google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
70 خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه 79 ترجمه شرح ابن میثم بحرانی (وصف دنیا)

(خطبه : ۸۲صبحی صالح)

و من کلام له ع فِی صِفه الدُنیا:  

مَا اصِفُ مِنْ دَارٍ اوَّلُهَا عَناءٌ وَ آخِرُها فَناءٌ فِی حَلاَلِها حِسابٌ وَ فِی حَرَامِها عِقابٌ مَنِ اسْتَغْنَى فِیهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَ اتَتْهُ وَ مَنْ ابْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اءَبْصَرَ إِلَیْهَا اءَعْمَتْهُ.

اءَقُوُل :

وَ إ ذا تاءمّل المتاءمل قَوله ع : وَ مَنْ اءَبْصر بِها بَصْرَته وجد تَحْتُه مِنْ المَعْنى العَجیبُ وَالْغَرَضَ البَعیدُ ما لا تَبْلُغْ غایَتَه وَ لا یُدْرِکْ غَوْرِه لا سیّما إ ذا قرن إ لیه قِوْلِه : وَ مَنْ اءَبْصر إ لیها اءَعْمِتِه فَإ نَّه یَجِدُ الفِرَقْ بَیْنَ اءبصر بِها وَ اءبصر إ لیْها واضحا نیّرا وَ عجیبا باهرا.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) در نکوهش دنیا 

چه بگویم درباره سرایى ، که آغازش رنج است و پایانش زوال و فنا حلالش را حساب است و حرامش را عقاب . هر که در آن بى نیاز شود در فتنه و بلا افتد و هر که نیازمند بود غمگین شود. هر که براى به چنگ آوردنش تلاش کند، بدان دست نیابد و آنکه از تلاش باز ایستد، دنیا خود به او روى نهد. هر که به چشم عبرت در آن نگرد، دیده بصیرتش روشن گردد و هر که به دیده تمنا در آن بیند، دیدگانش را کور گرداند.

من مى گویم :

اگر کسى در سخن آن حضرت (ع ) که مى گوید: (من ابصربها بصّرته )، تاءمل کند دریابد، که در آن چه معنى شگفت انگیز و مقصود والایى است که کس به نهایت آن نتواند رسید و عمق آن در نتواند یافت . بویژه ، اگر این جمله را با جمله (و من ابصر الیها اعمته ) در کنار هم نهد، فرق میان (ابصربها) و (ابصر الیها) را به روشنى دریابد و بداند که در فصاحت و بلاغت تا چه پایه فرا رفته است .

 عبدالمحمد آیتی

شرح
سيد رضى (ره) از بلاغت اين كلام امام (ع) به شگفت آمده مى‏ گويد: اگر انديشمند به اين فراز از سخن حضرت كه «من ابصر بها بصرته»، بدقت بنگرد، معناى شگفت‏انگيز و هدف بلندى را در مى ‏يابد كه نهايت و ژرفايش قابل درك‏ نيست، بخصوصى كه به جمله قبل جمله «و من ابصر اليها اعمته»، ضميمه شده است. چه بدرستى در مى‏ يابد كه ميان «ابصر بها» و «ابصر اليها»، فرقى شگفت‏ انگيز و در عين حال واضح و روشن مى‏ باشد.
امام (ع) در بدگويى از دنيا و ايجاد نفرت از آن ده صفت نكوهيده بترتيب زير آورده است:

1- آغاز زندگى دنيا رنج است: اين سخن حضرت (ع) اشاره به اين حقيقت است كه انسان از بدو تولّد گرفتار رنج و مشقت مى‏ شود. در توصيف گرفتاريهاى دنيا، سخن حكيم دانشمند برزويه طبيب كه در آغاز كتاب كليله و دمنه و به منظور وادار كردن نفسش بر صبر، و زندگى زاهدانه داشتن، آورده، ما را كفايت مى‏ كند.
برزويه طبيب در باره رنج و زحمت آغازين زندگى چنين مى‏ گويد: آيا دنيا تمامش رنج و بلا نيست و آيا چنين نيست كه انسان از دوران جنين بودن تا خلقتش كامل شود و بدنيا بيايد مدام در تحوّل و دگرگونى است.
ما در كتب طب خوانده ‏ايم: نطفه مردى كه مقدر است از آن فرزندى بدنيا آيد، وقتى كه در رحم زن قرار گيرد، با نطفه زن در مى ‏آميزد و پس از آن بصورت خون در آمده غلظت مى ‏يابد، آن گاه بر اثر فعل و انفعالاتى نطفه و خون خالص شده به شكل گوشت كوبيده ‏اى در مى‏ آيد، و سپس در دوره ‏هاى معيّنى به اعضاى مختلفى تقسيم مى ‏شود. اگر اولاد پسر باشد رو به پشت مادر، و اگر دختر باشد، رو به شكم مادر قرار مى‏ گيرد. بدينسان كه چانه‏ اش به دو سر زانويش چسبيده و دو دستش بر پهلوهايش بصورت بسته‏ اى در داخل رحم قرار گرفته و بسختى نفس مى‏ كشد«». هيچ عضوى از جنين نيست جز اين كه به شكل قنداقه بسته ‏اى در آمده حرارت جسم مادر، او را گرم دارد. با روده كه‏ از ناحيه نافش با مادر ارتباط پيدا كرده از خوردنى و آشاميدنى مادر تغذيه مى‏ كند. با همين حالت در اندوه و تاريكى و تنگنا تا زمان ولادتش بسر مى‏ برد.

پس از پايان يافتن دوران جنين، خداوند، بادى را بر شكم مادر مسلّط مى‏ كند و بدين طريق حركت شديدى در درون مادر بوجود مى‏ آيد ابتدا سر جنين به جانب مخرج سرازير مى‏ شود و هنگام تولّد چنان فشار و كوفتگى مى‏ بيند كه وقتى بر زمين قرار مى‏ گيرد، اگر دستى آهسته او را لمس كند و يا حتى باد ملايمى بر او بوزد آن قدر احساس درد مى ‏كند كه هرگز از كندن پوست چنان دردى احساس نمى‏ كند.

پس از اين مرحله سختيهاى گوناگونى به سراغش مى ‏آيند. اگر گرسنه شود نمى ‏تواند غذا بطلبد و اگر تشنه گردد نمى‏ تواند آب بخواهد اگر جايى از بدنش درد بگيرد نمى تواند بيان كند. اينها علاوه بر سختيهايى است كه از گذاشتن و برداشتن و در خرقه پيچيدن و باز كردن و روغن مالى كردن و… متحمل مى‏ شود. اگر او را بر پشت بخوابانند، قادر نيست به پهلو برگردد. ما دام كه شيرخواره است، اين دشواريها و عذابها وجود دارد. از اين مرحله كه بگذرد، به رنج تربيت دچار مى ‏شود، و از اين بابت سختيهايى را تحمّل مى‏كند به اضافه بيماريهايى مانند دردها، تبها و… كه بدانها نيز گرفتار مى ‏شود.

پس از دوران كودكى، كه بفهمد مال و منال، زن و فرزند چيست، گرفتاريهاى ديگرى دارد مانند: حرص و طمع، كوشش براى به دست آوردن ثروت و دارايى و معاش و زندگى، و باز همه اين رنجها و سختيها بعلاوه چهار دشمن اصلى «غلبه صفرا- بلغم و خون سودا» و زهرهاى كشنده و مارهاى گزنده، درندگان و انسانهاى از درنده بدتر، ترس از سرما، گرما و بالاتر از همه اگر كسى به پيرى برسد، رنج و دردهاى پيرى، جانكاه‏تر است.
اين مختصرى از بسيار رنجهاى آغازين زندگى تا سرانجام پيرى بود كه‏ برشمرده شد.
2- پايان زندگى دنيا فناء و نيستى است: دوّمين صفت نكوهيده دنيا نيستى است. امام (ع) پايان زندگى را به مرگ و نيستى توصيف كرده ‏اند تا بجاى رغبت بدنيا ايجاد نفرت كنند. زيرا حياتى كه پايانش مبتلا شدن به فراق اهل و عيال و دوستان، و گرفتار شدن به سختيهاى بزرگ و مشكل باشد ارزشى ندارد.
3- در حلال دنيا حساب است: اين بيان امام (ع) اشاره به امورى است كه در نامه اعمال انسان نوشته شده و روز قيامت آشكار مى ‏شود. نامه عملى كه امور مباح و توسعه‏اى كه خداوند از خوردنيها، آشاميدنيها، ازدواج، و مركب سوارى و… به انسان بخشيده در آن نگاشته شده است. محبّتى كه نسبت به امور فوق در باطن انسان پديد مى ‏آيد و او را از نزديك شدن به افراد بى‏ اعتنا به دنيا، باز مى‏ دارد، افرادى كه هرگز بدنبال دنيا نرفته، و در آن تصرّف نكرده ‏اند، بنا بر اين چيزى در نامه عمل‏شان نوشته نشده است. سخن سيّد انبيا (ص) به همين حقيقت اشاره دارد كه فرمود: «فقرا پانصد سال پيش از ثروتمندان وارد بهشت مى ‏شوند. فقراى امّت من با سرعت و بندگان خداوند رحمن با دشوارى و بعضا با خزيدن بر روى زمين وارد بهشت مى ‏شوند.» دليل تأخير ورود اغنيا به بهشت، زيادى حساب و كتاب آنها و سنگينى بار محبّت دنياست كه مانع سرعت اغنيا و بازدارنده آنها از وصول به درجه سبكباران مى‏ شود. قبل از اين چگونگى رسيدگى به حساب انسانها را در قيامت توضيح داده ‏ايم.
4- در حرام دنيا عقوبت و كيفر است: اين فراز از فرموده امام (ع) براى ايجاد تنفّر از امورى است كه موجب عقاب و كيفر مى‏ شود.
5- هر كس در دنيا بى‏نياز گردد، به فتنه گرفتار مى‏ شود: يعنى محبّت زياد در باره آنچه از دنيا به دست آورده، موجب فتنه و گمراهى از راه خدا مى ‏شودچنان كه حق تعالى مى‏فرمايد: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ«».
6- آن كه در دنيا بى‏ چيز باشد غمناك مى ‏شود: روشن است كه شخص فقير و نادار، خواهان دنياست و بدليل بدست نيافتن به آن در نهايت غم و اندوه بسر مى ‏برد و اگر احيانا مالى به دست آورد و آن را از دست بدهد، حزن بيشترى خواهد داشت.
7- آن كه در باره دنيا حرص ورزد آن را از دست مى ‏دهد: قويترين اسبابى كه موجب از دست دادن دنيا مى ‏شود، اين است كه تحصيل و فراهم سازى مال دنيا همواره با نزاع و كشمكش ميان رقبا همراه است، شعله‏ ور شدن آتش خشم و شهوت و حرص، بهنگام دست يازيدن به دنيا و بوجود آمدن مانع براى جلوگيرى از آن امرى روشن است.
علاقه‏ مندى انسان به چيزى و عزيز بودن آن در نزد وى، باعث از دست دادن بعضى اشيا به منظور به دست آوردن برخى ديگر مى ‏شود. كلام امام (ع) تذكّرى بر وجوب ترك حرص و دورى از دنياست زيرا كوشش فراوان در فزون طلبى، موجب فوت و از دست رفتن پاره‏اى منافع كه يقينا خوش‏آيند شنوندگان نيست مى‏ شود.
8- دنيا چنين است، آن كه بدنبالش نرود، بسراغش مى‏ آيد: اين عبارت امام (ع) براى كناره ‏گيرى از دنيا و ترك آن آمده است، هر چند ترك دنيا ظاهرى و غرض آن باشد كه دنيا به طرف آنها بيايد چنان كه زاهدان قشرى بصورت ظاهرى و ريايى ترك دنيا مى‏ كند و معلوم است كه زهد ظاهرى نيز مطلوب است، زيرا شارع زهد ظاهرى را وسيله‏ اى براى رسيدن به زهد حقيقى مى‏ داند چنان كه پيامبر (ص) فرموده است: ريا پلى براى اخلاص است.
ميان فرازهاى سخن امام (ع) رعايت سجع متوازى شده است.
9- آن كه بدنيا با ديده پند و عبرت بنگرد بينايش مى‏ كند: يعنى هر كس دنيا را وسيله هدايت و ارشاد قرار دهد از آن روشن ‏بينى و هدايت را استفاده مى‏ كند.
چه مسلّم است كه مقصود حكمت الهى از آفرينش بدن و اعضا و جوارح، به كمال رسيدن نفس و به دست آوردن علوم كلّى و فضايل اخلاقى است، كه امور جزئى دنيا را بررسى كند، و بعضى را با بعضى مقايسه كند، از حوادث و شگفتيهاى مخلوقات خداوند، بر هستى و حكمت وجود حق تعالى استدلال نمايد چون كسب هدايت بوسيله دنيا و راهيابى به رموز جهان سببى مادّى است، بدين جهت صحيح است كه گفته شود: آن كه از دنيا بنگرد بينايش مى ‏كند.
10- آن كه با ديد محبّت به دنيا بنگرد كورش مى‏ كند: يعنى كسى كه دنيا چشمش را خيره كند، و با ديده محبت دل و عشق شوق به دنيا بنگرد، دنيا چشم بصيرت او را، از درك انوار الهى و چگونگى پيمودن راه هدايت كور مى‏ كند.
بدين دليل است كه خداوند تعالى از دوست داشتن علايق دنيوى بر حذر داشته مى ‏فرمايد: وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ«».
با توضيحى كه فوقا داده شد فرق ميان دو جمله امام: «من ابصر بها- » و «من ابصر اليها» روشن شد. ستايش سيّد رضى از بلاغت كلام امام (ع) ستايش بسيار بجايى است.

ترجمه ‏شرح ‏نهج ‏البلاغه(ابن‏ ميثم بحرانی)، ج 2 ، صفحه‏ ى 496-491

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=