(خطبه184صبحی صالح)
– و من كلام له ( عليه السلام ) قاله للبرج بن مسهر الطائي و قد قال له بحيث يسمعه «لا حكم إلا للّه»، و كان من الخوارج
اسْكُتْ قَبَحَكَ اللَّهُ يَا أَثْرَمُ- فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ فَكُنْتَ فِيهِ ضَئِيلًا شَخْصُكَ- خَفِيّاً صَوْتُكَ حَتَّى إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِزِ
لغات
برج: با ضمّ با و جيم
أثرم: كسى كه دندان ثناياى او افتاده باشد
نعر: فرياد زد
قبّحه اللّه: خداوند او را از هر خوبى دور گرداند.
ضئيل: خرد و پست و لاغر
نجم: نمايان شد
ترجمه
از سخنان آن حضرت عليه السّلام است:
به هنگامى كه برج بن مسهر طايى كه از خوارج بود، به گونه اى كه آن حضرت بشنود گفت: لا حكم إلّا للّه امام (ع) در پاسخ او فرمود: «اى دندان شكسته خاموش باش، خدا تو را زشت گرداند، به خدا سوگند حقّ آشكار شده بود و تو در آن شخصى زبون و ناتوان بودى و آوازى از تو بر نمىآمد تا آن گاه كه باطل بانگ برآورد تو همچون شاخ بز پيدا شدى.»
شرح
برج از شاعران مشهور فرقه خوارج است، او به گونه اى كه امير مؤمنان (ع) بشنود شعار خوارج (لا حكم إلّا للّه) را سر داد، امام (ع) او را نهيب زد و تقبيح فرمود و براى اين كه او را سرافكنده و شرمنده كند وى را با ذكر نقصى كه در او بود نام برد، و معمول اين است كه اگر بخواهند كسى را كه داراى عيب و نقصىاست اهانت كنند عيب او را بر زبان مى آورند، لاغرى و زبونى شخصيّت اجتماعى وى در دوران ظهور حقّ كنايه از حقارت و گمنامى اوست در زمانى كه عدالت برقرار بوده است، و مقصود از آن دوران قوّت و شوكت اسلام و زمانى است كه فتنه ها پديدار نشده و باطل قدرت نيافته بود، مراد از خفاى صوت، زبونى وى و عدم توجّه مردم به گفته هاى اوست.
واژه نعير (فرياد) را براى پيدايش باطل استعاره فرموده است، بدين مناسبت كه باطل از نظر ظهور در جامعه و توانمندى مانند مردى نيرومند است كه با گستاخى و دليرى فرياد كشد، و امام (ع) ظاهر شدن اين مرد را در ميان مردم و پديد آمدن آوازه او را در هنگام ظهور و قدرت يافتن باطل به شاخ بز تشبيه فرموده كه با سرعت و ناگهانى نمايان شود، بى آن كه شرف و شجاعتى دارا بوده و سابقه حسن خدمتى به دست آورده باشد، بارى، اين از محاسن بلاغت است كه هنگامى كه سخنگو قصد اهانت مخاطب را دارد او را به چيزى حقير و پست تشبيه كند، و زمانى كه بزرگداشت او را مى خواهد وى را به چيزى بزرگ و گرانقدر همانند سازد. و توفيق از خداوند است.