google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
1-20 ترجمه و شرح فلسفی خطبه ها علامه جعفریشرح و ترجمه خطبه هاعلامه محمد تقی جعفری

خطبه ها خطبه شماره 6 (ترجمه و شرح فلسفی علامه محمد تقی جعفری)

خطبه ششم

6 و من كلام له عليه السلام لما أشير عليه بألا يتبع طلحة و الزبير و لا يرصد لهما القتال

و فيه يبين عن صفته بأنه عليه السلام لا يخدع و اللّه لا أكون كالضّبع 1 : تنام على طول اللّدم 2 ، حتّى يصل إليها طالبها 3 ، و يختلها راصدها 4 ، و لكنّي أضرب بالمقبل إلى الحقّ المدبر عنه ، و بالسّامع المطيع العاصي المريب أبدا ،حتّى يأتي عليّ يومي 5 . فو اللّه ما زلت مدفوعا عن حقّي ، مستأثرا عليّ ،منذ قبض اللّه نبيّه صلّى اللّه عليه و سلّم حتّى يوم النّاس هذا 6

ترجمه خطبه ششم

اين سخنان را امير المؤمنين ( ع ) در موقعى فرموده است كه به آن حضرت گفتند كه طلحه و زبير را تعقيب ننمايد . در اين سخنان توضيحى درباره صفت خود مي دهد كه فريب فريبكاران نمي خورد .

سوگند به خدا ، من مانند كفتار [ آن حيوان احمق ] نخواهم بود 1 كه در طول بروز هشدارها بخوابد 2 ، تا جوينده‏ اش پيدايش كند 3 و صيادش بفريبد و به دامش اندازد 4 .

من همواره بكمك انسان حق طلب ، اعراض كنندگان از حق را ، و با انسان حق شنو كه مطيع وظايف الهى است ، گنهكار آشوبگر را خواهم كوفت تا آنگاه كه واپسين روز حياتم فرا رسد 5 . سوگند به خدا ، من از آنهنگام كه خداوند متعال پيامبرش را به پيشگاه خود خوانده است تا به امروز هميشه از حق قانونى خود رانده شده ديگران در قلمرو اختصاصى من به تاختن درآمده ‏اند 6 .

تفسير عمومى خطبه ششم

1 ، 2 ، 3 ، 4 و اللّه لا اكون كالضّبع تنام على طول اللدّم حتّى يصل اليها طالبها و يختلها راصدها ( سوگند به خدا ، من مانند كفتار نخواهم بود كه در طول هشدارها بخوابد ،تا جوينده‏اش پيدايش كند و صيادش او را بفريبد و بدامش اندازد ) [مى ‏گويند : شكارچى براى گرفتن كفتار به آشيانه آن حيوان نزديك مى‏شود و چند بار سنگ يا عصايى را آهسته بزمين مى ‏زند و مى ‏گويد :اطرقى امّ طرّيق خامرى امّ عامر ( اى ام طريق سرت را پايين بيانداز و اى ام عامر در آشيانه‏ات پنهان شو ) .] .

شگفتا عوامل هشدارى‏ هاى آگاهى ‏افزا ، وسيله‏ هائى براى تخدير

يكبار ديگر با دقت كامل در طبيعت انعطاف پذير بشرى بينديشيم ، انعطاف اين طبيعت شگفت انگيز تا سر حد تناقض كشيده مى‏ شود :

اسكنجبين صفرايش را مى ‏افزايد ، روغن بادام شكمش را قبض مى‏ كند از 2 2 عدد 1 را حاصل مى ‏دارد روشنايى‏ ها را مزاحم بينايى ‏اش مى ‏انگارد عوامل هشدار دهنده را وسايل تخدير تلقى مى‏ كند بى‏ بند و بارى و رهايى از هر گونه حق و قانون را آزادى انسانى مى ‏نامد و آزادى انسانى را زنجير گران بار مى ‏پندارد وقيح ‏ترين و نابودكننده ‏ترين انعطاف‏هاى طبيعت بشرى ، موقعى بروز مى‏ كند كه عوامل هشدارى‏ هاى آگاهى ‏افزا وسيله ‏هايى براى تخدير او مى‏ گردد طبيعت هستى با تحولات گوناگونى كه دارد ، هشدارهايى براى همه آگاهان مى‏ دهد كه حيات خود را با آن تحولات تنظيم كنند ، ولى آشكارا مى ‏بينيم كه همين تحولات چونان گهواره نرمى كه كودك نوزاد را با حركتش در خواب فرو مى ‏برد ،انسان‏هاى فراوانى را تخدير نموده ، آنان را به هذيان گويى وادار مى ‏سازد . طبيعت با تحولات و دگرگونى‏ هايش و حيات آدمى با تغييرات و تجدد استمراريش با وضوح كامل هشدار مى‏ دهند :

نيك بنگر ما نشسته مى ‏رويم
مى ‏نبينى قاصد جاى نويم

پس مسافر آن بود اى ره پرست
كه مسير و روش در مستقبل است

با اينحال بجاى حركت و تكاپوى رو به آينده مى ‏نشيند و به شيون و ناله مى ‏پردازد كه :

در كارگه كوزه گران رفتم دوش
ديدم دو هزار كوزه گويا و خموش

ناگاه يكى كوزه برآورد خروش
كو كوزه‏گر و كوزه خر و كوزه فروش

يك چند به كودكى به استاد شديم
يك چند به استادى خود شاد شديم

پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد
از خاك برآمديم و بر باد شديم

اى داد و بيداد ، بازى ‏هاى كودكانه ‏ام پايان يافت كجا رفت آن روزها كه در دنبال پروانه ‏ها در چمنزارها اينسو و آنسو مى ‏دويدم جوانى يادت بخير ، كجا رفتى ، كى آمدى و كى رفتى چه شد آن قدرت بازويى كه داشتم و از اينگونه سخنانى كه در برابر قوانين عاليه هستى و حركت تكاملى هذيان‏هايى بيش نيستند .

مگر اينان از درون خود اين بانگ را نمى ‏شنوند كه جوهر روح آدمى فوق گذشته و آينده است .

اى كاش ، شاعر محترم رباعيات فوق ، به جاى تماشاى كارگه كوزه گران به تماشاى صحنه‏ هاى روح افزاى درونش مى ‏پرداخت و مى‏ ديد كه چگونه گذشته و حال و آينده در برابر افق والاى روح مانند آسيابى مى ‏گردند و مي گذرند و لابلاى ابعاد آن را بعنوان محصول چرخش خود بر صفحه هستى وابسته به هستى آفرين مى ‏گسترانند . اگر اين شاعر محترم در مجراى تحولات تكاملى روح واقعا به استادى رسيده بود ، نمى‏ گفت :

« از خاك برآمديم و بر باد شديم »

بلكه مى‏ گفت :

روزها گر رفت گور و باك نيست
تو بمان اى آنكه جز تو پاك نيست

و مى ‏گفت :

اى خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست
به هواى سر كويش پر و بالى بزنم

نيز مى ‏گفت :

انّا للّه و انّا اليه راجعون اين محاصره شدگان در چارچوبه كودكى و شاگردى و استادى و قدرت و زيبايى ‏هاى فريبا ، اين كرم‏هاى ناچيز كه پيله ‏ها از خيالات و توهمات دور خود تنيده‏اند ، نمى ‏دانند كه آنچه كه از بالا شروع شده است در پايين ختم نمى‏ گردد و آن حيات شگفت‏انگيز كه محصول عالى هستى است راه خود را از مسير كمال منحرف نمى ‏كند كه به عقب برگردد و بر باد رود . اين يك مثال بسيار مهمى بود كه درباره تبديل عوامل هشدارى به وسيله تخدير مطرح شد . مطالعه كنندگان محترم مى ‏توانند بقيه استفاده ‏هاى معكوس بشرى را از وسايل كمال ساز درك نمايند .

امير المؤمنين عليه السلام در جمله مورد تفسير اين مسئله مهم را در آن هنگام كه او را از تعقيب « طلحه » و « زبير » بر حذر مى ‏داشتند ، بيان مى ‏دارد كه من از رفتار نابكارانه طلحه و زبير آگاه شده ‏ام كه آنان چه خيالات خطرناك و چه كار شكنى‏ ها در ذهن خود مى ‏پرورانند .

پيمان‏ شكنى آنان و اعتراف صريحى كه درباره رياست پرستى و مقام جويى نموده‏اند و عشق به ثروت و مال كه در نهادشان زبانه مى ‏كشد ، آشكارترين هشدارهايى بود كه من ديده ‏ام و شنيده ‏ام . با اينحال بنشينم و بازيگرى ‏هاى آنان را در جامعه اسلامى تماشا كنم 5 و لكنّى اضرب بالمقبل الى الحقّ المدبر عنه و بالسّامع المطيع العاصى المريب ابدا حتّى يأتى علىّ يومى ( بلكه با رادمرد حق طلب ، اعراض كنندگان از حق را و با انسان حق شنو كه مطيع وظايف الهى است ، گنهكار آشوبگر را خواهم كوفت تا آنگاه كه واپسين روز حياتم فرا رسد ) .

تا ميان حق و باطل تناقض آشتى ناپذير وجود دارد ، پيكار حق طلبان و باطل گرايان اجتناب ناپذير خواهد بود

اگر رياضيدانى پيدا شود كه بتواند اثبات كند كه 2 2 مساوى 1 ميباشداگر فيلسوفى بتواند اين مطلب را ثابت كند كه معلول پيش از علت بوجود مى ‏آيد اگر منطق دانى را ديديد كه توانست امكان اجتماع نقيضين را به ثبوت برساند اگر روانشناسى روانكاو موفق شود كه وضع روانى كودك شيرخوارى را از همه جهات مساوى وضع روانى يك فيلسوف دانشمند سياستمدار با تقوى قرار دهد اگر كشاورزى اين امكان را بدست بياورد كه ميوه را پيش از كاشتن درخت بوجود بياورد و بالاخره اگر انسان‏ها بتوانند هست را به نيست و نيست را به هست مبدل نمايند با امكان چنين فرض‏هاى خنده ‏آور مى ‏توان حق و باطل را آشتى داده حق طلبان و باطل گرايان را در يك مسير متحد ساخت . حق و باطل را به هر معنا كه در نظر بگيريم ، نسبت ميان آن دو ، نسبت تناقض است كه هرگز قابل اجتماع نيستند و هرگز مرتفع نمى‏گردند . هر پديده‏اى كه تصور شود حق است ، قطعا آن پديده باطل نيست و اگر باطل است حق نيست . و بالعكس چيزى كه حق نيست باطل است و چيزى كه باطل نيست حق است .

اين مطلب را در گذشته اثبات كرده ‏ايم . موضوع بحث ما در اين مورد پيكار حق طلبان و باطل گرايان است ، مادامى كه هر يك از دو گروه از وضعى كه پيش گرفته ‏اند ،برنگردند ، آشتى آن دو با يكديگر خيالى بيش نيست . قوانين هستى نشان نداده است كه هست به نيست مبدل شود و نيست به هست . آنانكه بدون منصرف ساختن هر يك از دو گروه از مسير خود ، توقع مصالحه حقيقى ميان آن دو را دارند ، اهميت بنيانى حق و باطل را نمى ‏شناسند .

در جمله امير المؤمنين ( ع ) كه اكنون مورد تفسير ما است ، دو گروه را در برابر هم قرار داده ، حمايت و پشتيبانى قاطعانه اهل حق را از روش حق‏طلبانه خود گوشزد مى ‏كند . امير المؤمنين در خطبه شقشقيه هم اين مطلب را تصريح فرموده است كه :

اما و الّذى فلق الحبّة و برأ النسمة لو لا حضور الحاضر و قيام الحجّة بوجود النّاصر و ما اخذ اللّه على العلماء ان لا يقارّوا على كظّة ظالم و سغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها . . .

( هشيار باشيد ، سوگند به خداوندى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد ،اگر مردان حق جو حاضر به كمكم نبودند و اگر با وجود ياور حجت تمام نشده بود و اگر خداوند از دانايان تعهدى بر عدم سكوت درباره پرخورى ستمكار و گرسنگى ستمديده نگرفته بود ، مهار اين خلافت را بر دوشش مى ‏انداختم ) . . .

حق يك پديده طبيعى نيست كه بى ‏نياز از اراده انسانى ، جريان واقعى خود را در پيش گيرد و مادامى كه به مزاحم قوى ‏تر برخورد نكرده بوجود خود ادامه بدهد . بلكه حق آن نور پر فروغى است كه از فعاليت‏هاى فكرى و توجيه‏ هاى وجدانى و تكاپوهاى عملى انسان‏ها بر مى ‏افروزد .

بنابر اين حق بدون حق طلب ، مانند استعداد محض است در نهاد انسان‏ها و يا كلمات در صفحات كتاب‏ها كه بدون اقدام آدمى براى به فعليت رسانيدن آن ، منشأ اثرى نمى‏باشد . 6 فو اللّه ما زلت مدفوعا عن حقّى مستأثرا علىّ منذ قبض اللّه نبيّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حتّى يوم النّاس هذا ( سوگند به خدا ، از آن هنگام كه خداوند متعال پيامبرش را به پيشگاه خود برده است ، تا امروز كه مردم در اين وضع قرار گرفته ‏اند ، از حق قانونى خود رانده شده ‏ام و ديگران خود را در قلمرو اختصاصى من مقدم بر من داشته‏اند ) .

دليل تكرار و تأكيد امير المؤمنين ( ع ) درباره حق خود

ممكن است دليل تكرار و تأكيد امير المؤمنين ( ع ) درباره حق خود ، روشن نباشد ،لذا مجبوريم كه مسئله را تحت بررسى قرار داده دليل آن را متذكر شويم : مسئله اينست كه سخنان امير المؤمنين ( ع ) در موارد فراوان و اعتقاد اولى مهاجرين و انصار كه بگفته يعقوبى كمترين ترديدى در اين نداشتند كه خلافت پس از پيامبر اكرم حق واقعى على بن ابيطالب ( ع ) است و همچنين كيفيت زندگانى آن بزرگ بزرگان بطور قطع اثبات مى ‏كرد كه خلافت الهى مختص او است . ولى او از اين حق مسلم بركنار شده است .

از طرف ديگر اين خاصيت روحى او بر همگان اثبات شده است كه او خلافت را براى اشباع حسّ خودخواهى نخواسته ، بلكه تأكيد قاطعانه كرده است كه نه تنها خلافت را بلكه اصل حيات را براى احقاق حق و وصول به هدف اعلاى انسانى مى ‏خواهد .

بنابر اين ، شكوه و ابراز ناراحتى ‏هاى او درباره از دست رفتن حق خود ،در حقيقت ابراز رنج و درد درباره محروميت جامعه از حق بوده است . ما در خطبه چهارم اين جمله را ديده‏ايم كه مى ‏گويد :لم يوجس موسى عليه السّلام خيفة على نفسه بل اشفق من غلبة الجهّال و دول الضّلال .

( موسى ( ع ) براى ترس از خويشتن نبود كه مضطرب و بيمناك گشت ، بلكه دلسوزى و هراس او از پيروزى نادانان و تسلّط دولت‏هاى گمراه بوده است ) .

با ملاحظه اين دو مسئله مهم ، دليل تكرار و تأكيد امير المؤمنين ( ع ) درباره حق خود روشن مى‏ گردد . اين همان دليل است كه موجب تكرار و تأكيد بعضى از داستان‏ها در قرآن مى ‏باشد ، مانند داستان حضرت موسى عليه السلام و تكرار آياتى مانند فَبِأىِّ الاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ ( كدامين نعمت‏هاى پروردگارتان را تكذيب مى ‏كنيد ) در سوره الرحمن كه براى گوشزد كردن دائمى وقاحت تكذيب مى ‏باشد .

تكرار داستان حضرت « موسى » عليه السلام براى نمودار ساختن چهره‏ هاى گوناگون حق و پديده‏هاى باطل است كه حيات آن بزرگوار را به خود مشغول داشته بود .

شرح وترجمه نهج البلاغه علامه محمدتقی جعفری  جلد 3

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=