google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
180-200 ترجمه خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه185ترجمه شرح ابن میثم بحرانی

(خطبه194صبحی صالح)

نَحْمَدُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ وَ ذَادَ عَنْهُ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ نَسْأَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَمَاماً وَ بِحَبْلِهِ اعْتِصَاماً

وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ كُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فِيهِ كُلَّ غُصَّةٍ وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْأَدْنَوْنَ وَ تَأَلَّبَ عَلَيْهِ الْأَقْصَوْنَ وَ خَلَعَتْ إِلَيْهِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ ضَرَبَتْ إِلَى مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا حَتَّى أَنْزَلَتْ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ وَ أَسْحَقِ الْمَزَارِ

أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً وَ يَعْمِدُونَكُمْ بِكُلِّ عِمَادٍ وَ يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصَادٍ

قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ يَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ يَدِبُّونَ الضَّرَاءَ وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَيَاءُ حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَكِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقْنِطُو الرَّجَاءِ

لَهُمْ بِكُلِّ طَرِيقٍ صَرِيعٌ وَ إِلَى كُلِّ قَلْبٍ شَفِيعٌ وَ لِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ يَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ

إِنْ سَأَلُوا أَلْحَفُوا وَ إِنْ عَذَلُوا كَشَفُواوَ إِنْ حَكَمُوا أَسْرَفُوا

قَدْ أَعَدُّوا لِكُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَ لِكُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِكُلِّ حَيٍّ قَاتِلًا وَ لِكُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِكُلِّ لَيْلٍ مِصْبَاحاً

يَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ لِيُقِيمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ يُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِيقَفَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطَانِ وَ حُمَةُ النِّيرَانِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ

لغات

ذاد: دور كرد

أسحق المزار: دورترين ديدارگاه، سحق، با ضمّ به معناى دور است همچنين با ضمّ حاء.

يعمدونكم: شما را پريشان و گرفتار مى‏ سازند،

العماد: كار سخت و دشوار

إلحاف: اصرار زياد

أعلاق: جمع علق، كالاى گرانبها

أضلعوا: كج و منحرف ساختند،

ضلع: كج، ضلع: به فتح لام كجى طبيعى و خلقتى

حمة: با تشديد زبانه آتش، با تخفيف، نيش كژدم.

غمرة: بيشترين هر چيز

يرصدونكم: در كمين شما مى‏نشينند و انتظار مى‏كشند

ضرّاء: درختان درهم پيچيده‏ اى كه انسان را در خود پنهان سازد

شجو: اندوه

تمويه: تزوير و چيزى را بر خلاف واقع جلوه دادن

لمة: با تخفيف، دسته و گروه

ترجمه

از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السّلام است كه در آن صفات منافقان را بيان فرموده است:

«خدا را سپاس مى‏ گزاريم كه ما را به فرمانبردارى خويش توفيق داده، و از نافرمانى بازداشته است و از او درخواست مى‏ كنيم كه نعمتش را كامل گرداند، و دست توسّل ما را به ريسمان محكمش برساند،

و گواهى مى‏ دهيم كه محمّد (ص) بنده و فرستاده اوست كه براى به دست آوردن خشنودى او در امواج سختيها و مشكلات فرو رفت، و جرعه ‏هاى پياپى غم و اندوه در اين راه نوشيد، در حالى كه نزديكانش داراى احوالى ناپايدار، و بيگانگان با او بر سر دشمنى و پيكار بودند، اعراب براى تسريع در نبرد با او زمام مركب را رها ساختند و براى شتافتن به جنگ او بر شكم شتران نواختند، تا اين كه دشمنى خود را از دورترين خانه‏ ها و پر فاصله‏ ترين جاها به ميدان او در آوردند.

اى بندگان خدا شما را به تقوا و پرهيزگارى سفارش مى‏ كنم، و از اهل نفاق و دو رويى بر حذر مى‏ دارم، زيرا آنان گمراه و گمراه كننده‏ اند، لغزيده‏ گانند و ديگران را مى‏ لغزانند، به رنگهاى گوناگون در مى‏ آيند و به هر وسيله و با هر زبان در صدد فريفتن شمايند، و در هر فرصتى شما را هدف خود قرار داده، و در هر كمينگاهى در كمين شما نشسته‏ اند، دلهايشان بيمار و ظاهرشان از نشانه‏ هاى آن پاك است، پنهانى به سوى مقاصد خويش گام برمى ‏دارند، و مانند حركت بيمارى در بدن، آرام آرام به جنبش در مى ‏آيند، سخن پردازى آنها دواست و گفتارشان شفاست، ليكن كردارشان دردى است درمان ناپذير، بر رفاه و آسايش ديگران حسد مى‏ برند، و بر سختى و گرفتارى مردم مى‏ افزايند، و اميدها را به نوميدى بدل مى‏ گردانند، آنها در هر راهى براى خود كشته ‏اى، و به سوى هر دلى وسيله‏ اى دارند، و در هر غم و اندوهى اشكها مى ‏ريزند، مدح و ستايش را به يكديگر وام مى‏ دهند و پاداش خود را انتظار دارند، اگر درخواستى كنند اصرار مى‏ ورزند، و اگر كسى را سرزنش كنند پرده از كار او بر مى ‏دارند و اگر حكمران شوند ستم را از حدّ مى‏ گذرانند، در برابر هر حقّى باطلى، و براى هر راستى كجى و براى هر زنده ‏اى كشنده ‏اى و براى هر درى كليدى و براى هر شبى چراغى آماده كرده‏ اند، اظهار نوميدى و بى‏ طمعى را براى رسيدن به مطامع خود وسيله قرار مى‏ دهند تا بازار خود را رونق دهند، و متاع خدعه و تزوير خويش را به صورت كالايى ارزنده رواج بخشند، سخن مى‏ گويند و حقّ را به باطل مى ‏آميزند، به توصيف مى ‏پردازند و باطل را به صورت حقّ جلوه‏ گر مى ‏سازند، راه را براى فريب دادن مردم هموار گردانيده، و طريق رهايى آنان را از تنگناى نيرنگهايشان پر پيچ و خم ساخته ‏اند، آنان ياران و پيروان شيطان و زبانه آتش دوزخند: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ».

 

شرح

 

امام (ع) در اين خطبه از دو ديدگاه به حمد و ستايش خداوند متعال پرداخته است، يكى آن كه توفيق طاعت و فرمانبردارى را كه بزرگترين وسيله رستگارى است نصيب فرموده و ديگر اين كه از گناه و نافرمانى كه سبب بزرگترين خسران و زيان است دور داشته است.
اين كه خداوند بنده‏ اى را از گناه دور نگه بدارد يا از طريق نواهى و هشدارهايى است كه در باره لزوم دورى جستن از گناه، و كيفر گنهكاران داده‏ است، و يا اين كه دست او را از وصول به اسبابى كه وى را به معصيت مى‏كشاند و به گناه وادار و آماده مى‏كند كوتاه مى‏سازد كه البتّه همه اينها از عنايات اوست.

پس از اين از خداوند دو چيز را درخواست مى‏ كند، نخست اين نعمت را كه به تقديم شكر آن پرداخته است كامل گرداند، چنان كه خود فرموده است: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» ديگر توفيق تمسّك به ريسمان محكم الهى يعنى دين قويم اوست كه هر كس به آن چنگ زند او را از در افتادن در پرتگاه نابودى و ژرفناى دوزخ نگه مى‏ دارد.

سپس به رسالت آسمانى پيامبر اكرم (ص) گواهى مى‏ دهد، و به شرح احوال آن حضرت در اداى اين رسالت مى ‏پردازد، واژه غمرة را براى سختيهاى بسيار و ناگواريهاى زياد كه از هر سو در آغاز بعثت به آن بزرگوار رو آورده بود استعاره فرموده است، زيرا اين حوادث انبوه به آبى كه بر رويهم انباشته و متراكم شود شباهت داشته است، واژه خوض (فرو رفتن) ترشيح اين استعاره و اشاره به همين رنجهاى بسيار و مصيبتهاى اندوهبارى است كه پيامبر اكرم (ص) در آغاز دعوت خود از مشركان تحمّل فرموده است جمله تجرّع فيه كلّ غصّة كنايه از غمها و اندوههايى است كه بر اثر اين رخدادهاى ناگوار پياپى بر خود هموار مى‏ ساخته است، منظور از تلّون ادنين اين است كه دلهاى خويشان پيامبر (ص) در اين هنگام از او برگشته و هر كدام به گونه‏اى بر ضدّ او دگرگون شده بود، و مقصود از جمله تألّب الأقصون گردهمايى غير اقارب و بيگانگان بر ضدّ او و همدستى آنها با طوايف مختلف عرب از دورترين نقاط عربستان براى جنگ با اوست.

فرموده است: و خلعت إليه العرب… تا رواحلها.
دو جمله مذكور دو مثل رايج است كه امام (ع) براى بيان شدّت شتاب اعراب در جنگ با پيامبر (ص) بدانها تمثّل جسته است، براى اين كه اسب در هنگامى كه لجامش رها شود از هر موقع ديگر تيز پاتر و زمانى كه بر شكم شتر سوارى بكوبند از هر زمان ديگر تندروتر است، به علاوه اين مثلها اشاره دارد به‏ اين كه اعراب سواره و پياده به جنگ با پيامبر (ص) شتافتند.

فرموده است: حتّى أنزلت بساحته عداوتها.
مراد از عداوت در اين جا، جنگها و شرارتهاى آنهاست كه نتيجه و حاصل دشمنى است و اطلاق آن بر جنگ بر سبيل مجاز بوده و از باب نهادن نام سبب بر مسبّب است.
كسانى كه با تاريخ آشنايى دارند مى ‏دانند پيامبر گرامى (ص) براى اداى رسالت خود، و جلب خشنودى ذات مقدّس پروردگار چه رنجها و سختيها را بر خود هموار كرد، از جمله اين كه قريش او را در آغاز دعوت پيوسته استهزا و مسخره كردند و به او سنگ زدند تا پشت پاهايش خونين گشت و كودكان بر او فرياد كشيدند، و شكمبه بر سر او خالى كردند، و جامه ‏اش را به گردنش پيچانيدند، و او و كسانش را سالهايى در شعب بنى هاشم محصور، و هر گونه رفت و آمد و داد و ستد و ازدواج و گفتگو با آنها را ممنوع كردند، و اگر اين نبود كه تنى چند به سبب خويشاوندى و يا علل ديگر بر آنها ترحّم آورده شبانه بطور پنهانى اندكى آرد يا خرما به آنها مى‏ رسانيدند از گرسنگى تلف شده بودند، سپس آن همه اذيّت و آزارى كه بر اصحاب و ياران او وارد كردند، و آنها را مورد انواع شكنجه‏ ها قرار دادند، چنان كه آنان را گرسنه نگه مى‏ داشتند و در آفتاب سوزان به بند مى‏ كشيدند و از درّه‏ها و شكاف كوههاى مكّه بيرون مى‏ راندند، تا اين كه برخى از آنها ناگزير شده به كشور حبشه رو آوردند، و خود آن بزرگوار نيز از شرّ قريش و دشمنان خود گاهى به طايفه ثقيف، و زمانى به قبيله بنى عامر و موقع ديگر به ربيعة الفرس و جز آنان پناه مى‏برد، پس از اين، طوايف عرب براى كشتن و ترور شبانه او همدست شدند و آن حضرت ناگزير فرزندان و كسان خويش را ترك، و با رمقى كه از جان برايش باقى مانده بود، از آنان گريخت و به اوس و خزرج پناه برد، و پس از آن كه به مدينه رسيد اعراب مكّه آرام نگرفته جنگ را بر ضدّ او بر پا كردند و دسته ‏هاى سپاهى براى نبرد با او گسيل داشتند و مركب‏هاى خود را براى اين كار به تاخت وتاز در آوردند، تا آن گاه كه خداوند او را يارى و برترى داد، و دين خود را نيرومند و آشكار فرمود.

پس از اين امير مؤمنان (ع) به تقوا و پرهيزگارى سفارش مى‏كند، و آنان را از منافقان بر حذر مى‏ دارد، و ويژگيهاى اين گروه را بر مى ‏شمارد تا آنان را بشناسند و از آنها دورى گزينند و نفرت پيدا كنند، زيرا اينها هم گمراهند يعنى از راه خدا منحرف شده و هدايت نيافته‏اند و هم با القاى شبه ه‏هاى باطل و سخنان نادرست ديگران را به گمراهى مى‏ كشانند، معناى الزّالّون المزلّون نيز همين است.
تلّون آنها كنايه از اين است كه منافقان به سبب مقاصد باطل و اغراض فاسدى كه دارند احوال آنها پيوسته در تغيير، وگفتار و رفتار آنها جوراجور و دستخوش دگرگونى است و با هر كس با چهره و زبانى جداگانه برخورد مى‏كنند، تفتّن منافقان يعنى كوشش آنان براى اين كه ديگران را در فتنه و بلا اندازند نيز به همين معناست و به گوناگونى گفتار و رفتار آنها بر حسب اغراض و مقاصدى كه دارند اشاره دارد،

و مقصود از جمله يعمدونكم بكلّ عماد بيان اين است كه منافقان قصد دارند به هر نيرنگ و فريب مؤمنان را دچار هر گونه سختى و ناگوارى سازند، و منظور از جمله يرصدونكم بكلّ مرصاد پيگيرى و بررسى اقسام نيرنگها از طرف منافقان است تا بتوانند از طريق حيله و تزوير، در نابودى مؤمنان اقدام و آنها را به هر سختى و بدبختى دچار سازند، مراد از بيمارى دلهاى منافقان و پاكيزگى ظاهر آنان، دردهاى نفسانى است كه جان آنها را فرا گرفته مانند حسد و كينه و مكر و فريب، كه در نهان بر ضدّ آنان حيله و تزوير به كار مى ‏برند، و در آشكار نسبت به آنان اظهار خوشرويى و دوستى و محبّت و خيرخواهى مى‏ كنند، و اين رويّه كه انسان با زبان چيزى را خوب و پسنديده بداند و خلاف آن را در دل داشته و پنهان كرده باشد قانون و ضابطه نفاق است،

مقصود از واژه صفاحهم صورت ظاهر آنهاست، و مراد از پاكيزگى صورتهايشان سلامت ظاهر آنها از بيماريهايى است كه دلهاى آنها را فرا گرفته است.

فرموده است: پنهانى گام بر مى ‏دارند.
اين سخن كنايه از اين است كه اقدامات زبانى و عملى خود را در جهت مقاصد و اهدافى كه دارند پوشيده داشته و دور از فهم و اطّلاع ديگران انجام مى ‏دهند، جمله و يدبّون الضّرّاء نيز به همين معناست، واژه ‏هاى خفاء و ضرّا و بنا بر ظرفيّت منصوبند، و اينها براى كسى كه در صدد فريب ديگرى است مثل آورده مى‏شود.

فرموده است: وصفهم دواء… تا العياء.
يعنى: آنها مانند زاهدان و پارسايان مردمان را موعظه كرده به پرهيزگارى و فرمانبردارى خداوند دستور مى‏دهند، آشكار است كه اين سخنان درمان ناپاكى و شفابخش گمراهى است، امّا با گناهانى كه مرتكب مى‏شوند كردار آنها كردار فاسقان و گمراهان است، و گناه بزرگترين درد درمان ناپذير است.

فرموده است: حسدة الرّخاء.
يعنى اگر در زندگى كسى فراخى و گشايشى بينند بر او حسد مى ‏ورزند، و مؤكّدوا البلاء و اگر كسى را در سختى و گرفتارى مشاهده كنند با سخن چينى و فتنه‏ انگيزى بر رنج و محنت او مى‏ افزايند، به جاى صفت مؤكّدوا، و مولّدوا (توليد كنندگان) نيز روايت شده و معناى آن روشن است، و مقنطوا الرّجاء يعنى اگر كسى اميد چيزى را داشته باشد مقتضاى طبع آنها اين است كه او را نوميد گردانند، زيرا روش منافق دروغگو همواره بر اين است كه دور را نزديك و نزديك را دور نشان دهد.

فرموده است: لهم بكلّ طريق صريع.
اين سخن اشاره بر اين است: كسانى كه در نتيجه فريب و نيرنگ اينها كشته شده يا آزار و آسيب ديده بسيارند، واژه طريق يا كنايه از مقاصد گوناگون منافقان، و يا منظور نيرنگها و بد انديشيهاى مختلف آنهاست كه در هر صورت مستلزم اذيّت و آزار ديگران است.

فرموده است: إلى كلّ قلب شفيع.
يعنى: از ويژگيهاى منافق اين است كه در هر دلى به گونه ‏اى راهى خاصّ او پيدا كند، و براى نفوذ در وى وسيله‏ اى جداگانه فراهم سازد، تا خود را دوست همگان حتّى دشمنان قلمداد كند، و بدين طريق بتواند فتنه به راه اندازد و شور و شرّ به پا سازد، و در واقع او دوست همگان نيست بلكه دشمن همگى است، همچنين جمله لكلّ شجو دموع كنايه از اين است كه براى دست يافتن به مقاصد و اغراض خود در برابر گريه و اندوه ديگران، به دروغ اظهار غمگينى مى‏ كنند و اشك مى‏ريزند در حالى كه آنان دشمن غمديدگانند.

فرموده است: يتقارضون الثّناء و يتراقبون الجزاء.
يعنى: هر يك از آنها همكار خود را مى‏ستايد تا او نيز به ستايش وى اقدام كند و در برابر كار خود از او انتظار پاداش دارد.

فرموده است: إن سألوا ألحفوا.
يعنى: اگر از كسى درخواستى داشته باشند براى اين كه او درخواست آنها را انجام دهد اصرار مى‏ورزند و پافشارى مى‏كنند، و اين از صفات زشت به شمار آمده چنان كه حقّ تعالى فرموده است: «لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي»«».

فرموده است: و إن عذلوا كشفوا.
يعنى اگر كسى را سرزنش كنند عيبهاى او را آشكار و از اين طريق او را شرمنده و سرافكنده مى‏سازند و بسا اين كه عيبهاى او را در حضور كسى به او مى‏گويند كه دوست نمى‏دارد وى در جريان آنها قرار گيرد، و اينها از آن ناصحان خير انديش نيستند كه در هنگام عتاب و بازخواست پرده از گناه انسان بر ندارند و به كنايه ‏اى لطيف و سر بسته اكتفا كنند، و إن حكموا أسرفوا يعنى اگر يكى از آنها حكمرانى و فرمانروايى يابد در بيدادگرى و شكمخوارگى زياده روى مى ‏كند، و درشهوترانى و بهره‏ گيرى از خوشيهاى دنيا پا از حدّ فراتر مى‏ گذارد، زيرا او به سبب جهل و نادانى نمى‏ تواند عواقب كارها را پيش بينى كند و مى‏ پندارد هيچ كارى بهتر و بالاتر از آنچه او مى ‏كند در اين جهان نيست، جمله قد أعدّوا لكلّ حقّ باطلا يعنى براى اين كه حقّ را باطل جلوه دهند و آن را در جامه تزوير خود بپوشانند شبهاتى آماده كرده ‏اند، و لكلّ حىّ قاتلا اين كه براى هر زنده‏اى كشنده‏اى فراهم ساخته ‏اند كنايه از اين است كه براى از ميان بردن هر حقّى وسيله‏اى مهيّا كرده‏اند، و حىّ در اين جا اعمّ از انسان زنده و هر امرى است كه هنگامى كه آنان در صدد تباهى و نابودى آن بر مى‏آيند ثابت و پا بر جا باشد، جمله و لكلّ باب مفتاحا يعنى براى هر درى از حيله و تزوير كليدى ساخته‏ اند، واژه مفتاح (كليد) استعاره است، در عبارت و لكلّ ليل مصباحا واژه ليل (شب) براى امور مشكل و مبهم استعاره شده است، همچنين واژه مصباح (چراغ) براى آراء و نظريّاتى كه آنان در اين گونه امور اظهار و بدينوسيله در آن دخالت كرده نيرنگ خود را به كار مى‏برند استعاره شده است، مانند حيله‏اى كه عمرو بن عاص در جنگ صفّين در شبى كه به ليلة الهرير معروف است به معاويه آموخت تا لشكريان شام قرآنها را بر سر نيزه‏ها بلند كنند و از سپاه عراق بخواهند كه قرآن ميان آنان داورى كند، و براى رهايى از جنگى كه شاميان را به ستوه آورده بود جز اين رأى منافقانه و نيرنگ زيركانه راهى نبود، معناى عبارت يتوصّلون إلى الطّمع باليأس اين است كه منافقان با اظهار بى‏نيازى از آنچه در دست مردم است و زهد نمايى، به مطامع خود دست مى‏يابند، چنان كه راه و روش بسيارى از زاهدان اين زمان است، توصيف منافقان به اين كه چيزى را كه مى‏خواهند به دست آورند ضدّ وسيله تحصيل آن را به كار مى‏برند، بليغترين تعريف ممكن در باره اهل نفاق و تزوير است.

فرموده است: ليقيموا به أسواقهم.
واژه أسواق (بازارها) براى همين رفتار رياكارانه و مزوّرانه منافقان با مردم، وطريقه داد و ستد آنان استعاره شده، و پيروى آنها از اين روش براى اين است كه بازار خود را گرم داشته، و كالاى ريا و تزوير خويش را رواج بخشند، جمله و ينفقوا به أعلاقهم نيز به همين معناست، واژه أعلاق (چيزهاى نفيس) براى آراء و انديشه‏هاى منافقان كه به پندار خودشان بسيار ارزشمند و عالى است، استعاره شده است.

فرموده است: يقولون… تا فيوهّمون.
يعنى منافقان با گفتار خود شبهه در دلها مى‏اندازند و باطل را به صورت حقّ جلوه‏گر مى‏سازند.

فرموده است: قد هوّنوا الطّريق.
يعنى اينان مى‏دانند براى پيش برد مقاصد و نيرنگهاى خود چگونه گام بردارند و راه خويش را هموار سازند، جمله و أضلعوا المضيق به معناى اين است كه تنگناها را پيچ و خم دار كرده‏اند، واژه مضيق كنايه از طرق دقيق مداخله در امور است و منظور از پيچ و خم دادن به طرق مذكور اين است كه منافقان هنگامى كه بخواهند در امر مشكل و دشوارى خود را وارد سازند، قصد خود را اظهار نمى‏دارند و وانمود مى‏كنند كه هدف آنها چيز ديگرى است، تا كار خود را از نظر ديگران پوشيده داشته و امر را بر آنان مشتبه سازند كه مبادا بر حيله و تزوير آنها آگاه شوند و مقصود آنان حاصل نگردد.
فرموده است: فهم لمّة الشّيطان.
يعنى آنان ياران و پيروان شيطانند، و حمة النّيران واژه حمة با تخفيف براى شرارتهاى بزرگ آنها استعاره شده زيرا شرارتهاى منافقان مانند شعله‏هاى سوزان آتش موجب اذيّت و آزار است.

 

ترجمه ‏شرح ‏نهج‏ البلاغه ابن‏ ميثم بحرانی، ج 3 ، صفحه‏ ى 772-782

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=