از سخنان آن حضرت است در نکوهش اختلاف علما در فتوا دادن.
تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِیَّهُ فِی حُکْمٍ مِنَ الْأَحْکَامِ- فَیَحْکُمُ فِیهَا بِرَأْیِهِ- ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّهُ بِعَیْنِهَا عَلَى غَیْرِهِ- فَیَحْکُمُ فِیهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ- ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضَاهُ بِذَلِکَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِی اسْتَقْضَاهُمْ- فَیُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِیعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ- وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ کِتَابُهُمْ وَاحِدٌ- أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِالِاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ- أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً- فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ- أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا وَ عَلَیْهِ أَنْ یَرْضَى- أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً- فَقَصَّرَ الرَّسُولُ ص عَنْ تَبْلِیغِهِ وَ أَدَائِهِ- وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ- وَ فِیهِ تِبْیَانٌ لِکُلِّ شَیْءٍ- وَ ذَکَرَ أَنَّ الْکِتَابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً- وَ أَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِیهِ- فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ- لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً- وَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ- لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ- وَ لَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِهِ
نکته : در نسخه صبحی صالح خطبه۱۸
لغت
انیق: زیبا و شگفت آور
ترجمه
«بر یکى از علما مسألهاى عرضه مى شود و او به رأى خود حکم مى کند،عین همین مسأله از عالم دیگرى سؤال مى شود. او بر خلاف اوّلى فتوا مى دهد سپس همین مسأله را نزد پیشواى علما طرح کرده و درخواست رأى مى کنند او همه فتواهاى قبلى را تأیید مى کند، با وجودى که خدا و پیامبر و کتابشان یکى است.
آیا خداوند تعالى به اختلاف فرمان داده است و آنها امتثال و اطاعت کرده اند یا خداوند آنها را از اختلاف منع فرموده و آنها خدا را معصیت کرده اند یا خدا دین ناقصى فرستاده و از آنها براى کامل شدن دین کمک خواسته است یا آنها شریک خدایند که وظیفه آنها فتوا دادن است و وظیفه خداوند پذیرفتن یا خداوند دین کاملى را فرستاده است ولى پیامبر در رساندن و اداى آن کوتاهى کرده است: خداوند در کتاب خود مى فرماید: وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ«» و نیز فرموده است فیهِ تِبْیانٌ لِکُلِّ شَىءٍ و خداوند فرموده است بعضى از آیات قرآن بعض دیگر را تصدیق مى کنند و اختلافى در قرآن نیست، زیرا خداى سبحان فرموده است: وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً«».
ظاهر قرآن شگفت انگیز و باطن آن عمیق است. شگفتیهایش تمام نمى شود و تاریکیها جز با آن برطرف نمى گردد.
شرح
در این کلام امام (ع) تصریح فرموده اند که حق یک جهت بیشتر ندارد و این که هر مجتهدى به صواب دست نمى یابد. این موضوع از امورى است که میان علماى اصول فقه مورد اختلاف است. بعضى از آنها معتقدند که با رعایت شرایط اجتهاد هر مجتهدى به صواب دست مى یابد و حق نسبت به هر مجتهدى آن چیزى است که از نتیجه اجتهاد او به دست آید و گمان غالب داشته باشد.
بنا بر این ممکن است حق در دو جهت و یا چند جهت باشد. این عقیده امام غزّالى (محمد) و عدّه اى از علماى اصول است. بعضى دیگر این عقیده را منکرند و اعتقادشان این است که حق فقط در یک سوى قرار دارد و تنها یک نفر به آن حقیقت مى رسد و شیعه بر این نظر اتّفاق دارد و گروهى از غیر شیعه با این نظر موافقند. و بعضى در این دو مورد قائل به تفصیل شده اند، چنان که در علم اصول به طور کامل بحث شده است.
فرموده است: ترد على احدهم القضیّه… الى قوله، فیصوّب آرائهم جمیعا.
امام (ع) در این سخن به اختلاف علما در رأى اشاره فرموده و سپس آن را ردّ مى فرماید. جمله الههم واحد و کتابهم واحد و نبیّهم واحد دلیلى است بر بطلان اختلاف رأى علما، و به صورت صغراى قیاس ضمیر مى باشد که کبراى آن نهفته است. تقدیر کبراى قضیّه چنین است: خدا و کتاب و پیامبرتان یکى است (صغرا)، و هر قومى که چنین باشد نباید اختلاف داشته باشد (کبرا)، پس شما نباید در احکام شرعى اختلاف داشته باشید (نتیجه).
کلام امام (ع) که فرمود: «آیا خداى متعال شما را به اختلاف امر کرده است که اطاعت او را مى کنید»… دلیلى است بر نهفته بودن کبرایى که ذکر شد زیرا صغراى قضیه در کلام امام (ع) آمده است. توضیح مطلب این است که اختلاف علما یا به این صورت است که خداوند آنها را به اختلاف امر کرده و آنها اطاعت کرده اند، و یا به این صورت است که خداوند آنها را از اختلاف منع کرده و آنها معصیت خدا را کرده و اختلاف کرده اند، و یا خداوند نه به اختلاف امر فرموده و نه نهى کرده است بنا به فرض سوّم جایز بودن اختلاف علما در دین و نیاز به اختلاف یا به دلیل نقصان دین است و یا دین کامل بوده ولى رسول خدا (ص) در اداى آن کوتاهى کرده است.
اگر اختلاف به دلیل نقصان دین باشد دو صورت فرض مى شود: یکى آن که اختلاف براى این است که نقص دین کامل شود.
و دیگر آن که اختلاف براى تکامل است، چه دین ناقص بوده باشد و چه پیامبر در اداى آن کوتاهى کرده باشد. به هر حال آنها شرکاى خدا در دین هستند. پس لازم است که خدا نظر آنها را بپذیرد و بر آنها لازم است که نظر خود را بیان کنند چون کار شریک این است. بدین ترتیب پنج صورت پیدا مى شود و منحصر بودن سه قسم آخر به اختلاف بر حسب استقرایى که نسبت به دلایل نیاز به اختلاف شده است ثابت مى باشد.
امّا هر پنج قسم باطل است و امام (ع) در گفتار خود به بطلان آنها اشاره فرموده است.
دلیل بطلان وجه اوّل (امر خدا به اختلاف) این است که تکیه گاه دین، کتاب خداى تعالى است و روشن است که بعضى از قرآن بعض دیگر آن را تصدیق مى کند و اختلاف و انشعابى در احکام و اقوال قرآن نیست، جز این که احکام با یکدیگر فرق دارند ولى اختلاف اقوال علما چنین نیست. نتیجه آن که هیچ یک از اقوال علما به کتاب خدا ارتباط ندارد، پس سخنان آنان مربوط به دین نیست.
دلیل بطلان وجه دوّم (خدا آنها را از اختلاف نهى کرده ولى آنها به معصیت مرتکب شده اند) این است که چون اختلاف آنها موجب معصیت خداست پس اختلاف جایز نیست و نیاز به دلیل دیگرى ندارد
دلیل بطلان وجه سوّم (دین خدا ناقص باشد) گفته حق متعال است که فرمود: «وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ» و نیز فرمود: «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً».
دلیل بطلان وجه چهارم و پنجم روشن است، زیرا آنها نمى توانند ادّعا کنند که قرآن ناقص است یا پیامبر در رساندن آن کوتاهى کرده است، به همین دلیل امام (ع) براى بطلان این دو وجه دلیلى نیاورده است.
پس از توبیخ آنها امام (ع) متذکّر مى شود که هر گاه در معناى قرآن تدبّر کنند و اسرار آن را دریابند و بر مشکلات و پیچیدگیهاى آن آگاه شوند جوابگوى همه مطالب خواهد بود، بنا بر این بر آنها حرام است که به سخنى که مستند به قرآن نیست مبادرت ورزند. این است معناى کلام امام (ع) که فرمود: «ظاهر قرآن زیبا و شگفت انگیز است و همه اقسام زیباییهاى شگفت انگیز بیان را داراست و باطن قرآن عمیق است که جز صاحبان خرد و کسانى که از جانب خدا با حکمت و فصل خطاب تأیید شده باشند به اسرار و حقیقت آن دست نمى یابند.
امور شگفت انگیز آن تمام نمى شود و نکات تازه آن اگر چه بر اذهان تیز و بر دید دیدگان مى گذرد ولى پایان نمى پذیرد. تاریکیهایى که از ظلمت جهل سرچشمه مى گیرند جز به جلوه انوار قرآن و درخشش اسرار آن بر طرف نمى شود.» در چهار جمله پایان کلام امام (ع) سجع متوازى وجود دارد.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم بحرانی)، ج ۱ ، صفحهى ۶۳۵- ۶۴۰