن را بشکافته و پیامبرانش را از آن بیرون آورده و امناى خود را از آن برگزیده است ، عترت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بهترین عترت هاست و دودمانش بهترین دودمان ها و درختش بهترین درخت ها که در حرم روییده شده و به رشد رسیده است در کرم و مجد و شرف براى آن درخت شاخهایى است بلند و ثمرى است غیر قابل وصول . (۲۵۸)
۲۶۳٫ روزگار لغزش و گناه
اءرسله على حین فتره من الرسل ، و هفوه عن العمل ، و غباوه من الامم
خداوند سبحان او را در فاصله اى از پیامبر و در دوران لغزش جوامع از عمل و جهل و کودنى امت ها فرستاد. (۲۵۹)
۲۶۴٫ حکمت برگزیده شدن محمد
اءن الله بعث محمدا صلى الله علیه و آله و سلم نذیرا للعالمین ، و اءمینا على التنزیل ، و اءنتم معشر العرب على شر دین ، و فى شردار، منیخون بین حجاره خشن ، و حیات صم ، تشربون الکدر، و تاکلون الجشب ، و تسفکون دماءکم ، و تقطعون اءرحامکم . الاصنام فیکم منصوبه ، و الاثام بکم معصوبه
همانا خداوند متعال ، محمد صلى الله علیه و آله را تبلیغ کننده بر عالمیان و امین براى فرستادن قرآن و رسالت ، مبعوث نمود. در آن حال شما گروه عرب داراى بدترین دین بودید و در بدترین جامعه زندگى مى کردید.
شما در میان سنگ هاى سخت و مارهاى ناشنوا سکنى داشتید، آب هاى تیره مى آشامیدند و غذاى خشن مى خوردید و خون هاى یکدیگر را مى ریختند و از خویشاوندان خود قطع رابطه مى نمودید، بت ها در میان شما (براى پرستش ) نصب شده و گناهان و انحراف ها سخت به شما بسته بود. (۲۶۰)
۲۶۵٫ عمل بر طبق راه پیامبران
اعملوا، رحمکم الله ، على اءعلام بینه ، فالطریق نهج یدعو اءلى دار السلام
اى مردم ! خدا رحمتتان کند! به نشانه هاى آشکارى که خداوند در برابرتان قرار داده عمل کنید که راهى واضح و روشن است و شما را به سراى آسایش (یعنى در بهشت ) دعوت مى کند. (۲۶۱)
۲۶۶٫ روزگار مبعوث شدن پیامبر
اءن الله سبحانه بعث محمدا صلى الله علیه و آله بالحق حین دنا من الدنیا الانقطاع ، و اءقبل من الاخره ء الاطلاع ، و اءظلمت بهجتها بعد اشراق ، و قامت باءهلها على ساق . و خشن منها مهاد، و اءزف منها قیاد، فى انقطاع من مدتها، و اقترب من اءشراطها و تصرم من اءهلها
خداوند سبحان ، محمد صلى الله علیه و آله را به حق به پیامبر مبعوث فرمود، در حالى که دنیا رو به پایان بوده و آخرت براى احاطه و اشراف روى آورده و شکوفایى دنیا پس از روشنایى آن رو به تاریکى نهاده بود. و آن دنیا براى اهل خود با شدت و مشقت ها رویاروى شده زمانش رو به زوال و شرایط فنا و نابودى آن نزدیک گشته بود و (بعثت پیامبر) هنگامى بود که دنیا از اهلش در حال بریدن بود. (۲۶۲)
۲۶۷٫ توصیف روزگار پیامبر
بعثه حین لا علم قائم ؛ و لا منار ساطع ، و لا منهج و اضح
خداوند سبحان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را به پیامبرى برانگیخت ، در آن هنگام نه نشانه اى از دین برپا بود و نه چراغى روشنگر و نه طریق و مسیرى واضح . (۲۶۳)
۲۶۸٫ امین وحى الهى و خاتم رسولان
اءمین وحیه ، و خاتم رسله ، و بشیر رحمته و نذیر نقمته
امین وحى و خاتم رسولان او بود و بشارت دهنده رحمت و ترساننده از عذاب او. (۲۶۴)
۲۶۹٫ روزگار در هم ریخت
اءرسله على حین فتره من الرسل ، و طول هجعهُ من الامم و انتقاض من المبرم
خداوند پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله را در دوران انقطاع وحى و رسولان و در امتداد خواب امت ها در تاریکى (جهالت ها) فرستاد، در آن هنگام اصول و قوانین حیات سعادتمندانه انسان ها (دین ) شکسته بود.(۲۶۵)
۲۷۰٫ پیامبر، نورى در تاریکى جهل و نادانى
و لقد قرن الله به صلى الله علیه و آله من لدن اءن کان فطیما اءعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم ، و محاسن اءخلاق العالم لیله و نهاره و لقد کنت اءتبعه اتباع الفصیل اءثر اءمه ، یرفع لى فى کل یوم من اءخلاقه علما، و یاءمرنى بالاقتداء به . و لقد کان یجاور فى کل یوم من اءخلاقه علما، و یامرنى بالاقتداء به . و لقد کان یجاور فى کل سنته بحراء فاءراه ، و لا یراه غیرى . و لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول الله صلى الله علیه و آله – و خدیجهُ و اءنا ثالثهما. اءرى نور الوحى و الرسالُه ، و اءشم ریح النبوه .
و لقد سمعت رنه الشیطان حین نزل الوحى علیه صلى الله علیه و آله فقلت : یا رسول الله ما هذه الرنه ؟فقال هذا الشیطان قد اءیس من عبادته . اءنک تسمع ما اءسمع ، وترى ما اءرى ، اءلا اءنک لست بنبى ، و لکنک لوزیر، و اءنک لعلى خیر.
و لقد کنت معه صلى الله علیه و آله لما اءتاه الملا من قریش ، فقالوا له ؛ یا محمد اءنک قد ادعیت عظیما لم یدعه اءباوک و لا اءحد من بیتک ، و نحن نسالک امرا ان انت اجبتان الیه و اریتناه ، علمنا اءنک نبى و رسول ، و اءن لم تفعل علمنا انک ساحر کذاب ، فقال صلى الله علیه و آله : و ما تساءلون ؟قالوا: تدعو لنا هذه الشجره حتى تنقلع بعروقها و تقف بین یدیک فقال صلى الله علیه و آله : اءن الله على کل شى ء قدیر، فان فعل الله لکم ذلک ، اءتؤ منون و تشهدون بالحق ؟قالوا: نعم قال : فانى ساءریکم ما تطلبون ، و اءنى لاعمل اءنکم لا تفیئون الى خیر، و اءن فیکم من یطرح فى القلیب ، و من یحزب الاحزاب .
ثم قال صلى الله علیه و آله : یا اءیتها الشجره اءن کنت تؤ منین بالله و الیوم الاخر، و تعلمین اءنى رسول الله ، فانقلعى بعروقک حتى تقفى بین یدى باذن الله . فوالذى بعثه بالحق لانقلعت بعروقک حتى تقفى بین یدى باذن الله . فوالذى بعثه بالحق لانقلعت بعروقها، و جاءت و لها دوى شدید. و قصف کقصف اءجنحه الطیر؛ حتى وقفت بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله مرفرفُه ، و اءلقت بغصنها الاعلى على رسول الله صلى الله علیه و آله و ببعض اءغصانها على منکبى ، و کنت عن یمینه صلى الله علیه و آله ، فلما نظر القوم الى ذلک قالوا – علوا و استکبارا -: فمرها فلیاتک نصفها و یبقى نصفها، فاءمرها بذلک ، فاءقبل الیه نصفها کاءعجب اقبال و اءشده دویا، فکادت تلتف برسول الله صلى الله علیه و آله ، فقالوا – کفرا و عتوا -: فمر هذا النصف فلیرجع اءلى نصفه کماکان ، فاءمره صلى الله علیه و آله فرجع ؛ فقلت اءنا: لا اله الا الله انى اءول مؤ من بک یا رسول الله ، و اءول من اءقرباءن الشجره فعلت ما فعلت باءمر الله تعالى تصدیقا بنبوتک ، و اجلا لا لکمتک . فقال القوم کلهم . بل ساحر کذاب ، عجیب السحر خفیف فیه ، و هل یصدقک فى اءمرک الامثل هذا! یعنوننى و اءنى لمن قوم لا تاءخذهم فى الله لومه لائم ، سیماهم سیما الصدیقین ، و کلامهم کلام الابرار، عمار اللیل و منار النهار، متمسکون بحبل القرآن . یحیون سنن الله و سنن رسوله . لا یستکبرون و لا یعلون ، و لا یغلون و لا یفسدون . قلوبهم فى الجنان و اجسادهم فى العمل
خداوند متعال آن وجود نازنین را از موقعى که از شیر باز شد، شب و روز با یکى از بزرگ ترین فرشتگان همراه فرمود که آن حضرت را در مسیر اکتساب صفات و اتصاف به بهترین اخلاق دنیا قرار دهد. و در هر سال در کوه حرا مجاور مى گشت من او را مى دیدم و کسى جز من او را نمى دید. در آن روز اسلام و مسلمین در هیچ خانه اى نبود غیر از خانه رسول خدا صلى الله علیه و آله و خدیجه و من سومین آنان بودم نور وحى و رسالت را مى دیدم و عطر پیامبرى را استشمام مى کردم . من ناله شیطان را در آن هنگام که وحى به آن نازل شد، شنیدم عرض کردم : یا رسول الله ! چیست این ناله ؟
فرمود: ناله شیطان است که به جهت ناامیدى از این که عبادت شود سرداده است ، تو مى شنوى آنچه را که من مى شنوم و مى بینى آنچه را من مى بینم ، ولى تو پیامبر نیستى ، بلکه تو وزیر من هستى و تو در مسیر خیر قرار گرفته اى ، و من با آن حضرت صلى الله علیه و آله بودم در آن موقع که قریش نزد آن حضرت آمدند و به او گفتند: اى محمد! تو ادعاى بزرگى به راه انداخته اى ، چنان ادعایى که پدران و دیگر دودمانت مطرح نکردند، ما چیزى از تو مساءلت مى کنیم و اگر به ما پاسخ دادى و آن را به ما ارائه نمودى مى فهمیم که تو قطعا ساحر و دروغ گویى .
آن حضرت فرمود: سوال شما چیست ؟
آنان گفتند: بخوان این درخت را تا از ریشه هایش کنده شود (و مجموع اجزایش ) بیاید و در مقابل بایستند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند بر همه چیز تواناست ، آیا اگر خداوند این کار را براى شما کرد ایمان مى آورید و به حق شهادت مى دهید؟
آن حضرت فرمود: من به زودى آنچه را مى خواهید به شما نشان مى دهم ، در حالى که مى دانم شما به سوى خیر باز نخواهید گشت ! در میان شما کسى است که در چاه انداخته مى شود و کسى است که احزاب تشکیل مى دهد.
سپس آن حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: اى درخت ! به خدا و روز قیامت ایمان دارى و مى دانى که من رسول خدا هستم ، با ریشه هایت از زمین درآى و با اذن خداوندى در برابر من بایست !
سوگند به آن خدایى که او را بر حق برانگیخته است . آن درخت با ریشه هایش از جاى کنده شد و به طرف رسول خدا صلى الله علیه و آله گسترد و بعضى از شاخه هایش را هم روى شانه من انداخت و من در آن حال در طرف راست آن حضرت ایستاده بودم .
هنگامى که قوم قریش این معجزه دیدند از روى خود بزرگ بینى و تکبر، چنین گفتند: امر کن نیمى از این درخت بیاید و نیم دیگر بماند!
حضرت به این خواسته آنان عمل کرد و به درخت امر فرمود، نیمى از آن درخت به طور شگفت انگیزترى از حالت اول و با صدایى شدیدتر به طرف پیامبر روى آورد و نزدیک بود به پیامبر خدا بپیچد، بار دیگر آن مردم از روى کفر و گردنکشى گفتند: دستور بده این نیمه درخت برگردد به آن نیمه اش (تا به صورت اولیه اش برگردد)!
رسول خدا صلى الله علیه و آله امر فرمود نیمه درخت بر روى همان نیمه اول برگشت .
من گفتم : (لا اله الا الله ) نیست خدایى مگر الله ) من اولین مؤ من به تو هستم و من اولین کس هستم که اقرار کرد به این که آنچه را که درخت امروز انجام داد به امر خداوند تعالى و براى تصدیق نبوت و تجلیل و تعظیم سخن تو بود. در این هنگام همه آن قوم گفتند: این شخص پیامبر نیست بلکه ساحرى است دروغگو که سحرش شگفت انگیز است و در این کار سبک دست تردست . و آیا کسى جز این شخصى (مقصودشان من (على بن الى طالب ) بودم وجود دارد که این ادعا و کار تو را تصدیق کند؟و قطعى است من از قومى هستم که سرزنش کننده اى آنان را در راه خدا از کار باز نمى دارد. چهره آنان چهره با عظمت ترین راستگویان است و سخن نیکوکاران شب بیدار و هدایت گران روز.
آنان هستند تمسک کنندگان به قرآن ، که سنت هاى خدا و رسول خدا صلى الله علیه و آله را احیاء مى کنند، نه تکبر مى ورزند و نه بلندگرایان اند و نه مردم را به زنجیر مى کشند و نه فساد در روى زمین به راه مى اندازند، دل هاى آنان در بهشت است و بدن هاى آنان در کار و کوشش . (۲۶۶)
۲۷۱٫ نورى در تاریکى
اءضاءت به البلاد بعد الضلاله المظلمه ، و الجهاله الغالبه ، و الجفوُه الجافیه ، و الناس یستحلون الحریم ، و یستذلون الحکیم ؛ یحیون على فتره ، و یموتون على کفره !
جوامع بشرى بعد از گمراهى تاریک و جهالتى که بر همه غالب بود و خشونتى بسیار سخت ، به وسیله او (پیامبر) روشن گشت . در آن هنگام مردم محرمات را حلال مى شمردند و انسان حکیم را پست و خوار مى نمودند، در دورانى بى خبر از علم و معرفت و دور از دین و فرهنگ زندگى مى کردند و بر کفر و تباهى مى مردند. (۲۶۷)
۲۷۲٫ مبعوث شدن پیامبر
بعث الله سبحانه محمدا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم … ماءخوذا على النبین میثاقه ، مشهوره سماته
خداوند سبحان محمد رسول الله صلى الله علیه و آله براى انجام و عده خویش و اتمام اصل نبوت مبعوث نمود پیامبرى با علامات مشهور. (۲۶۸)
۲۷۳٫ خصایل نیک پیامبر (ص )
بعث الله محمدا صلى الله علیه و آله شهیدا، و بشیرا و نذیرا، خیر البریه طفلا و اءنجبها کهلا، و اطهر المتطهرین شیمه ، و اءجود المستمطرین دیمه
خداوند متعال محمد صلى الله علیه و آله را شاهد و بشارت دهنده و تهدید کننده مبعوث فرمود. پیامبرى که در دوران طفلى بهترین مردم و در دوران بزرگسالى نجیب ترین مردم و از حیث اخلاق پاکترین پاکان و از حیث عطا سخى ترین اشخاصى بود که مورد توقع جود و احسان بوده اند. (۲۶۹)
۲۷۴٫ سرچشمه روشنایى و روشنى بخش تاریکى ها
اختاره من شجره الانبیاء، و مشکاه الضیاء، و ذوابُه العلیاء، و سره البطحاء و مصابیح الظلمه ، و ینابیع الحکمه
خداوند سبحان پیامبر را برگزید از درخت نسل پیامبران و چراغدان نور و پیشانى عظمت و مرکز مکه و چراغ هاى روشنگر تاریکى ها و سرچشمه هاى حکمت . (۲۷۰)
۲۷۵٫ یاد کردن پیامبر (ص )
فى ذکر النبى صلى الله علیه و آله -: اءورى قبسا لقابس ، و اءنار علما لحابس ، فهو اءمینک المامون ، و شهیدک یوم الدین ، و بعیثک نعمه “، و رسولک بالحق رحمه
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله شعله اى از انوار دین مقدس اسلام را براى طالب و گیرنده نور برافروخت و علامت ارشاد براى کسى که در حیرت و ضلالت متوقف شده است ، روشن ساخت . بار پروردگار! آن پیامبر امین و ماءمون تو و شاهد تو در روز قیامت و مبعوث از جانب توست که نعمتى براى جهانیان است و رسول بر حق تو که رحمتى است براى عالمیان . (۲۷۱)
۲۷۶٫ مبلغان خدا
لقد جاهرتکم العبر، و زجرتم بما فیه مزدجر. و ما یبلغ عن الله بعد رسل السماء الا البشر
حوادث پند آموز به شما خود را نمایاندند، کارهاى ممنوع به شما اعلام شده است ، دستور الهى پس از پیامبران خدا فقط به وسیله ابلاغ مى گردد. (۲۷۲)
۲۷۷٫ محبوبترین بندگان
اءحب العباد الى الله المتاسى بنبیه ، و المتقص لاثره
محبوب ترین بندگان نزد خدا کسى است که از پیامبرش پیروى کند و قدم به جایى قدم او گذارد. (۲۷۳)
۲۷۸٫ برپا کننده احکام نورانى و نشانه هاى روشن گر
اءورى قبس القابس ، و اءضاء الطریق للخابط، و هدیت به القلوب بعد خوضات الفتن و الاثام ، و اءقام بموضحات الاعلام ، و نیرات الاحکام
آن گاه که نور الهى را ابلاغ و در پهنه هستى منتشر ساخت که جویندگان انوار خداوندى را به مقصدشان نایل ساخت و راه را بر گمشده در تاریکى هاى جاهلیت روشن نمود، هم به وسیله او بود که دل هاى فرو رفته در فتنه ها و گناهان هدایت گشت . پیامبرى عزیز که پرچم ها و علایم راهنما را برپا داشت و احکام نورانى خداوندى را ابلاغ و اجرا فرمود.
۲۷۹٫ فرمان بردن از پیامبر و اولیاى امر (۲۷۴)
من کتاب للاشتر حین ولاه مصر -: و اردد اءلى الله و رسوله ما یضلعک من الخطوب ، و یشتبه علیک من الامور؛ فقد قال الله تعالى لقوم اءحب ارشادهم : (یا اءیها الذین آمنوا اءطیعوا الله و اءطیعوا الرسول و اءولى الامر منکم ، فان تنازعتم فى شى ء فردوه اءلى الله و الرسول ) فالرد اءلى الله : الاخذ بمحکم کتابه ، و الرد اءلى الرسول : الاخذ بسنته الجامعه غیر المفرقه
در نامه به مالک اشتر فرمودند: آن گاه که مشکل بزرگى تو را عاجز کرد و موضوع برایت مورد تردید قرار گرفت آن را به خدا و رسول صلى الله علیه و آله واگذار کن ؛ زیرا خداى عزیز به مردمى که ارشاد آنان را دوست دارد چنین سفارش مى کند (شما که ایمان آورده اید! از خدا، رسول و (اولى الامر) خودتان اطاعت کنید و اگر در موضوعى اختلاف پیدا کردید آن را به خدا و رسول صلى الله علیه و آله واگذار کنید واگذار کردن مشکلات به خدا این است که مطالبى را که از قرآن درک مى کنیم عمل کنیم و رجوع کردن به رسول خدا صلى الله علیه و آله این است که سفارش هاى او را که مایه وحدت است (و از پیامبر صلى الله علیه و آله صادر شده بپذیر و آن مطالبى را که تفرقه افکن مى باشد کنار بزن . (۲۷۵)
۲۸۰٫ وضع روزگار پیامبر
بعثه و الناس ضلال فى حیره ، و حاطبون فى فتنه قد استهوتهم الاهواء و استزلتهم الکبریاء
خداوند سبحان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در حالى فرستاد که مردم در وادى حیرت گمراه و در آشوب مشوش و منحرف بودند، هواهاى نفسانى آنان را در خود غوطه ور ساخته و کبر و نخوت در لغزشگاهشان انداخته بود. (۲۷۶)
۲۸۱٫ سخن على (ع ) در تمجید از پیامبر (ص )
ابتعثه بالنور المضى ، و البرهان الجلى ، و المنهاج البادى ، و الکتاب الهادى . اءسرته خیر اءسره ، و شجرته خیر شجره ، اءعصانها معتدله و ثمارها متهدله . مولده بمکه و هجرته بطیبُه
خداوند پیامبر را با نور روشنایى بخش و برهان آشکار و روش نمایان و کتاب راهنما مبعوث فرمود. خاندانش بهترین خاندان و درخت او بهترین درخت شاخه هاى آن معتدل میوه هایش در دسترس براى همه است ، زاد گاهش مکه و هجرتش به مدینه بود. (۲۷۷)
۲۸۲٫ آسان کننده ناهموارى ها
اءرسله بالضیاء، و قدمه فى الاصطفاء، فرتق به المفاتق و ساور به المغالب و ذلل به الصعوبه ، و سهل به الحزونه ، حتى سرح الضلال عن یمین و شمال
خداوند پیامبر صلى الله علیه و آله را با نور فرستاد و در گزیدن بر مقدم داشت و شکاف ها را به وسیله او ترمیم فرمود و او را به مردم قدرتمند پیروز فرمود. و دشوارى را به وسیله او آسان و سختى هاى راه را به وسیله او هموار فرمود تا گمراهى را از راست و چپ برطرف ساخت . (۲۷۸)
۲۸۳٫ پیامبران مستضعف
فى صفه الانبیاء -: کانوا قوما مستضعفین : قد اختبر هم الله لالمخمصه و ابتلاهم بالمجهده ، وامتحنهم بالمخاوف ، ومخضهم بالمکاره ، فلا تعتبروا الرضا و السخط بالمال و الولد جهلا بمواقع الفتنه ، و الاختبار فى موضع الغنى و الاقتدار، فقد قال سبحانه و تعالى : (اءیحسبون اءن ما نمدهم به من مال و بنین ، نسارع لهم فى الخیرات بل لا یشعرون ) فان الله سبحانه یختبر عباده المستکبرین فى اءنفسهم باءولیائه المستضعفین فى اءعینهم
در توصیف پیامبران علیه السلام مى فرماید: آنان مردمانى مستضعف بودند که با گرسنگى و انواع فقر آنان را آزمایش کرد و به مشقت و سختى مبتلا فرمود، در رویدادهاى وحشتناک امتحان نمود و با ناگوارى ها تصفیه شان نمود. از روى نادانى به موارد فتنه آزمایش در موقعیت بى نیازى ملاک خشنودى و ناخشنودى خداوند را مال و اولاد تلقى نکنید. خداوند سبحان و با عظمت چنین فرموده است : (آیا گمان مى کنند این که ما به وسیله مال و فرزندان آنان را کمک مى نماییم و آنان را در وصول به خیرات سرعت مى دهیم ؟(نه چنین است ) آنان مى فهمند.) زیرا خداوند سبحان آزمایش مى کند بندگان مستکبر خود را که در نزد خویشتن بزرگ و چشمگیرند! به وسیله دوستان خود در چشمان آن مستکبران بینوایان اند. (۲۷۹)
۲۸۴٫ فضیلت مستضعفان
الله سبحانه جعل رسله اءولى قوه فى عزائمهم ، وضعفُه فیماترى الاعین من حالاتهم ، مع قناعه تملا القلوب و العیون غنى ، و خصاصه تملا الابصار و الاسماع اءذى
خداوند سبحان رسولان خود را در تصمیم هایى که براى ابلاغ دین خداوندى مى گرفتند نیرومند ساخته و در پدیده هاى ظاهرى که با چشمان حسى دیده مى شوند ناتوان نموده بود، با قناعتى که دل ها را پر مى کرد و چشم ها را بى نیاز مى ساخت و با فقر و نیازمندى که آزار آن چشم ها و گوش ها را پر مى ساخت . (۲۸۰)
۲۸۵٫ سرور بندگان
اءشهد اءن محمدا عبده و رسوله ، و سید عباده ، کلما نسخ الله الخلق فرقتین جعله فى خیر هما، لم یسهم فیه عاهر، و لا ضرب فیه فاجر
گواهى مى دهم که حضرت محمد صلى الله علیه و آله بنده و فرستاده خدا و سرور بندگان اوست .
هنگامى که خداوند آفریدگانش را به دو بخش (نیک و بد) تقسیم کرد، (نور وجود) آن حضرت را در بهترین آن دو به ودیعه نهاد. ناپاکان در شب او سهمى نداشتند و گناهکاران را در او هیچ دخالتى نبود. (۲۸۱)
۲۸۶٫ مایه بصیرت و بینایى
فى ذکر النبى صلى الله علیه و آله -: اءفضت کرامه الله سبحانه و تعالى اءلى محمد صلى الله علیه و آله … فهو اءمام من اتقى ، و بصیره من اهتدى ، سراج لمع ضوءه ، و شهاب سطع نوره ، و زند برق لمعمه
کرامت خداوندى سبحان و تعالى به محمد صلى الله علیه و آله منتهى گشت ، آن حضرت صلى الله علیه و آله پیشوایى کسى است که تقوا بورزد و وسیله بینایى است براى کسى که هدایت یافته باشد. چراغى است که روشنایى اش درخشیده و ستاره اى است که نورش بارز و آشکار است و آتش زنه اى است که معلمان آن برق تولید نموده است . (۲۸۲)
۲۸۷٫ فروتنى صفت پیامبران
لو رخص الله فى الکبر لاحد من عباده لرخص فیه لخاصه اءنبیائه و اءولیائه . و لکنه سبحانه کره اءلیهم التکابر، و رضى لهم التواضع
اگر بنا بود خداوند به بعضى از بندگانش رخصت بدهد که به او کبر بورزند قطعا به پیامبران و اولیاء خاص خود اجازه مى داد، ولکن خداوند سبحان زشتى تکبر و خود پسندى را براى آنان ناپسند دانست و فروتنى را براى آنان پسندید. (۲۸۳)
۲۸۸٫ نامه على (ع ) به معاویه
من کتابه اءلى معاویه -: کان رسول الله صلى الله علیه و آله اذا احمر الباس ، و اءحجم الناس ، قدم اءهل بیته فوقى بهم اءصحابه حر السیوف و الاسنه . فقتل عبیدهُ بن الحارث یوم بدر، و قتل حمزه یوم اءحد، و قتل جعفر یوم اءحد، و قتل جعفر یوم مؤ ته
رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگامى که سختى هاى جنگ بالا مى گرفت و مردم به عقب بر مى گشتند، اهل بیت علیه السلام خود را پیش مى انداخت و یاران خود را از حرارت سوزان شمشیرها و نیزه ها حفظ مى کرد، چنان که عبیده بن الحارث در جنگ بدر و حمزه در نبرد احد و جعفر در کارزار مؤ ته به شهادت رسیدند. (۲۸۴)
۲۹۹٫ دو گروه رسول
بعث اءلى الجن و الانس رسله ، لیکشفوا لهم عن غطائها و لیحذر و هم من ضرائها، و لیضربوا لهم اءمثالها، و لیبصروهم عیوبها، و لیهجموا علیهم بمعتبر من تصرف مصاحها و اءسقامها و حلالها و حرامها و ما اءعد الله للمطیعین منهم و العصاه من جنه و نار، و کرامه و هوان
رسولان خود را به دو گروه جن و انس فرستاد تا پرده هاى ظلمانى دنیا را از جلو چشمان آنان بردارند و از آسیب هاى دنیا بر حذرشان بدارند و از دنیا مثل ها براى آنان بیان کنند و بر عیوب آن ، بینایشان سازند و به آن مردم ملاک ها و اصول معتبر را در موقع رویارویى و تصرف در تندرسیتى ها و بیمارى هاى دنیا و حلال و حرام آن بفهمانند و به آنان بفهمانند که خداوند چه پاداشى براى مردم مطیع و چه مجازاتى براى مردم گنهکار از بهشت و دوزخ و کرامت و اهانت آماده فرموده است . (۲۸۵)
۲۹۰٫ راهنمایان شبهات
ما برح لله – عزت آلاوه – فى الرهه ، و فى البرهه ، و فى اءزمان الفترات عباد ناجاهم فى فکرهم ، و کلمهم فى ذات عقولهم ، فاستصبحوا بنور یقظه فى الابصار و الاسماع و آلافئده ، یذکرون باءیام الله ، و یخوفون مقامه ، بمنزله الادله فى الفلوات . من اءخذ القصد حمدوا اءلیه طریقه ، و بشروه بالنجاه ، و من اءخذ یمینا و شمالا ذموا اءلیه الطریق و حذروه من الهلکه ، و کانوا کذلک مصابیح تلک الظلمات ، و ادله تلک الشبهات
براى خداوند متعال که عزیز است نعمت هاى او زمانى بعد از مانى و در مدت هاى متناوب ، بندگانى است که خداوند در اندیشه ها آنان رازها مى گوید، و در عقول و دل هاى آنان سخن مى گوید. آن رهروان کوى حق با نور بیدارى در چشم ها و گوش ها و دل هایشان کسب روشنایى نمودند، مردم را به روزهاى خداوندى یادآور مى شوند و آنان را از مقام ربوبى بیمناک مى سازند، آنان راه یافتگان به منزله راهنمایان در بیابان ها هستند. هر کسى که راه راست را انتخاب کند او را براى گزینش مزبور سپاس گویند و از افتادن در هلاکت برحذرش دارند و بدین سان چراغ هایى در آن تاریکى ها بودند و راهنمایانى در آن مشکلات . (۲۸۶)
۲۹۱٫ سر برانگیختن حضرت محمد (ص )
بعثت فیهم رسله ، و واتر اءلیهم اءنبیاءه لیستادو هم میثاق فطرته ویذکروهم منسى نعمته ، و یحتجوا علیهم بالتبلیغ ، و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدوره
خداوند فرستادگان خود را در میان خلق فرستاد و پیامبرانش را پى در پى (یا با فاصله ) به سوى آنها، مبعوث گردانید تا از ایشان بخواهند پیمانى را که در سرشت و فطرتشان نهاده بود ادا نمایند و نعمت الهى را که به فراموشى سپرده شده بود به یادشان آورند و با تبلیغ فرمان هاى خداوندى حجت را بر آن ها تمام کنند و عقلى که موجب معرفت حق است و در وجودشان نهان گردیده بود در ایشان برانگیزند و نشانه هاى قدرت الهى را که با دست تقدیر به وجود آمده به ایشان نشان دهند. (۲۸۷)
۲۹۲٫ نتیجه اطاعت از پیامبر
اعلموا اءنکم ان اتبعتم الداعیى لکم ، سلک بکم منهاج الرسول و کفیتم موونه الاعتساف ، و نبذتم الثقل الفادح عن الاعناق
بدانید! اگر شما از کسى پیروى مى کردید که شما را به سوى حق دعوت مى کند و شما را بر طریق پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله توجیه و تحریک مى نماید، از کج روى بى نیاز مى گشتند و بار سنگین (خطاها) را از دوش خود مى انداختید. (۲۸۸)
۲۹۳٫ خشوع پیامبران
لو کانت الانبیاء اهل قوه لا ترام … لکان ذلک اءهون على الخلق فى الاعتبار، و اءبعد لهم فى الاستکبار… و لکن الله سبحانه اءراد اءن یکون الاتباع لرسله و التصدیق بکتبه و الخشوع لوجهه و الاستکانه لامره و الاستسلام لطاعته امورا له خاصه لا تشوبها من غیرها شائبه . و کلما کانت البلوى و الاختبار اءعظم کانت المثوبه و الجزاء اءجزل
اگر پیامبران نیرومندانى بودند که کسى و یا مقامى نمى توانست قصد سوئى به آنان داشته باشد و داراى عزتى بودند که مورد ظلم قرار نمى گرفتند. این نیرومندى ها ایجاب مى کرد که مردم از پیامبران به آسانى بپذیرند و در برابر آنان استکبار نورزند، ولیکن خداوند سبحان خواست که پیروى از رسولان او و تصدیق کتاب هاى او و خشوع به مقام ربوبى او و تمکین به امر او و تسلیم محض به اطاعت او، امورى خاص آن ذات اقدس باشد و با هیچ خارج از آن امور، آلوده نگردد و هر اندازه ابتلاء و آزمایش بزرگتر باشد پاداش و جزا با عظمت تر مى باشد. (۲۸۹)
۲۹۴٫ بنده و فرستاده خدا
اشهد اءن محمدا صلى الله علیه و آله بنده و فرستاده او است که وى را براى اجراى فرمان خود و ابلاغ دلى هایى بر درست بودن شریعت و بیم دادن از کیفرهاى او که در انتظار معاندین است فرستاد. (۲۹۰)
۲۹۵٫ موجبات نعمت
اءنظروا اءلى مواقع نعم الله علیهم حین بعث اءلیهم رسولا، فعقد بملته طاعتهم ، و جمع على دعوته اءلفتهم . کیف نشرت النعمه علیهم جناح کرامتها، و اءسالت لهم جداوال نعیمها، و التفت المله بهم فى عوائد برکتها، فاءصبحوا فى نعمتها غرقین
بنگرید به موارد نعمت هایى که خداوند به وسیله برانگیختن رسولى به آنان عنایت فرمود، اطاعت آن مردم را به دینى که آورده جلب و محکم ساخت و انست و الفت آنان را به دعوت خود جمع فرمود،؛ در این هنگام نعمت با کرامت خود را براى آنان بگستراند و نهرهاى نعمت هایش را بر آنان به جریان انداخت و دین اسلام آنان را به فواید و نتایج برکات آن دین جمع نمود، پس در نعمت آن غوطه ور گشتند. (۲۹۱)
۲۹۶٫ رمز ارسال رسولان
سبحانک خالقا و معبودا! بحسن بلائک عند خلقک خلقت دارا، وجعلت فیها ماءدبه : مشربا و مطعما و اءزواجا و خدما، و قصورا و اءنهارا، و زروعا و ثمارا، ثم اءرسلت داعیا یدعوالیها فلا الداعى اءجابوا، و لا فیما رغبت رغبوا، ولا .لى ما شوقت اءلیه اشتاقوا. اءقبلوا على جیفه قد افتضحوا باءکلها، و اصطلحوا على حبها
اى خدا! که خالق و معبود همه موجودات هستى ، تو را براى آزمایش نیکویى که نسبت به مخلوقاتت دارد مى ستایم . تو سرایى را آفریدى (مقصود بهشت است ) و انواع هر چیزى که براى میهمانى تهیه مى شود از نوشیدنى و خوردنى و همسران و خدمتکاران و کاخ خا و نهرها و محصولات زمینى و میوه هاى درختى در آن قرار دادى . آن گاه کسى را فرستادى تا مردم را به برخوردارى از آن نعمت ها دعوت کنند مقصود پیامبران است ، لیکن آن ها نه این دعوت را پذیرفتند و نه به آنچه تو ایشان را به آن ترغیب فرمودى رغبتى نشان دادند و نه به چیزى که به آن تشویقشان کردى اشتیاقى نشان دادند، به لاشه دنیا رو آوردند و با خوردن آن خویشتن را رسوا ساختند و در دوستى ان با یکدیگر هماهنگ شدند. (۲۹۲)
۲۹۷٫ نزدیک ترین مردم به پیامبران
اءن اءولى الناس بالانبیاء اءعلمهم بما جاؤ وا به ، ثم تلا: (اءن اءولى الناس بابراهیم للذین اتبعوه وهذا النبى و الذین آمنوا) ثم قال : اءن ولى محمد من اءطاع الله و اءن بعدت لحمته ، و اءن عدو محمد من عصى الله و اءن قربت قرابته !
قطعا شایسته ترین مردم به پیامبران ، داناترین آنان به چیزى است که پیامبران آورده اند. سپس آن حضرت این آیه شریفه را تلاوت فرمود: (قطعى است که شایسته ترین مردم به ابراهیم کسانى هستند که از او پیروى مى کند و این پیامبر و کسانى که ایمان آورده اند) سپس فرمود: دوست محمد صلى الله علیه و آله کسى است که خدا را اطاعت کند، اگر چه ارتباط گوشتى (خویشاوندى ) با آن حضرت نداشته باشد و دشمن محمد صلى الله علیه و آله کسى است که خدا را معصیت کند، اگر چه خویشاوندى نزدیک داشته باشد. (۲۹۳)
۲۹۸٫ داستان موسى و فرعون
لقد دخل موسى بن عمران و معه اءخوه هارون علیه السلام على فرعون ، و علیها مدارع الصوف ، و باءیدیهما العصى ، فشرطاله – اءن اءسلم بقاء ملکه ، و دوام عزه ، فقال : (الا تعجبون من هذین یشرطان لى دوام العز، و بقاء الملک ، و هما بما ترون من حال الفقر و الذل ، فهلا اءلقى علیهما اءساوره من ذهب ؟) اءعظاما للذهب و جمعه ، و احتقارا للصوف و لبسه !
حضرت موسى بن عمران علیه السلام با برادرش هارون وارد شدند در حالى که لباسى از پشم داشتند و عصایى به دست . آن دو بزرگوار علیه السلام به فرعون شرط کردن که اگر اسلام را بپذیرد، ملکى که در اختیار دارد براى او باقى بماند و عزتش پایدار. فرعون مستکبر (به قوم خود) چنین گفت : آیا تعجب نمى کنید از این که این دو نفر با حال فقر و ذلتى که دارند براى من شرطى پیشنهاد مى کنند که اگر آن را پذیرفتم (اسلام را قبول کردم ) عزتم پایدار و ملکم باقى بماند؟آیا براى ادعاى چنین مقامى شایسته نبود که دستبندهاى طلا بر دست داشتند؟این سخن باطل فرعون ناشى از آن بوده است . (۲۹۴)
۲۹۹٫ دعاى على علیه السلام به درگاه خدا در مورد پیامبر (ص )
اللهم … .اءجعل شرائف صلواتک ، و نوامى برکاتک ، على محمد عبدک و رسولک الخاتم لما سبق ، و الفاتح لما انغلق ، و المعلن الحق بالحق …
اللهم افسح له مفسحا فى ظلک ؛ و اجزه مضاعفات الخیر من فضلک اللهم و اءعل على بناء البانین بناء و اءکرم لدیک منزلته ، و اءتمم له نوره ، و اجزه من ابتعاثک له مقبول الشهاده ، مرضى المقاله ، ذا منطق عدل ، و خطبه فصل
خداوندا! درودهاى شریف و برکات فزاینده خود را بر بنده و رسولت محمد صلى الله علیه و آله بفرست که پایان دهنده گذشته است و گشاینده گره هاى پیچیده ، پیامبر که حق را بر مبناى حق اعلان نمود. بار الها! عرصه وسیعى از سایه بیکرانت را بر او بگستران و پاداشى از خیر فراوان از فضل و احسانت بر او عنایت فرما. خداوند! بنایى را که (او براى نجات انسان ها) نهاده است از همه بناهاى بنیانگزاران بلندتر بدار. (یا در دیار ابدیت منزلت و مقام او بالاتر از همه منزلت ها و مقامات بفرما) و مقام او را در پیشگاهت عزیز و مکرم فرما و نورى را که بر آن وجود پاک عنایت فرموده اى تکمیل نما و او را در برابر برانگیختنش (براى رسالت عظمى ، پاداش لطف فرما) و شهادتش را مقبول و گفتارش را مورد رضایت و منطقش را داد گرانه و سخنش را جداکننده حق از باطل قرار بده .(۲۹۵)
۳۰۰٫ حقارت دنیا در نظر پیامبر
یکون الستر على باب بیته فتکون فیه التصاویر فیقول : یا فلانه – لا حدى اءزواجه – غیبیه عنى فاءنى اذا نظرت اءلیه ذکرت الدنیا و زخارفها فاعرض عن الدنیا بقلبه ، و اءمات ذکرها من نفسه ، و اءحب اءن تغیب زینتها عن عینه
(پیامبر) گاهى مى دید پرده اى صورتگرى و نقاشى شده از در خانه اش آویخته است به زنش مى فرمود: آن پرده را از جلوى چشم دور کن ؛ زیرا وقتى که بر آن مى نگرم ، دنیا و زر و زیورهایش را به یاد مى آورم . او از ته دل از دنیا اعراض مى نمود و یاد آن را از نفسش مى راند. لذا دوست داشت که زینت دنیا را از دیدگانش دور بدارد. (۲۹۶)
۳۰۱٫ لطف خداوند در فرستادن پیامبر
لم یخل الله سبحانه خلقه من نبى مرسل ، اءوکتاب منزل ، اءو حجه لازمه ، اءو محجُه قائمه ؛ رسل لا تقصر بهم قلهُ عددهم ، و لا کثره المکذبین لهم : من سابق سمى له من بعده ، اءو غابر عرفه من قبله
خداى سبحان مخلوقات خود را از وجود پیغمبرى که از سوى او فرستاده شده یا کتابى که از آسمان فرود آمده یا دلیل استوارى که هر کس را ملزم به پذیرفتن مى کند، یا راهى واضح و ثابت ، خالى نگذاشت . پیغمبرانى که کمى تعداد ایشان و کثرت مخالفانشان باعث نشد که در اداى وظیفه رسالت ، کوتاهى ورزند، از جمله این پیامبران کسى بوده (یا کسانى بوده اند)
که نام پیامبرى بعدى براى او (از سوى خدا) ذکر شده بود، یا کسى که بعدا آمده ، اما پیامبر قبلى وى را معرفى کرده بوده است . (۲۹۷)
۳۰۲٫ تمام شدن حجت خدا با پیامبر (ص )
لم یخلهم بعد اءن قبضه ، مما یؤ کد علیهم حجه ربوبیته ، و یصل بینهم و بنى معرفته ، بل تعاهدهم بالحجج على اءلسن الخیره من اءنبیائه ، و متحملى و دائع رسالاته ، قرنا فقرنا؛ حتى تمت بنبینا محمد صلى الله علیه و آله حجته
پس از درگذشت آدم علیه السلام خداوند مردم را از امورى که دلیل پروردگارى او را برایشان مؤ کد و استوار سازد و در میان آنان و شناخت خود پیوستگى برقرار نماید خالى و بى نصیب نگذاشت ، بلکه با دلیل هایى که بر زبان پیامبران برگزیده و حاملان امانت هاى و براى بندگانش جارى مى شد، با مردمان پیمان بست ، نسلى پس از نسلى مى آمد و زمان سپرى مى شد تا این که حجت و دلیل خدا بر بندگانش با وجود پیامبر ما محمد صلى الله علیه و آله کامل و تمام گردید.
۲۲۶- خطبه ۱۸٫
۲۲۷- خطبه ۱۵٫
۲۲۸- خطبه ۲۰۹٫
۲۲۹- خطبه ۹۱٫
۲۳۰- خطبه ۱۶۰٫
۲۳۱- خطبه ۱۶۰
۲۳۲- خطبه ۲٫
۲۳۳- خطبه ۱۰۸٫
۲۳۴- خطبه ۱۶۰٫
۲۳۵- خطبه ۸۹٫
۲۳۶- خطبه ۱۹۸٫
۲۳۷- خطبه ۱٫
۲۳۸- خطبه ۹۴٫
۲۳۹- خطبه ۷۲٫
۲۴۰- خطبه ۱۱۰٫
۲۴۱- خطبه ۱۲۷٫
۲۴۲- خطبه ۱۹۵٫
۲۴۳- خطبه ۱۶۰٫
۲۴۴- حکمت ۲۸۹٫
۲۴۵- خطبه ۱۱۶٫
۲۴۶- حکمت ۸۸٫
۲۴۷- خطبه ۷۲٫
۲۴۸- خطبه ۱۶۰٫
۲۴۹- خطبه ۱۴۴٫
۲۵۰- خطبه ۱۴۴٫
۲۵۱- خطبه ۱۶۱ .
۲۵۲- خطبه ۹۴٫
۲۵۳- خطبه ۱۶۰٫
۲۵۴- نامه ۳۸٫
۲۵۵- خطبه ۱۳۳٫
۲۵۶- خطبه ۱۶٫
۲۵۷- خطبه ۱۹۱٫
۲۵۸- خطبه ۹۴٫
۲۵۹- خطبه ۹۴٫
۲۶۰- خطبه ۲۶٫
۲۶۱- خطبه ۹۴٫
۲۶۲- خطبه ۱۹۶٫
۲۶۳- خطبه ۱۹۶٫
۲۶۴- خطبه ۱۹۶٫
۲۶۵- خطبه ۱۵۸٫
۲۶۶- خطبه ۱۹۲٫
۲۶۷- خطبه ۱۵۱٫
۲۶۸- خطبه ۱۵۱٫
۲۶۹- خطبه ۱۰۵٫
۲۷۰- خطبه ۱۰۸٫
۲۷۱- خطبه ۱۰۶٫
۲۷۲- خطبه ۲۰٫
۲۷۳- خطبه ۱۶۰٫
۲۷۴- خطبه ۷۲٫
۲۷۵- نامه ۵۳٫
۲۷۶- خطبه ۹۵٫
۲۷۷- خطبه ۱۶۱٫
۲۷۸- خطبه ۲۱۳٫
۲۷۹- خطبه ۱۹۲٫
۲۸۰- خطبه ۱۹۲٫
۲۸۱- خطبه ۲۱۴٫
۲۸۲- خطبه ۹۴٫
۲۸۳- خطبه ۱۹۲٫
۲۸۴- نامه ۹٫
۲۸۵- خطبه ۱۸۳
۲۸۶- خطبه ۲۲۲٫
۲۸۷- خطبه ۱٫
۲۸۸- خطبه ۱۶۶٫
۲۸۹- خطبه ۱۹۲٫
۲۹۰- خطبه ۸۳٫
۲۹۱- خطبه ۱۹۲٫
۲۹۲- خطبه ۱۰۹٫
۲۹۳- حکمت ۹۶٫
۲۹۴- خطبه ۱۹۲٫
۲۹۵- خطبه ۷۲٫
۲۹۶- خطبه ۱۶۰٫
۲۹۷- خطبه ۱٫
نهج البلاغه موضوعی//عباس عزیزی