خطبه127ترجمه شرح ابن میثم بحرانی

(خطبه128صبحی صالح)

 و من كلام له ( عليه‏ السلام  منه في وصف الأتراك‏

يؤمى به إلى وصف الأتراك كَأَنِّي أَرَاهُمْ قَوْماً كَأَنَّ وُجُوهَهُمُ اَلْمَجَانُّ اَلْمُطْرَقَةُ يَلْبَسُونَ اَلسَّرَقَ وَ اَلدِّيبَاجَ وَ يَعْتَقِبُونَ اَلْخَيْلَ اَلْعِتَاقَ وَ يَكُونُ هُنَاكَ اِسْتِحْرَارُ قَتْلٍ حَتَّى يَمْشِيَ اَلْمَجْرُوحُ عَلَى اَلْمَقْتُولِ وَ يَكُونَ اَلْمُفْلِتُ أَقَلَّ مِنَ اَلْمَأْسُورِ

فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا ؟ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ ؟ عِلْمَ اَلْغَيْبِ فَضَحِكَ ع وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ كَانَ كَلْبِيّاً يَا أَخَا ؟ كَلْبٍ ؟ لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ وَ إِنَّمَا عِلْمُ اَلْغَيْبِ عِلْمُ اَلسَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اَللَّهُ بِقَوْلِهِ إِنَّ اَللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلسَّاعَةِ [ 1 ] 28 31 : 34 اَلْآيَةَ فَيَعْلَمُ سُبْحَانَهُ مَا فِي اَلْأَرْحَامِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِيحٍ أَوْ جَمِيلٍ وَ سَخِيٍّ أَوْ بَخِيلٍ وَ شَقِيٍّ أَوْ سَعِيدٍ وَ مَنْ يَكُونُ فِي اَلنَّارِ حَطَباً أَوْ فِي اَلْجِنَانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرَافِقاً فَهَذَا عِلْمُ اَلْغَيْبِ اَلَّذِي لاَ يَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلاَّ اَللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اَللَّهُ نَبِيَّهُ ص فَعَلَّمَنِيهِ وَ دَعَا لِي بِأَنْ يَعِيَهُ صَدْرِي وَ تَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوَانِحِي

لغات

مجانّ : به فتح جمع مجنّ به كسر ميم به معناى سپر است .

مطرقة : به فتح راء و تخفيف ، كفشى كه تو در تو دوخته شده باشد ، گفته مى‏ شود : أطرقت بالجلد يعنى پوست را پوشيدم .

سرق : به فتح سين و راء قطعه‏ هاى ابريشم ،مفرد آن سرقه است ، ابو عبيده گفته است : نام ابريشم سفيد است ، و اين واژه فارسى است و اصل آن سره است يعنى خوب مانند پارچه زريد وزستبر ابريشمى .

يعتقبون الخيل : اسبها را نگهدارى مى‏ كنند و مى ‏بندند .

استحرّ القتل يا حرّ : جنگ سخت شد .

 

ترجمه

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است . به احوال تركان مغول اشاره فرموده است :

« گويا قومى را مى ‏نگرم كه چهره ‏هاشان به نظر مانند سپرى است كه بر آن پوستى دوخته و پينه زده باشند ، جامه ‏هاى ديبا و ابريشمين مى ‏پوشند و اسبهاى اصيل يدك مى‏ كشند ، در آن جا كشتارى سخت روى مى ‏دهد به گونه ‏اى كه زخميها از روى كشته ‏ها عبور مى‏ كنند و فراريان كمتر از اسيرانند .

در اين هنگام يكى از يارانش گفت اى امير مؤمنان مگر علم غيب به تو داده شده است ؟ امام ( ع ) خنديد ، و در پاسخ آن مرد كه از قبيله كلب بود فرمود :

اى برادر كلبى آنچه گفتم علم غيب نيست بلكه از صاحب دانشى فرا گرفته شده است ، علم غيب دانستن زمان قيامت ، و آن چيزهايى است كه خداوند سبحان در قرآن بر شمرده است : « اِنّ اللّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ . . . » [ 1 ] همچنين خداوند آنچه را در رحم مادران است مى ‏داند كه پسر است يا دختر ،زشت است يا زيبا ، جوانمرد است يا بخيل ، بدبخت است يا نيكبخت ، هيزم جهنّم است يا يار و همنشين پيامبران ، اينها علم غيبى است كه جز خداوند كسى آنها را نمى‏ داند امّا آنچه جز اينهاست دانشى است كه جز خداوند آن را به پيامبرش آموخته ، و او هم به من تعليم داده است ، و برايم دعا فرمود كه سينه ‏ام آن را نگه دارد ، و اندرونم را از آن پر سازد . »

 

شرح

بايد دانست كه روش امام ( ع ) در هنگامى كه مى ‏خواهد از وقايع آينده خبر دهد اين است كه سخن خود را با عبارت كأنّي آغاز مى‏ كند ، همچنان كه پيش از اين در مورد آينده كوفه فرمود : كأنّى بك يا كوفة و نيز در موقعى كه شاميان را صدازد ، فرمود كأنّي به ، علّت اين است كه آنچه را آن حضرت از آينده مى‏ داند به چشم بصيرت آن را ديده ، و انوار غيبى آن را از طريق مرشد و استادش پيامبر گرامى ( ص ) بر نفس قدسى او افاضه و الهام فرموده است از اين رو آنچه را به چشم باطن ديده به سبب جلوه و ظهور آن كه خالى از هر شكّ و ريب است به رؤيت چشم سر تشبيه فرموده است لذا به كار بردن حرف تشبيه در آغاز سخن زيبا و نيكوست ، و ضميرهاى جمع در خطبه به تركان برگشت دارد ، اين كه چهره ‏هاى آنها را به سپرهاى پينه خورده و پوست بردوخته تشبيه فرموده ، جهت مشابهت ، گردى و استخوان بندى و فراخى صورت آنهاست ، و مراد از آن خشونت و ستبرى چهره‏ هاى آنهاست ، و اين تشبيه محسوس به محسوس است . امّا توصيف آنها به اين كه جامه ابريشمين و حرير مى‏ پوشند ، و اسبان را نگهدارى و آماده مى‏ كنند ، بررسى چگونگى احوال تركان به صدق اين گفتار گواهى مى‏ دهد ، و خبر آن حضرت در باره كشتار سخت آنها به شرحى كه ذكر فرموده در آن هنگام كه هجوم مى ‏آورند نيز از جمله مطالبى است كه تاريخ بر آن گواه است ، وقايعى كه ميان تركان و اعراب و ديگر مسلمانان در روزگار عبد اللّه بن زبير و قتيبة بن مسلم روى داده مشهور است ، همچنين جنگهاى مغولان با مسلمانان و كشتار بى‏رحمانه آنان در عراق عرب و خوزستان و خراسان و ديگر شهرها براى صدق گفتار امام ( ع ) بدان شرح كه بيان فرموده كافى است .

امّا پاسخ آن بزرگوار به مرد كلبى مشعر بر اين كه آنچه فرموده است علم غيب نيست ، و آن را از صاحب علم فرا گرفته و اين كه امام ( ع ) دانشهايى را علم غيب شمرده كه جز خداوند كسى آنها را نمى‏داند ، همه گفتارى حقّ و صدق است ، و با اين توضيح ما را به تفاوت ميان علم غيب و خبر دادن از آنچه در آينده روى خواهد داد آگاه فرموده است ، ليكن سزاوار است دانسته شود كه فراگيرى او از پيامبر گرامى ( ص ) بدين طريق نبوده كه صور و وقايع جزيى به آن بزرگوار القا شده باشد ، بلكه معنايش اين است كه بر اثر طول مصاحبت با پيامبر اكرم ( ص ) ازدوران كودكى تا زمان وفات آن حضرت ، همچنين بر اثر رياضات كامله و تعليمات تامّه و آگاهى به كيفيّت سلوك و اسبابى كه موجب رام شدن نفس امّاره براى نفس مطمئنّه است ، نفس قدسى او داراى آن مرتبه گرديد كه امور غيبى در آن نقش بندد ، و صور كلّى در آن منعكس شود ، و توانايى يافت كه از مغيبات خبر دهد و مردم را بدان آگاه سازد ،

از اين رو فرمود : و دعا لي بأن يعيه صدرى و تضطمّ عليه جوانحي يعنى : دعا فرمود كه دلم آن را نگهدارد و سينه‏ ام آن را فرا گيرد ، واژه جوانح كه به معناى پهلوهاست كنايه از قلب است زيرا ميان دو پهلو قرار دارد ، و اگر علومى كه از جانب پيامبر اكرم ( ص ) به آن حضرت القا شده مشتمل بر صور جزيى بود نيازى به اين دعا نداشت ، زيرا فهم صور جزيى و حفظ آنها براى هر صحابى عامى و غير عامى ميسّر بود ، بلكه آنچه نگهدارى آن مشكل ، و نياز به دعا به درگاه خداوند دارد تا دل ، آن را نگه دارد ، و ذهن براى قبول آن آماده شود ، قوانين كلّى جهان خلقت و كيفيّت انشعاب و تفصيل آنها و فراهم شدن اسبابى است كه ادراك آنها را ممكن سازد تا نفس آماده شود كه صور جزيى به آن افاضه ، و در آن منعكس شود ، چنان كه پيش از اين به آن اشاره كرده ‏ايم .

ترجمه شرح ابن میثم بحرانی جلد3

 

[ 1 ] علم زمان وقوع رستاخيز نزد اوست . . .

 

 

 

 

 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.