(خطبه81 صبحی صالح)
و من كلام له ( عليهالسلام ) في الزهد
أَيُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَةُ قِصَرُ الْأَمَلِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ التَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ فَإِنْ عَزَبَ ذَلِكَ عَنْكُمْ
فَلَا يَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَكُمْ
وَ لَا تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُكْرَكُمْ فَقَدْ أَعْذَرَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَةٍ ظَاهِرَةٍ وَ كُتُبٍ بَارِزَةِ الْعُذْرِ
وَاضِحَةٍ
لغات
عزب: رفعت، دور شد.
اعذر: عذرش را آشكار كرد.
مسفره: درخشان و روشن.
ترجمه
اى گروه مردان سه چيز است كه نشانه زهد و بى رغبتى به دنياست.
1- كوتاهى آرزوها 2- سپاسگزارى از نعمتهاى خدا 3- دورى كردن از محرمات
«اگر نتوانيد به همه اين امور عمل كنيد لازم است كه مراقب دو امر باشيد: اول آن كه حرام بر صبرتان غلبه نكند و شكيبايى خود را در برابر حرام از دست ندهيد. دوم آن كه در برابر نعمتها سپاسگزارى منعم حقيقى را از ياد نبريد، اگر نمى توانيد دست از آرزوهاى دور و دراز خود برداريد بارى اين دو كار نيك را عمل كنيد، شايد به وسيله آن دو موفّق به كناره گيرى از دنيا شويد. خداوند به واسطه انبيا و كتابهايى كه دلايل واضح و روشنى براى هدايت مى باشند، حجت را به شما تمام كرده است در پيشگاه خداوند هيچ عذر و بهانه اى از شما پذيرفته نيست.»
شرح
قوله عليه السلام: أيّها النّاس… إلى قوله: عند المحارم:
اين عبارت امام (ع) با ترسيم سه ويژگى، زهد را شرح و تفسير مى كند.
اوّل كوتاهى آرزوها: چنان كه پيش از اين توضيح داده شد، زهد عبارت است از كناره گيرى نفس از خوشيها و لذايذ دنيا و توجّه نداشتن به غير خدا كناره گيرى از دنيا، موجب كوتاهى آرزو مى شود، چون آرزومند به مورد آرزويش توجّه مى كند، ولى آن كه از دنيا روى برگرداند و بخدا توجّه كند، نمى تواند به چيزى جز خدا دل به بندد و يا آرزويى طولانى داشته باشد.
دوّم شكر بر نعمتها: توضيح مطلب اين كه بنده حق تعالى به همان اندازه كه از دنيا كناره گيرى كند بخداوند توجّه و محبّت پيدا مى كند و به حق اعتراف و اقرار خواهد داشت.
شكر حالتى قلبى و نتيجه آن آگاهى به مورد نعمت است. شكر در حق خداوند اين است كه انسان بداند جز حق تعالى نعمت دهنده اى نيست و هر نعمت دهنده اى كه جز خداوند فرض شود، واسطه در نعمتهاى الهى است و خود دريافت كننده نعمت از جانب اوست. اين توجّه نفسانى و اعتقاد قلبى باعث مى شود كه انسان در عمل شكرگزار خداوند باشد.
سوّم ورع و پارسايى: ورع عبارت است از التزام به انجام اعمال نيك و خوددارى از غرق شدن در محرّمات ورع از صفات راسخ در نفس و از ويژگيهاى عفّت شمرده مى شود. چنان كه دانسته شد، خوددارى از فرو افتادن در گرداب محرّمات و توجّه داشتن به انجام اعمال نيك، لازمه اش بى اعتنايى به محبّت و لذايذ دنياست. دلباختگى به دنيا در زبان شرع مورد نهى قرار گرفته است.
بنا بر اين شخص پارسا دلبسته بدنيا نيست و از خوشيهاى زودگذر آن اجتناب دارد. از كلام امام (ع) امر به پارسايى و دورى از محرّمات بخوبى استفاده مى شود.
قوله عليه السلام: بعد ذلك فان عزب عنكم إلى آخره:
اين فراز از سخنان امام (ع) احتمال يكى از دو معنى را دارد بشرح زير:
1- احتمال اوّل در معنى كلام كه بسيار هم روشن و واضح به نظر مى رسد اين است كه اگر جمع اين امور سه گانه «كوتاهى آرزو- شكر نعمت- دورى از محارم» در تحقّق زهد براى شما دشوار و غير ممكن است، حدّاقلّ پارسايى و شكرگزارى را از دست ندهيد.
گويا امام (ع) طول آرزو را بضرورت اجازه فرموده اند. چه طولانى بودن آرزو گاهى به منظور آباد كردن زمين به هدف آخرت انجام مى پذيرد. در اين صورت چندان زشت به نظر نمى رسد. مضافا بر اين كوتاهى آرزو در دنيا، جز با غلبه خوف خدا بر دل و دورى كامل از دنيا ميسّر نمى شود، و اين در نهايت سختى و دشوارى است. به همين دليل است كه امام (ع) به لزوم شكر و پارسايى براى تحقق يافتن زهد بسنده كرده، و طول آرزو را اجازه داده اند.
ورع را به صبر كه لازمه پارسايى است تفسير كرده اند. صبر و پارسايى از ويژگيهاى عفاف و پاكدامنى است.
پس از اين توصيه امام (ع) انسانها را به ايستادگى و مقاومت در برابر هواى نفس تشجيع كرده، براى پيشگيرى از فراموش كارى همواره بياد خدا بودن را دستور مى دهند.
2- احتمال دوّم در معنى سخن حضرت اين است، كه چون در زمينه دستور عملى، زهد را به دارا بودن سه خصوصيت تعبير كرده اند، بصورت تبصرهاى بر دستور فرموده اند كه اگر بر شما لزوم و ثناگويى خدا و انجام اعمال نيك دشوار است، به امور آسانترى بپردازيد. آن گاه در توضيح امور آسانتر به همان دليل كه در احتمال اوّل بيان كرديم طول آرزو را اجازه داده اند. و سپس دستور مى دهند كه بايد مدام بياد نعمتهاى خداوند بود و بطور كلّى آنها را از ياد نبرد، كه اگر چنين باشيم بمنزله اين است كه مدام مشغول حمد و ثناى خداوند مى باشيم.
پس از آن امر مى فرمايند كه بعوض انجام اعمال نيك در برابر محرمات صبر و شكيبايى نشان دهيم و در برابر خواسته هاى شيطان مغلوب نشويم، زيرا صبر از شراب خوارى مثلا از روزه گرفتن و خوددارى از خوردن چيزهاى مباح و ديگر اعمال نيك آسانتر است. نتيجه كلام اين كه امام (ع) راه رسيدن به زهد را به دو طريق نشان دادهاند، تا انسانها براى تحقّق آن در وجود خود به هر طريق ممكن بكوشند.
قوله عليه السلام: فقد أعذر الى آخره
اين فراز از سخن امام (ع) تأكيد بر امريست كه به زهد و پارسايى كردند تا بيشتر انسانها را به سمت زهد و وارستگى جذب كنند، و با عبارت «حجج» به فرستادن انبيا اشاره فرموده اند چنان كه خداوند متعال مى فرمايد: رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ«».
لفظ «حجح» كه به معناى دلايل است، بر انبيا به عنوان استعاره بكار رفته است وجه شباهت ميان دليل و پيامبر اين است، كه هر دو، مطلب مورد نظر را اثبات مى كنند. چون ظهور انبيا قطع كننده زبان حال ستمكاران است، كه در روزقيامت بهانه جويى نكرده و بگويند: وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا«» از اين جهت انبيا به دليل قاطع و برهان يقين شباهت پيدا كرده اند. بنا بر اين لفظ «حجّت» براى انبيا عاريه به كار رفته است. كلمات «اسفار» و «ظهور» براى جلوه هاى نورانى دين كه از نفوس كامل انبيا بر نفس ناقص خلايق مى تابد، استعاره بكار رفته است. منظور از ردّ بهانه جوئى خلق بوسيله كتاب، اين است كه خداوند كتابهاى آسمانى را بوسيله پيامبران ظاهر گردانيد تا بهانه را از دست خلق بگيرد و با ترس از عذاب و ترغيب و تشويق بهشت آنها را به راه نجات هدايت كند.
در كلام امام (ع) به عنوان استعاره عذر را به خدا نسبت داده است. منظور گفتار مخصوصى است كه انسانها بعنوان بهانه جويى در برابر افعال و اقوال خداوند، به كار مى برند. خداوند آنچه صلاح و خير آنها بوده است بيان كرده، و در صورت عدم توجّه به فرامين خداوند به آنها وعده كيفر و عقاب داده است.
بنا بر اين ظهور انبيا و انزال كتب براى ارشاد و راهنمايى و اتمام حجّت بر گمراهان بوده است. معناى كلام امام (ع) «فقد عذر...» همين است كه توضيح داده شد.
ترجمه شرح نهج البلاغه (ابن ميثم بحرانی)، ج 2 ، صفحه ى 490-486