google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
80-100 ترجمه خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه 81 ترجمه شرح ابن میثم بحرانی (نكوهش عمرو عاص ،دروغ ،خواری وزبونی ،بیعت با معاویه)

 

(خطبه  84صبحی صالح)

و من خطبة له ( عليه ‏السلام  ) في ذكر عمرو بن العاص‏

عَجَباً لِابْنِ النَّابِغَةِ يَزْعُمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِيَّ دُعَابَةً وَ أَنِّي امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ أُعَافِسُ وَ أُمَارِسُ لَقَدْ قَالَ بَاطِلًا وَ نَطَقَ آثِماً أَمَا وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْكَذِبُ إِنَّهُ لَيَقُولُ فَيَكْذِبُ وَ يَعِدُ فَيُخْلِفُ وَ يُسْأَلُ فَيَبْخَلُ وَ يَسْأَلُ فَيُلْحِفُ وَ يَخُونُ الْعَهْدَ وَ يَقْطَعُ الْإِلَّ فَإِذَا كَانَ عِنْدَ الْحَرْبِ فَأَيُّ زَاجِرٍ وَ آمِرٍ هُوَ مَا لَمْ تَأْخُذِ السُّيُوفُ مَآخِذَهَا فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ أَكْبَرُ (أَكْبَرَ) مَكِيدَتِهِ أَنْ يَمْنَحَ الْقَرْمَ سَبَّتَهُ أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّي لَيَمْنَعُنِي مِنَ اللَّعِبِ ذِكْرُ الْمَوْتِ وَ إِنَّهُ لَيَمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْيَانُ الْآخِرَةِ إِنَّهُ لَمْ يُبَايِعْ مُعَاوِيَةَ حَتَّى شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ أَتِيَّةً وَ يَرْضَخَ لَهُ عَلَى تَرْكِ الدِّينِ رَضِيخَةً

 

لغات

دعابه: مزاح، شوخى.

تلعابه: كسى كه زياد بذله گو است-  ة، بيان كننده مبالغه است.

معافسه: خوش طبعى، بذله گويى.

ممارسه: مردم را سرگرم كردن، خنداندن، غيبت كردن، زخم زبان زدن.

الّ: قوم و خويش.

سبّته: بديهايش، كنايه از عورت.

الأتيه: بخشش، پيش كش، اتيه هم وزن عطيه به معناى بخشش.

رضيخه: هديه، رشوه به اصطلاح امروز حق حساب.

نبغ الشي‏ء: آشكار شد، مادر عمرو عاص را بدين سبب نابغه مى‏ گفتند كه به بدكارى و عمل منافى عفت مشهور بود.

 

ترجمه

از سخنان امام (ع) است كه در نكوهش عمرو عاص فرموده است:

«شگفتا، پسر آن زن بد نام مرا در ميان اهل شام مزاح و بذله‏ گوى معرفى كرده و در ذهن آنها جا داده است كه من مردى بسيار شوخ طبعم و با بذله گوييهاى خود مردم را مى‏ خندانم و سخن نادرستى گفته است و با اين گفتار كذب گناهكار شده است. آگاه باشيد كه بدترين گفتار دروغ است. از خصوصيات عمرو عاص اين است كه دروغ مى‏ گويد، وعده مى‏ دهد و خلاف مى‏ كند و در سؤال خود اصرار مى ‏ورزد تا طرف را از رو ببرد. اگر چيزى از او سؤال شود، در پاسخ گفتن بخل به خرج مى‏ دهد و در عهد و پيمان خود خيانت مى‏ كند، پيوند و خويشى را پاره كرده قطع رحم مى‏ كند هنگامى كه جنگ فرا رسد، هنوز كه شمشيرها از نيام كشيده نشده باشد، بسيار امر و نهى مى‏ كند ولى بگاه كارزار بزرگترين هنرش براى خلاصى يافتن از كشته شدن عورتش را نمايان مى‏ كند«».

آگاه باشيد، به خدا سوگند ياد مرگ مرا از شوخى باز مى ‏دارد، و فراموشى آخرت وى را از سخن حق گفتن مانع مى‏ شود. او با معاويه بيعت نكرد، مگر اين كه معاويه قول داد به او هديه بزرگى بدهد و به خاطر دين فروشى‏ اش رشوه كلانى دريافت دارد«».»

شرح

اين كلام امام (ع) داراى سه بخش بشرح زير مى ‏باشد.

1-  بخش اول اين است كه امام (ع) در آغاز ادّعاى عمرو عاص را در حق خودش، كه او مردى شوخ و بذله‏ گوست و مردم را با مزاح و شوخى سرگرم مى‏ دارد، نقل و با جوابى كه در اوّل آن تعجّب را به كار مى‏ برد اين ادّعا و تهمت را ردّ مى‏ كند و در پايان سخن ادّعاى او را ادّعايى دروغ و بى اساسى دانسته مى‏ فرمايد: شگفت از فرزند نابغه است كه چنين ادّعاى دروغى را شايع كرده و با اين تهمت ناروا خود را گناهكار كرده است.

اين كه امام (ع) او را به مادرش نسبت داده و فرزند آن زن بد كاره دانسته است. بيان كننده خصلت مردم عرب است كه اشخاص را به مادر نسبت مى‏ دهند، در صورتى كه مادر مشهور به بزرگوارى و يا فرو مايگى باشد.

البتّه ناگفته نبايد گذاشت كه امام (ع) چهره گشاده داشته است و با صورت باز با اشخاص بر خورد مى‏ كرده، و تا حدّ اعتدال و نزاكت براى جرئت دادن افراد در بيان خواسته‏ هايشان و گاهى مزاحى كه به افراط نكشد و از جمله رذايل اخلاقى بشمار نيايد مى‏ كرده است از آن جمله روايتى است كه در اين باره نقل شده است:

روزى امام (ع) در جاى بلندى نشسته بود و ابو هريره در آن محل بود. حضرت ناگهان هسته خرمايى به سوى ابو هريره انداخت وقتى كه ابو هريره متوجّه امام (ع) شد، حضرت به روى ابو هريره تبسّم كرد. ابو هريره گفت: همين خوشرويى باعث شده است كه: «در امر خلافت از ديگران عقب بمانى»

روشن است كه اين نوع برخورد از ويژگيهاى خوش خلقى و مهربانى و ملاطفت و از فضايل به شمار مى‏ آيد، نه آن رذيلت و پستى كه عمرو عاص مدّعى آن بود. آنچه از اخلاق ناپسند شمرده مى‏ شود، افراط در بذله‏ گويى و دلقكى و لهو و لعب است، همان چيزى كه عمرو عاص از حضرت براى مردم شام تعريف مى ‏كرد و با شايعه‏ سازى و دروغ مدّعى بود، كه دليل ترجيح دادن معاويه بر على (ع) اين بوده، است كه على (ع) مردى شوخ طبع و مزاح است و در كارها جديّت لازم را ندارد. چنان كه پدر عمرو عاص هم مدّعى بود كه رسول خدا (ص) مردى جادوگر است. در حقيقت اين فرزند همان پدر است پسرى كه در دروغگويى و تهمت راه پدر را برود فرزند خلفى خواهد بود اين كه امام (ع) ادّعاى عمرو عاص را تكذيب كرده است. منظور حدّ افراط و زياده روى در هزل و لهو لعب بوده، نه اصل مزاح و شوخ طبعى چه اين مقداراز خوشرويى را حضرت منكر نبوده است. زيرا رسول خدا (ص) هم گاهى مزاح مى‏ كرده است.

روايت شده است كه روزى رسول خدا (ص) به پيرزنى فرمود: «پيرها وارد بهشت نمى‏ شوند». آن زن گريان شد، پيامبر خدا تبسّمى كرده فرمود: «خداوند پيران را جوان مى‏ كند و سپس وارد بهشت مى ‏شوند. اهل بهشت همه جوان و نو رسيده ‏اند. حسن و حسين (ع) آقاى جوانان بهشت‏ اند.» رسول خدا (ص) فرمود: «من مزاح مى‏ كنم ولى جز حق نمى‏ گويم.»

2-  قوله عليه السلام: امّا و شرّ القول الى قوله سبّته

در بخش دوّم، سخن امام گوياى رذايل اخلاقيى است كه عمرو عاص داشته، به گونه‏ اى كه آن اخلاق پست موجب فسق و بى‏ اعتبارى ادّعاى وى مى‏ شده است، چنان كه خداوند متعال مى‏ فرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا«».

اخلاق پست و زشتى كه امام (ع) براى عمرو عاص بيان فرموده است پنج چيز است:

الف: دروغگويى روشن است كه دروغگويى بدترين گفتار است، به حكم عقل و نقل موجب تباهى دين و دنياى انسان مى‏ شود. امّا به لحاظ نقل، از رسول خدا (ص) روايت شده است كه فرمود: دروغگويى رأس نفاق و دورويى است. امّا به حكم عقل، وجدان انسانى گواه است كه دروغگويى صفحه سفيد دل را سياه مى‏ كند و از پذيرش صورت حق و راستى و درستى باز مى‏ دارد و مانع تجلّى الهامات الهى و خوابهاى رحمانى مى‏ شود.

دروغگويى دنياى انسان را نيز تباه مى‏ كند، موجب خرابى شهرها، قتل نفس، خونريزى و انواع ظلم و ستم مى‏ شود. به همين دليل است كه تمام مردم دنيا، ديندار و بيدين دروغگويى را جايز نمى‏ دانند، و گروه معتزله نيز به ضرورت‏ به قبح و زشتى آن اعتقاد دارند. دروغگويى از اخلاق زشت است و در برابر كلام راست قرار مى‏ گيرد و از شاخه‏ هاى فسق و فجور به حساب مى‏ آيد.

ب: وعده خلافى

ج: خيانت در تعهّد و فريبكارى در پيمان كه دو رذيله اخلاقى به حساب آمده، در قبال وفاى بعهد از اخلاق زشت و نارواى انسان، و از ستمكارى شمرده مى‏ شوند.

مكر و فريب از خصوصيّات و ناپاكى باطن و بدور بودن از فضيلت هوشمندى است و از دروغگويى ريشه مى‏ گيرد

د: ترك رابطه با قوم و خويشان كه از اخلاق پست است و در برابر فضيلت صله رحم كه جزو اخلاق نيك اسلامى است قرار دارد حقيقت «قطع رحم» اين است كه شخص اقوام و خويشان خود را در كارهاى با فايده دنيوى شركت ندهد و موجب زيان آنها شود. اين نوعى ظلم است و از بخل و حسد مايه مى‏ گيرد.

ه: جبن كه از اخلاق نكوهيده انسانى است و در مقابل فضيلت شجاعت قرار دارد امام (ع) بزدلى عمرو عاص را بدين عبارت زيبا توضيح داده است: «آن گاه كه هنوز سخن جنگ و پيكار در ميان است چنين و چنان لاف و گزاف گفته ديگران را امر و نهى مى‏ كند. و آن گاه كه شمشيرها از نيام كشيده مى ‏شود و در برابر برق شمشير قرار مى‏ گيرد براى نجات جان خود، كشف عورت مى‏ كند. اين كلام امام (ع) بيان كننده پست همّتى و حقارت نفسانى عمرو عاص است، چه فرد بلند همّت و با وقار، در رويارويى با مردان كارزار براى نجات جان خود از مرگ از زشت‏ ترين رفتار (كشف عورت) استفاده نمى‏ كند امّا اين دون همّتى و سوء رفتار پس از درگذشت او در طول تاريخ بعنوان يك انسان پست زبان زد اشخاص و يادگارى بد از او باقى است. اين سوء اخلاق جبن و ترس مى‏ باشد.

 

قوله عليه السلام: فأىّ زاجر و آمر

اين كلام امام (ع) پرسشى است در هيأت تعجّب، كه عمرو عاص، پيش از شروع جنگ به شكلى مبالغه‏ آميز مردم را امر و نهى و آنها را مهيّاى كارزار مى‏ كرد. هر چند اين بيان حضرت نماى مدح و ستايش را دارد، ولى به منظور نكوهش عمرو عاص آورده شده است، زيرا كلامى كه بصورت پرسش و تعجب ادا و سپس عمل افتضاح آميز، شخص لاف و گزاف گو بيان شود ننگ و رسوايى لاف زن را، در ذهن شنوندگان بهتر و بيشتر جا مى‏ اندازد. چه روشن است، شخصى كه مردم را به جنگ تشويق و در اين رابطه امر و نهى مى‏ كند. سزاوار آن است كه خود به شجاعت و اقدام و قيام شهرت داشته باشد نه اين كه با اوج گرفتن جنگ و شدّت يافتن آن، چنان كه خر، از درندگان فرار مى‏ كند، فرار را بر قرار ترجيح دهد و براى زنده ماندن به زشت‏ ترين عمل (كشف عورت) دست بزند، زيرا با اين وصف اگر شخص امر و نهى نكند و گمنام بماند از اين رسوايى بهتر است. گويا ابو طيّب شاعر معروف همين صورت حال و رسوايى را به شعر در آورده مى‏ گويد: وقتى كه شخص ترسو در مكان خلوتى قرار گيرد به تنهايى طلب نيزه و تير مى‏ كند و مبارز مى‏ طلبد امّا داستان رسوايى عمرو عاص، روايت شده است، كه در يكى از روزهاى جنگ صفين امير مؤمنان (ع) بر او حمله كرد. همين كه عمرو عاص خود را روياروى حضرت ديد يقين كرد كه عمرش بپايان رسيده است، براى نجات جانش خود را بلا فاصله از اسب بزير افكند و در مقابل حضرت كشف عورت كرد.

امام (ع) با مشاهده اين وضع از او روى برگرداند و عمرو را بدان حالت رها كرد.

عمرو عاص بدين فضاحت خود را نجات داد. پس از آن اين عمل عمرو عاص، ضرب المثل شد، براى كسانى كه با ذلت و ننگ خود را از مهلكه‏اى نجات دهند.

ابو فراس شاعر معروف همين موضوع را چنين بيان كرده است:                        

         و لا خير فى دفع الأذى بمذلّة            كما ردّها يوما بسوءته عمرو

آن چاره‏ جويى كه با خوارى و ننگ انجام شود به هيچ نمى‏ ارزد چنان كه عمرو عاص با كشف عورت مشكل را از خود رفع كرد مانند همين داستان عمرو براى بسر بن ارطاة پيش آمد. بسر بن ارطاة از دشمنان امام (ع) بود و همواره آرزوى كارزار با آن حضرت را داشت، معاويه او را براى پيكار با امام (ع) تشويق مى‏ كرد، ولى هنگامى كه او در مقابل حضرت قرار گرفت و امام نيزه ‏اش را به سوى وى نشانه گرفت بسر بن ارطاة خود را به پشت بر روى زمين انداخت، پاهايش را بلند كرد و عورتش را نمايان ساخت. امام (ع) از او روى برگرداند و از كشتنش صرف‏نظر كرد. وقتى كه بسر از زمين برخاست كلاه خود از سرش افتاد اصحاب حضرت فرياد زدند كه يا امير المؤمنين اين شخص بسر بن ارطاة طاغى معروف است (رهايش نكن) حضرت فرمود: او را به خودش واگذاريد. لعنت خدا بر او باد. معاويه بر اين كار سزاوارتر از اوست. معاويه از اين كار بسر خنده ‏اش گرفت بعدها معاويه بسر را براى اين كار مسخره مى‏ كرد و مى‏ گفت: اى بسر مهم نيست كه چه پيش آمد خجالت نداشته باش و سرت را بالا بگير تو از عمرو عاص پيروى كردى، خداوند عورت او را به تو نشان داد و باز من عورت تو را ديدم.

(پس از جريان كشف عورت بسر بن ارطاة) جوانى از مردم كوفه و اطرافيان امير المؤمنين فرياد برآورد: واى بر شما اى مردم شام خجالت نمى‏ كشيد كه عمرو عاص به شما كشف عورت را آموخت و سپس اين اشعار را در فضيحت آنان سرود.

اى مردم شام آيا اين رواست كه هر روز جنگجويى با وقاحت تمام عورتش در وسط ميدان جنگ نمايان شود

امير المؤمنين بدليل اين رسوايى نيزه‏ اش را فرود نياورد و معاويه در خلوت بر اين رسوايى قاه قاه بخندد ديروز عورت عمرو آشكارا شد و مقنعه زنان را بر سر كرد و امروز بسر بن ارطاة از او در اين عمل زشت پيروى كرد به عمرو و پسر ارطاة بگوييد چشمان خود را خوب باز كنند توصيه مى‏ كنم كه دوباره با شير روبرو نشوند عمرو و ارطاة بايد عورت خود را بستايند زيرا بخدا سوگند عورتشان آنها را از مرگ نجات داد اگر عورتشان نبود از نيزه امام خلاصى نداشتند هر چند زشتى اين كار چنان است كه هرگز نبايد«» تكرار شود بسر بن ارطاة در باره اين پيشامد عمرو عاص را مسخره مى‏ كرد و مى‏ خنديد.

ولى بعدا اين امر براى خود او موجب تمسخر شد.

3-  بخش سوّم از فوايدى كه در اين كلام امام (ع) بدان پرداخته است،

ادّعاى فاسد و نادرستى بوده كه عمرو در حقّ آن حضرت داشته است، بطلان ادّعاى وى را امام (ع) به دو صورت توضيح داده‏ اند.

صورت اوّل به ويژگى و خصلت خود امام (ع) مربوط است كه آن حضرت مدام بياد مرگ و انديشه روز معاد و رستاخيز بوده است. به گواهى وجدان كسى كه مدام بياد مرگ باشد، آرزوهايش را در دنيا محدود مى‏ گرداند و از خداوند متعال هراسناك است. و مواظب خواهد بود كه مبادا ناگهان مرگ به سراغش بيايد، در حالى كه او سرگرم شهوات و لهو و لعب باشد. كسى كه داراى چنين حالتى باشد چگونه تصوّر مى ‏رود، كه بذله‏ گو و شوخ طبعي هاى افراطى داشته باشد.

صورت دوّم به خصوصيّات اخلاقى و رفتار عمرو عاص مربوط است.

عمرو عاص از كسانى بود كه آخرت را از ياد برده بود. روشن است كسى كه آخرت را در نظر نداشته باشد، و حساب كتاب قيامت را به هيچ انگارد، دست به هر كارى مى‏ زند. براى پيشرفت كارش در دنيا دروغ مى‏ گويد، مردم را فريب مى‏ دهد، حيله و نيرنگ و هر آنچه از محرّمات خداوند پيش آيد مرتكب مى‏ شود، و باكى ندارد كسى كه داراى چنين ويژگيهايى باشد هرگز به گفتارش اعتماد نيست.

پس از اين كه امام (ع) خصلتهاى عمرو عاص را توضيح مى‏ دهد، مفاسدى كه از فراموشى آخرت برايش پيش آمده است بيان مى‏ دارد و آن اين كه به شرط واگذارى حكومت مصر از جانب معاويه، عمرو عاص با معاويه بيعت مى‏ كند، كه با امام بر حق بجنگد، غافل از اين كه جنگ با امام بر حق بمعنى خروج از دين است آرى اين بهايى بود كه عمرو عاص در مقابل حكومت مصر پرداخت.

 ترجمه ‏شرح ‏نهج‏ البلاغه (ابن ‏ميثم بحرانی )، ج 2    ، صفحه‏ ى 579 -571

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=