(خطبه130صبحی صالح)
و من كلام له ( عليه السلام ) لأبي ذر رحمه الله لما أخرج إلى الربذة
يَا ؟ أَبَا ذَرٍّ ؟ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ اَلْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اُهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ اَلرَّابِحُ غَداً وَ اَلْأَكْثَرُ حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اِتَّقَى اَللَّهَ لَجَعَلَ اَللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لاَ يُؤْنِسَنَّكَ إِلاَّ اَلْحَقُّ وَ لاَ يُوحِشَنَّكَ إِلاَّ اَلْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لَأَحَبُّوكَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوكَ
ترجمه
از سخنان آن حضرت عليه السّلام است به ابا ذر رحمة اللّه هنگامى كه به ربذه«» تبعيد شد، چنين فرمود:
« اى اباذر تو به خاطر خدا خشمگين شدى ، پس به او اميدوار باش ، اين گروه براى حفظ دنياى خود از تو ترسيدند ، و تو براى حفظ دين خويش از آنها بيمناك شدى ، پس آنچه را كه به سبب آن از تو ترسيدند به خودشان واگذار ،و براى حفظ آنچه از جهت آن از تو مى ترسند كه دين توست از آنها بگريز ،آرى چه بسيار نيازمندند به آنچه تو آنها را از آن منع كردى و چه قدر بىنيازى از آنچه تو را از آن منع كردند ، و بزودى خواهى دانست چه كسى فردا سود
مى برد ، و كدام كس بيشتر مورد رشك خواهد بود ؟ ؟ ، و اگر درهاى آسمانها و زمينها به روى بندهاى بسته شود ، و او پرهيزگارى را پيشه كند ، خداوند در آن ميان راه خلاصى براى او خواهد گشود ، جز حقّ ، كسى با تو دمساز نمى شود ، و جز باطل چيزى تو را به وحشت نمى افكند . اگر دنياى آنان را مى پذيرفتى تو را دوست مى داشتند ، و اگر چيزى از آن به خود اختصاص مى دادى تو را در امان مى گذاشتند . »
شرح
نام ابو ذرّ جندب بن جناده از بنى غفار است كه قبيله اى از كنانه مى باشد ،او در مكّه اسلام آورد ، چون هنگامى كه مسلمان شد به ديار خود بازگشت و در آن جا اقامت گزيد ، نتوانست در جنگ بدر و خندق حضور يابد ، و پس از اين وقايع بود كه در مدينه به خدمت پيامبر اكرم ( ص ) رسيد . او على ( ع ) و اهل بيت پيامبر ( ص ) را دوست مىداشت و كسى است كه پيامبر خدا ( ص ) درباره او فرموده است : ما أقلّت الغبراء و لا أظلّت الخضراء على ذي لهجة أصدق من أبى ذرّ يعنى : زمين كسى را برنداشت و آسمان سايه نيفكند بر گويندهاى كه از ابى ذرّ راستگوتر باشد . ابن معمّر درباره ابى ذرّ روايت كرده است كه گفت : ابا ذرّ را ديدم حلقه در خانه كعبه را گرفته مىگفت : من ابوذر غفارى هستم ، هر كس مرا نمى شناسد ، بداند من جندب صحابى پيامبر خدايم ( ص ) شنيدم از رسول خدا ( ص ) كه مىفرمود : مثل خاندان من مثل كشتى نوح است ، هر كس بر آن سوار شود رهايى مى يابد و كسى كه تخلّف ورزد غرق مى گردد . عثمان ابوذرّ را از مدينه بيرون و به ربذه تبعيد كرد و اين محلّى نزديك مدينه بوده است . در باره علّت تبعيد او اقوال مختلفى نقل شده است : از زيد بن وهب روايت شده كه گفته است : به ابى ذرّ رحمة اللّه عليه در هنگامى كه در ربذه اقامت داشت گفتم :
چه چيز باعث شده كه تو در اين جا منزل كرده اى ؟ گفت : علّت را به تو مى گويم و آن اين است كه من در روزگار حكومت معاويه در شام بودم و در آن جا گفتار خداوند متعال را يادآور شدم كه فرموده است : « وَ الَّذِينَ يَكْنِزُوْنَ الْذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَيُنْفِقُونَها فِيْ سَبِيلِ اللّهِ » [ 2 ] معاويه گفت : اين آيه درباره اهل كتاب نازل شده است ، گفتم بلكه درباره ما و آنهاست ، در نتيجه معاويه نامه اى به عثمان نوشت و در اين باره از من به او شكايت كرد ، عثمان به من نوشت كه به سوى من بيا من هم به نزد او رفتم ، در اين هنگام ديدم مردم را بر من شورانيده چنان كه گويى مرا نمى شناسند . من در اين باره به عثمان شكايت كردم ، او مرا مخيّر داشت كه در هر جا بخواهم سكنا گزينم ، من ربذه را برگزيدم .
اين گفتار كسانى است كه خواسته اند عثمان را در ستم به ابى ذرّ و تبعيد او بى گناه قلمداد كنند ، و بگويند رفتن وى به ربذه به اختيار خود او بوده است ، امّا گفته شده كه ابى ذرّ در ردّ و انكار آنچه را زشت و ناروا ديده ، و همچنين درباره عثمان ، سخن به درشتى گفته ، و اظهار مى داشته كه اصحاب محمّد ( ص ) بر عهد و ميثاق خود پايدار نمانده اند ، و با اين گونه سخنان مردم را از عثمان دور و پراكنده مى ساخته ، و به همين سبب بوده كه عثمان او را از مدينه بيرون و به ربذه تبعيد كرده است و آنچه را على ( ع ) در اين خطبه به ابى ذرّ خطاب كرده با روايت دوّم سازگارتر است .
فرموده است : إنّك غضبت للّه ،
تو براى خدا خشمگين شدى .
اين گواهى است بر اين كه انكار و ردّ ابوذر نسبت به آنچه را كه زشت و ناروا مى ديده تنها براى خشنودى خداوند بوده است .
فرموده است : إنّ القوم خافوك على دنياهم
يعنى : اين گروه از نظر حفظ دنياى خودشان از تو بيم دارند و از اين كه مردم را از اطراف آنان دور مى گردانى ،مى ترسند كه خلافت و حكومت از چنگ آنها بيرون رود ، امّا تو از اين كه با كارهاى آنان موافقت كنى ، و بر خلاف سنّت ، از عطاياى آنان چيزى دريافت دارى از آنان بيمناكى .
فرموده است : فاترك تا . . . منعوك .
يعنى : دنيايشان را به خودشان واگذار ، و دينت را برهان ، چه بسيار است نياز آنها به دين تو ، و چه بسيار است بىنيازى تو از دنياى آنها .
فرموده است : ستعلم من الرّابح غدا و الأكثر حسّدا
يعنى : خواهى دانست كه چه كسى فردا سود مى برد و به چه كسى بيشتر رشك و حسد مى ورزند ، اين سخن اشاره به روز رستاخيز است ، و اين روشن است كسى كه دنيا را رها مى كند و بدان اعتنا ندارد ، نسبت به كسى كه خواستار و دوستدار آن است سود بيشتر را برده ، و هر چه سود بيشتر باشد حسودان نيز زيادترند .
فرموده است : و لو انّ السّماوات . . . تا مخرجا .
اين بيان ، مژدهاى است كه امام ( ع ) بر خلاصى ابى ذرّ از سختى حال و بدى اوضاعى مى دهد كه در نتيجه تبعيد براى او پيش آمده است و اين كه تبدّل احوال را مشروط به پرهيزگارى كرده اشاره است به آنچه خداوند متعال فرموده كه « و مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً [ 3 ] » ابن عبّاس گفته است كه پيامبر خدا ( ص ) اين آيه را قراءت كرد و فرمود كسى كه پرهيزگار باشد خداوند از شبهات دنيا و سكرات مرگ و سختيهاى روز قيامت مخرج و مفرّى براى او قرار مى دهد ، آشكار است كه تقوا را شعار خود گردانيدن ، و پرهيزگارى را شيوه خود ساختن ، سبب قاطعى است كه انسان بتواند از دنيا و خوشيهاى آن چشم طمع بردارد ، و نفس امّاره را از وقوع در شبهات باز دارد ، و در اين صورت رهايى او از سكرات مرگ و سختيهاى روز رستاخيز آشكارتر و قطعىتر است ، و اين كه امام ( ع ) در بيان تنگى و بد حالى انسان مبالغه كرده ، و از آن به بستن درهاى آسمانها و زمين برروى او تعبير فرموده ، براى روشن كردن فضيلت تقوا و اهميّت آن است .
پس از آن امام ( ع ) به ابى ذرّ دستور مى دهد كه جز با حقّ انس نگيرد ، و جز از باطل نهراسد ، و اين كه با ذكر إلاّ انس را به حقّ ، و وحشت را به باطل ، منحصر ساخته ، براى اين است كه پرهيز دهد از اين كه انسان از حقّى در هراس افتد ، و در نتيجه آن را رها و از آن دورى كند هر چند اين حقّ براى او سخت و دشوار باشد و يا اين كه به باطلى انس گيرد و آن را به جا آورد ، يا در برابر انجام دادن آن سكوت اختيار كند هر چند اين باطل براى او لذّتبخش باشد .
امام ( ع ) به ابى ذرّ گوشزد مى كند ، كه دشمنى گروه حاكم و ارعاب او به سبب اين است كه در كار دنيا با آنها مشاركت و همكارى نمى كند ، و همچنين به علّت تنهايى او در انكار و مخالفت ، و نيز سخنان تند و خشن او بر ضدّ آنهاست .
واژه قرض در جمله « و لو قرضت لأمنوك » به معناى اخذ يعنى گرفتن است . و توفيق از خداست .
ترجمه شرح ابن میثم بحرانی جلد3
[ 1 ] ربذه : محلى بىآب و علف در چهار يا پنج فرسنگى مدينه بوده كه قبر ابوذر غفارى در آن جاست . ( مترجم )
[ 2 ] سورة توبه ( 9 ) آيه ( 34 ) يعنى : و كسانى كه زر و سيم را انباشته مى كنند ، و در راه خدا انفاق نمى كنند . . .
[ 3 ] سوره طلاق ( 65 ) آيه ( 2 ) يعنى : و هر كس خدا ترس شود خداوند راه بيرون شدن ( از گناهان و بلا و حوادث سخت را ) براى او مى گشايد .