google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
200-220 ترجمه خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه218ترجمه شرح ابن میثم بحرانی

(خطبه227صبحی صالح)

و من دعاء له ( عليه‏ السلام ) يلجأ فيه إلى اللّه ليهديه إلى الرشاد

اللَّهُمَّ إِنَّكَ آنَسُ الْآنِسِينَ لِأَوْلِيَائِكَ- وَ أَحْضَرُهُمْ بِالْكِفَايَةِ لِلْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ- تُشَاهِدُهُمْ فِي سَرَائِرِهِمْ وَ تَطَّلِعُ عَلَيْهِمْ فِي ضَمَائِرِهِمْ- وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصَائِرِهِمْ- فَأَسْرَارُهُمْ لَكَ مَكْشُوفَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَيْكَ مَلْهُوفَةٌ- إِنْ أَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذِكْرُكَ- وَ إِنْ صُبَّتْ عَلَيْهِمُ الْمَصَائِبُ لَجَئُوا إِلَى الِاسْتِجَارَةِ بِكَ- عِلْماً بِأَنَّ أَزِمَّةَ الْأُمُورِ بِيَدِكَ- وَ مَصَادِرَهَا عَنْ قَضَائِكَ

اللَّهُمَّ إِنْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْأَلَتِي أَوْ عَمِيتُ عَنْ طِلْبَتِي- فَدُلَّنِي عَلَى مَصَالِحِي- وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَرَاشِدِي- فَلَيْسَ ذَلِكَ بِنُكْرٍ مِنْ هِدَايَاتِكَ- وَ لَا بِبِدْعٍ مِنْ كِفَايَاتِكَ-

اللَّهُمَّ احْمِلْنِي عَلَى عَفْوِكَ وَ لَا تَحْمِلْنِي عَلَى عَدْلِكَ

لغات

فهاهه: عاجز بودن

عمه: سرگردانى

ترجمه

دعاهاى آن حضرت (ع) است:
«بار خدايا تو براى دوستانت از همه مونسها، مأنوس‏ترى و در كفايت كردن آنان كه بر تو توكّل كنند حاضرترى درون آنها را ديده و بر انديشه‏ هاى آنان آگاهى، و اندازه بينايى و عقولشان را مى ‏دانى، پس رازهايشان بر تو روشن و آشكار، و دلهايشان براى تو بى‏ قرار است هر گاه تنهايى آنان را به وحشت اندازد، ياد تو مايه انس و آرامش آنهاست، و اگر مصيبتها بر، ايشان هموم آورد، تو را پناهگاه خويش قرار مى ‏دهند، زيرا مى ‏دانند سر رشته كارها به دست تو، و منشأ وجود آنها، فرمان توست.

بار الها اگر من ندانم كه از تو چه چيز بخواهم و يا از درخواست خود سرگردان بمانم، تو مرا بر آنچه صلاحم در آن است راهنمايى فرما و دلم را به چيزى كه خير و نيكيم در آن است متوجه كن كه اين امور از هدايتهاى تو، نامأنوس نيست و از كفايتهاى تو شگفت نمى ‏باشد

خدايا با من به عفوت رفتار كن نه با عدالتت.»

شرح

امام (ع) در دعاى خود با عبارتهايى كه شامل برخى صفتهاى اضافى و حقيقى خداوند است به پيشگاه او رفته و عرض حاجت كرده است كه شرح آن از اين قرار است:

1- خدا نسبت به اولياى خود مأنوسترين مونسهاست و چنان كه قبلا معلوم شد، اولياى خدا با محبت صادقانه به راه او مى ‏روند و از هر چه به جز او رو گردانند، و انيس انسان، كسى است كه وحشت و تنهايى را از او مى ‏زدايد و در بى‏ كسى و غربت، مايه تسكين دل و آرامش خاطر وى مى ‏شود، و اولياى خدا هم در دنيا غريب، و بر كنار از مردم و براى مسير در راه خدا تنهايند، روى خود را به جانب كعبه واجب الوجود كرده و از مشاهده انوار كبريايى او احساس بهجت و نشاط مى‏كنند، و به اين دليل انس خدا با آنان كاملترين و بالاترين انسهاست كه هر كس به غير خدا دل به بندد و علاقه‏ مند شود، سرانجام روزى محبت ميان آنها به دشمنى و نفرت تبديل مى‏شود و حتى محكمترين علاقه‏ هاى دنيا كه مصداق كامل آن محبت ميان پدر و مادر و اولاد است دستخوش اين نقيصه مى ‏باشد، پس اولياى خدا كه از همه چيز خدا قطع رابطه كرده ‏اند، در حقيقت يار و مونسى جز او برايشان نيست.

2- خداوند براى اصلاح كار كسانى كه به وى توكل كرده و امور خود را به او واگذار كرده ‏اند، از همه دوستان حاضرتر است، چون او بى ‏نياز مطلق وبخشنده ‏اى است كه هيچ گونه منع و بخلى در ذات او متصور نيست و او به نيازمندى و استحقاق و آمادگى اهل توكل آگاهى كامل دارد و به اين سبب هنگامى كه توكل كنندگان به دليل توكل درست، شايستگى پذيرش رحمت حق تعالى را يافتند، به اندازه استعداد و ظرفيتشان، از كمالات نفسانى و بدنى بدون درنگ و ترديد و دور از نقص و نياز به درخواست برايشان افاضه مى ‏شود، بنا بر اين خداوند متعال از نظر رسيدگى به كارهاى اولياى خود و اصلاح امور آنها از همه مصلحان استوارتر و سريعتر است.

3- خداوند به اسرار و رازهاى پنهانى مردم آگاه است، به دليل اين كه در همه جا و همه شرايط براى اصلاح امور اولياى خود حضور دارد، و به منظور بيان كمال علم حق تعالى و دورى از نقصان و كمبودى آن چنين مى ‏گويد: خدايا تو نسبت به باطن اشخاص آگاهى و از مقدار عقلها و از تفاوت ظرفيتها و استعدادها خبر دارى آن گاه با اين سخن اسرار باطنى آنان براى تو آشكار و مكشوف است، بر آنچه سابقا بدان اشاره رفت تاكيد فرموده است كه علم خداوند متعال بر باطن آنها احاطه دارد، زيرا كه آنان، به كمال بندگى و خضوع در برابر حق و اين كه هيچ چيز آنها بر خدا پوشيده نيست اقرار دارند.

و قلوبهم اليك ملهوفه،
يعنى دلها در افسوسند كه به وصال او برسند و در پيشگاه او حضور يابند، و اين نشانگر كمال محبت دلها به خدا و تمايل آنهاست به آنچه نزد وى مى ‏باشد.

ان اوحشتهم الغربة آنسهم ذكرك،
چنان كه معلوم مى ‏شود منظور از غربت در اين جا غربت و تنهايى در دنياست و اين عبارت حاكى از آن است كه اولياى خدا از وى طلب انس مى‏ كند و انيس آنها هم اوست.

و ان صبّت… بك،
اشاره به آن است كه دوستان خدا در هنگام نزول‏ گرفتاريها و ناملايمات، براى بر طرف كردن آنها به او توكل مى‏ كنند، زيرا چنان كه گذشت، وى براى رفع كردن مشكلات متوكلان از هر كس حاضرتر است و اين سخن امام كه اولياى خدا هر گاه مورد هجوم مصيبتها قرار بگيرند به او پناه مى‏برند بيانگر آن است كه آنان به منظور رفع گرفتاريهاى خود، دلها را فقط به او متوجه مى ‏كنند نه غير او، و اين معناى توكل خالص است.

علما… قضائك،
واژه علما مفعول له است يعنى چون دوستان خدا مى‏دانند كه تمام كارها بسته به عللى است كه در تصرف قدرت كامله تو و به دستور تو و به قضا و قدر توست، لذا به تو پناه مى‏برند و به سوى تو التجا مى‏ كنند. احتمال مى‏رود كه علما مصدرى باشد كه جانشين حال شده است يعنى در حالى كه مى ‏دانند… به هر حال لازمه اين جمله آن است كه اولياى خدا در عبادات و بقيه احوال خود ديده را از غير خداوند قطع كرده ‏اند، و كلمه ازمّه، استعاره است از مسببها و علتهاى امور، و جهت مشابهت آن است كه اسباب و علل مانند زمام، كارها را در اختيار خود مى‏ گيرند و به سبب آنها وجود پيدا مى ‏كنند، و كلمه‏ يد نيز به عنوان مجاز در معناى قدرت به كار رفته است.

اللهم ان…،
از اين قسمت پس از توصيف خداوند متعال درخواست خود را بطور كلى آغاز كرده و از خدا خواسته است كه هر گاه از درخواست حاجت خود ناتوان و در انتخاب خواسته خويش متحير و سرگردان باشد وى را در اعمالش به سوى صلاح رهبرى فرمايد و قلب او را به طرف انديشه‏ هاى درست و عقايد صحيح ارشاد كند.

فليس ذلك… كفاياتك،
طبق معمول موقعى كه انسان نزد صاحب كرم مى‏ رود كه از وى طلب حاجت كند، سخنى مى‏ گويد كه عاطفه ‏اش را برانگيزد و او را به ترحّم و كرم وادارد، و اين عبارتها ناظر به همين مطلب است كه معناى آن چنين است، پروردگارا، راهنمايى تو، آفريدگانت را به سوى مصلحتهايشان‏ و بر آوردن حاجات آنان، از كارهاى عادى و هميشگى توست و بندگانت آن را مى‏دانند و با آن مأنوسند.

اللهم احملنى…،
در آخر دعا از خدا خواسته است كه عفوش را شامل حال وى كند و به عدلش با او رفتار نكند زيرا هر عملى كه بنده انجام مى ‏دهد، اگر خوب باشد چون در قبال عظمت عدل الهى سنجيده مى ‏شود بى ‏ارزش است پس اميدى به پاداش نيست و اگر گناه باشد بدون ترديد به عقوبت آن دچار خواهد شد. اين مطلب از لطيفترين چيزهايى است كه نفس انسان را آماده و شايسته نزول رحمت خداوندى مى ‏سازد. و توفيق از خداوند است.

ترجمه‏ شرح ‏نهج ‏البلاغه(ابن ‏ميثم بحرانی)، ج 4 ، صفحه‏ى 177-172

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=