أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ- وَ اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ وَ رَجِلَهُ- وَ إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِی وَ لَا لُبِّسَ عَلَیَّ- وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ- لَا یَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا یَعُودُونَ إِلَیْهِ
لغات
استجلاب: به معناى جمعیّت است البصیره: عقل افرطت الحوض، پر کردم حوض را ماتح: آب کش، گاهى ماتح با مائح اشتباه مى شود و آن به معناى کسى است که در اندرون چاه مىرود و دلو را پر آب مى کند.
الصدور: بازگشت از آب آوردن یا غیر آن که در مقابل ورود است و آن به معناى بازگشت به آن است.
ترجمه
«بدانید که همانا شیطان حزب خود را جمع کرده و سواره نظام و پیاده نظام لشکرش را فراهم آورده است. همانا من بصیرتى دارم که از من جدا نمى شود، حق را بر خود نپوشیده ام و آن هم بر من پوشیده نشده است. سوگند به خدا براى آنان حوضى را پر کنم که خود آب آن را بکشم بطورى که هر که در آن حوض در آید به هلاکت رسد و هر که از آن حوض بیرون آید دیگر به سوى آن باز نگردد.»
به عقیده من (شارح) این بخش از گفتار امام (ع) مخلوط و تلفیقى است از خطبه اى که این جمله را دارد: لمّا بلغه انّ طلحه و الزّبیر خلعا بیعته، و این خطبه منظمى نیست. سیّد رضى بخش دیگر این خطبه را در جاى دیگر آورده است وقتى به آن برسیم تمام آن را به خواست خدا ذکر مى کنیم.
این فصل از کلام امام (ع) مشتمل بر سه امر به ترتیب زیر است:
۱- بدگویى از اصحاب جمل و نفرت از آنها.
۲- توجه دادن به فضیلت خود آن حضرت.
۳- تهدید اصحاب جمل.
مذمّت اصحاب جمل را با جمله الا و انّ الشیطان... آغاز مى کند. مقصود حضرت این است چیزى که موجب مخالفت آنها با حق مى شود شیطان است که آنها را وسوسه مى کند و باطل را در دلشان مى آراید. قبل از این نیز چگونگى وسوسه و گمراه کردن شیطان را دانستى. پس هر کس با حق مخالفت کند و از روى دشمنى حق را رها کند از حزب شیطان و از لشکریان پیاده و سواره او مى باشد.
جمله دوّم: انّ معى لبصیرتى، در ابتدا به کمال عقل و استعداد خود براى جلب حقّ و روشن کردن آن اشاره مى فرماید و سپس بر این حقیقت تأکید مى کند که نفس قدسیّه اش هرگز فریب شیطان را نخورده است و آن چنان که حق بر دیدگان ضعیف مشتبه شده و آنها را از دیدن آن کور و از ادراک و جداسازى حق از باطل ناتوان مى سازد، در مورد آن حضرت چنین نشده است، خواه تشخیص ندادن حق از باطل به وسیله فریب شیطان بدون واسطه باشد، و همین است منظور کلام امام (ع) که فرمود: ما لبّست على نفسى، یعنى آنچه نفس امّاره بر نفس مطمئنه من القا کرد کارساز واقع نشد، و خواه با وساطت پیروان شیطان صورت گرفته باشد،
و همین است معناى کلام امام (ع) که فرمود: و لا لبّس علىّ، یعنى هیچ یک از پیروان ابلیس نتوانست شبه هاى را بر من القا کند و حقّ را به باطل بیاراید و بر من مشتبه سازد.
امام (ع) به موضوع سوّم اشاره کرده و فرموده است: و ایم اللّه لافر طنّ حوضا انا ماتحه الى آخر. افراط حوض را براى جمع آورى سپاه و فراهم کردن ابزار جنگ استعاره آورده است و «انا ماتحه» را کنایه از این آورده است که خود سرپرستى و اختیار این جنگ را به عهده خواهد داشت. از این جهت که جنگ شبیه دریا و آب فراوان است، اوصاف آب را براى آن استعاره آورده است. در مثل گفته مى شود فلان غوّاص غمرات و فلان متغمّس فى الحرب، یعنى فلان کس در گردابها فرو رفت و فلانى در جنگ غوطه ور شد. جایز است در این جا لفظ حوض را استعاره بیاورد و آن را با کلمات «متح» و «فرط» و «اصدار» و «ایراد» ترشیحیّه کند.
امام با اختصاص «متح» به نفس خود تهدید آنها را تأکید مى کند، زیرا آنها به سختى و شجاعت او آگاه بودند. مضاف الیه ماتح در حقیقت حذف شده است و تقدیر آن چنین بوده است: انّه ماتح ماؤه زیرا آب از حوض قابل کشیدن است. سپس استعداد خود را در سخت گرفتن بر آنها توصیف مىکند و به کنایه مى فرماید هر که در آن حوض وارد شد نجات پیدا نمى کند و به منزله کسى خواهد بود که غرق مى شود و هر کس جان سالم به در برد دوباره به میدان جنگ برنمى گردد و مجدداً در صدد تهیّه تدارکات جنگ برنمى آید، و سپس این حقیقت را با سوگند خالق متعال تأکید مى فرماید.
اصل کلمه «ایم»، ایمن و جمع یمین است. نون آن براى تخفیف حذف شده همان گونه که «لم یکن» را «لم یک» تلفّظ مى کنند. و بنا به قولى «ایم» مستقلًا اسمى است که براى سوگند وضع شده، شرح بیشتر در کتابهاى نحو آمده است.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم بحرانی)، ج ۱ ، صفحه۵۶۷- ۵۷۰