یَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَایَعَ بِیَدِهِ وَ لَمْ یُبَایِعْ بِقَلْبِهِ- فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَیْعَهِ وَ ادَّعَى الْوَلِیجَهَ- فَلْیَأْتِ عَلَیْهَا بِأَمْرٍ یُعْرَفُ- وَ إِلَّا فَلْیَدْخُلْ فِیمَا خَرَجَ مِنْهُ
مقصود امام (ع) از این کلام، زبیر است که در وقت مقتضى بیان فرموده
لغت
ولیجه: نیّتى است که در کار دخالت دارد
ترجمه
«گمان زبیر این است که با دستش بیعت کرده نه با قلبش، به هر حال به بیعت اقرار کرده ولى ادّعاى خلاف آن را دارد که باید آن را با دلیل روشن ثابت کند، در غیر این صورت محکوم به بیعت و اطاعت است».
شرح
این کلام امام (ع) به صورت مناظره آن حضرت با زبیر است و شامل دلیلى است که بر علیه ادّعاى زبیر اقامه شده که هم دلیل او را باطل مى کند و هم بدان پاسخ مى دهد. توضیح دلیل حضرت این است: هنگامى که زبیر بیعت آن حضرت را شکست و براى جنگ با آن حضرت آماده شد، امام (ع) به لزوم اطاعت زبیر به دلیل بیعت استدلال کرد، و مطابق آنچه نقل شده، زبیر ادّعا کرد که با دستش بیعت کرده ولى دلش همراه نبوده و این ادّعا اشاره است به این که او در بیعت توریه«» کرده که به گمان زبیر توریه در پیمانها و سوگندها از نظر شریعت قابل قبول است و امام (ع) به صورت قیاسى که کبراى آن محذوف است و معروف به قیاس ضمیر است پاسخ داده که زبیر به بیعت اقرار کرده و ادّعاى چیزى را کرده است که احتیاج به دلیل دارد. با این توضیح که اقرار زبیر به چیزى است که مورد قبول است و محکومیّت او را در متابعت از امام شرعاً ثابت مى کند و ضمناً مدّعى است که در باطنش نیّتى داشته است که بیعت را باطل مى گرداند.
صغراى قیاس این است که زبیر مدّعى است در باطن نیّتى داشته که بیعت را باطل مى کرده. کبراى تقدیرى قیاس این است که هر کس چنین ادّعایى داشته باشد نیاز به دلیلى دارد که صحّت آن را اثبات کند، نتیجه این صغرا و کبرا این است که زبیر نیازمند دلیلى است که ادّعایش را اثبات کند. امام (ع) با جمله فلیأت علیها بامر یعرف، به این نتیجه اشاره کرده است و بعید است که زبیر بتواند ادّعادى ولیجه را که امرى باطنى است ثابت کند، زیرا توریه به استدلال و اقامه برهان ثابت نمى شود. سپس امام (ع) مى فرماید: چون زبیر نمى تواند این ادّعا را ثابت کند ناگزیر داخل در چیزى است که از آن فرار مى کند و آن بیعت و در نتیجه اطاعت از امام (ع) است.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم بحرانی)، ج ۱ ، صفحه ۵۶۳