امانت دارى و رازپوشى
۱۳۴۵٫ اداى امانت الهى
من لم یختلف سره و علانیته ، و فعله و مقالته ، فقد اءدى الامانه ، و اءخلص العباده .
آن که پنهان و آشکارش ، کردار و گفتارش با هم مخالف نباشد، امانت الهى را ادا کرده و بندگى خدا را خالصانه انجام داده است . (۱۳۳۹)
۱۳۴۶٫ اولین امانت
اللهم اجعل نفسى اءول کریمه تنتزعها من کرائمى ، و اءول ودیعه ترتجعها من ودائع نعمک عندى
پروردگارا! جان من نخستین حقیقت شریفى باشد که از من خواهى گرفت و اولین امانت تو باشد که در نزد من است و تو آن را برمى گردانى . (۱۳۴۰)
۱۳۴۷٫ توصیه امام على (ع ) به مالک اشتر
من کتابه للاشتر لما ولاه مصر : فلا تغدرن بذمتک و لا تخیسن بعهدک و لا تختلن عدوک … فان صبرک على ضیق اءمر ترجو انفراجه و فضل عاقبته ، خیر من غدر تخاف تبعته .
در فرمان استاندارى مصر به مالک اشتر مى فرماید: به امان و زنهار خویش خیانت مکن و پیمانت را مشکن و دشمنت را مفریب …؛ زیرا شکیبایى تو در برابر دشوارى کارى که به گشایش و نیک فرجامى اش امید دارى ، بهتر از آن است که دست به پیمان شکنى و خیانتى بزنى که از پیامد ناگوار آن مى ترسى . (۱۳۴۱)
۱۳۴۸٫ وفاى به عهد
فى عهده للاشتر : و ان عقدت بینک و بین عدوک عقده اءو اءلبسته منک ذمه ، فحط عهدک بالوفاء، و ارع ذمتک بالامانه ، و اجعل نفسک جنه دون ما اءعطیت ؛ فانه لیس من فرائض الله شى ء الناس اءشد علیه اجتماعا، مع تفرق اءهوائهم و تشتت آرائهم ، من تعظیم الوفاء بالعهود .
در عهدنامه اش به اشتر مى فرماید: اگر با دشمن خود پیمانى بستى یا به او جامه زنهار و امان پوشاندى به پیمان خویش وفا کن و با امانت پیمانت را رعایت نما و خود را سپر زنهارى که داده اى گردان ؛ زیرا مردم ، با همه خواسته هاى گوناگون و آراى پراکنده اى که دارند، نسبت به هیچ فریضه اى از فرایض الهى همچون بزرگ شمردن وفاى به پیمان ها چنان سخت همداستان نیستند. (۱۳۴۲)
۱۳۴۹٫ حفظ امانت زمامداران
و تحفظ من الاعوان ؛ فان اءحد منهم بسط یده الى خیانه اجتمعت بها علیه عندک اءخبار عیونک اکتفیت بذلک شاهدا، فبسطت علیه العقوبه فى بدنه ، و اءخذته بما اءصاب من علمه . ثم نصبته بمقام المذله ، و سمته بالخیانه ، و قلدته عار التهمه .
و معاونان خود را با دقت کامل زیر نظر بگیر، در آن هنگام که کسى از آنان دست به خیانت گشود و این خیانت را اخبار بازرسان مخفى تاءیید کرد، از جنبه شهادت به آن اخبار اکتفا نموده و کیفر بدنى را براى او اجرا کن ، و آن چه را که به دست آورده است از او بگیر و او را به موقعیت ذلت و خوارى بکشان و با نشان خیانت او را مشخص نما و ننگ تهمت را بر گردنش بیاویز.(۱۳۴۳)
۱۳۵۰٫ لغزش ها و علت ها
لکل ضله عله ، و لکل ناکث شبهه
براى هر لغزشى علت و براى هر عهدشکنى بهانه اى است . (۱۳۴۴)
۱۳۵۱٫ وفا به پیمان الهى
الوفاء لاهل الغدر غدر عند الله ، و الغدر باءهل الغدر وفاء عند الله .
وفا با پیمان شکنان ، پیمان شکنى است در نزد خدا و پیمان شکنى با پیمان شکنان ، وفادارى است در نزد خدا.(۱۳۴۵)
۱۳۵۲٫ امین مشمار!
لا تاءمنن ملولا.
شخص به ستوه آمده و رنجیده را امین مشمار. (۱۳۴۶)
۱۳۵۳٫ معاویه خیانتکار
والله ما معاویه باءدهى منى ، ولکنه یغدر و یفجر. و لولا کراهیه الغدر لکنت من اءدهى الناس ، و لکن کل غدره فجره ، و کل فجره کفره . و لکل غادر لواء یعرف به یوم القیامه . والله ما اءستغفل بالمیکده ، و لا اءستغمز بالشدیده .
به خدا سوگند، که معاویه از من زیرک تر نیست ، اما او دست به پیمان شکنى و معصیت مى آلاید و اگر نبود که خیانت و عهدشکنى زشت و نارواست ، بى گمان من زیرک ترین مردمان بودم . اما هر خیانتى گناه است و هر گناهى نوعى کفر و در روز رستاخیز هر پیمان شکنى را پرچمى است که با آن شناخته مى شود. به خدا سوگند، من غافلگیر نیرنگ (معاویه و امثال او) نمى شوم و در برابر ناتوان نمى گردم . (۱۳۴۷)
۱۳۵۴٫ رازپوشى
من کتم سره ، کانت الخیره بیده .
آن کسى که راز خود را پنهان دارد، اختیار به دست خود او خواهد بود (که پنهان دارد یا فاش سازد). (۱۳۴۸)
۱۳۵۵٫ بندگى مخلصانه براى خدا
من لم یختلف سره و علانیته ، و فعله و مقالته ، فقد اءدى الامانه ، و اءخلص العباده .
هر کس که نهان و آشکار و گفتارش و کردارش یکى باشد، امانت خداى بزرگ را ادا کرده و بندگى او را مخلصانه به جاى آورده است . (۱۳۴۹)
۱۳۵۶٫ رسواى دنیا و آخرت
من استهان بالامانه ، و رتع فى الخیانه و لم ینزه نفسه و دینه عنها، فقد اءحل بنفسه الذل و الخزى فى الدنیا، و هو فى الاخره اءذل و اءخزى .
کسى که امانت را خوار شمرد و در خیانت گام بردارد و خود و دین اش را از آن منزه نسازد، درهاى ذلت و رسوایى را در دنیا به روى خود گشوده و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود. (۱۳۵۰)
۱۳۵۷٫ سرزنش على (ع ) به اصحابش
و هو یلوم اءصحابه : قد ترون عهودالله منقوضه فلا تغضبون ، و اءنتم لنقض ذمم آبائکم تاءنفون .
در سرزنش اصحاب خود مى فرماید: پیمان هاى خدا را شکسته مى بینید و به خشم نمى آیید، در حالى که شکسته شدن پیمان هاى پدرانتان را عار مى دانید و ناراحت مى شوید. (۱۳۵۱)
۱۳۵۸٫ استحکام میخ به عهد
اعتصموا بالذمم فى اءوتادها.
میخ هاى عهد و پیمان را محکم کنید. (۱۳۵۲)
۱۳۵۹٫ حد آزادى مسئول
المسؤ ول حر حتى یعد.
مسئول تا وقتى وعده نداده است آزاد است . (و پس از وعده در گرو آن است .) (۱۳۵۳)
۱۳۶۰٫ رازپوشى
الظفر بالحزم ، و الحزم باجاله الراءى ، و الراءى بتحصین الاشرار .
پیروزى به وسیله دوراندیشى و دوراندیشى با به کار انداختن فکر و به کار انداختن فکر با محکم نگه داشتن راز، به دست مى آید. (۱۳۵۴)
۱۳۳۹- نامه ۲۶٫
۱۳۴۰- خطبه ۲۱۵٫
۱۳۴۱- نامه ۵۳٫
۱۳۴۲- نامه ۵۳٫
۱۳۴۳- نامه ۵۳٫
۱۳۴۴- خطبه ۱۴۸٫
۱۳۴۵- حکمت ۲۵۹٫
۱۳۴۶- حکمت ۲۱۱٫
۱۳۴۷- خطبه ۲۰۰٫
۱۳۴۸- حکمت ۱۶۲٫
۱۳۴۹- نامه ۲۶٫
۱۳۵۰- نامه ۲۶٫
۱۳۵۱- خطبه ۱۰۶٫
۱۳۵۲- حکمت ۱۵۵٫
۱۳۵۳- حکمت ۳۳۶٫
۱۳۵۴- حکمت ۴۸٫
نهج البلاغه موضوعی//عباس عزیزی