google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
70 خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه ۷۲ ترجمه شرح ابن میثم بحرانی (اتهام مغرضانه،سنت خدا)

 

خطبه ۷۵صبحی صالح

و من کلام له ( علیه ‏السلام  ) لما بلغه اتهام بنی أمیه له بالمشارکه فی دم عثمان‏

أَ وَ لَمْ یَنْهَ بَنِی أُمَیَّهَ عِلْمُهَا بِی عَنْ قَرْفِی-  أَ وَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابِقَتِی عَنْ تُهَمَتِی-  وَ لَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ

لِسَانِی-  أَنَا حَجِیجُ الْمَارِقِینَ وَ خَصِیمُ النَّاکِثِینَ الْمُرْتَابِینَ-  وَ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ-  وَ بِمَا فِی الصُّدُورِ تُجَازَى

الْعِبَادُ

لغات

قرفنى بکذا: مرا متهم کردند، نسبت اتهام به من دادند.

وزع: بازداشت.

حجیج: دلیل آوردن، با کسى محاجه کردن.

خصیم: طرف خصومت و دعوا.

ترجمه

«آیا شناختن بنى امیّه مرا به دلیرى و شجاعت، آنها را از تهمت زدن به من باز نداشت آیا سابقه طولانى من در اسلام، نابخردان را از متّهم ساختن من (به قتل عثمان) مانع نگردید (اگر من قاتل عثمان بودم از کسى هراس نداشتم که منکر شوم).

البتّه پند دادن خداوند تهمت زنان را (که «انّ بَعْضَ الظَنِّ إثْمٌ» گمان بیجا در حق کسى بردن گناه است) از سخن من بلیغ‏تر است ‏

(کنایه از این که بنى امیّه به کلام خدا توجّه نکرده از گناه باکى ندارند، تا بخواهند حرف مرا که بنده خدایم قبول کنند). ولى من بر علیه آنها که از دین خارج شوند استدلال قانع کننده دارم و دشمن پیمان شکنان و شکاکان مى ‏باشم.

دلایل خود را در باره این اتّهام بر کتاب خدا عرضه کنید چنانچه مورد تایید قرآن باشد قبول دارم در غیر این صورت از جارو جنجالهاى بى‏ مورد هراسناک نمى‏ شوم. خداوند بر گمانهاى بد و خصومتهاى بى ‏دلیلى که در دل بندگان باشد و موجب اتّهام و زشت نامى کسى شود آنها را کیفر مى‏ دهد.»

شرح

قوله علیه السلام: او لم ینه الى ا و ما وزع

این جمله امام (ع) به صورت استفهام و پرسش آمده، در باره این که چرا بنى امیّه از تهمت زدن آن حضرت در باره قتل عثمان دست بر نمى ‏دارند با وجودى که پایبندى آن بزرگوار را به دیانت و برکنارى وى را از ریختن خون مطلق مسلمین مى‏ دانند چه رسد به خون عثمان که به ظاهر هر خلیفه مسلمانها و داماد پیامبر (ص) بوده است.

استفهام و پرسش را به صورت انکار آورده ‏اند. گویا این اتهام را از آنها بدور دانسته و از چنین نسبتى که به وى داده شده است تعجب مى‏ نماید.

امام (ع) به این دلیل بنى امیّه را نادان دانسته است، که آنها بخوبى سابقه آن حضرت را در اسلام و به دور بودن وى را از قتل عثمان مى ‏دانستند و در عین حال کشتن خلیفه را به وى نسبت مى ‏دادند…

قوله علیه السلام: و لما وعظهم اللَّه به ابلغ من لسانى

این فراز گفته امام (ع) نوعى استدلال است بر این که چرا سخن آن حضرت بنى امیّه را از غیبت و تهمت باز نمى ‏دارد بدین توضیح که موعظه خداوند با وجودى که از نظر مفهوم و معنى از کلام امام (ع) در اداى مقصود و تأثیرگذارى در بنى امیّه تأثیر نکرده باشد که آنها را از تهمت‏هاى ناروا باز دارد چه انتظارى است که از سخن امام پند گیرند خداوند در موارد فراوانى موعظه فرموده پند داده است از جمله:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا«» یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ«» وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً«».

در قرآن آیات فراوانى بدین معنى آمده است.

امام (ع) لفظ «لسان» را از باب اطلاق اسم سبب بجاى مسبّب براى وعظ مجاز آورده ‏اند.

قوله علیه السلام: أنا حجیج المارقین:

منظور از «مارقین» تمام کسانى هستند که از دین خارج شده باشند و مقصود از «خصیم المرتابین» یعنى آنان که با شکّ و شبهه و بدون دلیل قتل عثمان را به آن حضرت نسبت مى‏ دادند. قول دیگر این است که مراد شک کنندگان در باره درستى دین یعنى منافقان مى‏ باشند.

قوله علیه السلام: و على کتاب اللّه تعرض الأمثال الى آخر

این فراز از سخن امام (ع) اشاره به دلیلى است که بر علیه آنها اقامه کرده و به علّت این تهمت نادرست آنها را خصم و دشمن خود مى ‏داند. شرح استدلال کلام حضرت چنین است.

هر عمل منکرى که از انسان صادر شود، باید نشانه‏ اى از گفتار، کردار و یا اعتقاد بر صدور آن وجود داشته باشد. در مورد اتّهام بنى امیّه و نسبت قتل به امام (ع) باید گواهى از گفتار یا کردار و یا نیّت باطنى آن حضرت بر ارتکاب قتل، در دست بنى امیّه مى‏ بود تا مى‏ توانستند ادّعا کرده آن بزرگوار را متّهم نمایند، و چون بنى امیّه شاهدى که حاکى از اثبات ادّعایشان باشد، در اختیار نداشتند وادعایشان باطل بود.

امّا از جهت گفتار و کردار امام (ع) در رابطه قتل عثمان، گواهى در اختیار نداشتند و اگر روزنه ‏اى براى تهمت زدن در دستشان بود در طول تاریخ باثبات مى ‏رساندند و حتما خبرش بما رسیده بود.

هر چند در ظاهر کلام و عمل حضرت ابهاماتى وجود داشت که افراد جاهل و نادان مى‏ توانستند حمل بر قتل عثمان نمایند ولى حضرت مى‏ فرماید اینها صرفا حدسیاتى هستند که باید براى اعتبار یافتن، بر کلام خدا عرضه شوند، چنانچه قرآن این حدسیات را به عنوان دلیل قبول کرد مورد قبول است در مورد گفتار روایتى از امام (ع) نقل شده است، که از آن بزرگوار در مورد قتل عثمان سؤال شد. در پاسخ فرمودند: «خدا عثمان را کشت و من با او بودم.» در مورد عمل و رفتار به هنگام کشته شدن عثمان امام (ع) از خانه خارج نشد، از ظاهر این روایت و بیرون نیامدن حضرت از خانه ‏اش فهمیده مى ‏شود که در قتل عثمان دست داشته است.

امام (ع) در ردّ این توهّم مى‏ فرمایند: این حدسیّات باید بر کلام خدا عرضه شود، آیا قرآن امور گمانى را دلیل قطعى و برهانى مى ‏داند.

امّا در مورد اعتقاد و رأى حضرت بر قتل عثمان، اصولا کسى از نیّت و قلب انسان جز خدا آگاه نیست خداوند خیراندیشى و یا بداندیشى انسانها را مى‏ داند و آنها را مکافات مى‏ دهد. بنى امیّه که از قلب و اعتقاد امام آگاه نبودند چگونه آن حضرت را متّهم به قتل مى ‏کردند با توضیح فوق روشن شد، که از لحاظ گفتار کردار و اعتقاد بنى امیّه حق نداشتند که امام (ع) را متّهم به قتل کنند.

ترجمه ‏شرح نهج ‏البلاغه (ابن ‏میثم بحرانی )، ج ۲    ، صفحه‏ى ۴۴۸-۴۴۵

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=