google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
200-220 ترجمه خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه216ترجمه شرح ابن میثم بحرانی

(خطبه225صبحی صالح)

و من دعاء له ( عليه‏ السلام ) يلتجئ إلى اللّه أن يغنيه‏ 

اللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِي بِالْيَسَارِ وَ لَا تَبْذُلْ جَاهِيَ بِالْإِقْتَارِ- فَأَسْتَرْزِقَ طَالِبِي رِزْقِكَ وَ أَسْتَعْطِفَ شِرَارَ خَلْقِكَ- وَ أُبْتَلَى بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِي وَ أُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِي- وَ أَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِكَ كُلِّهِ وَلِيُّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ- إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ

لغات

يسار: بى‏ نيازى

اقتار: تنگدستى و نيازمندى

ترجمه

از دعاهاى آن حضرت (ع) است:

«خدايا آبروى مرا با توانگرى نگه دار، و موقعيت مرا به تنگدستى از بين مبر، تا محتاج نشوم كه از روزى خواران تو، درخواست روزى و از شريران خلق تو، طلب عطوفت و احسان كنم و به ستايش كسى كه به من بخشش كرده و نكوهش شخصى كه به من عطايى نداده است، مبتلا نشوم، و حال آن كه تو صاحب اختيار همه اينها هستى و منع و عطا در دست تواناى توست و تو، بر هر چيز، قادر و توانايى.»

شرح

در اين فصل امام (ع) دعا كرده و از خداوند خواسته است كه او را بى‏ نياز كند و از تنگدستى و لوازم آن به وى پناه برده است، غنا و بى‏ نيازى مطلوب حضرت، آن مقدارى از مال دنياست كه با قناعت و ميانه روى نيازهاى ضرورى او را بر طرف كند، نه اين كه بيشتر از حد نياز به دست آورد و براى خود اندوخته‏كند و نه گشايش دادن به زندگى بيش از نياز چنان كه در ميان اغلب مردم معروف است. پيداست كه دعا براى بى ‏نيازى به معناى خاصّ اول پسنديده است ولى درخواست ثروت بر وجه دوم كه اغلب مردم نظر دارند نكوهيده و ناپسند است، فقر و بى ‏چيزى آن است كه آدمى محتاج به سؤال از مردم شود، و اين، خود لوازمى را در پى دارد كه انسان را از توجه به خدا و پرستش او باز مى ‏دارد و آن لوازم از اين قرارند.

1- نخستين پى ‏آمد چنين فقرى، به پستى گراييدن شخصيت انسان و كم شدن آبرو و حرمت اوست و چون آبرومندى و بى ‏نيازى مانند دو امر متلازمند كه هيچ كدام بدون ديگرى تحقق نمى ‏يابد، امام (ع) فقر را از بين برنده آبرو و شخصيت انسان قرار داده است، همچنان كه از بين برنده غنا و بى‏ نيازى است، چنان كه ابو طيّب در شعر خود به اين ملازمه اشاره كرده است.

فلا مجد فى الدنيا لمن قلّ ماله و لا مال فى الدنيا لمن قلّ مجده‏

يعنى كسى كه مال ندارد در دنيا آبرو ندارد، و كسى كه كم اعتبار باشد مالى نخواهد داشت.

موقعيت و آبرو هم داراى مراتبى است، اگر در به دست آوردن آن، خدا اراده شود مايه عزّت و شرافت دين خداست و اگر به منظور كمك گرفتن بر اداى حقوق الهى و اطاعت فرمان خدا باشد همان وجه مطلوب و پسنديده ‏اى است كه امام (ع) آن را از خدا خواسته تا با داشتن چنين موقعيّتى از مردم دنيا مستغنى و بى‏ نياز شود و اين همان چيزى است كه خداوند به پيامبران خود داده است چنان كه مى‏ فرمايد: «… إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي«»» و اگر انسان، موقعيت و آبرو را به منظور فخر فروشى و عزت دنيابخواهد، مذموم و ناپسند است.

2- دومين پى ‏آمد فقر و تنگدستى، آن است كه آدمى مجبور مى‏ شود، دست نياز به سوى مردمى دراز كند كه به هيچ وجه شايستگى آن را ندارند، زيرا سراسر وجود آنان نياز و احتياج است، و چون لازمه اين كار تواضع و فروتنى در نزد غير خداست و انسان را از توجه و رو آوردن به معبود حقيقى باز مى ‏دارد، نوعى پستى و بدبختى است كه بايد از آن به خداوند پناه برد، و در همين زمينه امام چهارم على بن الحسين (ع) در دعاها و مناجاتهاى خود در پيشگاه پروردگار عرض مى‏ كند: تويى كه خود را به بى ‏نيازى از آفريدگانت ستوده ‏اى و شايسته ‏اى كه از آنان بى ‏نياز باشى، و تو آنان را به فقر و احتياج، نسبت داده ‏اى و به حق، آنان نيازمند به تو هستند، پس كسى كه بخواهد دوستيش را با تو محكم كند و به واسطه وجود تو فقر و نياز را از خود دور سازد حاجت خويش را به سوى اهلش برده و براى برآوردن آن از راه صحيح وارد شده است، اما كسى كه نزد آفريدگان اظهار تنگدستى كند و از آنان طلب حاجت كند و غير تو را سبب رفع نياز خود بداند، به نوميدى گراييده و سزاوار نرسيدن به احسان و نيكى تو شده است. و اين كه امام زين العابدين (ع) فرد اخير در دعاى خود را سزاوار نرسيدن به احسان از ناحيه خداوند دانسته است به آن دليل است كه بر اثر حاجت خواستن از غير خدا و توجه به ديگران قابليت و شايستگى شمول پرتو رحمت و احسان ولى نعمت حقيقى را از دست داده است.

طالبى رزقك،

منظور از اين جمله در خطبه امام (ع) آن است كه ديگر كسان غير از تو لياقت آن را ندارند كه چيزى از آنان خواسته شود.

3- سومين پى ‏آمد احتياج و فقدان اعتبار، حاجت خواستن و طلب ترحم‏ از فرومايگان و اشرار است، زيرا گاهى فقر و نياز چنان شديد مى ‏شود كه آدمى را وادار مى‏ كند به نااهلان رو آورد و از آنان درخواست ترحم كند و به تجربه ثابت شده است كه ترحم خواستن از ناكسان و اشرار و دراز كردن دست نياز به طرف آنان، در ذايقه نيكان و صاحبان مروّت، از داروى تلخ و سمّ مهلك ناگوارتر است.

4- پى ‏آمد چهارم تنگدستى و نيازمندى آن است كه آدمى ناچار مى‏ شود كسانى را كه به وى بخشش و مساعدت كرده ‏اند، بستايد و آنانى را كه كمك نكرده ‏اند نكوهش و مذمّت كند، و اين خود صفتى است كه انسان را از توجه به خدا و روآوردن به قبله حقيقى باز مى‏ دارد.
و او در عبارت و انت، واو حاليّه است. يعنى خداوندا حيثيت و آبروى مرا با فقر و احتياج، بى ‏مقدار مكن كه به سبب آن دچار اين ناگواريها شوم، در حالى كه تو هستى كه با احاطه قيوّمى خود بر همه سببهاى عالم وجود برترى دارى و از همه شايسته‏ترى كه به هر كس آنچه بخواهى عطا كنى و آنچه بخواهى منع نمائى، تو سر چشمه بذل و بخشش و غنا و بى‏نيازى هستى، زيرا احتياجى به خلق ندارى و تمام آفريدگانت در جهات ظاهرى و معنوى به تو نيازمند و محتاجند چون قدرت بى‏پايان تو سراسر ممكنات را در تسخير دارد. توفيق از خداوند است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج ‏البلاغه(ابن ‏ميثم بحرانی)، ج 4 ، صفحه‏ى 166-162

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=