(خطبه117صبحی صالح)
و من كلام له ( عليه السلام ) يوبخ البخلاء بالمال و النفس
فَلَا أَمْوَالَ بَذَلْتُمُوهَا لِلَّذِي رَزَقَهَا- وَ لَا أَنْفُسَ خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِي خَلَقَهَا- تَكْرُمُونَ بِاللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ- وَ لَا تُكْرِمُونَ اللَّهَ فِي عِبَادِهِ- فَاعْتَبِرُوا بِنُزُولِكُمْ مَنَازِلَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ- وَ انْقِطَاعِكُمْ عَنْ أَوْصَلِ إِخْوَانِكُمْ
ترجمه
از سخنان آن حضرت عليه السّلام است:
«نه مالى در راه كسى كه آن را روزى شما كرده انفاق مى كنيد، و نه جان را در راه كسى كه آن را آفريده به خطر مى اندازيد، به سبب دين خدا در ميان بندگانش بزرگوارى يافتيد، ليكن خدا را در ميان بندگانش گرامى نمى داريد، از اين كه در ميان خانه هاى گذشتگان خود جا گرفته ايد عبرت گيريد، و از اين كه از نزديكترين برادران خود جدا شده ايد پند آموزيد.»
شرح
اين بخش از خطبه مبتنى است بر نكوهش شنوندگان، از اين كه در انفاق مال و جان بخل مى ورزند، گفتار آن حضرت كه فرموده است: للّذى رزقها و خلقها استدراجى«» نيكوست، زيرا بخيل به دو دليل بذل مال را زشت مى داند، يكى از بيم فقر است و ديگرى اين كه بخيلان غالبا خيال مى كنند كه جز خودشان كسى استحقاق مالى را كه در دست آنهاست ندارد، و اين گونه خيالات را عذر خود در خوددارى از انفاق مال قرار مى دهند، همچنين كسى كه نسبت به حفظ جان خود حريص است، و آن را در راه خدا به خطر نمى اندازد بدين سبب است كه از مرگ بيمناك است، و هيچ چيزى را در زندگى با جان برابر نمى شمارد، و عوضى براى آن سراغ ندارد، ليكن اگر بخيل گمان خود را به خدا نيكو كند و بداند كه آنچه انفاق مى كند در راه كسى است كه آن مال را روزى او ساخته، عذر او بر طرف و بخل او زايل مى شود، زيرا يقين مى كند كه خداوند عوض بهتر و بيشتر به او خواهد داد، و خدا به مال وى سزاوارتر از خود اوست، زيرا برده و مملوك با داراييش همه به آقايش تعلّق دارد، همچنين كسى كه بر حفظ جان خود حريص است و از اين كه در راه خدا آن را به خطر اندازد بخل مى ورزد، هنگامى كه بداند كسى كه از وى مى خواهد جانش را در راهش نثار كند سزاوارتر از او به جان اوست، و قادر است او را به آنچه بهتر از اين زندگى ناپايدار دنياست برساند، مانع روحى او بر طرف مىشود، و با از ميان رفتن آنچه عذر خود مى پندارند و زايل شدن انگيزه آنها در بخل ورزى نسبت به مال و جان، بذل اينها در راه خدا براى او آسان مى شود.
فرموده است: تكرمون باللّه على عباده.
يعنى: چون خود را اهل طاعت و بندگى خدا مى شماريد، مى باليد و بر ديگران فخر و اظهار برترى مى كنيد، در حالى كه با انجام اوامر او حرمتش را پاس نمى داريد، و با گراميداشت بندگانش سفارش فرستادگان او را اجابت نمى كنيد، و با بذل اندكى از آنچه خداوند روزى شما گردانيده، بينوايان و تهيدستان را مورد توجّه خود قرار نمى دهيد. سپس به آنان تذكّر مى دهد، از اين كه در جاى گذشتگان منزل كرده اند عبرت گيرند، و از اين كه از نزديكترين برادران خود جدا شده اند پند بياموزند، و اين تذكّر براى اين است كه بيدار شوند و توجّه كنند كه آنان نيز به گذشتگان خواهند پيوست و از بازماندگان خواهند بريد.
جمله… أوصل إخوانكم، به صورت أصل إخوانكم نيز روايت شده است يعنى نزديكترين برادران خاندانتان، بديهى است فايده اى كه از اين عبرت حاصل مى شود، يادآورى مرگ و عمل براى زندگى پس از آن است.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن ميثم بحرانی)، ج 3 ،