اهميت نهج البلاغه
سيدرضي از شخصيتهاي برجسته شيعي در قرن چهارم است، وي در سال 359 ق در بغداد به دنيا آمد و در 406ق از دنيا رفت.
وي داراي تأليفات بسيار است از جمله:
1- خصائص الائمه
2- مجازات الاثار النبويه
3- مجازات القرآن
4- الرسائل
5- نهج البلاغه
و…
از ميان آثار سيدرضي نهجالبلاغه مشهورترين و ماندگارترين آنهاست که آن را در سال 400 ق يعني شش سال پيش از وفات خود تأليف کرد.
نهج البلاغه متشکل از خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار اميرالمؤمنين (ع) است.
سيدرضي در مقدمه نهجالبلاغه نوشته است:
و اما کلامه فهو من البحر الذي لايساجل و الجم الذي لا يحافل واردت أن يسوغ لي التمثل في الافتخار به (ع) بقول الفرزدق:
اولئک آبائي فجئني بمثلهم
اذا جمعتنا يا جرير المجامع
و رايت کلامه (ع) يدور علي اقطاب ثلاثه: اوّلها الخطب و الاوامرو ثانيها الکتب و الرسائل و ثالثها الحکم و المواعظ فاجمعت بتوفيق الله تعالي علي الابتداء باختيار محاسن الخطب ثم محاسن الکتب ثم محاسن الحکم و الادب.[1].
نهجالبلاغه در ميان عالمان شيعي و اهل سنت جايگاهي ويژه دارد و اعجاب همگان را برانگيخته است.
ابن ابي الحديد در مقدمه شرحش بر نهج البلاغه نوشته است:
امام علي پيشوا و سرور سخنوران و پيشتاز رسا سخن گويان است. کلام او را به حق، فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق دانسته اند. ارزش سخنان او را همين بس، که گويندگان، آيين سخنوري و نويسندگان، اسلوب نويسندگي را همه از او آموختهاند.[2].
شيخ محمد عبده مفتي اسبق مصر در مقدمه شرح خويش مينويسد:
و بعد فقد او في لي حکم القدر بالاطلاع علي کتاب نهجالبلاغه مصادفه بلا تعمل اصبته علي تغير حال و تبلبل بال و تزاحم اشغال و عطله من اعمال فحسبته تسليه و حيله للتخليه فتصفحت بعض صفحاته و تاملت جملا من عباراته من مواضع مختلفات و موضوعات متفرقات فکان يخيل الي في کل مقام ان حروباً شبت و غارات شنت و ان للبلاغه دوله و للفصاحه صوله… بل کنت کلما انتقلت من موضع الي موضع احس بتغير المشاهد و تحول المعاهد فتاره کنت اجدني في عالم يغمره من المعاني ارواح عاليه في حلل من العبارات الزاهيه تطوف علي النفوس الزاکيه… و احياناً کنت اشهدان عقلاً نورانياً لايشبه خلقاً جسدانياً فصل عن الموکب الالهي و اتصل بالروح الانساني… و آنات کاني اسمع خطيب الحکمه ينادي با عليأ الکلمه و اوليأ امرالامه يعرفه مواقع الصواب و يبصرهم مواضع الارتياب و يحذرهم مزالق الاضطراب، و يرشدهم الي دقاق السياسه و يهديهم طرق الکياسه… و ليس في وسعي ان اصف هذاالکتاب بازيد ممادلّ عليه اسمه و لا ان آتي بشئ في بيان مزيته فوق مااتي به صاحب الاختيار.[3].
اينک سؤال اين است که چه چيزي نهجالبلاغه را پرجاذبه ساخته و آن را مورد توجه همگان قرار داده است. بسياري بر شيوايي و بلاغت نهجالبلاغه تأکيد کردهاند؛ چنانکه در سخنان ابن ابي الحديد و شيخ محمد عبده نيز ديديم.
شهيد مطهري دو علت و سبب ذکر ميکند:
کلمات اميرالمؤمنين (ع) از قديمترين ايام با دو امتياز همراه بوده است و با اين دو امتياز شناخته ميشده است: يکي فصاحت و بلاغت، و ديگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز، چند بعدي بودن. هر يک از اين دو امتياز به تنهايي کافي است که به کلمات علي (ع)، ارزش فراوان بدهد، ولي توأم شدن اين دو با يکديگر يعني اينکه سخني در مسيرها و ميدانهاي مختلف و احياناً متضاد رفته و در عين حال کمال فصاحت و بلاغت خود را در همه آنها حفظ کرده باشد، سخن علي (ع) را قريب به حد اعجاز قرار داده است و به همين جهت سخن علي (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است و دربارهاش گفتهاند: فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق.[4].
ولي به نظر ميرسد علل متعددي دست به دست هم داده و نهجالبلاغه را جاودانه و ماندگار، پرجاذبه و دلنشين ساخته است.
1- شخصيت برجسته و والاي اميرالمؤمنين (ع)، مهمترين سبب در اين امر است. جامعيت وي در خصال و صفات که در کلامش نيز تجلي يافته، نقش ويژهاي داشته است.
2- فصاحت و بلاغت کلمات امام علي (ع) که به اعتراف اديبان و سخنوران و سخنرانان پس از قرآن جاي گرفته است.
عبدالحميدبن يحيي عامري (م132 ق) گفته است:
هفتاد خطبه از خطبه هاي اصلع[ امام علي (ع] را از برکردم و اين خطبه ها چون چشمهاي همچنان پي در پي در ذهن من ميجوشيد.[5].
3- تنوع مفاهيم و جامعيت کلمات، به گونه اي که احساس نميشود با يک کتاب سياسي، اخلاقي، عقيدتي، يا تاريخ روبرو هستيم، بلکه همه اين عرصهها را اميرالمؤمنين (ع) با سخنانش در نورديده، و از اعماق و ژرفاي هر کدام گوهرهايي گرانبها به خواننده ارمغان ميدهد.
4- نهج البلاغه نشان دهنده يک دورهي کوتاه حکومت مردي الهي است که با بحرانهاي داخلي و طيفهاي گوناگون اجتماعي، از قاسطين، مارقين و ناکثين روبرو بود و سرافراز از اداي رسالت زمامداري بيرون آمد.
5- نهجالبلاغه گوياي تاريخ تطورات سياسي جامعه پس از جاهليت بويژه پس از رحلت رسول خدا (ص) است.
6- اين کتاب نشان دهندهي روحيههاي گوناگون مردمان و به تعبير ديگري حاوي نوعي روانشناسي اجتماعي است.
7- اين کتاب در هر عرصهاي که وارد شده اوج و قلههاي آن را نشان ميدهد:
در ترسيم زندگي مردان خدا و پارسايان، خطبه همام و قاصعه را دارد.
در زمامداري و آيين کشورداري، عهدنامه مالک اشتر را دارد.
در وصاياي زندگي و سلوک اجتماعي و فردي، نامه به امام حسن (ع) را دارد.
در معرفي خداوند و عجائب خلقت، خطبه اول را داراست.
در حوادث تلخ پس از پيامبر (ص) و رنجهاي اهل بيت پيامبر (ص)، خطبهي شقشقيه را دارد.
در معرفي قرآن کتاب الهي، خطبه يک صد و هفتاد و شش را دارد.
چگونگي تدوين و گردآوري
از قرون اوليه تاريخ اسلام، گرد آوري کمالات حضرت امير بويژه خطبههاي آن بزرگوار، مورد توجه بوده است؛ چنانکه مسعودي (م346 ق) ميگويد:
و الذي حفظ الناس عنه (ع) من خطبه في سائر مقاماته اربعمأه خطبه و نيف و ثمانون خطبه يوردها علي البديهه و تداول الناس عنه قولاً و عملاً.[1].
برخي از کساني که در کتب فهارس به عنوان جامع و گردآورنده خطب و قضاوتهاي حضرت علي (ع) معرفي شدهاند از اين قرار است:
1- عبيدالله بن ابي رافع: شيخ طوسي در فهرست گفته است:
عبيداللهبن رافع(رض) کاتب اميرالمؤمنين (ع) له کتاب قضايا اميرالمؤمنين (ع).[2].
2- زيدبن وهب جهني: شيخ طوسي در فهرست نوشته است: زيدبن وهب له کتاب خطب اميرالمؤمنين (ع) علي المنا بر في الجمع و الاعياد و غيرها.[3].
3- محمدبن قيس بجلي: شيخ الطائفه دربارهاش گفته است: محمدبن قيس البجلي له کتاب قضايا اميرالمؤمنين (ع).[4].
4- اصبغبن نباته: در فهرست شيخ آمده است:
الاصبغبن نباته کان من خاصه اميرالمؤمنين (ع) و عمر بعده و روي عهد مالک الاشتر الذي عهد اليه اميرالمؤمنين (ع) لما ولاه مصروروي وصيه اميرالمؤمنين الي ابنه محمدبن الحنفيه.[5].
5- اسماعيلبن مهران: شيخ طوسي دربارهاش گفته:
لقي الرضا (ع) و روي عنه و صنف مصنفات کثيره منها خطب اميرالمؤمنين (ع)[6].
6- ابواسحاق ابراهيمبن هاشم قمي: شيخ در فهرست گويد:
انه لقي الرضا (ع) و الذي اعرف من کتبه النوادر و کتاب قضايا اميرالمؤمنين (ع).[7].
7- صالحبن ابي حماد رازي: نجاشي دربارهاش گويد:
لقي ابا الحسن العسکري (ع) له کتب منها کتاب خطب اميرالمؤمنين (ع).[8].
8- هشام کلبي (م206 ق): نجاشي گويد:
کان يختص بمذهبنا… و له کتب کثيره منها کتاب الخطب.[9].
ابن نديم در الفهرست تصريح کرده که وي جامع خطب اميرالمؤمنين (ع) بود.[10].
9- ابراهيمبن نهمي: شيخ و نجاشي گفتهاند: له کتب منها کتاب الخطب.[11].
10- ابوالحسن عليبن محمد مدائني (م225 ق): صاحب روضات دربارهاش گفته است:
ابوالحسن المدائني الاخباري صاحب کتاب الاخبار و التواريخ الکثيره التي تزيد علي مأتي کتاب منها کتاب خطب اميرالمؤمنين (ع).[12].
11- عبدالعزيز جلودي: نجاشي در رجال گويد:له کتب قد ذکرها الناس منها کتاب مسند اميرالمؤمنين… کتاب خطبه، کتاب شعره، کتاب قضأ علي، کتاب رسائل علي، کتاب مواعظه، کتاب الدعأ عنه.[13].
12- عبدالعظيم حسني: نجاشي گفته است:له کتاب خطب اميرالمؤمنين (ع).[14].
13- ابراهيم ثقفي (م283 ق): نجاشي ميگويد:و له تصنيفات کثيره انتهي الينا، منها کتاب رسائل اميرالمؤمنين (ع) و اخباره… کتاب الخطب السائره.[15].
14- محمدبن خالد برقي: در رجال نجاشي آمده:له کتب منها کتاب الخطب.[16].
15- محمدبن احمد کوفي صابوني: نجاشي دربارهاش گويد:له کتب منها کتاب الخطب.[17].
16- محمدبن عيسي اشعري: دربارهاش گفتهاند:دخل علي الرضا (ع) و سمع منه وروي عن ابي جعفرالثاني، له کتاب الخطب.[18].
17- جاحظ (م 255 ق) صد کلمه از کلمات قصار حضرت را گردآورده با عنوان «مطلوب کل طالب من کلام اميرالمؤمنين عليبن ابي طالب» و گفته است:کل کلمه منه تفئ بالف من محاسن کلام العرب.
اين صد کلمه با سه شرح از ابن ميثم، رشيد و طواط و عبدالوهاب به چاپ رسيده است.[19].
همچنين علامه تهراني در الذريعه تعداد قابل توجهي، از اصول، که حاوي خطب حضرت امير بودند را فهرست کرده است.[20].
اين نمونهاي بود از معرفي کساني که درصدد جمع خطب و رسائل حضرت امير (ع) برآمدند، و به اجمال دانسته ميشد که گردآوري خطب، رسائل، کلمات قصار و قضاياي حضرت امير (ع)، از دورههاي نخست مورد توجه بوده و نويسندگان بسياري بر آن همت گماشته اند.
اين امر پس از سيدرضي نيز متداول بوده است:
1- عبدالواحدبن محمد تميمي آمدي (م510 ق) در کتاب غررالحکم يازده هزار و پنجاه کلمه از کمات قصار حضرت را گرد آورد.
2- ابوعبدالله قضاعي (م454 ق) در کتاب دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشيم قسمتي از کلمات حضرت را در نُه باب جمع کرد.[21].
3- طبرسي (م 548ق) نيز کتاب نثراللئالي را نگاشت و سخنان حضرت را به ترتيب حروف الفبا گردآورد.[22].
4- ابن ابي الحديد در شرح نهجالبلاغه هزار سخن از کلمات قصار حضرت را گردآورده است.[23].
سيد رضي با دسترسي به منابع پيشينيان که تعدادي از آنها شمارش شد، و تا حمله طغرل بيگ به بغداد و آتش زدن کتابخانهها، موجود بود، با ذوق سرشار ادبي خويش و وسعت اطلاعات بخشي از آن را گزينش کرد. بدين جهت در مقدمه ميگويد:…
با اين همه ادعا نميکنم که همه سخنان امام را فراهم آورده ام و آنچه در اين سو و آن سو بوده جمع کرده و چيزي از دست ندادهام. بلکه دور نيست که آنچه به دستم نيامده، بيش از اين باشد که به من رسيده و آنچه در کمند جستجو افتاده کمتر از آن باشد که رميده.[24].
مصادر نهج البلاغه
يکي از پرسشها دربارهي کتاب نهجالبلاغه اين است که، سيدرضي اسناد خطب و رسائل را ذکر نکرده، از اين رو اعتبار آن با ترديد مواجه است. لذا برخي ميگويند نهجالبلاغه کتابي است مرسل و قابل استناد فقهي نيست و سخناني از اين دست.[25].
پژوهشگران عرصهي نهجالبلاغه کوششهاي عالمانه و ارجمندي را در پاسخ اين پرسش به انجام رساندهاند. آنان مصادر نهجالبلاغه را پيش از رضي و پس از آن استخراج کرده و نشان داده اند.
در اينجا اين تلاشها به اجمال معرفي ميشود:
1- استناد نهجالبلاغه، نوشته امتياز علي خان عرشي، وي نخست به چگونگي جمع آوري نهج البلاغه و اثبات استناد کلمات نهج البلاغه به حضرت امير مباحثي را مطرح ميکند و از پارهاي شبهات، که نهج البلاغه را به ديگران منسوب ميکند، پاسخ ميگويد، پس از آن مدارک نهج البلاغه را از منابع شيعي و سني که پيش از سيدرضي نگارش شده، معرفي ميکند.
اين کتاب توسط آقاي سيد مرتضي آيت الله زاده شيرازي، به فارسي ترجمه شد و انتشارات اميرکبير در سال 1362 آن را به چاپ رساند.
2- اسناد و مدارک نهجالبلاغه، تأليف محمد دشتي، در اين کتاب 283 مصدر براي نهج البلاغه ذکر شده و به ترتيب نهجالبلاغه، مصادر و مأخذ کلام حضرت را نشان ميدهد.
اين کتاب جلد چهارم از مجموعهي هفت جلدي آشنايي با نهج البلاغه است که مؤلف تحرير کرده.
3- مصادر نهج البلاغه و اسانيده، تأليف سيدعبدالزهراء الحسيني. اين کتاب که در چهار مجلد چاپ شده مصادر نهج البلاغه را به چهار بخش تقسيم ميکند:
الف) مصادري که قبل از سال 400 قمري تأليف شده و الان نيز در دسترس است.
ب) مصادري که قبل از نهج البلاغه تأليف شده اما با واسطه از آن نقل شده.
ج) مصادري که پس از سيدرضي نگارش شده ولي سخنان حضرت را با اسناد متصل نقل کرده، که در آن طريق سيدرضي قرار ندارد.
د) مصادري که پس از سيدرضي تأليف شده و کلام حضرت را متفاوت از آنچه در نهج البلاغه آمده، نقل کرده.
نويسنده از 114 مصدر نام برده و بدان ارجاع داده است. مؤلف نيمي از جلد يک و پنج را به کلياتي پيرامون نهج البلاغه و سيدرضي اختصاص داده است. روش وي در اين کتاب چنين است که متن نهج البلاغه را ذکر ميکند، واژهها و لغات مشکل را توضيح ميدهد، سپس مصادر آن را نشان داده و اگر شروح مستقل داشته باشد متذکر ميگردد.
4- مدارک نهج البلاغه و دفع الشبهات عنه، هادي کاشف الغطأ (مکتبه الاندلس، بيروت) اين کتاب به همراه کتاب ديگر مؤلف، يعني مستدرک نهج البلاغه به چاپ رسيده است.
نويسنده ضمن نقد و بررسي پارهاي شبهات در انتساب نهجالبلاغه، مصادر برخي از کلمات حضرت را نيز نشان داده است.
5- بحثي کوتاه پيرامون نهجالبلاغه و مدارک آن، رضا استادي.
6- العذيق النضيد بمصادر ابن ابي الحديد في شرح نهجالبلاغه، عزالدين ابي حامد عبدالحميد المدائني البغدادي (656 -586ق) (مطبعه العاني، بغداد، 1407 -1987 ق).
7- استاد حسن زاده آملي از کساني است که بر اين امر همت گمارده، ايشان در مقدمه کتاب انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه فرموده است:
اين کمترين بسياري از مآخذ و مدارک نقل نهجالبلاغه را از جوامع روايي و کتب سير و غزوات و مجموعهها و سفينههاي علمي تحصيل کرده است، و اهتمام کلي اين بود که منابع نقل قبل از جناب رضي و نهجالبلاغه باشد و شايد در حدود دو سوم مدارک آن به دست آمده باشد و قسمتي از آنها در مواضع مختلف تکمله منهاج البراعه في شرع نهجالبلاغه که در پنج جلد تدوين و تنظيم شده و به طبع رسيد به مناسباتي ذکر شده است.[26].
6- در کتاب «المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه» بخشي اختصاص يافته به ذکر مصادر، در آنجا به ترتيب نهج البلاغه مصادر و مآخذ خطب و رسائل معرفي شده است.[27].
با وجود اين مصادر و مآخذ ديگر جاي اين گونه پرسشها، نيست گذشته از آنکه محتواي بسياري از خطب و رسائل و حکم، شاهد صحت صدور آنهاست.
در پايان اين مبحث زيبنده است سخن ابن ابي الحديد پس از نقل خطبه ابن ابي اشحمأ عقلاني ايراد شود. وي ميگويد اين خطبه که زيباترين خطبه اوست با تکلف همراه است و اين را بدان جهت گفتم که گروهي به نهجالبلاغه خُرده گرفته.
لان کثيراً من اهل الهوي يقولون ان کثيراً من نهجالبلاغه کلام محدث صنعه قوم من فصحأ الشيعه و ربما عزي بعضه الي الرضي ابي الحسن و غيره و هولأ قوم اعمت العصبيه اعينهم فضلوا عن النهجالواضح و رکبوا بينات الطريق ضلالاً و قله معرفه باساليب الکلام و انا اوضح لک بکلام مختصر ما في هذا الخاطر من الغلط.
سپس ميگويد:
يا تمام نهج البلاغه را جعلي ميدانند يا بعض آن، احتمال اول به ضرورت باطل است؛ زيرا برخي خطب و رسائل انتساب آن به اميرالمؤمنين (ع) قطعي است و اگر گفته شد بعض آن جعل است، سخنان ما اثبات ميشود؛ زيرا کسي که به دقت بنگرد اين مجموعه را داراي يک سبک و سياق ميبيند.
و انت اذا تاملت نهجالبلاغه وجدته کله مأاً و احداً و نفساً واحداً و اسلوباً و احداً کالجسم البسيط الذي ليس بعض من ابعاضه مخالفاً لباقي الابعاض في الماهيه و کالقرآن العزيز اوله کاوسطه واوسطه کاخره و کل سوره منه و کل آيه منه مماثله في المآخذ و المذهب و الفن و الطريق و النظم لباقي الايات و السور و لو کان بعض نهجالبلاغه منحولاً و بعضه صحيحاً لم يکن ذلک کذلک.[28].
شرحها، ترجمه ها، معجمها (کتابنامه نهج البلاغه)
جاذبه و کشش نهجالبلاغه سبب شده، پس از قرآن مجيد در ميان شيعيان بيشترين تلاشهاي علمي پيرامون نهجالبلاغه باشد. شرح، ترجمه، معجم، مصادر و مستدرک در زمينه نهجالبلاغه بسيار است.
آنچه در اين زمينهها به طبع رسيده و در دسترس است در اين فصل معرفي ميشود. يادآور ميشود مصادر نهجالبلاغه در فصل پيش معرفي شد.
شرح
ترجمه
معجم و راهنما
مستدرک
درباره نهج البلاغه
شرح
بر نهج البلاغه شرحهاي بسيار تحرير شده و نام آن در کتب فهارس موجود است.
علامه اميني در کتاب گرانقدر الغدير از 81 شرح نام برده است.[29] شيخ آغا بزرگ تهراني در الذريعه از 150 شرح ياد ميکند.[30] و در کتاب از اسلام چه ميدانيم (نهج البلاغه) 105 شرح معرفي شده.[31].
به جز اين، محققان ديگري هم به معرفي و شناساندن شروح نهجالبلاغه همت ورزيدهاند.[31].
پس از اين توضيح کوتاه به معرفي چند شرح موجود- بر حسب تاريخ تأليف- ميپردازيم:
1- معارج نهج البلاغه، تأليف ظهير الدينبن عليبن زيد بيهقي فريد خراساني (566 -499 ق). اين کتاب با تحقيق محمد تقي دانش پژوه از سوي کتابخانه آيه الله نجفي به سال 1409 ق به طبع رسيد. روش شارح چنين است که رقم کلمات حضرت را معين کرده و سپس به شرح موارد لازم الشرح ميپردازد. تاکنون اين کتاب نخستين شرح به شمار ميرود.
2- منهاج البراعه في شرح نهجالبلاغه، تأليف قطب الدين سعيدبن هبهالله راوندي (م573 ق). اين کتاب با تحقيق عبداللطيف کوه کمرهاي در سال 1406 ق از سوي کتابخانه آيه الله نجفي در قم در سه مجلد به طبع رسيد. شارح نخست متن کلام حضرت علي را نقل کرده و سپس واژههاي مشکل و جملات را شرح ميکند.
3- حدائق الحقائق في شرح نهج البلاغه، 2ج، قطب الدين الکيدري البيهقي (از عالمان قرن ششم)، تحقيق: شيخ عزيزا لله العطاردي (مؤسسه نهج البلاغه، تهران، 1375).
4- شرح نهج البلاغه، تأليف عبدالحميدبن محمدبن محمدبن ابي الحديد معتزلي (م656ق). اين شرح مشحون از مطالب تاريخي، نکات ادبي و قرآني است. اين شرح را مؤلف در بيست جز تقسيم نموده است. شرح ابن ابي الحديد داراي چاپهاي متعدد چهار جلدي، ده جلدي و بيست جلدي است. اين کتاب از سوي عالمان شيعي و اهل سنت مورد نقد قرار گرفته و کتب و رسائلي را در نقض مطالب آن نگاشته اند.[32].وي با آنکه اهل انصاف است، اما گاه عناد به خرج داده است. مرحوم کاشف الغطأ در اين زمينه گفته است:«نعم المؤلَّف لو لا عناد المؤلِّف».
5- شرح نهج البلاغه، تأليف کمال الدين ميثم بن علي بن ميثم بحراني (م679ق). ابن ميثم از فيلسوفان و متکلمان اماميه در قرن هفتم است. از اين رو شرح او نيز متضمن مطالب کلامي و فلسفي است و روش او در تبيين و تشريح نيز چنان است. وي سه شرح بر نهج البلاغه دارد؛ کبير، متوسط و صغير. اين همان شرح کبير است، که يک بار در سال 1276 در تهران در يک جلد، و بار ديگر در پنج جلد توسط دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم در سال 1362 ش به چاپ رسيده است. يادآور ميشود که ترجمهي اين اثر در پنج جلد توسط چند مترجم به فارسي ترجمه شده و بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس در فاصلهي سالهاي 1375 -1370 آن را منتشر ساخته است.
6- اختيار مصباح السالکين. اين کتاب شرح و سيط ابن ميثم بر نهج البلاغه است. دکتر محمد صادق اميني آن را تحقيق کرده و بنياد پژوهشهاي اسلامي در سال 1366 به چاپ رسانده است.
7- شرح نهج البلاغه، اثر محمد باقر لاهيجي اصفهاني. از علماي قرن سيزدهم. اين شرح در سال 1225 ق تحرير شد و در سال 1317 ق در تهران دوبار به طبع رسيده است.
8- شرح نهجالبلاغه، شيخ محمد عبده (م1323 ق). وي از عالمان الازهراست که مجذوب اين کتاب شد و آن را با تعليقاتي به طبع رساند. وي جوانان مسلمان مصري را به مطالعه آن فرا ميخواند.
9- منهاج البراعه، تأليف علامه سيد حبيب الله خويي (م1324 ق). او از شاگردان ميرزا حبيب الله رشتي و ميرزاي شيرازي است.
شرح او تا پايان خطبه 218 نهج البلاغه و در هفت جز تنظيم شده است. نخست در سال 1315 قمري در هفت جلد به چاپ رسيد. و در سال 1377 قمري در 14 جلد منتشر شد.
علامه حسن زاده آملي شش جلد بر آن افزوده و محمدباقر کمره اي هم يک جلد که يکدوره 21 جلدي حاوي شرح تمام نهج البلاغه است. اين شرح 21 جلدي بارها به طبع رسيده است.روش علامه حسن زاده آملي در شرحش اين است که نخست لغت، سپس اعراب، آنگاه ترجمه فارسي کلام امام و در پايان به شرح ميپردازد.
10- الدره النجفيه، تأليف حاج ميرزا ابراهيم ذبلي خويي (1325 -1347ق).
وي از شاگردان شيخ انصاري است و در جريان مشروطه به شهادت ميرسد. شرح نهجالبلاغه او دو جلد است که در سال 1325 ق در يک مجلد بزرگ در تبريز به طبع رسيده است.
11- شرح نهج البلاغه، تأليف سيدمحمد کاظم موسوي قزويني. 2 جلد از اين شرح در سالهاي 1378 و 1385 قمري در بيروت به طبع رسيده است. شارح نخست تحت عنوان (اللغه) به شرح لغات مشکل پرداخته و سپس به شرح و تفسير ذيل عنوان (المعني) ميپردازد.
12- بهج الصباغه في شرح نهج البلاغه، تأليف علامه محمد تقي شوشتري (1415 -1320ق). اين شرح 14 جلد است و به صورت موضوعي نهج البلاغه را شرح کرده است.
13- في ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنيه (م1400ق). اين شرح در چهار جلد در لبنان به طبع رسيد.
14- شرح نهج البلاغه، علامه محمدتقي جعفري. اين شرح به زبان فارسي و تاکنون 27 مجلد آن به طبع رسيده، و هنوز خطبه ها تمام نشده است.
ايشان پس از ذکر متن، ترجمه آن را ذکر ميکند و آنگاه به تفسير عمومي خطبه ها ميپردازد. مطالب علمي بسياري در لابلاي تفسير خطبه ها بيان شده است.
15- توضيح نهج البلاغه، 2ج، سيدمحمد شيرازي (مؤسسه الفکر الاسلامي، قم، 1410 ق).
16- ترجمه گويا و شرح فشردهاي بر نهج البلاغه، زير نظر ناصر مکارم شيرازي.اين مجموعه در سه جلد توسط محمد جعفر امامي و محمدرضا آشتياني تأليف شده است.اين شرح متضمن ترجمه روان و ساده، تفسير لغات مشکل، بيان شأن ورود خطبه ها، ذکر مصادر و مدارک ميباشد.
ترجمه
ترجمههاي متعددي از نهج البلاغه به فارسي و زبانهاي ديگر صورت گرفته است. علامه تهراني در الذريعه تا زمان خود، از 14 ترجمه ياد ميکند،[33] برخي ديگر تا 31 ترجمه برنهج البلاغه ذکر کرده اند.[34] در اينجا از چند ترجمه به اختصار ياد ميشود:
1- نهج البلاغه، ترجمه و شرح فارسي: علي نقي اصفهاني (فيض الاسلام)، 1340ص.
2- نهج البلاغه، ترجمه: مصطفي زماني (قم، انتشارات پيام اسلام، 1366ش) 1256ص.
3- نهج البلاغه، ترجمه و شرح فارسي: مولي فتح الله کاشاني (م988 ق)، تصحيح: منصور پهلوان (تهران، انتشارات ميقات، 1364ش)، 3ج.
4- نهج البلاغه، ترجمهي: محمد علي انصاري.
5- نهج البلاغه، ترجمهي: سيدجعفر شهيدي (چهارم: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1372).
6- سخنان علي، ترجمهي: جواد فاضل (بيست و يکم: حوزه هنري سازمان تبليغات، 1375).
7- نهج البلاغه، اسدالله مشبري، (هفتم: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، م1373).
8- نهج البلاغه، ترجمهي: محمدعلي شرقي، (دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1369).
9- خورشيد بي غروب، ترجمهي: عبدالمجيد معاديخواه، (نشر ذره، تهران، 1374).
10- نهج البلاغه، ترجمهي: علي اصغر فقيهي، (انتشارات صباح، تهران، 1374).
11- نهج البلاغه، ترجمهي: احمدسپهر خراساني، (سوم: نشر اشراقي، 1375).
12- نهج البلاغه، ترجمهي: داريوش شاهين، (انتشارات جاويدان، تهران 1358).
13- نهج البلاغه، ترجمهي: محمد جواد شريعت، (انتشارات اساطير، تهران، 1374).
14- نهج البلاغه، ترجمهي: عبدالمحمد آيتي، (بنياد نهجالبلاغه، تهران، 1376).
معجم و راهنما
معجم و راهنماهاي لفظي و موضوعي بسياري بر نهجالبلاغه نگاشته شده که به اجمال معرفي ميشوند:
1- الکاشف عن الفاط نهج البلاغه في شروحه، السيد جواد المصطفوي الخراساني،(تهران، دارالکتبالاسلاميه 1395ق- 1354ش، دوّم) 65 + 472ص.
2- المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، محمد دشتي- کاظم محمدي، (قم، مؤسسهي النشر الاسلامي 1406 ق 1364ش)، 1460ص.
3- الدليل علي موضوعات نهج البلاغه، علي انصاريان، (تهران، انتشارات مفيد، 1978م- 1357ش- 1398ق)، 1104 ص.
4- تصنيف نهج البلاغه، لبيب بيضون، (قم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1408 ق دوم)، 999ص.
5- الهادي الي موضوعات نهج البلاغه، علي مشکيني (تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1363ش)، 620ص.
6- مجموعه موضوعي نهج البلاغه و غرر الحکم، علي رضا برازش، (تهران، انتشارات ميقات 1361 ش)، 3ج،
ج1: ايثار؛ شجاعت؛ جهاد؛ شهادت
ج2: امر به معروف و نهي از منکر
ج3: حق و باطل
7- فرهنگ آفتاب، عبدالمجيد معاديخواه، 10ج.
در اين اثر، فرهنگ تفصيلي مفاهيم نهجالبلاغه سامان يافته است.
همچنين ميتوان از فهارس صبحي صالح در نهج البلاغه اش و نيز قاموس نهج البلاغه نوشته محمدعلي شرقي که در 4 جلد تنظيم شده، به عنوان معجم و راهنما ياد کرد.
مستدرک
کوششهاي بسياري در مسير جمع آوري کلمات اميرالمؤمنين (ع) در راستاي تکميل نهج البلاغه، انجام شده که به اجمال معرفي ميشوند:
1- مستدرک نهج البلاغه، تأليف هادي کاشف الغطأ (مکتبه الاندلس، بيروت).
بسان نهج البلاغه خطبه ها، نامه ها و حکمتهاي حضرت را از غير نهج البلاغه گردآورده است.
2- نهجالسعاده في مستدرک نهج البلاغه، تأليف محمدباقر محمودي. اين کتاب در هشت جلد تنظيم شده که جلد اول تا سوم به خطبه ها، جلد چهارم و پنجم به نامه ها، جلد ششم ادعيه و مناجات، و جلد هفتم و هشتم به کلمات و وصايا اختصاص دارد. در اين مجموعه 509 خطبه، 186نامه، 105 دعا و 65 وصيت گرد آمده است.
3- مصباح البلاغه، تأليف سيد حسن ميرجهاني طباطبايي، اين کتاب در چهار جز به سال 1387 قمري نگارش يافته و تنها خطب و رسائل را استدراک کرده است. در اين اثر 322 خطبه و 122 کتاب و وصيت استدراک شده است.
درباره نهج البلاغه
دربارهي نهجالبلاغه، نوشتههاي بسيار تحرير شده که برخي از آنها به بررسي سند و برخي از چگونگي گردآوري و تدوين و برخي ديگر به معرفي موضوعات و ابعاد اين کتاب گرانسنگ اختصاص دارد.
در اينجا چند نمونه از اين کتب را به اجمال معرفي ميکنيم.
1- نهج البلاغه و گردآورنده آن، مجموعه مقالات، علي دواني، محمد حسن آل ياسين، علامه شهرستاني و…، (تهران، بنياد نهج البلاغه، دوّم)، 341ص.
برخي از مقالات اين مجموعه جداگانه نيز چاپ شده است.
2- کاوشي در نهجالبلاغه، جمعي از محققين، (تهران، بنياد نهجالبلاغه، 1364ش، اوّل)، 287ص.
3- نهج الحياه، مجموعه بحوث و مقالات حول نهجالبلاغه، عده من العلمأ، (تهران، مؤسسه نهجالبلاغه)، 263ص.
4- دو مقاله دربارهي نهج البلاغه، سيد جواد مصطفوي، (مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي، 1364) و80 ص.
5- نهج البلاغه چيست، سيدهبه الدين شهرستاني، مترجم، سيّدعباس ميرزاده اهري، (قم، مؤسسه مطبوعاتي فراهاني، 1346ش)، 143ص.
6- يادنامه کنگره نهج البلاغه، گروهي از انديشمندان، (تهران، بنياد نهج البلاغه 1360 ش، اوّل)، 391 ص.
7- کتابنامه نهج البلاغه، رضا استادي، (تهران، بنياد نهجالبلاغه، 1359، اوّل)، 67 ص.
8- با نهج البلاغه آشنا شويم، هيئت تحريريه بنياد نهج البلاغه، (تهران، بنيادنهج البلاغه)، 63ص.
9- مجموعه آشنائي با نهج البلاغه، محمد دشتي، (قم، چاپخانه مهر، 1367) و 7ج.
موضوعات نهج البلاغه
نهجالبلاغه دريايي بي کران و ژرف است که نتوان به آساني آن را در نورديد و به اعماقش رسيد. با آنکه دانشمندان از گذشته هاي دور به غورو بررسي در آن پرداختند ولي هنوز تمامي زوايا و ابعاد آن شناخته شده نيست.
موضوعاتي که اين کتاب ژرف، حاوي آن است، چنان گسترده و متنوع است که نميتوان به سهولت و آساني آن را احصا کرد.
محققان نهج البلاغه تلاشهاي بسياري کردهاند تا به اندازهي توانايي خويش موضوعات نهجالبلاغه را استخراج نموده و تبويت کنند.
به عنوان نمونه به بعضي از تلاشها اشاره ميشود:
1- شهيد مرتضي مطهري در کتاب ارزشمند «سيري در نهجالبلاغه» با اعتراف به اينکه مباحث و موضوعات نهج البلاغه بسيار است، آنها را در اين عناوين کلي جاي ميدهد:[35].
1- الهيات و ماوراء الطبيعه،
2- سلوک و عبادت،
3- حکومت و عدالت،
4- دنيا و دنياپرستي،
5- حماسه و شجاعت،
6- ملاحم و مغيبات،
7- دعا و مناجات،
8- شکايت و انتقاد از مردم زمان،
9- اصول اجتماعي،
10- اسلام و قرآن،
11- اخلاق و تهذيب نفس،
12- شخصيتها.
2- لبيب بيضون پژوهشگر سوري در کتاب «تصنيف نهجالبلاغه»[36] تبويب و تنظيم دقيقتر و منطقيتري ارائه کرد است، وي مباحث را در نُه باب کلي جاي داده که هر يک فصولي دارد و هر فصل موضوعاتي. مجموعه فصول 49 و مجموعه موضوعات 376 ميباشد.
عناوين ابواب از اين قرار است:
1- اصول الدين (العقايد)،
2- فروع الدين (العبادات و المعاملات)،
3- الامامه و الائمه،
4- سيره الامام عليبن ابي طالب (ع)،
5- حروب الامام علي (ع) في مده خلافته،
6- سياسه الدوله،
7- الشؤون الاجتماعيه،
8- الانسان و شوونه،
9- المواعظ و الارشادات.
3- در کتاب «الدليل علي موضوعات نهجالبلاغه»[37] موضوعات کلي را به هفت عنوان تقسيم کرده و براي هر يک ريز موضوعاتي بيان داشته که به 132 ميرسد.
عناوين کلي بدين شرح است:
1- الالهيات و الکائنات،
2- النبوه،
3- العقايد و الاحکام،
4- الامامه و الخلافه،
5- التاريخ،
6- الاجتماع و السياسه و الاقتصاد،
7- الاخلاق،
4- اويس کريم محمد با انتقاد از تبويبهاي گذشته و ناقص دانستن آنها، مباحث نهجالبلاغه را در 22 باب تقسيم کرده است که هر يک فصولي دارد و هر فصل داراي موضوعاتي، است که مجموع موضوعات در اين کتاب 604 ميباشد.[38].
عناوين ابواب چنين است:
1- العقل و العلم،
2- الاسلام و الايمان و اليقين و الکفر و الشرک و الشک،
3- القرآن و السنه النبويه،
4- اصول الدين،
5- العبادات،
6- التقوي و المتقين،
7- الخوف و الرجأ
8- التوبه و غفران الذنوب،
9- الدعأ و الادعيه الماثوره عنه،
10- الزهد،
11- الموعظه و الاعتبار،
12- الامر بالمعروف و النهي عن المنکر،
13- الجهاد و فن الحرب و الشهاده،
14- الحاکم الاسلامي و خصائصه،
15- الجانب الاقتصادي في نهجالبلاغه،
16- الجهاد الاکبر او تهذيب النفس،
17- الاخلاق،
18- الاسره و الاقربأ و المرأه و تربيه الابنأ و الجار،
19- الصداقه و الاصدقأ
20- القضايا التاريخيه،
21- القضأ و الافتأ،
22- مواضع متفرقه.
به جز اينها، برخي ديگر از پژوهشگران نيز در راستاي تنظيم و معرفي موضوعات نهج البلاغه گامهايي برداشته اند که ميتوان از فهارس صبحي صالح،[39] الهادي الي موضوعات نهج البلاغه[40] نوشتهي علي مشکيني، فرهنگ آفتاب[41] اثر عبدالمجيد معاديخواه، و قاموس نهج البلاغه[42] نوشته محمد علي شرقي نام برد.[43].
گفتني است پژوهشگران و نويسندگان شيفتهي سخنان امام علي (ع) به تک نگاريهاي موضوعي نيز توجه داشته اند که عدد آنها هم کم نيست. کتابهايي مانند:
«حکمت نظري و عملي در نهج البلاغه»[44] عبدالله جوادي آملي؛
«انسان کامل در نهج البلاغه»[45]. حسن حسن زاده آملي؛
«الهيات در نهج البلاغه»[46] لطف الله صافي؛
«دنيا در نهج البلاغه»[47] سيدمهدي شمس الدين؛
«جاهليت از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه»[48] احمد صادقي اردستاني؛
«جهاد از ديدگاه امام علي در نهج البلاغه»[49] عباسعلي عميد زنجاني؛
«خوارج از ديدگاه نهج البلاغه»[50] حسين نوري؛
«جامعه از ديدگاه نهج البلاغه»؛[51] ولي الله برزگر کليشمي؛
«حکومت اسلامي در نهج البلاغه»[52] کاري است گروهي؛
«جنگ و جهاد در نهج البلاغه»[19] حسين شفايي؛
«صفات جمال و جلال خدا در نهج البلاغه»[53] محمدحسين مختاري مازندراني؛
«زن از ديدگاه نهج البلاغه»[54] فاطمه علائي رحماني؛
«تجلي امامت در نهج البلاغه»[55] علأ الدين حجازي؛
«آيين جهاد از ديدگاه نهج البلاغه»[56] هيئت تحريريه بنياد نهجالبلاغه؛
«سيماي قرآن در نهج البلاغه»[57]. علي کريمي جهرمي؛
«نظرات سياسي در نهج البلاغه»[58] محمد حسين مشايخ فريدني؛
«الامثال في نهج البلاغه»[59] محمد الغروي؛
«دعاهاي نهج البلاغه»[60] عباس بهروزي؛
«شهادت در نهج البلاغه»[61] محمد محمدي ري شهري؛
«رمز تداوم انقلاب در نهج البلاغه»[62] محمدمحمدي ري شهري؛
«خدا در نهج البلاغه»[63] محمد علي گرامي.
_______________________________________________
1مقدمه سيد رضي بر نهجالبلاغه.
2مقدمه شرح ابن ابي الحديد، ج1، ص8.
3مقدمه شيخ محمد عبده بر نهجالبلاغه، ص 4 -3.
4سيري در نهج البلاغه، ص7.
5شرح ابن الحديد، ج1، ص8.
6مروج الذهب، ج2، ص19.
7الفهرست، ص107، ش456.
8همان، ص72، ش291؛ رجال النجاشي، ص236.
9الفهرست، ص131، ش579.
10همان، ص37.
11همان، ص11، ش32.
12همان، ص4، ش3.
13رجال النجاشي، ص140.
14همان، ص306.
15الفهرست للنديم، ص108.الفهرست، همان، ص6، ش8؛ رجال النجاشي، ص14.
17روضات الجنات، ج5، ص199.
18رجال النجاشي، ص168 -167.
19رجال العلامه الحلي، ص130.
20رجال النجاشي، ص14 -13.
21همان، ص236.
22همان، ص265.
23همان، ص239.
ابن مجموعه با تصحيح و تحقيق محدث ارموي، در 1390 ق- 1349 ش توسط سازمان چاپ دانشگاه به چاپ رسيد.
24الذريعه، ج7، ص187؛ ج14، ص112 -111.
اين کتاب توسط مکتبه المفيد در قم از روي چاپ مصر افست شده است.
25علامه اميني، در الغدير، ج4، ص198 -193 متعرض اين اشکال و پاسخ آن شده است.
26انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه، ص36.
27المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، ص1424 -1377.
28شرح ابن ابي الحديد، ج4، ص325.
29الغدير، ج4، ص193 -183.
30الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج14، ص161 -113.
31از اسلام چه ميدانيم، نهج البلاغه، ص196 -193.
32رجوع شود به: مستدرک الوسائل، ج3، ص513؛ اعيان الشيعه، ج41، ص267؛ الشريف الرضي، ص12؛ مکتب اسلام، سال 36، ش11 -3 و سال 37، ش1.
33الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج4، ص144.
34از اسلام چه ميدانيم، نهجالبلاغه، ص200 -199.
35سيري در نهج البلاغه، ص31 -30.
36تصنيف نهج البلاغه، ص26 -9.
37الدليل علي موضوعات نهج البلاغه، ص 15 -9.
38المعجم الموضوعي لنهج البلاغه، ص500 -464.
39صبحي صالح، پژوهشگر سخت کوش لبناني، چند فهرست در پايان نهج البلاغه ضميمه کرده است؛ يکي فهرست الفبايي موضوعات و ذيل هر کدام متن نهجالبلاغه را گردآورده است، ديگر فهرست موضوعي براي خطب و رسائل است. و سوم تبويب و تفکيک مسائل اعتقادي، احکام شرعي، فلسفه و کلام و مسائل اجتماعي است.در اين کتاب نويسنده کوشيده، تا موضوعات نهج البلاغه را به ترتيب الفبا استخراج کرده، و ذيل هر عنوان، متن نهجالبلاغه را ذکر کند.
40اين مجموعه ده جلدي به عنوان فرهنگ تفصيلي مفاهيم نهج البلاغه به ترتيب الفبا تنظيم شده است ذيل هر مفهوم متن نهج البلاغه با ترجمه فارسي در اختيار خواننده قرار ميگيرد.
41اين مجموعه چهار جلدي گر چه شرح و تفسير لغات نهج البلاغه است اما از آن رو که ذيل هر واژه، شواهد آن را از نهجالبلاغه آورده، نوعي تبويب موضوعي- لفظي به شمار ميرود.
42برخي دسته بنديهاي پيشنهادي نيز ارائه شده که هنوز پياده نگشته است رجوع شود به: از اسلام چه ميدانيم؟ نهجالبلاغه، ص108 -105 و ص114 -111.
43حکمت نظري و عملي در نهج البلاغه، عبدالله جوادي آملي (قم، دفتر انتشارات اسلامي، 168) و1362ص.
44انسان کامل در نهج البلاغه،حسن حسن زاده آملي (سوم: نشر روشنگر، 1365) و176 ص. اين کتاب با اين مشخصات تعريب شده است الانسان الکامل في نهج البلاغه، حسن حسن زاده آملي، تعريف: عبدالرضا افتخاري (مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1416ق) 229 ص.
45الهيات در نهج البلاغه، لطف الله صافي (اول: بنياد نهجالبلاغه، 343 ) و 1361ص.
46دنيا در نهج البلاغه، سيدمهدي شمس الدين (اول: تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 147 ) و 1365ص.
47جاهليت از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه، احمد صادقي اردستاني (نشر محمد، قم 112 ) و 1362ص.
48جهاد از ديدگاه امام علي در نهج البلاغه؛ عباسعلي عميدزنجاني (پنجم: تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1366) و 174 ص.
49خوارج از ديدگاه نهج البلاغه، حسين نوري، قم: دفتر انتشارات اسلامي، 1361 و175 ص.
50جامعه از ديدگاه نهج البلاغه، ولي الله برزگر کليشمي (سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1372) و 447 ص.
51حکومت اسلامي در نهج البلاغه، گروهي (بنياد نهجالبلاغه، تهران، 1368) و 216ص.
52جنگ و جهاد در نهجالبلاغه، حسين شفايي (چهارم: دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1373) و 184 ص.
53صفات جمال و جلال خدا در نهجالبلاغه، محمدحسين مختاري مازندراني (مؤلف، قم، 1374) و 220 ص.
54زن از ديدگاه نهج البلاغه، فاطمه علائي رحماني (سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1369) و 262 ص.
55تجلي امامت در نهج البلاغه، علأ الدين حجازي (بنياد پژوهشهاي اسلامي، مشهد، 1372) و 222ص.
56آيين جهاد از ديدگاه نهج البلاغه، هيئت تحريريه (نشر روشنگر، تهران، 1367) و 157 ص.
57سيماي قرآن در نهج البلاغه، علي کريمي جهرمي، (تهرآن، دارالقرآن الکريم)، 160ص.
58نظرات سياسي در نهج البلاغه، محمدحسين مشايخ فريدني (تهران، بنياد نهجالبلاغه، 1366) و 115 ص.
59الامثال في نهج البلاغه، محمدالغروي (فيروز آبادي، قم، 1401 ق)، 183 ص.
60دعاهاي نهج البلاغه، عباس بهروزي (شرکت سهامي انتشار، تهران، 1361) و 190 ص.
61شهادت در نهجالبلاغه، محمد محمدي ري شهري (انتشارات ياسر، قم)، 56ص.
62رمز تداوم انقلاب در نهجالبلاغه، محمدمحمدي ري شهري (چاپ مهر، قم، 1359) و 160 ص.
63خدا در نهج البلاغه، محمدعلي گرامي (انتشارات هادي، قم)، 238 ص.