google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
120-140 ترجمه خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه124ترجمه شرح ابن میثم بحرانی

(خطبه126صبحی صالح)

و من كلام له ( عليه ‏السلام  ) لما عوتب على التسوية في العطاء

 

أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ اَلنَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اَللَّهِ لاَ أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي اَلسَّمَاءِ نَجْماً وَ لَوْ كَانَ اَلْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا اَلْمَالُ مَالُ اَللَّهِ أَلاَ وَ إِنَّ إِعْطَاءَ اَلْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي اَلدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي اَلْآخِرَةِ وَ يُكْرِمُهُ فِي اَلنَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اَللَّهِ وَ لَمْ يَضَعِ اِمْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ لاَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلاَّ حَرَمَهُ اَللَّهُ شُكْرَهُمْ وَ كَانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ اَلنَّعْلُ يَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَلِيلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِينٍ

لغات

ما أطور به : به آن نزديك نمى‏ شوم

سمير : روزگار ، لا أفعله ما سمر سمير : در تمام روزگار آن كار را به جا نمى ‏آورم ، همچنين است جمله ما أفعله ما سمر إبنا سمير ، مراد از دو فرزند روزگار ، روز و شب است .

خدين : دوست .

ترجمه

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است :

هنگامى كه به آن حضرت اعتراض كردند كه چرا عطايا را به تساوى تقسيم مى‏ كند اين سخنان را ايراد فرموده است :

« آيا به من دستور مى‏ دهيد كه با ستم به كسى كه فرمانرواى او شده‏ ام پيروزى به دست آورم ؟ به خدا سوگند تا روزگار افسانه بقا مى‏ سرايد و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى‏ كنند ، دست به چنين كارى نمى ‏زنم ، به راستى اگر اين مال هم از آن خود من بود آن را به مساوات ميان مردم پخش مى‏ كردم چه رسد به اين كه مال خداست .

آگاه باشيد بخشش مال به كسى كه مستحقّ آن نيست اسراف و تبذير است ، اين كار ، آدمى را در دنيا سربلند ولى در آخرت سرافكنده و پست مى‏ گرداند ، او را در نزد مردم محترم و گرامى مى‏ كند امّا در نزد خدا خوار و زبون مى‏ سازد ، هر كس مالش را جز در راه خشنودى خداوند صرف كند و به غير اهل آن دهد خداوند او را از سپاس آنان بى‏ بهره مى‏ گرداند و دوستى آنها را نصيب غير او مى‏ سازد ، و اگر روزى پاى او بلغزد و به كمك آنان نيازمند شود آنها بدترين يار و سرزنش كننده ‏ترين دوست مى‏ باشند . »

شرح

تقسيم عطايا بطور برابر ميان مسلمانان ، از سنّتهاى پيامبر گرامى ( ص ) است .

ابو بكر نيز در زمان خلافت خود از همين سنّت پيروى مى‏ كرد ، ولى پس از دوران ابو بكر كسانى كه در اسلام سبقت و شرف نسب داشتند بر ديگران برترى داده شدند ، از اين رو كسانى كه از اين برترى و تفضيل بهره‏مند مى‏ شدند به اين شيوه عادت كردند ، و تا زمان خلافت آن حضرت از آن برخوردار بودند ، ليكن چون آن بزرگوار در تمام امور از پيامبر اكرم ( ص ) پيروى و سنّتهاى او را تعقيب مى ‏كرد و براى او ممكن نبود كه در تقسيم عطايا رويّه ‏اى جز تساوى اختيار كند ، لذا در هنگامى كه خلافت به آن حضرت منتقل شد ، كسانى كه به اين امتيازات عادت كرده بودند از آن بزرگوار درخواست كردند كه امتيازهاى آنان را منظور بدارد ، و امام ( ع ) در پاسخ آنها فرمود :

أ تأمرونّى أطلب النّصر بالجور ،

اين سخن پاسخ كسى است كه از امام ( ع ) خواسته است تقسيم بالسويّه را ترك كند و عدّه ‏اى را برترى دهد ، گويى گفته است كه اگر آنان را برترى دهى با دل و جان تو را همراهى و يارى خواهند كرد ، و آن حضرت به او اين پاسخ را داده است و مراد از جور عدول از راه خداوند است ، به سبب برترى دادن بعضى از مسلمانان بر بعضى ديگر ، زيرا اين عمل خلاف سنّت پيامبر اكرم ( ص ) مى‏ باشد ،

سپس سوگند ياد مى‏ كند كه هرگز دست به چنين كارى نخواهد زد ، چه اگر اين مال از آن خود او بود ، عدالت اقتضا داشت كه آن را بطور برابر ميان مردم قسمت كند ، چه رسد كه از آن خدا و مردم است . دليل عمل مذكور اين است كه مساوات همان عدل و قسطى است كه به وسيله آن مى‏توان نفوس را از هر سو براى يارى حقّ گرد آورد ، و اراده آنها را براى مقاومت در برابر دشمن همآهنگ ساخت ، در حالى كه تبعيض مستلزم دلشكستگى محرومان است كه تعداد آنها بيشتر و جمعيّت آنها انبوهتر است ، و اگر اين مال تعلّق به خود او داشت ، با اين كه به مقتضاى طبع بشرى كه مايل به تبعيض و ترجيح يكى بر ديگرى است ،

رعايت مساوات مى ‏كرد ، پس در مالى كه تعلّق به خداوندى دارد كه نسبت خلق به او برابر و يكسان است ، و خداوند حقّ آنان را در آن برابر منظور داشته ، چگونه ممكن بود رعايت تساوى نكند ؟ امام ( ع ) با اين سخن اميد آنان را به اين كه امتيازات گذشته آنها را منظور و عطايا را نابرابر تقسيم كند قطع كرده است ، سپس هشدار مى ‏دهد به اين كه بذل مال به غير مستحقّ ، و صرف آن در راهى جز آنچه خداوند دستور داده كارى زشت و نارواست ، و مراد از غير أهله كسانى هستند كه دادن مال به آنها مقرّر نشده است ، و منظور از غير وجهه در راهى كه شارع دستور داده آن را صرف نكند ، و به مفاسد اين عمل نيز اشاره فرموده است ، به اين طريق كه بذل مال به غير مستحقّ تبذير ( ولخرجى ) و صرف آن در راهى جز آنچه خداوند دستور داده ، اسراف ( زياده روى ) است ، و مى‏ دانيم كه اسراف و تبذير يكى از دو طرف افراط و تفريط ، صفت پسنديده سخاوتند كه زشت و مذمومند .

فرموده است : يرفع صاحبه في الدّنيا ،

مراد اين است كه با تبذير و ولخرجى مى ‏توان ميان نادانان و فرومايگان و كسانى كه حقيقت كرم و بخشش را نمى‏ دانند خوشنامى به دست آورد ليكن اين عمل او را در آخرت پست و ذليل خواهد كرد ، زيرا به وسيله تبذير گرفتار كارى زشت شده است ، همچنين ممكن است ولخرجى و زياده ‏روى موجب جلب احترام مردم و تكريم آنان نسبت به او شود ، ولى اين اعمال او را در نزد خداوند خوار و زبون خواهد ساخت ، امّا اين كه فرموده است كسى كه مالش را در غير رضاى خداوند صرف و به نا مستحقّ بذل كند ، از سپاس آنان محروم و از دوستى آنان بى‏ بهره خواهد شد ، و اگر لغزشى برايش پيش آيد كه به كمك آنان نيازمند گردد ، مساعدت خود را از او دريغ خواهند داشت . مطلبى است كه بررسى كامل ، آن را معلوم كرده و چه بسا كه به سرحدّ تجربه هم رسيده باشد ، و علّت آن محتمل است اين باشد كه چون مال گيرندگان ، خود را مستحقّ بذل و بخشش نمى‏بينند ، در خور خود نمى‏ دانند كه به حقّ شناسى از او پردازند ، و ممكن است به سبب نادانى و غفلت ، و يا ناشى از اين اعتقاد باشد كه خود را در مرتبه بخشنده مال مى‏ دانند ، و در نتيجه او را در خور ستايش خود نمى‏ بينند ، بلكه خويشتن را به داشتن مال و دارايى از او سزاوارتر مى‏ شناسند ، ولى ناسپاسى آنها بيشتر بر اثر اين است كه هر يك از اينها فكر مى‏ كند كه آن ديگرى كه مورد بذل و بخشش قرار گرفته استحقاق آن را نداشته و خود او سزاوارتر به آن بخشش بوده است . از اين رو اينها هميشه خود را در برابر بخشش كننده مورد تبعيض دانسته و بهره خود را از او اندك مى‏ شمارند و پيوسته بر او خشمگين بوده و وى را مورد سرزنش قرار مى ‏دهند و به بدگويى از زمانه مى ‏پردازند ، بدين ترتيب شكر بخشش او را به جا نمى ‏آورند ، ليكن اگر يكى از اينها از ديگرى به او اندك احسانى شود ، و يا اين كه بشنود كه مردم ، ديگرى را مدح و از جود و سخاى او ستايش مى‏ كنند ، او نيز با آنان همصدا شده و به تمجيد او مى ‏پردازد ، و اخبار بذل و بخشش وى را منتشر مى‏ كند و مى‏ گويد : او كسى است كه نيكى و احسان را درباره كسانى كه استحقاق آن را دارند به جا مى‏آورد ، و اين سخن براى بخشنده مال بر حسب نيّاتى كه دارد يا موجب تشويق است و يا اين كه تحقير و سرزنش ، و اظهار مخالفت با اوست ، عبارت فإن زلّت به النّعل كنايه است از اين كه در سختيها و پيشآمدها مرتكب خطا و لغزش مى‏ شود . و توفيق با خداست .

ترجمه شرح ابن میثم بحرانی جلد3

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=