تولدم در تبریز در حدود سال ۱۳۰۴ است دودمان ما از نظر سطح اقتصادى پائین بود، ولى صفاى عجیبى در دودمان ما حاکمیت داشت مخصوصا پدرم که معروف به صدق و صفا بود من از پیرمردهاى تبریز شنیدم که از پدرم دروغ شنیده نشد. این را از پدرم پرسیدم گفت : بله یادم نمى آید از سن بلوغ به این طرف دروغ گفته باشم او سواد نداشت درس نخوانده بود ولى وضع روحیه اش از نظر وارستگى و تقوى و صدق و عشق شدیدى که به کار داشت نمونه بود. کارش در نانوایى بود و پدرش نزد توتونچى بود وقتى از دنیا رفت مال دنیا براى او به جاى نگذاشت و هر چه داشت براى علاج بیمارى اش خرج شد.
و مجبور شد کارگرى کند و کارى در نانوایى یاد گرفت ولى چون فوق العاده با تقوى و وارسته و کارى بود محبوبیت عجیبى بین مردم داشت و عائله را به هر حال اداره مى کرد. پس از مدتى احساس کردم که از نظر روحى به دروس معنوى و الهى بیشتر از دبستانها و دبیرستان ها علاقه دارم در آن زمان از مرکز دستورى رسید که باید دانش آموزان لباس یک رنگ بپوشند که یادم هست رنگ طوسى بود و پدرم توانایى نداشت که آن لباس را تهیه کند، لذا وقتى به مدرسه آمدیم با اینگونه شاگرد اول بودم .
من و برادرم میرزا محمد جعفر را نگذاشتند به کلاس برویم و هنوز تلخى حادثه آن روز را فراموش نمى کنم ، که همین حادثه باعث شد که دبستان را رها کردم .
البته علت اصلى این که دبستان را رها کردم این بود که پدرم نتوانست از نظر وضع مالى ما را اداره کند و مجبور شد که مانع از مدرسه رفتن ما گردد، تا برویم کار کنیم . آن موقع از طرف وزارت معارف اعلام کردند که مخارج مرا مى دهند چون درسهایم خوب بود علاقه داشتند که ما در مدرسه باشیم ولى پدرم راضى نشد و گفت نه ، چون فکر مى کرد احساس منت به وجود مى آید، ما را فرستاد تا برویم کار کنیم .
بعد از رها کردن درس ، گویا یک شب در خواب صحبت مى کردم که پدرم بیدار بوده و مى شنود که من یک شعرى خواندم ، آن شعر الان دقیقا خاطرم نیست ولى مضمونش این بود که مراد و هدف و مقصود ما که علم علیهاالسلام بود روزگار از دست ما گرفت . چنین مضمونى را پدرم شنیده بود. صبح که از خواب بیدار شدم ایشان گفت که دیشب خواب مى دیدى ؟ فکر کردم و گفتم بله گفت در خواب چه مى گفتید؟ من درست یادم نمانده بود، گفتم که در خواب حال ناراحتى داشتم از اینکه از درس محروم شدم و این شعر را خواندم . پدرم گفت : من دقیقا نمى دانم ولى چنین الفاظى گفتى . بعد گفت خیلى خوب حالا که میلت است با برادر بزرگترت درس را ادامه بده رفتیم مدرسهطالبیه و آنجا از اول صرف و نحو را شروع کردیم و خواندیم .
تقریبا اوائل جنگ دوم جهانى بود من دیدم که ابوى نمى تواند زندگى من و برادرم را اداره کند پس مجبور شدیم که کار کینم یعنى هم کار کنیم و هم درس بخوانیم . مدتى تا ظهر کار مى کردیم و بعد از ظهر به مدرسه طالبیه مى رفتیم .
گاهى هم بالعکس مى شد. پیش از ظهرها درس مى خواندیم و بعد از ظهرها کار مى کردیم یک سال یا دو سال وضع به همین روال و منوال گذشت . ….
تا اینکه به تهران آمدیم . این سفر در زمان مرحوم آقا میرزا مهدى آشتیانى رحمت الله علیه بود بعد من مشرف شدم به قم .
بیش از یکسال در قم نبودم که به من خبر دادند والده در تبریز دیه از جهان فرو بسته من هم برگشتم به تبریز. آن موقع در تبریز مرحوم آیت الله آقاى حاج میرزا فتاح شهیدى از مجتهدین بسیار زبر دست و از اوتاد به شمار مى رفت خیلى با تقوى و وزین مرد بزرگى بود، خدمتشان رسیدیم و چند ماه در تبریز بودیم که ایشان به من گفت شما بروید به نجف ، عمده محرک ، ما براى نجف همین مرحوم شهیدى شد. یادم مى آید که مقدارى از وسائلش را هم ایشان فراهم کرد و مقدمات مسافرت را رو به راه کرد و مقدارى هم به ما پول داد و دو جعبه شیرینى هم تهیه کرد، مخصوصا این یادم هست .
وقتى به نجف رسیدم پس از دو سه روز کسالت شدیدى گرفتم اسم خاص این ناراحتى را نمى دانستم اما بدنم را که مى خاراندم جایش سرخ مى شد و باد مى کرد خیلى ناراحت بودم از آقایان مدرس مدرسه آمدند و گویا من حالم خیلى ناجور بود چون اینها از من فارسى سوال کرده بودند که چیست و حالتان چطور است و من هم به ترکى جواب داده بودم . اینها هم ترکى نمى دانستند و رفته بودند از مدرسه دیگر که معروف به مدرسه باکوبه اى هاست آقا شیخ نصرالله شبسترى را آورده بودند که ایشان آذربایجانى بود و ترکى مى دانست .
ایشان هم که روحانى بسیار خوب و وارسته اى است . خدا حفظش کند از من سوال کرد که شما کى آمدید و جز اینها رفت یک آشى پخت و گوشت هم ریخته بود ۵-۶ روز بود که من هیچ نخورده بودم آن آش خیلى به ما لذت داد و مزه داشت بعد شرفیاب شدم به زیارت امیر المومنین علیه السلام و گفتم که خلاصه ما را بیش از این امتحان نکن . حالم خوب شد و افتادیم دوباره در کار.
داستانهاى این جورى زیاد بود ولى روح خیلى نشاط داشت و مصائب مادى و مادیات واقعا ناچیز نمودار مى شد و در این باره من حوادث بسیار زیادى دیدم که بهت آور بود.
وقتى که آمدم ایران خدمت آیت الله بروجردى رسیدم و ایشان فرمودند که بمانید قم و درسى را شروع کنید آن موقع آب قم با طبع و مزاج من ناسازگار نبود. به ایشان عرض کردم که اگر اجازه بفرمائید یا به تهران بروم یا مشهد و آب قم به من نمى سازد. ایشان هم ما را مخیر کرده و فرمودند: بسیار خوب ، هر کجا میل دارید بروید و اقامت کنید در حدود یکسال در مشهد بودم . درسهایى شروع شد و در زمان مرحوم آیت الله میلانى حوزه مشهد خیلى فعال و پر تحرک بود. طلبه هاى برجسته خوبى مشغول کار شدند. دیگر چون دیدم باز آب مشهد به نساخت آمدم به تهران
درس زندگی//سید رضا حسینی
مصاحبه با استاد، آیت اللّه محمد تقى جعفرى
من در حدود سال ۱۳۰۴ در تبریز متولد شدم . تحصیلات مقدماتى را در همان شهر گذراندم و بعد براى ادامه تحصیل به تهران آمدم . مقدارى از متن رسائل ، مکاسب مانده بود که در تهران خواندم . همچنین در درس مرحوم آیت اللّه آقا شیخ محمد رضا تنکابنى (ابوى آقاى فلسفى ) نیز شرکت مى کردم . در این زمان مرحوم آقا میرزا مهدى آشتیانى در مدرسه مروى معقول تدریس مى کردند که من با اشتیاق کامل و میل فراوان ، در این درس نیز حضور داشتم .
البته من از همان ابتداى تحصیل علاقه زیادى به معقول داشتم و در وجودم میل به هستى شناسى موج مى زد. چند روز پیش یکى از همدوره هاى گذشته این جا آمده بود، در ضمن صحبت مى گفت : شما از همان دوران سیوطى و مغنى علاقه به معقول داشتید. به خاطرم مى آورد که پیش چه کسانى براى درس مى رفتیم و چه مباحثه هایى داشتیم . بعد از تهران مشرف شدم به قم . زمان آقایان اربعه بود، آیات عظام : مرحوم صدر، مرحوم خوانسارى ، مرحوم حجت و مرحوم فیض ، رحمت اللّه علیهم جمیعا. حدود یک سال از آمدن من به قم گذشته بود که نامه اى از تبریز آمد که مادرتان مریض است ، من برگشتم تبریز. البته ایشان فوت کرده بودند. در تبریز مرحوم آیت اللّه میرزا فتاح شهیدى ، صاحب حاشیه بر مکاسب ، به من اصرار زیاد کردند که نجف بروم و مى فرمودند: نه تهران بمان ، نه قم ، بروید نجف . مقدار زیادى از مقدمات سفر را هم ایشان تهیه کردند و رهسپار نجف شدیم .
زمانى که من وارد نجف شدم یکى دو هفته بعد از فوت دو بزرگوار مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانى ، معروف به کمپانى و مرحوم آقا ضیاء بود. این موقع بود. من یکبار دیگر جلد دوم کفایه را در نجف خواندم و بعد رفتم درس خارج . اولین درس خارج من درس مرحوم حاج شیخ کاظم شیرازى بود. مرحوم حاج شیخ کاظم شیرازى بسیار مرد مربى و فقیه با اخلاقى بود. با اخلاق و فقیه ، از این رو درس بسیار سازنده اى داشت .
ایشان بسیار مورد توجه آیات و مراجع عظام بخصوص مرحوم آیت اللّه میرزا محمد تقى شیرازى بود. مقدار زیادى از طهارت و مکاسب محرمه را از حضور ایشان استفاده کردم . بعدها نیز ایشان یک دوره طهارت در مدرسه قوام فرمودند که من حضور داشتم . همزمان با دروس فقه ، در درس اصول آیت اللّه خوئى شرکت مى کردم . همچنین در اصول ، خارج مقالات آقا ضیاء را خدمت مرحوم آقا میرزا حسن یزدى خواندم ؛ چرا که به دقتهاى مرحوم آقا ضیاء در اصول علاقه مند بودم . ایشان براستى در اصول مرد دقیقى بود.
یک درس هم خدمت آیت اللّه سید محمود شاهرودى مى رفتم که مکاسب محرمه بود. یک مقدارى از خیارات را نیز از حضور ایشان بهره مند گشتم .
حدود یکسال و نیم خدمت مرحوم آیت اللّه حکیم بودم که ایشان عروه مى فرمودند همین مستمسک که نوشتند در ماه هاى مبارک هم درسهاى ایام تعطیلى داشتم ، از جمله قاعده فراغ و تجاوز را یک ماه خدمت مرحوم آیت اللّه سید جمال گلپایگانى خواندم . و کتاب رضاع را در یک ماه مبارک خدمت آیت اللّه سید عبدالهادى شیرازى بودم . در فقه مدت هفت سال من خدمت آیت اللّه سید عبدالهادى شیرازى بودم و در جلسه حاشیه بر عروه ایشان حضور داشتم که بسیار از نظر فقاهى پر برکت بود. یکى از عالى ترین ایام زندگانى من ، همین مدت هفت سال است که خدمت ایشان بودم . مرحوم آقا سید عبدالهادى ، مرد علم و عمل و براستى تجسمى از معرفت و تقوا بود. در علم اصول ، مدت یازده سال من خدمت آیت اللّه خوئى بودم که تقریبا دو دوره مى شد؛ چرا که هر دوره درس اصول ایشان در آن زمان حدود ۵ تا ۶ سال طول مى کشید.
مقدارى هم درس اصول مرحوم آیت اللّه آقا سید محمد هادى میلانى شرکت کردم و همچنین در فقه کتاب اجاره را خدمت ایشان خواندم . فقه و اصول ما در نجف به خوبى پیش رفت . خداوند به ما اساتید خوب و کم نظیرى عنایت کرده بود و من توانستم از حضور آنها بهره ها ببرم .
و اما کارهایى که در فقه و اصول انجام داده ام تقریرات دو دوره اصول را که خدمت آیت اللّه خوئى بودم نوشتم که جزواتش در نجف دست به دست دوستان مى گشت . اکنون هم بعضى از جزواتش پیش من نیست از این میان بحث الامر بین الامرینچاپ شد و اولین نگارش من به زبان عربى است . در فقه هم رساله رضاع را نوشتم و حواشى کم و بیش نیز بر بعضى از ابواب فقه دارم . مدت سه سال آخر اقامت در نجف نیز درس خارج مى گفتم در مسجد هندى خارج مکاسب شروع کرده بودم .
از ابتداى آشنایى با مکاسب ، من خیلى به این کتاب علاقه پیدا کرده بودم کتاب عجیبى است عظمت شیخ انصارى ، رحمه اللّه علیه ، به خوبى در این کتاب متجلى شده است . خارج اصول هم مى گفتم که عمده نظر من بر کفایه مرحوم آخوند بود. و امّا فلسفه و معارف دیگر، باید عرض کنم پس از تحصیلات فلسفه و معارف مربوطه در خدمت مرحوم آقا میرزا مهدى آشتیانى در تهران و مرحوم آقا شیخ صدر قفقازى و آقا شیخ مرتضوى طالقانى در نجف اشرف ، که البته سالهاى زیادى طول کشید، در این مقوله چه در نجف و چه در تهران تدریسهاى فراوان داشته ام .
اما درباره فلسفه ها و علوم انسانى از دیدگاه هاى متفکران جوامع خارجى ، اگر چه من در نجف از طریق کتابهایى که از مصر و ایران و ترکیه و لبنان وارد نجف مى شد، با معارف و علوم مغرب زمین آشنا شدم ، ولى بعدها با شدت تلاش در این مقوله ، مجبور شدم مخصوصا در تهران از آشنایان کامل به زبانهاى خارجى درباره ترجمه ها استفاده کنم .
در این جا یک نکته را هم متذکر مى شوم و آن این است که چون بعضى از ترجمه ها قابل اعتماد نیست ، لذا چنانکه در مجلد ۱۴ از تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى ، در خاتمه بیان کرده ام ، در آن موارد که چاره اى جز رجوع به ترجمه مشخصى نداشتم ، مطالبى را که آن ترجمه ارائه کرده است ، مورد بررسى قرار داده ام ، بدون این که آنها را به طور یقین به متفکرى که مترجم مطالب او را ترجمه کرده است ، نسبت بدهم .
و به موازت کاربر روى اصول و فلسفه اسلامى به فراگیرى این علوم و معارف نیز مى پرداختم ؛ اما تلاش و کار در فقه و اصول را هرگز رها نمى کردم . به خاطر دارم آن گاه که مى خواستم از نجف به ایران باز گردم ، یکى ازبزرگان به من فرمود: جعفرى ! در ایران فقط فقه و اصول نیست مردم به مطالب دیگر هم نیاز دارند.
بعضى ها هم به من گفته اند:جعفرى ! مردم به فلسفه و علوم انسانى از دیدگاه هاى متفکران نیز احتیاج دارند.
اکنون نیز من اگر این نوشته ها و تحقیقاتم را ضرورى و لازم ندانم و پرداختن به آنها واجب نشمارم ، قطعا مى پردازم به تدریس فقه و اصول و درسهاى رسمى حوزه . ولى من اینها را واجب مى دانم ، چون جاى آنها در اجتماع خالى است و اجتماع ما به آنها نیازمند است .
ایینه داران حقیقت مجله حوزه تیر ۶۶
استاد علامه محمد تقی جعفری قدس سره به سال ۱۳۰۴ خورشیدی در شهر تبریز متولد شد و پس از تحصیلات عالیه علوم اسلامی در شهر تبریز، طهران، قم و نجف اشرف در محضر آیات عظام، میرزا فتاح شهیدی، شیخ محمدرضا تنکابنی، شیخ کاظم شیرازی، سید عبدالهادی شیرازی، سید ابوالقاسم خویی و سید محسن حکیم کسب فیض نمود.تا حال حاضر بیش از هشتاد اثر از آثار استاد به طبع رسیده است و چاپ بعضی از آنان همچون شرح مثنوی در ۱۵ جلد مکرر را تجدید گردیده است. ضمناً تحت نظارت ایشان و طی ۱۲ سال کاملترین کشف الابیات مثنوی مولوی در ۴ جلد رحلی تحت عنوان «از دریا به دریا» منتشر شده است.
از آثار برجسته ایشان شرح و تفسیر بر نهج البلاغه می باشد که ۲۷ جلد آن به زبان فارسی چاپ و منتشر شده است. دیگر اثر نفیس استاد جعفری، در زمینه بررسی و مقایسه افکار مولانا با فلسفه ها و جهان بینی های شرق و غرب می باشد که تحت عنوان مولوی و جهان بینی ها چاپ شده است.
در زمینه حقوق بشر و مقایسه آن با حقوق بشر در اسلام، کتاب مفصل و مشروحی به قلم ایشان منتشر شده که نظریات جدید آن در کنفرانس اسلامی طرح ومورد استفاده قرار گرفته است. کتاب مزبور به زبان انگلیسی نیز ترجمه و چاپ شده است و به زبان ژاپنی توسط یکی از اساتید دانشگاه ناکویا در دست ترجمه است.
بیش از ۶۰ کتاب و مقاله دیگر استاد علامه جعفری هنوز منتشر نشده و در آینده به طبع خواهند رسید. که به این ترتیب مجموعه آثار منتشر نشده ایشان متجاوز از ۱۵۰ عنوان می گردد. کتاب های ایشان در زمینه های: فقه، علوم سیاسی، روان شناسی، علوم تربیتی، معارف اسلامی، نظریه زیبایی و هنر در اسلام مباحث فلسفی و کلامی، مشحون از آرا و نظریات ابتکاری و بدیع است.
تاکنون ده ها نویسنده، استاد و محقق و متفکر از سراسر جهان با ایشان مذاکرات علمی داشته اند که بیش از ۵۰ فقره از این مذاکرات در ۲ جلد کتاب تحت عنوان «تکاپوی اندیشه ها» منتشر شده است.
لازم به ذکر است که مکاتبات علمی علامه جعفری با برتراند راسل فیلسوف شهیر انگلیسی که طی آنها، استاد جعفری به برخی از نظریات راسل انتقاد وارد ساخته، در بعضی از کتاب های ایشان مثل: نقد و بررسی افکار راسل، توضیح و بررسی مصاحبه راسل ـ وایت مکرر به چاپ رسیده است. همچنین کتابی تحت عنوان «بررسی و نقد سرگذشت اندیشه ها» حاوی تحلیل و نقد نظریات آلفرد نورث وایتهد پدر منطق ریاضی که یکی از بزرگترین فلاسفه اروپا می باشد، چاپ و منتشر شده است.ضمناً کتاب هایی به قلم ایشان در نقد و تحلیل فلسفه پوزیتیویستی و نئوپوزیتیویستی معاصر غرب چاپ و منتشر شده است. که از آن جمله می توان به شرح و نقد نظریات کانت، هگل، دکارت و دیوید هیوم اشاره نمود.
استاد فقید علامه محمد تقی جعفری (ره) بر اثر بیماری در تاریخ ۲۵/۸/۱۳۷۷ به رحمت ایزدی پیوست. روحش شاد و یادش گرامی باد.
فهرست آثار علامه محمدتقی جعفری (قدس سره)در فقه:
۱ـ رسائل فقهی که شامل مطالب زیر است:- ـ طهارت اهل کتاب
- ـ ذبایح اهل کتاب
- ـ عدم انحصار زکات در موارد نه گانه
- ـ قاعده لاضرر و لاضرار
- ـ حلیت و حرمت گوشت انواع حیوانات
- ـ حقوق حیوانات در فقه اسلامی
- ـ کیفر سرقت در اسلام
- ـ مقایسه حقوق بشر در اسلام و غرب
- ـ بحثی درباره امر به معروف و نهی از منکر
- ـ حرمت سقط جنین
- ـ مسئولیت مدنی ناشی از جرم کودکان بزهکار در فقه و حقوق اسلامی
۲ـ حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب (فارسی و انگلیسی)
۳ـ الرضاع
در فلسفه:
۱ـ جبر و اختیار
۲ـ مجموعه مقالات که شامل موضوعات زیر است:
- ـ برهان کمالی دکارت بر وجود خداوند
- ـ برهان کمالی (وجویی) در اثبات خدا
- ـ هدف زندگی
- ـ مقدمه ای بر مفهوم فلسفه مالکیت
- ـ حرکت و تحول
- ـ حرکت و تحول از دیدگاه قرآن
- ـ طبیعت و ماورای طبیعت
- ـ علم در خدمت انسان
- ـ رابطه علم و حقیقت
- ـ علم و عرفان از دیدگاه ابن سینا
- ـ علم از دیدگاه اسلام
- ـ امید و انتظار
۳ـ ارتباط انسان و جهان
۴ـ ایده آل زندگی و زندگی ایده آل
۵ـ نقد نظریات دیوید هیوم در چهار موضوع فلسفی
- ـ مفاهیم و اندیشه های مجرد
- ـ خویشتن
- ـ علیت
- ـ استی و بایستی
۷ـ بررسی و نقد برگزیده افکار راسل
۸ـ زیبایی وهنر از دیدگاه اسلام
۹ـ حکمت اصول سیاسی اسلام (فلسفه سیاسی اسلام) این کتاب ترجمه و تفسیر فرمان مبارک حضرت امیر المؤمنین (ع) به مالک اشتر است.
۱۰ـ بررسی و نقد کتاب (سرگذشت اندیشه ها) که مهمترین کتاب آلفرد نورث وایتهد در فلسفه مغرب زمین است.
۱۱ـ پیام خرد، این کتاب حاوی تعدادی از سخنرانی های بین المللی می باشد که به عنوان نمونه می توان به سخنان ایشان تحت عنوان (تقسیم بندی فلسفه ها) در یونان در دانشگاه آتن اشاره نمود.
پس از این سخنرانی و بیان این تقسیم بندی جدید در فلسفه، آقای پروفسور «موچوبولوس» استاد بزرگ فلسفه در دانشگاه آتن درباره استاد علامه جعفری این مطالب را بیان کرد: همان گونه که در معرفی استاد گفتم: ایشان بسیار عمیق به مسائل می نگرند. امروز شما آقایان و خانم ها با سخنرانی علامه جعفری می توانید این موضوع را تأئید کنید که استاد علامه جعفری تقسیم بندی جدیدی را که برای علم و فلسفه و انواع آن مطرح کرده اند بسیار جالب است و با توجه به افکار ایشان می توان خطوط اصلی فلسفه و وظایف آینده فیلسوف را تعیین کرد.
۱۲ـ فلسفه دین
۱۳ـ تحقیقی در فلسفه علم
۱۴ـ فلسفه و هدف زندگی
۱۵ـ فلسفه و نقد سکولاریزم
۱۶ـ مقدمه ای بر فلسفه
۱۷ـ مولوی و جهان بینی ها
۱۸ـ تعاون الدین و العلم
۱۹ـ الامر بین الامرین
۲۰ـ نهایت الادراک الواقعی بین الفلسفه القدیمه و الحدیثه
۲۱ـ آفرینش و انسان
۲۲ـ موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی
در عرفان:
۱ـ عرفان اسلامی
۲ـ آیا شریعت طریقت و حقیقت با یکدیگر متفاوتند؟
۳ـ نیایش امام حسین (ع) در صحرای عرفات (به زبان فارسی و عربی)
۴ـ تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی (۱۵ جلد)
۵ـ حضرت علی (ع) و عرفان
۶ـ علل و عوامل جذابیت سخنان مولوی
در علم النفس:
۱ـ آیا جنگ در طبیعت انسان است؟
۲ـ وجدان
در معارف اسلامی:
۱ـ ترجمه و تفسیر نهج البلاغه (۲۷ جلد)
۲ـ ترجمه کامل نهج البلاغه (۱ جلد)
۳ـ انسان در دیدگاه قرآن
۴ـ مبدا اعلا
۵ـ امام حسین (ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت
۶ـ شناخت انسان در تصعید حیات تکاملی
۷ـ علم از دیدگاه علی
۸ـ علم و دین در حیات معقول
۹ـ اخلاق و مذهب
۱۰ـ شناخت از دیدگاه علمی و قرآن
در ادبیات و تحقیقات در مبانی آنها:
۱ـ سه شاعر (حافظ، سعدی، نظامی)
۲ـ حکمیت و اخلاق و عرفان در شعر نظامی گنجوی (به زبان فارس یو روسی)
۳ـ تحلیل شخصیت خیام (بررسی آرا فلسفی، ادبی، علمی و دینی)
۴ـ از دریا به دریا (کشف الابیات مثنوی مولوی در ۴ جلد)
در مباحث علمی:
۱ـ عمل تجوید ذهن
۲ـ بحثی در قانون تعادل در روش تجزیه ای و ترکیبی
۳ـ دانش ها و ارزش ها در مجرای قوانین علمی
در مدیریت:
۱- انگیزش مدیریت در اسلام و نقد انگیزش های معاصر
در فرهنگ:
۱ـ فرهنگ پیرو ـ فرهنگ پیشرو
۲ـ طرحی برای انقلاب فرهنگی