42 از نامه هاى آن حضرت به مصقلة بن هبيره شيبانى كه از جانب او بر « اردشير خرّه » [ 1 ] حاكم بود .
بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ اَلْمُسْلِمِينَ اَلَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اِعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلاَ تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لاَ تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ اَلْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً أَلاَ وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا اَلْفَيْءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ اَلسَّلاَمُ
لغت
اعتامك : برگزيدگان تو از بين مردم .
ترجمه
« در مورد تو خبرى به من رسيده است كه اگر تو چنان كارى را كرده باشى ،باعث خشم خداى خود شدهاى و امام خويش را غضبناك كردهاى .
تو اموال مسلمانان را كه با سرنيزهها و اسبهاى خود فراهم آوردهاند و در راه آن خونها دادهاند بين مردم عرب خويشاوند خود تقسيم مىكنى ، پس به خدايى كه هسته را شكافته وانسان را آفريده اگر چنين كارى از تو سرزده باشد ، از جانب من خوارى و زبونى خواهى ديد و عزّت و ارزش تو نزد من كاسته خواهد شد .
پس حق پروردگارت را كوچك مشمار و دنيايت را با از بين بردن دينت آباد مكن كه از جمله زيانكارترين افراد خواهى بود .
بدان كه حق مردم مسلمانى كه نزد تو و ماست همگان در سهم بردن از آن برابرند ، همه آنان پيش من مىآيند و سيراب و برخوردار بيرون مىروند » .
شرح
امام ( ع ) او را مطّلع ساخته است از آنچه كه از وى سر زده به طور اجمال آن حضرت از آن با خبر شده است تا هشدار داده و او را آگاه سازد كه آن كار ناپسندى بود به دليل پيامدى كه داشته يعنى خشم پروردگار و غضب امامش ، و او را با عبارت : اگر چنان كارى كرده باشى ، متوجه ساخته كه اين امر هنوز ثابت نشده است . سپس اين كار را براى او توضيح داده كه بخشش مال مسلمانان است به خويشاوندان عرب خود كه او را به رياست برگزيدهاند .
و آن مال را معرّفى كرده است كه فراهم آمده سرنيزهها و اسبان آنهاست و به خاطر آن خونهايشان ريخته شده است ، تا مطلب درست فهمانده شود و علت استحقاق آنها نسبت به اين مال روشن گردد و به همان نسبت نادرستى تقسيم مال بين ديگران محقق شود .
آنگاه به سوگندى كه معمولا در هنگام تهديد مىخورده سوگند ياد كرده ، اگر آن خبر درست باشد از جانب وى به خوارى و زبونى رسد و ارزش و اعتبارش كاسته شود ، و قصد امام از اين جمله كنايه از ناچيز بودن مقام اوست ، كلمه : « ميزانا » منصوب است به عنوان تميز .
آنگاه وى را از كوچك شمردن حقّ پروردگار و از آباد ساختن دنيايش به قيمت خرابى دين ، نهى كرده است ، تا او را به عظمت پروردگار و لزوم مراقبت بر اطاعت وى متوجّه كند ، و او را نسبت به پيامد آن كار ، يعنى : ورود او در زمره زيانكارترين افرادى كه تلاش خود را در زندگانى دنيا تباه مىسازند و گمان مىبرند كه كار خوبى انجام داده اند ، هشدار داده است .
و بعد او را بر زشتى كار يعنى اختصاص دادن آن اموال به خويشاوندان خود توجّه داده با اين گفتار خود : بدان كه . . . برابرند ، و اين عبارت به منزله صغراى قياس مضمر است . و عبارت : آنان به خاطر اين اموال پيش من مى آيند و بهرهمند برمىگردند ، تأكيدى است براى برابرى مردم در استحقاق و هم اين كه آن مال مثل چشمه آب مشتركى است ، و كبراى مقدّر چنين است : و هر حقّى كه تمام مسلمانان به طور برابر ، و يكسان بدان استحقاق دارند ، تخصيص بعضى نسبت به آن حق روا نيست . ما پيش از اين شرح حال مصقله را نقل كرديم . توفيق از طرف خداست .