google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
الباب السادس فى الوصايا و النصائح الشافيةشرح وترجمه عرفانی خطبه هامنهاج ‏الولاية صوفی تبریزی

خطبه ها خطبه شماره 140 منهاج ‏الولاية في ‏شرح‏ نهج‏ البلاغة به قلم ملا عبدالباقی صوفی تبریزی (تحقیق وتصحیح حبیب الله عظیمی)

خطبه 140 صبحی صالح

و من کلام له ع فی النَهْی عَنْ غِیَبهِ النَّاسِ: 

وَ إِنَّما یَنْبَغِی لِاءَهْلِ الْعِصْمَهِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِى السَّلامَهِ اءَنْ یَرْحَمُوا اءَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِیَهِ، وَ یَکُونَ الشُّکْرُ هُوَ الْغالِبَ عَلَیْهِمْ، وَ الْحاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ، فَکَیْفَ بِالْعائِبِ الَّذِی عابَ اءَخَاهُ، وَ عَیَّرَهُ بِبَلْواهُ، اءَما ذَکَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَیْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ اءَعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِی عابَهُ بِهِ؟ وَ کَیْفَ یَذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَکِبَ مِثْلَهُ! فَإِنْ لَمْ یَکُنْ رَکِبَ ذَلِکَ الذَّنْبَ بِعَیْنِهِ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ فِیما سِواهُ مِمّا هُوَ اءَعْظَمُ مِنْهُ، وَ ایْمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ یَکُنْ عَصاهُ فِی الْکَبِیرِ وَ عَصاهُ فِی الصَّغِیرِ لَجُرْاءَتُهُ عَلَى عَیْبِ النَّاسِ اءَکْبَرُ.

یا عَبْدَ اللَّهِ، لا تَعْجَلْ فِی عَیْبِ اءَحَدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ، وَ لا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِکَ صَغِیرَ مَعْصِیَهٍ فَلَعَلَّکَ مُعَذَّبٌ عَلَیْهِ، فَلْیَکْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْکُمْ عَیْبَ غَیْرِهِ لِما یَعْلَمُ مِنْ عَیْبِ نَفْسِهِ، وَ لْیَکُنِ الشُّکْرُ شاغِلاً لَهُ عَلَى مُعافاتِهِ مِمَّا ابْتُلِیَ بِهِ غَیْرُهُ.

الباب السادس فی الوصایا و النصائح الشافیه و التذکیر و الزواجر البالغه

من کتاب منهاج الولایه فی نهج البلاغه فی الوصایا و النصائح الشافیه و التذکیر و الزواجر البالغه

خطبه 140

و من كلام له-  عليه الصّلوة و السّلام- :-  في عيب النّهى عن عيب النّاس-  «و إنّما ينبغي لأهل العصمة و المصنوع إليهم في السّلامة أن يرحموا أهل الذّنوب و المعصية،» و سزاوار نيست مر اهل عصمت را-  و هم الّذين أعانهم اللّه على قهر نفوسهم الأمّارة فهلكوها-  و آن كس كه گردانيده باشد خداى تعالى او را به سلامت از ذنوب الّا آنكه رحم كنند بر اهل گناهان و نافرمانى خدا، و رحم ايشان بر اهل ذنوب در كف ايشان است از عيوب و اعانت ايشان بر خروج از آن به صالح قول و عمل.

«و يكون الشّكر هو الغالب عليهم، و الحاجز لهم عنهم،» و بايد كه با شكر خداى آن غالب باشد بر ايشان، و مانع باشد ايشان را از عيب كردن اهل ذنوب.

«فكيف بالغائب الّذى عاب أخاه و عيّره ببلواه» پس چگونه لايق باشد به غيبت‏ كننده‏اى كه عيب كند برادر خود را و سرزنش كند او را به ابتلاى او به ذنب.

أى اذا كان اهل السلامة فينبغى لهم أن يرحموا أهل الذنوب و يشتغلوا بشكر اللّه عن عيبهم، فكيف يليق العيب من غيرهم.

رسالتين:

عيب خود را عيب بين و عيب دان
رو بمان عيب كسان با عيب دان‏

ور به چشم آيد تو را عيب كسى‏
وجه نيكى ز آن تفحّص كن بسى

«أما ذكر موضع ستر اللّه عليه من ذنوبه ما هو أعظم من الذّنب الّذى عابه به فكيف يذمّه بذنب قد ركب مثله» آيا ياد نكرده است موضع ستر خداى تعالى بر او از گناهان او آنچه عظيم‏تر است از آن گناه كه عيب مى‏كند او را به آن. پس چگونه‏ مذمّت كند او را به گناهى كه به تحقيق كرده باشد مثل آن «فإن لم يكن ركب ذلك الذّنب بعينه فقد عصى اللّه فيما سواه ممّا هو أعظم منه.» پس اگر نشده باشد مرتكب آن گناه معيّن، پس بدرستى كه نافرمانى خداى تعالى كرده است در ما سواى آن از آنچه عظيم‏تر است از گناه او.

عطّار:

كرده‏اى از وسوسه پر شور دل
هم ببين يك عيب خود اى كوردل‏

چند جويى ديگران را عيب باز
آن خود يك ره بجوى از جيب باز

تا چو بر تو عيب تو آيد گران
نبودت پرواى عيب ديگران‏

«و ايم اللّه لئن لم يكن عصاه في الكبير، و عصاه في الصّغير، لجراءته على عيب النّاس أعظم» سوگند كه اگر نكرده باشد عصيان خداى تعالى در گناه بزرگ، و عصيان او كرده باشد در گناه كوچك، هر آينه دليرى او بر عيب مردم گناه بزرگتر است.

«يا عبد اللّه لا تعجل في عيب أحد بذنبه، فلعلّه مغفور له،» اى بنده خدا، تعجيل مكن در عيب هيچ كس به گناه او، پس هر آينه شايد كه او آمرزيده شده باشد گناه او.

«و لا تأمن عن نفسك صغير معصية، فلعلّك معذّب عليه.» و به امن مباش بر نفس خود از گناهى كوچك، پس هر آينه شايد كه معذّب باشى به آن.

«فليكفف من علم منكم عيب غيره لما يعلم من عيب نفسه،» پس بايد كه باز ايستد آن كس كه داند از شما عيب غير او از براى آنچه مى ‏داند از عيب نفس خود.

عطّار:

چون تو مشغولى به جويايىّ عيب
كى كنى شادى به زيبايىّ عيب‏

اوّلا از عيب خلق آزاد شو
پس به عشق غيب مطلق شاد شو

موى بشكافى به عيب ديگران
ور بپرسم عيب تو كورى در آن‏

عيب بينى ز آنكه تو عاشق نه‏اى‏
لاجرم اين شيوه را لايق نه‏اى‏

گر ز عشق اندك خبر مى ‏ديدتى
عيبها جمله هنر مى‏ديدتى‏

«و ليكن الشّكر شاغلا له على معافاته ممّا ابتلى به غيره.» و بايد كه باشد كه شكر خداى تعالى مشغول سازد او را بر عافيت او از آنچه مبتلى شده به آن غير او.

منهاج ‏الولاية في‏ شرح ‏نهج‏ البلاغة، ج 2 عبدالباقی صوفی تبریزی ‏ (تحقیق وتصیحیح حبیب الله عظیمی) صفحه 853-856

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=